eitaa logo
آلاچیق 🏡
1هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
57 فایل
فعالیتهای کانال، به نیت مهدیِ فاطمه عجل الله تعالی فرجه ادمین تبادل، انتقاد-پیشنهاد-مسابقه : @nilofarane56 پ زینب کبری سلام الله علیها کپی مطالب با ذکر صلوات 🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
✅✅✅✅ بسته توییت گروه B جام جهانی برد و باخت نداره یا می‌بریم یا شهید میشیم 😂 👤حسین عباسی فر (دلاوار) شیفت از سالار عقیلی به میثم مطیعی! ‌ 👤 محمد اکبرزاده با این قرعه‌کشی جام جهانی دلم برای زیباکلام می‌سوزه؛ الان نمی‌دونه باید طرفدار عشقش آمریکا باشه یا طرفدار کارفرماش انگلیس 👤 آدم تو یه گروهی افتادیم که سردار به هرکی گل بزنه سپهبد میشه. 👤 حسین فراهانی افتادیم با استکبار قدیم و استکبار جدید :) 👤 نیکی کاظمی به جای تولید مجدد یه آهنگ برای جام جهانی، "ای لشکر صاحب زمان آماده باش آماده باش" پلی کنید:))) 👤سید محمد میرحسینی اینا کار خودشون بود که همه با هم بگیم مرگ بر آمریکا ، مرگ بر انگلیس ( صحبت راننده های تاکسی از فردا ) 👤 مهبد باید بازی‌های ایرانم مینداختن ۱۳آبان و ۱۶آذر و ۲۲بهمن 👤 موقعیت مقداد توئیت انقلابی 🎋〰🍃 @Alachiigh
🌺 نیمہ ݐــنہان ماه 🌺 ✿ قسمت 3⃣4⃣ من_ خب صبر کن فردا صبح بلیت هواپیما می گیرم برایت.. پایش را توی کفشش کرد من_ "محمد حسین را هم می برم." + "او را برای چی؟ از درس و مشقش می افتد." محمد حسین آماده شده بود. به من گفت: _"مامان زیاد اصرار نکن، می رویم یک دوری می زنیم و برمی گردیم." ایوب عصایش را برداشت. _ "می خواهم کمکم باشد. محمد حسین را فردا صبح با هواپیما می فرستم." گفتم: _" پس لا اقل صبر کن برایتان میوه بدهم ببرید." رفتم توی آشپزخانه + "ایوب حالا که می روید کی برمی گردید؟" جلوی در ایستاد و گفت: _محمد حسین را که فردا برایت می فرستم، خودم... کمی مکث کرد _"فکر کنم این بار خیلی طول بکشد تا برگردم" تا برگشتم توی اتاق صدای ماشین آمد که از پیچ کوچه گذشت... ساعت نزدیک پنج صبح بود. جانمازم را رو به قبله پهن بود. با صدای تلفن سرم را از روی مهر برداشتم. سجاده ام مثل صورتم از اشک خیس بود. گوشی را برداشتم. محمد حسین بلند گفت: _"الو..مامان" + تویی محمد؟ کجایید شماها؟" محمد حسین نفس نفس می زد. - "مامان.مامان....ما....تصادف کردیم......یعنی ماشین چپ کرده" تکیه دادم به دیوار + "تصادف؟ کجا؟ الان حالتان خوب است؟" - من خوبم ....بابا هم خوب است....فقط از خون می آید. پاهایم سست شد... نشستم روی زمین _الو ...مامان آب دهانم را قورت دادم تا صدایم بغض آلود نباشد. + "خیلی خب محمد جان، نترس بگو الان کجا هستید؟ تا من خودم را به شما برسانم." - توی هستیم، دارم با موبایل یک بنده خدا زنگ می زنم. به اورژانس هم تلفن کرده ام، حالا می رسد، فعلا خداحافظ.... تلفنمان یک طرفه شده بود... چادرم را جمع کردم و نشستم توی پله ها و گوش تیز کردم تا بفهمم کی از خانه ی آقای نصیری سر و صدا بیرون می آید.... یاد خواب مامان افتادم، بود، اذان صبح را می گفتند که مامان تلفن زد: _"حال ایوب خوب است؟" صدایش می لرزید و تند تند نفس می کشید. گفتم: _"گوش شیطان