سلام علیکم
اعمال امروزمان را از طرف عالم شهید🌷
سید مجتبی نواب صفوی🌷
تقدیم می کنیم به محضر آقا علی بن موسی الرضا علیه
سید مجتبی میرلوحی مشهور به نواب صفوی فرزند سید جواد و مادری علویه در سال ۱۳۰۳ شمسی در خانیآباد، محلهای جنوبی در تهران به دنیا آمد.[۱]
پدرش روحانی بود ولی در دوره رضا شاه پهلوی بنابر قوانین و برخی اجبارهای حکومت لباس روحانیت را رها کرده به وکالت در عدلیه مشغول گردید و گفته شده که در همین کسوت، روزی با علی اکبر داور وزیر وقت عدلیه درگیر و در پی آن به سه سال زندان محکوم میشود. بعد از گذشت سه سال سید جواد فوت کرده و جنازه او از زندان به خانوادهاش تحویل داده میشود.[۲] سرپرستی سید مجتبی که در این زمان نه سال داشت بر عهده دایی او سید محمود نواب صفوی که او نیز در عدلیه کار میکرد قرار میگیرد.[۳]
نواب صفوی تحصیلات ابتدایی را در مدرسه حکیم نظامی و دوره متوسطه و علوم جدید را در مدرسه صنعتی آلمانیها آموخت،[۴] و در کنار دروس جدید به تحصیل علوم حوزوی در مدرسه مروی و مسجد قندی خانیآباد پرداخت.[۵]
نواب صفوی پس از ایجاد نا آرامیهای سیاسی بر علیه حکومت در مدرسه صنعتی آلمانیها[۷] به آبادان رفته و در شرکت نفت استخدام گردید. وی در آبادان نیز با اعتراض به اهانت یک انگلیسی به کارگر ایرانی، شورشی برپا کرد و در پی آن از شرکت نفت به طور مخفیانه بیرون آمده و راهی حوزه علمیه نجف اشرف شد.[۸]
تاریخ این مهاجرت باید در فاصله سالهای ۱۳۱۹-۱۳۲۱ش بوده باشد، تحصیل وی در این شهر، سه سال و نیم به طول انجامید و در حین درس خواندن برای تامین زندگی خود کار میکرد[۹]و نقل شده است که در این دوران از وجوهات شرعی استفاده نمینمود.[۱۰]
در این تاریخ، آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی محوریت حوزه نجف را داشت. نواب در مدرسه بزرگ آخوند خراسانی حجرهای گرفت و مطابق با برخی منابع نزد استادان مشهوری مانند علامه امینی (صاحب الغدیر)، آیتالله حاج آقا حسین قمی و آیتالله آقا شیخ محمد تهرانی به تحصیل فقه، اصول، تفسیر قرآن و مباحث اعتقادی پرداخت.
یکی از همراهان سید مجتبی در این دوره، سید اسدالله مدنی بود و گفته شده بیشترین بهره علمی را در نجف از علامه امینی برده است.
در سالهای پرتنش دهه سی شمسی، مبارزات مشترک مذهبیون به رهبری سید ابوالقاسم کاشانی و ملی گراها به رهبری مصدق بر علیه حکومت پهلوی به اوج خود رسیده بود که ملی شدن صنعت نفت یکی از اهداف این مبارزات و رزم آرا نخست وزیر وقت مهمترین مانع جهت تحقق آن به شمار میرفت.[۳۲]
بنابر روایت برخی نزدیکان به جمعیت فدائیان اسلام، در آن روزها نواب صفوی با برخی از سران جبهه ملی از جمله دکتر فاطمی، حسین مکی و حائری زاده [یادداشت ۳] و چند نفر دیگر ملاقاتی ترتیب داده و از آنان درباره اجرای احکام اسلام در صورت به قدرت رسیدن جبهه ملی عهد میگیرد. با قبول این پیمان از جانب نمایندگان ملّیون، نواب نیز قول حذف فیزیکی رزم آرا به عنوان مانع اصلی ملی شدن صنعت نفت و اداره حکومت بر اساس موازین اسلام را به آنان میدهد.
با آغاز دوران نخستوزیری مصدق، اختلافات وی با نواب شروع شد، دستگیریهای متعدد اعضای فدائیان اسلام از جانب دولت ملی، اعتراضهای نواب به این بازداشتها[۳۴][۳۵]، همچنین صدور بیانیههایی از جانب نواب که در آن خواستار اداره کشور توسط پیشوای مسلمین شده بود به این اختلافات دامن زد،[۳۶] در نتیجه آن نواب در ۱۳ خرداد ۱۳۳۰ شمسی دستگیر و به زندان قصر منتقل شد.[۳۷]. نواب صفوی به مدت بیست ماه از بیست و هشت ماه دولت مصدق را در زندان بود و تنها زندانی سیاسی این دوره است.[۳۸]
علت این محکومیت در دادگاه حمله نواب به یک مغازه مشروب فروشی در ساری مربوط به دوسال قبل از دستگیری اعلام شد. در پی این واقعه پنجاه و یک تن از فدائیان پس از ورود به زندان برای ملاقات با نواب خارج نشده و در آنجا برای آزادی رهبرشان متحصن شدند؛ این تحصن توسط نظامیان وقت به پایان رسید.[۳۹] و این کشمکشها به اختلاف میان فدائیان و سید ابوالقاسم کاشانی نیز منجر شد.
فدائیان اسلام تا پیش از استوار شدن جایگاه آیت الله بروجردی مورد حمایت برخی مراجع قم از جمله آیت الله محمد تقی خوانساری بودند. اما بنابر روایات شفاهی موجود از سال ۱۳۲۹ش به بعد نواب و طرفدارانش مشکلاتی با دستگاه آیت الله بروجردی پیدا کردند.[۴۱]
ریشه این اختلافات را در نوع نگاه و نگرش فدائیان که سخت سیاسی بودند با آیت الله بروجردی که چنین نگاهی به سیاست و مداخله در آن نداشت (تا جایی که هیچ مداخلهای در جریان ملی شدن صنعت نفت نکرد) دانستهاند.[۴۲] این اختلافات با ورود و نفوذ فدائیان در حوزه علمیه قم شدت گرفت و تا منازعات فیزیکی برخی منسوبین به بیت آیت الله بروجردی از جمله فردی به نام شیخ علی لر با شماری از فدائیان پیش رفت.
مطابق برخی نقلها آیت الله بروجردی در یکی از جلسات درس خود و در یکی از برخوردهای مستقیم با فدائیان اسلام میگوید: «دعوت به اسلام و مبارزه برای اسلام که بدین صورت نیست. با تهدید و غصب اموال مردم که نمیشود مبارزه کرد.» این سخنان در پی نامههایی بود که در شکایت از فدائیان به وی رسیده بود.[۴۴]
برخی افراد بروز این اختلافات و موضعگیریها را حاصل اقدامات برخی افراد مشکوک میدانند که هم میان طرفداران فدائیان در قم و هم در میان هواداران آیت الله بروجردی حضور داشتند.[۴۵]
در کنار این جریانات، خاطرات مختلفی درباره کمکهای مالی آیت الله بروجردی به فدائیان و به خصوص نواب صفوی وجود دارد.[۴۶] نواب در یکی از بازجوییها با اذعان به اعلمیت آیت الله بروجردی و درباره عدم اقدام سیاسی توسط وی میگوید: «من سرباز اسلام هستم و آقای بروجردی افسر هستند. و تا زمانی که سرباز هست، افسر به میدان نمیرود. ایشان، مقامشان عالیتر است و از طرفی، ما هستیم، اگر ما نبودیم، ایشان اقدام میفرمودند. و با وجود ما، لازم نیست که ایشان اقدام بکند.»
نواب! نواب! نواب!
در یکی از سفرها خارجی، دیداری با «یاسر عرفات» داشتیم. مرحوم «خلخالی» در معرفی من گفت: «ایشان از یاران شهید نواب صفوی هستند.» عرفات به محض شنیدن نام نواب، دو زانو نشست و سه بار روی زانوهایش زد و گفت: «نواب! نواب! نواب!» بعد ادامه داد: «سالی که نواب برای سخنرانی به دانشگاه الازهرا مصر آمده بود، من در آن دانشگاه درس می خواندم. ایشان یک ساعت و نیم با شور و حرارت سخنرانی کرد. بعد از سخنرانیف با زحمت نزدیک او شدم. او دست مرا گرفت و مرا سوار ماشین حامل خود کرد.
بعد از این که اسم و رسمم را پرسید، گفت: «برای چه به این جا آمده ای؟» گفتم: «آمدم درس بخوانم» تا این را گفتم، با عصبانیت سرم داد کشید و گفت: «اسرائیلی ها دارند ناموس شما را به خطر می اندازند، آن وقت تو آمدی این جا درس بخوانی؟! برو با هموطن هایت آن ها را از فلسطین بیرون کن و با آنها جهاد کن.
آقای خامنهای رهبر ایران در دستنوشتهای بر روی عکس نواب صفوی در وصف او نوشت «سلام بر آن پیشاهنگ جهاد و شهادت در زمان ما».[۴۲] وی همچنین در مورد نواب صفوی میگوید :اولین جرقههای انگیزش انقلابی به وسیله نواب در من به وجود آمد. همچنین وی را نویسنده کتابی به نام راهنمایی حقایق به عنوان اولین کسی یاد میکند که در قالب این کتاب قانوناساسی حکومت اسلامی را نوشت.
بخشی از وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
.... آه برادران! من دیدم و دیده هر عاقلی می بیند که محبت خدا از هر محبتی شیرین تر و اطاعت فرمانش از اطاعت شیطان و شهوت نفس، گرامی تر ، و پرهیز از عذاب آینده جاویدی که انبیا برای بدکاران وعده کرده اند، از پرهیز از معصیت های زودگذر دنیا عاقلانه تر، و امید به رحمت و نعمت لذت حتمی و بی آرام بهشت، از امید به لذت فانی و خیالی و احتمالی دنیا پابرجاتر و استوارتر می باشد...
فراموش نکنید که راه راست از هر کجا کج شد، بیراهه و به سوی هلاک است و پس از پیغمبر، راه از خانه اوصیا اولی و پانزده فرزند عزیزش تا امام زمان (ع) بوده که زنده و غایب است و خدا زمین را به وسیله او پر از عدل و داد می کند؛ انشاءالله، به یاری خداوند توانا.
از لحظات آخر آنها نقل است که نواب می گفت: «خلیلم! مظفرم! محمدم! عجله کنید، غسل شهادت کنید، جده ام زهرا منتظر ماست.» لازم به ذکر است، شهادت نواب و یارانش، مصادف با شهادت حضرت زهرا (س)
شهادت و دفن
نواب صفوی و برخی از یارانش در تاریخ ۲۷ دی ماه ۱۳۳۴ش به دست رژیم شاهنشاهی تیرباران شدند. بدنش در قبرستان وادیالسلام قم به خاک سپرده شد.
شادی روح مطهر و علو درجات
شهید نواب صفوی🌷
صلوات
🌺 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌺