eitaa logo
الدولة الزهرائیة عج
606 دنبال‌کننده
439 عکس
581 ویدیو
295 فایل
یکی از نامهایی که روی پرچم حضرت مهدی عج است نام مقدس الدولة الزهرائیة است یعنی دولت فاطمی http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ‍ ❖﷽❖ 🌅«فجر» در اصل به معنی شکافتن وسیع است، و از آنجا که نور سپیده صبح تاریکی شب را می‌شکافد از آن تعبیر به «فجر» شده است. بعضی گفته‌اند: منظور از «فجر» هر روشنائی است که در دل تاریکی می‌درخشد. 🔅بنابر این درخشیدن اسلام و نور پاک محمدی صلّی اللّه علیه و آله در تاریکی عصر جاهلیت یکی از مصادیق «فجر» است، 🔅و همچنین درخشیدن سپیده صبح قیام حضرت مهدی (عج) هنگام فرو رفتن جهان در تاریکی و ظلمت ظلم و ستم، مصداق دیگری از آن محسوب می‌شود- همان گونه که در بعضی از روایات به آن اشاره شده است. 🔅و قیام عاشورای حسینی در آن دشت خونین کربلا، و شکافتن پرده‌های تاریک ظلم بنی امیه، و نشان دادن چهره واقعی آن دیو صفتان مصداق دیگر بود. 🔅و همچنین تمام انقلابهای راستینی که بر ضد کفر و جهل و ظلم و ستم در تاریخ گذشته و امروز انجام می‌گیرد. 🔅و حتی نخستین جرقه‌های بیداری که در دلهای تاریک گنهکاران ظاهر می‌شود و آنها را به توبه دعوت می‌کند «فجر» است. البته این یک توسعه در مفهوم آیه است در حالی که ظاهر آیه همان «فجر» به معنی طلوع سپیده صبح است. 🕋و اما «لیال عشر» (شبهای دهگانه) مشهور همان شبهای دهگانه ذی الحجه است که شاهد بزرگترین و تکان دهنده‌ترین اجتماعات عبادی- سیاسی مسلمین جهان یعنی حجّ است. 🎇بعضی نیز آن را به ده شب آخر ماه مبارک رمضان که شبهای قدر در آن است 🎇و بعضی آن را به شبهای آغاز ماه محرم، تفسیر کرده‌اند- البته جمع میان هر سه تفسیر ممکن است. 🌠در بعضی از روایاتی که اشاره به بطون قرآن می‌کند «فجر» به وجود حضرت مهدی- عج- و «لیال عشر» به ده امام قبل از او، و «شفع» که در آیه بعد می‌آید به حضرت «علی» و «فاطمه زهرا» علیهم السّلام تفسیر شده است. 📙برگرفته از تفسیرنمونه کانال الدولة الزهرائیة (عج) در تلگرام @Aldolatahalzahraeyah کانال الدولة الزهرائیة (عج) در ایتا http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❖﷽❖ 📜از عبد اللّه بن عباس به اسناد نقل كرده كه او گفت:«قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: ان اللّه تبارك و تعالى اطلع على الارض اطلاعة و اختارنى منها فجعلنى نبيا؛ ثم اطلع الثانية فاختار منها عليا فجعله اماما، ثم أمرنى ان اتّخذه اخا و وصيا و خليفة و وزيرا؛ فعلىّ‌ منّى و انا من علىّ‌ و هو زوج ابنتى و ابو سبطى الحسن و الحسين؛ ألا و انّ‌ اللّه تبارك و تعالى جعلنى و اياهم حججا على عباده و جعل من صلب الحسين ائمة يقومون بامرى و يحفظون وصيتى، التاسع منهم قائم اهل بيتى و مهدى امتى و اشبه الناس بى فى شمائله و اقواله و افعاله، يظهر بعد غيبة طويلة و حيرة مظلة مضله خلج، فيعلن امر اللّه و يظهر دين اللّه و يؤيد بنصر اللّه و ينصر بملائكة اللّه؛ فيملأ الارض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما»؛ 📝 پيغمبر خدا فرمود كه خداى تعالى اطلاع كرد بر زمين اطلاع‌كردنى و از جملۀ اهل زمين مرا برگزيد پس مرا پيغمبر گردانيد و به رسالت به خلق فرستاد؛ پس دوم بار اطلاع كرد پس برگزيد از همه اهل زمين على را و گردانيد او را امام خلايق؛ پس امر فرمود مرا حق تعالى كه على را فراگيرم به برادرى و او را وصى و خليفه و وزير خود گردانم؛ پس على عليه السّلام از من است و من از على‌ام و او شوهر دختر من است و پدر دو نبيرۀ من حسن و حسين است؛ بدانيد و آگاه باشيد كه خداى تعالى مر او ايشان را حجتهاى خود ساخته بر بندگان خود و گردانيد از پشت حسين امامان كه قائم باشند به امر من و به جاى آرند كار مرا و نگاه دارند وصيت مرا و نهم ايشان باشد قائم اهل بيت من و مهدى امت من و او شبيه‌ترين مردم باشد به من در شمايل و اقوال و افكار، ظاهر گردد بعد از غايب شدن دراز و حيرت سخت، آنگاه هويدا گرداند امر حضرت اللّه تعالى را و ظاهر سازد دين خدا را و تأييد شده باشد به نصرت خدا و يارى كرده شود به فرشتگان خدا؛ پس پر گرداند زمين را از عدل و داد، چنانكه پر شده باشد از جور و ظلم. 📜 نقل كرده است به اسناد خود از ابى سعيد خدرى كه او روايت كرده كه «سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يقول: الائمة بعدى اثنا عشر تسعة من صلب الحسين، التاسع قائمهم؛ فطوبى لمن احبهم و الويل لمن ابغضهم» ؛ 📝 شنيدم از پيغمبر خدا كه مى‌گفت: امامان بعد از من دوازده‌اند، نه امام از صلب حسين‌اند عليه السّلام، نهم ايشان قائم ايشان است؛ پس خوشا حال كسى كه دوست دارد ايشان را و ويل و واى مر آن كس را كه دشمن دارد ايشان را. 📚حدیقة الشیعة - 2، صفحه 644 کانال الدولة الزهرائیة (عج) در تلگرام @Aldolatahalzahraeyah کانال الدولة الزهرائیة (عج) در ایتا http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84
❖﷽❖ 📜و از جمله روايات عجيبه منسوبه به آن حضرت روايت بشر بن سليمان انصارى است كه گفت: حضرت ابو الحسن على الهادى عليه السّلام مرا طلبيد و چون به خدمتش مشرّف شدم فرمود كه اى بشر، تو از فرزندان انصارى و اين محبت قديمى است و موالات ما و شما خلفا عن سلف ميراثى است و من تو را مفتخر مى‌گردانم به فضيلتى كه بر ديگر شيعيان سبقت گيرى در موالات و نامه‌اى نوشته مهر بر آن نهاد و دستارچه‌اى زرد بيرون آورده دويست و بيست دينار زرد در آن بسته بود فرمود: اين را بگير و به بغداد رو و در معبر فرات حاضر شو كه فردا چاشت زورقى خواهد رسيد كه بردگيان در آن باشند و از تجّار عمرو بن يزيد نخاس را از آن ميان تفحص نماى و منتظر باش كه چون وكلاى عباسيان و ظرفاى عرب به خريدارى آيند و بردگيان را عرضه كنند كنيزكى از عرضه داشتن ابا و امتناع نمايد و نخواهد كه كسى او را ببيند يا آوازش را بشنود، و خزى پوشيده باشد و صفتش اين و اين باشد و از جمله نشانه‌ها آنكه يكى از خريداران خواهد گفت كه به سيصد دينار مى‌خرم بجهت عفتش و او گويد كه بالفرض ملك سليمان را مالك باشى كه رغبتى بر تو نيست بر مال خود شفقت كن. و نخاس گويد: از فروختن تو چاره نيست. او گويد: شتاب چيست خريدارى كه دل من مى‌خواهد مى‌رسد. آنگاه تو نزد عمرو بن يزيد شو و به او بگو كه با من نامه‌اى است لطيف كه يكى از اشراف به زبان رومى نوشته و آن خط‍‌ را به او ده تا بخواند اگر در اخلاق صاحب آن ميل كند من وكيل اويم و اين كنيز را مى‌خرم. بشر گويد: امتثال امر نموده رفتم و چنانچه فرموده بود ذره‌اى خلاف نشد، چون كنيز در نامه نگريست بگريست و عمرو را گفت مرا به صاحب اين نامه بفروش. پس من با صاحبش مناظره كردم تا بر آن مبلغ قرار گرفت و زر را داده و كنيز را گرفته به خانه بردم و چون بنشست خندان و شادان نامه را از گريبان بيرون آورده بوسه مى‌داد و بر چشم مى‌ماليد و فداى نامه مى‌شد. گفتم: نامه‌اى را مى‌بوسى كه صاحبش را نديده‌اى‌؟! گفت: اى عاجز ضعيف در معرفت اولاد انبياء! تو از خدمه اوئى و علم به حال او ندارى و از كمالش بى‌خبرى‌؟ گوش به من دار و دل خود را حاضر كن تا شمّه‌اى از حالش بشنوى، من «مليكه» دختر «يشوعاى» پسر قيصر رومم و مادرم از فرزندان حواريين است و نسبش به وصى مسيح شمعون الصّفا متصل مى‌شود و جدّم قيصر خواست كه مرا به برادرزاده خود دهد حكم نمود تا قسّيسان و رهبانان را جمع كردند و سيصد تن برگزيدند و هفتصد مرد از قائدان و اميران و ملكان انتخاب كردند و چهار هزار مرد از معتمدان لشكر حاضر شدند و تختى از خزانه بيرون آوردند به اصناف جواهر مكلّل و در ميانۀ قصر آن را بر زير چهل پايه نهادند و برادرزادۀ قيصر بر آن تخت برآمد و دور او را صليبها قرار دادند و اساقفه ايستادند و سفرهاى انجيل باز كردند و خواستند كه نگاه كنند كه به يك بار قصر بلرزيد و صليبها از بالا در افتادند و پايهاى عرش از جاى خود برفت و آن مرد كه بر تخت بود، يعنى برادرزادۀ قيصر از تخت درافتاد و بى‌هوش شد و رنگ از روى اساقفه رفت و لرزه بر اندام ايشان افتاده مهتر ايشان با جدّم، گفت: مرا معاف دار كه در اين حال نشانه‌هاى بد ظاهر مى‌شود. جدم به اساقفه گفت: شما اين عمودها را راست كنيد و صليب‌ها را برداريد و برادر اين بدبخت را بياوريد تا اين كودك را به او دهم تا از شما دفع كند نحوست وى را به سعادت خود. چون چنين كردند بار دويم نيز همان حادث شد كه بار اول شده بود. مردم متفرق شدند و جدم قيصر غمناك و تنها به منزلى بنشست و به غم فرو رفت،
و من آن شب به خواب ديدم كه مسيح و شمعون عليهما السّلام با جمعى از حواريين در آن كوشك جمع آمدند و منبرى از نور نهادند كه با آسمان برابرى مى‌كرد به جائى كه جد من قيصر تختش را مى‌گذاشت. بعد از آن، محمد رسول اللّه با وصيش و يازده كس از فرزندان او عليهم السّلام پيدا شدند و متوجه مسيح شده محمد صلّى اللّه عليه و آله گفت: يا روح اللّه! من نزد تو آمده‌ام تا نسب خود را به نسب تو پيوندم و خواهندگى كنم از وصى تو شمعون، مليكه را از براى پسرم ابو محمد اينكه مى‌بينى و به دست اشاره به او كرد. پس مسيح به شمعون نگريست و گفت: به درستى كه شرف به تو آمده بپيوند رحم خود را به رحم آل محمد. او گفت: چنين كردم. پس بر آن منبر برآمدند و محمد صلّى اللّه عليه و آله خطبه بخواند و مرا به پسر خود ابو محمد تزويج نمود و مسيح و حواريان بر آن گواه شدند و من از خواب در آمدم و ترسيدم كه اگر اين خواب را اظهار كنم كشته شوم پنهان داشتم و دوستى ابو محمد بر دلم زور آورد به نحوى كه از طعام و شراب محروم شدم نحيف و جسمم ضعيف گشته پدرم آن را بيمارى دانست و هيچ طبيبى در شهرهاى روم نماند كه حاضر نكردند و دواى من نطلبيدند و هيچ شفائى و بهبودى نبود. چون از من نوميد شدند روزى مرا گفت: اى روشنى چشم من! هيچ آرزوئى دارى تا آن را حاصل كنم‌؟ گفتم: درهاى فرج بر خود بسته مى‌بينم اگر اين زندانيان خود كه اسير و مسلمانند از عذاب نجات مى‌دادى و اين طايفه را از بند خلاص مى‌كردى اميدوار مى‌شدم كه مسيح و مادرش مرا شفائى دهند. چون چنين كردند من جلدى نمودم و اندك طعامى تناول كردم و جدّ و پدرم بر آن شاد شدند و اسيران را اكرام كردند و عزت نمودند و من پس از چهارده شب به خواب ديدم كه فاطمه سيدۀ زنان عالم به زيارت من مى‌آيد با مريم بنت عمران با هزار تن از كنيزان بهشتى و مريم مرا گفت اين است سيدۀ زنان عالم مادر شوهرت ابو محمد! پس من چنگ در او زدم و مى‌گريستم و با او شكايت از نيامدن ابو محمد كردم. پس فاطمه گفت: پسرم به زيارت تو نيايد تا تو در مذهب ترسايانى، اينك خواهرم مريم تبرّا مى‌كند از دين تو اگر ميل به رضاى خدا و رضاى مسيح دارى و زيارت ابو محمد مى‌خواهى بگو: اشهد ان لا اله الا اللّه و ان عليا ولى اللّه. چون من اين كلمه گفتم، سيدۀ زنان عالم مرا بر سينۀ خود بازنهاد و دلم را خوش كرده فرمود: اكنون منتظر باش كه من ابو محمد را به نزد تو مى‌فرستم. من بيدار شدم و مى‌گفتم:« وا شوقاه الى لقاء ابى محمد!» و شب ديگر ابو محمد را در خواب ديدم با او گفتم: چرا با من جفا كردى، اى حبيب من! بعد از آنكه دلم را به جوامع حبّ‌ خود مشغول كردى‌؟! فرمود كه تأخير من از تو نبود الاّ به سبب شرك تو، چون تو مسلمان شدى من هر شب به زيارت تو مى‌آيم تا آنگاه كه خداى تعالى ميان ما جمع كند. و از آن وقت زيارت او از من منقطع نشده است. پس «بشر» گويد گفتم: تو چگونه در ميان اسيران افتادى‌؟ گفت: ابو محمد شبى از شبها مرا خبر داد كه جد تو در اين زودى لشكرى به جنگ مسلمانان مى‌فرستد و بعد از آن خود از پى بى‌آن لشكر مى‌رود بايد كه تو همراه او باشى، من چنان كردم و چون با جماعتى از غلامان و خدمه از راهى مى‌آمديم طلايه مسلمانان بر ما افتادند و كار به اينجا رسيد كه تو ديدى و در اين مدت هيچ‌كس نفهميد كه من كيستم بجز تو كه با تو گفتم و آن شيخ كه من در غنيمت او شده بودم چون از نام من پرسيد گفتم: نام من نرجس است. پس «بشر» پرسيد كه عجب است كه تو رومية الاصلى و زبان عرب مى‌دانى‌؟! گفت: جدّم بسيار حريص بود بر اينكه مرا ادب آموزد و زنى ترجمان مقرر كرده بود كه بامداد و شبانگاه نزد من آمدى و مرا عربيّت آموختى تا زبانم بر آن مستقيم شد.«بشر» روايت كند كه چون به خدمت امام عليه السّلام رسيديم به او، فرمود كه چگونه با تو نمود حق تعالى عزت اسلام و خوارى نصرانيت و شرف محمد و اهل بيتش را؟ گفت: چگونه صفت كنم از براى تو يا بن رسول اللّه آنچه تو بدان عالم‌ترى از من. فرمود كه بشارت باد تو را به فرزندى كه شرق و غرب عالم را پر از عدل و داد كند چنانچه پر از جور و ظلم شده باشد. گفت: از كه‌؟ فرمود: از آن كس كه خواهندگى كرد رسول خدا ترا از براى او در فلان شب از ماه فلان در سال فلان از مسيح و وصىّ‌ او، به خاطرت هست كه مسيح تو را در آن شب به كه داد؟ گفت: بلى، به پسر تو ابو محمد. باز فرمود كه تو او را مى‌شناسى‌؟ گفت: بلى، از آن شب كه مسلمان شده‌ام بر دست سيّده زنان عالم، زيارت خود از من بازنگرفته است. پس امر نمود آن حضرت به خادم كه خواهرم حكيمه را بخوان. چون حكيمه در آمد، فرمود: اين است آنكه مى‌گفتم! پس ساعتى دست در گردن او كرده او را مى‌بوسيد پس امام عليه السّلام فرمود: به سراى خود برش و فرايض و سنن او را بياموز كه زن ابو محمد عليه السّلام و مادر قائم آل محمد است. 📚حدیقة الشیعة - 2، صفحه 936 http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84
هدایت شده از الدولة الزهرائیة عج
24.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫کلیپ تصویری دعای ندبه کانال الدولة الزهرائیة (عج) در ایتا👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84
❖﷽❖ وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ 🔅ایه (٢٨) سوره زخرف ✨✨✨✨✨✨✨ 📜المفضل بن عمر، قال: سألت الصادق عليه السلام عن هذه الآية، قال: يعني‏ بهذه الآية الإمامة جعلها في عقب الحسين إلى يوم القيامة. فقلت: كيف صارت في ولد الحسين دون ولد الحسن؟ فقال: إن موسى وهارون كانا نبيين ومرسلين أخوين، فجعل الله النبوة في صلب هارون دون صلب موسى، ثم ساق الحديث إلى قوله: «وهو الحكيم في أفعاله لا يسأل عما يفعل وهم يسألون». 📝مفضل بن عمرو گويد: ازجعفر صادق عليه السلام از تأويل اين آيه مباركه سؤال كردم. قال: يعني بهذه الآية الإمامة، جعلها في عقب الحسين إلى يوم القيامة. فرمود: از اين آيه: امامت را خواسته كه تا قيامت در اولاد حسين عليه السلام گذاشته است. عرض كرد: «چگونه است كه اين كرامت را از اولاد حسن برداشت و در اولاد حسين گذاشت؟» 🕯فرمود: «همانا موسى و هارون دو پيغمبر مرسل و دو برادر بودند. خداوند نبوت را در صلب هارون گذاشت: دون صلب موسى و سخن به اين‏جا آورد كه: خداوند در كردار خويش حكيم است. «لا يسأل عما يفعل وهم يسألون» از او سؤال نمى‏كنند از آنچه مى‏كند و از ديگران پرسش مى‏نمايد. 📚ابن شهرآشوب، المناقب، 4/ 46- 47/ عنه: الحويزي، نور الثقلين، 4/ 597 سپهر، ناسخ التواريخ سيد الشهدا عليه السلام، 1/ 111 موسوعة الامام الحسين(عليه‏السلام)
📜٩ - حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ‌ إِبْرَاهِيمَ‌ بْنِ‌ إِسْحَاقَ‌ رَضِيَ‌ اللَّهُ‌ عَنْهُ‌ قَالَ‌ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ‌ مُحَمَّدٍ الْهَمْدَانِيُّ‌ قَالَ‌ حَدَّثَنَا عَلِيُّ‌ بْنُ‌ الْحَسَنِ‌ بْنِ‌ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ فَضَّالٍ‌ عَنْ‌ أَبِيهِ‌ عَنْ‌ هِشَامِ‌ بْنِ‌ سَالِمٍ‌ قَالَ‌: قُلْتُ‌ لِلصَّادِقِ‌ جَعْفَرِ بْنِ‌ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ الْحَسَنُ‌ أَفْضَلُ‌ أَمِ‌ الْحُسَيْنُ‌ فَقَالَ‌ الْحَسَنُ‌أَفْضَلُ‌ مِنَ‌ الْحُسَيْنِ‌ قَالَ‌ قُلْتُ‌ فَكَيْفَ‌ صَارَتِ‌ الْإِمَامَةُ‌ مِنْ‌ بَعْدِ الْحُسَيْنِ‌ فِي عَقِبِهِ‌ دُونَ‌ وُلْدِ الْحَسَنِ‌ فَقَالَ‌ إِنَّ‌ اللَّهَ‌ تَبَارَكَ‌ وَ تَعَالَى أَحَبَّ‌ أَنْ‌ يَجْعَلَ‌ سُنَّةَ‌ مُوسَى وَ هَارُونَ‌ جَارِيَةً‌ فِي الْحَسَنِ‌ وَ الْحُسَيْنِ‌ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ‌ أَلاَ تَرَى أَنَّهُمَا كَانَا شَرِيكَيْنِ‌ فِي النُّبُوَّةِ‌ كَمَا كَانَ‌ الْحَسَنُ‌وَ الْحُسَيْنُ‌ شَرِيكَيْنِ‌ فِي الْإِمَامَةِ‌ وَ إِنَّ‌ اللَّهَ‌ عَزَّ وَ جَلَّ‌ جَعَلَ‌ النُّبُوَّةَ‌ فِي وُلْدِ هَارُونَ‌ وَ لَمْ‌ يَجْعَلْهَا فِي وُلْدِ مُوسَى وَ إِنْ‌ كَانَ‌ مُوسَى أَفْضَلَ‌ مِنْ‌ هَارُونَ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ قُلْتُ‌ فَهَلْ‌ يَكُونُ‌ إِمَامَانِ‌ فِي وَقْتٍ‌ وَاحِدٍ قَالَ‌ لاَ إِلاَّ أَنْ‌ يَكُونَ‌ أَحَدُهُمَا صَامِتاً مَأْمُوماً لِصَاحِبِهِ‌ وَ الْآخَرُ نَاطِقاً إِمَاماً لِصَاحِبِهِ‌ فَأَمَّا أَنْ‌ يَكُونَا إِمَامَيْنِ‌ نَاطِقَيْنِ‌ فِي وَقْتٍ‌ وَاحِدٍ فَلاَ قُلْتُ‌ فَهَلْ‌ تَكُونُ‌ الْإِمَامَةُ‌ فِي أَخَوَيْنِ‌ بَعْدَ الْحَسَنِ‌ وَ الْحُسَيْنِ‌ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ‌ قَالَ‌ لاَ إِنَّمَا هِيَ‌ جَارِيَةٌ‌ فِي عَقِبِ‌ الْحُسَيْنِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ كَمَا قَالَ‌ اللَّهُ‌ عَزَّ وَ جَلَّ‌: وَ جَعَلَها كَلِمَةً‌ باقِيَةً‌ فِي عَقِبِهِ‌ثُمَّ‌ هِيَ‌ جَارِيَةٌ‌ فِي الْأَعْقَابِ‌ وَ أَعْقَابِ‌ الْأَعْقَابِ‌ إِلَى يَوْمِ‌ الْقِيَامَةِ‌. 📝 هشام بن سالم گويد: به امام صادق عليه السّلام گفتم: حسن افضل است يا حسين‌؟ فرمود: حسن از حسين افضل است. ❓گويد گفتم: پس چگونه است كه امامت پس از حسين در فرزندان وى است و نه در فرزندان حسن‌؟ 🌠فرمود:خداى تعالى خواسته است كه روش موسى و هارون را در حسن و حسين عليهما السّلام جارى سازد آيا نمى‌بينى كه آن دو در نبوّت شريك بودند همچنان كه حسن و حسين در امامت شريك بودند و خداى تعالى نبوّت را در فرزندان هارون قرار داد نه در فرزندان موسى، گرچه موسى افضل از هارون بود، ❓ گفتم: آيا ممكن است در يك زمان دو امام باشند؟ ✅ فرمود: خير، مگر آنكه يكى از آن دو خاموش باشد و از ديگرى پيروى نمايد و ديگرى ناطق و پيشواى وى باشد، امّا در يك زمان دو امام ناطق نخواهد بود، ❓ گفتم: آيا مى‌شود پس از حسن و حسين عليهما السّلام دو برادر امام باشند ✴️فرمود: خير و امامت در عقب حسين عليه السّلام جارى است همچنان كه خداى تعالى فرموده است: ✨«وَ جَعَلَها كَلِمَةً‌ باقِيَةً‌ فِي عَقِبِهِ‌»، بعد از آن نيز در فرزندان و فرزندان فرزندان او تا روز قيامت جارى است. 📚 كمال الدين و تمام النعمة - جلد2، باب 39/حدیث9 ابن بابویه کانال الدولة الزهرائیة (عج) در تلگرام @Aldolatahalzahraeyah کانال الدولة الزهرائیة (عج) در ایتا http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84
❖﷽❖ 📜در «رساله»منقول است از صاحب «نصوص» اين است كه روايت نموده است به اسناد از عبد اللّه عباس كه او گفت:«قدم يهودى الى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يقال له نعثل فقال: يا محمد، انى أسألك عن اشياء تلجلج فى صدرى فإن اجبتنى عنها اسلمت على يدك. قال صلّى اللّه عليه و آله: سل يا ابا عمارة»؛ يعنى آمد به نزد رسول خدا يهودى كه او را «نعثل» مى‌گفتند پس گفت: يا محمد، از تو سؤالى چند مى‌كنم اگر جواب من گفتى مسلمان مى‌شوم. پيغمبر خدا فرمود كه بپرس. پس، از آن حضرت سؤال كرد و آن حضرت جوابها داد تا رسانيد به جائى كه گفت:«فاخبرنى عن وصيّك من هو؟ فما من نبى الاّ و له وصى و ان نبيّنا موسى بن عمران اوصى الى يوشع بن نون. فقال: نعم، انّ‌ وصيّى و الخليفة من بعدى، على بن ابى طالب و بعده سبطاى الحسن و الحسين تتلوه تسعة من صلب الحسين أئمّة ابرار و قال: يا محمد، فسمهم لى‌؟ قال: اذا مضى الحسين فابنه على؛ فاذا مضى على فابنه محمد؛ فاذا مضى محمد فابنه جعفر؛ فاذا مضى جعفر فابنه موسى؛ فاذا مضى موسى فابنه على؛ فاذا مضى على فابنه محمد؛ فاذا مضى محمد فابنه على؛ فاذا مضى على فابنه الحسن؛ و بعد الحسن؛ الحجة بن الحسن بن على فهذه اثنى عشر اماما على عدد نقباء بنى اسرائيل. قال: فاين مكانهم فى الجنة‌؟ قال: معى فى درجتى. قال: اشهد ان لا اله اللّه و انك رسول اللّه و اشهد انّهم الاوصياء بعدك و لقد وجدت هذا فى الكتب المتقدمة و فيما عهده الينا موسى بن عمران عليه السّلام انّه اذا كان آخر الزمان يخرج نبى يقال له «احمد» خاتم الانبياء لا نبىّ‌ بعده يخرج من صلبه ائمة ابرار عدد الاسباط‍‌» ؛ 📝 خبر ده كه كيست وصى تو كه هيچ نبى نبوده كه او را وصى نبوده و نبى ما، موسى بن عمران وصيت كرد به يوشع بن نون. پس حضرت رسول خدا فرمود كه بلى وصى من و خليفۀ من بعد از من، على بن ابى طالب است عليه السّلام و بعد از او دو نبيرۀ من حسن و حسين و بعد از ايشان نه كس ديگر از پشت حسين همه امام و نيكوكار. گفت: يا محمد! تعداد كن نام ايشان را از براى من‌؟ گفت: بلى هرگاه حسين عليه السّلام درگذرد پسر او على و بعد از او پسر او محمد و بعد از او پسر او جعفر و بعد از او پسر او موسى و بعد از او پسر او على و بعد از او پسر او محمد و بعد از او پسر او على عليه السّلام و بعد از او پسر او حسن و بعد از او پسر او حجة بن الحسن بن على عليه السّلام، پس اين دوازده امامند به عدد نقباء بنى اسرائيل. پس نعثل گفت: كجاست جاى ايشان در بهشت‌؟ پيغمبر فرمود كه با منند در درجۀ من. نعثل گفت: گواهى مى‌دهم كه نيست خدائى بجز اللّه تعالى و گواهى مى‌دهم كه تو رسول خدائى و گواهى مى‌دهم كه ايشان اوصياى تواند بعد از تو و هرآينه يافتم به تحقيق من اين را در كتب متقدمه و در عهدى كه گرفت از ما، موسى بن عمران كه در آخر الزمان بيرون آيد و ظاهر شود پيغمبرى كه نام او احمد باشد خاتم پيغمبران باشد و بعد از او پيغمبرى نباشد و بيرون آيد از صلب او ائمۀ ابرار به عدد اسباط‍‌ . 📚حدیقة الشیعة - 2، صفحه 642 کانال الدولة الزهرائیة (عج) در تلگرام @Aldolatahalzahraeyah کانال الدولة الزهرائیة (عج) در ایتا http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84