شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸 🦋🌸🦋🌸🦋🌸 🦋🌸🦋🌸 🦋🌸 #عبور_از_سیم_خاردار_نفس♥️⛓ #قسمت_صدوسوم3⃣0⃣1⃣ وقتی رسیدم خانه همه چیز را ب
🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸
🦋🌸🦋🌸🦋🌸
🦋🌸🦋🌸
🦋🌸
#عبور_از_سیم_خاردار_نفس♥️⛓
#قسمت_صدوچهارم4⃣0⃣1⃣
حرفش را بریدم.
–عه شما بودید؟ ببخشید تا خواستم جواب بدم قطع شد.
بی تفاوت به حرفم گفت:
–زنگ زدم اگر زحمتی نیست از حاج خانم بپرسید از کجا باید تهیه کنم. آدرس جایی که باید برم بخرم رو میخواستم. که من دیگه خونه نرم از همینجا برم بخرم.
پرسیدم:
– شما الان بیرونید؟
ــ بله، امدم چیزایی که حاج خانم گفتندرو بخرم، همه رو خریدم به جز همون شکر سرخ.
ناگهان فکری به سرم زدوپرسیدم:
–ریحانه هم همراهتونه؟
با کمی مکث و تعجب گفت:
– بله.
فوری گفتم همین الان براتون آدرس رو پیام میدم.
چند دقیقه بعد از این که تماس را قطع کردم،آدرس رستورانی که قبلا با هم آنجا غذا خورده بودیم را نوشتم و به اندازه ی یک شیشه مربا ی کوچک از شکر سرخ پودریمان برداشتم و آماده شدم.(چون شکر سرخ هم پودری هست هم جامد)
آدرس داروخانه ی طب سنتی را خودم بلد بودم. ولی به خاطر دیدن ریحانه برایش نفرستادم. باید هر جور شده امروز این آتش دل تنگیام را با دیدن ریحانه خنک می کردم.
فوری آماده شدم و راه افتادم.
سر خیابان که رسیدم، تاکسی گرفتم و سریع خودم را به همان خیابانی که رستوران داشت رساندم.
هنوز از تاکسی پیاده نشده بودم که گوشیام زنگ خورد.
آقای معصومی بود.از تاکسی پیاده شدم.
از دور می دیدمش، ماشینش را کنار خیابان پارک کرده بودو خودش پیاده شده بودو به این طرف و آن طرف نگاه میکرد. پشتش به من بود نزدیک رفتم. گوشیام از زنگ خوردن افتاده بود. همین که به دو قدمیاش رسیدم، بلندو با لبخند سلام دادم. وقتی برگشت او با دیدن ناگهانی من و من با دیدن قیافه ی پریشان او خشکمان زد.
همیشه ته ریش مرتبی داشت با موهای کوتاه و شانه شده. ولی حالا... ریشش بلند شده بود و موهایش به هم ریخته بودند. شده بود مثل وقتی که همسرش را از دست داده بود. مثل همان موقع هم اصلا نگاهم نمی کرد، ولی نگاهش می چرخید گاهی به رو به رو، گاهی به زمین، و به هر جایی جز صورت من. واین تنها چیزی بود که مثل آن موقع ها نبود، چون آن موقعهاهمیشه نگاهش به زمین بود.احساس کردم تلاش می کند که چشمش به چشمم نیوفتد. آرام جواب سلامم را دادو گفت:
–دنبال آدرسی که...
نذاشتم حرفش را تمام کند و گفتم:
– شکر سرخ رو براتون آوردم. بعد از کیفم شیشه را درآوردم و به طرفش گرفتم.
– الان آدرس رو براتون می فرستم. خواستم بیایید اینجا که من ریحانه رو ببینم دلم براش خیلی تنگ شده بود.
نگاهش را دوخت به شیشه ی شکرو تردید داشت برای گرفتنش.
ــ بفرمایید، اونجا راهش دوره توی ترافیک سختتون میشه با بچه برید. حالا فعلا این رو استفاده کنید تا تو یه فرصت مناسب برید ازاونجا بخرید.
شیشه را گرفت.
–راضی به زحمت شما نبودم.
ــ زحمتی نبود، بهانه ی خوبی شد برای دیدن ریحانه، بعد گردنم را طرف ماشین دراز کردم و پرسیدم:
– خوابیده؟
ــ بله، همین الان خوابش برد.
به طرف ماشین رفتم. در همان صندلی همیشگیاش خوابش برده بود. آرام در را باز کردم و خم شدم و دستش را بوسیدم و موهایش را ناز کردم، سرش را تکانی داد. ترسیدم که بیدار بشود فوری سرم را از ماشین بیرون آوردم. خواستم به آقای معصومی بگویم برای دون دونه صورتش چه کار کند که دیدم یک دستش داخل جیبش است و نگاهم میکند. یک لحظه نگاهمان در هم گره خورد، ولی فوری نگاهش را دزدید. دلم می خواست بپرسم این همه غمِ چشم هایش برای چیست، ولی مگر میشد بپرسم.
آرام در ماشین را بستم، و گفتم:
–راستی خواهرتون خوب هستند؟
ــ بله خوبن.
با خودم گفتم شاید برای پدریا مادرش اتفاقی افتاده...
دوباره پرسیدم:
– پدرو مادر، خانواده، همه خوب هستند؟
ــ خدارو شکر، همه خوبن. انگاراو هم می خواست چیزی بپرسد که این پاو آن پا می کرد. پرسید:
–دانشگاه چه خبر؟ درس ها خوب پیش میره؟
ــ بله، دیگه امتحاناتمون نزدیکه، باید حسابی درس بخونم. با شیشه شکری که دستش بود بازی می کرد، یک جور دست پاچگی یا کلافگی در رفتارش بود.
احساس کردم معذب است. دیگر نه حرفی داشتم نه کاری پس گفتم:
– با اجازتون من برم دیگه.
ــ اجازه بدید برسونمتون.
ــ نه، ممنون، راهی نیست، یه خط تاکسیه، شما زودتر برید شربت ریحانه رو آماده کنید تا بخوره.
همانطور که سرش پایین بود تشکر کردو رفت سوار ماشینش شد.
من هم هنگ کرده همانجا ایستادم و به رفتنش نگاه کردم.
باورم نمیشد، اصلا مثل همیشه اصرای به رساندن من نکرد، فقط تعارفی زدو بعد رفت. نباید ناراحت میشدم ولی شدم. پیاده راه افتادم طرف خانه. فکرش رهایم نمی کرد.
چرا آنقدر پریشان بود، شماره موبایل خواهرش، زهرا خانم را داشتم، ولی نمیشد زنگ بزنم و بپرسم چه اتفاقی افتاده؟ باید با یکی حرف میزدم. گوشیام را برداشتم و به سعیده زنگ زدم.
–سلام، کجایی سعیده؟
ــ ستاد نزدیک خونه ی شما.
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸 🦋🌸🦋🌸🦋🌸 🦋🌸🦋🌸 🦋🌸 #عبور_از_سیم_خاردار_نفس♥️⛓ #قسمت_صدوچهارم4⃣0⃣1⃣ حرفش را بریدم. –عه شما بود
–سعیده من نزدیک خونمونم میتونی بیای دنبالم؟
ــ حتما، آدرس بده.
وقتی بهم رسید، پرسید:
–چی شده؟ چرا ناراحتی؟
من هم تمام ماجرا را برایش تعریف کردم.
🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸
🦋🌸🦋🌸🦋🌸
🦋🌸🦋🌸
🦋🌸
نـویسنـــ✍🏻ـــدھ:لیـلافتحـےپـور🎗
ڪانـالرسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🌼
✅ @AHMADMASHLAB1995
‹💛🖇›
-
ڪَسٖۍکِھدَرپِۍاُلگوبَرٰاےاٖیثٰاراست؛ حَیٰاتتابِھشَھٰادَتنَتیٖجھاشایٖنجٰاست :)
#حاج_قاسم🌸
#شهید_ابومهدے_المهندس🌿
#شهید_احمد_مشلب🌹
#شهید_مهدے_رعد🌱
#مناسب_پروفایل📲
#کار_خودمونہ☺️
#غدیرےام✌️🏻
#قرارگاه_فرهنگے_مجازے_شهیداحمدمشلب
✅ @AHMADMASHLAB1995
هیچ وطنفروشی در تاریخ پیروز نبوده، حتی اگر قطعهای طلا بر گردنش بیاویزند.
"سید علی عابدی"
✅ @AHMADMASHLAB1995
#تلنگرانه🍃
هیچ وقت نگو: محیط خرابه!
منم خراب شدم! همانگونه که هرچه هوا سردتر باشد لباست را بیشتر میکنی!🙂🌵
پس هر چه جامعه فاسدتر شد😞
تو لباسِ تقوایت را بیشتر کن...🌱😅
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🦋 #شهادت نوع مرگ را عوض می کند وقت مرگ را عوض نمیکند(: از مرگ نترسید جورے در زندگے حرڪٺ کنید که
•••❀•••
همیشه میگفت
بانوی دوعالم مزار نداره،
اگه شهید شدیم
باید خجالت بکشیم مزار داشته باشیم!
شهید شد و پیکرش برنگشت..:)
-شھیدمیثمنظࢪے🕊
#هر_روز_با_یک_شهید🌱🌸
✅ @AhmadMashlab1995
••🦋••
ناگھانآمدوزد🍃
آمدوکشت
آمدوبرد🚶🏻♂
اوفقطآمدهبود
ازدلِما،ردبشود...♥️
#رفیقشهیدمــ✨
#سلام_علے_غریبطوس🌸🦋
#ارسالے🌺
#حذف_لوگو_حرام🚫
✅ @AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
⬆معـرفے شهیـد⬆ 💫شهیـد منوچهر جوینی💫 ✨جـزء شهـداے مدافـعوطن✨ 🌴ولادت⇦1تیر سـال1369🌿 🌴محـل ولادت⇦زابل🌿
⬆معـرفے شهیـد⬆
💫شهیـد احمد رضایی💫
✨جـزء شهـداے مدافـعحرمـ✨
🌴ولادت⇦1فروردین سـال1365🌿
🌴محـل ولادت⇦اوندر_کاشمر🌿
🌴شهـادت⇦14بهمن سـال1394🌿
🌴محـل شهـادت⇦حلب_سوریه🌿
🌴نحـوه شهـادت⇦در درگیـرے بـا تروریسـت هـاے داعشے بـہ فیـض عظیـم شهـادت نائـل آمـد🥀🕊
نویسنــ✍🏻ــده:بانوےمحجبـه
کپےبـدوننـامنـویسنـدهحـرام🚫
ـــــــــــــــ|••🦋🌿••|ـــــــــــــــ
『 @AhmadMashlab1995 』
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
💔 سلام اربابم😭 جز عشق حسین در دلِ ما هیچ ڪسے نیسٺ ما را بہ جُز آن صحن و سَرایش هوسے نیسٺ زندانےِ
💔
🤚یا اباعبدالله🌸
💫عالم بہ عشق روے تو بیدار مےشود
⚜️هر روز عاشقان تو بسیار مےشود
💫وقٺے سلام مےدهمٺ در نگاه من
⚜️تصویر ڪربلاے تو تڪرار مےشود.
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#اللهمالرزقناحرم
#ما_ملت_امام_حسینیم
🌸🍃 @ahmadmashlab1995💞
هدایت شده از مسابقه
کد7⃣4⃣
سلام دوستان وهمراهان همیشگی حورا حجاب🧕😊💜
همونطور که وعده داده بودیم به مناسبت اعیادقربان و غدیر طرح ویژه ی "از قربان تا غدیر" داریم🤩👏🏻
♦️ در این طرح حورا حجاب در نظر داره تا برای خریدهای بالای 150تومن یک ساق دست خوشگل عروسکی جایزه بده😍🙈🌸
♦️البته کسانی هم که فعلا توانایی خرید روندارن نگران نباشن این عزیزان میتونن بنر طرح رو در کانالها بزارن و برای بنرهایی که بالای 4kبازدید داشته باشن هم از این ساق دستهای خوشگل هدیه میدیم😍🎁💜
⭕️برای دریافت بنر به آیدی @admin_hoora مراجعه کنید⭕️
🔴مدت این طرح از عید قربان تا غدیر هست🔴
برای مشاهده طرح توی کانال گالری حجاب حورا عضو بشین😍💜🌸👇🏻
━━━━⪻✿⪼━━━━
✦✦گـالـرے حـ🌹ـــجـــاب حـــورا🍃✦✦
https://eitaa.com/joinchat/1358299200C3408e7befb🌈🧕🐚💕
━━━━⪻✿⪼━━━
⭕️ چهل پیشنهاد برای اینکه همه در تبلیغ #غدیر شریک باشیم
🔸1- یک خانواده می تواند با دیدار از اقوام و سادات مبلّغ غدیر باشد.
🔸2- یک کاسب می تواند با تخفیف ویژه در ایام غدیر مبلّغ غدیر باشد.
