eitaa logo
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
7.6هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
143 فایل
🌐کانال‌رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 🌸زیر نظر خانواده شهید🌸 هم زیبا بود😎 هم پولدار💸 نفر7دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ‌ تموم‌ مادیات پشت پا زد❌ و فقط بہ یک نفر بلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعوتت کرده بمون @Hanin101 ادمین شرایط: @AHMADMASHLAB1374 #ڪپے‌بیوحـرام🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 ادب دعـا ایـنه کـه قـبل از اینکـه چیـزی از خـدا بخـوای از خـدا تشکـر کـنی بابـت چیزایـی کـه داری؛ و اِلا بی ادبیـه... دعـای بـی‌ ادب هم کـه مستجـاب نمیـشه! ✨ ☑️ @AhmadMashlab1995
لبنانی ها به احترام سردارِ همیشه پیروز ِ مقاومت، شهید سردار سلیمانی رونمایی از تندیس زیبای سید الشهدای محور مقاومت در بیروت 🔹این مراسم در خیابان شهید حاج قاسم سلیمانی برگزار و از تندیس این شهید بزرگوار در میدان این خیابان پرده برداری شد 🌸🍃 @ahmadmashlab1995💞
متاسفانه واکسن فایرز بعد از در تست حیوانی، در تست شکست خورد و ۲۴۰ قلاده اسرائیلی به کرونا مبتلا شدند 👤 Saeid Cheraghi 🌸🍃 @ahmadmashlab1995💞
💔 ما با دوام خواهیم گرفت با کشته شدن مقام خواهیم گرفت یک روز بر اعتقاد خود می میریم یک روز هم‌ خواهیم گرفت! #۴۰روز شد که مهمونِ اربابه 🌸🍃 @ahmadmashlab1995💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ کولہ ات را کہ آماده میکنم با کمک خودت آن را تا دم در میگذاریم شـوخے هایـت از همـیشہ بیشـتر میشود میخواهے تمام سعیت را کنی تا مرا بخـندانی... لبخند کوتاهی برای دلخوشی ات میزنم و دوباره در افکارم فـرو میروم همـراه با مـن وسایل خانہ را جا بہ جا میکنے...کہ ناگهان... _محــــمد...محمــد جان... در حال شسـتن ظرف ها بودی شیرآب را میبـندی و جـواب میدهی: جانم؟ _بیا گوشیت زنگ میخوره... دستکـشت را در می آوری و همانطـور کہ بہ من نـزدیک میشوی میگویی : کیہ؟ بہ صـفحہ نگاه میکنم و با تردید میگویم : نمیدونم نوشتہ...آقا...سیدے... رنگت میپرد و بہ صـورتم زل میزنے تلفنـت را بہ دستت میدهم بعد از چنـد ثانیہ جواب میدهے : الو؟سلام حاجے... _ ... _الحمـداللہ...خانوادم خوبـن...شما چطورے؟ _ ... _خداروشکــر _ ... _جـانم بفرماییـد...؟ _... بہ من نگاهے میکنے و همـچنان بہ گوشے تلفـنت گوش میدهے...آب دهانم را قورت میدهم و با دلهـره منتـظر خبرت میشـوم _آهــا...باشہ... _... _نہ حاجے همہ چے حلہ... _... _باشہ...باشہ...فعلا یاعلے...! تلفـن را قـطع میکنے و بہ ساعت نگاهے می اندازے ✍نـویسنده : خادم الشهـــــــــ💚ـــــــدا ... @AhmadMashlab1995
