eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
18.4هزار عکس
8.5هزار ویدیو
233 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
874.3K
شب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
✅ صلوات خاصه حضرت زهرا سلام الله علیها به نیابت از سردار حاج قاسم سلیمانی ✅ خواندن زیارت عاشورا از طرف شهید آنروز به حضرت زینب سلام الله علیها ✅ خواندن وصیت نامه سردار که هر روز بخشی از آن گذاشته می شود تطبیق گام دوم انقلاب با آیات قرآن 👇👇 ✅ احسان والدین بیش از پیش ویژه👈 برای مجردها ✅ علاوه بر احسان والدین ، ( قاعده حسن التبعل )خوب شوهر داری کردن ویژه 👈 متاهلین
هر وقت حرف از سوریه می‌شد، می‌گفت: «دعا کنید اگر خدا لیاقت شهادت را به من داد، دوست دارم گمنام شهید بشوم» که در نهایت به آرزویش رسید.
حاج علی آقا عبداللهی در تاریخ ۶۹/۷/۱۰ در تهران به دنیا آمد و در سال ۷۶ در دبستان رسالت منطقه ۱۱ ثبت نام و کلاس اول رو سپری نمود و سال ۷۷ به دبستان امید امام منتقل و تا کلاس پنجم دبستان را در آنجا گذراند دوران راهنمایی را در مدرسه راهنمایی ابن سینا منطقه ۱۱ سپری نمود کلاس اول دبیرستان را در دبیرستان شهید مفتح گذراند و دوم و سوم دبیرستان را در هنرستان فنی شهدا در منطقه ۱۲ در رشته برق و الکترونیک گذراند. کاردانی رشته الکترونیک خود را در دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهر ری سپری نمود. بلافاصله پس از اتمام درس در سال ۱۳۹۰ به استخدام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و پس از گذراندن یک دوره یکساله در دانشگاه امام حسین(ع) در سپاه انصار مشغول خدمت شد. در سال ۹۱ ازدواج نمود و در سال ۹۳ صاحب فرزند پسری به نام امیرحسین شد. در تاریخ ۹۴/۹/۲۲ پس از دو سال پیگیری موفق به اعزام به سوریه گردید و در تاریخ ۹۴/۱۰/۲۳ درست ۳۱ روز پس از اعزام در منطقه خالدیه خان طومان به درجه رفیع شهادت نائل گردید و پیکر مطهر ایشان تاکنون بازنگشته است و همانطور که به حضرت زهرا«س» ارادت ویژه ای داشت همانند ایشان بی نشان ماند.
رشته‌ تحصیلی‌اش مخابرات بود و در سپاه هم رسته‌اش مخابرات بود. به نماز اول وقت بسیار مقید بود و همیشه سروقت برای پرداخت خمس اقدام می‌کرد. از بسیاری از فعالیت‌های مذهبی و قرآنی او ما خبر نداشتیم و پس از شهادتش مطلع شدیم. عزمش بسیار جزم بود و هیچ مخالفتی او را از رفتن به سوریه بازنداشت و نهایتاً در خان‌طومان به درجه رفیع شهادت نائل شد، البته پیکر مطهرش در منطقه ماند و هیچ‌گاه بازنگشت. از دوستان شهید به بیان خصوصیات شهید پرداخت و گفت: خصوصیت بارز این شهید این است که طرفدار حرف حق بود حتی اگر این سخن به ضررش باشد. به معنی واقعی شجاع بود و همیشه به ما می‌گفت کسی که از خدا می‌ترسد نباید ترس از غیر خدا در وجودش باشد
در سوريه به ابوامير معروف بود. هميشه براي رزم آماده بود، به همين خاطر خود را از فاوا - مخابرات - رسانده بود به خط و عضو اطلاعات شده بود. روز ٢٢دی‌ماه نودوچهار ساعت١٧، درست فرداي روزي كه بچه‌های گردان فاتحين نوبت به‌نوبت با ايثار و رشادت مثال‌زدنی خود را فداي عمه سادات می‌کردند، طاقت نياورد و با چند نيروي سوري به خط زد.فرداي آن روز يكي از دوستانش به مقر می‌آید و سراغش را می‌گیرد؛ دوستانش می‌گویند: ابوامير گل کاشت و جاموند. حالا ابوامير به «شير خان طومان» معروف است.
