#مراقبتهای_چله_بیست_پنجم👇👇👇👇
✅ 1- زیارت عاشورای غیر معروفه به نیابت از بقیه الله الاعظم عج
✅ 2- تلاوت سوره والفجر هدیه به اباعبدالله الحسین علیه السلام
✅ 3- هر روز 100 مرتبه سوره توحید هدیه به شهدایی که از شهدای کربلا معرفی می شوند
✅ 4-یکبار در طول این چله خواندن نماز امام حسین علیه السلام
#مراقبه_عملی👇
✅5- تاکید و انس معنوی عمیق بیشتربه حجاب فاطمی ،وتاسی به حضرت زینب سلام الله علیها
همان چیزی که خواسته و وصیت همه ی شهدای مابود.
سلام علیکم
دومین روز از چله✨ بیست و پنجم ✨ از اصحاب الحسین سر سفره
💫حبیب بن مظاهر💫 هستیم.
بزرگمردی از طایفه باشرافت و افتخارآفرین بنیاسد بود. او سالها در گروه صحابه پیغمبر اسلام صلیالله علیه و آله محسوب میشد و بعد از رحلت آن حضرت، نامش در زمره شیعیان مولای متقیان امام علی علیهالسلام نوشته شده. سپس محضر مبارک امام حسن مجتبی علیهالسلام را درک کرد تا اینکه در رکاب حضرت سیدالشهدا امام حسین علیهالسلام به شهادت رسید و نامش در زمره هفتاد و دو شهید کربلا ثبت و در تاریخ جاودانه شد. به این ترتیب حبیب بن مظاهر ازجمله افرادی بود که چشمهایش به دیدار رسول خدا صلیالله علیه و آله و پنج امام معصوم علیهمالسلام روشن شد
حبیب بن مظاهر در حدود یک سال قبل از بعثت پیغمبر اسلام صلیالله علیه و آله به دنیا آمد. وقتی او به دنیا آمد، نبی مکرم اسلام تقریباً 39 سال داشتند. به این ترتیب بود که حبیب بن مظاهر توفیق پیدا کرد نزدیک به 24 سال در برههای از تاریخ زندگی کند که دوران حیات پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله بود.
پدرش، مظاهر بن رئاب، یکی از بزرگان و افراد شناخته شده و معتمد در بین مردم بود. حبیب در سرزمین یمن و در طایفه بنی اسد به دنیا آمده بود، یعنی طایفهای که نام مردان و زنانش به شرافت ثبت شده است. بعد از آن در دوران نوجوانیاش بود که همراه خانواده به مدینه آمد و در آنجا ساکن شد. به این صورت بود که از همان دوران جوانی با اصول و معارف دین اسلام آشنا شد و زندگی، از او مردی ساخت که در زمینه علم، دانش، تقوا، پاکدامنی، زهد و دفاع از مقام امامت و ولایت مشهور عالم شده بود.
خانواده حبیب بن مظاهر در دهسالگی او به مدینه النبی آمدند و در شهری که پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله زندگی میکردند، ساکن شدند.
یک روز رسول خدا صلیالله علیه و آله او را در حال بازی با امام حسین علیهالسلام دید و پیشانیاش را بوسید و فرمود: «تو را دوست دارم، چون فرزندم حسین علیهالسلام را دوست داری.» درواقع حبیب از همان دوران خردسالیاش با خانواده و اهلبیت نبی مکرم اسلام علیهمالسلام انس داشت. در تاریخ نام حبیب بن مظاهر گاهی در گروه صحابه و یاران پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله آمده و گاهی در گروه تابعین و نسل دوم مسلمانان پس از پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله. در هر صورت، چه حبیب از صحابه باشد و چه از تابعین، زندگی پربرکتی داشته که به حماسه شهادت در کنار حضرت سیدالشهدا علیهالسلام ختم شد.
او به عنوان یکی از یاران حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام بود. نکته قابل توجه این است که در تاریخ اسلام میخوانیم که بعد از وفات پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله عده زیادی از مسلمانان خط ولایت را رها کردند؛ اما حبیب بن مظاهر از جمله کسانی بود که از مسیر حق جدا نشد و به یکی از یاران خاص امام علی علیهالسلام تبدیل شد.
ایمان و بصیرت او بهقدری بود که میدان جهاد را هرگز ترک نکرد و حضورش در جنگهای جمل، صفین و نهروان به عنوان یکی از سربازان شجاع و سردار برحق سپاه حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام ایمان خالص او را تائید میکند. نکته قابل توجه این است که ارادت و عشق حبیب بن مظاهر به مولای متقیان به اندازهای بود که پس از جنگ جمل، در شهر کوفه ماند تا در کنار آن حضرت باشد.
یکی از علومی که حبیب بن مظاهر از محضر حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام آموخته بود، خبر دادن از اتفاقات و جریانهای آینده بود. نمونههای بسیاری از این علم حبیب در تاریخ ثبت شده است. به عنوان مثال روایت شده که سالها قبل از جریان کربلا، روزی میثم تمار بر اسب خود سوار بود و از راهی میگذشت تا اینکه با حبیب بن مظاهر برخورد کرد. آنها سالها با یکدیگر دوست و همراه بودند. حبیب با دیدن میثم تمار گفت: «شیخی را میبینم که نزدیک دار الرزق کدو میفروشد. او را به دلیل محبت نسبت به پیامبر خدا و اهلبیت علیهمالسلام به صلیب و دار آویختهاند. بعد از آن درحالیکه از چوبه دار آویزان است شکمش را پاره میکنند.» میثم تمار هم در جواب گفت: «من هم مردی سرخ و سفید را میبینم که دو لگام به دهانش زده میشود. او برای یاری فرزند دختر رسول خدا صلیالله علیه و آله خارج میشود. پس کشته میشود و سرش را در کوفه میگردانند.» حبیب و میثم آن روز از یکدیگر جدا شدند و مردمی که این سخنان را شنیدند، حرفهایشان را جدی نگرفتند. تا اینکه سالها بعد پیشگویی حبیب در حق میثم اتفاق افتاد و او را در باب عمرو بن حیث از دار آویزان کردند. البته پیشگویی میثم درباره حبیب هم اتفاق افتاد و سر حبیب که در راه امام حسین علیهالسلام کشته شده بود، بر روی نیزهای در کوفه گردانده شد.
