#مصائب_بعد_از_شهادت
🩸ای عمّار! دست روی دلم مگذار ... تازه فهمیدم «مصیبت» یعنی چه؟!
در نقلها آمده است:
وقتی که امیرالمومنین علیهالسلام، فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را به خاک سپرد، به خانه برگشت و چند روز از خانه بیرون نیامد و در داغ فاطمه زهرا سلاماللهعلیها عزاداری مینمود.
🥀 برخی از خواصّ (سلمان و ابوذر و مقداد و...) نگران حال مولا شدند و به جناب عمار یاسر گفتند: به خانه امیرالمؤمنین علیهالسلام برو و خبری از آن حضرت برای ما بیاور!
🥀 عمار گوید: من به سمت خانه مولا رفته و دقّ الباب کرده و وارد خانه شدم.
📋 فَوَجَدتُُه جالسًا فی بَیتِهِ و مَعَه وَلَداهُ الحَسنُ و الحُسین علیهمالسّلام و هُوَ مَعَ ذٰلکَ یَبکِی
▪️تا که وارد شدم، دیدم مولا علی علیهالسلام زانوی غم بغل گرفته و حسنین علیهماالسلام دو طرف آن حضرت نشستند و او گریه میکند.
🥀 عمار گوید: جلو رفته و سلام دادم و ساعتی در مقابل آن حضرت نشستم؛ سپس عرضه داشتم: اجازه میدهید سخنی را بگویم یا که ساکت بمانم؟ مولا علی علیهالسلام به من فرمود: سخن بگو!
🥀 عرضه داشتم: برای چه است که شما ما را امر به صبر در مصائب میکنید اما خودتان
اینگونه بیتاب شدهاید؟! در اینجا بود که امیرالمؤمنین علیهالسلام به من فرمودند:
📋 یا عمّار إنّ العَزاءَ عَن مِثلِ مَن فَقَدتُهُ لَعزیزٌ...
▪️ای عمار! آرام شدن از داغ کسی که من او را از دست دادم، خیلی سخت است!
📋 فََو اللّه یا عمّار ما أحسَستُ بِوَجَعِ المُصیبةِ إلاّ بِوفاتِها و ما أحسَستُ بِألَمِ الفِراقِ إلاّ بِفراقِها،
▪️به خدا قسم ای عمّار! درد مصیبت را نکشیدم مگر در شهادت زهرا سلاماللهعلیها ؛ درد فراق را حس نکردم مگر بعد از جدا شدن از زهرا سلاماللهعلیها.
🥀 عمار گوید:
📋 فَأبکانِی کلامَهُ و بُکاؤَه فَبَکیتُ رَحمةً لَه
▪️گریههای بیامان مولا و سخنان دردناک او، مرا به گریه وا داشت و برای او جگرم سوخت و گریه کردم.
📚المنتخب،طریحی،ص۳۵۷
👇در خانه مانده عطر خوش ربنای تو
امروز زندهام به هوایِ دعای تو
همسایهها به مجلس ختمت نیامدند
من بودم و همین دو سه تا بچههای تو
خیلی به مجتبای تو برخورد فاطمه!
فامیل کم گذاشت برای عزای تو
جایِ تمام شهر، خودم گریه میکنم
از بسکه خالی است در این خانه جای تو
زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم
یک ختم باشکوه بگیرم برای تو
دیگر به تیغِ فتنهی کوفه نیاز نیست
خونِ مرا نوشته مدینه به پای تو