eitaa logo
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
7.6هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
143 فایل
🌐کانال‌رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 🌸زیر نظر خانواده شهید🌸 هم زیبا بود😎 هم پولدار💸 نفر7دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ‌ تموم‌ مادیات پشت پا زد❌ و فقط بہ یک نفر بلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعوتت کرده بمون @Hanin101 ادمین شرایط: @AHMADMASHLAB1374 #ڪپے‌بیوحـرام🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 چه آرزوهای قشنگی می کردند و چقدر زیبا اجابت می شد... 🌹 حاج احمد متوسلیان آرزو کرده بود: "بدست شقی ترین انسانهای روی زمین یعنی اسرائیلی ها کشته بشم" و حالا دست اونهاست... 😔 🌹 شهید ابراهیم همت از خدا خواسته بود: "مثل مولایم بدون سر وارد بهشت بشم" ترکش خمپاره سرش رو برد... 😭 🌹 شهید برونسی همیشه می گفت: "دوست دارم مثل حضرت زهرا (س) گمنام باشم" سالها پیکرش مفقود بود... 😔 🌹 شهید مهدی باکری می گفت: از خدا خواستم "بدنم حتی یک وجب از خاک زمین رو اشغال نکنه" آب دجله او را برای همیشه با خودش برد... 😭 😔 🌹 شهید ابوترابی در مسیر پیاده روی مشهد می گفت آرزو دارم: "در جاده عشق (مشهد) از دنیا برم" تو همون مسیر خدا بردش و روز شهادت امام رضا در جوار امام رضا (ع) دفن شد... 😔 💠💠 حاج حسین یکتا: میخواستن 👈 میشد... میخوایم 👈 نمیشه.. چه_کار_کردیم_با_این_دلها😔 🌹اول شهید زندگی کن تا تا شهید بروی از زندگی 🌹 التماس دعا💚 @AhmadMashlab1995
! ‏اَتُحرِقُ بِالنّارِ عَینی وَ قَد بَکَتِ ؟! ! آیاچشمی‌راڪه‌‏براے(ع) گریه‌ڪرده‌درآتش‌میسوزانی...؟😭😭😭😭😭 @AhmadMashlab1995
اونکه میگه شهدا از جوانی و دنیا دل بریده بودن به دنیا علاقه نداشتن و سعی میکنه ازشون شخصیت های ماورایی و دست نیافتنی بسازه بدونه که شهدا یه آدمای عادین هم اهل خوشین هم اهل خوشگذرونی هم عاشق خانواده و اطرافیان هم عاشق جوانی کردن، تنها فرق شهدا با ما اینه که ... همه این عشقارو بخاطر خدا دارن و بخاطر خدا هم دل می کنن و میرن! @AhmadMashlab1995
خنده‌ ات زیباترین هدیه ی خدا بود. وقتی به چشم های من نگاه‌ می کنی و لبخند میزنی با خودم می‌گویم تو که برای من می‌خندی انگار تمام دنیا همین‌جاست کنار‌ همین خنده ها. شهدایے دنیـای من است❤️ @AhmadMashlab1995
❤ به تو دل بستم و غير تو ڪسے نيست مرا 🌼جز تو اى جان جھان دادرسے نيست مرا 🌼عاشق روے توام اے گل بى مثل و مثال 🌼بہ خدا غير تو هرگز هوسے نيست مرا چندقدم مانده به میلاد آقا 🥀| @AhmadMashlab1995
استغاثه جهانی طلب منجی عاشقان حضرت مهدی عجل الله فی فرجه اطلاع رسانی کنید . 🥀| @AhmadMashlab1995
جــهان هرگــز باورنداشت ڪہ چنین روزهایے راببیند .... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 اما ای من!تــوڪه نخفتہ ای؟؟ @AhmadMashlab1995
•🌸|🌸• چہ زیبا گفـٺ^^↓ آسیدمرتضےآوینے : در جمهـورےاسلامے هـمہ‌آزادند ،الاحزب اللهےهـا ...: @AhmadMashlab1995
 کربلا حرم امن الهی است و کربلا زینت و رؤیای همه دلهاست. دلهای عاشقی که ملوک را در اعلا دیده اند نه در دنیا، پس برادرم بارفتار و کردارت آسمان را بر زمین خریداری کن و با دل وجود پرواز عاشقانه کن، پس کربلا رفتن خون می خواهد... - هر شهیدی کربلایی دارد، خاک آن کربلا  تشنه اوست و زمان انتظار می کشد تا پای آن شهید بدان کربلا برسد و آنگاه خون شهید جاذبه خاک را خواهد شکست و ظلمت را خواهد درید و معبری از نور خواهد گشود و روحش را از آن به سفری خواهد برد که برای پیمودن آن هیچ راهی به جز شهادت وجود  ندارد 🦋🦋 @AhmadMashlab1995