زمانی که امام حسین علیهالسلام قصد داشت از مکه به سمت کوفه حرکت کند، به حبیب بن مظاهر هم نامهای فرستاد که در آن نوشته شده بود که: «از حسین بن علی بن ابیطالب به دانشمند فقیه، حبیب بن مظاهر؛ اما بعد، ای حبیب! تو خویشاوندی و قرابت ما را به رسول خدا صلیالله علیه و آله میدانی و ما را بهتر از هر کس میشناسی. تو که صاحب اخلاق نیکو و غیرت هستی، در فدا کردن جان در راه ما دریغ نکن تا جدم رسول خدا (صلیالله علیه و آله) پاداش آن را در قیامت به تو عطا کند.» حبیب هم که آن زمان حدود 75 سال داشت، به محض دریافت نامه دوستش، مسلم بن عوسجه را خبر کرد و وقتی متوجه نزدیک شدن کاروان امام حسین علیهالسلام به کوفه شد، به طور مخفیانه خودش را به کاروان که در کربلا ساکن بود رساند. دلیل مخفیانه بودن این اتفاق هم این بود که کوفه بهشدت تحت کنترل نیروهای ابن زیاد قرار داشت.
روز هفتم محرم بود که حبیب متوجه شد تعداد یاران امام علیهالسلام کم است. به همین دلیل از آن حضرت اجازه گرفت و سراغ قبیله خودش رفت. در آنجا بود که اوضاع را برای مردم قبیلهاش بازگو کرد و 70 نفر آماده همراهی با امام حسین علیهالسلام شدند؛ اما در مسیر رسیدن به کاروان بودند که با نیروهای ابن زیاد درگیر شدند و به خانههایشان برگشتند؛ اما حبیب شبانه خودش را به کاروان امام حسین علیهالسلام رساند.
شب عاشورا بود که نافع بن هلال از شنیدن گفتوگوی امام حسین علیهالسلام و حضرت زینب سلامالله علیها متوجه شد که حضرت زینب سلامالله علیها از وفاداری یاران و سپاه اطمینان ندارد. به همین دلیل فوراً به سراغ حبیب بن مظاهر رفت و ماجرا را برای او تعریف کرد. حبیب هم تمام افراد وفادار به امام حسین علیهالسلام را جمع کرد و به طرف خیمههای بنیهاشم و حضرت زینب سلامالله علیها رفت و در مقابل آن ایستاد. سپس به نمایندگی از جمع با صدای بلند گفت: «سلام و درود بر شما ای سروران ما! ای خاندان رسالت! این شمشیرهای جوانان و غلامان شماست که سوگند خوردهاند تیغ در غلاف نبرند مگر اینکه بر گردن دشمنان شما فرود بیایند. این هم نیزههای جوانان و غلامان شماست که قسم خوردهاند آن را در سینه دشمنان شما بنشانند.» همان موقع امام حسین علیهالسلام از خیمه بیرون آمده و از حبیب و همه سپاهیان تشکر و برایشان دعای خیر کرد.
متن رجز خوانی حبیب در ظهر عاشورا
من حبیبم و پدرم مظهر است، جنگاور میدان کارزار و آتش شعله ور نبردم. تعداد شما بیشتر و بالاتر است، ولی ما در راه حق از شما وفادارتر و بردبارتریم. حجت مان برتر و آشکارتر است در حقیقت از شما با تقواتر و پذیرفته تریم.
محل به خاک سپاری حبیب بن مظاهر
پس از پایان جنگ و هنگامی که قبیله بنی اسد اقدام به خاکسپاری شهدای کربلا کردند، جسد بدون سر حبیب که از بزرگان آنها بوده را در ده متری قبر مطهر امام حسین علیه السلام به صورت جداگانه مدفون کردند. سالها بعد مرقد حبیب بن مظاهر در داخل حرم امام حسین علیه السلام قرار گرفته و اکنون محل آن در رواق جنوبی حرم است. همچنین سر او در کنار سر علی اکبر و سر عباس بن علی در آرامگاه "باب الصغیر" در سوریه به خاک سپرده شد.
یکی از علمای بزرگ جناب حبیب بن مظاهر را در خواب دید که در غرفه های بهشتی به انواع نعمت های پروردگار بهره مند است و بساط نشاط براو گسترده، بعد از عرض ارادت گفت:
ای حبیب !چگونه شکر این نعمت را ادا می کنی که در جوانی خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله بودی، و در پیری موی سفید خود را در راه یاری فرزند پیامبر به خون خود خضاب نمودی؟ آیا آرزوی دیگری داری؟
فرمود :آرزو دارم به دنیا برگردم !و در زمره عزاداران حسین علیه السلام داخل شوم ، زیرا که از سید دو عالم شنیدم که فرمودند:
«هر کس در مجلس عزای فرزندم حسین (ع) از روی معرفت اشک بریزد، خداوند کریم ثواب صد شهید به او عطا فرماید ودرجات او را در بهشت بیفزاید.»