هدایت شده از یا زهرا «س»
# السلام علیکم یا اهل بیت النبوه #
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
سلام بر همه💐
عزاداری ها قبول باشه🙏
ان شاالله مهر قبولی بر اعمالمان مادرسادات بزنند🙏
بزرگواران 💐
طبق روال بنا داریم برای سلامتی وفرج امام زمان علیه السلام
قربانی کنیم
ان شاالله ،قربانی در روز جمعه
25 آبان «هشتم ربیع» انجام می شود
عزیزانی که می خواهند ما را یاری کنند،می توانند
سهم خود را به این شماره ی
کارت واریز فرمایند:
6037 9973 5313 3474
خدیجه مولوی
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
هدایت شده از فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
🌙 #ليلة_المبيت
شب اول ماه ربیع الاول جان نثاري آقا و مولايمان اميرالمومنين علیه السلام و خوابیدن در بستر پیامبر(ص)
نزول آیه ۲۰۷ سوره بقره درشأن مولا:
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ»
#خداحافظ_ای_سیاهی_و_پرچم
🔶ساعات آخر است ،گدا را حلال کن
خداحافظ محرم و صفر
خداحافظ روضه و نوحه و شور و دم
خداحافظ شصت شب عزاداری و ماتم و بی قراری😔
خداحافظ مقدس ترین لباس نوکرها
خداحافظ پیرهن مشکی😔
تو این دو ماه چه شبایی رو گذروندیم
شبای دهه اول😔
روضه های (مسلم ، ورودیه ، رقیه(س) ، دوطفلان حضرت زینب(س) ، عبدالله بن حسن(ع) ، قاسم بن الحسن(ع) ، علی اصغر(ع) ، علی اکبر(ع) ، عباس(ع) ، عصر عاشورا ، گودال و .....)
از عصر عاشورا به بعد فقط منتظر مزد نوکریمون ، یه کربلا اربعین ، به امضای امام رضا(ع) بودیم و بی تاب رفتن یا نرفتن ، جور شدن یا نشدن ، ویزا و بلیت و همسفر و ...... بعضیا راهی شدن و....
و بعضیا هم جاموندن...
ایشالا سال بعد همه جا مونده ها راهی بشن.🙏
حالا لحظه های وداع با دو ماه سر تا سر عشق و شور و جنون و گریه ست
لحظه های وداع با پیرهن مشکیامونه
لحظه های وداع با کتیبه های محتشمه
لحظه های وداع با علم و کتل و بیرق و....
✳️یا امام رضا(ع)
سفره ی دو ماه عرض ارادت و نوکری و روضه و گریه برای آل الله داره با دستان مبارک شما و اسم مقدس شما جمع میشه.
از ما بپذیر....
اگه کم گذاشتیم
اگه کوتاهی کردیم
اگه زیاد اشک نریخیتم
اگه باید و شاید عزاداری نکردیم
نوکرت رو حلال کن...
ما حلقه به گوشان این خیمه و درگاهیم
ما مزد عزاداری از فاطمه(س) میخواهیم.
﷽
سلام علیکم
هفتمین روز از🌷چله نهم🌷
اعمال مستحبی امروزمان را به #نیابت از
شهید با کرامت از ذریه حضرت زهرا سلام الله علیها
❣️سید نور خدا موسوی منفرد❣️
#هدیه می کنیم
محضر نورانی
☀️ حضرت جوادالائمه علیه السلام☀️
و از حضرتش #تقاضا می نماییم تا با نگاه کریمانه خود؛
✅ما و تمام جوانان ایران اسلامی را #عاقبت_بخیر گردانند و
✅زندگی ما را به سمتی سوق دهند که #زمینه_سازظهورموعودعالم_هستی ، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه گردیم
ان شاء الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید سید نور خدا موسوی مفرد
👈که مقام معظم رهبری او را «شهید زنده وطن» نامیدند
یکم شهریورماه سال 1349 در شهر خرمآباد چشم به جهان گشود، وی در سن جوانی لباس سبز پرافتخار میهن را به تن کرد و پس از فارغالتحصیلی در دانشگاه علوم انتظامی تهران مشغول به کار شد.
حاصل ازدواج سید نور خدا و کبری حافظی دو فرزند به نام سیده زهرا و سید محمد است؛
وی بعد از اتمام دانشگاه افسری به همراه خانواده مدتی ساکن تهران میشوند و سپس به خرمآباد آمده و پس از چند سال زندگی در خرمآباد به وی مأموریت داده شد که به زاهدان برود.
