حالات خوشحالي، تعجب و خشم پيامبر
حضرت، چون خوشحال ميشد، چشمها را بر هم مينهاد. چون از مطلبي تعجب ميکرد، دستها را پشت و رو ميکرد و وقتي که غضب ميفرمود، از شدت ناراحتي روي ميگردانيد[1] .
چون حقي پايمال ميشد، از شدت خشم، کسي او را نميشناخت و از هيچ چيز پروا نداشت تا آنکه حق را ياري کند[2] .
وقتي که از چيزي خوشش ميآمد، چهرهاش مانند هاله اطراف ماه ميشد[3] .
رضا و خشم پيامبرصلي الله عليه وآله از چهرهاش فهميده ميشد. هرگاه که آن حضرت خوشحال ميگرديد، چهرهاش چون آينه ميدرخشيد، ولي وقتي که غضب ميکرد، رنگ مبارکش گرفته و تيره ميشد[4] .
رسول خدا وقتي که زياد خوشحال ميشد، زياد بر محاسن خود دست ميکشيد[5] .
و هنگام غضب - که جز براي خدا صورت نميگرفت - چيزي تاب مقاومت در برابر غضب او را نداشت[6] .
هنگام خوشحالي چهرهاش چون آينه، درخشش جالبي داشت[7] .
[1] وَاِذا فَرِحَ غَضَّ طَرْفَهُ وَاِذا تَعَجَّبَ قَلَّبَها وَاِذا غَضِبَ اَعْرَضَ وَاَشاحَ. معانيالاخبار، ص 79.
[2] فَاِذا تُوُطِّيَ الْحَقُّ لَمْ يَعْرِفْهُ اَحَدٌ وَ لَمْ يَقُمْ لِغَضَبِهِ شَيءٌ حَتَّي يُنْتَصَرَلَهُ. معانيالاخبار،ص79.
[3] کانَ رَسُولُ اللَّهِ اِذا سَمَّرَهُ الْاَمْرُ اِسْتَنارَ وَجْهُهُ کَاَنَّهُ دارَةُ الْقَمَرِ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 18.
[4] کانَ رَسُولُ اللَّهِ يُعْرَفُ رِضاهُ وَ سَخَطُهُ في وَجْهِهِ کانَ اِذا رَضِيَ فَکَاَنَّما يُلاحِکُ الْجُدُرَ وَجْهُهُ وَ اِذا غَضِبَ خَسِفَ لَوْنُهُ وَاسْوَدَّ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 18.
[5] اِذَا اشْتَدَّ وَجْدُهُ اَکْثَرَ مِنْ مَسِّ لِحْيَتِهِ الْکَريمَةِ. احياءالعلوم، ج 2، ص 378.
[6] وَاِنْ غَضِبَ وَ لايَغْضَبُإِلّا للَّهِ لَمْ يَقُمْ لِغَضَبِهِ شَيءٌ . احياءالعلوم، ج 2، ص 366.
[7] وَکانَ اِذا رَضِيَ وَسَرَّ فَکَأَنَّ وَجْهَهُ المِرْآةُ. مناقب، ج 1، ص 155.
مکارم اخلاقي پيامبر
رسول خداصلي الله عليه وآله فال نيک را دوست داشت و از فال بد (طيره) ناراحت بود (دوست داشت که هميشه از خوبيها گفتگو شود)[1] .
فحاش و عيبجو نبود و کسي را زياد مدح و تعريف نمينمود[2] .
پيامبرصلي الله عليه وآله ظرف غذا را براي گربه کج ميگذاشت (تا غذا جمع شود و بتواند آن حيوان بخورد)[3] .
راوي ميگويد: نزد عايشه رفتم و از اخلاق پيامبرصلي الله عليه وآله پرسيدم،گفت: قرآن نميخواني؟ گفتم: چرا. گفت: اخلاق پيامبرصلي الله عليه وآله قرآن است[4] .
رسول خداصلي الله عليه وآله از دختران پس پرده، با حياتر بود و چنان بود که اگر چيزي را دوست نميداشت، از قيافه حضرت ميفهميديم[5] .
هرکس که حاجتي از او ميخواست، يا به حاجت خود ميرسيد و يا با بيان شيرين آن حضرت، قانع ميشد[6] .
به کسي جفا نميکرد و کسي را حقير نميشمرد. نعمت در نظرش بزرگ مينمود، اگرچه ناچيز ميبود و هيچ نعمتي را مذمت نميکرد[7] .
گاهي به باغ و بستان اصحاب خود تشريف ميبرد[8] .
بدون اينکه بخندد، هميشه تبسم بر لب داشت و بدون اينکه چهرهاش درهم کشيده باشد، اندوهگين بهنظر ميرسيد. بدون اينکه از خود ذلتي نشان دهد، همواره متواضع بود. بدون اينکه اسراف بورزد، سخاوتمند بود. دل نازک و به همه مسلمانان مهربان بود. هرگز از روي پر خوري آروغ نزد و هرگز دست طمع بهسوي چيزي دراز نفرمود[9] .
هيچ خوراکي را تعريف يا مذمت نميکرد[10] .
عليعليه السلام فرمود: «وقتي از رسول خداصلي الله عليه وآله چيزي ميخواستند، اگر ارادهاش بر انجام آن کار تعلق ميگرفت ميفرمود: «آري» و اگر نميخواست آن را انجام بدهد، سکوت ميکرد و هرگز کلمه «نه» را برزبان جاري نميساخت»[11] .
رسول خداصلي الله عليه وآله چون از امري ناراحت و محزون ميگشت، به نماز خواندن و عبادت حق، پناهنده ميشد[12] .
اگر کسي در حضور آن حضرت سخن دروغي ميگفت: آن جناب لبخندي ميزد و ميفرمود: «سخني است که وي ميگويد» ]ما در فارسي ميگوييم خالي بندي يا چاخان ميکند[13] .
رسولخداصلي الله عليه وآله از متاع دنيا بهآنچه که موجب دلبستگي وفريفتهشدن مردم دنيا ميشد، نظر نميافکند[14] .
پوزش عذرخواهان را ميپذيرفت. در غير اوقاتي که قرآن بر او نازل ميشد و يا موعظه ميکرد، از مردم تبسمش بيشتر بود و هرگاه که خنده ميکرد، بدون قهقهه بود[15] .
هرگز به کسي فحش نداد و هيچ وقت زن يا خادمي را لعنت نکرد، هرگاه در حضور آن حضرت کسي ملامت ميشد، ميفرمود: «به او کاري نداشته باشيد».
هرکس براي حاجتي نزدش ميآمد خواه آزاد و خواه غلام و يا کنيز، جهت رفع گرفتاري او اقدام ميکرد.
خشن و درشت خو نبود و در بازار، صدايش را بلند نميکرد. در مقابل بدي ديگران، بدي نميکرد، بلکه گناه آنان را نديده ميگرفت و از آنان ميگذشت.
به هرکس ميرسيد، ابتدا به سلام ميکرد[16] .
هرکس براي کاري پيش آن حضرت ميآمد در انجام آن کار با وي صبر و همکاري ميکرد تا کار انجام شود و يا خود او منصرف گردد. هرگز نشد کسي دست پيامبر را بگيرد و آن حضرت جلوتر دست خود را بکشد و چون به مردي مسلمان ميرسيد، ابتدا با او مصافحه ميکرد[17] .
