﷽
تا وعده قیامت تو صبر می کنیم
برداغ بی نهایت تو، صبر میکنیم
ای از تبار آینه و آفتاب و عشق
تا مژده زیارت تو، صبر میکنیم.
تعجیل در فرجش صلوات
🍃🌸
@Ahmadmashlab1995
#ازشهدابـــیاموزیمـ
همیشه به دانشجوها میگفت:
"بچهها ازدواج كنید."
وقتی خانم مناسبی را میدید، میگفت:
"این خانم خیلی مناسب است. با خانواده و باایمان است."
دو تا از بچهها كه بعد از شهادت دكتر ازدواج كردند، واسطه ازدواجشان دكتر بود.
به خودم میگفت:
" ریشهایت دارد سفید میشود، بهتر است بروی و ازدواج بكنی."
من میگفتم كه دكتر سخت است.
میگفت:
"نه. ببین من چطور ازدواج كردم و الآن چه زندگی خوبی دارم."
#شهیددکترمجیدشهریاری
📚 شهید علم، جلد اول، ص۲۳
#۲۱دی_ماه_سالروزشهادتش_گرامے
🍃🌸🍃
@AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#رمان_واقعی_فرار_از_جهنم به قلم شهید مدافع حرم #شهیدسیدطاهاایمانی #قسمت_بیست_و_سه خانه من رئیس ت
#رمان_واقعی_فرار_از_جهنم
به قلم شهید مدافع حرم
#شهیدسیدطاهاایمانی
#قسمت_بیست_و_چهار
بودن یا نبودن
رمضان از نیمه گذشته بود … اونها شروع به برنامه ریزی، تبلیغ و هماهنگی کردن … .
پای بعضی از گروه های صلیب سرخ و فعالان حقوق بشر به مسجد باز شده بود … توی سالن جلسات می نشستند و صبحت می کردند … .
یکی از این دفعات، گروهی از یهودی ها با لباس ها و کلاه های عجیب اومده بودند … .😒
به شدت حس کنجکاویم تحریک شده بود …🤔
رفتم سراغ سعید … سعید پسر جوانی بود که توی مسجد با هم آشنا شده بودیم … خیلی خونگرم و مهربان بود و خیلی زود و راحت با همه ارتباط برقرار می کرد …😀
به خاطر اخلاقش محبوب بود و من بیشتر رفتارهام رو از روی اون تقلید می کردم …😅
.
.
رفتم سراغش …
- " اینجا چه خبره سعید؟ … . "🤔
همون طور که مشغول کار بود گفت…
+ " هماهنگی های روز قدسه… "
و با هیجان ادامه داد …
"امسال مجمع یهودی های ضد صهیون هم میان …"😉
- چی هست؟ …
+ چی؟ …
- همین روز قدس که گفتی. چیه؟ …🤔
با تعجب سرش رو آورد بالا …
+ شوخی می کنی؟ … .😳
. … بعد از کلی توضیح، با اشتیاق تمام گفت:
" تو هم میای؟ … "🙃
سر تکان دادم و گفتم: " نه … "😒
من چیزی در مورد این جور مسائل نمی دونستم …
اون روز سعید تا نزدیک غروب درباره فلسطین و جنایات و ظلم های اسرائیل برام حرف زد …
تصاویر جنایات و فیلم ها رو نشونم می داد … بچه های کوچکی که کشته شده بودند … یا کنار جنازه های تکه تکه شده گریه می کردند …😫😩
بعد از کلی حرف زدن با همون اشتیاق همیشگی گفت: " تو هم میای؟ … "☺️
- کی هست؟ …
+ روز جمعه …
سری تکون دادم و گفتم:
" نه سعید، روز جمعه تعطیل نیست … باید تعمیرگاه باشم … "😑
خیلی جدی گفت:
" خوب مرخصی بگیر … . "😊
منم خیلی جدی بهش گفتم:
" واقعا با تشنگی و گرسنگی، توی این هوا راهپیمایی می کنید؟ این دیوونگیه … این اعتراض ها جلوی کسی رو نمی گیره فقط انرژی تون رو تلف می کنید … "😏
.
با ناراحتی خم شد و از روی زمین جعبه ها رو برداشت …
" یه مسلمان نمیگه به من ربطی نداره … باید جلوی ظلم و جنایت ایستاد … ساکت بمونی، بین تو و اون جنایتکار چه فرقی هست؟ … . "🙃
.
هنوز چند قدم ازم دور نشده بود … صدام رو بلند کردم و گفتم:
" یه نفر رو می شناختم که به خاطر همین تفکر، بی گناه افتاد زندان … بعد هم کشتنش و گفتن خودکشی کرده … من تازه دارم زندگی می کنم … چنین اشتباهی رو نمی کنم … "😏
برگشت … محکم توی چشم هام زل زد:
" … تو رو نمی دونم… انسانیت به کنار … من از این چیزها نمی ترسم … من پیرو کسی هستم که سرش رو بریدن ولی ایستاد و زیر بار ظلم نرفت … ."
اینو گفت از انباری مسجد رفت بیرون … هرگز سعید رو اینقدر جدی ندیده بودم …
#ادامه_دارد...
@AhmadMashlab1995
هدایت شده از شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🍃🌸
•┄❁#قرارهرشبما❁┄•
فرستـادن پنج #صلواتــ
بہ نیتــ سلامتے و
ٺعجیـل در #فرجآقاامامزمان«عج»
هدیہ بہ روح مطهر
#شهیداحمدمشلب
🌸🍃
@Ahmadmashlab1995
🍃🌷🍃
#دلنوشته_های_ادمین
#زینب ... و ما ادرئک زینب
ما چه مےدانیم زینب که بود؟؟؟؟!!!!
همین بس که خون ارباب و ۷۲ یار باوفایشان، هـدر مےرفت اگر #عقیله بنےهاشم و آن خطبه های کوبنده اش نبود...
و چه خوش گفت شاعر:
کربلا در کربلا مےماند اگر #زینب نبود...
بانو!
حاشا به غیرت جوان شیعه اگر بار دیگر
دست یزیدیان به سنگ بنای حرَمتان برسد....
مگـر مُرده ایم ما؟؟؟!!!
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
#ناموس_شیعه_است_حرم_عمه_جانمان
#شبتون_بهشت
#خادم_الشهدا
کپی بدون ذکر منبع اشکال شرعی دارد
@AhmadMashlab1995
༻﷽༺
#السلام_علیک_یااباعبدالله🌷
خوش آن #صبحے ڪه آوردم زتو نام
ز شهد عشق شیرین ڪردم این ڪام
طلوع عشق با نام تو #زیباسٺ
خوش آن #عشقے ڪه گیرد از تو فرجام
#صبحم_بہ_نامتان🌤
#حضرٺ_عشق❤️
@ahmadmashlab1995
🍃🌷🍃
#دلنوشته_های_ادمین
شب میلاد عقیله بنی هاشم ، حضرت زینب س است؛
و چقدر جای مدافعان حرمش پیش ما خالےست...
نه !
بهتر است بگویم
چقدر جای ما پیش شهدا
در خدمت علیا مخدر زینب سلام الله علیها خالےست
خودمانی بگویم
عمه جان!
هنوز پس از گذشتن این سال ها مےسوزم که چطور تا آمدن به پابوس شما فاصله ای نداشتم و....
لیاقت نداشتم😔
دعایمان کنید که سخت محتاج نگاه شماییم...
#شهادت_روزےمون
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
#خادم_الشهداء
🍃🌸🍃
@AhmadMashlab1995