eitaa logo
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
2.7هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
9.1هزار ویدیو
242 فایل
انس با شهداء برای همنشینی با امام زمان«ع» ومرافقةالشهداء من خلصائک اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله) السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارت سیدالشهداء یرتجی
مشاهده در ایتا
دانلود
8.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کربلایی کربلا خوش بگذره..🖤 دختر کاپشن صورتی با گوشواره قلبی💔
گفت: الان نوبت امیر محمده؟! گفتم: آره گفت: پدرشم می‌خوام پاشو ببوسم بعدی نوبت ریحانه بود، همون کاپشن صورتی گوشواره قلبی. دیدم باز اومد گفت: دخترمه می‌خوام بغلش کنم. بعدی نوبت فاطمه سلطانی بود تا دیدمش شوکه شدم. دیگه نذاشت بپرسم، خودش گفت: اینم همسرمه😭💔
دور زن میانسالی را چند زن گرفته‌اند. ناله‌هایش هر از گاهی قطع می‌شود و باز چند لحظه بعد غم‌گساری را از سر می‌گیرد. کسی از پس آرام کردنش برنمی‌آید. کمی آن طرف‌تر مرد جوان‌تری، خاکی و درمانده، شبیه پرنده‌ای زخمی هر بار روی شانه‌ای سر می‌گذارد و از داغی که دیده به خود می‌پیچد. زن با نگاهش مرد را دنبال می‌کند و با هر اشکی که مرد می‌ریزد، بی‌تاب‌تر می‌شود: «ریحانه کوچکُم بیا. کجا پریدی؟ ها؟ عمه بیا. محمدامین کاکل زری‌ام، بیا. بیا تا یادت بدم مشق‌هایت را. تو را به امام رضا بیا، بیا، بیا. کودکُم بیا. عروسُم بیا. فاطمه خوبم بیا، شهیدُم بیا…» گریه‌هایش قطع می‌شود. رو می‌کند به زن دیگری که اشک‌های خودش جاری است اما شانه‌های او را می‌فشارد: «از دیشب فاطمه جواب تلفنم را نمی‌ده. ناراحت است؟ نکند قهر کرده؟ اهل قهر نبود فاطمه! عروس خوبُم کجایی؟ بیا. محمدامین کاکل زری‌اش رفته… حالش خرابه. داغ دیده.» باز سر رو به آسمان بلند می‌کند: «محمدامین! عمه، مگر رفتی جبهه که شهید شدی؟ مگر جنگ رفتی که شهید شدی؟» کسی نهیب می‌زند: «صبور باش خاله.» اما زن هیچ نمی‌شنود: «نه، نه، می‌خواهم بروم سر مزار حاج قاسم بگویم تو بچه‌ها را دوست داشتی، بچه‌های شهدا را دوست داشتی، شهیدها را دوست داشتی. بچه‌های برارم شهید شدند. برو سری به بچه‌های بِرارُم بزن.»
