#داستانک
◀️ معلم ▶️
یکی از دانشجویانی که زیر نظر دکتر حسابی درس می خواند پس از چند ترم رد شدن به دکتر حسابی گفت : شما سه ترم است که من را از این درس رد می کنید ولی من که نمی خواهم موشک هوا کنم فقط می خواهم در روستا یک معلم شوم .
دکتر حسابی پاسخ داد : شاید تو نخواهی موشک هوا کنی و فقط بخواهی معلم شوی قبول ، اما تو نمی توانی به من تضمین دهی که یکی از دانش آموزان تو در روستا ، نخواهد که موشک هوا کند!
@AHMADMASHLAB1995
#شـهـــدا_وعلمـــــــا
👈در محضر آیت الله حسن زاده آملی
#شهیــد_مجتبــےعلمــــدار🌷
یکبار بچه ها برای دیدار آیت الله حسن زاده رفته بودیم.
ایشان روی شانه #سیدمجتبی زد و چیز گفت: بعد از جلسه فهمید که علامه به سید فرموده بود: بنده در چهره شما #نـــوری می بینم بیشتر مواظب خودتان باشید.🌹
#شهید_سید_مجتبی_علمدار
#هر_روز_با_یک_شهید
@AHMADMASHLAB1995
هدایت شده از شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
محسن دشتی_بابا جون.mp3
8.66M
نواآهنگ زیبای (بابا جون خوش اومدی)
ویژه #شهادت_حضرت_رقیه_س
🎤 باصدای محسن دشتی
🎧بابا جون خوش اومدی قربون خاک قدمت...
بخدا دلم می سوخت رفتی سفر ندیدمت...
#سه_ساله_ارباب_فقط_چند_ساعتی_دیگر_مهمون_خرابه_است
#پیشنهاد_دانلود
#اختصاصی_کانال
@AHMADMASHLAB1995
May 11
حاج آقا مجتبی تهرانی:
حاجت های بزرگ خودتان را از
آقازاده های کوچک امام حسین(ع)"حضرت علی اصغر(ع) و حضرت رقیه (س) بگیرید"
#یاحسین
#میگن_سه_سالهی_حسین_برات_کربلا_میده
#کربلا_لازمم_سه_ساله_ارباب
#یارقیه
@AHMADMASHLAB1995
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
🕊
#لات_های_بهشتی
#پناه_حرم۸
نقل از همرزم شهید مجید قربانخانی:
ما در شهری در نزدیکی حلب مستقر بودیم و آقا مجید با گروه دوم چند روز بعد از ما آمدند. شب که خواستم بخوابم دیدم مجید خوابیده سر جای من!!😒
صداش زدم گفتم:
"اخوی! جای من خوابیدی"!!🙄
گفت:
"برو یه جای دیگه بخواب"!😏
گفتم: "اینه؟"😠
گفت: "اینه"!!😌😐
ساعت ۳ونیم، ۴ نصف شب، پست من تموم شده بود؛ اومدم توی اتاق، دیدم مجید کسی نیست فقط مجید خوابه😏 منم ۷ـ۸ تا تیر مشقی داشتم، گذاشتم تو خشاب و روی رگبار، توی اتاق خالی کردم!!!😜
یه دفه مجید از خواب پرید و گفت:
+"چکار داری مےکنی"؟؟😰😨
گفتم:
_"دارم اسلحمو چک مےکنم ببینم سالمه"؟😏😝
+"اینجا"؟؟😡
_"عشقم مےکشه! اسلحه خودمه"😌
〰〰〰〰〰
فردا شب بعد از پست من، مجید پست داشت. منم همه چوب هایی که آماده کرده بودند برای گرم شدن را آتش زدم🔥تا مجید مجبور بشه خودش چوب بیاره بشکنه! حالش جا بیاد!😏
نوبت پست مجید که شد، دیدیم چوب های بزرگ رو گذاشته به دیوار اتاق ما و با یه آهن⛏داره مےشکنه!😐
گفتم:
"مرد حسابی! اینجا چرا"؟😫😩
+"عشقم کشیده اینجا"😜
〰〰〰
مداح های مختلفی همراه ما بودند ، یک شب که مداحی داشتیم منم شروع کردم به مداحی و مجید با صدای من حالش تغییر کرد😇 بعد از هیئت به من گفت:
"بیا برام بخون"!☺️
_"من برات نمےخونم!"😐
+"عه! چرا؟؟"🤔😳
_"چون خوشم نمیاد ازت😒، نمےخونم برات🙄"
#ادامه_دارد...
#کپی_باذکر_منبع
@AHMADMASHLAB1995
امشب برات کربلا رو از حضرت رقیه (س)
بگیر...