سید نور خدا به زاهدان اعزام و فرماندهی یگان تکاوری را به عهده میگیرد؛ مأموریت او در منطقه دوساله بود که حدود 1 سال و 7 ماه در زاهدان زندگی کرده و حدود پنج ماه به پایان مأموریتش باقیمانده بود که در 17 اسفندماه سال 87 در منطقه لار با گروهک تروریستی ریگی درگیر شده و مورد اصابت مستقیم تکتیرانداز دشمن قرار گرفت و یک گلوله دو زمانه به سرش اصابت کرد.
در عملیاتی که با گروهک تروریستی اشرار عبدالمالک ریگی ملعون انجام شد سید نور خدا موسوی به درجه رفیع جانبازی نائل شد، چند تن از محافظان این سرزمین مجروح شدند و چندین نفر از همکارانش نیز به شهادت رسیدند.
سید نور خدا موسوی مردانه در برابر دشمنان دین ایستاد و فداکاری کرد، این دلاورمرد لرستانی دوشادوش دیگر رشید مردان این سرزمین برای مقابله با گروه ملعون ریگی حضور داشت که پس از دلاوریهای بسیار از ناحیه سر مجروح شد؛ اولین نفری که در این عملیات خبر شهادتش اعلامشده بود سید نور خدا بود که بعداً متوجه شدند نبضش هنوز کار میکند و پس از طی کردن یک مسیر 85 کیلومتری جاده خاکی با ماشین حمل سربازان، آقا سید را به بیمارستان انتقال داده بودند که بنا بر تعریف دوستان سید، برای باز کردن مسیر در داخل شهر و در خیابانها دوستان وی تیر هوایی شلیک میکردند تا مردم راه را باز کنند و از داخل خیابانها کنار بروند.
سید نور خدا در سن 36 سالگی بهطور صد درصد جانباز شد که در آن زمان سیده زهرا 7 سال و محمد 5 ساله بود، وی حدود 10 سال در کما به سر برد و مقام معظم رهبری به وی لقب «شهید زنده وطن» داده بودند؛ او سالهاست ساکت و آرام بر روی تخت قرار گرفت تا آیتی بر آیات الهی، الگو و سرمشقی برای زمینیان باشد.
حکایتی از 10 سال فداکاری و مردانه ایستادن زنی که با عشق از همسرش پرستاری میکرد؛ بانویی صبور که بهتنهایی پرستاری از همسرش را به عهده گرفته و یار و همراه سیدی آسمانی بود.
کبری حافظی، همسر شهید سید نور خدا موسوی اظهار داشت: آقا سید از هر نظر انسان ویژهای بودند و ازدواج با ایشان یک سعادت برای من بود؛ من عاشق همسرم بودم حتی باور نمیکردم یک روز تحملکنم آقا سید مریض باشد، آقا سید در محل کار هم عزیز و برای همکارانش دوستداشتنی بود، او بسیار مؤمن و باشخصیت و برای همه قابلاحترام بود
در روزهای نخست مجروحیتش امیدی به زنده ماندن سید نبود که با دعای خیر مردم زنده ماندند و علائم حیاتی خود را به دست آوردند؛ مجروح شدن آقا سید برایم سخت بود ولی مجروحیتش را باجان و دل خریدم، باخدا معامله کردم و با توکل به خدا و ائمه اطهار(ع) این پرستاری برایم شیرین است.
به عقیده من دلیل زنده ماندن آقا سید میتواند پس دادن درس خداشناسی باشد و یا اینکه بعضی افراد با دیدن آقا سید از راه منحرف، بازگردند و افرادی که نیز به راه مستقیم هستند درراهشان مستحکم بایستند.
همه مردم از هر قشری برای دیدن آقا سید به منزلمان میآیند و افرادی برای گرفتن حاجت آبروی سید را واسطه قرار میدهند، بعضی از جوانان هم نزد سید خطبه عقد خود را میخوانند، برخیها دستهگل خواستگاری خود را قبل از رفتن به مراسم نزد آقا سید میآورند، افراد دیگری هم هستند که برای عاقبتبهخیری فرزندانشان نزد آقا سید دعا میکنند و مسئولان هم میگویند با آمدن کنار آقا سید در کارشان موفقتر هستند.
