پروردگارا ما را از امت پیغمبر قرار بده.mp3
381.6K
🎙بشنوید | رهبرانقلاب: پروردگارا زیارت چهرهی پیامبر در قیامت را نصیب ما بفرما
▪️پروردگارا! از تو درخواست میکنیم که ما را از #امت_پیامبر قرار بده.
▪️ خود میدانی که دلهای ما لبالب از #محبت_پیامبر است؛ ما را با این محبّتِ نورانی و آسمانی زنده بدار و با همین عشقِ بیپایان، ما را از این دنیا ببر.
▪️ پروردگارا! #زیارت_چهره_پیامبر را در قیامت نصیب ما فرما.
▪️ #عمل_به_احکام پیامبر و #تشبه_به_اخلاق آن بزرگوار را نصیب ما بگردان.
▪️ او را به معنای واقعی کلمه #اسوه ما قرار بده و مسلمانان را #قدردان آن بزرگوار قرار بده. ١٣٧٩/٢/٢٣
▪️رَهبَرَم سَیِّد عَلی▪️
@rahbaram_seyed_ali
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
💎 نعمت های فراموش شده 💎
💐 با چند نفر از دوستان به آسایشگاه جانبازان رفتیم. خواستیم وارد شویم که نگهبان دم در گفت: ایام عید است همه رفته اند، هیچ کس نیست جز یک نفر.
گفتم: به همان یک نفر سر می زنیم.
🌷 وارد اتاقی شدیم. روی تخت، آقایی روی شکمش خوابیده بود، ما را دید ولی از جایش تکان نخورد. بعد از سلام گفت:
معذرت می خواهم من فقط به این حالت می توانم بخوابم. بعد هم با خنده گفت: دلم برای غلت خوردن در خواب تنگ شده است.
🌹 مدتی با او صحبت کردیم، من خیلی آرام به او گفتم: از خدا شکایتی نداری؟
لبخندی زد و گفت: خدا خیلی خوبه. من آدرس یکی از رفقا را می دهم او را که ببینی متوجه می شوی من غرق نعمتم.
از او خداحافظی کردیم و به آدرسی که داده بود رفتیم.
جانبازی بود از گردن به پایین قطع نخاع، با مادرش زندگی می کرد، و مادر پرستاری او را با عشق و محبت مادری به عهده گرفته بود.
🌻 بدن جانباز هیچ حسی نداشت و پف کرده بود.
مشغول صحبت با او و خاطراتش بودیم که مادرش را صدا زد و گفت: مادر! صورتم می خارد زحمتش را بکش. مادر صورت پسرش را بوسید و شروع کرد به خاراندن. من آنجا به این نعمت پی بردم. مادر به آشپزخانه رفت.
🌼 من پرسیدم: شما به چه چیزی علاقه دارید؟
گفت: به مطالعه.
گفتم: چه کتاب هایی می خوانی؟
گفت: من کتاب نمی خوانم.
با تعجب پرسیدم: مگر علاقه نداری؟ پس چرا نمی خوانی؟
گفت: من نمی توانم صفحات کتاب را ورق بزنم.
🌸 اینجا بود که متوجه شدم اینکه می توانم صفحات کتاب را ورق بزنم یکی از نعمت های خداست.
از او نیز پرسیدم: از خدا شکایت نداری؟
اشک در چشمانش جمع شد و خیلی آرام گفت: خدا خیلی خوبه. من که طلبکارش نبودم، می دانی چه نعمت هایی به من داده همین که اجازه می دهد صدایش کنم، رو به سمت خانه اش بنشینم و با او راز و نیاز کنم بزرگترین نعمت است.
🌺 مادرش با سینی چای وارد شد و در همان حال گفت:
نمی دانید نیمه شب ها چه #نماز هایی می خواند، چه اشک هایی می ریزد ….