هدایت شده از 
🌠☫﷽☫🌠 بی توجهی یا کم توجهی به توصیه رهبر حکیم انقلاب... ⁦⁉️⁩چرا به توصیه حضرت آقا توجه کافی نمی کنیم⁦⁉️⁩ 🥀 هر کس به حاج قاسم سلیمانی ارادت داره دقت کنه... حاج قاسم سلیمانی می گفت: در جنگ ۳۳ روزه لبنان و اسرائیل، آقا(رهبری) گفتن به بچه‌های حزب الله لبنان بگو دعای جوشن صغیر بخونن. از رادیو و تلویزیون حزب الله و مناره‌های مساجد و حتی کلیساهای ضاحیه جنوب، راه به راه، این دعا هر روز پخش می شد و در نهایت، حزب الله بر اسرائیل پیروز شد! ⁦🤲🏻⁩ در مملکت خودمون بعد از توصیه آقا به خواندن دعای هفتم صحیفه سجادیه برای برطرف شدن بیماری چه اتفاقی افتاد⁦⁉️⁩چرا پیام آقا تبدیل به پویش نشد⁦⁉️⁩ ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲ فتــ🇺🇸ـنـــ🇬🇧ــ️ـه به یاری خدا پویش مردمی قرائت دعای هفتم صحیفه سجادیه
❣ 🍃جانم فدای نام شما 🍂قربان آن شما يا صاحب‌الزمان🌸 🍃جان ميدهم بخاطر ديدنت😍 🍂دل عاشقٍ يا صاحب‌الزمان✋ 🌴 ❤️اَللّٰهُمَ‌عَجْل‌لوَلِیِّکَ‌اَلفَرَج❤️ @AHMADMASHLAB1995
🌸 ‌موتور سواری جلوی ابراهیم پیچید ابراهیم سریع ترمز کرد. موتورسوار داد زد: هووووی چیکار می کنی!؟ همه می دانستند آن جوان مقصر است منتظر بودم ابراهیم با آن بدن قوی حسابش را برساند اما ابراهیم لبخندی زد و گفت: سلام خسته نباشید! جوان خجالت کشید و گفت: سلام معذرت می خوام شرمنده بعد که دلیل این کار را از ابراهیم پرسیدم: جواب داد؛ دیدی با یک سلام عصبانیت طرف خوابید تازه معذرت خواهی هم کرد! حالا اگر من می خواستم داد بزنم و دعوا کنم فقط باعث درگیری می شدم..! 🍀 @AHMADMASHLAB1995
🔥 ♦️مقام معظم رهبری: 🔔 اگر وظیفه، تشخیص داده نشد، علم و تقوا و مانند اینها به درد نمی خورد. @AhmadMashlab1995
🌸 🔆 امام مهدی: ما از لغزش هایی که از شما سر میزند، اطلاع داریم... 🔖 @AhmadMashlab1995
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 .سلام برشهدا🌹 و سلام برشما رهروان راه شهدا🌹 روزشما عزیزان منور به نورشهدا🌹 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🌸 ➖➖➖➖➖➖ ┅═══✼❤️✼═══┅┄ @AhmadMashlab1995 ┅═══✼❤️✼═══┅┄
🌷🍃 ••♡ ↫از شما میخواهم... چـادر مرا آن چنان با⇩ چـــادر خاڪے جدہ ے سادات😍 پیوند بزنید |•° ↫ڪہ اگـر جان از تنـم رود⇩ چــــادر از سرم نرود✌ •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @AhmadMashlab1995 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
🌸🍃❤️ 🌸 ↫ بوسـ♡ـہ اے بَر ٺـابـوٺِـ دِلبَنـدَشـ♥️ نِشـانـ↫😇❧ـد ↫ و آرامـ زیـرِ لَبـــ خوانـ.ـد : « بـےبـےجـاטּـ🌙، قَبـول ڪُن نَـذرَمـ🕊 را...» •✍ 🕊 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @AhmadMashlab1995 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
⚠️تقـوا یعـنی چـہ⁉️ یعنی اگـر یک هفتہ از همـه‌ی کارهای ما گرفتند و گفتند هفتـه‌ی گذشته‌ات در تلویزیون شـده،ناراحت نشویم 📝 🌷 「 @AHMADMASHLAB1995 」‌ ‌
📝هفت قانون شاد بودن: 1. هرگز متنفر نباش 2. نگران نباش 3. ساده زندگی کن 4. کم توقع باش 5. فراوان ببخش 6. همیشه لبخند بزن 7. عاشق بمون @AhmadMashlab1995
+ بهٺرین انتخابـِ زندگیٺ؟ - انتخابـ دوسٺم.. +میشه‍ یه بار باهاشـ بیاے پیشَم؟ - همیشهـ همرامہ... +اسمش؟ - امامـ زمان... و در این هنگام تمسخـر هایے از همہ طرف بر سرش کوبیده‍ شد.. و هیچ ڪس نمےدانسٺ او چہ مے گویَد! چشمانَشـ را بسٺ.. چهـ غوغایے و چه‍ خوشحالے پایان ناپذیرے در دلَش جریان داشٺ.. صدایے دلشـ را فرا خوانـد: " امامـ زمانٺ داره لبخند مےزنه.." و آنـ هنگامـ دلَش براےِ همیشہ آرام گشٺ! 💌| ↓ ♥️| @AhmadMashlab1995
