⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۳۲۶ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
#کلام_نور
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 شهید مهرداد عزیزالهی🌹
🎤مصاحبه با رزمنده ۱۲ساله دفاع مقدس🙏🙏
پیشنهاد دانلود 👌👌
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🍁〰🍂
@Alachiigh
👈درمیان تمام موج های اختلاف کشورم،یادت نره که #شما_خفه_شید !
☠ ده ثانیه چند شبکه تلویزیونی و رادیویی جمهوری اسلامی رو هک کردن و چند کلمه وراجی کردن
همه دنبال نفوذی و هکر میگردن!
⚠️ چند ساله کل فضای مجازی و رسانه ای جمهوری اسلامی بدون هیچ گونه ضابطه و قانون و ناظری
رها شده و در دست دشمنان مورد جولان قرار میگیرد !!
آیا دنبال نفوذی ها نمیگردید؟؟
چی باید بگن تا به رگ تون بربخوره؟؟
#غیرت_دینی
#فضای_رهای_مجازی
✍ محمد تقی احمدی پرتو
🍁〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴هنری رالینز، خواننده آمریکاییه که کل دنیا رو گشته، ازش میپرسن که خطرناکترین جای دنیا کجاست؟ میگه بغداد، قاهره و کالیفرنیا
▪️بعدش هم ازش میپرسن با دیدن کدوم کشور به آینده بشریت امیدوار شدی، جواب میده.ایران..!
🍁〰🍂
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺بی تو هرگز 🌺 #قسمت 8⃣1⃣ این بار هم موقع تولد بچه ها علی نبود ... زنگ زد، احوالم رو پرسید ... گفت؛
🌺بی_تو_هرگز🌺
#قسمت 9⃣1⃣
احدی حریف من نبود ... گفتم یا مرگ یا علی ... به هر قیمتی باید برم جلو ... دیگه عقلم کار نمی کرد ... با مجوز بیمارستان صحرایی خودم رو رسوندم اونجا ... اما اجازه ندادن جلوتر برم ...
دو هفته از رسیدنم می گذشت ... هنوز موفق نشده بودم علی رو ببینم که آماده باش دادن ...
آتیش روی خط سنگین شده بود ... جاده هم زیر آتیش ... به حدی فشار سنگین بود که هیچ نیرویی برای پشتیبانی نمی تونست به خط برسه ... توپخونه خودی هم حریف نمی شد...
حدس زده بودن کار یه دیدبانه و داره گرا میده ... چند نفر رو فرستادن شکارش اما هیچ کدوم برنگشتن ... علی و بقیه زیر آتیش سنگین دشمن ... بدون پشتیبانی گیر کرده بودن... ارتباط بی سیم هم قطع شده بود ...
دو روز تحمل کردم ... دیگه نمی تونستم ... اگر زنده پرتم می کردن وسط آتیش، تحملش برام راحت تر بود ... ذکرم شده بود ... علی علی ... خواب و خوراک نداشتم ... طاقتم طاق شد ... رفتم کلید آمبولانس رو برداشتم ...
یکی از بچه های سپاه فهمید ... دوید دنبالم ...
- خواهر ... خواهر ...
جواب ندادم ...
- پرستار ... با توئم پرستار ...
دوید جلوی آمبولانس و کوبید روی شیشه ... با عصبانیت داد زد ...
- کجا همین طوری سرت رو انداختی پایین؟ ... فکر کردی اون جلو دارن حلوا پخش می کنن؟ ...
رسما قاطی کردم ...
- آره ... دارن حلوا پخش می کنن ... حلوای شهدا رو ... به اون که نرسیدم ... می خوام برم حلوا خورون مجروح ها ...
- فکر کردی کسی اونجا زنده مونده؟ ... توی جاده جز لاشه سوخته ماشین ها و ... جنازه سوخته بچه ها هیچی نیست... بغض گلوش رو گرفت ... به جاده نرسیده می زننت ... این ماشین هم بیت الماله ... زیر این آتیش نمیشه رفت ... ملائک هم برن اون طرف، توی این آتیش سالم نمیرسن ...
- بیت المال ... اون بچه های تکه تکه شده ان ... من هم ملک نیستم ... من کسیم که ملائک جلوش زانو زدن ...
و پام رو گذاشتم روی گاز ... دیگه هیچی برام مهم نبود ... حتی جون خودم ...
