انس بن حارث کاهلی از بزرگان اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و از یاران علی بن ابیطالب(علیه السلام) بود. نام کاملش انس بن حارث بن نبیه کاهل بن عمرو خزمیه و از طایفه ی بنی کاهل، تیره ای از بنی اسد است که از عرب های شمال محسوب می شدند.او در شهر یثرب به دنیا آمد. پدرش حارث بن نبیه اسدی کوفی بود .انس و پدرش هر دو از شیعیان صدر اسلام و از اصحاب صفه بودند. او در کنار پیامبر صی الله علیه و آله در جنگ بدر و حنین شرکت کرده بود. در حدیثی مشهور که مورخان شیعه و سنی،چون جرزی، و ابن حجر،ان را نقل کرده اند،چنین می گوید: روزی خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رسیدم، حسین بن علی (علیه السلام) کنار او نشسته بود،رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «اِنَّ ابِنی هذا یُقتَلُ بِأَرضٍ مِن أرضِ العِراقِ، ألا فَمنَ شَهِدَهُ فَلیَنصُره؛ همانا (حسین) در منطقه ای از مناطق عراق کشته می شود، هر کس او را دید،یاری اش کند(اسد الغابه ،ج1، ص123؛ الاصابه،ج1،ص68)
پس از مرگ معاویه و آغاز خلافت یزید، چون امام علیه السلام از مدینه به کوفه می رود و خبر آن به کوفه می رسد و موج نامه نگاری ها به امام علیه السلام از کوفه شروع می شود،او منتظر واکنش امام علیه السلام می ماند و چون پاسخ امام علیه السلام به کوفیان را مثبت می بیند، متوجه می شود این همان قیام موعود است،پس ملازم مسلم بن عقیل می گردد؛ولی با به شهادت رسیدن حضرت مسلم با وجود سن زیاد از کوفه خارج می شود و تک تک به جای راه حجاز به سمت شمال می رود و خود را به همان منطقه ای می رساند که از امام امیرالمؤمنین علیه السلام به یاد داشت و نزدیک یک ماه آنجا به انتظار امام حسین علیه السلام و کاروانش می نشیند. دراین مدت برخی از عشایر بنی اسد که چوپان و ساکن روستاهای اطراف (غاضریه و نینوا) هستند- وقتی او را وسط بیابان و دور از آب و حیاتی ساکن می بینند به نزدش می آیند و از سر این اقامت می پرسند و او احادیث نبوی و علوی درباره ی قیام سید الشهدا علیه السلام را برای آنها می خواند و می گوید: او می داند که حسین اینک مقصدش کوفه نیست؛بلکه کربلاست، پس در اینجا به انتظار اوست. او از آنها می خواهد که به او بپیوندد ؛ولی آنها نمی پذیرند.
انس سوابق اجتماعی و سیاسی خوبی داشت و از موقعیت والایی در جامعه برخوردار بود. او که از شیعیان مطرح کوفه، بود وقتی با خبر شد امام حسین(علیه السلام) به کربلا آمده است، از شهر کوفه خارج شد، به طرف کربلا حرکت کرد و شبانه خود را به امام علیه السلام رساند. در بعضی از منابع تاریخی چنین آمده است که انس از مکه همراه امام حسین علیه السلام بوده است. در واقع قیام حسینی، روز عاشورا،انس کاهلی بعد از خواندن نماز ظهر با امام حسین( علیه السلام) از آن حضرت اجازه گرفت به میدان برود تا با دشمن بجنگد. هنگامی که انس اسدی صحابی پاک باخته، خود را برای نبرد آماده می کرد،پارچه ای طلبید تا ابروان خود را که بر اثر پیری بر چشمانش ریخته بود ببندد، امام علیه السلام با دیدن این صحنه گریست و فرمود: «ای شیخ! خداوند جهاد تو را مورد قبول درگاهش قرار دهد». انس به میدان رفت و در حالی که رجز می خواند بر این باور بود که او به توصیه ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عمل کرده است، پس از نبردی دلیرانه چندین نفر از لشکر عمر سعد را کشت و در رکاب امام علیه السلام خود همان سخن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برایش تداعی شد و بعدازظهر عاشورا به شهادت رسید.
