9.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
سلام علیکم
سی و نهمین روز از🌷چله دوازدهم🌷
تلاوت☀️ زیارت امین الله☀️
به نیابت از
بقیة الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف
و
حضرت اباالفضل العباس علیه السلام❣
قمر منیر بنی هاشم❣
علمدار کربلا❣
امام خمینی (ره)
همه شهدا 🌷🌷🌷
#هدیه می کنیم
محضر نورانی
☀️ امیرالمؤمنین علیه السلام☀️
🌹🌹🌹🌹
تلاوت ☀️زیارت آل یاسین☀️
و عرض سلام و ارادت خدمت
☀️امام زمان علیه السلام ☀️
#به_آرزوی_شهادت
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
حضرت عباس (ع) از مادری از قبیلهای با شجاعت به دنیا آمد. نام مادرش "فاطمه ی کلابیه" بود که بعدها با کنیه "ام البنین " شهرت یافت.
ولادت حضرت را در 4 شعبان سال 26 هجری در مدینه نوشته اند.
کنیه اش "ابوالفضل "و "ابوفاضل" و از معروفترین القاباش قمر بنی هاشم، سقا، صاحب لواء الحسین، علمدار، عبد صالح، باب الحوائج و.... است.
در منتخب طریحی و دیگر کتابها، دروصف حضرت اباالفضل (ع) آمده است: «کالجبل العظیم و قلبه کالطور الجسیم لانه کان فارسا هماما و بطلا ضرغاما و کان جسورا علی الطعین و الضرب فی میدان الکافر و الحروب.»
فرزند رشید امیرالمؤمنین علی (ع) در جنگها با شجاعان عرب پنجه در میافکند، داد مردانگی می داد و جرئت و قوت را از حیدر کرار به ارث برده بود؛ پس به دلیل عبوس بودن بر دشمنان و غیور و با صلابت بودن در میدان های نبرد، عباس نامیده شد.
مقام معظم رهبری پس از بیان فضایل حضرت عباس علیه السلام می فرمایند: «ارزش اباالفضل علیه السلام در اینهاست، نه در قد رشید که خیلی در دنیا هست؛ ورزش کاران زیبایی اندام که خیلی در این دنیا هستند. اینها که در معیار معنوی ارزش نیست». (سخنرانی مقام معظم رهبری در دیدار با شاعران و مداحان اهل بیت در تاریخ 5 مرداد 1384)
ادب عباس است که این جوان جسیم جمیل را چند قدم پشت سر امامش نگاه می دارد، تا سایه قدّ رشیدش ابری سیاه بر خورشید نباشد. خود را پشت خورشید گم می کند و به واسطه همین گم شدن در خورشید است که در تاریخ تشیع برای همیشه یادگار می ماند.
ولادت بابرکت عباس، در شهادت بی بدیل او معنا می شود؛ شهیدی از جنس آب و عطش. آنچه عباس را عباس کرد، تنها برادری اش نبود؛ چرا که در همان صحرا، برادران دیگر نیز برادری شان را اثبات کردند و در هماره تاریخ همواره این اتفاق افتاده است؛ بلکه راز اباالفضل شدن و عباسی بودن، بصیرت، امام شناسی و ولایت مداری عباس بود. آنچه عباس را ابالفضل کرده است
نماد اقتدار حسین علیه السلام اجازه میدان ندارد تا در همیشه تاریخ بماند که: مطیع و رهروی واقعی امام و ولی امر، کسی است که داشته هایش را زمین گذاشته و مطیع آنچه باشد که رهبرش از او می خواهد و به آن خشنود می شود؛ و اگر خودش بی تاب رفتن و جنگیدن و دفاع از حریم و حرمت معصوم است، فقط بشنود که: «شما اگر بتوانید برای طفلان تشنه آب بیاورید» و او فقط بگوید: «چشم مولای من!»