خانم حافظی تصریح کرد: آقا سید ارتباط کلامی با دنیا ندارد ولی دارای ارتباط روحی با دنیاست که هر وقت مشکلی برای ما پیش میآید به خواب خودم یا یکی از اقوام میآید و یکشب که فرزندانم هر دو تب کرده بودند و من مرتب آنها را پاشویه میکردم همان شب آقا سید به خواب یکی از اقوام آمده بودند و بعد از احوالپرسی گفته بود که حالم خوب است فقط پاهایم درد میکند که پاهایش همان فرزندانش بودند.
مقام معظم رهبری و همه مسئولان لرستان جویای احوال سید نور خدا هستند و مقام معظم رهبری همیشه بهصورت تلفنی از طریق نماینده ولیفقیه در لرستان از حال وی باخبر میشوند.
همسر سید نور خدا به دیدار با مقام معظم رهبری اشاره کرد و گفت: در مهرماه سال92 به دیدار مقام معظم رهبری رفتیم که این دیدار با پیگیریهای مصرانه خودم از طریق نامهنگاری با دفتر ایشان و پیگیریهای مسئولان انجام شد، وقتی نزد آقا بودیم محمد خیلی دستان ایشان را بوسید و من زیاد متوجه نبودم که بعد از خداحافظی و آمدن ما محمد گفت مادر میدانی من کدام دست آقا را بیشتر بوسیدم؟ گفتم نه گفت، همان دستی که مانند دست پدرم جان ندارد و من در آنجا متوجه شدم که محمد در این مورد یکقدم از من جلوتر است.
وی اظهار داشت: در چند دیدار خصوصی که من و بچهها با حضرت آقا داشتیم، ایشان ما را موردعنایت خودشان قراردادند، در این دیدارها حضرت آقا فرمودند که ان شاالله خودتان و بچههایتان عاقبتبهخیر شوید، برایتان دعا میکنم که در این راه ثابتقدم بمانید. ایشان فرمودند شما در پرستاری همسرتان کار بزرگی میکنید و کارتان بزرگ و عظیم است و سه بار مؤکدا به بزرگی این کار پرستاری اشاره کردند.
روایت فرمانده «نورخدا» از شهید زنده
سرگرد حمید نجفی فرمانده سید نور خدا موسوی در زمان درگیری با گروهک معاند ریگی، سال گذشته از نحوه مجروحیت سید نور خدا موسوی گفت: مدت سه سال در منطقه عملیاتی زاهدان بهعنوان فرمانده یگان تکاوری لار مشغول خدمت بودم و نزدیک دو ماه با سید نور خدا موسوی در یگان با یکدیگر خدمت میکردیم و سید بهعنوان جانشین بنده و مسئول یگان تکاوری لار بود.
وی افزود: شب قبل از درگیری با گروهک عبدالمالک ریگی برگه مرخصی آقا سید را امضا کرده بودم و بنا بود سید فردا صبح به شهر خود برود ولی چون مهلت 30 روزه اقامتش تمام نشده بود، سید نور خدا قبول نکرد به مرخصی برود و هر چه اصرار کردم گفت باید سه روز دیگر بمانم تا مدت اقامت 30 روزهام تکمیل شود.
فرمانده سید نور خدا موسوی عنوان کرد: حدود هشت نقطه در مرز را برای کمین در نظر گرفته بودیم و قاعدتاً هر صبح یگانهای کنار مرز را بهعنوان کمین میفرستادیم که یک نقطه از این کمینها سر اکیپش ستوان یکم محمدی بود که او را به کمین اعزام کرده بودیم اما وقتی میانه راه از مرکز اعلام کردند که برای بازدید میآیند ما هم اعلام کردیم ستوان یکم محمدی که مسئول آموزش بود از کمین برگردد و یک نفر دیگر که جایگزین او گذاشته بودیم بهجای او به کمین برود.
رفتن سید نور خدا به کمین لب مرز
وی بیان کرد: مسئولیت بازدیده کنندهها را به عهده داشتیم و در این گیرودار که با بیسیم اعلام کرده بودیم و ستوان یکم محمدی برگشته بودند، سید نور خدا موسوی خودش بهجای محمدی به کمین رفته بود؛ وقتی سید به کمین رفته بود بچههای دیگر هم به او گفته بودند که یک نفر دیگر بهعنوان کمین جایگزین شده. شما چرا آمدید، سید در پاسخ گفته بود به فرمانده اطلاعی ندهید چون اگر مطلع شود من میخواهم به کمین بروم اجازه نمیدهد. بعد از ساعت 12 ظهر که اعلام درگیری کردند تازه ما متوجه شدیم که سید نور خدا بهجای ستوان یکم محمدی به کمین لب مرز رفته است.