چون يکي از مسلمانان خدمت حضرت، زکات ميآورد، قوم وقبيله او را دعا ميکرد و ميفرمود: «بارالها ! بر آل فلان ترحّم فرما»[18] .
هنگاميکه پيامبرصلي الله عليه وآله سخن ميگفت و يا پاسخ پرسشي را ميداد، سهمرتبه تکرارميفرمود تا حرف او کاملاً روشن شودوديگرانبفهمند[19] .
چون اصحاب نزد پيامبرصلي الله عليه وآله ميآمدند به جاي سلام ميگفتند: صبح به خير و شب به خير که اين جمله سلام زمان جاهليت بود. خداوند اين آيه را نازل فرمود: سلامي به تو ميگويند که خداوند با آن تو را تحيّت نگفته است. پس حضرت فرمود: «خداوند بهتر از آن را برما کرامت فرموده است؛ يعني السلام عليکم که سلام و تحيت بهشتيان است»[20] .
با هرکس که مينشست، آن قدر صبر ميکرد تا خود آن شخص برخيزد[21] .
حق هريک از اهل مجلس را ادا ميکرد و کسي احساس نميکرد که ديگري نزد آن حضرت محترمتر است[22] .
اخلاق او بهقدري نرم بود که مردم او را براي خود چون پدري مهربان ميدانستند و همه نزد او در خلق و رفتار ، مساوي بودند[23] .
اگر اهل مجلس از چيزي ميخنديدند، آن حضرت نيز ميخنديد و اگر از چيزي تعجب ميکردند، تعجب ميفرمود و بر بيادبي اشخاص غريب، در گفتار و پرسش صبر مينمود و هرگز ثناي کسي را نميپذيرفت، مگر آنکه ثناي او بهعنوان تشکر باشد. و کلام هيچکس را قطع نميکرد، مگر آنکه از حد مشروع تجاوز کند که با نهي و يا با برخاستن، کلام او را قطع مينمود[24] .
عليعليه السلام ميفرمايد: هرگز نشد که رسولخداصلي الله عليه وآله با کسي دست بدهد و جلوتر از او دست خود را از دست وي بکشد تا اينکه طرف مقابل، دست خود را رها سازد و هرگز نشد که با کسي در انجام کاري همکاري کند و پيش از طرف مقابل از آن کار منصرف گردد و نشد که کسي با آن حضرت شروع به صحبت کند و آن حضرت قبل از وي سکوت بنمايد. ديده نشد که پاي خود را نزد کسي دراز کند. و هرگز بين دو کار مخيّر نگرديد، مگر آنکه دشوارترين آن دو کار را انتخاب مينمود[25] .
پيامبرصلي الله عليه وآله به اصحاب خود به طور مساوي و يکسان نظر ميانداخت. هرگز پاي خود را بين اصحاب دراز نکرد و اگر مردي با وي مصافحه ميکرد، حضرت دست خود را نميکشيد تا اينکه او دست خود را بکشد و چون مردم اين معنا را فهميده بودند، هنگام مصافحه فوري دست خود را ميکشيدند[26] .
با هيچکس سخني که مورد پسند طرف نبود، ايراد نميکرد[27] .
وقتي رسول خدا با کسي مينشست، تا او حضور داشت، لباس و زينت خود را از تن خارج نميساخت[28] .
چون طفل صغيري را براي دعا يا نام گذاري به حضور پيامبرصلي الله عليه وآله ميآوردند، حضرت به احترام خويشاوندان آن طفل، او را در دامن خود ميگذارد. گاهي اتفاق ميافتاد که طفل در دامن پيامبرصلي الله عليه وآله ادرار ميکرد. کساني که ناظر بودند، سربچه داد ميزدند، ولي پيامبرصلي الله عليه وآله ميفرمود: «جلو ادرار بچه را با تندي نگيريد»، طفل را آزاد ميگذارد تا ادرار کند. سپس وقتي که دعا يا نامگذاري تمام ميشد، طفل را با نهايت شادي ميگرفتند و در پيامبرصلي الله عليه وآله احساس ناراحتي نميديدند، حضرت پس از رفتن آنان، لباس خود را تطهير ميفرمود[29] .
اگر مردي وارد ميشد و خدمت آن حضرت مينشست، هرگز حضرت از مجلس بلند نميشد تا وقتي که خود آن شخص برخيزد[30] .
رسول خداصلي الله عليه وآله اگر سه روز، يکي از اصحاب خويش را نميديد از حال وي جويا ميشد. اگر در سفر بود، برايش دعا ميکرد و اگر در منزل بود، به ديدنش ميرفت و اگر مريض بود، به عيادتش تشريف ميبرد[31] .
انس بن مالک ميگويد: «به آن خدايي که او را به حق مبعوث کرد، هيچ گاه نشد کاري که خوشايند آن حضرت نبود به من بفرمايد که چرا چنين کردي. و هرگاه يکي از زنان آن حضرت، مرا سرزنش ميکرد، ميفرمود: کاري نداشته باشيد، مقدّر چنين بود»[32] .
انس بن مالک ميگويد: «نه سال خدمتگزار پيامبرصلي الله عليه وآله بودم. هرگز ياد ندارم در اين مدت به من فرموده باشد: چرا فلان کار را انجام ندادي؟ و هرگز در کارها به من ايراد نميگرفت»[33] .
رسول خدا را کسي از اصحاب و غيراصحاب صدا نميزد، مگر آنکه در جواب ميفرمود: لبيک[34] .
[1] اِنَّ النَّبّيّصلي الله عليه وآله کانَ يُحِبُّ الْفالَ الْحَسَنَ وَيَکْرَهُ الطَّيَرَةَ.مکارمالاخلاق،ج2،ص405.
[2] وَلا فَحّاشٍ وَ لاعَيَّابٍ وَ لا مَدّاحٍ. معاني الاخبار، ص 79.
[3] کانَ يُصْغِي الْاِناءَ لِلْهِرَّةِ. مجمع البيان، ج 4 ، ص 352 .
[4] قالَ سَعْدُبْنُ هِشام: دَخَلْتُ عَلي عائِشَةَ فَسَأَلْتُها عَنْ اَخلاقِ رَسُولِ اللَّهِصلي الله عليه وآله فَقالَتْ: اَما تَقْرَأُ الْقُرآنَ؟ قُلْتُ: بَلي. قالَتْ: خُلْقُ رَسُولِ اللَّهِ الْقُرآنُ. المحجة البيضاء، ج 4، ص 120 .
[5] کانَ رَسُولُ اللَّهصلي الله عليه وآله اَشَدَّ حَياءً مِنَ الْعَذْراءِ في خِدْرِها. وَ کانَ اِذاکَرِهَ شَيْئاً عَرَفْناهُ في وَجْهِهِ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 17 .
[6] مَنْ سَأَلَهُ حاجَةً لَمْ يَرْجَعْ اِلاَّ بِها اَوْ مَيْسُورًا مِنَ الْقَولِ. معاني الاخبار، ص 79.
[7] وَلابِالْجافي وَلابِالْمُهينِ.تُعَظَّمُ عِنْدَهُ النِّعْمَةُ وَاِنْ دَقَّتْ شَيْئاً.معانيالاخبار،ص79 .
