🌸🍃
🍃
ولادت با سعادت امام محمدباقر علیه السلام رو خدمت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و شما شیعیان عزیز تبریک عرض میکنیم.
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
چون نگاهت میکنم گُم می شوم در چشمانت گم شدن در شبِ چشمان تو خود پیدا شدن است🌷 #شهدارایادکنیمبا
ستارہ ها،
هـیچ گاه
از یادِ آسمـان
نمی روند...
بگذار دلِ من
آسمان باشد...
و یادِ تــو
ستاره...
#شهید_احمد_مشلب🌸🌹
#هر_روز_با_یک_عکس
@AHMADMASHLAB1995
انتشار تصاویر شهدای عملیات خیبر برای اولین بار
https://www.aparat.com/v/B9ySh
این تصاویر توسط حزب بعث و ارتش عراق تصویر برداری شده است که مربوط به 11 اسفند 1362 منطقه طلائیه می باشد. بعد از 36 سال برای اولین بار به مناسبت سالروز عملیات خیبر، توسط گروه فرهنگی مجاهد بصیر منتشر می گردد.
قطعات سبز رنگ موجود در انتهای کانال مربوط به پل های نفر رویی است که قرار بود روی نهر 30 متری نصب شود تا رزمندگان از آن عبور کنند ولی متاسفانه هرگز این امر اتفاق نیفتاد!!!
نمایندگان مجلس، مسئولین، صف اولی ها آنها نقش خود را به موقع عمل کردند، حالا نوبت شماست...
#حاوی_تصاویر_دلخراش
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#رمان_حورا #قسمت_پنجاه_و_دوم حورا لباس هایش را عوض کرد و تک و تنها به خانه رفت. در بدو ورود مهرزاد
دوستانی که #رمان_حورا رو دوست ندارند میتونند نخونند ولی لطفا انتقادهای تند درباره ما و کانال ما نکنند #لطفا هم #دیگران_رو_قضاوت_نکنید
#قرارگاه_فرهنگی_مجازی_شهیداحمدمشلب
امروز به مستمندان و مستضعفان که ولی نعمت ما هستند خدمت کنید؛
پیش خدای تبارک و تعالی کمتر خدمتی است که به اندازه خدمت به زاغه نشینان فایده داشته باشد.
#امام_خمینی
📚صحیفه نور ، جلد ١٨ ، صفحه ۵٨
@AHMADMASHLAB1995
#تلنگر💥
اگر #یازهرا گفتنهای ما
به سیم خاردارِ نفس
گیر نمی کـردند،
ذکرهای مان
بی جواب
نبودند...
@AHMADMASHLAB1995
#رهبرانه💖
آیت الله بهجت:
مواظب این سید بزرگوار (امام خامنهای) باشید، او آبروی ایران و اسلام است.
ما اهل کوفه نیستیم،علی تنها بماند🇮🇷
@AHMADMASHLAB1995
آغاز مشکلات انسان از کجاست؟🤔
✨آیت الله حق شناس:
دور شدن از بندگى خدا، آغاز مشكلات انسان است.
@AHMADMASHLAB1995
چـنـدیستــ هــواے
چشـ👀ـم من بــ☔️ـارانیستــ
هــرخـشـت دلــ💓ــم
بیــانگـ💥ـرویـرانیستــ
بیمـــارےدوری از
خــ🌞ــراســان دارم
تجــویـز پزشـکــ
حـــ💚ـرم درمــانیستــ
#دلتنگــ_حـــرم💔
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#رمان_حورا #قسمت_پنجاه_و_دوم حورا لباس هایش را عوض کرد و تک و تنها به خانه رفت. در بدو ورود مهرزاد
#رمان_حورا
#قسمت_پنجاه_و_سوم
تک تک جمله هایی که مهرزاد زمزمه می کرد درون مغزش وول می خورد. کاش می توانست او را آرام کند.
کاش می توانست تسکینی برای قلب عاشقش باشد.
کاش راه چاره ای داشت برای حال خرابش.
آن شب آنقدر به خود پیچید و قدم زد که سرگیجه گرفت و نشست. برای اولین بار بود که مهرزاد را این گونه می دید.
آنقدر آشفته و پریشان بود که سیگار هم دردش را دوا نمی کرد.
نیمه های شب صدای در امد و بعد هم صدای سرو صدای آقا رضا و مریم خانم.
_معلوم هست کجایی تو؟ ساعت۲شب موقع خونه اومدنه؟
مریم خانم جیغ و داد کنان گفت:من از دست شما بچه ها چی بکشم؟! چقدر منو عذاب میدین آخه شما. من چه گناهی کردم شما بچه ها گیرم اومدین که هرکدومتون یه بدبختی و دردسری واسه من دارین؟
این چه ریخت و قیافه ایه اخه؟ چرا انقدر پریشونی؟
آقا رضا گفت:مه..مهرزاد تو.. تو مست کردی؟
_ن..نه
_ بوی گند الکل دهنت همه جا رو پر کرده پسر. خجالت بکش حیا کن این چه وضعیه واسه خودت درست کردی؟
من نون حلال آوردم سر سفره که شما اینجوری بار بیاین؟
حورا یاد وقتی افتاد که دایی اش همینطور پول به پای خانواده اش می ریخت. سالی سه چهار بار سفر خارج و اروپا بعدشم بریز و بپاش ها و مهمونی های انچنانی..
اگر این ها حرام نبود پس چه بود؟
چند سالی می شد که دیگر از این خبر ها نبود و آقا رضا ورشکست شده بود.
_بابا بسه نصیحت حوصله هیچی ندارم داغونم. بزارین برم کله مرگمو بزارم.
_کجا؟ باید بگی کجا بودی.
_قبرستون.. خیالتون راحت شد؟
انگار مهرزاد رفت اما صدای مریم خانم و اقا رضا می امد.
_این.. این پاکت سیگار از جیب مهرزاد افتاد رضا. این داره چی کار می کنه با خودش؟نگرانشم رضا یه کاری بکن. ببرش سر کار.
_چی میگی مریم؟ مگه نشنیدی رئیس گفت نیارش شرکت؟
_خب من چه غلطی کنم با بچه های نفهمت؟ اون از مونا اینم از این پسرت که معلوم نیست چه غلطی می کنه و کجا میره.
من میدونم همش زیر سر اون حورا نمک به حرومه.
_مریم بس کن دیگه. از بین بچه هات مارال خوب دراومده که اونم واسه خاطر اینه که با حورا رفت و آمد می کنه.
یکم بفهم لطفا.
#نویسنده_زهرا_بانو
#کپی_با_ذکر_لینک
#ادامه_دارد
╔═...💕💕...══════╗
@Ahmadmashlab1995
╚══════...💕💕...═╝