نقل قولی از مقتل ابی مخنف بیان میکند که وی در مورد انس، چنین گفته است: او پیرمردی کهنسال بود که در جنگ بدر و حنین حضور داشت و وقتی از حسین( علیه السلام) اذن میدان گرفت، کمر خود را با عمامهاش بست و دعا کرد، در حالیکه حسین( علیه السلام) به او مینگریست و در حالیکه حضرتش گریه میکرد فرمودند: «شکر الله لک یا شیخ»؛[8] خداوند تو را پادش دهد ای پیرمرد.
راوی گوید: انس بن حارث به کربلا آمد و در رکاب امام حسین (علیه السلام)کشته شد. (ابن حبان، 1393: ج 4, ص 49)[2]
وی که در کوفه زندگی می کرد، (ابن اثیر، بی تا: ج 1، ص 123) به گفتة برخی در مکه، (القریشی، 1413: ج 3، ص 154) و به گفتة برخی دیگر شبانه در کربلا به امام (علیه السلام) پیوست. (حائری شیرازی، 1345: ص 209؛ مامقانی، 1423: ج 1، ص 154) ولی طبق گفتة بلاذَری انس از کوفه بیرون آمد؛ و پس از مشاهدة گفت و گوی امام با عبیدالله بن حرّ جُعفی در قصر بنی مقاتل، خدمت آن حضرت رسید و با ادای سوگند اظهار داشت که هدف وی از خروج از کوفه آن بوده است که همانند عبیدالله بن حرّ به نفع هیچ کدام (امام و یا دشمنان) وارد جنگ نشود؛ و در ادامه افزود: «[ولی] خداوند یاری کردن تو را در قلب من افکند و به من جرأت بخشید تا در این راه با تو همگام باشم.» امام حسین (علیه السلام) به وی نوید هدایت و امنیت داد و او را با خود همراه ساخت. (بلاذری، 1977: ج 3، ص 175)
انس در کربلا مأموریت یافت تا پیام امام حسین (علیه السلام) را به عمرسعد برساند و به او اندرز دهد، شاید به خود آید، هنگام رسیدن نزد عمرسعد سلام نکرد؛ و او پرسید چرا سلام نکردی؟ آیا ما را کافر و منکر خدا پنداشته ای؟! گفت چگونه منکر خدا و پیامبر نیستی و حال آن که برای ریختن خون فرزند پیامبر دامن همت به کمر بسته ای! عمرسعد لختی سر به زیر افکند و آن گاه گفت: به خدا سوگند می دانم که کشنده این گروه در دوزخ است ولی فرمان عبیدالله باید اطاعت شود. (محلاتی، 1390: ج 1، ص 3
شعار حماسی انس
وی هنگام ورود به میدان مبارزه چنین رجز خواند؛
قَدْ عَلِمَتْ کاهِلُها وَدُودانُ
وَالْخنْدَفِیونَ، وَقیسُ عَیلانَ
بِأَنَّ قَوْمِی آفهُ لِلْأَقْرانِ
یا قَومُ کُونواکَاسَودُ الجانِ
وَستَقبِلوا القَوم بِضرِّ الآن
آلُ علِی شیعةُ الرَّحمنِ
وَ آلُ حَربِ شیعةُ الشَّیطانِ (شیخ صدوق، 1362: ص 137)
تیره های کاهل و دودان و خندف و قیس عیلان همه می دانند که قبیلة من نابود کنندة هماوردانند. ای یاران همچون شیر غران باشید هم اکنون رو در رو با دشمنان بستیزید که آل علی پیرو رحمان هستندو آل حرب (بنی سفیان) پیروان شیطان.
انس از صحابه پیامبر (صَلَّی الله علیه و آله وَسلم) بوده و بنابر حدیث موثق پیامبر (صَلَّی الله علیه و آله وَسلم) در لشکر امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا عازم میدان جنگ شد، و بنا به قولی پس از کارزاری سخت و کشتن چهارده یا هیجده تن از سپاهیان دشمن به درجه رفیع شهادت نایل آمد؛ و مرقد وی در بارگاه دسته جمعی شهدا پایین پای امام حسین (علیه السلام) واقع است. در زیارت ناحیةمقدسه و رجبیّه از وی چنین یاد شده است: السَّلامُ عَلی اَنَسِ بنِ الکاهِلِ الأَسَدی.