[8] يَخْرُجُ اِلي بَساطينِ اَصْحابِهِ. احياء العلوم، ج 2، ص 354.
[9] بَسَّاماً مِنْ غَيْرِ ضِحْکٍ،مَحْزُوناً مِنْ غَيْرِ عَبْسٍ، مُتَواضِعاً مِنْ غَيْرِ مَذَلَّةٍ، جَوادًا مِنْ غَيْرِ سَرَفٍ، رَقيقَ الْقَلْبِ، رحيماً بِکُلِّ مُسْلِمٍ وَ لَمْ يَتَجَشَّأْ مِنْ شَبَعٍ قَطُّ وَلَمْ يَمُدَّيَدَهُ اِلي طَمَعٍ قَطُّ. ارشادالقلوب، باب 32، ص 155 .
[10] لا يَذُمُّ ذَواقاً وَ لا يَمْدَحُهُ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 22.
[11] کانَ النَّبِيُّ اِذا سُئِلَ شَيْئاً فَاِذا اَرادَ اَنْ يَفْعَلَهُ قالَ: نَعَمْ وَاِذا اَرادَ اَنْ لا يَفْعَلَ سَکَتَ وَکانَ لا يَقُولُ لِشَيءٍ لا . بحار ، ج 93 ، ص 372 .
[12] کانَ رَسُولُ اللَّهِصلي الله عليه وآله اِذا حَزَنَهُ اَمْرٌ فَزَعَ اِلَي الصَّلوةِ. مجمع البيان، ج 5، ص 347.
[13] کانَ رَسُولُ اللَّهِصلي الله عليه وآله اِذا کَذِبَ عِنْدَهُ الرَّجُلُ تَبَسَّمَ وَقالَ: اِنَّهُ لَيَقُولُ قَوْلاً. جعفريات ، ص 169 .
[14] وَکانَ رَسُولُاللَّهصلي الله عليه وآله لايَنْظُرُ اِلي مايَسْتَحْسِنُ مِنَالدُّنْيا.مجمعالبيان،ج6،ص345.
[15] يَقْبَلُ مَعْذِرَةَ الْمُعتْذِرِ اِلَيْهِ وَکانَ اَکْثَرَ النَّاسِ تَبَسُّماً ما لَمْ يُنَزَّلْ عَلَيْهِ قُرْآنٌ وَلَمْ I4 تَجْرِ عِظَةٌ وَرَبُمَا ضَحِکَ مِنْ غَيْرِ قَهْقَهِة.دعائمالاسلام،ج2،ص107؛مناقب،ج1،ص145.
[16] ما شَتَمَ اَحَدًا بِشَتْمَةٍ وَلا لَعَنَ اِمْرَأَةً وَ لا خادِماً بِلَعْنَةٍ، وَ لا لامُوا اَحَداً اِلاَّ قالَ دَعُوهُ. وَلا يَأْتيهِ اَحَدٌ حُرّاً اَوْ عَبْداً وَ اَمَةً اِلاَّ قامَ مَعَهُ فِي حاجَتِهِ، لافَظٌّ وَلا غَليظٌ وَلا صَخَّابٌ فِي الْاَسْواقِ. وَلا يُجْزِي بِالسَّيِّئَةِ السَّيِّئَةَ وَلکِنْ يَغْفِرُ وَ يَصْفَحُ وَ يَبْدَءُ مَنْ لَقيهُ بِالسَّلامِ. مناقب، ج 1، ص 145 .
[17] وَمَنْ رامَهُ بِحاجَةٍ صابَرَهُ حَتَّي يَکُونَ هُوَالْمُنْصَرِفُ. ما اَخَذَ اَحَدٌ يَدَهُ فَيُرْسِلُ يَدَهُ حَتَّي يُرْسِلَها وَ اِذالَقي مُسْلِماً بَدأَهُ بِالْمُصافَحَةِ. مناقب، ج 1، ص 145.
[18] کانَ اِذا اَتي اَحَدٌ بِصَدَقَةٍ عِنْدَ رَسُولِاللَّهِ قالَ: اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي آلِ فُلانٍ. مستدرک ، ج 1 ، ص 526 .
[19] کانَ رَسُولُ اللَّهِصلي الله عليه وآله اِذا حَدَّثَ الْحَديثَ اَوْ سُئِلَ عَنِ الاَمْرِ کَرَّرَهُ ثَلاثاً لِيَفْهَمَ وَ يُفْهَمَ عَنْهُ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 19.
[20] کانَ اَصْحابُ النَّبِيِّ صلي الله عليه وآلهاِذا اَتَوْهُ يَقُولُونَ لَهُ «اَنْعِمْ صَباحاً وَ اَنْعِمْ مَساءًا» وَ هِيَ تَحِيَّةُاَهْلِالْجاهِلِيَّةِ فَاَنْزَلَاللَّهُ«واِذا جاؤُکَ حَيُّوکَ بِما لَمْ يُحَيِّکَ بِهِ اللَّهُ»فَقالَلَهُمْ رَسُولُاللَّهُصلي الله عليه وآله: قَدْ اَبْدَلَنَا اللَّهُ بِخَيْرٍ مِنْ ذلِکَ، تَحِيَّةُ اَهْلِ الْجَنَّةِ اَلسَّلامُ عَلَيْکُمْ. مستدرک، ج 2، ص 69.
[21] مَنْ جالَسَهُ صابَرَهُ حَتَّي يَکُونَ هُوَالْمُنْصَرِفُ. معاني الاخبار، ص 79.
[22] وَيُعْطي کُلَّ جُلَسائِهِ نَصيبَهُ وَلايَحْسَبُ اَحَدٌ مِنْ جُلَسائِهِ اَنَّ اَحَدًا اَکْرَمَ عَلَيْهِ مِنْهُ. معاني الاخبار، ص 79.
[23] قَدْ وَسَّعَالنَّاسَ مِنْهُ خُلْقَهُ فَصارَ لَهُمْ اَباً وَصارُوا عِنْدَهُ فِي الْخُلْقِ سَواءٌ. معانيالاخبار، ص 79 .
[24] يَضْحَکُ مِمَّا يَضْحَکُونَ مِنْهُ وَ يَتَعَجَّبُ مِمَّا يَتَعَجَّبُونَ مِنْهُ وَ يَصْبِرُ لِلْغَريبِ عَلَي الْجَفْوَةِ في مَسْأَلَتِهِ وَ مَنْطِقِهِ وَلا يَقْبَلُ الثَّناءَ اِلاَّ مِنْ مُکافِيً وَ لا يَقْطَعُ عَلي اَحَدٍ کَلامَهُ حَتَّي يَجُوزَ فَيَقْطَعَهُ بِنَهْيٍ اَوْ قِيامٍ. معاني الاخبار، ص 79 .