نگاه من می‌کند که حالا جلویش روی خاک نشسته‌ام و داغ ناله‌هایش زمین و زمان را از یادم برده است: «قربانت شوم خاله! دیده بودی؟ حاج قاسم بچه‌های شهیدان را بغل می‌گرفت و نوازش می‌کرد. رفتی سر مزارش بگو حاجی! ریحانه یک ساله‌ای شهید شده. بغلش کن.» باز نگاهش به مرد جوان می‌افتد: «ای بمیرم برای بِرارُم. ای بِرارُم، بِرارُم، بِرارُم… ای پیمان؛ خواهر بمیره برای داغ دلت.» نوحه می‌خواند و با دو دست بر سر و سینه می‌زند. مردی جلوی پایش می‌آید: «نکن این‌طور. هنوز هم می‌گویند معلوم نیست…» او هم امید زنده بودن عزیزش را می‌دهد. با شنیدن این حرف انگار بنزین بر آتش دل زن ریخته باشند: «کاپشن صورتی با گوشواره‌های قلبی ریحانه است. ریحانه شهید شده… مگر کودک یک ساله هم شهید می‌شود؟» پیمان سلطانی، همسرش، محمدامین هشت ساله‌اش و ریحانه یک ساله‌اش را در بمب‌گذاری از دست داده است. خواهرهای پیمان جوری برای عروس‌شان عزا گرفته‌اند که انگار خواهر تنی از دست داده‌اند: «اگر بدانی چه عروس خوبی داشتیم، نمازش اول وقت بود. دلش پاک و مهربان بود. عروسم شهید شد؟ عروسُم بیا؛ بیا؛ بیا…» برای آنها که محمدامین را نمی‌شناسند؛ تعریف می‌کند: «موهاش رنگی است. باهوش است. می‌گفتم عمه جان دکتر شو من پیر شدم بیایم پیش خودت. گفت باشه.» باز با نگاهش تا آسمان هفتم را تیر می‌زند: «محمدامین شهید شدی؟ فاطمه عروسُم شهید شدی؟ محمدامین هشت ساله است؛ مگر جبهه رفته که شهید شده؟ مدرسه دارد محمدامین… کلاس قرآن دارد محمدامین. عمه وقتی افتادی زمین چه گفتی؟ آیت‌الکرسی خواندی عمه؟ ای یوسف قرآن‌خوانُم بیا؛ کودکُم بیا…»
الحقنی بالصالحین«یرتجی»
شروع چهلمین چله شهداء با دختر کاپشن صورتی شد💔
الْمُسْتَشْهَدِینَ‌ بَیْنَ‌ یَدَیْه‏ ؛ یعنی‌ خدایا ! من‌ را از‌ کسانی‌ قراربده‌ که‌ برای‌ او "امام زمان عجل‌الله‌فرجه" به‌ شهادت‌ می‌رسند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علامه نوری در کتاب دارالسلام می‌نویسد: ✍🏻 امام رضا علیه‌السلام از پدران بزرگوار خود نقل می کنند که امام حسین علیه‌السلام فرمودند: روزی نزد امیرالمؤمنین نشسته بودم که عربی وارد شد و عرض کرد ➕️یا امیرالمؤمنین! من مرد عیالمند و فقیری هستم و مالی که زندگی مرا کفایت کند ندارم. ➖️ حضرت فرمودند: ای برادر عرب! چرا استغفار نمی کنی تا حالت نیکو شود؟ ➕️ عرض کرد: زیاد استغفار می کنم، اما تغییری در زندگی ام پیدا نشده است. ➖️ حضرت فرمودند: ای برادر عرب خدای متعال می فرماید: فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً ( نوح ، آیه ۱۰٫) به آنها گفتم: از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد كه او بسيار آمرزنده است.)) بعد فرمودند: چون به گناه بودن بعضی از اعمالت آگاه نیستی استغفار تو ناقص است، زیرا از آنها استغفار نمی کنی و نتیجه نمی‌گیری. سپس فرمود: اینک به تو استغفاری می‌آموزم که اگر آن را هنگام خواب بخوانی خدا به تو عطا فرماید.🍃 دعا را نوشته، به اعرابی داده و فرمودند: شب، قبل از خوابیدن، این استغفار را بخوان و گریه کن و اگر اشکت جاری نشد تباکی کن.(یعنی وانمود کن که داری گریه می کنی)🌴 ❗️امام حسین علیه‌السلام فرمود: سال بعد اعرابی به خدمت حضرت آمد و عرض کرد: ➖️ یا امیرالمؤمنین! خداوند به من نعمت‌های‌ زیادی عطا فرمود. شتران و گوسفندانم آن قدر زیاد شده‌اند که محلی برای نگه داری آن‌ها ندارم. ➕️آن حضرت فرمودند: ای برادر عرب! قسم به آن خدایی که محمد صلوات‌الله‌علیه و آله و سلم را به نبوت برگزید، بنده ای نیست که با این دعا به درگاه خدا استغفار کند، مگر این که خدای متعال به برکت آن، گناهانش را آمرزیده، حوائجش را برآورده و به مال و اولادش فراوانی و برکت عطا فرماید.  ( دارالسلام نوری: ۳/۱۳۳ )