الحقنی بالصالحین«یرتجی»
بابامراد پورحیدری، مردی است که تا آخرین لحظه از خرمشهر همراه با همسر ودوپسرش مقاومت کرد که دشمن، با
همرزم شهدایی همچون سیدمجتبی هاشمی و شهید دستواره در ادامه این خاطره گفت: تمامی خانه ها مخروبه شده بودند و دربین آنها خانه اش رابه بچه های جهاد نشان داد و گفت که من هرگز اینجا را ترک نخواهم کرد. بچه ها دست بکارشدند و خانه اش را باز سازی کردند.
ننه مریم تنها زنی بود که زندگی را در خرمشهر آغاز کرد و بابامراد، سال۱۳۶۳ آزاد شد. این زن و شوهر مجاهد خانه شأن پاتوق تجمع رزمندگان خرمشهری بود و با برپایی روضه یادشهدای مدافع شهر را با این پدرو مادر داغ دار زنده نگه می داشتند. سال ۸۳و۸۴ بود که این زوج به رحمت خدا رفتند و اکنون خانه شان وقف روضه خوانی شده است.
اینجانب محمد پور حیدری، فرزند مراد پور حیدری. عضو بسیج سپاه پاسداران خرمشهر می باشم.
بنده حقیر خدا، می دانم که شهادت نصیبم نمی شود، چون لیاقت شهید شدن را ندارم، چون خداوند از میان بندگان خود گلها را بر می چیند و گل چین می کند.
هم اکنون که این وصیت نامه را می نویسم پدرم که اسمش مراد پورحیدری است نزد بعثی ها اسیر است و در عراق بسر می برد.
و مادرم از اول جنگ با مزدوران عراق مشغول خدمت برای اسلام است و هم اکنون در کاروانسرا است.
همانطور که در اول وصیت نامه نوشتم لیاقت شهید شدن را ندارم، اگر شهید شدم مرا در آبادان به صورت امانت به خاک بسپارید.
و وقتی که خرمشهر، این شهر عاشقان شهادت، این شهر خون و شهادت. از دست مزدوران عراقی آزاد ساختن مرا در قبرستان خرمشهر به خاک بسپارید.
و از تمام برادرانی که این وصیت نامه را می خوانند بعد از مرگم خواهش می کنم آن را تا آنجائی که از دستشان بر می آید انجام دهند.
والسلام علیکم و رحمته ا... و برکاته
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شبنشینی_با_مقام_معظم_رهبری
📹ببینید | شرح حدیثی از حضرت محمد صلواتاللهعلیهوآله توسط رهبر انقلاب
#سلامتی_فرمانده_صلوات
mirdamad_01.mp3
2.1M
🎵دست من و دامان تو
🎤 #سید_مهدی_میرداماد
▪️ویژه👌
#رحلت_پیامبر_اکرم_ص
💠 امام خمینی (ره):
امام حسن قیام کرد تا آن وقتی که می توانست. وقتی که یک دسته علاف نگذاشتند که کار را انجام بدهد، با آن شرایط #صلح کرد که مفتضح کرد معاویه را. آن قدر که حضرت امام حسن #معاویه را مفتضح کرد، به همان قدر بود که سیدالشهدا یزید را مفتحض کرد.
#امام_حسن (ع) آن قدر گرفتاری که از این دوستان و اصحابش داشت، از دیگران نداشت؛ اصحابی که توجه نداشتند که امام زمانشان روی چه نقشه ای دارد عمل میکند. با خیال کوچکشان، با افکار ناقصشان، در مقابلش ایستادند و غارتش کردند، اذیتش کردند، شکستش دادند، معاهده با دشمنش کردند و هزار جور بساط درست کردند.
قصه امام حسن و قضیه صلح، #صلح_تحمیلی بود. برای اینکه امام حسن، دوستان خودش؛ یعنی آن اشخاص خائنی که دور او جمع شده بودند، او را جوری کردند که نتوانست خلافش بکند، صلح کرد؛ صلح تحمیلی بود.
💎 منابع:
صحیفه نور جلد 1 ص 173
صحیفه نور جلد 8 ص 89
صحیفه نور جلد 20 ص32
#صلح_امام_حسن
قالَ الامام الحسن عليه السلام: وَ إنّ حُبَّنا لَيُساقِطُ الذُّنُوبَ مِنْ بَني آدَم، کَما يُساقِطُ الرّيحُ الْوَرَقَ مِنَ الشَّجَرِ.
فرمود: همانا محبّت و دوستي با ما (اهل بيت رسول الله صلي الله عليه وآله) سبب ريزش گناهان - از نامه اعمال - مي شود، همان طوري که وزش باد، برگ درختان را مي ريزد.
[کلمه الامام حسن ج۷ص۲۵]
#رسول_الله_ص #امام_حسن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فرمودند_به_احترام_عاشقان
#امام_حسن_تمام_قد_می_ایستم❗️
آقا سیدمهدی وقتی به ملاقات #امام_حسین❤️ رفت دید آقا هی بلند میشه ..
امام حسنی ها حتما گوش کنن❤️
به به جانم حسن جان
@olama_ir
نقاشی چهره روحانی شهید مدافع حرم #فاطمیون «میرزا محمود تقیپور»، اثری از هنرمند انقلابی «سید محمدرضا میری»
🔴قال رسول الله (صلی الله علیه و آله )
ما من احدٍ یدخل الجنّه یحبّ ان یرجع الی الدّنیا و له ما علی الارض من شییءٍ الّا الشّهید. فانّه یتمنّی ان یرجع الی الدّنیا فیقتل عشر مرّاتٍ لما یری من الکرامه.
♦️پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود :از افرادی که وارد بهشت می شوند هیچکس آرزوی بازگشت به دنیا را ندارد گر چه تمام آنچه در زمین است از آنِ وی شود، مگر شهید که او به سبب کرامتی که در شهادت می بیند آرزو می کند به دنیا برگردد و دهها مرتبه در راه خدا کشته شود.
📚صحیح بخاری، ج4، ص26
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
نقاشی چهره روحانی شهید مدافع حرم #فاطمیون «میرزا محمود تقیپور»، اثری از هنرمند انقلابی «سید محمدرضا
بیست و نهمین روز از چله هفدهم مهمان سفره شهید🌷محمود تقی پور 🌷هستیم
شهید مدافع حرم حجتالاسلام «میرزا محمود تقیپور» در سال ۱۳۶۱ در مشهد به دنیا آمد. او برای فراگیری دروس حوزوی و علوم دینی وارد حوزه علمیه مشهد شده و سپس به شهر قم مهاجرت و در این شهر ساکن شد. بیست و نهمین روحانی شهید مدافع حرم تحصیلات حوزوی را تا سطح درس خارج ادامه داده و طلبه مدرسه علمیه جعفریه و امام باقر(ع) مشهد بود.
این شهید مدافع حرم عضو شورای مرکزی مؤسسه بلاغ مبین و مسئول گروه جهادی طراوت ماندگار(فعال در زمینه محیط زیست) بود. وی همچنین به عنوان دانش پژوه مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) قم فعالیت داشت. حجتالاسلام تقیپور دو فرزند پسر و دختر به نامهای زهرا ۱۱ ساله و مرتضی ۷ ساله از خود به یادگار گذاشته است.
وی پیش از این سه مرتبه با نام جهادی «ابوقاسم» برای فعالیتهای تبلیغی طی سالهای ۱۳۹۵ و ۱۳۹۶ به سوریه اعزام شده بود و آخرین مرتبه از سوی گردان ۱۰۲ حضرت معصومه(س) تیپ مستقل ۸۳ امام جعفر صادق(ع) به سوریه اعزام شد و در نهایت ظهر روز اربعین در حومه «دیرالزور» بر اثر برخورد با تله انفجاری در سال ۹۶ به شهادت رسید.
روحانی شهید مدافع حرم حجتالاسلام تقی پور به دلیل شهادت در روز اربعین به «شهید اربعین» معروف شده است.
💠 خاطره ای از
#شهید_محمود_تقی_پور 🌹🕊🌹
🍃بهمن ماه پارسال بود گمانم که برای تدریس مکالمه عربی به مرکز زبان حوزه می رفتم ...
🌹ما آنجا برای هرکسی اسم عربی می ذاشتیم ، اسم آقای تقی پور ابوالقاسم بود ، خودش انتخاب کرد.
🌹لهجه ی عربی زیبایی داشت ، ادبیات عرب را خیلی مسلط بود ، و قطعا بهترین زبان آموز این چند وقت تدریس من بود.
🍃همیشه با یک دفتر پر سوال می آمد سر کلاس ... صندلی جلو می نشست و همه چیز را یادداشت می کرد.
🌹امشب خبر شهادتش را شنیدم.
🍃من اصلا نمی دانستم از بچه های خط مقاومت است ، نمی دانستم برای این هدف زبان کار می کند ...
🌹خدای من
اشکم بند نمی آید ... خدا کند که یادی هم از ما بکند
راوی:استاد مکالمه زبان عربی شهید
پروردگارا ما را از امت پیغمبر قرار بده.mp3
381.6K
🎙بشنوید | رهبرانقلاب: پروردگارا زیارت چهرهی پیامبر در قیامت را نصیب ما بفرما
▪️پروردگارا! از تو درخواست میکنیم که ما را از #امت_پیامبر قرار بده.