🔸3- یک راننده تاکسی می تواند با پذیرایی شکلات در ماشینش مبلّغ غدیر باشد.
🔸4- یک مادر بزرگ می تواند با گفتن قصه های غدیری برای نوه هایش مبلّغ غدیر باشد.
🔸5- یک امام جماعت مسجد می تواند با صحبت پیرامون غدیر مبلّغ غدیر باشد.
🔸6- یک نمازگزار مسجد می تواند با پذیرایی از نمازگزاران مبلّغ غدیر باشد.
🔸7- یک مادر می تواند با آماده کردن بهترین لباس های فرزندانش در غدیر مبلّغ غدیر باشد.
🔸8- یک مادر می تواند با پختن غذای مورد علاقه فرزندانش در غدیر مبلّغ غدیر باشد.
🔸9- یک مادر می تواند با پخش سرودهای شاد در ایام غدیر مبلّغ غدیر باشد.
🔸10- یک مادر می تواند با گذشتن از خطاهای فرزندش به مناسبت غدیر مبلّغ غدیر باشد.
🔸11- یک پدر می تواند با تهیه هدیه برای فرزندانش مبلّغ غدیر باشد.
🔸12- یک پدر بزرگ می تواند با ارسال پیام برای نوه هایش مبلّغ غدیر باشد.
🔸13- یک مادربزرگ می تواند با دادن نذری در ایام غدیر مبلّغ غدیر باشد.
🔸14- یک دانش آموز می تواند با تزئین کلاس مدرسه اش مبلّغ غدیر باشد.
🔸15- یک دانشجو می تواند با هدیه کتاب و سی دی مرتبط با غدیر به اساتید و دوستان و نزدیکانش مبلّغ غدیر باشد.
🔸16- یک معلم می تواند با برگزاری مسابقات مرتبط با غدیر در کلاسش مبلّغ غدیر باشد.
🔸17- یک مدیرِ مدرسه می تواند با مسابقه تزئینات بین کلاس ها مبلّغ غدیر باشد.
🔸18- یک پدر می تواند با تهیه هدیه برای فرزندانش در روز غدیر مبلّغ غدیر باشد.
🔸19- یک دانش آموز می تواند با تهیه روزنامه دیواری با موضوع غدیر مبلّغ غدیر باشد.
🔸20- یک دانش آموزمی تواند با آماده کردن دکلمه و قرائت در مجالس مبلّغ غدیر باشد.
🔸21- یک استادِ دانشگاه می تواند با اختصاص دادن بخشی از کلاسش به غدیر مبلّغ غدیر باشد.
🔸22- یک هیأت می تواند با برگزاری مراسم جشن با شکوه مبلّغ غدیر باشد.
🔸23- یک هیأت می تواند با دیدار از سالمندان و اهداء هدیه مبلّغ غدیر باشد.
🔸24- یک هیأت می تواند با ایجاد ایستگاه صلواتی مبلّغ غدیر باشد.
🔸25- یک دانش آموز می تواند با توزیع یک پاکت شکلات مبلّغ غدیر باشد.
🔸26- یک پدر می تواند با خرید لباسِ نو برای خانواده اش مبلّغ غدیر باشد.
🔸27- یک دانش آموز می تواند با اجرای مصاحبه با موضوع غدیر مبلّغ غدیر باشد.
🔸28- یک فرد می تواند با عیدی روز غدیر به رفتگر محله اش مبلّغ غدیر باشد.
🔸29- یک فرد می تواند با دادن هدیه به همسایگان محله اش مبلّغ غدیر باشد.
🔸30- یک فرد می تواند با پخش یک جعبه شیرینی میان همسایه ها مبلغ غدیر باشد.
🔸31- یک فرد می تواند با تزئین ماشینِ خود در ایام غدیر مبلّغ غدیر باشد.
🔸32- یک فرد می تواند با تزئین درب منزل یا آپارتمان خود مبلّغ غدیر باشد.
🔸33- یک فرد می تواند با دیدار از بیماران در بیمارستان در روز غدیر مبلّغ غدیر باشد.
🔸34- یک فرد می تواند با ترویج آداب غدیر مبلّغ غدیر باشد.
🔸35- یک فرد می تواند تهیه و گردآوری جدول با موضوع غدیر مبلّغ غدیر باشد.
🔸36- یک فرد می تواند با طراحی کارت پستال با موضوع غدیر و پیام آن مبلّغ غدیر باشد.
🔸37- یک فرد می تواند با ترویج فرهنگ عیدی دادن میان اقوام مبلّغ غدیر باشد.
🔸38- یک مادر می تواند با پخش سرودهای غدیری در منزل مبلّغ غدیر باشد.
🔸39- یک فرد می تواند با یک لبخند و شادباش غدیر مبلّغ غدیر باشد.
🔸40- یک فرد می تواند با خواندن خطبه برادری میان دوستانش مبلّغ غدیر باشد.
... و کارهای فراوان دیگر .
꧁ @Ahmadmashlab1995 ꧂
احمد مشلب 01.mp3
4.92M
🎤بازخوانی کتاب📗 #ملاقات_در_ملکوت زندگی و خاطرات #شهید_احمد_مشلب با صدای نویسنده🖍 #مهدی_گودرزی
✅قسمت اول
@AhmadMashlab1995
•
.
#اندکےتفکر🔥
.
یه چیز درِ گوشی بگم به شما
یه روز تمامِ حسابهایِ بانڪے و
مجازیِ ما خالی میشه
تنها یه حسابِ باقی میمونه؛
اونم حسابِ ما با خداست..♥️✨
✅ @AHMADMASHLAB1995
شما چند نفر را اطعام می دهید؟
#اطعام_غدیر
امام رضا (ع) ثواب غذا دادن به یک مومن در این روز برابر با غذا دادن به 124 هزار پیامبر است.
شما هم در این ثواب شریک باشید حتی برای یک نفر
حتی با مبالغ خیلی کم
10000 ریال تا....
شماره کارت جهت واریز کمک های نقدی شما عزیزان
6277601842497057
بنام خانم معصومه زارعی
کاری از قرارگاه فرهنگی مجازی شهید احمد مشلب
@Ahmadmashlab1995
سوالی داشتین به آیدی زیر پیام بدین
@Mahsa_zm_1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
شما چند نفر را اطعام می دهید؟ #اطعام_غدیر امام رضا (ع) ثواب غذا دادن به یک مومن در این روز برابر
فقط 2 روز تا عید ولایت مونده لطفا باانتشار این پست مبلغ غدیر باشید
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🕊🌿 #شهید_احمد_مشلب: بایـد خـودمان ࢪا بـراے ملاقـات بـا حضـرت مھدے آمـادھ ڪنیـم🌸🌿 #یاایهاالعزیز🥀✨ #
يَاصاحِب الزَمـان،
لڪَ تهفُو قلوبـاً أنتَ يُوسفها والأمَان...🌸✨
#یاایهاالعزیز🥀✨
#السلام_علیک_یا_قائمآلمحمد🌱🌸
| #اللهـمعجـللولیـڪالفـرجـــ|
✅ @AHMADMASHLAB1995
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شَهر باید بِـزنَـد🏘
عَڪسِ تُو را بَر هَمهجا📷
تو شدۍ چِشمُ و چِــراغ✨
مَنُ و این مَردُم شَهر🌱
کلیپے از #شهید_احمد_مشلب🌸🌻
#رفیقانہ💫
#ارسالے🌺
✅ @AHMADMASHLAB1995
مجموعہ 14حدیث از #امام_علے ڪہ بہ مناسبت #عید_غدیر در قالب ڪارتپستال در اختیار شما عزیزان قرار میدیم🌸🌷
1)https://digipostal.ir/crwyxsg
2)https://digipostal.ir/czjxnyy
3)https://digipostal.ir/cb3qjc8
4)https://digipostal.ir/clu3qah
5)https://digipostal.ir/ce3ibwa
6)https://digipostal.ir/cocn1dq
7)https://digipostal.ir/cyk3stt
8)https://digipostal.ir/cfh3qap
9)https://digipostal.ir/c7imuje
10)https://digipostal.ir/cv96prc
11)https://digipostal.ir/cj2cjcc
12)https://digipostal.ir/cu25ub9
13)https://digipostal.ir/cmipq90
14)https://digipostal.ir/czdpwej
#ارسالے🌺
#غدیرےام
✅ @AHMADMASHLAB1995
خیلی خون ریخته شده
تا ما عشق به امام حسین رو زیر بالشتمون قایم نکنیم و عین یک کتاب ممنوعه با تفکرش
رفتار نکنیم...!
-سالروز عملیات افتخار آفرین مرصاد
#عملیات_مرصاد
✅ @AHMADMASHLAB1995