به خانه آمدم فکرم خیلی مشغول بود. تلفن زنگ زد، گوشی را برداشتم. یکی از رفقا بود می گفت: دختر همسایه مان آلرژی دارد، دکتر خوب سراغ داری؟ گفتم: به چه حساسیت دارد؟ گفت: به نان. خندیدم و گفتم: یعنی چه؟
گفت: هر وقت نان می خورد تشنج می کند؛ برای همین، نُه سال می شود لب به نان نزده است.
✨ مادرش می گوید: ظهر برنج، شب برنج، فقط همین. حالا شما دکتر سراغ نداری؟
گفتم: نه، و روی زمین نشستم، که یک دفعه یادم آمد، چند شب پیش، اخبار تلویزیون از پسری نوجوان گزارشی تهیه کرده بود که سال ها می شد این پسر، چند ماه پشت سر هم خوابش نمی برد و بعد چند هفته می خوابید و به همین خاطر از زندگی روزمره عقب افتاده بود.
📚اصغر آیتی و حسن محمودی ؛ پر پرواز ؛ ص ۲۳
⭕️حماقت #عرب و #عجم ندارد. کدام ملتی #قهرمان خود را تکه تکه میکند !؟
#وسام_العلیاوی فرمانده عصائب اهل حق که سالها با #داعش جنگید.. از جان و نوامیس مردم عراق دفاع کرد، در آشوب های عراق در مقابل چشم مردم در میانه آشوبها تکه تکه شد و آمبولانسی که در حال انتقال این فرمانده قهرمان بود را به آتش کشیدند.. او در آخرین توییت خود برای اغتشاشات #عراق نوشته بود: "امروز آمریکا و سعودی آمدهاند تا ما را به دست خودمان به آتش بکشند". درست مثل یزیدیانی که در #فتنه88 #بسیجی را زنده زنده در آتش سوزاندند.. سزای ملتی که زود فریب میخورد و پی عربده دشمن می دود و قهرمانان و نجیبان و پاکان خود را میکشد، ذلت و فلاکت است.. #جهل از #جنایت بدتر است..
چه ابوجعفرهایی که جهل مردم خون شان را ریخت.. روحش قرین رحمت و خداوند این شیعه پاکباخته را با رسول الله(ص) محشور فرماید..
پ ن: تصویر شهید بزرگوار در حال نجات یک کودک از دست نیروهای داعشی
#ابوجعفر_العلیاوی #کلنا_العیاوي #ابوجعفر_العلیاوي #شیعه #العراق #محمد_عبدالهی #وسام_العلیاوي #شهید_العلیاوي #شهید
☑️ @abdollahy_moh
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
چهل روز همنشینی با #محبت_محمد_و_آل_محمد #حب_الحسین_یجمعنا تلاوت ۴۰ روزه #زیارت_اربعین همنوا با زائ
سی ومین روز از چله هفدهم مهمان سفره شهید🌷محمد حسن قاسمی 🌷هستیم
۲۷ سال پیش در نیمه رمضان سال ۶۹ هجری شمسی در روز میلاد امام حسن مجتبی علیهالسلام به دنیا اومد به همین منظور نامش را محمدحسن گذاشتند. 😍
۲۶ سال بعد، پیکر تیر باران شدهاش در ماه صفر سال ۹۵، مصادف با تاریخ صحیح شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام و در تاسی به همان مولا، در جبههی مقاومت، تفحص شد.😭
در حدود یک ماه قبل نیز، شجرهنامهای صحیح از خاندان مادرش به دست آمد که ثابت میکرد پدر بزرگ مادریش آقای" محمد صدری ارحامی" با هفت واسطهی نسلی به خاندان صدر در عراق میرسند و از نسل امام حسن مجتبی علیهالسلام هستند.🌺
البته علاقه خاص محمدحسن به امام حسن مجتبی بماند☝️ و اینکه در مسجدی با نام امام حسن مجتبی(ع) فعالیت میکرد و دوستان مسجدیش بعد از شهادت او، با پروفایل عکس او گروهی را در تلگرام راه انداختند با نام امام حسنیها،❤️
شهید محمد حسن قاسمی مدافع حرم جامعه پزشکی🌺
اواسط مرداد ماه سال 95 بود که خبر شهادت «محمد حسن قاسمی» از نیروهای درمانی ایرانی حاضر در سوریه تایید شد و بدین ترتیب او به عنوان اولین شهید جامعه پزشکی ایران در راه دفاع از حرم اهل بیت(ع) لقب گرفت.
