شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ❣ #رمان_از_سوریه_تا_منا 💠 #قسمت_44 تلفن منزل زنگ خورد. گوشی را برداشتم و جواب دادم. ــ
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿
❣ #رمان_از_سوریه_تا_منا
💠 #قسمت_45
صالح در تکاپوی اعزام به حج بود و حسابی سرش شلوغ شده بود. خرید وسایل لازم و کلاس های آموزشی و کارهای اداری اعزام، حسابی وقتش را پر کرده بود. به اقوام هم سر زده بود و با بعضی ها تماس تلفنی داشت و از همه حلالیت طلبیده بود. همه چیز خوب بود فقط تنها مشکلمان پدرجون بود که دکترش اکیدا فعالیت خسته کننده و پرواز را برایش منع کرده بود. حتی صالح پرونده پزشکی پدر جون را به چند دکتر خوب و حاذق که از همکاران دکتر پدرجون بودند، نشان داد اما تشخیص آنها هم همین بود. پدر جون آرام به نظر می رسید اما غم چشمانش از هیچکداممان پوشیده نبود. کاری نمی شد کرد. سلامتی اش در خطر بود و مدام می گفت:
ــ خیره ان شاء الله.
روزی که اعزام شد واقعا دلتنگ بودم اما این دلتنگی کجا و دلتنگی سفرهای سوریه اش کجا؟! این سفر، سفری بود که می دانستم سراسر شور بود و آرامش. صالح با تنی رنجور و قلبی بغض آلود می رفت که پاک و طاهر بازگردد. مثل طفلی تازه متولد شده... دلم آرام بود. بغض و دلتنگی داشتم اما نگرانی نه... نگران بازگشتش نبودم و می دانستم گلوله ای نیست که جان صالحم را تهدید کند. توی فرودگاه همه ی زوار با وسایل لازم خودشان و ساک هایی شبیه به هم دسته دسته ایستاده بودند و مسئولین کاروان ها در تکاپو بودند برای گرفتن کارت های پرواز. خانواده ها برای بدرقه ی حجاج آمده بودند و همه جا اشک و لبخند با هم ترکیب شده بود. گاهی صدای صلوات از گوشه ای و در میان جمع انبوهی بلند می شد. سالن فرودگاه جای سوزن انداختن نبود. من و سلما و علیرضا و زهرا بانو و بابا هم با صالح آمده بودیم. پدرجون هم به اصرار با ما آمد. دوست نداشتیم جمع حاجیان عازم سفر را ببیند و داغ دلش تازه شود. هر چه بود و هر حکمتی داشت پدر جون یک، جامانده محسوب می شد. اما با این تفاسیر نتوانستیم در برابر اصرارش مقاومت کنیم و او هم همراهمان آمد. صالح آنقدر بغض داشت که نمی توانست حتی به جهتی که پدر جون ایستاده بود نگاه کند. لحظه ی آخر هم اینقدر دستش را بوسید و اشک ریخت که اشک همه را درآورد.
ــ پدر جون از خدا می خوام ثواب سفرم رو به شما و روح مامان برسونه
ــ برو پسرم... خدا به همراهت باشه. قسمت یه چیزی بوده که با عقل من و شما جور در نمیاد. فقط خدا خودش می دونه حکمتش چی بود؟ دست حق به همراهت مراقب خودت باش...
با همه خداحافظی کرد و به من رسید.
ــ مهدیه جان
ــ جانم عزیزم
ــ هر بدی ازم دیدی همینجا حلالم کن. زحمتم خیلی به گردنت بوده. بخصوص تنهایی هات وقتی میرفتم ماموریت و جریان دستم و بچه و... خدا منو ببخشه
بغض داشتم اما باید صالح را مطمئن راهی می کردم. من هر کاری کرده بودم بر حسب وظیفه ی همسری ام بود.
ــ این چه حرفیه؟ وظیفه م بوده. تو هیچی برام کم نذاشتی. تو باید منو حلال کنی. مراقب خودت باش و قولت یادت نره.
زیر گوشم گفت:
ــ شاید دیگه ندیدمت. از همین حالا دلتنگتم.
دلم فرو ریخت و از بغض نتوانستم جواب حرفش را بگویم. همه به منزل بازگشتیم. آن شب سلما هم پیش من و پدرجون ماند. عجیب دلتنگ صالح شده بودم
#ادامہ_دارد...
نویسنده :طاهــره ترابـی
@AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ❣ #رمان_از_سوریه_تا_منا 💠 #قسمت_45 صالح در تکاپوی اعزام به حج بود و حسابی سرش شلوغ شده
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿
❣ #رمان_از_سوریه_تا_منا
💠 #قسمت_46
به محض اینکه در مدینه مسقر شده بود تماس گرفت. صدایش شاد بود و این مرا خوشحال می کرد. شماره ی هتل را داشتم و هر ساعتی که می دانستم زمان استراحتشان است تماس می گرفتم. صالح هم موبایلش را برده بود و گاهی تماس می گرفت. بساط آش پشت پا را برایش برقرار کرده بودم و با سلما و زهرا بانو آش خوشمزه ای را تهیه کردیم. پدر جون ساکت تر از قبل بود. انگار تمام فکر و ذهنش درگیر حج بود و حکمت نرفتنش... علیرضا بیشتر از قبل به ما سر می زد. سلما هم که تنهایمان نمی گذاش و اکثراً منزل ما بود. سفر مدینه تمام شده بود و حجاج عازم مکه بودند و رسماً مناسک حج شروع می شد.
