شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🕊🌷🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷 🌷 #لات_های_بهشتی #عاقبت_بخیر۴ ما مےنشستیم و خیر الله(هوشنگ) برایمان از دین مےگفت .
🕊✨🕊✨🕊
✨🕊✨🕊
🕊✨🕊
✨🕊
🕊
#لات_های_بهشتی
#رفاقت_با_شهید_ابراهیم_هادی۱
یڪی از ڪسانی ڪه ابراهیم هادی با او رفیق شد تا او را جذب دین و خدا ڪند، خیلی خاص بود!!!
خیلی راحت از خوردن #مشروب و ڪارهای خلاف حرف مےزد و اصلا چیزی از دین نمےدانست...
خودش مےگفت ڪه تا حالا حتی یڪ بار هم مسجد و هیئت نرفته!!!
یڪ بار به ابراهیم گفتم:
"آقا ابرام! اینا ڪےان دنبال خودت راه انداختی"؟؟؟
با تعجب پرسید: چطور؟
گفتم:
"دیشب ڪه با این پسر اومدی هیئت، اومد ڪنار من نشست... وقتی حاج آقا داشت از مظلومیت امام حسین ع و ڪارهای یزید را مےگفت، این پسر هم با عصبانیت گوش مےڪرد!!!
وقتی چراغها خاموش شد، جای گریه ڪردن، فحش های ناجور به یزید مےداد"....
ابراهیم زد زیر خنده و گفت:
"عیبی نداره... این پسر تا حالا هیئت نرفته و گریه نڪرده، مطمئن باش وقتی با امام حسین ع رفیق بشه آدم درستی میشه"...
دوستی ابراهیم با این پسر به آنجا رسید ڪه همه ڪارهای خلاف را ڪنار گذاشت و یڪی از بچه های خوب ورزشڪار شد.
اما #سیدجواد از او بدتر بود...
#ادامه_دارد
#لاتهای_بهشتی_ادامه_دارد
@Ahmadmashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
✨🕊✨🕊 🕊✨🕊 ✨🕊 🕊 #لات_های_بهشتی #رفاقت_با_شهید_ابراهیم_هادی۲ سید جواد حوالی میدون خراسون ساکن بود
🕊✨🕊✨
✨🕊✨
🕊✨
✨
#لات_های_بهشتی
#رفاقت_با_شهید_ابراهیم_هادی۳
در دوران انقلاب، سید جواد از نیروهای انقلابیِ میدون خراسون شد و با شروع جنگ، همراه #ابراهیم_هادی به منطقه رفت....
در جبهه وقتی ڪاری نداشت، نماز #قضا مےخواند.
وقتی به مرخصی آمد، درِ تڪ تڪ خانه های ڪوچه را زد و از همه همسایه ها حلالیت طلبید و پس از ادای #حق_الناس، بار دیگر به جبهه رفت.
یڪ روز همراهِ ابراهیم در یڪ ماموریت به پشت مواضع دشمن رفت و در جاده دشمن، مین ڪار گذاشتند...
آن روز آخرین روز حیات زمینی #سیدجواد بود...
ساعتی بعد، تانڪ دشمن با همان مین، منهدم شد
و سید جواد هم بر اثر اصابت گلوله دشمن به #شهـــادتـــــــ رسید...
#پایان_داستان_رفاقت_با_ابراهیم_هادی
@AhmadMashlab1995