شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🌸🌱 °🌷غـذای نـذری بـہ شرط خمس🌷°. محمـد بـر سر مسائل فقهی خصوصاً #خمس خـیلی حساس بود👌 و حتی در مراس
همسر شهیـد انـدرزگـو:
آن موقع من ۱۶ سال، و ایشان حدود ۲۹
سال داشتند. قرار شد با خانوادهام بـه
منزل آقای موسوی در اختیاریه برویم تا
او را ببینیم☺️
در آن جا او گوشهای نشسته بـود. من
چای بردم، ولی از سر حجب و حیا نـه
من ایشان را توانستم ببینم و نه او مرا.
فقط موقعی که از خانه خارج میشد از
پنجره او را دیدم. لباس قبای نیمچهای
بـه تـن، و کلاه عرقچین مشکی بـه سر
داشت🖤🌱
ظاهراً تازه طلبه شده بود. قرار شد برای
بار دوم همدیگر را ببینیم و صحبت کنیم
که او آن موقع گفت:
«من طلبهای هستم که نه کسی را دارم
و نه از مال دنیا چیزی.اگر میتوانی نان
طلبگی بخوری، بسمالله»✌️😍
مـن هـم پذیرفتــم🌱
#هر_روز_با_یک_شهید🍀
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#پای_درس_ولایت🔥 💫شبی که فرشتگان، زمین را به آسمان متصل میکنند... 👌امام خامنهای : لیلةالقدر خیر
#پای_درس_ولایت🔥
🔰 حالا که خدا فرصت داده از او معذرت بخواهیم
🔺️ رهبر انقلاب: شب قدر، فرصتی برای مغفرت و عذرخواهی است. از خدای متعال عذرخواهی کنید. حال که خدای متعال به من و شما میدان داده است که به سوی او برگردیم، طلب مغفرت کنیم و از او معذرت بخواهیم، این کار را بکنیم، والّا روزی خواهد آمد که خدای متعال به مجرمین بفرماید: «لایؤذن لهم فیعتذرون». خدای نکرده در قیامت، به ما اجازه عذرخواهی نخواهند داد. به مجرمین اجازه نمیدهند که زبان به عذرخواهی باز کنند؛ آنجا جای عذرخواهی نیست. اینجا که میدان هست، اینجا که اجازه هست، اینجا که عذرخواهی برای شما درجه میآفریند، گناهان را میشوید و شما را پاک و نورانی میکند، از خدای متعال عذرخواهی کنید. اینجا که فرصت هست، خدا را متوجّه به خودتان و لطف خدا و نگاه محبّت الهی را متوجّه و شامل حال خودتان کنید. «فاذکرونی اذکرکم»؛ مرا به یاد آورید، تا من شما را به یاد آورم. ۳۷۶/۱۰/۲۶
☑️ @AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#حدیث_معنوی🌸 🔅امام صادق عليه السلام: 🔸سرنوشت (مُقَدَّر شدن)، در شب نوزدهم است و محكم ساختن، در شب
#حدیث_معنوی🌸
🔅مناجات امام سجّاد علیه السلام:
🔺بارالها!... از هر لذّتی جز یاد تو، از هر آسایشی جز همدمی تو، از هر شادمانی ای جز نزدیکی به تو، و از هر کاری جز فرمانبری ات، به درگاه تو آمرزش می خواهم.
#Masaf
☑️ @AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
⬆️معرفی شهید⬆️ 😍شهید محمدحسین حمزه😍 😍جزء شهدای مدافع حرم😍 🍁ولادت:15اسفند سال1365🌷 🍁محل ولادت:_______
⬆️معرفی شهید⬆️
😍شهید الیاس چیگنی😍
😍جزء شهدای مدافع حرم😍
🍁ولادت:30شهریور سال1353🌷
🍁محل ولادت:روستای امیر آبادنو🌷
🍁شهادت:4آذر سال1394🌷
🍁محل شهادت:سوریه🌷
🍁نحوه شهادت:در جریان عملیات مدافعان حرم قزوین به فیض عظیم شهادت نائل آمد😔😔
✍🏻نویسنده:بانوےمحجبـه
کپی بدون نام نویسنده🚫
ㄟ(ツ)ㄏ↧ʝσɨŋ↧
♡:) @AhmadMashlab1995∞♡
••🌱🖤✨••
#حیـــدرڪرار🥀
رݩــگرڂسارنشاݩمیدهدازســردروݩ:)
••
ماندڹــےݩیســٺ 'علــے'🖤
اناالیہراڄـــعون
فزتوربالکعبه💔
┅═══✼🖤✼═══┅┄
@AhmadMashlab1995
┅═══✼🖤✼═══┅┄
1_3634862.mp3
4.04M
🖤🖇
بسماللهرفقا:)
{ختمقرآنڪریم📖}
جزءبیستویکمقرآنڪریم🌱
باصداےدلنشین:استادمعتزآقایے🎙
زمان:۳۳دقیقہ🕜
[هروزیڪجزءعشق^ـ^🌈]
#التماسدعا🤲🏻
┈┈••✾❀🌙❀✾••┈┈
@AhmadMashlab1995
┈┈••✾❀🌙❀✾••┈┈
🌹سپهبد شهید سلیمانی:
🍃هر كس به مدار مغناطيسی علیبنابیطالب (ع) نزدیکتر شد، اين مدار بر او اثر میگذارد؛ او کمیلبنزیاد میشود، او ابوذر غفاری میشود، او سلمان پاک میشود
@Ahmadmashlab1995
•═•••🍃••◈🌸◈••🍃•••═
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
__یاکلمنیتی.... ایهمهآرزویمن...( : #شهید_احمد_مشلب🥀🕊 #هر_روز_با_یک_عکس @AHMADMASHLAB1995
#رفاقتتاشهادت🍃✨
#رفیق اونیه ڪه
هَمهجورهِ مواظِبته👌🏻
مواظِبه... راهُ اِشتباه نَری
مواظِبه... سقوط نَڪُنی
مواظِبه... نَلرزِی
رِفیق اونیه ڪه
هَر کاری میڪنه تا
تو از #خُدا
دور نَشی...🖤
#شهید_احمد_مشلب در شب های قدر🥀🕊
#هر_روز_با_یک_عکس
@AHMADMASHLAB1995
1_196400321.mp3
9.9M
#حیدر،حیدر،اولوآخرحیدر✨🥀
حیدر،حیدر،ساقیکوثرحیدر🌿🖤
#محمودڪریمے🎤
#مداحیتایم🎙
#پیشنهاددانلود🙂👌🏻
❀•┈••❈✿🖤✿❈••┈•❀
@AhmadMashlab1995
❀•┈••❈✿🖤✿❈••┈•❀
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
واینگونھبودڪهتمامشدیم...🖤
و اینگونھبود
ڪهدنیایزینب
تمآمشد🥀
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
و اینگونھبود ڪهدنیایزینب تمآمشد🥀
تابوتوانِشرحِقصهنیست…💔
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
تابوتوانِشرحِقصهنیست…💔
این شما و دنیای بی علی...💔🍃
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
این شما و دنیای بی علی...💔🍃
••|💔😔|••
•| #خآڪبرسردنیاۍبۍعلے🌿~
●نـِدادادجبرئیل:⇓
اینَڪشُماو،وَحشتِدنیاۍِبۍ
عَلےعلیهالسلام..؛💔•
#حیـــدر کرار
رݩــگرڂسارنݜاݩمیدهداݫســردروݩ
••
🖤
😭😭
┄┅┄┅┄┄┅┄┅┄
#لعنتبہابنملجمڪہشقالقمــرڪرد💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادت نکنم میمیرم... تو بهترین بودی
شب جمعه ساعت شهادت سپهبد قاسم سلیمانی
#هفته_نوزدهم_دلتنگی😔
#دلتنگی_شهدایی ✨
تـ❤️ـو چھ ڪردی که دلـ🌱ـم
این همه خواهـ😍ـان تـو شد :)
@Ahmadmashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
••🌱🖤✨•• #حیـــدرڪرار🥀 رݩــگرڂسارنشاݩمیدهدازســردروݩ:) •• ماندڹــےݩیســٺ 'علــے'🖤 اناالیہراڄـــع
🌸🍃 #حـــــیدر_کــــرار 🍃🌸
متن زیر ارزش خوندن داره
👇👇👇
🌹آسمان گریست وقتی که جهل فرق عدالت را شکافت. جهل مردمانی دنیای کوچکشان تاب بزرگی علی(ع) را نداشت. معیار کفر و ایمان را تکفیر نمودند و حکم قرآن خودساخته شان را بر قرآن ناطق جاری ساختند.
