eitaa logo
تذکره(یاد آخرت)
524 دنبال‌کننده
382 عکس
141 ویدیو
48 فایل
✍...کانال تذکره(یاد آخرت) به جهت نشر و ترویج معارف اهل البیت (علیهم السلام) تشکیل گردید. 🔰پرسش و پاسخ دینی (لطفا برای دریافت پاسخ ، صبور باشید) 🆔 @TAZKAREH14 🔰کانال دوم @ZANASHOUEI 🚫تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️کلام محبوب دل ها❤️ قدسی قال الله عزّوجلّ: آنگاه که مرا یاد می ‌کنی، فروتن باش. 📚 کافی2/497 https://eitaa.com/Akherat12
💠استقامت💠 آن وقتی كه به امری از امور دنیوی و اخروی و معنوی موفق شدید، بدانید كه خداوند شما را موفق كرده، چون استقامت ورزیدید از خدا هم كمك می رسد و اگر استقامت نورزید گویا به خداوند عملاً گفته اید: این چیزی كه به ما داده ای نمی خواهیم. 📚 پند نامه سعادت ( توصیه های اخلاقی و معنوی از آیت الله سعادت پرور پهلوانی(ره) https://eitaa.com/Akherat12
✅خانواده در احادیث اهل البیت علیهم السلام امام صادق علیه السلام : فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- "قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً " كَيْفَ نَقِي أَهْلَنَا قَالَ تَأْمُرُونَهُمْ {بِما يُحِبُّ اللّه } وَ تَنْهَوْنَهُم ْ{عَمّا يَكرَهُ اللّه}. خداوند می فرمایند : «خود و خانواده تان را از آتش دوزخ حفظ كنيد»، گفتند: چگونه خانواده مان را از آتش دوزخ حفظ كنيم؟ فرمودند:{به آنچه خدا دوست دارد} امرشان كنيد و {از آنچه خدا نمى پسندد} نهي شان نمائيد. 📚 کافی(ط-الاسلامیه) ج5 ص 62 https://eitaa.com/Akherat12
🌺💐🌺💐🌺💐🌺💐🌺💐🌺💐🌺💐 از بیانات آیت الله رضوان الله تعالی علیه که در هر شب جمعه یک بیان گذاشته می شود امشب بیان سوم معظم له خدمتتان ارائه می شود.. 💠بيان سوّم💠 بسم اللّه الرّحمن الرّحيم چه بايد بكنيم در ابتلائات داخليّه و خارجيّه؟ چه بايد بكنيم؟ چه كار كرديم كه به اين چيزها مبتلا مى شويم؟ فكر اين را بايد بكنيم، آخر ما چكار كرديم كه بى سرپرست مانديم؟ اشكال در اين است كه خودمان را اصلاح نمى كنيم و نكرديم و نخواهيم كرد، حاضر نيستم خودمان را اصلاح كنيم. اگر ما خودمان را اصلاح مى كرديم، به اين بلاها مبتلا نمى شديم. حضرت نبى اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: «ألا اُخبركم بدائكم و دوائكم، داؤكم الذنوب و دواؤكم الاستغفار» كنز العمّال،ج 1، ص 479. ما مى خواهيم هر چه دلمان مى خواهد بكنيم، امّا ديگران حق ندارند، به ما اسائه اى بكنند؛ ما خودمان، به نزديكانمان، دوستانمان، هر چه بكنيم بكنيم، امّا ديگران، دشمنان، حق ندارند به مااسائه اى بكنند. آخر ما اگر خودمان را درست بكنيم، خدا كافى است، خدا هادى است. ما خودمان را نمى خواهيم درست بكنيم، اما از كسى هم نمى خواهيم آزار ببينيم. آنهايى كه طبعشان آزار است، كار خودشان را مى كنند، مگر اينكه يك كافى ويك حافظ جلوگيرى بكند. ما اگر خودمان به راه بوديم، در راه مى رفتيم، چه كسى امير المؤمنين عليه السلام را مى كشت، چه كسى حسين بن على عليه السلام را مى كشت، چه كسى همين را(امام زمان عليه السلام )كه حالا هست، هزار سال هست، او را مغلول اليدين كرد. ما خودمان حاضر نيستيم خودمان را اصلاح بكنيم. اگر خودمان را اصلاح بكنيم، به تدريج همه بشر، اصلاح مى شوند. ما مى خواهيم اگر دلمان خواست دروغ بگوييم، اما كسى به ما حق ندارد دروغ بگويد؛ ما ايذاء بكنيم دوستان خودمان را، خوبان را، امّا بدها حق ندارند به ما ايذاء بكنند...⬇️ صفحه ۱