ــ مهدیه جان
ــ جونم حاج آقا
ــ هنوز مُحرم نشدم که...
ــ ان شاء الله حاجی هم میشی.
ــ ان شاء الله خواستم بگم توی مکه چون سرمون شلوغه موبایلمو خاموش می کنم. اما شماره ی هتل رو بهت میدم هر وقت خواستی زنگ بزن. اگه باشم که حرف می زنم اگه نه بعدا دوباره زنگ بزن.
ــ باشه عزیزم حداقل شماره مسئول کاروانتون هم بده.
ــ باشه خانومم حالا چرا صدات اینجوریه؟
ــ هیچی... دلتنگت شدم
ــ دلتنگی نکن خانوم گلم. نهایتش تا ده روز دیگه بر می گردم ان شاء الله.
ــ منتظرتم. قولت که یادته؟
ــ بله که یادمه. مراقب خودم هستم.
تماس که قطع شد دلم گرفت کاش با هم بودیم.
روز عرفه فرا رسیده بود و ما طبق هرسال توی حسینیه جمع شده بودیم برای دعا و نیایش خاطرات سال گذشته برایم تداعی شد و لبخند به لبم نشست
ــ چیه؟ چرا لبخند ژکوند می زنی؟
ــ یاد پارسال افتادم. صالح باتو کار داشت و منو صدا زد که بهت بگم بری پیشش یادته؟ برای سوریه اعزام داشت.
ــ آره یادش بخیر. واااای مهدیه چقدر داغون بودم. تو هم که تنهام نذاشتی و هیچوقت محبتت یادم نرفت. وقتی صالح برگشت سر و ته زبونم مهدیه بود خلاصه داداشمو اسیر کردم رفت.
ــ حالا دیگه صالح اسیر شده؟
ــ نه قربونت برم تو فرشته ی نجاتی
#ادامہ_دارد...
نویسنده :طاهــره ترابـی
@AhmadMashlab1995
💔
دل!❤️
ای دل!❤️
داد از دست تو، ای داد
كــه دادی آبــرویِ "دیــده" بــر باد
چـــرا خـنجر زنم بر "دیده" وقتی
هـنـوز "دیده" ندیده، دل كنه یاد
@AhmadMashlab1995
قصه این است
" تا سینهیِ ما هست.. ،
#سیدعلے ،
سِپَر نمی خواهد ..!
👌🏻👌🏻@AhmadMashlab1995
کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع:"کارگران مشغول کاراند!احداث ضریح"
کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع:"چند روزی مانده به اتمام ضریح"
کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع:"مهدی فاطمه آید،تماشای ضریح"
کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع:"عید امسال:نماز:صحن بقیع"
کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع:"فلش راهنما،مرقد زهرای شفیع"
"به یقین یوس❤️️ف ما آمدنی ست"
#مادلتنگ_آمدن_پسرفاطمه_ایم
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@AhmadMashlab1995
💠 امام خامنه ای:بشر با اینهمه پیشرفت های علمی حیرت آور، احساس خوشبختی نمی کند
رهبر معظم انقلاب-۱:
🔹شاید در تاریخ بشر کم شده باشد که جامعه بشری به قدر امروز نیاز به منجی داشته باشد؛ چه نخبگان که آگاهانه احساس نیاز می کنند چه بسیاری از مردم که احساس نیاز می کنند ولی در ناخودآگاه خودشان.
🔹بشر با اینهمه پیشرفت های علمی حیرت آور، احساس خوشبختی نمی کند. بشریت دچار فقر، بیماری، فحشا، گناه، بی عدالتی، نابرابری، شکاف طبقاتی بسیار وسیع و سوء استفاده قدرتها از علم است.
🔹اینهمه پیشرفت و تحولات گوناگون نتوانسته به بشر خوشبختی ببخشد.
@AhmadMashlab1995
💠امام خامنه ای:ماموریت بزرگ حضرت بقیة الله عبارتست از بر قراری قسط و عدل
رهبر معظم انقلاب-۲:
🔹امروز بی عدالتی در دنیا از علم تغذیه می کند و علم پیشرفته در خدمت بی عدالتی و جنگ افروزی است.
🔹ماموریت بزرگ حضرت بقیة الله عبارتست از بر قراری قسط و عدل. در بسیاری از روایات و زیارت ها و دعاها به این معنا اشاره شده است.
🔹عدلی که انتظار است ایشان به وجود بیاورند در یک بخش خاص نیست بلکه در همه شئون زندگی است.
🔹انتظار فراتر از نیازمندی و احساس نیاز است، انتظار یعنی امید و اعتقاد به اینکه آینده قطعی وجود دارد. انتظار، سازنده است. برای همین انتظار فرج در دین ما جایگاه مهمی دارد.