دیگر امشب گدای مسکین در خانه علی را نزن. شه ملک لافتی امشب به آرزوی دیرینه اش رسید. آرزویی که در لیله المبیت چشم انتظارش بود. آرزویی که در بدر و احد و خیبر و احزاب در دل داشت. شهادتی که حسن ختام پاکبازان حقیقت است. 🌹
بخشی از #وصیتنامه امیرالمومنین علی علیه السلام:
امام(ع) پس از حمد خدا فرمود:
فرزندم حسن! تو و همه فرزندان و اهل بيتم و هر كس را كه اين نوشته من به او رسد را به امور ذيل توصيه و سفارش مىكنم :
تقواي الهى را هرگز از ياد نبريد، كوشش كنيد تا دم مرگ بر دين خدا باقى بمانيد.
همه با هم به ريسمان خدا چنگ بزنيد، و بر مبناى ايمان و خداشناسى متفق و متحد باشيد و از تفرقه بپرهيزيد، پيغمبر فرمود: اصلاح ميان مردم از نماز و روزه دائم افضل است و چيزى كه دين را محو مىكند، فساد و اختلاف است .
ارحام و خويشاوندان را از ياد نبريد، صله رحم كنيد كه صله رحم حساب انسان را نزد خدا آسان مىكند.
خدا را! خدا را! درباره يتيمان، مبادا گرسنه و بى سرپرست بمانند.
خدا را! خدا را! درباره همسايگان، پيغمبر آن قدر سفارش همسايگان را فرمود كه ما گمان كرديم مىخواهند آنها را در ارث شريك كند.
خدا را! خدا را! درباره قرآن؛ مبادا ديگران در عمل كردن، بر شما پيشى گيرند.
خدا را! خدا را! درباره نماز؛ نماز پايه دين شماست.
خدا را! خدا را! درباره كعبه، خانه خدا، مبادا حج تعطيل شود كه اگر حج متروك بماند، مهلت داده نخواهد شد و ديگران شما را طعمه خود خواهند كرد.
خدا را! خدا را! درباره جهاد در راه خدا، از مال و جان خود در اين راه مضايقه نكنيد.
خدا را! خدا را! درباره زكات؛ زكات آتش خشم الهى را خاموش مىكند.
خدا را! خدا را! درباره ذريه پيغمبرتان، مبادا مورد ستم قرار گيرند.
خدا را! خدا را! درباره صحابه و ياران پيغمبر، رسول خدا (صلى الله عليه و آله) درباره آنها سفارش كرده است .
خدا را! خدا را! درباره فقرا و تهيدستان، آنها را در زندگى شريك خود سازيد.
خدا را! خدا را! درباه بردگان، كه آخرين سفارش پيغمبر درباره اينها بود.
در انجام كارى كه رضاى خدا در آن است بكوشيد و به سخن مردم (در صورتي كه مخالف آن هستند) ترتيب اثر ندهيد.
با مردم به خوشى و نيكى رفتار كنيد چنانكه قرآن دستور داده است.
امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنيد؛ نتيجه ترك آن اين است كه بدان و ناپاكان بر شما مسلط خواهند شد و به شما ستم خواهند كرد، آنگاه هر چه نيكان شما دعا كنند، دعاى آنها برآورده نخواهد شد.