بابا با خدا بساز، كار را درست مى كند. چرا در خلوت و جلوت، دلت هر چه مى خواهد، مى كنى؟ مگر نمى فرمايد: «و من يتّق اللّه يجعل له مخرجا، و يرزقه من حيث لا يحتسب، و من يتوكّل على اللّه فهو حسبه، إن اللّه بالغ أمره قد جعل الله لكلّ شيء قدرا» ؟ طلاق: 2 و 3. آيا مى شود ما با خدا نباشيم، خدا يار ما باشد در هر جزئى و كلىّ، در امور داخله و در امور خارجيّه؛ پس هيچ چاره اى از بليّات دنيويّه و اخرويّه، داخليه و خارجيّه نيست مگر خدائى بودن و با خدا بودن و با خداييها معيّت داشتن و تبعيّت داشتن. ما اگر از انبياء و اوصياء دور شديم، گرگهاى داخل و خارج، بلافاصله ما را مى خورند. ما اگر خدا ترس بوديم، از ما مى ترسيدند كسانى كه اصلا نمى شناسند ما كى هستيم، چه كاره هستيم؛ مى ترسند كارى بكنند كه ما بر آنها غضبناك بشويم، چرا؟ چون ديگر غضب ما غضب خداست، اگر با خدا هستيم. عرض كردند به سيد الشهدا عليه السلام كه اگر اذن بدهى همين حالا، هيچ جا نرفته، از جايت حركت نكرده هلاك مى كنيم دشمن ها را [اين را] جن گفتند؛ فرمود: «و الله قدرت من از قدرت شما بيشتر است ـ اين كسى است كه اسم اعظم بلد است ـ لكن اگر من كشته نشوم، با چى امتحان مى شوند اين مردمى كه اين جورند.» [اينجا] دار امتحان است، شما در فكر اين باشيد كه خودتان را اصلاح بكنيد، ما بين خودتان و خدايتان عايقى، مانعى، پيدا نشود. اگر اصلاح كرديد، رفع مانع كرديد بين خودتان و خدا و وسائط [انبياء و اوصياء] خدا اصلاح مى كند ما بين شما و خلق. حالا واقع شديم، كار را به جايى رسانديم، ماها، بزرگان ما از «سقيفه»، جلوتر از «سقيفه» در آن «حجره»، قبل از آن «حجره»، كار را به اين جا رسانديم كه وجب به وجب دشمنيم با هم. همه اين كارها را ديده ايم كه كار ماست اين كار و الاّ چرا مسلمانها با هم دشمنند، تا برسد به اينكه غير مسلمانها دشمنى نكنند با مسلمانها. چرا اين جور است؟ همه را مى بينيم كار ماست؛ از كار خودمان بايد توبه كنيم [يا[ توبه نبايد بكنيم؟! هر چه اصلح شد براى ما فعلاً، آن را اختيار بكنيم!!، بابا اصلح از اين نيست كه خودمان صالح باشيم. حالا كه اين كارها را كرده ايم، بايد توبه بكنيم، بايد تضرع كنيم، با آن باب عالى و باب اعلى، بايد به سوى او برويم [تا] ما را نجات بدهد، اوّل از شرّ خودمان و داخله خودمان، بعدها از شرّ خارجيها «أعدى عدوّك نفسك التى بين جنبيك» عوالى اللئالى، ج 4، ص 118 اين شهوات، اين غضبهاى بيجا، اين شهوات بيجا، همه اش جنود شياطين اند، جنود كفّارند اينها، كه در داخله خودِ آدم [هستند]....⬇️ صفحه ۲