شهید علی آقا عبدالهی ۱۹ آذرماه ۹۴ به سوریه اعزام می‌شود و، چون تخصص مخابرات داشت، قرار می‌شود در همین واحد خدمت کند. اما روح بی قرارش باعث می‌شود با اصرار از مسئولان تقاضای اعزام به مناطق عملیاتی را بکند. پدر شهید می‌گوید: گویا علی برای اعزام به منطقه عملیاتی موافقت سردار سلیمانی یا سردار اصلانی را جلب می‌کند. یکی از همرزمانش تعریف می‌کرد یک روز ما به محل صعب العبوری رسیده بودیم که دیدیم جوانی با لباس نظامی و اسلحه آنجا ایستاده است. از دیدنش تعجب کردیم. آنجا منطقه‌ای صعب العبور بود و مشخص بود که ایشان مصافت زیادی را پیاده آمده است. هویتش را پرسیدیم که گفت علی آقا عبدالهی است و موافقت سردار را برای کار عملیاتی گرفته است. اصرار داشت همراه ما بیاید و هرچقدر سعی کردیم مانعش شویم قبول نکرد و عاقبت با ما آمد. چند روز در منطقه عملیاتی بود که بعد قرار شد با شهید انصاری و یک رزمنده دیگر به نام آقای مجدم به خالدیه خان طومان بروند. اما طی راه به کمین تروریست‌ها می‌افتند و انصاری به شهادت می‌رسد. بعد از نماز مغرب و عشاء هوا تاریک می‌شود و گویا نیرو‌های سوری همراه شان هم فرار می‌کنند. در این هنگام علی قصد می‌کند جلوتر برود. آقای مجدم می‌گوید ما که مهماتی نداریم. علی می‌گوید من دو نارنجک و پنج فشنگ دارم. چون در تاریکی مشخص نبود چه کسانی مقابل شان هستند، می‌گویند "لبیک یا زینب" که تروریست‌ها هم فریب می‌زنند و می‌گویند لبیک یا زینب، این دو به خیال اینکه نیرو‌های خودی هستند جلوتر می‌روند که در محاصره آن‌ها می‌افتند. مجدم می‌تواند از محاصره فرار کند. اما علی می‌ماند و بعد از آن کسی او را نمی‌بیند. آخرین حرفی که از طریق بی سیم زده بود این جمله است: من گلوله خوردم. از آن لحظه دیگر کسی از علی خبری ندارد.
در فرازهایی از وصیت شهید می خوانیم: «خواسته من از شما این است که لحظه ای از ولایت و خط رهبری جدا نشوید» و دوست دارم عشق به ولایت و روحیه جهادی را در دل فرزندم زنده نگه دارید و برای امیر حسین عزیزتر از جانم دعا می کنم شهید راه اسلام و ولایت شوی...
