eitaa logo
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
7.4هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
144 فایل
🌐کانال‌رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 🌸زیر نظر خانواده شهید🌸 هم زیبا بود😎 هم پولدار💸 نفر7دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ‌ تموم‌ مادیات پشت پا زد❌ و فقط بہ یک نفر بلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعوتت کرده بمون @Hanin101 ادمین شرایط: @AHMADMASHLAB1374 #ڪپے‌بیوحـرام🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#رمان_دلارام_من #قسمت_شصت_دوم دوسه باری که دیدمش فکر نمی کردم انقدر شوخ و بامزه باشد ، اما حال او
وقتی لفظ بابا را به کار می برم اتیش می گیرم نمی دانم بلند این حرف هارا زده ام یا در دلم؟مزارش را در اغوش می کشم ، سرد است خیلی سرد است ، نمی تواند جایگزین اغوش گرم پدر باشد ، می بوسمش ، اما ارام نمی شوم ، حامد رسیده سرمزار ، این را از زمزمه حمد و سوره اش می فهمم ... پایین مزار نشسته و در سکوت زمین را نگاه می کند ، شاید هم می خواهد اشک هایش را نبینم ، اما چیزی به جز پدر نمیبینم.... آرامتر که می شوم ، بطری گلاب را دستم می دهد : می خوای سنگ قبرو بشوری ؟ بوی خوش گلاب روانم را تسکین می دهد ... -اصلا انگار بابا داشتن به من نیومده ..فقط تنهایی...تنهایی...تنهایی.... جواب حامد را که می شنوم ، می فهمم این جمله را بلند گفتم.... -اولا بابا زندست ، دوما کسی که خدارو داره تنها نمی مونه سوما ماتنهات نمی زاریم ، من هستم ، مامان هانیه هست ... ناخود آگاه لب می جنبانم : -بابا چجور ادمی بود ؟ -مومن بود ، مهربون بود ، بخشنده بود، شجاع بود ، تویه کلمه : خوب بود خیلی خیلی خوب ... موقع اذان صبح تلفنم زنگ می خورد ، چه کسی می تواند باشد جز حامد؟ -الو ...سلام حامد. -سلام ابجی ...خوبی؟ -ممنون..کجایی چند روزه ؟ - باورمی کنی الان کجام؟ - کجایی؟ -حدس بزن ! -بگودیگه! -روبروی پنجره فولاد ! -چی ؟! کی رفتی ؟ چرا منو نبردی ؟ -هنوز داداشتو نشناختی ! یکی از خصوصیاتم اینه که بی خبر میرم معمولا...! - دیگه بازم از خوبیات بگو .... -یکی دیگه ش اینه که تا چیزی که نخوان رو نگیرم ول کن نیستم ! نزدیک طلوع است و صدای نقاره می اید ، با صدای شاد اما بغض الود می گوید : اماده شو...میخوایم بریم کربلا... کربلامونو گرفتم! جیغ میزنم : چی ؟! چطور ؟ راست میگی؟ -گفتم که چیزی که بخوام رو میگیرم..... همه چیز سریع جور می شود ، حامد دست به کار گرفتن روادید برای من و عمه می شود ، تاهمه چیز جمع وجور شود سر ازپا نمی شناسم .تصاویر زائران در تلوزیون ، بی قرار ترم می کند وبافکر اینکه من هم چند روز دیگه در شمار ان ها خواهم بود ، ازشادی میلرزم ، هرچه از حامد میپرسم چطور کربلا را گرفته ، یک کلمه جواب می گیرم : آقا که بطلبه طلبیده دیگه!میخوای نریم ؟ ادامہ دارد...🕊️ نویسنده : خانم فاطمه شکیبا... ♥️@AhmadMashlab1995 |√←
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
📚‍ خاطرات شهید مدافع حرم #شهید_احمد_مشلب راوی:سیده سلام بدرالدین (مادر شهید) #غریب_طوس قسمت دوم:
📚‍ خاطرات شهید مدافع حرم راوی:برادر شهید قسمت اول: در تمام عرصه های زندگی فعال بود و در حق هیچ کس کوتاهی نمی کرد و نسبت به همه احساس وظیفه می کرد . در تشییع شهدا حضور فعال داشت.هم تشییع شهدای برجسته ای چون غازی ضاوی و هم شهدای گمنام حزب الله به شهدا التماس می کرد تا شفیع او در محشر باشند او عاشق این کار بود و همیشه می گفت: "دوست دارم خدا پایان عمرم را به شهادت ختم کند" یکی دیگر از فعالیت های همیشگی دیدار با مجروحین جنگی بود . او یک روانشناس تمام عیار برای مجروحین بود و آن ها را دلداری می داد و روحیه ی آن ها را با شوخ طبعیش افزایش می داد . ✍ماه علقمه @AhmadMashlab1995
‏یه راه سریع پولدار شدن .... اینکه بری به مادرت الکی بگی این بیست میلیون دلاری که گذاشته بودم رو میز رو کجا گذاشتی؟ اونم میگه گذاشتم همونجا گوشه کابینت توام بگی مامان پیداش نمیکنم! شک نکنید میاد اون بیست میلیون دلار رو پیدا میکنه میکوبه صورتتون و میگه؛ مگه چشات نمیبینه...😂✌️ ✍️اسراف جهانشیری 🌸🍃 @ahmadmashlab1995💞
💔 خوشا به حال خیالی که در حرم مانده و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد... 🌸🍃 @ahmadmashlab1995💞
💔 محمدحسین به اتفاق دوست شهیدش محمد رضا شمس، در یک سنگر قرار داشتند تا در هجوم عراقی ها به خرمشهر محاصره می‌شوند. محمد رضا شمس، دوست و هم سنگر حسین زخمی می‌شود و حسین با سختی و زحمت زیاد او را به پشت خط می رساند و به سنگر خود بر می‌گردد و می بیند که تانک‌های عراقی به طرف رزمندگان اسلام هجوم آورده و در صدد محاصره آن ها هستند. حسین در حالی که تعدادی نارنجک به کمرش بسته و در د ستش گرفته بود به طرف تانک ها حرکت می کند. تیری به پای او می‌خورد و از ناحیه پا مجروح می‌شود. اما زخم گلوله نمی تواند از اراده محکم و عزم پولادین او جلوگیری نماید. بدون هیچ دغدغه و تردیدی تصمیم خود را عملی می‌کند واز لا به لای امواج تیر که از هر سو به طرف او می آمد، خود را به تانک پیشرو می رساند وآن را منفجر می‌کند و خود نیز تکه تکه می شود. افراد دشمن گمان می کنند که حمله ای از سوی نیروهای ایرانی صورت گرفته است، جملگی روحیه خود را می بازند و با سرعت تانک‌ها را رها کرده و فرار می‌کنند. در نتیجه، حلقه محاصره شکسته می شود و نیروهای کمکی هم می‌رسند و آن قسمت را از وجود متجاوزان پاک سازی می کنند. تاریخ شهادت 🌸🍃 @ahmadmashlab1995💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حرم امام رضا(ع) به نیابت از و همه اعضای کانال🌸🌾 🌺 ✅ @AhmadMashlab1995
•••💛🖇••• شھربایدبزندعــڪــس‌تــورا برهمه‌جا تو‌شدی‌چــشــم‌و‌چــراغ من‌و این‌مــردم‌شــهر 🙃💔 ✅ @AhmadMashlab1995
: برو‌ گریہ ڪن... التماسِ‌ خـدا‌ کن... بگو‌ نمیتونـم‌ از‌ موقعیـتِ‌ گناه‌ فرار‌ کنـم اونقد‌ خدا‌ ڪریـمہ ڪہ‌ موقعیـتِ‌ گناهو‌ فراری‌ میده🌱 تو‌ فقط‌ میونِ‌ گریـه‌هات‌ بگـو... دیگه‌ نا‌ ندارم‌ پاشم💔 بگو‌ میـخوام‌ گناه‌ ـنکنمااا، زورم‌ نمیرسـه✋🏼 معجزه‌ میڪـنه‌ براټـ :))♥️ ✅ @AhmadMashlab1995