بالاخره، حالا كه كار را به اينجا رسانديم، خودمان مى دانيم دوايش استغفار است، [آيا استغفار] مى كنيم؟ چاره اى نيست از اينكه بايد به سوى خدا برويم، اگر به سوى خدا نرفتيم موانع هم اگر رفع بشود، موقّتاً رفع مى شود، دائماً رفع نمى شود. بايد بدانيم كه علاج ما اصلاح نفس است در همه مراحل؛ و از اين مستغنى نخواهيم بود، و بدون اين، كار ما تمام نخواهد شد. با اعتراف به اينكه عمل از خودمان است كه به سر ما آمده و مى آيد، تا خودمان را اصلاح نكنيم و با خدا ارتباط نداشته باشيم، با نمايندگان خدا ارتباط نداشته باشيم، كارمان درست نمى شود؛ امروز تا فردا، تا پس فردا، اين كه كار نشد . تا رابطه ما با ولىّ امر، امام زمان صلوات الله عليه قوى نشود، آيا كار ما درست مى شود بدون اصلاح نفس؟ آيا همين اينهايى كه هستيم، آيا مى شود تا خودمان را اصلاح نكنيم كار درست بشود؟ آيا تا در عالم «راشى» و «مرتشى» هست كار تمام مى شود؟ از خودشان، «خوارزمى» نوشته است يك نفر از روساى قشون امير المؤمنين صلوات الله عليه در «صفّين» رسيد به نزديك خيمه معاويه بن ابى سفيان لعنه اللّه ، به طورى كه كشتن ـ فضلاً از گرفتن معاويه ـ پيش او آب خوردن بود. و در اين نقل [خوارزمى] هيچ اسمى از آن طرفى كه «مالك اشتر» در آن جبهه و آن جاست، نمى آورد. در همين حال معاويه، [پيام] فرستاد براى اين رئيس، كه: غالب شدى و ما اعتراف داريم، اما به تو بگويم، اگر عقب نشينى كردى «خراسان» مال توست. اين بدبخت شقى عقب نشينى كرد، «خراسان» را مى خواست، مثل عمر بن سعد [كه] «رى» را مى خواست، و كار شد آن جورى كه شد كه همه مى دانيم. از خسران دنيا و آخرت [آن] بدبخت شقى فروخت دين را به دنياى خودش، قبل از اينكه «خراسان» به دست معاويه بيافتد، به درك رفت و مرد و به هيچ [چيز] نرسيد، نه به «خراسان»، نه به بهشت، هم جهنّم، هم فقد «خراسان»، مثل عمر بن سعد. آيا تا اصلاح نكنيم خودمان را، مى توانيم جامعه را اصلاح بكنيم؟ تو اگر خودت را، اصلاح نكنى در آخر كار، كار خودت را مى كنى، همان آخرِ كار يك كلمه زير گوش مى گويد، فلان قدر كه خواب نديده باشى. آيا مى شود بدون اصلاح خود، كارمان را تمام بكنيم؟ اينهائى كه با رشوه ها سر و كار دارند [كه] هيچ كسى اطلاع از حالشان ندارد كه آيا اين شخص محكم است يا محكم نيست؟ مرتشى است يا مرتشى نيست؟ پس معلوم مى شود كه ما نمى خواهيم، با اينكه نمى خواهيم، مى خواهيم اين راه را برويم. مملكتى در آن، جاسوس، يا رشوه خوار، رشوه ده، واسطه باشد، [آيا] ممكن است كسى بگويد برويم اصلاح بكنيم؟ محال است، بدتر مى كنيم چون كه اگر نمى رفتيم آن كار نمى شد....⬇️ صفحه ۳
بالاخره بايد خودمان را اصلاح بكنيم، منحصر است در اين، و الاّ مگر در ايران (رضاخان) رشوه نخورد؟ [آيا [ايران را به او ندادند به شرط اينكه نوكرشان باشد؟ «مصطفى كمال» مگر «تركيه» را به او ندادند به شرط اينكه نوكر باشد و مستعمرات را بدهد به كفار؟ آن يكى در «حجاز» مگر رشوه به او ندادند كه «حجاز» را به تو مى دهيم، آنها را مى بريم بيرون؟ هر چه مى خواهيم گوش بكن كار ما همين [است آيا] آنها از جهنم آمده بودند ما از بهشت؟ ما از خودمان هم بايد بترسيم. حالا الحمد للّه پيش نيامده چنين قضيه اى كه بما بگويند يك چيزى كه خواب هم نمى بينى به تو مى دهيم، بعد هم بلدند چه جورى بگيرند از دست ما به چند برابر. بالاخره ممكن نيست بدون اصلاح نفس كارى پيش برد، [يا[ براى جامعه مان كارى بكنيم، همان رفيق نيمه راه خواهيم بود، خدا حافظى مى كنيم با هم در وقتش .بالاخره حالا چه كار بايد بكنيم، همان كارى كه گفتيم، از اصلاح نمى شود دست برداشت. خيلى خوب، حالا اصلاحِ فعلىِ ما در چيست؟ همان در برگشت از كارهايى را كه ما مى دانيم در داخل يا در خارج انجام مى دهيم؛ با خارجيها ارتباط پيدا مى كنيم، ارتباطى كه بر لَهِ آنها است؛ نه ارتباطى كه بر لَهِ ما باشد؛ والاّ با اين «قرآنِ» واضح با اين اشباهِ «قرآن» ، «صحيفه سجاديه» ، «نهج البلاغه» با اينها ديوار اگر مأذون بود تصديق مى كرد حرف ما را، با ما مى شد، چطور شده ما اينجا مانديم، دست گدايى به يك عدّه وحوش، حيوانات، درنده ها، دراز مى كنيم، ميل داريم به ما قرض بدهند؟ فلهذا [اين كارها] كارهايى است كه خودمان كرديم؛ تدبيرى نيست غير از اينكه فيما بعد نكنيم، بشناسيم خودمان را، خودمان را بشناسيم، نگذاريم از داخله ما وارد بشوند بر عليه ما كارهايى بكنند. بالاخره [آيا [نمى توانيم پيدا بكنيم خودمان را و مفسد و مصلح را، نمى توانيم؟ بالاخره بايد خودمان را اصلاح كنيم، [آيا] اين مقدار، نمى توانيم بگوئيم بابا [آن شخصى كه] فلان كار را كرده، فلان حرف را زده، فلان مجلس، فلان كار را كرده، فلانى بوده، فلانى شاهد بوده، اين كلمه را كه نشر داده، اين كلمه را كه افشا كرده، فلانى است، فلان جا ضبط كرده؛ كلامش را بشناسيد كسانى را كه اين كارها را مى كنند؛ بشناسيد، همين [حالا] بشناسيد فردا نگوئيد نه نمى شناختيم، نمى دانستيم. اگر واضح و روشن بشود علاج يك كارى، بگوئيم نه كه ما كه خبرى نداشتيم، ما كه نمى دانستيم چه اشخاصى بوده اند، چه چيزى بوده است، چه نبوده است، چه كسى گفته بوده؟...⬇️ صفحه ۴
بالاخره بايد به همديگر معرفى بكنيم [كه] فلانى رفيق است، فلانى بالفعل رفيق است امّا تا كى، معلوم نيست، خدا مى داند تا چه باشد، تا چقدر بدهد، تا چقدر ما را اشباع بكند، تا چقدر ما را، ميل ما را، نفسانيّت ما را ابقا كند. بالاخره همين معرّفى كردن به طورى كه ديگر فردا كسى نگويد اينكه نه يك اشاعاتى بود اما حقيقت نداشت، نتوانستيم پيدا بكنيم. بابا همينهائى كه آمدند فلان مطلب را پيشنهاد كرده اند توى آنها فلان و فلان است، آن سابقه اش آن جور است. بابا بترس براى دين، بترس براى خدا،افسار خودت را نده به كسى كه نمى شناسى، او را معيّت نكن، كاملا دور خودت را حفظ كن. يك آقائى (خرم آبادى بود) گفت كه يك كسى در بازار تهران نزدش آمد كه آقا اين - مثلا ده تومانى را - خُرد كن. گفت: من كيفم را در آوردم ديدم فقط ده تومان دارم؛ گفتم: ببين آقا من توى كيفم همه اش ده تومانى است من پول خُرد ندارم به شما بدهم» [اين آقا] مى گفت جلوى چشم من [كه خودم]، مى ديدم اين [شخص [جورى پولهاى مرا از توى كيف من در آورد و رفت كه من متحيّر ماندم كه اين [شخص[ چگونه پولها را برد. [آيا] سحر كرد؟ چه جورى برد؟ نفهميدم. آن آقا مى گفت: حالا هر كسى از من سوالى كند تمام اطرافم را خيلى خوب نگاه مى كنم و عبايم راهم جمع مى كنم. بعد جواب مى دهم. حالا ما اين همه قضايا را مى بينيم باز هم نمى ترسيم از كسى! آيا توكل ما بر خدا زياد است يا قوّت ايمان ما زياد است!! آرى كسى نمى تواند ما را گول بزند!! بابا، از دوستان شما به شما مواصلت مى كنند. نه از دشمنهاى شما. بالاخره، بايد همين كارها را بكنيم [تا [در بين خودمان اختلاطى نشود، آب آلوده نشود، تا گرفته بشود ماهيها. در بين خودمان، فساد از اين بالاتر نرود اين يك مطلب، دوّم: در خلوتمان با خدا، تضرّعاتمان، توبه مان، نمازهايمان، عباداتمان، مخصوصا دعاى شريف «عظم البلاء و برح الخفاء» را بخوانيم؛ از خدا بخواهيم برساند صاحب كار را؛ با او باشيم. حالا اگر رساند كه رساند؛ اگر نرساند، دور نرويم از كنار او، از رضاى او دور نرويم. او مى بيند، او مى داند حرفهايى كه ما به همديگر مى زنيم. او عين الله الناظرة و ا ـ ه الواعية [است [و جلوتر از ماها مى شنود حرف م را؛ بلكه خودمان كه حرف مى زنيم اين صدا از لب مى آيد به [طرف [گوش، فاصله اى دارد، او جلوتر از اين فاصله، حرف خودمان را مى شنود، از خودمان، كلام خودمان را؛ آن وقت [آيا [ما مى توانيم كارى بكنيم كه او نفهمد؟ مى توانيم كارى بكنيم كه او نداند؟...⬇️ صفحه ۵
نقل كرده اند: دو نفر بودايى بودند [كه [در دينشان نكاحى و سفاحى هست، با هم مواعده فحشا كردند؛ گفتند: بايد يك مكان خلوتى پيدا بكنيم، يك خانه خلوتى پيدا كردند. در اين خانه هم يك اطاقى بايد پيدا كردند كه، فرضاً اگر كسى داخل اين خانه شد، نتواند داخل اتاق بشود، بالاخره يكى از آنها فهميد كه در اين اتاق بت هست، جامه اى برداشت روى بت انداخت كه بت نبيند قضاياى اينها را، آن خداى دروغى نبيند كه دارند چكار مى كنند! آيا ما مى توانيم از خداى حقيقى، مخفى بكنيم كار خودمان راكه نبيند و نداند كار را انجام بدهيم. مى آيند به انسان مى گويند: چيزى نيست يك نوشته اى را اجازه بده ما امضا بكنيم! لازم نيست زحمت بكشيد شما امضا بكنيد، شما اذن بده ما از جانب شما امضا بكنيم كار تمام است، آن هم مزدش، آن هم بهايش، آن هم...! بالاخره، نمى توانيم از خدا مخفى بكنيم اعمال خودمان را، او قادر است، ناظر است، عليم است، حكيم است. تا با او نسازيم، كارمان درست نمى شود. حالا چه كار بكنيم؟ خودمان از خودمان بترسيم، فضلاً از ديگران، به جهت اينكه فردا ما چه مى دانيم چه به ما مى گويند. بالاخره بايد خودمان از خودمان در حفاظ باشيم؛ خوب ملتفت باشيم كه از خودمان اغوا نشويم؛ از خودمان تهديد نشويم، از خودمان تطميع نشويم. وقتى كه همه اين مطالب احراز شد، بين خودمان و خدايمان در خلوات از تضرّعات از انابه و از توبه، و از طلب توبه، طلب توفيق به توبه، دست برنداريم. از خدا مى خواهيم به توسط انبياء و اوصيائش و وصىّ حاضرش كه در پيش عارفين حاضر است كه ما را منحرف نكند از خدايى بودن و از خداييان و از وسائط امداد خدا، و ما را منحرف نكند، بصير و بينا بكند، خودشناس باشيم، خوديها را بشناسيم خداييها را بشناسيم، آن وقت خلاف اينها هم شناخته مى شوند. «والسلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته» صفحه ۶ 📚 به سوی محبوب-بیان سوم https://eitaa.com/Akherat12 🌺💐🌺💐🌺💐🌺💐🌺💐🌺💐🌺💐