11_0.mp3
1.68M
◾ مقام شھدای کربلا
▪️يا لَيتَني کُنتُ مَعَهُم فَاَفُوزَ فَوزًا عَظيماً
-حجت الاسلام رفیعی]
۱۴شهریوریاداورشهادت آیت الله قدوسی و سرتیپ هوشنگ وحیددستجردی می گذرد؛دو تن از مجاهدان و رهروان راستین انقلاب كه در راه آرمان های والای بنیانگزار جمهوری اسلامی گام نهادند و در مسیر دستیابی به اهداف خویش دعوت حق را لبیك گفتند و به شهادت رسیدند.
امام خمینی (ره) در پیامی درتاریخ۱۴شهریورسال۱۳۶۰ شهادت هوشنگ وحید دستجردی نوشتند:«اینجانب شهادت دادستان کل انقلاب و سرهنگ وحید دستجردی که در رأس شهربانی و قوای انتظامی در حال انجام وظیفه بودند و به این تحفه الهی نائل شدند را به ملت ایران و به حوزه علمیه قم و قوای مسلح تبریک و تسلیت عرض میکنم و از خدای متعال رحمت برای آنان و صبر و شکیبایی برای خانواده محترمشان خواستارم.»
جهت کسب اطلاعات بیشتری ازنحوه شهادت به ادرس زیرمراجعه فرمایید
https://www.yjc.ir/fa/news/6232379
نثار روح مطهرشان صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
✨﷽✨
💠حضور حضرت زهرا سلاماللّهعلیها در مجالس روضه
✍روایت شده است كه فُضَیل مجلسی را در ماتم امام حسین علیه السلام بر پا كرد و امام صادق علیه السلام را از موضوع خبردار نكرد، هنگامی كه روز بعد به محضر امام صادق علیه السلام شرفیاب شد آن حضرت به او فرمود: ای فضیل دیشب كجا بودی؟ عرض كرد: آقای من كاری مرا (از رسیدن به محضر شما) به تعویق انداخت. حضرت فرمود: ای فضیل از من مخفی نكن، آیا در منزل خودت مجلس ماتمی در عزاداری بر مصیبت جدم امام حسین (علیه السلام) بر پا نكرده بودی؟ عرض كرد: بلی آقای من. حضرت فرمود: من نیز در آن مجلس حاضر بودم. فضیل عرض كرد: پس چرا من شما را زیارت نكردم؟ در كجا نشسته بودید؟ حضرت فرمود: آیا هنگامی كه خواستی از اتاق بیرون بروی پای تو به لباس سفیدی برخورد نكرد؟ عرض كرد: بلی آقای من. حضرت فرمود: من آنجا نشسته بودم. فضیل عرض كرد: آقای من چرا جلوی درب خانه نشسته بودید و چرا به صدر مجلس تشریف نبردید؟ امام صادق (علیه السلام) به او فرمود: جده من حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) در صدر مجلس نشسته بود و لذا من برای بزرگداشت و اجلال ایشان در صدر مجلس ننشستم!
📓ثمرات الأعواد ج ١ ص ٣١
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
#من_ماسک_میزنم
••✾••
🔴 اگر #حجاب شما کم رنگ شد سر مزار من نیایید ‼️
👈شهید مدافع حرم «مجتبی باباییزاده»:
چه زیباست سیاهی چادر شما، نمیدانم این چه حسی بود که چادر شما به من میداد اما میدانم که با دیدن آن امید، قوت قلب و آبرو میگرفتم. 🌹
باور کنید چادر شما نعمت است، قدر این نعمت را بدانید که به برکت مجاهدت حضرت زهرا (س) بدست آمده است.✨
امیدوارم که هرگز رنگ سیاه چادر شما کم رنگ و پریده نشود☝️ و خدا نکند که روزی حجاب شما کم رنگ و کم اهمیت شود که اگر خدای ناخواسته این چنین شود اصلا دوست نمیدارم به ملاقات من سر مزار بیایید.
تاریخشهادت:۱۳۹۰/۶/۱۳
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم