نکند سنگ به پیشانیِ گنبد بزنند💔؛ @Akas_haramm

فکر کرده بودم راه کم کم باز می‌شود آنوقت دانه دانه کاروان ها راه می افتند سمت حرمت، شیرین ترین رویایم این بود که عکاسِ گنبد سفیدت باشم.. کلی حرف هایم را غصه هایم را درد و دل هایم را خستگی هایم را، بغض هایم را نگه داشته بودم تا آن گوشه ی گوشه بنشینم انگشتانم گره شود در پنجره پنجره های کوچک و دخترانه ضریح‌ت.. همه چیز را مثل همیشه به خودت بگویم آن وقت خواهری کنی و اجابت! شنیده بودم حرمت خلوت است:) فکر میکردم میتوانم ساعت ها قلب مچاله شده ام را کنار تو سامان دهم تنها من باشم و اشک های ناتمامم رد اشک به روی پنجره های ضریح و صدای هِق هِق گریه و خِس خِس نفس خسته ام میان تار و پود فرش های دور ضریح به یادگار بماند! اما بعد پشیمان شدم گفتم همان یک بار که اینجا صدای هِق هِق گریه پیچید کافی بود :)) فکر میکردم یک روز هوای حرمت را به آغوش میکشم.. فکر میکردم یک روز عطر حرمت را آن‌چنان به عمق ریه هایم فرو میبرم که هرگز بیرون نیاید :)) فکر میکردم.. ، اصلا بگذریم جوانه امید دلم، زیر موشک و بمب های اسرائیلی که نزدیک زینبیه بر زمین میخورد خشکید، نابود شد، پژمرد :)) اما این جوانه امید ریشه ای دارد بین رگ و ریشه قلبم! ریشهِ انتظارِ فرجِ او، در قلبِ من خشک و پژمرده نمی‌شود می‌داند که منجی می آید :) مهدی فاطمه رنگ بهار که به جهان پاشید، می آیم و روبه روی گنبد سپیدت، همین جملات را تکرار میکنم :)) من تورا برای همیشه دوست دارم! ✍🏼دلنوشت #رقیه‌جآن :)) @Akas_haramm

اول صبح نوشتم که خودم باشم و تو تا گداها نرسيدند سلامی بکنم(: #اسلام‌علیک‌یا‌ابا‌عبدالله ♡