@AhmadMashlab1995
💠امام خامنه ای:ملت ایران در آزمون کرونا خوش درخشید/ اوج این افتخار ملی متعلق به مجموعه درمانی کشور است
رهبر معظم انقلاب-۳:
🔹مشکلات زیادی در زندگی هر انسانی بوجود میآید که نباید مایوس شد. باید امیدوار بود. انتظار فرج انسان را از یاس و درماندگی نجات میدهد.
🔹کرونا یک ابتلای عمومی و یک آزمون برای دنیاست. هم برای دولتها و هم ملتها. در مورد آمارها و اقدامات بسیار خوبی که شده و توصیه های مسئولین حرف زیاد زده شده است.
🔹ملت ایران در این آزمون کرونا خوش درخشید. اوج این افتخار ملی متعلق به مجموعه درمانی کشور است. اینها جان و سلامت خود را در خدمت مردم قرار دادند.
🔹اوج این افتخار ملی متعلق به مجموعه درمانی کشور است
@AhmadMashlab1995
💠امام خامنه ای:تصمیمات ستاد ملی که در این زمینه مسئول درجه اول است باید جدی گرفته شود
رهبر معظم انقلاب-۴:
🔹در یکی دو ده اخیر برخی تلاش کردند فرهنگ ایرانی- اسلامی را تضعیف کنند ولی این احساس فرهنگ اسلامی و زنجیره ارزش های اسلامی در مردم بسیار قوی است.
🔹آنچه در کشورهای غربی اتفاق افتاد را برخی تلویزیون ما گفت ولی برخی هم گفته نمیشود، اینها محصول تربیت خود را نشان دادند. اینکه دولتی ماسک و دستکش متعلق به دولت دیگر را سر راه مصادره کند و به کشور خودش ببرد اتفاق افتاد. یا مردم هر روز در ظرف مدت کوتاهی فروشگاهها را تخلیه کنند و حرص بزنند برای خرید بیشتر و دکان ها خالی شود، اینها را تلویزیونهای دنیا نشان داد. یا کسانی برای چند دستمال توالت به جان هم بیفتند و یا کسانی برای خرید اسلحه صف بکشند (چون در این ایام احساس خطر می کند) یا بیماران را اولویت گذاری کنند و بیمار پیر را معالجه نکنند؛ این جیزهاییست که در آنجا اتفاق افتاده است.
🔹خودشان این را نماد زنده شدن غرب وحشی می دانند.
🔹مردم آنچه که ستاد ملی مبارزه به صورت قاطع بیان میکند، عمل میکنند. شاید وقتی چیزی را مردد عنوان کنند ومردم ندانند که باید انجام بشود یا نه. یک نمونه از عملکرد خوب مردم روز 13 فروردین بود. انسان باور نمیکرد مردم سیزده به در را تعطیل کنند ولی شد. یعنی مردم نشان دادند به معنای واقعی کلمه یک نظم عمومی را پذیرفتند و این باید ادامه پیدا کند. تصمیمات ستاد ملی که در این زمینه مسئول درجه اول است باید جدی گرفته شود.
@AhmadMashlab1995
💠 امام خامنه ای:برنامه های دولت برای قشرهای ضعیف، هرچه زودتر و بهتر اجرا شود/مسئله کرونا ما را از توطئه دشمن غافل نکند
رهبر معظم انقلاب-۵:
🔹مسئله کرونا ما را از توطئه دشمن غافل نکند. دشمنی استکبار با اصل جمهوری اسلامی است. اینکه برخی فکر کنند ما دشمنی نکنیم تاآنها هم دشمن نکنند، تفکر درستی نیست.
🔹برنامه های دولت برای قشرهای ضعیف، هرچه زودتر و بهتر اجرا شود. مردم هم البته وظیفه دارند. عده ای در این شرایط زندگیشان به سختی قابل گذران است. مردمی که دستشان باز است باید در این زمینه فعالیت وسیعی را شروع کنند.
@AhmadMashlab1995
💠 امام خامنه ای رهبر معظم انقلاب-۶:
🔹کرونا مشکل بزرگی برای بشریت است اما این مشکل در قیاس با بسیاری از مشکلات چیز کوچکی به حساب می آید. ما در گذشته مشکلات فراوانی را در دنیا و کشور خودمان داشتیم که از این حادثه کمتر نبود. از جمله درست در 32 سال پیش در همین ایام هواپیماهای صدام مواد شیمیایی را در بخش هایی از کشورما ریختند و از مردم ما و مردم خوشان هزاران نفر را کشتند و البته همه قدرت های بزرگ هم از صدام حمایت می کردند.
🔹برخی از همین کشورهای غربی سلاح شیمیایی را به صدام دادند و تا به امروز هم احدی از آنها جواب پس نداده است.
🔹در جنگهای بزرگ دنیا مثل دو جنگ جهانی میلیونها نفر کشته شدند. در جنگ ویتنام همینطور و در جنگهای گوناگون دیگر مثل حمله به عراق.
https://tn.ai/2239908
. @TasnimNews
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@AhmadMashlab1995