بر شما باد كه بر روابط دوستانه ما بين خويش بيفزاييد، به يكديگر نيكى كنيد، از كنارهگيرى و قطع ارتباط و تفرقه و تشتت بپرهيزيد.
كارهاى خير را به مدد يكديگر و به اتفاق هم انجام دهيد، از همكارى در مورد گناهان و چيزهايى كه موجب كدورت و دشمنى مىشود، بپرهيزيد.
از خدا بترسيد كه جزا و كيفر خدا شديد است .
خداوند همه شما را در كنف حمايت خود محفوظ بدارد و به امت پيغمبر توفيق دهد كه احترام شما (اهل بيت) و احترام پيغمبر خود را پاس بدارند. همه شما را به خدا مىسپارم . سلام و دورد حق بر همه شما
🍃🌷بابا جون بابا جون چرا نگات به آسمون دوخته شده🌷🍃
بی بابایی بد دردی است
التماس دعا
✍❧یا قَتْیلَ اَلْعَبَرْاَتْ H❧
#شما_ماندید_و_وحشت_دنیای_بی_علی
#فقط_حیدر_امیر_المومنین_است
#وصیتنامه_حضرت_علی_ع
#یا_قتیل_العبرات_H
🌷کانال رسمی شهیداحمدمَشلَب🌷
👇👇👇
@AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
👆👆👆 #عكس_باز_شود 🕊افلاکیان خاکی... "احمد روز مادر برایش روز مقدسی بود از همان کودکی..." ادامه د
👆👆👆
#عكس_باز_شود
🕊افلاکیان خاکی...
"احمد همیشه این جمله را برای من تعریف میکرد ما هر چه داریم..."
ادامه در عکس بالا👆👆👆
#خاطرات_شهید_احمد_مشلب
برگرفته از 📚کتاب ملاقات در ملکوت
#قسمت_13
@AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_یکم در را که پشت سرش بست صدای #اذان مغرب بلند شد و شاید برای همین
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_دوم
در حیاط بیمارستان چند تخت گذاشته و #رزمندگان غرق خون را همانجا مداوا میکردند.
پارگی پهلوی رزمندهای را بدون بیهوشی بخیه میزدند، میگفتند داروی بیهوشی تمام شده و او از شدت #درد و خونریزی خودش از هوش رفت.
دختربچهای در حمله #خمپارهای، پایش قطع شده بود و در حیاط درمانگاه روی دست پدرش و مقابل چشم پرستاری که نمیدانست با این #جراحت چه کند، جان داد.
صدای ممتد موتور برق، لامپی که تنها روشنایی حیاط بود، گرمای هوا و درماندگی مردم، عین #روضه بود و دل من همچنان از نغمه نالههای حیدر پَرپَر میزد که بلاخره عمو پرستار مردی را با خودش آورد.
نخ و سوزن بخیه دستش بود، اشاره کرد بلند شوم و تا دست سمت پیشانیام برد، زنعمو اعتراض کرد :«سِر نمیکنی؟» و همین یک جمله کافی بود تا آتشفشان خشمش فوران کند :«نمیبینی وضعیت رو؟ #ترکش رو بدون بیهوشی درمیارن! نه داروی سرّی داریم نه بیهوشی!»
و در برابر چشمان مردمی که از غوغایش به سمتش چرخیده بودند، فریاد زد :«#آمریکا واسه سنجار و اربیل با هواپیما کمک میفرسته! چرا واسه ما نمیفرسته؟ اگه اونا آدمن، مام آدمیم!»
یکی از فرماندهان شهر پای دیوار روی زمین نشسته و منتظر مداوای رفیقش بود که با ناراحتی صدا بلند کرد :«دولت از آمریکا تقاضای کمک کرده، اما اوباما جواب داده تا #قاسم_سلیمانی تو آمرلی باشه، کمک نمیکنه! باید #ایرانیها برن تا آمریکا کمک کنه!» و با پوزخندی عصبی نتیجه گرفت :«میخوان #حاج_قاسم بره تا آمرلی رو درسته قورت بدن!»
