✂️ برشی از یک کتاب
#ای_اُمت_آخر
وااسفا !
#باطن_قبله را رها کرده اید و بر گِرد دیوارهایی سنگی می چرخید ؟ بیایید ... باطن قبله این جاست . به خدا ، اگر نبود که خداوند خود این چنین خواسته ، می دیدی کعبه را که به طواف #امام آمده است و حجر الاسود را می دیدی که با او بیعت می کند . مگر نه این که #انسان_کامل ، غایت تکامل عالم است ؟ ... ای اُمت آخر بر شما چه رفته است ؟ مگر تا کجا می توان در مُحاق #غفلت و #کوری فرو شد که خورشید را نشناخت ؟ معاویه مرده است و یزید بر خلافت خویش از مردم بیعت می گیرد . آیا می توان دست بیعت به یزید داد و آن گاه باز هم به جانب قبله نماز گزارد ؟ یزید که قبله نمی شناسد ، یزید که نماز نمی گزارد . چه رفته است شما را ای اُمت آخر ؟
📚 فتح خون ، مرتضی آوینی ، ص ۲۹
🔰 کانال برشی از یک کتاب :
http://eitaa.com/joinchat/1542979584C75868f9aed
✂️ برشی از یک کتاب
#در_خویش_بنگر
صحرای بلا به وسعت تاریخ است و کار به یک یا لَیْتَنی کُنْتُ مَعَکُم ختم نمی شود . اگر مرد میدانِ صداقتی ، نیک در خویش بنگر که تو را نیز با #مرگ اُنسی این گونه هست یا خیر ! اگر هست که هیچ ، تو نیز از قبله دارانِ دایره طوافی ، و اگر نه ... دیگر به جای آن که با زبان #زیارت_عاشورا بخوانی ، در خیل اصحاب آخرالزمانی حسین با #دل به زیارت عاشورا برو . ضحاک بن عبدالله مشرقی را که می شناسی ! عصر عاشورا از جبهه حق گریخت بعد از آن که صبح تا شام را در رکاب امام شمشیر زده بود . #خوف فرزندِ #شک است و شک زاییده #شرک و این هر سه ، خوف و شک و شرک ، راهزنان طریق حق اند ... که اگر با مرگ اُنس نگیری خوف راه تو را خواهد زد و #امام را در #صحرای_بلا رها خواهی کرد .
📚 فتح خون ، مرتضی آوینی ، ص۸۴ و ۸۵
🔰 کانال برشی از یک کتاب :
http://eitaa.com/joinchat/1542979584C75868f9aed
✂️ برشی از یک کتاب
#ولایت_راهی_به_سوی_نجات
#مالک که این همه را یافته ، سرسپردهٔ روحِ #معصومِ_آگاهِ_مهربان می شود و #ولایت او را به عهده میگیرد . و این ولایت و سرسپردگی است که بر اساس همین #شناخت و #برهان و #منطق استوار است . و این ولایت است که ادامهٔ #توحید است و این ولایت است که آن همه فداکاری و از خودگذشتگی و تسلیم را به دنبال می آورد و بر اساس این ولایت است که مالک طرز #خوابیدن و بیدار شدن و خوردن و آشامیدن و رفتن و آمدن و نگاه کردن و نشستن و ایستادن و مسافرت کردن و معاشرت کردن و و و تمام #رفتار و #گفتار و #پندار خود را از #ولی می پرسد و از او می گیرد و همانطور که من وقتی می یابم که فلان #مکانیک ، #آگاهی و #دلسوزی دارد تمام اجزای ماشین را تحت #اختیار او میگذارم و تمام مسایل را از او می پرسم و از او می گیرم . آنها که #ولایت را #قبول کردند ، آنهایی هستند که یافتند ماشین پیچیدهٔ #وجود آنها را #امام و #ولی بهتر از خود آنها رهبری می کند و در این راهِ شلوغِ هستی ، که #اعمال و #افکار انسان غوغایی به پا کرده ، او بهتر انسان را به مقصد می رساند و نجات می دهد .
📚 غدیر ، علی صفایی حائری ، ص ۲۰ و ۲۱
🔰 کانال برشی از یک کتاب :
http://eitaa.com/joinchat/1542979584C75868f9aed