و جعلنا خوندم ... پام تا ته روی پدال گاز بود ... ویراژ میدادم و می رفتم ...
حق با اون بود ... جاده پر بود از لاشه ماشین های سوخته... بدن های سوخته و تکه تکه شده ... آتیش دشمن وحشتناک بود ... چنان اونجا رو شخم زده بودن که دیگه اثری از جاده نمونده بود ...
تازه منظورش رو می فهمیدم ... وقتی گفت ... دیگه ملائک هم جرات نزدیک شدن به خط رو ندارن ... واضح گرا می دادن... آتیش خیلی دقیق بود ...
باورم نمی شد ... توی اون شرایط وحشتناک رسیدم جلو ...
تا چشم کار می کرد ... شهید بود و شهید ... بعضی ها روی همدیگه افتاده بودن ... با چشم های پر اشک فقط نگاه می کردم ... دیگه هیچی نمی فهمیدم ... صدای سوت خمپاره ها رو نمی شنیدم ... دیگه کسی زنده نمونده که هنوز می زدن ...
چند دقیقه طول کشید تا به خودم اومدم ... بین جنازه شهدا دنبال علی خودم می گشتم ...
غرق در خون ... تکه تکه و پاره پاره ... بعضی ها بی دست... بی پا ... بی سر ... بعضی ها با بدن های سوراخ و پهلوهای دریده ... هر تیکه از بدن یکی شون یه طرف افتاده بود ... تعبیر خوابم رو به چشم می دیدم ...
بالاخره پیداش کردم ... به سینه افتاده بود روی خاک ... چرخوندمش ... هنوز زنده بود ... به زحمت و بی رمق، پلک هاش حرکت می کرد ... سینه اش سوراخ سوراخ و غرق خون ... از بینی و دهنش، خون می جوشید ... با هر نفسش حباب خون می ترکید و سینه اش می پرید ...
چشمش که بهم افتاد ... لبخند ملیحی صورتش رو پر کرد ... با اون شرایط ... هنوز می خندید ...
زمان برای من متوقف شده بود ...
سرش رو چرخوند ... چشم هاش پر از اشک شد ... محو تصویری که من نمی دیدم ... لبخند عمیق و آرامی، پهنای صورتش رو پر کرد ... آرامشی که هرگز، توی اون چهره آرام ندیده بودم ... پرش های سینه اش آرام تر می شد ... آرام آرام ... آرام تر از کودکی که در آغوش پر مهر مادرش ... خوابیده بود ...
پ.ن: برای شادی ارواح مطهر شهدا ... علی الخصوص شهدای گمنام ... و شادی ارواح مادرها و پدرهای دریا دلی که در انتظار بازگشت پاره های وجودشان ... سوختند و چشم از دنیا بستند ... صلوات ...
ان شاء الله به حرمت صلوات ... ادامه دهنده راه شهدا باشیم ... نه سربار اسلام ...
به روایت همسر ودختر شهید
#ادامه_دارد
#داستان_شب
🍁〰🍂
@Alachiigh
دقایقی قبل سایت آموزشکده توانا(وابسته به تروریستهای منافقین) هک شد و این پیام در آن به نمایش گذاشته شد.
👆👆👆👆
آموزشکده توانا بهعنوان مرکز فنی و عملیاتی سایبری منافقین و تحت حمایت مستقیم وزارت خارجه آمریکا فعالیت میکند.
منتظر بعدیاش باشید جلادهای منافق ...
🍁〰🍂
@Alachiigh
👤 توییت استاد #رائفی_پور
✍ صدرالساداتی بخاطر عملکردش (فارغ از درست یا غلط بودن) با حکم دادگاه ویژه روحانیت خلع لباس شد.
#حسن_روحانی رسما و علنا عصمت اهل بیت را زیر سوال برد، در هر حوزهای که فکرش را بکنید فاجعهای در کشور به بار آورد.
لباس پیامبر دقیقا کجا و چگونه آسیب میبیند؟
#غیرت_دینی
#محاکمه_روحانی
🍁〰🍂
@Alachiigh
🔴 سفر مشکوک سفیر استرالیا به قم!
▪️ چند ماه گذشته خانم لیندال ساکس سفیر کشور استرالیا در جمهوری اسلامی ایران و دنیس کارنی معاون وی به قم سفر کردند!
▪️ لیندال ساکس ابتدا به شهرداری قم رفت و با سقائیاننژاد شهردار قم جلسه خصوصی داشت که نیاز است دستگاه های امنیتی از محتواهای این جلسه خبر دار شوند چرا که به شدت مشکوک به نظر می رسد.
▪️ شنیده شده سفیر استرالیا در ادامه سفر خود به قم از بعضی نهادهای حوزوی مخصوصاً نهاد های حوزوی مربوط به حوزه خواهران بازدید کرده است و جلساتی با مسئولان آنها داشته است که بر مشکوک بودن این سفر افزوده است که نیاز است نهادهای امنیتی با هوشیاری تمام این سفر لیندال ساکس را بررسی کنند.
▪️ گفتنی است لیندال ساکس پیش از اینکه سفیر استرالیا در ایران شود، سفیر استرالیا در کشور لبنان و کشور عراق بوده است و به خوبی با نهادهای مذهبی و دینی آشنا است.
نهضت جهانی
🍁〰🍂
@Alachiigh
✳️ اگر هر روز یک فنجان نخود بخورید
چه اتفاقاتی در بدن شما میافتد"👇
🔸کاهش وزن
🔸استخوانهای سالم تر
🔸پوست بهتر
🔸کاهش قند خون
🔸هضم بهتر
🔸کاهش فشار خون و بهبود سلامت قلب
🔸رشد بهتر مو
🔸بهبود سلامت چشم
🔸بهبود عملکرد مغز
🔸محافظت در برابر سرطان
#تغذیه
#سلامت
#سلامت_بمانید
🍁〰🍂
@Alachiigh
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۳۲۷ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
#کلام_نور
🍁〰🍂
@Alachiigh
🌹 سید جلیل موسوی اسمعیلپور🌹
در حالی که زنده بود ارباً اربا شد
✍در عملیات مرصاد،
مهمات باید به رزمندگان میرسید
سید جلیل شجاعانه این مأموریت را به عهده گرفت. ماشین را پر از مهمات کردند و او با هر زحمتی که بود، خود را به رزمندگان اسلام رساند و مهمات را تحویل داد.
در راه برگشت وقتی که جنازه مطهر شهدا و مجروحان را بر زمین دید، در کناری ایستاد و شروع به جمع و سوار کردن آنان در ماشین کرد. جنازهای که به پشت افتاده بود توجهش را جلب کرد. او را برگرداند ناگهان با یکی از زنان گروهک منفور منافقین طرف شد که زنده بود. زن شرور سریع لباسش را درید و تن خود را نمایان ساخت. سید جلیل رویش را برگرداند و در یک آن، این زن منافق که تله منافقین شده بود و چند تن دیگر از منافقین کوردل به او حملهور شدند و او را اسیر کردند.
همرزم شهید که داماد خانواده آنان نیز بود، از دور با دوربین صحنه را میدید و آنچه دیده اینچنین توصیف میکند: «نخست دستهایش را در حالی که زنده بود، قطع و سپس صورتش را تیرباران کردند و دیگری وحشیانه به او حملهور شد و سرش را از پشت سر برید و آنسان که همه ما او را از دور میدیدیم، آنان ناجوانمردانه شروع به قطعه قطعه کردن اعضای سید جلیل کردند. من تا جایی که او را میدیدم، هیچ خم به ابرو نیاورد و در حالی که زنده بود ارباً اربا شد.😔🙏
مرگ بر منافق👊
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🍁〰🍂
@Alachiigh
⁉️ سیاست قطعی نظام در مذاکره مستقیم با آمریکا چیست؟
📝 اکبر معصومی
🔰 برای مشخص شدن نظر قطعی نظام درباره مذاکره یا عدم مذاکره مستقیم با آمریکا باید دو سئوال را پاسخ داد.
⁉️ سئوال اول: علت تلاش آمریکا برای ورود مستقیم مذاکره با ایران چیست؟
🔺برگشت پوچ و بدون هزینه به برجام
🔻قرار دادن ایران در یک مسیر غیر قابل پیش بینی و گرفتن امتیازات بیشتر.
🔺شرطی سازی اقتصاد ایران.
🔻تهی سازی قدرت جمهوری اسلامی ایران با گرفتن توانمندی ها.
🔺 نگه داشتن ایران در مسیر غرب ولو بدون کمترین نفع برای ایران.
🔺بهره برداری از تحریم های رنگ باخته ای که در وضعت کنونی کارکرد خود را در اقتصاد ایران از دست داده است.
🔻استفاده از برگه مذاکرات در انتخابات و سیاست داخلی ایالات متحده.
⁉️سئوال دوم: رویکرد ما در این زمینه چیست؟
آمریکا بایستی تحریمها را کلا در عمل لغو کند و ما بعد راستیآزمایی کنیم و ببینیم که درست تحریمها لغو شده، آنوقت به تعهدات برجامی برمیگردیم. این سیاست قطعی جمهوری اسلامی است و مورد اتفاق مسئولان کشور هم هست و از این سیاست برنخواهیم گشت.(بیانات رهبر معظم انقلاب / ۱۹ بهمن ۱۳۹۹)
#ثامن
✅بصیرت
🍁〰🍂
@Alachiigh
📸 پوستر جدید KHAMENEI،IR
🔹شهید سلیمانی برای آمریکا خطرناکتر از سردار سلیمانی است.
🍁〰🍂
@Alachiigh
👤 پاسخ محکم استاد #رائفی_پور به توییت ابطحی در مورد رفتار با زنان
✍ کاری با امام جمعه مشهد و مواضعش ندارم
اما آخرین باری که یک اصلاح طلب بفکر زنان بود با شلیک گلوله به خدمتش رسید
آخرین احوالپرسی اصلاح طلبانه از خانم ها نیز به نامِ نامی شما تحت عنوان آزار جنسی ارسال محتوای اروتیک به یک خبرنگار ثبت شده است.
#سنگ_پای_قزوین
Masaf
🍁〰🍂
@Alachiigh
⭕️ افشای اموالی که فرح پهلوی پس نمیدهد!
*برخی رسانه های خارجی مانند ساینس مانیتور، فایننشالتایمز و نیویورکتایمز سیاهه کوچک بخشی از اموال مسروقه توسط محمدرضا پهلوی و خانواده اش از مردم ایران را منتشر کرده اند که مرور آنها باورنکردنی است.
🔻۳۵ میلیارد دلار پول نقد خارج شده هنگام فرار از ایران
🔻۳۸۴ چمدان جواهرات شامل تاج های بدون قیمت شاه و ملکه
🔻اموال مخفی در بانک چیس منهتن
🔻کاخ ۱۰ میلیون فرانکی رز در سوئیس
🔻گران ترین خانه در حومه لندن
🔻ساختمان ها و باغ های اسیل مانس انگلیس
🔻گرانترین باغ در ناپل ایتالیا
🔻باغ کاپری
🔻قصر مجلل سنت موریس سوئیس معروف به پایتخت زمستانی شاه
🔻جزیره ۷۰۰ میلیون دلاری شاه در اسپانیا
🔻ملک یک میلیون پوندی واقع در مناطق راکی آمریکا
#شاه_دزد
✅ بصیرت
🍁〰🍂
@Alachiigh
همین بی وطنها وقتی بن سلمان اجازه رانندگی داد به خانمها، از یه قصاب، s.ر.د.ار دموکراسی ساختند! ولی با شادی مردم ایران دچار شعف کاذب نمیشن!! بی صبرانه منتظر تعطیل شدن دکان امثال شما هستیم!
🇮🇷
🍁〰🍂
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺بی_تو_هرگز🌺 #قسمت 9⃣1⃣ احدی حریف من نبود ... گفتم یا مرگ یا علی ... به هر قیمتی باید برم جلو ...
🌺 بی_تو_هرگز 🌺
#قسمت 0⃣2⃣
وجودم آتش گرفته بود ... می سوختم و ضجه می زدم ... محکم علی رو توی بغل گرفته بودم ... صدای ناله های من بین سوت خمپاره ها گم می شد ...
از جا بلند شدم ... بین جنازه شهدا ... علی رو روی زمین می کشیدم ... بدنم قدرت و توان نداشت ... هر قدم که علی رو می کشیدم ... محکم روی زمین می افتادم ... تمام دست و پام زخم شده بود ... دوباره بلند می شدم و سمت ماشین می کشیدمش ... آخرین بار که افتادم ... چشمم به یه مجروح افتاد ...