delo-deldaram.mp3
5.29M
🎧🎼 دل و دلدارم 🌺 یار وفا دارم 🌸 می دونی دلم 🌺 اسیر قدمته 🌸 خییییییییلی 🌺 دوست دارم 🌸 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾• @AhmadMashlab1995
سلام دوستان عزیز.. باعرض تبریک تولد حضرت عشق اقاامام زمــاݧ (عج)ارواحنا فداه.. دلنوشته های قشنگتون رو برامون به این ایدی بفرستین👇منتظریم😊 @Sarbazjamandh۳۱۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ❣ 💠 ناهار خورده و نخورده خوابش برده بود. از فرصت استفاده کردم و به دکتر رفتم. دکتر هم توصیه های لازم را گفت و اینکه حداقل تا شش ماه آینده حق بارداری مجدد ندارم. اصلا به این چیزها فکر نمی کردم. تمام هَم و غَمم صالح بود و رسیدگی به او... به خانه که بازگشتم تازه بیدار شده بود. نگران بود از نبودم و شاکی از اینکه چرا تنها رفته ام؟! ــ تو مگه استراحت مطلق نبودی؟ چرا تنها رفتی؟ چرا بیدارم نکردی باهات بیام؟ ــ نگران نباش عزیزم... چیز مهمی نبود. یه چکاپ ساده و معمولی بود. ــ هر چی باشه... وقتی من خونه م نباید تنها بری. اگه اتفاقی برات بیفته من چه غلطی بکنم؟ صدایش را برده بود بالا. صالح من صالح مهربان و آرامم چرا اینطور پرخاشگر شده بود؟! سری تکان داد و با اخم به اتاقمان رفت و درب را به هم کوبید. سردرگم به سلما نگاه کردم و چانه ام از بغض لرزید. پدر جون بلند شد و به سمتم آمد. پیشانی ام را بوسید و گفت: ــ دلخور نشو عروسم... صالح تا موقعیت جدیدشو پیدا کنه طول می کشه. مدام نگرانت بود و همش می گفت بلایی سرش نیاد. سلماهم که از پایگاه برگشت کلی باهاش دعوا کرد که چراتنهات گذاشته. باید درکش کنیم. مطمئنم اگه از وضعیت فعلی تو باخبر بود هرگز بد برخورد نمی کرد. خودت باید صالحو بشناسی دخترم. اشکم سرازیر شد و به آشپزخانه رفتم. دو استکان چایی ریختم و باخود به اتاق بردم. صالح روی تخت دراز کشیده بود و دست راستش را روی چشمش گذاشته بود. آستین خالی هم، کج و کوله روی تخت افتاده بود. چایی را روی زمین گذاشتم و کنار صالح لبه ی تخت نشستم. دستش را از روی چشمش برداشتم و لبخندی زدم. ــ قهری؟! ــ لا اله الا الله... مگه بچه م؟ ــ والا با این رفتاری که من دارم میبینم از بچه هم بچه تری... اخم کرد و گفت: ــ اصلا تو چرا اینجوری نشستی؟ بلند شد و به اصرار مرا وادار کرد روی تخت استراحت کنم. ــ مگه تو استراحت مطلق نیستی؟! به چه حقی رعایت نمی کنی؟ بدون چون و چرا اوامرش را انجام دادم و دلم برای اینهمه نگرانی اش می سوخت "خدایا چطور بهش بگم؟!!!؟" ــ یه چیزی میگم آویزه ی گوشت کن ــ اینجوری باهام حرف نزن چشمش را بست و چند نفس عمیق کشید. ــ ببخشید... نمی دونم چرا اعصابم خُرده؟ دستش را لای موهایش کرد و گفت: ــ درسته که یه دست ندارم و نقص عضو شدم اما... من هنوز همون صالحم. هنوز مرد خونه هستم و شوهر تو... پس دوست ندارم دیدت نسبت بهم عوض بشه. از حرفش بغض کردم. صالح چه فکر می کرد و دل پر بغض من چه رازی در خود داشت ــ گریه نکن. این وضعیتیه که... که باید از این به بعد تحمل کنی دیگر تحمل این حرفها را نداشتم. صالح برای من همان صالح بود. چیزی تغییر نکرده بود. نباید اجازه می دادم روحیه اش را ببازد و خودش را ناقص بداند. بغضم را توی آغوشش سبک کردم و با صدای آخ صالح به خودم آمدم. دستم را روی زخم بازوی قطع شده اش فشرده بودم. ... نویسنده:طاهــره ترابـی @AhmadMashlab1995