eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
9.1هزار ویدیو
240 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
159.9K
صلوات فاطمی
سلام و صلوات خداوند بر ⁦❣️⁩ حضرت صدیقه کبری، فاطمه زهرا سلام الله علیها به نیابت از ⁦☀️⁩ حضرت سیدالساجدین، امام زین العابدین علیه السلام و ⁦☀️⁩ حضرت امام باقر علیه السلام و ⁦☀️⁩ حضرت امام صادق علیه السلام #سه‌شنبه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#دعای_مادرانه #سه‌شنبه
سلام علیکم 💐 چهارمین روز از 🌟 چله نوزدهم 🌟 مهمان سفره شهید 🌷 محمد امین کریمیان 🌷هستیم.
💠خواهش آخر من اینست که سلام مرا به امام خامنه ای برسانید و بگویید اگر دوباره زنده شوم از تکه تکه شدن در راه شما ابایی ندارم. وصیت‌شهیدنخبه‌مدافع‌حرم
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
💠خواهش آخر من اینست که سلام مرا به امام خامنه ای برسانید و بگویید اگر دوباره زنده شوم از تکه تکه ش
حجت الاسلام محمدامین کریمیان متولد یکم مهر ماه 1373 شهرستان بابلسر و بخش بهنمیر است که در 27 خرداد ماه 1395 در سن 22 سالگی در منطقه حلب سوریه برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) و تبلیغ دین مبین اسلام به درجه رفیع شهادت نائل آمد. این شهید بزرگوار در دوران تحصیل متوسطه به قم رفتند و شروع به یادگیری دروس حوزوی و طلبگی در قم کردند. با شروع جنگ در سوریه این شهید بزرگوار به لبنان رفتند و در قسمت تبلیغات مشغول شدند و دوبار از طریق لبنان به سوریه اعزام شدند. ایشان سپس به قم مراجعت کردند و از قم به سوریه برای دفاع ازحرم ائمه (ع) به فاطمیون پیوستند و سرانجام در پی حمله گروه های تکفیری از ناحیه پا و سینه مورد اصابت گلوله قرار گرفتند و به فیض شهادت نائل آمدند. ایشان هنگام تولد در مراسم پر فیض عاشورا دیده به جهان گشود. از سن 3 سالگی تلاوت و حفظ قرآن کریم را آغاز کرد. از سن 7 سالگی در مراسم اعتکاف حضور پیدا می کرد.در چند سالی که در حوزه تحصیل می کرد توانست سطح 9 علوم حوزوی را پشت سر گذارد. علاوه بر علوم حوزوی به زبان انگلیسی نیز تسلط کامل داشت. چهره اش همیشه خندان بود و سعی می کرد دیگران را نیز شاد کند. هرگز از غم و ناراحتی حرفی به میان نمی آورد و اگر از موضوعی ناراحت بود هرگز بروز نمی داد و هیچکس غم و غصه اش را نمی دید. بسیار خوش ذوق و مردم دار بود و ظواهر و مادیات دنیوی برای او ارزش نداشت.
محمدامین 22 سال بيشتر سن نداشت، اما پايه 10 درس حوزوی و سطح سه و ترم شش رشته فلسفه بود. به زبان انگليسي و عربي تسلط داشت. برخي فكر مي‌كنند كساني كه براي دفاع از حرم شهيد مي‌شوند براي پول است اما پسرم در رفاه بزرگ شد، هيچ نياز مالي نداشت حتي زماني كه به سوريه اعزام مي‌شد هزينه بليت هواپيما را پدرش داد. محمدامین از يك دانشگاه در آلمان بورسيه شده بود، اما همه را رها كرد و براي جهاد به سوريه رفت. محمدامین پسر فهمیده‌ای بود، همیشه آرزو داشت شهید شود و به من همیشه می‌گفت: مامان دعا کن شهید شوم؛ یکی از کارهای همیشگی او خواندن وصیت‌نامه و کتاب شهدا بود، هر وقت به او نگاه می‌کردم ته دلم می‌لرزید، چون احساس می‌کردم او دیر یا زود شهید می‌شود. محمدامین شهادت را درك كرده بود. مي‌گفت شهيد شدن به همين راحتي نيست. اول بايد آدم در دلش شهيد شود بعد به مقامي برسد كه خدا او را به‌عنوان شهيد قبول كند.
سخنرانی آقا را گوش می‌دادیم. دیدیم محمدامین دستانش را بر روی صورتش گذاشته و آرام‌آرام گریه می‌کند. گریه‌ای که معلوم است از روی بغض و نمی‌تواند کنترلش کند. خواهرش گفت: چرا گریه می‌کنی امین؟ گفت: انقلاب دارد چهل‌ساله می‌شود آن‌وقت هنوز ما حزب‌اللهی ننشستیم دورهم یک گفتمان واحد درست کنیم که به دردِ جامعه بخورد. تا آقا نخواهد این مسائل سطحی و پیش‌پاافتاده را تبیین کند. اینها وظیفه آقا نیست. آقا این‌قدر کار دارد نباید جورِ کم‌کاری ما را بکشد. این رهبر گناه دارد ما قدرش را نمی‌دانیم. یک‌جمله‌ای هم داشت همیشه می‌گفت: آخه الآن حضرت آقا باید بنشیند در خانه‌اش با خیالِ راحت چایی بخورند. تبیین شبهه‌ها وظیفه ماست. چقدر ما کم‌کاریم.
خدا را شكر مي‌كنم بچه‌ام در راه دين به شهادت رسيد. عاقبتش شهادت بود و واقعاً خوشا به حالش. پسرم مايه افتخار ماست. حضرت آقا فرمود شهداي مدافع حرم امامزادگاني هستند كه بايد آن‌ها را زيارت كرد. همه شهدا پاك بودند. تك بودند. محمدامین در وصیت‌نامه‌اش نوشت اگر تكه‌تكه شوم باز در راه ولايت شهيد مي‌شوم. آخرين عكسي كه از او گرفتم گفت: مامان خوش‌تيپ‌تر از اين پسر ديدي؟ گفتم: امين بگذار ازت عكس بگيرم. وقتي مي‌رفت گفتم: امين خيلي خوشگل شدي نكند شهيد شوي؟ گفتم: امين شهيد شو اما اسير نشو من اسارتت را نمي‌خواهم. گفت: مامان شيعيان امام علي اسير نمي‌شوند.
پسرم به هم‌رزمانش گفته بود «الآن خواب ديدم امشب عملياتي در پيش است و فرمانده و من شهيد مي‌شويم جنازه‌مان را نمي‌آورند.» بعد غسل شهادت مي‌گيرد و آماده شهادت مي‌شود. بعد از شروع عمليات سربازان سوري در جناحين آن‌ها بودند. از شدت آتش دشمن زمین‌گیر مي‌شوند و فرمانده‌شان مجروح مي‌شود، اما محمدامین برمي‌خيزد و رجزخواني مي‌كند و مي‌گويد «مگر ما شيعه علي بن ابيطالب نيستيم. شيعه علي ترسو نيست به پا خيزيد و برويد. من هستم.» بعد به سمت دشمن تيراندازي مي‌كند و با شجاعتش 160 نفر از آن مهلكه جان سالم به درمی‌برند. منتها خود محمدامین كنار فرمانده‌اش كه به شهادت رسيده بود مي‌ماند و دو تير يكي به‌زانو و ديگري به پشتش مي‌خورد. هم‌رزمانش مي‌گفتند اول فكر كرديم كه تير به كتفش خورده و مي‌تواند بيايد. بنابراين برخي از رزمندگان در كانال منتظر پسرم مي‌مانند؛ اما ساعت از 9 شب گذشت جبهه النصره عكس شهيد محمدامین را در شبكه اورينت مي‌گذارد و همه متوجه مي‌شوند كه خواب او با شهادتش تعبير شده است.