علی رو که توی آمبولانس گذاشتم، برگشتم سراغش ... بین اون همه جنازه شهید، هنوز یه عده باقی مونده بودن ... هیچ کدوم قادر به حرکت نبودن ... تا حرکت شون می دادم... ناله درد، فضا رو پر می کرد…
دیگه جا نبود ... مجروح ها رو روی همدیگه می گذاشتم ... با این امید ... که با اون وضع فقط تا بیمارستان زنده بمونن و زیر هم، خفه نشن ... نفس کشیدن با جراحت و خونریزی ... اون هم وقتی یکی دیگه هم روی تو افتاده باشه ...
آمبولانس دیگه جا نداشت ... چند لحظه کوتاه ... ایستادم و محو علی شدم ...
کشیدمش بیرون ... پیشونیش رو بوسیدم ...
- برمی گردم علی جان ... برمی گردم دنبالت ...
و آخرین مجروح رو گذاشتم توی آمبولانس ...
آتیش برگشت سنگین تر بود ... فقط معجزه مستقیم خدا... ما رو تا بیمارستان سالم رسوند ... از ماشین پریدم پایین و دویدم توی بیمارستان تا کمک ...
بیمارستان خالی شده بود ... فقط چند تا مجروح ... با همون برادر سپاهی اونجا بودن ... تا چشمش بهم افتاد با تعجب از جا پرید ... باورش نمی شد من رو زنده می دید ...
مات و مبهوت بودم ...
- بقیه کجان؟ ... آمبولانس پر از مجروحه ... باید خالی شون کنیم دوباره برگردم خط ...
به زحمت بغضش رو کنترل کرد ...
- دیگه خطی نیست خواهرم ... خط سقوط کرد ... الان اونجا دست دشمنه ... یهو حالتش جدی شد ... شما هم هر چه سریع تر سوار آمبولانس شو برو عقب ... فاصله شون تا اینجا زیاد نیست ... بیمارستان رو تخلیه کردن ... اینجا هم تا چند دقیقه دیگه سقوط می کنه ...
یهو به خودم اومدم ...
- علی ... علی هنوز اونجاست ...
و دویدم سمت ماشین ... دوید سمتم و درحالی که فریاد می زد، روپوشم رو چنگ زد ...
- می فهمی داری چه کار می کنی؟ ... بهت میگم خط سقوط کرده ...
هنوز تو شوک بودم ... رفت سمت آمبولانس و در عقب رو باز کرد ... جا خورد ... سرش رو انداخت پایین و مکث کوتاهی کرد ...
- خواهرم سوار شو و سریع تر برو عقب ... اگر هنوز اینجا سقوط نکرده بود ... بگو هنوز توی بیمارستان مجروح مونده... بیان دنبال مون ... من اینجا، پیششون می مونم ...
سوت خمپاره ها به بیمارستان نزدیک تر می شد ... سرچرخوند و نگاهی به اطراف کرد ...
- بسم الله خواهرم ... معطل نشو ... برو تا دیر نشده ...
سریع سوار آمبولانس شدم ... هنوز حال خودم رو نمی فهمیدم ...
- مجروح ها رو که پیاده کنم سریع برمی گردم دنبالتون ...
اومد سمتم و در رو نگهداشت ...
- شما نه ... اگر همه مون هم اینجا کشته بشیم ... ارزش گیر افتادن و اسارت ناموس مسلمان ... دست اون بعثی های از خدا بی خبر رو نداره ... جون میدیم ... ناموس مون رو نه ...
#چطوری_گناه_میکنیم_به_راحتی😭#جون_دادن_بخاطر_ناموس😭
یا علی گفت و ... در رو بست ...
با رسیدن من به عقب ... خبر سقوط بیمارستان هم رسید ...
پ.ن: شهید سید علی حسینی در سن 29 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل آمد ... پیکر مطهر این شهید ... هرگز بازنگشت ...
جهت شادی ارواح طیبه شهدا ... صلوات ...
به روایت همسر و دختر شهید
(( 🌸 زندگی نامه طلبه، شهید گمنام سید علی حسینی به قلم همسر و دختر این شهید بزرگوار 🌸))
#ادامه_دارد
#داستان_شب
🍁〰🍂
@Alachiigh