بگو بخاطر دل شکسته ات که تو خرابه ی شام جا موند زیارت باباتو نصیبمون کن
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_ارزقناکربلا
#کربلا
#کربلا
#کربلا
#یارقیه
@AhmadMashlab1995
#دلنوشته
🌸یا رقیه🌸
امشب دختری سه ساله میون خرابه
بی تاب و نالان باباشو میخواد
دیدین یه دختر بچه چقدر بابایی میشه
🔅فقط یه دقیقه فکر کنید
یه بچه وقتی باباشو میخواد که با سیلی و تازیانه جوابشونمیدن که
اونایی که رفتن حرم حضرت رقیه (س) دیدن خیلیا با خودشون عروسک میخرن و میبرن
من میخوام بگم وقتی یه بچه گریه میکنه بااین چیزا آرومش میکنن
رقیه بی قرار کنج خرابه
باباشومیخواد
تااینکه سر بابا رو میارن
یه نگاه به عمه یه نگاه به سر
عمه؟
جانِ عمه
این بابای منه؟؟؟
عمه بابای من چرا لباش خونیه
عمه سکوت می کند و رقیه درد و دل می کند با سر بابا...
💓بابایی من 💓
آه بمیرم برایت رقیه جان...
پ ن :دختـرها اگر بابایے اند ،
باباها دختـرے ترند ... !
این را وقٺے امام حسین(علیہاݪسݪام)
با سَر
بہ دیدن #رقیـہ آمد
فهمیدم ...
بعد از کربلا دیگر هیچ بهانه ای برای یاری نکردنِ امام پذیرفته نمی شود.
حضرت رقیه به ما آموخت که می شود حتی با سلاح اشک، در گوشه یک خرابه، خواب را از چشم پلید یزیدیان ربود...
✍ماه علقمـ🌙ـه
#یارقیه
#بابا
#کنج_خرابه
#بمیرم_که_لکنت_گرفتی
#با
#با
#دلنوشته
#ماه_علقمه
#کپی_باذکر_لینک
@AHMADMASHLAB1995
May 11
💔
آتـش
به دلم مانـده و
بــاران به نگاهـم
این خاصیـتِ بغـــض ِ
به جا مانده از عشـق است ...
#شهید_احمد_مشلب
#هر_روز_با_یک_عکس
@AHMADMASHLAB1995
#داستانک
◀️ اردو ▶️
مدرسهای دانشآموزان را با اتوبوس به اردو میبرد. در مسیر حرکت، اتوبوس به یک تونل نزدیک میشود که نرسیده به آن تابلویی با این مضمون دیده میشود: «حداکثر ارتفاع سه متر»
ارتفاع اتوبوس هم سه متر بود، ولی چون راننده قبلاً این مسیر را آمده بود با کمال اطمینان وارد تونل میشود، اما سقف اتوبوس به سقف تونل کشیده میشود و پس از به وجود آمده صدایی وحشتناک در اواسط تونل توقف میکند.
پس از آرام شدن اوضاع مسئولین و راننده پیاده شده و از دیدن این صحنه ناراحت میشوند. پس از بررسی اوضاع مشخص میشود که یک لایه آسفالت جدید روی جاده کشیدهاند که باعث این اتفاق شده و همه به فکر چاره افتادند؛ یکی به کندن آسفالت و دیگری به بکسل کردن با ماشین سنگین دیگر و .... اما هیچ کدام چارهساز نبود تا اینکه پسربچهای از اتوبوس پیاده شد و گفت: «راه حل این مشکل را من میدانم!»
یکی از مسئولین اردو به پسر میگوید: «برو بالا پیش بچهها و از دوستانت جدا نشو!»
پسربچه با اطمینان کامل میگوید: «به خاطر سن کم مرا دست کم نگیرید و یادتان باشد که سر سوزن به این کوچکی چه بلایی سر بادکنک به آن بزرگی میآورد.»
مرد از حاضرجوابی کودک تعجب کرد و راه حل را از او خواست. بچه گفت: «پارسال در یک نمایشگاه معلممان یادمان داد که از یک مسیر تنگ چگونه عبور کنیم و گفت که برای اینکه دارای روح لطیف و حساسی باشیم باید درونمان را از هوای نفس و باد غرور و تکبر و طمع و حسادت خالی کنیم و در این صورت میتوانیم از هر مسیر تنگ عبور کنیم و به خدا برسیم.»
مسئول اردو از او پرسید: «خب این چه ربطی به اتوبوس دارد؟»
پسربچه گفت: «اگر بخواهیم این مسئله را روی اتوبوس اجرا کنیم باید باد لاستیکهای اتوبوس را کم کنیم تا اتوبوس از این مسیر تنگ و باریک عبور کند.»
پس از این کار اتوبوس از تونل عبور کرد.
خالی کردن درون از هوای کبر و غرور و نفاق و حسادت رمز عبور از مسیرهای تنگ زندگی است.
#مغرور_نباشیم
@AHMADMASHLAB1995
#شهـدا_وعلما
در محضر شهید آیت الله مدنی (ره):
#شهیدمهــــــدےزین_الدیـــن
#مهدی در دوران تحصیلات متوسطه اش که با #شهیدمحراب آیت الله مدنی مانوس بود روح تشنه خود را نصایح ارزنده و هدایتگر آن شهید بزرگوار سیراب می نمود و در واقع در حساسترین دوران جوانی به هدایت ویژه ای دست یافته بود .
به همین دلیل از آیت الله مدنی بسیار یاد می کرد و و رشد مذهبی و دینی خود را مدیون ایشان بود.
#شهید_مهدی_زین_الدین
#هر_روز_با_یک_شهید
@AHMADMASHLAB1995
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
🕊
#لات_های_بهشتی
#پناه_حرم۹
اگر دلتان شکست #خادم کانال را دعا کنید🙏
راوی: همرزم شهید
شب عملیات با مجید و چند تا بچه ها نشسته بودیم دور آتیش🔥 و با هم دَم #یازینب گرفتیم، همینطور که به صورت بچه ها نگاه مےکردم، نگاهم افتاد به صورت مجید... به خودم گفتم:
"کار بچه حزب اللهی ها به کجا رسیده که تو اومدی اینجا؟!!😕 وااسفا! بر ما که اینقدر نیومدیم که تو بیایی"...😒
بےاراده شروع کردم به مداحی کردن...
وسط مجلس، مجید بلند شد رفت😑
تو دلم گفتم:
"بشر! تو #شهید بشی... من به اعتقاداتم شک مےکنم!😒 تو ادب مجلس سیدالشهدا رو نگه نداشتی پا شدی رفتی..."🙄😠
بعد از مداحی رفتم سراغش، دیدم پشت ۴ تا دیوار اون طرف تر نشسته داره گریه مےکنه...😭
〰〰〰〰
تو معرکه خانطومان، صدا زدند مجید هم تیر خورد🤕😳
سمت چپ من، ۵۰ ـ۶۰ متر اون طرف تر بود... با هر زحمتی بود خودمو رسوندم بالای سرش😥
نزدیکش که شدم دیدم یه صدای ضعیفی داره ازش میاد😔
رفتم بالای سرش و گفتم من اومدم!😔 اونجا برای اولین بار بهش گفتم: #داداش😭
حال مجید اصلا تعریفی و موندنی نبود! من نتونستم تحمل کنم...😞
بغلش کردمو گفتم:
"داداش منو حلال کن! منو ببخش!😭 من راجع بهت بد فکر مےکردم"!!😔
نتونستم مجید رو تو اون احوال ببینم، چند تا غلت زدمو رفتم یه طرفی به گریه کردن😭
به حاج قاسم گفتم:
"هنوز جون داره"؟🤔😔
گفت:
"آره"😔
+"بهش بگو مےخوام برات بخونم"😭
_"داره سر تکون میده"
شروع کردم به خوندن "پناه حرم! کجا داری میری برادرم؟!
بدرقه راه تو، دیدهء ترَم!
آهسته تر برو داداش، ببین چه مضطرم"😭😭
اون روز (عملیات خانطومان) یه روزی بود که آسمونم داشت به حال ما گریه مےکرد... داشت بارون میومد😭
#آرزومه شب عملیات بشه #مجید_رو_بغل_کنم
بگم #داداش! #خیلی_مردی....
#ادامه_دارد...
#کپی_باذکر_لینک
@AHMADMASHLAB1995
#داستانک
◀️ قهوه زندگی ▶️
چند دوست دوران دانشجویی که پس از فارغ التحصیلی، هر یک شغلهای مختلفی داشتند و در کار و زندگی خود نیز موفق بودند، پس از مدتها با هم به دانشگاه سابقشان رفتند تا با استادشان دیداری تازه کنند. آنها مشغول صحبت شده بودند و طبق معمول بیشتر حرفهایشان هم شکایت از زندگی بود! استادشان در حین صحبت آنها قهوه آماده میکرد؛ او قهوه جوش را روی میز گذاشت و از دانشجوها خواست که برای خود قهوه بریزند.
روی میز لیوانهای متفاوتی قرار داشت: شیشهای، پلاستیکی، چینی، بلور و لیوانهای دیگر. وقتی همه دانشجوها قهوههایشان را ریخته بودند و هریک لیوانی در دست داشت، استاد مثل همیشه آرام و با مهربانی گفت:«بچهها، ببینید؛ همه شما لیوانهای ظریف و زیبا را انتخاب کردید و الان فقط لیوانهای زمخت و ارزان قیمت روی میز ماندهاند!»
دانشجوها که از حرفهای استاد شگفتزده شده بودند، ساکت ماندند و استاد حرفهایش را به این ترتیب ادامه داد:«در حقیقت چیزی که شما واقعاً میخواستید قهوه بود و نه لیوان، اما لیوانهای زیبا را انتخاب کردید و در عین حال نگاهتان به لیوانهای دیگران هم بود؛ زندگی هم مانند قهوه است و شغل، حقوق و جایگاه اجتماعی ظرف آن است. این ظرفها زندگی را تزیین میکنند، اما کیفیت آن را تغییر نخواهند داد.
البته لیوانهای متفاوت در علاقه شما به نوشیدن قهوه تأثیر خواهند گذاشت، اما اگر بیشتر توجهتان به لیوان باشد و چیزهای با ارزشی مانند کیفیت قهوه را فراموش کنید و از بوی آن لذت نبرید، معنی واقعی نوشیدن قهوه را هم از دست خواهید داد. پس از حالا به بعد تلاش کنید نگاهتان را از لیوان بردارید و در حالی که چشمهایتان را بستهاید، از نوشیدن قهوه لذت ببرید.
#قانع_باشیم
@AHMADMASHLAB1995
💠 قسمت هفتم وصیت شهید مدافع حرم لبنانی #احمد_مشلب💠
🌺وصیت شهید احمدمشلب درباره شبکه های اجتماعی🌺
الان همه ى رابطه ها در موبايل است و روابط بين دختر و پسر بسيار زياد شده است،عجيب است كه اينها از كجا مى آيند؟
همه ميدانند كه من از موبايل و فيس بوك استفاده ميكنم و همه مردم مرا مى شناسند كه در فيس بوك از نكته هاى طنز و عكس استفاده ميكنم ولى هيچگاه امورى كه در حال وقوع است برا من رخ نمى دهد،من هم مثل جوان هاى ديگر هستم و من هم جوان هستم و فيس بوك و همه ى چيز هاى ديگر را دارم و از اغلب برنامه هاى اجتماعى و دنياى مجازى استفاده ميكنم،ولى نمیدانم... نمیدانم... نمیدانم...
#قسمت_هفتم
#وصیتنامه_شهید_مشلب
#درباره_ی_شبکه_های_اجتماعی
#ترجمه_فارسی
@AHMADMASHLAB1995
May 11
👈 #شــهیـــــدےڪہ بــــر همــه قضـاوت ها #خــــــط کشیــــــد...
#شهید_بابک_نوری_هریس
😍 شهیدی که تیپ و چهره اش برتر از هنرمندان بود و این موضوع سبب شد تا به وی لقب #زیباترین شهید مدافع حرم را بدهند،👌 شهیدی که علاوه بر ظاهر بسیار زیبایی که داشت #سیرت و #باطنش هم زیبا بود و #نمازشب را ترک نکرد، بابک روی قضاوت خیلیها خط کشید، قضاوتی که معیار و اندازهاش #چشم آدمها بود.🌹
#دهه_هفتادےها در حماسه سوریه و دفاع از حرم بی نظیر عمل کردند و شهید زیباروی مدافع حرم نیز درس و دانشگاه و سفر به آلمان و پول و امکانات رفاهی که در اختیار داشت را رها کرد تا به عشقـــ❤️ــش که دفاع از حرم #حضرت_زینب(س) و #شهادت بود دست پیدا کند.😘🌹
#شهید_بابک_نوری_هریس
#هر_روز_با_یک_شهید
@AHMADMASHLAB1995
👈 #شــهیـــــدےڪہ بــــر همــه قضـاوت ها #خــــــط کشیــــــد...
#شهید_بابک_نوری_هریس
😍 شهیدی که تیپ و چهره اش برتر از هنرمندان بود و این موضوع سبب شد تا به وی لقب #زیباترین شهید مدافع حرم را بدهند،👌 شهیدی که علاوه بر ظاهر بسیار زیبایی که داشت #سیرت و #باطنش هم زیبا بود و #نمازشب را ترک نکرد، بابک روی قضاوت خیلیها خط کشید، قضاوتی که معیار و اندازهاش #چشم آدمها بود.🌹
#دهه_هفتادےها در حماسه سوریه و دفاع از حرم بی نظیر عمل کردند و شهید زیباروی مدافع حرم نیز درس و دانشگاه و سفر به آلمان و پول و امکانات رفاهی که در اختیار داشت را رها کرد تا به عشقـــ❤️ــش که دفاع از حرم #حضرت_زینب(س) و #شهادت بود دست پیدا کند.😘🌹
#شهید_بابک_نوری_هریس
#هر_روز_با_یک_شهید
@AHMADMASHLAB1995