زخمی شدن سید نور خدا
فرمانده سید نور خدا موسوی اظهار داشت: به محل درگیری رسیدم و شاید دو یا سه دقیقه قبل از زخمی شدن سید نور خدا موسوی بود که با او صحبت کردم.
وی افزود: از تجهیزات سید سؤال کردم که گفت فشنگ تمام کردم. من سه خشاب داشتم یک خشاب زده بودم دو تا خشاب دیگر مانده بود که یکی را به سید دادم و یک خشاب دیگر را برای خود نگه داشتم شاید حدود 15 متر بیشتر از سید فاصله نگرفته بودم که یکی از بچهها که بهیار بود صدا زد آقا سید زخمی شده است.
وقتیکه رسیدیم بالای سر سید صورتش کاملاً خونی شده بود تیری که به سرش اصابت کرده بود، تیر دو زمانه بود یعنی یکزمانی که شلیکشده بود عمل کرده و یکزمان هم موقع اصابت به سر چاشنی عمل کرده بود که با این اوضاع شدت تخریب خیلی زیاد بود.
ناامیدی از زنده ماندن سید
بهیار با یک چفیه سر سید را محکم بست تا برای رسیدن به بیمارستان به عقب برگردد؛ وضعیت سید طوری بود که حتی 10 درصد هم امید نداشتیم زنده بماند چون یکذره از مغزش روی زمین افتاده بود و گودی سرش مشخصشده بود. با این اوصاف زنده ماندن سید دست خدا بود که با این وضعیت زخمی شدن، زنده بماند و میتوان گفت که تمام این اتفاقات انگار به سید الهام شده بود که میخواهد برایش اتفاق بیفتد.
نجفی اظهار داشت: سید نور خدا موسوی واقعاً یک انسان مؤمن بهتماممعنا، شجاع و خوشاخلاق بود بهطوری بود که تمام پرسنل یگان تکاوری لار همه از ویژگی اخلاقی آقا سید اطلاع کامل داشتند و او را با خاطر رفتار حسنهاش واقعاً دوست داشتند؛ من دو ماه بیشتر با سید خدمت نکردم اما ظرف همین دو ماه چنان غرق سجایای اخلاقی او شده بودم که واقعاً در طول مدت خدمت چنین شخصی با چنین روحیات و ویژگی اخلاقی ندیده بودم.
سرانجام پس از سالها جانبازی، بامداد شب رحلت پیامبر اکرم(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) این شهید زنده لرستانی به آسمان پر کشید و به همرزمان شهیدش پیوست، حال خانهای که نورِ خدا در آن پیچیده بود و نفسهای پدر دلگرمی زهرا و محمد شده بود بیفروغ شد و فرزندانش با پیکر بیجان پدر خداحافظی کردند.
هدایت شده از یا زهرا «س»
•°♡•°♡•°
🌷امام رضا(علیه السلام) فرمودند:
🔸«منتظرین گداخته می شوند، همان گونه که طلا در کوره گداخته می شود، و مانند طلای ناب از ناخالصی پاک می شوند»
☘بر مشکلات صبور باشید!
📚الارشاد ص۳۳۹
#وظایف_منتظران#
هدایت شده از ❤️ شهیدگمنام ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ مادرانه
🌷 روایت #حاج_حسین_یکتا
از کرامات شهدای گمنام و عنایت ویژه حضرت فاطمه زهرا -سلام الله علیها
که بچه ها شهدا عاشق شدن...
#حتما_بینید👆
🌷 @shahidegomnam14 🌷
﷽
سلام علیکم
هشتمین روز از🌷چله نهم🌷
اعمال مستحبی امروزمان را به #نیابت از
شهید با کرامت از ذریه حضرت زهرا سلام الله علیها
❣️سيد محمد سعيد جعفري❣️
#هدیه می کنیم
محضر نورانی
☀️ حضرت جوادالائمه علیه السلام☀️
و از حضرتش #تقاضا می نماییم تا با نگاه کریمانه خود؛
✅ما و تمام جوانان ایران اسلامی را #عاقبت_بخیر گردانند و
✅زندگی ما را به سمتی سوق دهند که #زمینه_سازظهورموعودعالم_هستی ، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه گردیم
ان شاء الله
شهید سيد محمد سعيد جعفري
شهیدی که مقام معظم رهبری درباره اش فرمودند: شهید جعفری ستاره ایست درخشان در آسمان غرب کشور ، نه تنها در غرب بلکه در کل ایران.
سید محمد سعید جعفری کرمانشاهی در روز 18 بهمن ۱۳۳۱ در قصرشيرين و درايام تصدی پدرش برگمرک خسروی به دنيا آمد.
او فرزند سید محمد کاظم فرزند سید هاشم فرزند سید موسی کرمانشاهی می باشند که از سلسله قدیمی و اصیل سادات کرمانشاه بوده و نسل اندر نسل در این شهر می زیسته اند.
شجره ایشان با چهل واسطه از طریق موسی الجون و عبداله محض و حسن مثنی به امام حسن ابن علی و امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب (علیه السلام) می پیوندد و به جهت اشتقاق از عبداله محض از سادات حسن الحسینی و ملقب به« شریف » می باشند.
در نسخه های اصلی و موجود این شجره 1093 هـ .ق در بغداد استنتاج گردیده است علمای بزرگ بغداد از شیعه و سنی آن را ممهور و موشح نموده در ابتدای شجره نگاشته اند که
«هذه شجره اصلها اصیل و فرعها نبیل و حاملها رجل جلیل»
بیت مرحوم سیدهاشم در کرمانشاه به جهت صحت سیادت و اهتمام بر دیانت محل آمد و رفت بوده چندان که مردم بیماران خود را جهت شفا به تبرک امام حسن مجتبی (ع) به آنجا می برده اند و نسبت به بیت سیادتشان هدایا و نذور می رفته است.
سعید در سن 7-8 سالگی همزمان با دروس دبستان، حفظ و قرائت قرآن کريم و آموزش احکام شرعی را نزد مربی قرآن مرحوم ميرزا علی اصغر بهمانی آغاز نمود، تا بدانجا که در همان سنین اندکش 2-3 بار ختم قرآن نمود و حتی بعضی اوقات مخاطبانش را با قرآن جواب می داد.
هوشمندی سعيد از ايام کودکی منجر به اشتغال همزمان او در دروس کلاسيک تا اخذ ديپلم رياضی و پذيرش دوره کارشناسی و آموزش های دينی و مذهبی گرديد تا بدانجا که از ۱۶ سالگی رسماً در مساجد و جلسات دينی به سخنرانی می پردازد. _هرچند اولین سخنرانی ایشان در سن 12 سالگی و در روز ولادت امام علی(ع) بر روی منبر مسجد آیت الله بروجردی با موضوع شرح یکی از خطبه های نهج البلاغه بوده است_ از نوجوانی آموزش دروس حوزوی را در نزد روحانيت کرمانشاه آغاز می نمايد و از محضر اساتيدی چون شهيد محراب آيت الله عطاء الله اشرفی و شهيد آيت الله بهاءالدين کنگاوری (محمدی عراقی) و آيت الله مجتبی حاج آخوند و نيز آخوند ملاعلی معصومی همدانی (استاد عرفان شهید جعفری که ایشان برای استفاده از درس این عالم ربانی به همدان رفت و آمد می کردند) و استاد علی حجتی کرمانی (از علمای تبعیدی به کرمانشاه) تا آغاز دروس خارج استفاده علمی می نمايد.
شهيدسرافراز و مجاهدفي سبيل الله، بسيجي مخلص و ولايتمدار، پاسدار و طلبه جوان و اولين فرمانده بسيج و سپاه در كرمانشاه سردار سرلشكر سيد محمد سعيد جعفري
اسطوره تقوا،
انقلابيگري
بصيرت
و سيدالشهداي انقلاب اسلامي و دفاع مقدس در استان كرمانشاه،
چهرهاي برجسته،
داراي انديشه عميق انقلابي
و ذوب حقيقي در ولايت بود
و دركنار سيادت و معرفت ذاتي خانوادگي، فضائل شخصيتي و عمق نگاه استراتژيك و فرهيختهاش در حوزههاي سياسي، امنيتي، اجتماعي، فرهنگي، اعتقادي و علمي و حتي ورزشي، وي را به شخصيتي فرهيخته، خداباور، معناگرا، دلداده اهل بيت(ع) و حامي مردم محروم و مستضعف مبدل ساخته بود.
زندگي سراسر حادثه شهيد سعيد جعفري براي بسياري از انقلابيون حقيقي درس است و مانايي وي از اين جهت است كه خدا ميخواهد عظمت و بزرگي روح و انديشهاش هميشه جاري و ساري باشد.
نبرد كلامي و بصيرانه شهيد جعفري درمبارزه
با كفار،
جريان نفاق و گروهكهاي ضدانقلاب
و ماركسيست و منافقين در آغازين روزهاي پيروزي انقلاب اسلامي، افشاگريهاي انقلابي و تاريخياش درباره ماهيت جريان فتنه و نفاق و رجعت طلبهايي كه منطقه را آماج دروغ پردازي و سوء استفاده قرار داده بودند،
تشكيل و راهاندازي نخستين هستههاي مقاومت مردمي در استان كرمانشاه،
تشكيل بسيج مستضعفين در غرب كشور،
نخستين فرمانده بسيج در استان كرمانشاه،
نخستين فرمانده سپاه كرمانشاه،
تشكيل هستههاي خدمت رسان به محرومان و مستضعفان،
شركت در حماسه بازپسگيري پادگان سنندج كه مقام معظم رهبري از آن به نيكي يادكردند تنها بخشي از خدمات اين رعناجوان ولايتمدار در عمر كوتاهش بوده است.
رهبر فرزانه انقلاب در سفر به كرمانشاه با عنايت به اين خدمات و تلاشهاي پاسدار و طلبه مجاهد و بسيجي و نگاه ژرف و آينده نگرانه درباره شهيد سعيد جعفري، فرمودند:
«شهيد سيد محمد سعيد جعفري، شهيد پيشرو و پيشتاز با جمع رفقاي خودش رفتند از پادگان لشكر سنندج دفاع كردند، فهميدند كه معناي اين دفاع چيست، تسلط ضد انقلاب بر يك پادگان نظامي معنايش چيست.
اين زود فهميدن،
به وقت فهميدن،
به هنگام عمل كردن
و پاسخ به نياز دادن
اين آن نقطه برجستهاي است كه نبايد مغفول بماند.»
استاد شهيد و این فرمانده دلیر يكسال پيش از آغاز جنگ تحميلي با نگاشتن نامه اي تحركات جبهه عراق و خطر حمله قريب الوقوع آنان را به رئيس جمهور وقت(بنی صدر) گوشزد مي نمايد ولی با بي توجهي او روبرو مي گردد.
پيرو اين روشنگري ها نيروهاي مردمي كرمانشاه در آذر ماه ۵۸ كنسولگري عراق را كه مشغول نقشه برداري و جمع آوري اطلاعات از منطقه است تصرف مي نمايند و اسنادي را نيز در اختيار آن شهيد قرار مي دهند.
شهيد جعفري در مصاحبه خويش با روزنامه اطلاعات در اسفند ۵۸ بار ديگر بر خطر حمله عراق تصريح نموده و با وجودی که در این زمان هیچ گونه مسئولیت رسمی در کشور نداشت تنها از روی احساس تکلیف، از تابستان ۵۹ رأساً دو مجموعه را به سركردگي شهيدان مفقودالاثر امير سالمي و داوود رضواني در مرزهاي خسروي و گيلانغرب مستقر مي نمايد تا آخرين تحركات دشمن را به صورت روزانه به ايشان گزارش نمايند. متأسفانه با هجوم ارتش عراق به ایران این دو گروه که در نزدیک ترین خط مرزی ایران با عراق مستقر بودند با مقاومت محدودی متلاشی و دو فرمانده غیور آن به شهادت می رسند.
استاد شهید با سخنرانی های متعدد در کرمانشاه به دعوت عمومی و بسیج نیروهای مردمی به جهاد اهتمام نموده شخصاً با جمعی از یاران و شاگردان جان بر کف خویش به عنوان نخستین گروه پیشتاز در مبارزه و جهاد به جبهه ی دشمن در حال پیشروی می شتابند و در حالی که دشمن از سرپل ذهاب گذشته است با آنان روبرو می شوند. راهبرد سردار شهید و همرزمان او در این نبرد نابرابر اجرای عملیات چریکی و وارد کردن ضربات متعدد بر پایگاه ها و مراکز نظامی و ماشین های زرهی دشمن در طول شب به منظور افزایش خسارت و تلفات مهاجمان و عدم امکان پیشروی و زمین گیری ماشین جنگی دشمن است.
یک ماه مقاومت سرسختانه این گروه اندک که با حمایت هوانیروز کرمانشاه خصوصاً رشادتهای شهیدان علی اکبر شیرودی و احمد کشوری و یحیی شمشادیان پشتیبانی شده و منجر به زمین گیر شدن سپاه سوم عراق در دشت ذهاب و نهایتاً تخلیه و عقب نشینی آنها از منطقه شهری سرپل ذهاب و انتقال جبهه مقاومت ایران به ارتفاعات قراویز در غرب سرپل ذهاب می گردد.
در تمام اين مدت درسهای نهج البلاغه شهيد در خط مقدم نيز ادامه می يابد. او پاسدار توام جبهه های جنگ و فرهنگ بود.
عاقبت در 5 آبان 1359 در شب خجسته عيد غدير ولايت مرتضوی در خط مقدم جنگ و ارتفاعات قراويز و در حالی که برای برگرداندن پیکرهای مطهر همرزمان خود به عمق جبهه دشمن نفوذ کرده بود بر اثر اثابت به مین به اجداد پاک و شهيدخويش تاسی نموده پس از عمری کوتاه اما بسيار پربرکت
در حال سجده
جان به جان آفرين تسليم می نمايد.
علمای کرمانشاه بر پيکر او نماز مکرر میگذراند و مردم کرمانشاه با شکوه ترين تشييع را در خاطره اين شهر برای او بر پا میکنند.
آيت ا... سيد مرتضی نجومی به خط خوش خويش بر سنگ مزار ايشان نگاشت : درود بر تو ای عزيز روزگار و ای ابا صالح
لقد عشت سعيدا و مت سعيدا و ستبعث بعدا حياً سعيدا
#کرامت شهید در کلام بزرگان
مقام معظم رهبری: شهید جعفری ستاره ایست درخشان در آسمان غرب کشور ، نه تنها در غرب بلکه در کل ایران. "شهید سید محمد سعید جعفری"، شهید پیشرو و پیشتاز با جمع رفقای خودش رفتند از پادگان لشگر سنندج دفاع کردند، فهمیدند که معنای این دفاع چیست، تسلط ضد انقلاب بر یک پادگان نظامی معنایش چیست. این زود فهمیدن، به وقت فهمیدن، به هنگام عمل کردن و پاسخ به نیاز دادن این آن نقطه برجسته ایست که نباید مغفول بماند.
آیت الله خزعلی : خداوند این سردار فداکار و مخلص را با حمزه ها و مالک اشترها محشور فرماید.
شهید محراب آیت الله اشرفی اصفهانی : سید محمد سعید جعفری این شمع پر فروغ با یارانش چون پروانگان بی پروارها از همه تعلقات به عالم بی کران و بی انتهای لطف و عنایت خداوندی پیوستند.
مرحوم حضرت آیت الله سید مرتضی نجومی : اگر می ماند در سپاه سرداری بی نظیر و در حوزه مجتهدی عالی مقام می بود و به راستی هرچه در حق او تکریم شود شایسته و سزاوار است.
شهید آیت الله حاج آقا بهاء الدین عراقی: من تا بحال ندیدم کسی را که تا این اندازه پا به کار هدف خودش باشد.
شهید سپهبد علی صیاد شیرازی : آغاز آشنایی من با ایشان آغاز آشنایی با مربیان دینی بود سعید برای من همچون پلی بود به دنیای معرفت و معنویت.
در بیان شأن و منزلت شهید جعفری (اعلی الله مقامه) همین قدر کافی است که مزاری که امروز شهید جعفری در آن آرمیده است در حقیقت مزاری است که آیت الله نجومی 18 ماه قبل از شهادت شهید جعفری برای خود تهیه ومهیا کرده بود ولی بعد از شهادت شهید جعفری بر اساس علاقه اي غير قابل توصيف که به این شهید والامقام داشت مزار خود را به این شهید تقدیم نمود وسنگ مزارش را شخصاً با قلم بی نظیرشان اینگونه نوشتند:
«درود بر تو ای عزیز روزگار و ای اباصالح؛ لَقَد عَشتَ سعیداً و متَّ سعیداً و سَتَبعَثَ بعداً حَیّاً سعیداً»
وامروز بحمد الله مزار شهید جعفری میعادگاه عارفان و دلسوختگان ودارالشفای عاشقان مي باشد.