▪️ خود میدانی که دلهای ما لبالب از #محبت_پیامبر است؛ ما را با این محبّتِ نورانی و آسمانی زنده بدار و با همین عشقِ بیپایان، ما را از این دنیا ببر.
▪️ پروردگارا! #زیارت_چهره_پیامبر را در قیامت نصیب ما فرما.
▪️ #عمل_به_احکام پیامبر و #تشبه_به_اخلاق آن بزرگوار را نصیب ما بگردان.
▪️ او را به معنای واقعی کلمه #اسوه ما قرار بده و مسلمانان را #قدردان آن بزرگوار قرار بده. ١٣٧٩/٢/٢٣
▪️رَهبَرَم سَیِّد عَلی▪️
@rahbaram_seyed_ali
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
💎 نعمت های فراموش شده 💎
💐 با چند نفر از دوستان به آسایشگاه جانبازان رفتیم. خواستیم وارد شویم که نگهبان دم در گفت: ایام عید است همه رفته اند، هیچ کس نیست جز یک نفر.
گفتم: به همان یک نفر سر می زنیم.
🌷 وارد اتاقی شدیم. روی تخت، آقایی روی شکمش خوابیده بود، ما را دید ولی از جایش تکان نخورد. بعد از سلام گفت:
معذرت می خواهم من فقط به این حالت می توانم بخوابم. بعد هم با خنده گفت: دلم برای غلت خوردن در خواب تنگ شده است.
🌹 مدتی با او صحبت کردیم، من خیلی آرام به او گفتم: از خدا شکایتی نداری؟
لبخندی زد و گفت: خدا خیلی خوبه. من آدرس یکی از رفقا را می دهم او را که ببینی متوجه می شوی من غرق نعمتم.
از او خداحافظی کردیم و به آدرسی که داده بود رفتیم.
جانبازی بود از گردن به پایین قطع نخاع، با مادرش زندگی می کرد، و مادر پرستاری او را با عشق و محبت مادری به عهده گرفته بود.
🌻 بدن جانباز هیچ حسی نداشت و پف کرده بود.
مشغول صحبت با او و خاطراتش بودیم که مادرش را صدا زد و گفت: مادر! صورتم می خارد زحمتش را بکش. مادر صورت پسرش را بوسید و شروع کرد به خاراندن. من آنجا به این نعمت پی بردم. مادر به آشپزخانه رفت.
🌼 من پرسیدم: شما به چه چیزی علاقه دارید؟
گفت: به مطالعه.
گفتم: چه کتاب هایی می خوانی؟
گفت: من کتاب نمی خوانم.
با تعجب پرسیدم: مگر علاقه نداری؟ پس چرا نمی خوانی؟
گفت: من نمی توانم صفحات کتاب را ورق بزنم.
🌸 اینجا بود که متوجه شدم اینکه می توانم صفحات کتاب را ورق بزنم یکی از نعمت های خداست.
از او نیز پرسیدم: از خدا شکایت نداری؟
اشک در چشمانش جمع شد و خیلی آرام گفت: خدا خیلی خوبه. من که طلبکارش نبودم، می دانی چه نعمت هایی به من داده همین که اجازه می دهد صدایش کنم، رو به سمت خانه اش بنشینم و با او راز و نیاز کنم بزرگترین نعمت است.
🌺 مادرش با سینی چای وارد شد و در همان حال گفت:
نمی دانید نیمه شب ها چه #نماز هایی می خواند، چه اشک هایی می ریزد ….
به خانه آمدم فکرم خیلی مشغول بود. تلفن زنگ زد، گوشی را برداشتم. یکی از رفقا بود می گفت: دختر همسایه مان آلرژی دارد، دکتر خوب سراغ داری؟ گفتم: به چه حساسیت دارد؟ گفت: به نان. خندیدم و گفتم: یعنی چه؟
گفت: هر وقت نان می خورد تشنج می کند؛ برای همین، نُه سال می شود لب به نان نزده است.
✨ مادرش می گوید: ظهر برنج، شب برنج، فقط همین. حالا شما دکتر سراغ نداری؟
گفتم: نه، و روی زمین نشستم، که یک دفعه یادم آمد، چند شب پیش، اخبار تلویزیون از پسری نوجوان گزارشی تهیه کرده بود که سال ها می شد این پسر، چند ماه پشت سر هم خوابش نمی برد و بعد چند هفته می خوابید و به همین خاطر از زندگی روزمره عقب افتاده بود.
📚اصغر آیتی و حسن محمودی ؛ پر پرواز ؛ ص ۲۳