شهید «علی آقا عبداللهی» در وصیت نامه اش برای فرزندش نوشته است: نمی دانی چقدر دوستت داشتم و دل کندن از تو برایم سخت بود اما بدان که پدرت برای فرزندان کوچکی که به شهادت می رسند به سوریه رفت. شهید «علی آقا عبداللهی» که در روزهای پایانی دی ماه به شهادت رسیده است، هنوز پیکرش به کشور باز نگشته حالا «امیر حسین» فرزند 2 ساله شهید «علی آقا عبداللهی» لباس رزمش را بعد از شهادت پدر در نیاورده و با یک اسلحه دور عکس های پدر شهیدش می چرخد!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤مقام معظم رهبری: بنده حوائج یک ساله خود و رزق سال کشور را در ایام فاطمیه می گیرم....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این فاطمیه فرق دارد... حتی شده به‌قدر یک پرچم‌زدن اعلان عزا کنیم صابر خراسانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿 دنبال ی پیشونی‌بند یافاطمه‌الزهرا میگردم؛ اگه تیر خوردم مادر بیاد بالا سرم ... آخه مادر ندارم ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
شهید علریضا جعفری نژاد صابر تولد : 1349/06/03 محل تولد : تهران فرزند : احمد شهادت : 1365/11/03 مح
💞بسم رب الشهدا و الصدیقین💞 💝وصیت نامه السلام علیک رسول الله السلام علیک یا اباعبدالله السلام یا فاطمه الزهرا (س) السلام علیک جمیعا و رحمة الله و برکاته بعد از شهادت برادرم بهداد و دیگر دوستانم که یکی پس از دیگری از کنارم مظلومانه و عاشقانه بار سفر بستند و رفتند و انگار یک ندایی همیشه من را به طرف آنها هدایت میکند . صدایی که طنین خاص دارد.صدایی که همیشه در گوشم میپیچد مثل صدای امام حسین (ع) که آیا کسی هست که مرا یاری کند و من همیشه فکر میکردم که چقدر خوب بود که در آن زمان من بودم و به این ندای امام لبیک می گفتم و به فرمایش امام حسین (ع) هر جاکه آه مظلومی را بشنوی باید به دفاع از مظلوم و بر علیه ظالم قیام کنید. در این زمان که شهدای ما ،مردم ما و دین ما مظلوم واقع شده اند چگونه می توان صبر و تحمل کرد . پس باید مثل سرورمان امام حسین (ع) قیام کنیم و همیشه برادرم بهداد برای من الگو بوده است و حال آنکه این وصیت را می نویسم برادر دیگرم بهروز جعفری نژاد در جبهه است و خدا کند که ایشان سالم باشد چون زن و بچه دارند و خداوند ان شاالله روح پدرم را از من راضی کند چون پدرم واقعا زحمت کش بود و برای روزی حلال خیلی تلاش میکردند و مادر عزیزم که همواره با ایثارگری و تلاش شبانه روزی خود برای تربیت دینی و اسلامی و حتی بعد از فوت پدرم ، هم نقش داشته اند و از آنها کمال تشکر را دارم و امیدوارم که خداوند بزرگ زحمات آنها را بر گردن من حلال کند و از کلیه فامیل و دوستان و آشنایان طلب حلالیت میکنم و از مردم عزیز تقاضا دارم که دست از دین خدا و ائمه معصومین و مخصوصا امام حسین (ع) بر ندارند . تا ان شاالله رستگار شوند . انقلاب اسلامی ارمغان الهی است که به دست ما رسیده است . برای حفظ این انقلاب اسلامی از هیچ کاری دریغ نکنید . و در پایان : خداوندا چنان کن سرانجام کار که تو خشنود باشی و ما رستگار و من از راه دور روی برادرانم محسن و حمیدرضا و خواهرم فاطمه و برادرزاده هایم محمد و فاطمه را می بوسم و برای آنها آرزوی موفقیت دارم . 🌹علیرضا جعفری نژاد 25/10/65 💕@shahidanjafarinejad
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
شهید بهداد (بهزاد) جعفری نژاد صابر تولد : 1342/10/29 محل تولد : تهران فرزند : احمد شهادت : 1360/1