[25] ما صافَحَ رَسُولُ اللَّهصلي الله عليه وآله اَحَداً قَطُّ فَنَزَعَ يَدَهُ مِنْ يَدِهُ ، حَتَّي يَکُونَ هُوَالَّذي يَنْزَعُ يَدَهُ وَما فاوَضَهُ اَحَدٌ قَطُّ في حاجَةٍ اَوْ حَديثٍ فَانْصَرَفَ حَتَّي يَکُونَ الرَّجُلُ هُوَ الَّذي يَنْصَرِفُ وَما نازَعَهُ اَحَدٌ الْحَديثَ فَيَسْکُتَ حَتَّي يَکُونَ هُوَ الَّذي يَسْکُتُ وَ ما رُؤِيَ مُقَدِّمًا رِجْلِهِ بَيْنَ يَدَيْ جَليسٍ لَهُ قَطُّ وَلا خُيِّرَ بَيْنَ اَمْرَيْنِ اِلاَّ اَخَذَ بِاَشَّدِهِما. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 22 .
[26] کانَ رَسُولُاللَّهصلي الله عليه وآله يُقَسِّمُ لَحَظاتَهُ بَيْنَ اَصْحابِهِ فَيَنْظُرُ اِلي ذا وَيَنْظُرُ اِلي ذا بِالسَّويّةِ . وَلَمْ يَبْسُطْ رَسُولُاللَّهصلي الله عليه وآله رِجْلَيْهِ بَيْنَ اَصْحابِهِ قَطُّ. وَاِنْ کانَ لَيُصافِحُهُ الرَّجُلُ فَمايَتْرُکُ رَسُولُاللَّهصلي الله عليه وآله يَدَهُ حَتَّي يَکُونَ هُوَ التَّارِکُ فَلَمَّا فَطَنُوا لِذلِکَ کانَ الرَّجُلُ اِذا صافَحَهُ مالَ بِيَدِهِ فَنَزَعَها مِنْ يَدِهِ. کافي، ج 2، ص 671 .
[27] وَکانَ لا يَتَکَلَّمُ اَحَداً بِشَيءٍ يَکْرَهُهُ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 22 .
[28] وَاِذا جَلَسَ لَمْ يَحِلَّ حَبْوَتَهُ حَتَّي يَقُومَ جَليسُهُ. تفسير عياشي، ج 1، ص 203.
[29] کانَ رَسُولُ اللَّهصلي الله عليه وآله يُؤتي بِالصَّبيِّ الصَّغيرِ لِيَدْعُو لَهُ بِالْبَرَکَةِ فَيَضَعُهُ فِي حِجْرِهِ تَکْرِمَةً لاَهْلِهِ وَرُبَّما بالَ الصَّبِيُّ عَلَيْهِ فَيَصيحُ بَعْضُ مَنْ رآهُ حينَ يَبُولُ. فَيَقُولُ: لا تُزْرِمُوا I4 بِالصَّبيِّ حَتَّي يَقْضِيَ بَوْلَهُ. ثُمَّ يَفْرُغُ لَهُ مِنْ دُعائِهِ اَوْ تَسْمِيَتِهِ وَيَبْلُغُ سُرُورَ اَهْلِهِ فيهِ وَلا يَرَوْنَ اَنَّهُ يَتَأذَّي بِبَوْلِ صَبِيِّهمْ. فَاِذَا انْصَرَفُوا غَسَلَ ثَوْبَهُ بَعْدَهُ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 25 .
[30] وَما قَعَدَ اِلي رَسُولِاللَّهِصلي الله عليه وآله رَجُلٌ قَطُّ فَقامَ حَتَّي يَقُومَ.مکارمالاخلاق،ج1،ص15 .
[31] کانَ رَسُولُ اللَّهصلي الله عليه وآله اِذا فَقَدَ الرَّجُلَ مِنْ اِخْوانِهِ ثَلاثَةَ اَيَّامٍ سَأَلَ عَنْهُ فَاِنْ کانَ غائِبًا دَعالَهُ وَ اِنْ کانَ شاهِداً زارَهُ وَ اِنْ کانَ مَريضًا عادَهُ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 18.
[32] قالَ اَ نَسٌ : وَالَّذي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ ما قالَ لي في شَيءٍ قَطُّ کَرِهَهُ لِمَ فَعَلْتَهُ؟ وَ لا لامَني نِساءُهُ اِلاَّ قالَ: دَعُوهُ اِنَّما کانَ هذا بِکِتابٍ وَقَدَرٍ . احياءالعلوم، ج 2، ص 361 .
[33] عَنْ اَ نَسٍ، قالَ: خَدَمْتُ النَّبيّصلي الله عليه وآله تِسْعَ سِنينَ فَما اَعْلَمُ اَنَّهُ قالَ لي قَطُّ، هَلاَّ فَعَلْتَ کَذا وَلاعابَ عَلَيَّ شَيْئًا قَطُّ . مکارم الاخلاق، ج 1، ص 15 .
[34] کانَ لايَدْعُوهُ اَحَدٌ مِنْ اَصْحابِهِ وَغَيرِهِمْ اِلاَّ قالَ لَبَّيْکَ. احياءالعلوم، ج 1، ص 381.
معاشرت و سلوک پيامبر اکرم
وقتي که يکي از مسلمانان به آن حضرت سلام کرده و ميگفت: سلامٌ عليک، حضرت در جواب او ميفرمود: وعليک السلام و رحمةاللَّه. و اگر ميگفت: السلام عليک و رحمة اللَّه، حضرت در جواب ميفرمود: عليک السلام ورحمةاللَّه وبرکاته. و به اين ترتيب رسول خداصلي الله عليه وآله در پاسخ سلام، اضافه مينمود[1] .
وقتي که به حضرت خبر ميدادند که دختري به دنيا آمده است، ميفرمود: «ريحان است و روزي او برعهده خداوند ميباشد»[2] .
وقتي که کسي را صدا ميزد سهبار تکرار ميکرد و اگر اذن دخول ميگرفت، سهبار تکرار مينمود[3] .
پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «ما گروه پيامبران دستور داريم که با مردم بهاندازه عقل آنان سخن بگوييم»[4] .
چيزي از آن حضرت در خواست نشد که در جواب نه بگويد وهرگز سائلي را رد نکرد. اگر ممکن بود حاجت او را برميآورد و اگر نه، با زبان نرم و شيرين او را راضي ميساخت[5] .
هرگز سائلي را رد نفرمود. اگر چيزي داشت مرحمت ميکرد و گرنه ميفرمود: خدا برساند[6] .
اگر پيامبرصلي الله عليه وآله در حال نماز بود و کسي در کنارش مينشست، نماز خود را سريع به پايان رسانيده و به سوي او بر ميگشت و ميفرمود: «آيا حاجتي داري؟»[7] .
زيد بن ثابت گويد: «چون با رسول خداصلي الله عليه وآله مينشستيم، اگر از آخرت سخن ميگفتيم، او نيز با ما راجع به آن سخن ميگفت. و اگر راجع به دنيا گفتگو ميکرديم، باز با ما راجع به دنيا سخن ميگفت و اگر راجع به خوردنيها و آشاميدنيها صحبتي پيش ميآمد، باز با ما در همين رابطه صحبت ميکرد»[8] .
پيامبرصلي الله عليه وآله با چشم و ابرو اشاره نميفرمود و مرموزانه بادست واشاره چيزي نميفهماند[9] .
پيامبرصلي الله عليه وآله چون به مسلماني ميرسيد، ابتدا با او دست داده ومصافحه مينمود[10] .
پيامبرصلي الله عليه وآله به اصحاب ميفرمود: «بديهاي يکديگر را پيش من بازگو نکنيد،چون دوست دارم با دلي خالي از کدورت نزد شما بيايم»[11] .