❤️ بہ چهره ات نگاه میکنم...از حالت نگاهم متوجہ سوالم میشـوی اما لبخندے میزنے و دوباره سراغ ظرف شستنـت میروی بہ دنبالت می آیم و میپـرسم : چیشـد؟چـی گفت؟ _هیـچے...میگم حالا _ساعت رفتنـتو گفت؟ _مـریم جان بزار ظرفارو بشـورم... گوشی ات را از روی میز بر میدارم و میگویم : آقای سیدی مگه فرماندتون نیست؟ جـواب نمیدهے داخـل آشپزخانہ میشوم و دستت را میکشم و میگویم : یہ دیقہ ول کن اینـو... نگاهم میکنی و با آرامش شیرآب را میبندی و آستیـنت را پایین میکشی و روی صندلی ناهارخورے مینشینی...با تبعیت از کارت من هم روی صندلے مینشینم و منتـظر جوابت میشوم دوباره میـپرسم : چیشـد؟بگـو؟ _مــریم جان... بہ چشـمانت زل میزنم ادامہ میدهے : مـن باید ساعـت دو فرودگاه باشم رنگم میپرد و جواب میدهم : کـ...کـے؟ _امـشب... تـپش هاے قلبـم رفتہ رفتہ زیاد میشود بہ نقطہ اے زل میزنم و بہ این فکـر میکنم کہ از الان تا وقت رفـتنت چطـور میـگذرد...چہ کار کنم...!؟ از جـایت بلند میـشوی و بالاے سرم مے ایسـتی... همـیشہ تعـاریفـت از سوریہ طوری بود کہ انگار تمـام فرقش با اینـجا فـقط بہ درخت هاے نخلش است! امـا... بوسہ اے روی سرم می زنی و خم میـشوے و میگویی : قوے باش! میـرم و برمیگـردم... ✍نـویسنده : خادم الشهـــــــــ💚ــــــدا ... @AhmadMashlab1995
❤️ نـفس عمـیقے میکشم و در دلم میگویم : خــدا کنہ... از جایم بلنـد میشوم و گوشے تلفـن را برمیدارم و بہ خانواده هایمان تمـاس میگیرم و براے امـشب بہ خانہ مان دعوتـشان میکنم بہ نـظرت...نام مهمـانی امشـب چیست؟مناسبـتش چیسـت؟ بدرقہ ات...؟! خــــدایـا...بدرقہ ات تا کـجا؟! آنـقدر بہ این رفـتارها و اتـفاقات حـساس شده ام کہ خدا میدانـد...جـورے کہ فـقط خـدا و بانویی کہ برای دفاعش میروی می توانند آرامـم کننـد...! * * * * * * صـداے زنـگ در بلنـد میـشود و مادر و پـدرت وارد میـشوند... تا در را برایشـان وا میکنے مـادرت محکـمـ در آغوشـت میگیرد و گـریہ میکند... با دیدنـش بغـض گلویم را خفہ مـیکند اما نمے خواهم ساعات پایانے را گریہ کنم... در چشـمان پـدرت هم بغض دیده میـشود اما بایـد تسلاے ما باشـد...آخـر او است! خـودت را از مادرت جـدا میکنے و روے مبل میـنشانے اش و میگـویی : آروم باش عزیزدلم...مگہ دفعہ قـبل نرفتم‌؟! مادرت با روسرے اش چشـمان اشک آلودش را پاک میـکند و با حـسرت بہ چهره ات زل میـزند و میگوید : خـدا میدونہ دفعہ ے قبلے کہ رفتے چے کشیـدم... حـس میکنم احـساسات مـرا تکـرار میکنـد...پـدرت هم کنارمان نشستہ ات با سـکوت تمـام بہ صحـبت هایـمان گوش میدهـد... ✍نـویسنده : خادم الشهـــــــــ💚ــــدا ... @AhmadMashlab1995
❤️ حـالا دیگـر همہ آمـده اند و سـاعت نزدیـک دوازده شـب است... همـزمان با ثانیـہ ها جـانم از بـدنم دور میـشود... لحظہ لحـظہ اے کہ میگـذرد حـس میـکنم قـلبم تنـدتر از همـیشہ میـتپد...آنـقدرے کہ تا رفتنت آخـر از کار مے افتـد! نگـاه همہ متـفاوت اسـت...چـهره ات هم همـینـطور... آنـقدر آرام و باابهــت کہ دیدنـت هم عـذابم میـدهد هم آرامم می کنــد... این چہ احـساسے اسـت؟! کـنارم میـنشینی و در گـوشم آرام میگـویی : چـرا اینـقدر ساکتے؟! بہ چهـره ات نگاه میـکنم و با اعـتراض میگـویم : نـباید باشم؟ _حـرف بزن...لااقل بزار صـداتو بشـنوم... سـرم را پایین می اندازم و بغـضم را فرو میـدهم میـدانے همـسفر... نہ اینکہ نـخواهم حـرفے بزنم...نہ...اتـفاقا یڪ دنـیا حـرف نگفتہ در دلم انباشتہ شده کہ برای شنیـدنش باید سـاعت ها کـنارم بنـشینی و گـوش کنی امـا نمے دانم چـرا هیـچ چیزے از زبانم بیرون نمی آید! از مـهمان ها عذرخواهے می کنی و کولہ ات را برمیدارے و بہ سمـت اتاقمان میـروے و مـرا هم صـدا میزنے پیـشت مے آیم و در را میـبندم...مقابلم مے ایسـتے و با لبخـند خیلے کمرنـگ نگاهم مے کنے...چنـد ثانیہ اے بیـنمان فـقط سکوت میگذرد ایـــن آخــرین لحظات شیریـن بینمـان گرچہ زود میگذرد...اما خیلے سخــت است! تا سـرم را بالا مے آورم و قامـتت را میبینم بـغضم میشکند و اشـک هایم گونہ هایم را تر میـکند... جـلو مے آیی و دسـتت را باز میکنی و با آغوشـت آرامم میکنے و میگـویی : اینـجوری میخوای بدرقہ ام کنی؟! ✍نـویسنده : خادم الشهـــــــــ💚ـــــــدا ... @AhmadMashlab1995
مـردمـان دࢪ مـن و حـیـࢪانـے مـن، حیـࢪاننـد مـن دࢪ آن ڪس ڪہ تــو ࢪا بینـد و حـیـࢪان نشـود حـیـࢪانـم...💕✨ 🌸🌷 @AHMADMASHLAB1995
همین الآن... يھ ځمد شڣإ بخۆڼێڼ ٷٵښ ۿمۿ مۯێۻإ مڂڝۅصأ ٲعۻٵى كٱنٲڸمۇن
صفحه اول روزنامه لبنانی الاخبار: ✌️ 🌸🍃 @ahmadmashlab1995💞
|🌨🌱| •[نعمت‌ِآسمان‌فقط‌باران‌‌نیست!🙃 گاهے‌خٌدا؛کسی‌را‌نازل‌میکند به‌زلالےباران...🍃 مثلِ‌ تُ♥️(:
♨️ انتخاب تیتر و تصویر هوشمندانه روزنامه وطن امروز👌 🇬🇧کرونای انگلیسی در ایران؟!🇬🇧 👌 تمام بدبختی های ما از اِشغال پُست های مهم مملکت توسط این نفوذی ها است 🌸🍃 @ahmadmashlab1995💞
⬆معـرفے شهیـد⬆ 💫شهیـد سیدسجاد حسینی‌آغوزبنی💫 ✨جـزء شهـداے نـاجـا✨ 🌴ولادت⇦1اردیبهشت سـال1371🌿 🌴محـل ولادت⇦منجیل🌿 🌴شهـادت⇦25آذر سـال1393🌿 🌴محـل شهـادت⇦رودبار🌿 🌴نحـوه شهـادت⇦توسط فرد شرور و سابقه دار زنداني در اثر اصابت گلوله به درجه رفيع شهادت نائل مي گردد🥀🕊 نویسنــ✍🏻ــده:بانوےمحجبـه کپےبـدون‌نـام‌نـویسنـده‌حـرام🚫 ـــــــــــــــ|••🦋🌿••|ـــــــــــــــ 『 @AhmadMashlab1995
1_493978256.pdf
361.7K
زندگینامه 🌸 تعداد صفحات:۲ 🌹 ┄┅┅✿❀💚❀✿┅┅┄ @AhmadMashlab1995 ┄┅┅✿❀💚❀✿┅┅┄
1_468968577.pdf
3.27M
وصیتنامه 🌸 تعداد صفحات:۱۴ 🌹 ┄┅┅✿❀💚❀✿┅┅┄ @AhmadMashlab1995 ┄┅┅✿❀💚❀✿┅┅┄
🔥 : شما یک زن را با همه محدودیت هایی که از جهات مختلف ممکن است برای او وجود داشته باشد- به خصوص در آن دوران که محدودیت ها بیشتر بوده است- در نظر بگیرید، آن وقت ببینید که این بانوی مکرم، چه عظمتی را در آن شرایط و در طول این عمر کوتاه نشان داده است. 1371/9/25 🏴 ☑️ @AhmadMashlab1995
خوشا به حال خیالـــے که در حرم مانده ست که هر چه خــاطـره دارد از آن محل دارد 💔 🌸🍃 @ahmadmashlab1995💞
✍️در‌راه‌رسیدن‌به‌تو‌ گیرم‌ڪه‌بمیرم 🌟🍃اصلا‌به‌تو‌افتاد‌مسیرم‌ ڪه‌بمیرم. 🍃🌜یا‌چشم‌بپوش‌از‌من‌ و‌از‌خویش‌برانم 🍃🌸یاتنگ‌در‌آغوش‌بگیرم‌ ڪه‌بمیرم. 🌱🌸 | | ✅ @Ahmadmashlab1995
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انقلاب‌اسلامےایران تعزیہ‌خوانے قبل از ظهور علیه‌السلام است و افراد باید جایگاه خود را در این تعزیہ‌خوانے پیدا کنند...! 💡 ☑️ @AhmadMashlab1995
' 🌿 • ࢪ‌هِ‌ما‌خـتم‌است‌به‌خـون چاشنی‌اش‌عشق‌و‌‌‌جنون..! ☑️ @AhmadMashlab1995
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تـو دࢪ منے...🌱 مثـل عڪس مـــ🌙ــاھ دࢪ بࢪڪہ دࢪ منے و دوࢪ از مـن💔! مزاࢪ 🌼🌿 🥀🕊 🌸🦋 کـانـال‌رسمےشهیـداحمـدمَشلَـب🥀 ♡j๑ïท🌱↷ 『 @AhmadMashlab1995