💝وصیت نامه 💞بسم الله الرحمان الرحیم💞 "الله اکبر ، اشهد ان لا اله الا الله ، اشهد ان محمد (ص) رسول الله ، اشهد ان علیا ولی الله و اشهد ان فاطمة و اولاد فاطمه " خدا بزرگ است . بزرگتر از آنچه که ما تصور میکنیم و شهادت می دهم که هیچ خدایی نیست جز خداوند بزرگ و متعال و شهادت میدهم که حضرت رسول اکرم آخرین فرستاده و آخرین پیامبر بر حق خداوند یکتاست و شهادت بر امامان صالح خداوند ، امامان بر حق الهی و بر اولین و مظلوم ترین امامان حضرت علی (ع) . شهادت میدهم به امامی که خودش و هم همسر گرامی اش و فرزندان بر حقش مظلوم بودند و این دنیای فانی نتوانست آنها را بشناسد وهرگز هم نشناخت . درود خداوند بر امام خمینی که پرچمدار و روشنگر راه بی انتهای همه پیامبران و اولیاء خداوند بزرگ که در عصر حاضر می باشد . عصری که همه جای آن را فساد ، ظلم و تباهی فرا گرفته است و این مرد الهی پرچم لااله الا الله و محمد رسول الله و علی ولی الله را در دست گرفته است و به پیش می رود . ما که در زمان حضرت رسول (ص) و امامان معصوم نبودیم که آنها را یاری کنیم ، پس موفق کسی است که در پشت سر این مرد الهی محکم و استوار به پیش برود و تحت فرمان الهی او باشد (ان شاء الله). و توصیه ام به همه عزیزان چه در حال حاضر و چه بعد از شهادتم این است که دست از دامان رسول الله (ص) و ائمه معصومین و امام خمینی بر ندارند ان شاء الله و جا دارد از زحمات پدر و مادرم که پایه و اساس این خانواده را تشکیل دادند و مرا با معارف اسلامی و دین آشنا کردند و شرایط خانواده را طوری قرار دادند که همه اعضای خانواده در این مسیر قرار گرفته اند و با زحماتی که پدرم برای تهیه روزی حلال کشیده و با از خودگذشتگی و ایثاری که مادرم در طول زندگی داشته است کمال تشکر را دارم و امیدوارم که برادران و خواهرم همیشه در مسیر الهی ، همیشه ثابت قدم باشند و موفق . من در این دنیا هیچ مالی ندارم که سفارش داشته باشم فقط کتابهای کتابخانه ام را به مسجد علی ابن ابیطالب هدیه کنید . در پایان از تمامی اقوام ، فامیل ، دوستان و آشنایان طلب حلالیت و از درگاه خداوند بزرگ طلب عفو و مغفرت و از روح بلند انبیاء ، اولیاء و شهدا طلب دعای خیر مسئلت دارم . به راستی فقط خداوند ، شهدا را می شناسد و بس . چون خداوند رب الشهداء و رب الصالحین است . چون خداوند آنها را خلق کرده و پرورش داده و خداوند آنها را در مسیر اسلام و ائمه طاهرین قرار داده است . 🌹 والسلام 15/10/1360 💕@shahidanjafarinejad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴درحالی که درعراق نزدیک به سالگرد حاج قاسم و ابومهدی پر از بیلبورد و تصویر این دو شهید شده و کلی مراسم تو شهرهای مختلف برگزار میشه، در تهران هنوز شهرداری از خواب بیدار نشده و تبلیغ چیپس و پفک و فلان فیلم تو سطح شهره! علت کم کاریشون تو محرم که کمبود پارچه مشکی بود، باید ببینیم اینبار بهانه‌شون چیه!
هر سال فاطمیه ده شب روضه داشت. بیشتر کارها با خودش بود، از جارو کشیدن تا چای دادن به منبری و روضه خوان.. سفارش میکرد شب اول و آخر روضه حضرت عباس (ع) باشد. مداح رسیده بود به اوج روضه.. به جایی که امام حسین(ع) آمده بود بالای سر حضرت عباس.. بدن پر از تیر ، بدون دست و فرق شکاف خورده برادر را دیده بود. با سوز میخواند... تا اینکه گفت: وقتی ابی‌عبدالله برگشت خیمه ، اولین کسی که اومد جلو سکینه خاتون بود. گفت:《بابا این عمی العباس..》ناله حاجی بلند شد !《آقا تو رو خدا دیگه نخون》دل نازک روضه بود.. بی تاب میشد و بلند بلند گریه میکرد. خیلی وقت ها کار به جایی میرسید که بچه ها بلند میشدند و میکروفن را از مداح میگرفتند.. میترسیدند حاجی از دست برود با ناله ها و هق هقی که میکرد..