رسول خداصلي الله عليه وآله بدون تمايز در ميان اصحاب خود مينشست، به گونهاي که هرگاه شخص غريبي وارد مجلس ميشد، آن حضرت را نميشناخت تا اينکه سؤالات خود را مطرح کند. ابوذر ميگويد: «از حضرت خواهش کرديم تا اجازه بدهد برايش جايگاهي قرار دهيم که اشخاص تازهوارد،ايشان را بشناسند.پس از اجازه،برايش سکّويي درست کرديم و حضرت بر آن مينشست و ما در دو طرف او مينشستيم»[12] .
انس بن مالک ميگويد: «چون خدمت رسول خداصلي الله عليه وآله ميآمديم، حلقهوار مينشستيم»[13] .
جابر گويد: «وقتي که رسول خداصلي الله عليه وآله بيرون ميآمد، اصحاب جلو آن حضرت راه ميرفتند و پشت سر او را براي فرشتگان خالي ميگذاشتند»[14] .
پيامبرصلي الله عليه وآله براي احترام گذاشتن و بهدست آوردن دل اصحاب، آنها را به کنيه صدا ميزد و براي کسانيکه کنيه نداشتند، کنيه قرار ميداد و مردم نيز بههمان کنيه صدايشان ميزدند؛ همچنين براي زنهاي اولاد دار و بياولاد و حتي بچهها کنيه قرار ميداد و بدينوسيله، دل همه را بهدست ميآورد[15] .
کسيکه برآن جناب وارد ميشد ، تُشک زيرِ پاي خود را به او ميداد و اگر آن شخص، ميخواست قبول نکند، اصرار ميکرد[16] .
از اصحاب خود سراغ ميگرفت و از مردم، حال افراد ديگر را ميپرسيد، از کار آنها غفلت نميکرد تا مبادا منحرف شوند[17] .
[1] اِنَّهُ کانَ اِذا سَلَّمَ عَلَيْهِ اَحَدٌ مِنَ الْمُسْلِمينَ فَقالَ: سَلامٌ عَلَيْکَ، يَقُولُ وَعَلَيْکَالسَّلامُ وَرَحْمَةُاللَّه، اِذا قالَ: اَلسَّلامُعَلَيْکَ وَرَحْمَةُاللَّه، قالَ النَّبيّصلي الله عليه وآله وَعَلَيْکَالسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ. وَهکَذا يَزيدُ في جَوابِ مَنْ يُسَلِّمُ عَلَيْهِ. مستدرک، ج 2، ص 70 .
[2] کانَ رَسُولُاللَّهِصلي الله عليه وآلهاِذا بُشِّرَبِجارِيَةٍقالَ:رَيْحانَةٌوَرِزْقُهاعَلَياللَّهِ.جعفريات،ص189.
[3] وَکانَ اِذا دَعا دَعا ثَلاثاً وَاِذاَ اسْتَأذَنَ إِسْتَأذَنَ ثَلاثاً . مکارم الاخلاق، ج 1، ص 22.
[4] قالَ رَسُولُاللَّهصلي الله عليه وآله اِنَّا مَعاشِرَالْاَنبِياءِ اُمِرْنا اَنْ نُکَلِّمَالنَّاسَ عَلي قَدْرِ عُقُولِهِمْ. محاسن، ص 149 .
[5] ما سُئِلَ شَيْئاًقَطُّ فَقالَ لا وَ ما رَدَّ سائِلَ حاجَةٍ قَطُّ اِلاَّ اَتي بِها اَوْ بِمَيْسُورٍ مِنَ الْقَوْلِ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 22.
[6] وَما مَنَعَ سائِلاً قَطُّ اِنْ کانَ عِنْدَهُ اَعْطي وَاِلاَّ قالَ يَأْتِي اللَّهُ بِهِ. مجمعالبيان، ج 1 ، ص 164 .
[7] وَکانَ لا يَجْلِسُ اِلَيْهِ اَحَدٌ وَهُوَ يُصَلّي اِلاّ خَفَّفَ صَلَواتَهُ وَاَقْبَلَ عَلَيْهِ وَقالَ اَلَکَ حاجَةٌ . مناقب، ج 1، ص 145 .
[8] کُنَّا اِذا جَلَسْنا اِلَيْهِ اِنْ اَخَذْنا فِي حَديثٍ في ذِکْرِ الآخِرَةِ اَخَذَ مَعَنا وَ اِنْ اَخَذْنا في ذِکْرِ الدُّنْيا اَخَذَ مَعَنا وَاِنْ اَخَذْنا في ذِکْرِ الطَّعامِ وَالشَّرابِ اَخَذَ مَعَنا.مکارمالاخلاق، ج 1، ص 20.
[9] لَمْ يَکُنْ لَهُ خائِنَةُ الأعْيُنِ يَعْنِي الْغَمْزَ بِالْعَيْنِ وَالرَّمْزَ بِالْيَدِ. مناقب، ج 1، ص 20.
[10] وَاِذا لَقِيَ مُسْلِمًا بَدَأَ بِالْمُصافَحَةِ. مناقب، ج 1، ص 20.
[11] کانَ رَسُولُاللَّهصلي الله عليه وآله يَقُولُ: لا يُبَلِّغُنِي اَحَدٌ مِنْکُم عَنْ اَحَدٍ مِنْ اَصْحابي شيئاً فَاِنّي اُحبُّ اَنْ اَخْرُجَ اِلَيْکُمْ وَاَ نَا سَليمُ الصَّدْرِ. احياءالعلوم، ج 2 ، ص 328 .
[12] کانَ رَسُولُ اللَّهصلي الله عليه وآله يَجْلِسُ بَيْنَ ظَهْراني اَصْحابِهِ فَيجيءُ الْغَريبُ فَلا يَدْري اَيُّهُمْ هُوَ حَتَّي يَسْئَلَ. فَطَلَبْنا اِلَي النَّبيّصلي الله عليه وآله اَنْ يَجْعَلَ مَجْلِساً يَعْرِفُهُ الْغَريبُ اِذا اَتاهُ. فَبَنَيْنالَهُ دُکَّاناً مِنْ طينٍ وَکانَ يَجْلِسُ عَلَيْهِ وَنَجْلِسُ بِجانِبَيْهِ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 15 .
[13] کُنَّا اِذا اَتَيْنَا النَّبِيّصلي الله عليه وآله جَلَسْنا حَلْقَةً. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 21.
[14] کانَ رَسُولُاللَّهِصلي الله عليه وآله اِذا خَرَجَ مَشي اَصْحابُهُ اَمامَهُ وَتَرَکُوا ظَهْرَهُ لِلْمَلائِکَةِ. مکارمالاخلاق، ج 1 ، ص 21 .
[15] وَ لَقَدْ کانَ يَدْعُوا اَصْحابَهُ بِکُناهُمْ اِکْرامًا لَهُمْ وَاِستِمالَةً لِقُلُوبِهِمْ وَيُکَنّي مَنْ لَمْ يَکُنْ لَهُ کُنْيَةً. فَکانَ يُدْعي بِما کَنَّاهُ بِهِ. وَيُکَنّي اَيْضاً النِّساءَ اللّاتي لَهُنَّ الْاَوْلادُ وَاللّاتي لَمْ يَلِدْنَ وَيُکَنِّي الصِّبْيانَ فَيَسْتَلينَ بِهِ قُلُوبَهُمْ. احياءالعلوم، ج 2 ، ص 362 .
[16] وَکانَ يُؤْثِرُ الدَّاخِلَ عَلَيْهِ بِالْوِسادَةِ الَّتي تَحْتَهُ فَاِنْ اَبي اَنْ يَقْبَلَها عَزَمَ عَلَيْهِ حَتَّي يَفْعَلَ. احياءالعلوم، ج 2، ص 379 .
[17] وَيَتَفَقَّدُ اَصْحابَهُ وَيَسْأَلُ النَّاسَ عَمَّا في النَّاسِ ... لا يَغْفُلُ مَخافَةَ اَنْ يَغْفُلُوا وَيَميلُوا . معاني الاخبار، ص 79 .
خوش مشربي و مزاح پيامبر
امام صادقعليه السلام فرمود: «پيامبرصلي الله عليه وآله خوش مجلس بود. وقتي با مردم رو به رو ميشد، پيشانيش چون چراغي روشن آنان را به خود جلب ميکرد»[1] .
رسول خداصلي الله عليه وآله با مردم شوخي ميکرد و منظورش آن بود که آنها را مسرور سازد[2] .
امام رضاعليه السلام فرمود: «رسول خدا مزاح ميکرد و جز مطالب حق چيزي نميگفت»[3] .
مرد عربي پيش رسول خدا ميآمد و هديه براي آن حضرت ميآورد و ميگفت: پول هديه را مرحمت کن. حضرت ميخنديد و هروقت غمگين ميشد، ميفرمود: «اعرابي چه شد؟ کاش ميآمد»[4] .
رسول خدا هنگامي که يکي از اصحاب را غصهدار و مغموم ميديد با مزاح کردن او را مسرور ميساخت و ميفرمود: «خداوند کسي را که با ترشرويي با برادرانش روبهرو شود دشمن دارد»[5] .
از رأفت و مهرباني حضرت رسول خدا صلي الله عليه وآله آن بود که با اصحاب خود مزاح ميکرد تا عظمت و بزرگي او در دل آنان هراس ايجاد نکند تا بتوانند به او نگاه کرده و نيازهاي خود را باز گويند[6] .
يکي از شوخيهاي آن حضرت چنين بود که پيرهزني خدمت آن حضرت آمد. حضرت فرمود: پيرهزن وارد بهشت نميشود. پيره زن شروع به گريه نمود. حضرت فرمود: تو در آن روز پيرهزن نيستي. خداوند ميفرمايد: ما زنان را خلقتي مجدّد و بکارت ميبخشيم[7] .
پدر بزرگ خالدالقسري زني را بوسيد. آن زن نزد پيامبرصلي الله عليه وآله آمد و از او شکايت کرد. حضرت او را احضار فرمود. آن مرد اقرار کرد که چنين کاري را کرده است و گفت: اي زن اگر ميخواهي قصاص کني من حاضرم که قصاص شوم. حضرت و اصحاب خنديدند. پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: آيا دوباره چنين کاري خواهي کرد؟ عرض کرد: نه به خدا سوگند، حضرت از کيفر او گذشت.[8] .
[1] لَيِّنُ الْجانِبِ، اِذا طَلَعَ بِوَجْهِهِ عَلَي النَّاسِ رَأَوْا جَبينَهُ کَأَنَّهُ ضَوءُ السِّراجِ الْمُتَوَقَّدِ. مناقب، ج1، ص 155.
[2] وَلَقَدْ کانَ النَّبِيُّ يُداعِبُ الرَّجُلَ يُريدُ بِهِ اَنْ يَسُرَّهُ. مکارمالاخلاق، ج 1، ص 21 ؛ کافي، ج 2، ص 663 .
[3] وَکانَ رَسُولُ اللَّهِ يُداعِبُ وَلا يَقُولُ اِلاَّ حَقّاً. مستدرک، ج 2، ص 76؛ کشفالغمة، ج 1، ص 2 .
[4] اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ کانَ يَأْتيهِ اْلاَعْرابِيُّ فَيَأْتي اِلَيْهِ الْهَدِيَّةَ ثُمَّ يَقُولُ مَکانَهُ: اَعْطِنا I4 ثَمَنَ هَدِيتِنا، فَيَضْحَکُ رَسُولُ اللَّهِصلي الله عليه وآله وَکانَ اِذا اغَتَمَّ يَقُولُ: ما فَعَلَ اْلاَعْرابي اَتانا. کافي، ج 1، ص663.
[5] کانَ رَسُولُاللَّهِ لَيَسُرُّ الرَّجُلَ مِنْ اَصْحابِهِ اِذا رَآ هُ مَغْمُوماً بِالْمُداعَبَةِ وَکانَ يَقُولُ: اِنَّ اللَّهَ يُبْغِضُ الْمُعَبَّسَ في وَجْهِ اِخْوانِهِ. کشفالريبه ، ص 82 .
[6] وَکانَ مِنْ رَأْفَتِهِ لِاُمَّتِهِ مُداعَبَتُهُ لَهُمْ لِکَيْلا يَبْلُغَ بِاَحَدٍ مِنْهُمُ التَّعْظيمُ حَتَّي لايَنْظُرَ اِلَيْهِ. کشفالريبه ، ص 82 .
[7] اَتَتْ اِمْرَأَةٌ عَجُوزٌ اِلَي النَّبِيّصلي الله عليه وآله: فَقالَ لا تَدْخُلُ الْجَنَّةَ عَجُوزٌ فَبَکَتْ فَقالَ: اِنَّکَ لَسْتَ يَوْمَئِذٍ بِعَجُوزٍ، قالَاللَّهُ تَعالي: «اِنَّا اَنْشَأْناهُنَّ اِنْشاءاً - فَجَعَلْناهُنَّ اَبْکاراً»، تنبيهالخواطر،ج 1 ص 112 .
[8] وَقَبَّلَ جَدُّ خالِدِ الْقَسْري اِمْرأَةً، فَشَکَتْ اِلَي النَّبِيّصلي الله عليه وآله فَاَرْسَلَ اِلَيْهِ فَاعْتَرَفَ وَقالَ: اِنْ شَئْتِ اَنْ تَقْتَصَّ فَلْتَقْتَصَّ فَتَبَسَّمَ رَسُولُاللَّهِصلي الله عليه وآله وَاَصْحابُهُ. فَقالَ: اَوَلا تَعُودُ؟ فَقالَ: لا وَاللَّهِ يا رَسُولَاللَّهِ. فَتَجاوَزَ عَنْهُ، مناقب، ج 1 ، ص 149 .
🟢آداب فردي و و سبک زندگی اجتماعي پيامبر اکرم
>نحوه سخن گفتن پيامبر
>راه رفتن پيامبر
>نحوه آب و غذا خوردن پيامبر
>نحوه نگاه کردن پيامبر
>نحوه خنديدن پيامبر
>نحوه خوابيدن و آداب بستر پيامبر
>نحوه تطهير پيامبر
>نحوه نشستن پيامبر
>آراستگي و نظافت پيامبر
>مهمان، مهماني و سيره پيامبر
>امانت داري و وفاي به عهد پيامبر
>تدفين، تشييع، مراسم عزاداري اموات و سيره پيامبر
>بهداشت دهان و دندان پيامبر
>جود و بخشش پيامبر
>مسافرت و سيره پيامبر
>تواضع و فروتني پيامبر
>ميانه روي و اعتدال پيامبر
>پذيرش هديه و شيوه پيامبر
>همسرداري، توجه به فرزندان و سيره پيامبر
>مراسم خواستگاري و ازدواج پيامبر
نحوه سخن گفتن پيامبر
اکثر اوقات ساکت بود و جز در مواقع ضرورت حرف نميزد و هنگام تکلّم از اول تا به آخر به آرامي لب به سخن باز ميکرد و کلام او کوتاه وجامع وخالي از طول وتفصيل بيجا و وافي به تمام مقصود بود[1] .
پيامبرصلي الله عليه وآله هنگام سخن گفتن تبسم ميکرد[2] .
کلامش روشن بود بهطوري که هرشنونده آن را ميفهميد[3] .
وقتي که سخن ميگفت دستها را به هم وصل ميکرد (انگشتها را درهم فرو ميبرد) و انگشت شصت (ابهام) دست چپ را به کف دست راست ميزد[4] .
سخن نميگفت، مگر جايي که اميد ثواب ميداشت. هنگام سخن گفتن چنان حاضران را به خود جذب ميکرد که گويا روي سر آنها پرنده نشسته است و چون ساکت ميشد، آنان سخن ميگفتند[5] .
کلمات گفتارش به يکديگر پيوستگي داشت. کلماتش را به طوري شمرده بيان ميکرد که شنونده آن را به خوبي به خاطر بسپارد. جوهره صدايش بلند و آهنگ صدايش از همه زيباتر بود[6] .
پيامبرصلي الله عليه وآله فصيحترين مردم در سخن گفتن بود و خود ميفرمود: من از همه عرب فصيحترم[7] .
پيامبرصلي الله عليه وآله از همه مردم در سخن گفتن اختصار را رعايت ميکرد و در عين حال تمام آنچه را که ميخواست در ضمن جملاتي کوتاه ادا ميفرمود[8] .
پيامبرصلي الله عليه وآله اگر ناچار ميشد که سخن درشت و ناپسندي بگويد آن را به کنايه بيان ميفرمود[9] .
[1] طَويلُ السُّکُوتِ، لايَتَکَلَّمُ في غَيْرِ حاجَةٍ، يَفْتَتِحُ الْکَلامَ وَيَخْتِمُهُ بِاَشْداقِهِ، يَتَکَلَّمُ بِجَوامِعالْکَلِمِ فَصْلاً لا فُضُولَ فيهِ وَلا تَقْصيرَ. مناقب، ج 1 ، ص 155 .
[2] کانَ رَسُولُاللَّهصلي الله عليه وآله اِذا حَدَّثَ بِحَديثٍ تَبَسَّمَ فيحَديثِهِ.مکارمالاخلاق،ج1،ص23.
[3] وَکانَ کَلامُهُ فَصْلاً يَتَبَيَّنُهُ کُلُّ مَنْ سَمِعَهُ، مکارم الاخلاق، ج 1، ص 22.
[4] وَاِذا تَحَدَّثَ اِتَّصَلَ بِها فَضَرَبَ بِراحَتِهِ الْيُمْني باطِنَ اِبْهامِهِ الْيُسْري. معانيالاخبار، ص 79 .
[5] وَلا يَتَکَلَّمُ اِلاّ فيما رَجي ثَوابَهُ. اِذا تَکَلَّمَ اَطْرَقَ جُلَسائُهُ کَأَنَّ عَلي رُؤسِهِمُ الطَّيْرَ. فَاِذا سَکَتَ تَکَلَّمُوا. معاني الاخبار، ص 79 .
[6] کَأَ نَّهُ يَتْبَعُ بَعْضُهُ بَعْضاً، بَيْنَ کَلامِهِ تَوَقُّفٌ يَحْفَظُهُ سامِعُهُ وَ يَعيهِ وَ کانَ جَهيرَ الصَّوْتِ، اَحْسَنَ النَّاسِ نَغْمَةً . احياء العلوم، ج 2 ، ص 363 .
[7] کانَ رَسُولُ اللَّهِصلي الله عليه وآله اَفْصَحُ النَّاسِ مَنْطِقاً وَاَحْلاهُمْ کَلاماً وَيَقُولُ: اَ نَا اَفْصَحُ الْعَرَبِ. احياء العلوم، ج 2 ، ص 367 .
[8] وَکانَ اَوْجَزُ النَّاسِ کَلاماً وَکانَ مَعَ الْايجازِ يَجْمَعُ کُلَّ ما اَرادَ، احياءالعلوم، ج 2 ، ص 367 .
[9] وَيُکَنّيعَمَّا اضْطَرَّهُ الْکَلامُ اِلَيْهِ مِمَّا يَکْرَهُ، احياءالعلوم، ج 2 ، ص 367 .
راه رفتن پيامبر
به آرامي و با وقار قدم بر ميداشت. در حال راه رفتن پيش روي خود نگاه ميکرد. هنگام راه رفتن مانند کسي که بر زمين سراشيب راه رود، قدمها را برميداشت[1] .
در پيادهروي، هيچکس نميتوانست براو سبقت بگيرد[2] تي که راه ميرفت گويا پرنده بر سر او نشسته است.[3] .
[1] کانَ رَسُولُاللَّهِ اِذا مَشي تَکَفَّأَ تَکَفُّئاً کَاَ نَّما يَتَقَلَّعُ مِنْ صَبَبٍ. مکارمالاخلاق، ج 1 ، ص 22 .
[2] وَلايَتَقَدَّمُهُ مُطْرِقٌ. مناقب، ج 1 ، ص 145 .
[3] وَکاناِذا مَشي کَأَنَّ الطَّيْرُ عَلي رَأْسِهِ. مکارمالاخلاق، ج 1 ، ص 245 .
نحوه آب و غذا خوردن پيامبر
آن حضرت غذاي داغ ميل نميفرمود و صبر ميکرد تا سرد شود و ميفرمود: خداوند به ما آتش نخورانيدهاست. همانا غذاي داغ برکت ندارد، آن را سرد کنيد[1] .
رسول خداصلي الله عليه وآله هنگام خوردن، بسم اللَّه ميگفت و با سه انگشت و از جلو خود غذا ميخورد و از جلو کسي غذا بر نميداشت. و چون غذا ميآوردند قبل از ديگران شروع ميکرد و با سه انگشت (ابهام) و (مسبّحه) و (وسطي) غذا ميخورد و گاهي از انگشت چهارم هم کمک ميگرفت و گاهي با تمام کف دست غذا ميخورد، ولي با دو انگشت غذا نميخورد، و ميگفت: «اينگونه غذا خوردن از شيطان است»[2] .
پيامبرصلي الله عليه وآله وقتي که از ظرفي آب ميل ميکرد به سه نفس ميآشاميد و در هرنفس در آغاز بسم اللَّه و در پايان الحمدللَّه ميگفت[3] .
وقتي که حضرت آب ميآشاميد، ابتداء بسم اللَّه ميگفت ... آب را ميمکيد و آن را به يک نفس فرونميبرد و ميفرمود: «درد کبد از بلعيدن يکمرتبه آب حاصل ميشود»[4] .