کر، تا حالا که خوب بوده چطور؟" - هیچی شهلا خواب دیده ام. + خیر است ان شاءالله - دیدم سه دفعه توی آسمان ندا می دهند: "جانباز ایوب بلندی شهید شد" به روایت همسر شهید ⭐️برای خواݩدݩ‌هرقسمٺ‌از رماݩ‌1صݪواٺ‌ به نیت فرج اݪـزامیسٺ 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅(تندخوانی)تحدیر، 🎙:استاد معتز آقایی 〰〰🌺〰〰 ✅دعای روز خدایا! روزه مرا در این روز مانند روزه داران حقیقی که مقبول توست قرار ده، و اقامه نمازم را مانند نمازگزاران واقعی و مرا از خواب غافلان بیدار ساز و گناهم را ببخش ای معبود جهانیان و در گذر از من ای بخشنده ی گنهکاران 〰🌺🌺〰 ⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف♥️🙏 🙏💐التماس دعا 🎋〰🍃 @Alachiigh
🌹شهید حسین مالکی نژاد🌹 ✍موقعی که صدای دلنشین اذان و تکبیر حسین به گوش عاشقان می رسید و فضای ملکوتی لشکر 17 علی بن ابیطالب (ع) را پُر می کرد می دیدم که عده زیادی از نوای اذان حسین گریه می کنند. حسین ذاکر اهل بیت ع بود.. ✨حسین بار آخر که به قم آمد تمام کارهای خودش را انجام داد و آماده شهادت شد تا جایی که صحبت هایی که بین مادر و حسین ردّوبدل شد؛ حسین به مادرش گفت: من 10 روز دیگر شهید می شوم و 12 روز دیگر مرا در حرم زیارت می کنی و عین گفته خودش از روز اعزام تا تشییع جنازه درست 12 روز کشید و حسین در تاریخ 2/5/1366 در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) روی دست مردم تشییع شد و در جوار همسنگرانش در گلستان شهدای علی بن جعفر (ع) به خاک سپرده شد. ⭐️ شادی روح پاک همه شهدا صلوات 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴🔴هادی مهرانی مدیر پایگاه خبری جانبازان اصلاح طلب کارنامه کاری: توهین به امام حسن عسکری (ع) توهین به آیت‌الله العظمی بهجت (ره) توهین به مدافعین حرم و حاج قاسم سلیمانی توهین به سید حسن نصرالله ... و دست آخر، توهین به سردار شجاع کشورمان، حاجی زاده 🔻شمر هم جانباز جنگ صفین بود البته ما سند جانبازی ایشون رو ندیدیم! 🔻مسئولین محترم این فرد هتاک به اهل بیت و شهدا رو نمیخواید جمعش کنید؟ چرا نباید چنین فرد هتاکی برخورد قضایی شود؟ pedarefetneh 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ خدا به ما علاقه داره! دیگه چجوری باید نشون بده دوستمون داره ؟ دیگه چجوری باید باهامون حرف بزنه؟ میخوای فارسی حرف بزنه ؟؟ بهانه ت اینه که چرا فارسی حرف نزده ( قرآن)؟ شما با فارسی هم مشکل دارید که ترجمه نمیخونید ؟؟؟ زبان تورات و انجیل ،،انگلیسی ،پرتغالی ،آلمانی هست؟؟ چرا اونا این حرفها رو نمیزن؟؟ چرا فقط بعضی از فارسی زبانان فرهییییخته این بهانه هارو دارند؟؟😏 خودتون بهتر از هررررر کسی میدونید این جور سوالات فقططط بهانه ست 😊 🎋〰🍃 @Alachiigh
🌺نیمہ ݐــنہان ماه 🌺 ✿ قسمت 4⃣4⃣ صدای خانم نصیری را شنیدم، بیدار شده بودند.... اشکم را پاک کردم و در زدم. آن قدر به این طرف و آن طرف تلفن کردم تا مکان تصادف و مکان نزدیک ان را پیدا کردم... را فرستادم مدرسه زنگ زدم داداش رضا و خواهر هایم بیایند. و را سپردم به رضا می دانستم هدی داییش را خیلی دوست دارد و کنار او آرام تر است. سوار ماشین آقای شدم. زهرا و شوهر خواهرم آقا نعمت هم سوار شدند. عقب نشسته بودم. صدای پچ پچ آرام آقا نعمت و آقای نصیری با هم را می شنیدم و صدای زنگ موبایل هایی که خبرها را رد و بدل می کرد. ساعت ماشین ده صبح را نشان می داد. سرم را تکیه دادم به شیشه و خیره شدم به بیابان های اطراف جاده. کم کم سر وصدای ماشین خوابید.... محسن را دیدم که وسط بیابان افسار اسبی را گرفته بود و به دنبال خودش می کشید. اسب ایوب نشسته بود. قیافه اش درست عین وقت هایی بود که بعد از موج گرفتگی حالش جا می آمد، مظلوم و خسته. + ایوب چرا نشسته ای روی اسب و این بچه پیاده است؟ بلند شو.... محسن انگشتش را گذاشت روی بینی کوچکش، هیس کشداری گفت: "هیچی نگو خاله، عمو ایوب تازه از راه رسیده، خیلی هم خسته است. صدای ایوب پیچید توی سرم: "محسن می رود و من تا چهلمش بیشتر دوام نمی آورم. شانه هایم لرزید. زهرا دستم را گرفت. _"چی شده شهلا؟" بیرون وسط بیابان دیگر کسی نبود... صدای آقا نعمت را می شنیدم که حالم را می پرسید. زهرا را می دیدم که شانه هایم را می مالید. خودم را می دیدم که نفسم بند آمده و چانه ام می لرزد. هر طرف ماشین را نگاه می کردم چشم های خسته ی ایوب را می دیدم. حس می کردم بیرون از ماشینم و فرسنگ ها از همه دورم. تک و تنها و بی کس با چشم های خسته ای که نگاهم می کند. قطره های آب را روی صورتم حس کردم. زهرا با بغض گفت: _"شهلا خوبی؟ تو را به خدا آرام باش" اشکم که ریخت صدای ناله ام بلند شد. _"ایوب رفت...من می دانم....ایوب تمام شد..." برگه آمبولانس توی پاسگاه بود. دیدمش رویش نوشته بود: _"اعلام مرگ، ساعت ده، احیا جواب نداد" . به روایت همسر شهید ⭐️برای خواݩدݩ‌هرقسمٺ‌از رماݩ‌1صݪواٺ‌ به نیت فرج اݪـزامیسٺ 🎋〰🍃 @Alachiigh
من هیچ وقت شکست نخوردم... تنها، ده هزار روشی که به نتیجه نمی رسید را پیدا کردم👌😉 ✨✨✨✨✨ 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅(تندخوانی)تحدیر، 🎙:استاد معتز آقایی 〰〰🌺🌺〰〰 ✅دعای روز بسم الله الرحمن الرحیم خدایا، مرا در این ماه به خشنودی ات نزدیک کن و از خشم و انتقامت برکنار دار و به قرائت آیاتت موفق کن، ای مهربان ترین مهربانان. 〰🌺🌺〰 ⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف ❤️🙏 🙏💐التماس دعا 🎋〰🍃 @Alachiigh
🌹شهید_علی_یزدانی🌹 اسلام هیچ ضربه ای بالاتر ازبی‌خیالی امتش نخورده!رفقا!یه گوشه نشینید، کنار نریدپای کار وایستید!!که تنها راه سعادت پیروی از ائمه ست در سایه ولایت فقیه! ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙اَسماءُ الحُسنی ۲ 🎵تواشیح خاطره انگیز و به یادماندنی ماه مبارک رمضان 🎼با نغمات جدید و سبکی متفاوت 🔸در باشکوه ترین مسجد تاریخی دنیا 🕌مسجد جامع عباسی،میدان نقش جهان اصفهان 🌀کاری از: 💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 مدیران ایران خودرو به دولت و مردم دروغ گفتن 🔹مدیران ایران‌خودرو و سایپا به پلیس درخواست داده‌اند که به جهت چیزی با عنوان «انباشتگی خودرو» خودروهای دپو شده در کارخانه را به پاریکینگ‌های دیگر منتقل کنند. بعد دوربین صداوسیما را آورده‌اند که ببینید پارکینگ‌های ما خالی است و خودروها را تحویل دادیم. دیشب خبرنگار صداوسیما (با آماری که احتمالا پلیس راهور داده) دست‌شان را رو کرد که خودروها را جابجا کردند. ✍️بیداری ملت 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ وقتی زیباکلام ادعای حمایت از افغانستان داره و با جواب جالبی روبه‌رو میشه! آقای زیباکلام شما مناظره نکنید بهتره آبروی خودتون و لیبرال‌ها رو بدجوری می‌برید Afsaran_ir 🎋〰🍃 @Alachiigh
🌺نیمہ ݐــنہان ماه 🌺 ✿ قسمت 5⃣4⃣ توی بیمارستان دکتر که صورت رنگ پریده ام را دید،.. اجازه نداد حرف بزنم، با دست اشاره کرد به نیمکت بنشینم. - "آرام باشید خانم...حال ایشان....." چادرم را توی مشتم فشردم و هق هق کردم. +"به من دروغ نگو، است دارم می بینم هر روز ایوب می شود. هر روز می کشد. می بینم که هر روز میرد و زنده می شود. می دانم که ایوب است....." گردنم را کج کردم و آرام پرسیدم: _"رفته؟" دکتر سرش را پایین انداخت و سرد خانه را نشان داد. توی بغل زهرا وا رفتم. چقدر راحت پرسیدم: _ "ایوب رفته؟" امکان نداشت ایوب برای عملیاتی به جبهه نرود... و من پشت سرش نماز حاجت نخوانم. سر سجادت زار نزنم که برگردد. از فکر مو به تنم سیخ می شد. ایوب چه فکری درباره من می کرد؟ فکر می کرد از آهنم؟... فکر می کرد اگر آب شدنش را تحمل کنم نبودنش هم برایم ساده است؟... چی فکر می کرد که آن روز وسط شوخی هایمان درباره مرگ گفت: "حواست باشد بلند بلند گریه نکنی، سر وصدا راه نیاندازی، یک وقت وسط گریه و زاری هایت حجابت کنار نرود، ، حجاب هایم، کسی آن ها را . مواظب باش بگیرید، به اندازه کنید." زهرا آخرین قطره های آب قند را هم داد بخوردم. صدای داد و بیداد محمد حسین را می شنیدم. با لباس خاکی و شلوار پاره و خونی جلوی پرستارها ایستاده بود. خواستم بلند شوم، زهرا دستم را گرفت و کمک کرد. محمد حسین آمد جلو... صورت خیس من و زهرا را که دید، اخم کرد. _"مامان....بابا کجاست؟" به روایت همسر شهید ⭐️برای خواݩدݩ‌هرقسمٺ‌از رماݩ‌1صݪواٺ‌ به نیت فرج اݪـزامیسٺ 🎋〰🍃 @Alachiigh
👌⭐️خیلی ها می خواهند اول به آسایش و خوشبختی برسند بعد به زندگی لبخند بزنند ولی نمی دانند که تا به زندگی لبخند نزنند به آسایش و خوشبختی نمی رسند ✨✨😍😍✨✨ 🎋〰🍃 @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
تندخوانی (تحدیر) 🎙:استاد معتز آقایی 〰〰🌺🌺〰〰 ✅دعای روز بسم الله الرحمن الرحیم خدایا، در این ماه به من تیزهوشی و بیداری روزی کن و از بی خردی و اشتباه دورم ساز و از هر خیری که در این ماه نازل می کنی، برایم بهره ای قرار ده و به حق جودت، ا ی بخشنده ترین بخشندگان. 〰🌺🌺〰 ⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف ❤️🙏 🙏💐التماس دعا 🎋〰🍃 @Alachiigh
🌹شهید قاسم سلیمانی 🌹 💢تلفن خانه زنگ خورد. بابا بود با صدای خسته. پرسیدم افطار كردید؟ گفتند :بچه‌ها برايم در قرارگاه افطار آماده كردند اما نرفتم و در خط ماندم و با رزمنده‌ها سفره انداختيم و نان پنير مختصری خورديم. گفتم چرا قرارگاه نرفتید؟ گفتند «ميترسم در غيبتم مظلومی با زبان روزه، اسير و يا شهید شود». «زینب سلیمانی» ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات 🎋〰🍃 @Alachiigh