پرستار نخ و سوزنی که دستش بود، بالا گرفت تا شاهد ادعایش باشد و با عصبانیت اعتراض کرد :«همینی که الان تو درمانگاه پیدا میشه کار حاج قاسمِ! اما آمریکا نشسته #قتل_عام مردم رو تماشا میکنه!»
از لرزش صدایش پیدا بود دیدن درد مردم جان به لبش کرده و کاری از دستش برنمیآمد که دوباره به سمت من چرخید و با #خشمی که از چشمانش میبارید، بخیه را شروع کرد.
حالا سوزش سوزن در پیشانیام بهانه خوبی بود که به یاد نالههای #مظلومانه حیدر ضجه بزنم و بیواهمه گریه کنم.
به چه کسی میشد از این درد شکایت کنم؟ به عمو و زنعمو میتوانستم بگویم فرزندشان #غریبانه در حال جان دادن است یا به خواهرانش؟
حلیه که دلشوره عباس و غصه یوسف برایش بس بود و میدانستم نه از عباس که از هیچکس کاری برای نجات حیدر برنمیآید.
بخیه زخمم تمام شد و من دردی جز #غربت حیدر نداشتم که در دلم خون میخوردم و از چشمانم خون میباریدم.
میدانستم بوی خون این دل پاره رسوایم میکند که از همه فرار میکردم و تنها در بستر زار میزدم.
از همین راه دور، بی آنکه ببینم حس میکردم #عشقم در حال دست و پا زدن است و هر لحظه نالهاش را میشنیدم که دوباره نغمه غم از گوشی بلند شد.
عدنان امشب کاری جز کشتن من و حیدر نداشت که پیام داده بود :«گفتم شاید دلت بخواد واسه آخرین بار ببینیش!» و بلافاصله فیلمی فرستاد.
انگشتانم مثل تکهای یخ شده و جرأت نمیکردم فیلم را باز کنم که میدانستم این فیلم کار دلم را تمام خواهد کرد.
دلم میخواست ببینم حیدرم هنوز نفس میکشد و میدانستم این نفس کشیدن برایش چه زجری دارد که آرزوی خلاصی و #شهادتش به سرعت از دلم رد شد و به همان سرعت، جانم را به آتش کشید.
انگشتم دیگر بیتاب شده بود، بیاختیار صفحه گوشی را لمس کرد و تصویری دیدم که قلب نگاهم از کار افتاد.
پلک میزدم بلکه جریان زندگی به نگاهم برگردد و دیدم حیدر با پهلو روی زمین افتاده، دستانش از پشت بسته، پاهایش به هم بسته و حتی چشمان زیبایش را بسته بودند.
لبهایش را به هم فشار میداد تا نالهاش بلند نشود، پاهای به هم بستهاش را روی خاک میکشید و من نمیدانستم از کدام زخمش درد میکشد که لباسش همه رنگ #خون بود و جای سالم به تنش نمانده بود.
فیلم چند ثانیه بیشتر نبود و همین چند ثانیه نفسم را گرفت و #طاقتم را تمام کرد. قلبم از هم پاشیده شد و از چشمان زخمیام بهجای اشک، خون فواره زد.
این درد دیگر غیر قابل تحمل شده بود که با هر دو دستم به زمین چنگ میزدم و به #خدا التماس میکردم تا #معجزهای کند.
دیگر به حال خودم نبودم که این گریهها با اهل خانه چه میکند، بیپروا با هر ضجه تنها نام حیدر را صدا میزدم و پیش از آنکه حال من خانه را به هم بریزد، سقوط خمپارههای #داعش شهر را به هم ریخت.
از قدارهکشیهای عدنان میفهمیدم داعش چقدر به اشغال #آمرلی امیدوار شده و آتشبازی این شبها تفریحشان شده بود.
خمپاره آخر، حیاط خانه را در هم کوبید طوری که حس کردم زمین زیر پایم لرزید و همزمان خانه در تاریکی مطلق فرو رفت...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: فاطمه ولی نژاد
@AhmadMashlab1995