عباس (ع) که خود را به فرات رسانده بود، مشک را پر از آب نمود و بدون اینکه قطرهای از آن آب را بنوشد، به طرف خیمهها رهسپار شد و خطاب به نفس خود گفت:
یا نَفْسُ مِنْ بَعْدِ الحُسَینِ هُونی
هذا الحُسَینُ شارِبُ المَنُون
الماجِدُ الحّرِ رَحیبِ الصَّدْرِ
وَ بَعدَهُ لا کنتِ اَن تَکونی
وَ تَشرَبینَ بارِدَ المَعینِ
اَتی بِهِ اللهِ لِخَیر أمْر
تَـاللهِ ما هـذا فَعــالٌ دیــنی
ای نفس! بعد از حسین خوار باش و بعد از او سزاوار نیست که زنده باشی.
این حسین است که مرگ را مینوشد و تو میخواهی آب سرد بنوشی؟
به خدا قسم این شیوه دینداری من نیست.
👇👇👇
شهدا و حضرت عباس
یک روزی یادم است داخل خاک عراق بودیم و کار میکردیم. طرف عراقی من را صدا زد. شیعه بود و نماز میخواند.گفت:
حاج عبدالرحیم بیا . گفتم: چی میگی؟ گفت: این چندمین بار است که میبینم شما وقتی میآیی برای ما آب یخ میآوری. شربت میآوری. آب برای دستشویی هم میآوری. ولی برای خودتان آب یخ و شربت و یخ نمیآوری. فقط آب برای وضو و دستشویی میآوری. علتش چیست؟
گفتم: تو میفهمی من چه میگویم؟ شما بعثیها به این چیزها قائل نیستید. گفتم: ما هر وقت میآییم این طرف برای تفحص، رمز میبندیم به دامن ائمهاطهار و فرزندان آنها، مثلاً حضرت علیاصغر حضرت ابوالفضل، حضرت رقیه، حضرت سکینه، حضرت زهرا. امروز هم رمز ما یا اباالفضل العباس است. هرگاه رمزمان حضرت عباس و حضرت علیاصغر باشد آن هم در گرمای داغ مردادماه طلائیه، اصلاً حرف آب در جمع ما زده نمیشود. کسی آب نمیخواهد چه برسد آب یخ. فقط آب میآوریم برای وضو و دستشویی. ولی برای شما میآوریم.
زد زیر گریه. گفتم: چرا گریه میکنی؟ گفت: حاج عبدالرحیم، از این به بعد اگر رمزتان عباس و علیاصغر است برای ما هم آب یخ و شربت نیاور.
✨وقتی علمدار غیور کربلا ، آستین برای ظهور امام زمان ما بالا میزند
ما کجای پازل ظهور هستیم؟! 😞
👈 یکی از محبين اهل بیت که به کربلای معلی مشرف شده بود، هنگام وداع به حرم ساقی تشنگان کربلا قمر بنی هاشم علیه السلام رفته و در آنجا به حضرت ابوالفضل عرض میکند :
دارم برمیگردم به ایران و همسفرانم همه سوغات تهیه کرده اند. ولی من دوست دارم که شما یه سوغاتی به من بدهید که برای دوستان ببرم.
این جمله رو میگوید و مدتی میماند. اتفاقی نمی افتد. مجدداً بعد الظهر به حرم رفته و عرض حاجت مینماید و منتظر می ایستد.
بعد از مدتی روحانی کاروان حاج اکبر را پیدا کرده و میپرسد :
حاج اکبر چیزی از قمر بنی هاشم علیه السلام خواسته بودی؟
حاج اکبر میگوید چطور؟
روحانی جواب میدهد که الان در هتل خواب بودم و در عالم خواب شخصی را دیدم که گفت؛
برو به حاج اکبر بگو
قمر بنی هاشم علیه السلام میفرمایند ؛
✨ اگر میخواهی سوغات از جانب ما به ایران ببری، به مردم بگو بعد از ذکر مصائب سیدالشهدا ۵ مرتبه به نیابت از من بگویید اللهم عجل لولیک الفرج ✨
این شخص الان درقید حیات وساکن تهران هستند.
موقع جاری شدن اشک، زمانی بسیار طلاییست.
فراموش نکنیم
به نیابت از قمر بنی هاشم علیه السلام ۵ مرتبه اللهم عجل لولیک الفرج