شهید «قاسمی» تکنسین بیهوشی و مسئول بیمارستانهای میدانی در چند منطقه از سوریه بود که پس از حدود ۳ سال حضور در میدانهای نبرد در راه دفاع از حریم اسلام به دوستان شهیدش پیوست.
در حادثه هدف قرارگرفتن آمبولانس نیروهای مقاومت در منطقه «حلب» سوریه علاوه بر شهادت «محمد حسن قاسمی»، یک پزشک مفقود، یک پرستار اسیر و یک پرستار دیگر با اصابت ۸ گلوله مجروح شد.
پس از گذشت نزدیک به ۴ ماه، صبح روز (شنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۵)، پیکر پاک و مطهر این شهید با استقبال مسئولین و مقامات ارشد کشوری و لشکری، خانواده معظم شهدا و نیروهای نظامی و انتظامی، وارد فرودگاه بینالمللی شهرکرد شد و در مراسمی با شکوه توسط انبوه مردم ولایتمدار، مسلمان و انقلابی این شهر تشییع و در گلزار شهدای شهرکرد به خاک سپرده شد.
محمدحسن» یک سرباز به تمام معنا برای اسلام ناب و ولایت بود؛ با وجود اینکه کارشناس اتاق عمل بود، اما مدیر، راننده آمبولانس و رزمنده نیز بود و با هر نوع تفنگی میتوانست رزم کند؛ اگر جایی نیاز به سخنران بود خوب سخن میگفت، به زبان انگلیسی تسلط داشت؛ عکاس، فیلمبردار، شاعر و استاد کاراته بود.
برای تقویت جسم ورزشهای مختلفی انجام میداد و در کیوکوشین کاراته استاد بود؛ در شنا نجاتغریق بود؛ صخره نوردی و سنگ نوردی انجام میداد و به این شکل توانایی جسم خود را افزایش میداد.
در هیاتهای مذهبی مختلف حضور فعال داشت و بیش از ۲۰ مرتبه به زیارت حضرت امام رضا(ع) در مشهد مقدس مشرف شده بود.
ایشان همواره ناراحتي شخصی را در درون خود نگاه می داشت و هیچگاه بروز نمی داد و بیشتر دغدغه امور مردم را داشت👌. در کار خیر پیش قدم بود و زمانی که متوجه نیاز و کمک کسی به لحاظ مادی یا معنوی می شد با تمام وجود آماده بود.🌹
برای خدمت به بیماران زمان و مکان نمی شناخت و برای امدادرسانی به مجروحان از دل و جان مایه می گذاشت☺️ البته این روحیه ای است که در تمام رزمندگان دیده می شود و شهید قاسمی نیز از آن مستثنی نبودند.
علیرغم اینکه او تکنسین بیهوشی بود ولی با تسلطی که داشت کار متخصص بیهوشی، #پرستاری، اتاق عمل و آزمایشگاه را بخوبی انجام می داد و توانمندی خاصی نيز در رسیدگی به مجروحان داشتند.
و سرانجام طی عملیاتی در حین انتقال مجروحان به حلب در مسیر، دچار کمین تکفیری ها👹 شده و آمبولانس آنها مورد هدف قرار گرفته🚑 و محمد حسن قاسمی به خیل شهیدان همرزم خود پيوست.🕊
دستنوشته ای از شهید 👇👇
روزی که راهی شدم با خودم عهدی کردم که به دنبال جمع خیرات برای اخرت باشم نه جمع امتیازات برای دنیا کاش ۲۰سال بعد که این نوشته را میخوانم به خودم بگویم خیرات جمع کردم نه امتیازات چند وقتی است فکرمیکنم ای کاش تیرنخورم ای کاش صدمه ای برمن وارد نشود نه به خاطر اینکه ازجانم ترس دارم یا …. به خاطر اینکه دشمنی که مرا میکشد خوشحال خواهد شد دوست دارم شهید شوم ولی نه با گلوله دوست دارم اینقدر در راه اسلام زحمت بکشم که بمیرم.
شهیدمحمدحسن قاسمی
#اسیر_عراقی_که_آزاد_شدهی_امام_رضا_ع_بود!
💟من خیلی به امام رضا (ع) ارادت دارم. زیارت هر امامی که بروم زیارت نامه امام رضا را هم مى خوانم. در صحن حضرت ابالفضل (ع) نشسته بودم، دلم یاد امام رضا کرد، شروع به خواندن این زیارت کردم. چند دقیقه بعد دیدم یکی از خدام حرم آمد کنارم، شنید زیارت امام رضا مى خوانم. نشست پشت سرم و شروع کرد با من زیارت را تکرار کردن و اشك مى ريخت.
💟بعد از اتمام زیارت رو کرد به من و گفت: زیارت امام رضا را در کنار ضریح حضرت عباس مى خوانى؟ گفتم: اشکالی داره؟ گفت: نه، من خودم آزاد شده امام رضا هستم. پرسیدم: چطور؟ گفت: زمان جنگ من اعتقاد داشتم امام رضا در دست ایرانی ها اسیر شده و باید حرمش را آزاد کنیم. لذا به مادرم که عاشق امام رضا بود قول دادم که بروم به جنگ ایرانی ها برای آزاد سازی حرم امام رضا.
💟....به همین خاطر داوطلبانه به جیش الشعبی پیوستم و مرتب برای مادرم نامه مى نوشتم که مثلاً من الان در شلمچه هستم، جایی که امام (ع) از آنجا وارد ایران شد.... تا اینکه یک روز بلندگوی گردان مرا صدا زد و گفتند تلفن با تو کار داره. رفتم. مادرم بود پای تلفن گریه مى كرد، گفت: تو مطمئنی راه درستی انتخاب کرده اى؟ گفتم: چطور؟ گفت: دیشب خواب دیدم....
💟....گفت: ديشب خواب ديدم در یک صحرای بزرگ، امام رضا (ع) دستهایش را باز كرده و زائرانش را به آغوش مى گيرد، هم اینکه تو نزدیکش شدی دستهایش را بست و به تو گفت: تو با ما نیستی. تو گفتی: من برای آزاد کردن شما و حرمتان آمدم. امام فرمود: تو سپاه را اشتباه آمده ای جبهه من این طرف [است.] تو طرف دشمنان منی.
💟مادر که این رو گفت چند روز فکر مى كردم. دیدم رفتار نیروهای ما شبیه یاران امام رضا نیست. تصمیم گرفتم به طرف ایرانی ها بیام. حرکت کردم به سمت خاکریز ایرانی ها و فریاد مى زدم: آمدم تسلیم بشم. آمدم بیام پیش امام رضا. از خاکریز ایرانی ها تیراندازی کردند دو تا تیر به پاهام خورد ولی یکی از سربازهای ایرانی که عرب خوزستان بود فهمید چی مى گم به کمکم آمد و من را نجات داد. تو آمبولانس گذاشتنم چیزی نفهمیدم....
💟چشمام رو که باز کردم تو یک بیمارستان بودم. گفتم: من کجام؟ گفتند: اینجا بیمارستانی در مشهد امام رضا است. از پنجره به بیرون نگاه کردم، گنبد امام رضا را دیدم، گفتم: آقا، آزاد شده توام. این زخم گلوله ها نشان محبت و عشق منه. بعد از اون به لشگر بدر ملحق شدم و در جبهه بر علیه حزب بعث و صدام جنگیدم. استخبارات صدام، پدر و مادر و دو برادرم را اعدام و شهید کرد، به همین خاطر وقتی زیارت امام رضا (ع) را خواندى کنارت نشستم و با تو همراه شدم، من آزاد شده امام رضایم.
راوى: سيد جواد هاشمى
#لحظه ای با شهدا
@lahzaei_ba_sh
هدایت شده از الحقنی بالصالحین«یرتجی»
📢📢📢📢
سلام علیکم💐
چله ی همنشینی باشهدا 🌷
از دوستانتان دعوت بفرمائید،
تشریف بیاورند
لینک کانال الحقنی بالصالحین«چله ی شهدا»👇👇
مخصوص خانم هاست
ایتا👈 http://eitaa.com/joinchat/870907916Cd8412d1e23
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محمدعلی زم گفته از رهبری میخوام پسرمو حلال کنن و ببخشن!
پدر شهید محمدحسین حدادیان و هم سنگراش برای فتنه دراویش داعشی که "نیما زم آتش بیار معرکش بود" پسرشو فدای نظام کرد و گفت پسرم فدای ولایت!
یکی سرباز است و یکی سربار...
@moghavematt
▪️🕊️▪️🕊️▪️🕊️
هیچ موجودی از هیچ موجود دیگری راضی نمیشود، مگر به وساطت مقام امام هشتم (ع)
▪️🕊️▪️🕊️▪️🕊️
هیچ انسانی به هیچ توفیقی دست نمی یابد و خوشحال نمی شود، مگر به وساطت #مقام_رضوان_رضا (سلام الله علیه)؛
و هیچ نفس مطمئنه ای به مقام راضی و مَرضی بار نمییابد،
مگر
به وساطت مقام امام رضا( ع)! او نه چون به مقام رضا رسیده است، به این لقب ملقّب شده است! بلکه چون دیگران را به این مقام میرساند، ملقّب به رضا شد.
ممکن است در بین آحاد امّت کسانی باشند که به مقام رضوان راه پیدا کنند؛ چون پایان بخش سورة مبارکة فجر که فرمود: یا أیَّتُهَا النَّفسُ المُطمَئِنَهُ ارْجِعِی إلی رَبِّکِ راضِیَهً مَرضِیَّه مخصوص ائمه (ع) نیست، شامل سائر انسانهای ملکوتیمنش هم میشود. ممکن است در بین امّت کسانی باشند که دارای نفس مطمئنه و نائل به مقام راضِیَهً مَرضِیَّهً بشوند، امّا رضا نخواهند بود! آنها جزء امّتاند،
👈ولی امام رضا (ع) واسطه است که چنین افرادی در بین امّت به مقام راضِیَهً مَرضِیَّهً راه پیدا می کنند.
▪️🕊️▪️🕊️▪️🕊️▪️🕊️▪️
اهداف جزئی هم مشمول این اصل کلّی است. اگر کسی در کارهای جزئی موفق شد و راضی شد؛ چه بداند، چه نداند به برکت امام رضا(ع) است.
👈اگر فرزندی کوشید، رضای پدر و مادر را فراهم کرد؛ چه بداند و چه نداند، به وساطت مقام امام رضا(ع) است.
و اگر عالم حوزوی یا اندیشور دانشگاهی به مقام علم و دانش بار یافت و بر کُرسی استادی تکیه زد و راضی شد؛ چه بداند، چه نداند به وساطت مقام ایشان است.
▪️ آیت الله جوادی آملی
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
چهل روز همنشینی با #محبت_محمد_و_آل_محمد #حب_الحسین_یجمعنا تلاوت ۴۰ روزه #زیارت_اربعین همنوا با زائ
سی ویکمین روز از چله هفدهم مهمان سفره شهید🌷علی عباس حسین پور 🌷هستیم
🔰شهیدی که بعد از شهادت ، به زیارت #امام_رضا علیه السلام رفت
#شهید_علی_عباس_حسین_پور
✅متولد #خرم_آباد بود و عاشق امام رضا علیه السلام
🔹 سال ۱۳۶۴ ، در #عملیات_والفجر۸ به شهادت رسید.
🔸قبل از شهادتش نوشته بود:
"ای کاش امام رضا را بار دیگر زیارت کنم" و چون عاشق یار بود، ثامن الحجج بار دیگه او را طلبید.😭
پیکر مطهرش را به جای خرم آباد به #مشهد فرستادند و در حرم عشق طوافی نمود.💔
شهيد علي عباس حسين پور در مرداد سال 1345 در خرم آباد به دنيا آمد،تحصيلات ابتدايي را در مدرسه سعيد به پايان برد و اين درست زماني بود كه شهيد محراب آيت ا...مدني به خرم آباد تبعيد شده بود .او مرادش را يافته بود و هميشه در منزل آن شهيد حضور مي يافت و در جلسات وي شركت مي ورزيد و مكبر نماز آن حضرت و دست پرورده و شاگرد آن شهيد بزرگوار بود.
او مقطع راهنمايي را در حالي به پايان برد كه انقلاب اسلامی با رهبري حضرت امام خميني (ره)به پيروزي رسيد و در دوران دبيرستان با توجه به اين كه مسئول انجمن اسلامي دبيرستان امام بود در اسلامي كردن جو دبيرستان تاثير فراوان داشت.
وی علاوه بر مسئوليت انجمن اسلامي دبيرستان و مسئوليت آموزش عقيدتي بسيج سپاه خرم آباد به ورزش هم علاقه وافري داشت و در يك مسابقه سراسری دو و ميداني توانسته بود مقام نايب قهرماني كشور را به دست آورد.
هنوز در سال سوم دبيرستان درس مي خواند كه تكليف و دين او را به جبهه هاي نبرد كشانيد و در اولين ماموريت در تاريخ 30 بهمن 61 در خرمشهر مجروح گرديد و پس از بهبودی برای عمليات خيبر مجدداً به خط مقدم رفت و براي بار دوم در طلائيه مجروح گرديد. با توجه به اينكه در هر 2 بار مجروحيت از ناحيه پا مورد اصابت تركش قرار گرفت نتوانست ورزش قهرماني را ادامه دهد.
شهید در كنكور سراسري دانشگاه شرکت کرد و در رشته علوم اسلامي دانشگاه رضوي براي كسب معارف اسلامي ثبت نام نمود و با رفتن به دانشگاه دوره تازه اي در زندگي او آغاز گرديد.همزمان با تحصيل در دانشگاه در حوزه علميه نواب مشهد مقدس نيز طلبه بود.
در طول مدتي كه در جبهه بسر برد از خود مديريت و قدرت و شجاعتهاي فراوان نشان دادو اين باعث شد كه مسئوليتهاي خطيري را در دفاع مقدس تقبل كند كه به برخي از آنها اشاره ميشود:
معاونت اطلاعات عمليات قرارگاه نجف (محور2)فرمانده گروهان شناسايي لشگر وليعصر (عج)عضو واحد اطلاعات نظامي قرارگاه سلمان،عضو واحد اطلاعات سپاه لرستان و...
وي در عمليات والفجر 8 در حاليكه به گفته دوستانش 40 روز در استقبال از شهادت روزه بود به عنوان غواص خط شكن شركت كرد و در حاليكه در سياهي شب از موج هاي عظيم رودخانه وحشی اروند كه در اثر جزر و مد در شب به وجود مي آيد گذشت،توانست همراه با ديگر همرزمان خود خط مستحكم دشمن را در ساحل فاو بشكند و راه را براي عبور نيروهاي پياده هموار سازد.
وي در غروب 23 بهمن 64 در فاو هنگام گرفتن وضو از ناحيه گلو مورد اصابت تركش و بمب شيميايي قرار گرفت و در حال گفتن ذکر يا زهرا به شهادت رسيد.