امام عليعليه السلام ميفرمايد: «چندبار دقت کردم ديدم رسولاللَّهصلي الله عليه وآله هنگام نوشيدن آب، آن را با سه نفس ميآشاميد و در هرمرتبه، در آغاز بسم اللَّه و در پايان الحمدللَّه ميگفت. علت را پرسيدم، فرمود: يا علي ! حمد بهمنظور اداي شکر و بسم اللَّه براي ايمني از درد است»[5] .
پيامبرصلي الله عليه وآله وقتي آب مينوشيد، در ظرف آب نفس نميکشيد، بلکه هروقت ميخواست نفس بکشد آن را از دهان دور نگه ميداشت[6] .
پيامبرصلي الله عليه وآله وقتي که غذاي چرب ميل ميکرد، آب کمتر ميخورد. عرض کردند: شما کم آب مينوشيد. ميفرمود: «براي اين غذا ، کم نوشيدن آب سازگارتر است»[7] .
پيامبرصلي الله عليه وآله با کف دستهاي خود آب مينوشيد و ميفرمود: «ظرفي پاکيزهتر از دست نيست»[8] .
هيچگاه پيامبرصلي الله عليه وآله دو نوع غذا نداشت؛ طعام آن حضرت اگر گوشت بود، نان نداشت و اگر نان بود گوشت نداشت[9] .
رسول خداصلي الله عليه وآله تا ممکن بود تنها غذا نميخورد[10] .
رسول خداصلي الله عليه وآله کاسه غذا را با انگشت خود پاک ميکرد[11] .
و اما سنت (پيامبرصلي الله عليه وآله) بر جانب چپ نشستن و از جلو خود غذا خوردن با سه انگشت است[12] .
شستن دو دست پيش از غذا و بعد از غذا از سنّت (پيامبرصلي الله عليه وآله) است[13] .
پيامبرصلي الله عليه وآله سير، پياز و تره ميل نميفرمود[14] .
پيامبرصلي الله عليه وآله گوشت ماهيچه و سردست را دوست داشت وگوشت ران را نميپسنديد، زيرا اين قسمت بهمثانه حيوان نزديک است[15] .
پيامبرصلي الله عليه وآله به غذا فوت نميکرد و در ظرف آب نفس نميکشيد[16] .
گذاردن سرکه و سبزي بر سر سفره از سنّت (پيامبرصلي الله عليه وآله) است[17] .
امام صادقعليه السلام با پنج انگشت غذا ميل ميکرد و ميفرمود: پيامبرصلي الله عليه وآله اين چنين غذا ميل ميکرد، نه مانند مستکبران[18] .
پيامبرصلي الله عليه وآله چون با ديگران بر سر سفره مينشست، اول کسي بود که شروع به غذا خوردن ميکرد و آخرين کسي بود که از غذا خوردن دست ميکشيد و هنگام غذا خوردن از جلو خود ميل مينمود و تنها در موقع خوردن رطب و خرما بود که دست به جانب ديگر دراز ميکرد[19] .
پيامبرصلي الله عليه وآله تا پايان عمر، هرگز در حال تکيه دادن غذا ميل نفرمود[20] .
پيامبرصلي الله عليه وآله آشاميدني را با سه نفس ميآشاميد و آب را نميبلعيد، بلکه ميمکيد[21] .
پيامبرصلي الله عليه وآله براي غذا خوردن، مانند نمازگزار ، دو زانو مينشست و دوقدم خود را جمع ميکرد و ميفرمود: «همانا من بنده هستم، مانند بندگان غذا ميخورم و چون آنان مينشينم»[22] .
پيامبرصلي الله عليه وآله هرگاه که بر سر سفره مينشست، مانند بردگان نشسته و بر ران چپ خود تکيه ميکرد[23] .
پيامبرصلي الله عليه وآله مانند بردگان مينشست و دست خود را بر زمين مينهاد و برخلاف مستکبران با سهانگشت غذا ميخورد[24] .
پيامبرصلي الله عليه وآله هرگز غذايي را مذمّت نميکرد. اگر غذايي را دوست ميداشت، ميل ميفرمود و اگر دوست نميداشت، نميخورد، ولي آن را بر ديگران حرام نمينمود و ته ظرف غذا را با انگشت پاک ميکرد و ميفرمود: «غذاي ته ظرف برکت بيشتري دارد». و چون از غذا خوردن فارغ ميشد، هرسه انگشت خود را يکي پس از ديگري با دهان پاک ميکرد و پس از آن دست خود را ميشست[25] .
پيامبرصلي الله عليه وآله وقتي که گوشت ميل ميکرد، سر خود را به سوي آن نميبرد، بلکه گوشت را بهطرف دهان ميآورد و سپس آن را خوب ميجويد[26] .
پيامبرصلي الله عليه وآله از گوشت پرنده شکار شده ميل ميکرد، ولي خودش آن را تعقيب نميکرد و شکار نمينمود. دوست داشت که ديگران شکار کنند و براي حضرتش بياورند تا ميل کند[27] .
بهترين طعام نزد پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم غذايي بود که شرکت کنندگان در آن بيشتر باشند[28] .
رسول خداصلي الله عليه وآله چون با مردم غذا ميخورد، نخستين کسي بود که دست به غذا دراز ميکرد و آخر از همه دست ميکشيد تا مردم (بدون خجالت) بخورند[29] .
غذا خوردن پيامبران در شب، پس از نماز عشا بود. پس شما شام خوردن راترک نکنيد، زيرا ترک آن باعث تباهي بدن است[30] .
هرگاه نزد پيامبرصلي الله عليه وآله طعامي حاضر ميشد که در آن خرما بود، آن حضرت از خرما شروع ميکرد[31] .
پيامبرصلي الله عليه وآله ميان هردو لقمه غذا ، حمد الهي بجا ميآورد[32] .
پيامبرصلي الله عليه وآله وقتي که شير ميخورد آن را مضمضه ميکرد وميفرمود: «در شير چربي است»[33] .
پيامبرصلي الله عليه وآله وقتي که خرما ميخوردند، هسته آن را پشت دست خود گذاشته و آن را دور ميانداختند[34] .
پيامبرصلي الله عليه وآله ايستاده و يا در حال سواره آب مينوشيد و از مشک، کوزه و هرظرف ديگر و نيز با دستهايش آب ميل ميکرد[35] .
پيامبرصلي الله عليه وآله هنگام خوردن به کسيکه روبهروي حضرت نشسته بود تعارف ميکرد، ولي موقع آب نوشيدن به کسيکه در طرف راست نشسته بود آب ميداد[36] .
عليعليه السلام به کميل فرمود: اي کميل ! در کيفيت غذاي خود زياد دقت مکن، چرا که رسول خداصلي الله عليه وآله به آن خيلي اهميت نميداد[37] .
پيامبرصلي الله عليه وآله با سه نفس آب مينوشيد. در هر دفعه اول بسم اللَّه و در آخر الحمدللَّه ميگفت به اين ترتيب که بعد از نفس اول ميگفت: الحمدللَّه و بعداز نفس دوم ميگفت: الحمدللَّه ربالعالمين و بعد از نفس سوم ميگفت: الحمدللَّه ربالعالمين، الرحمن الرحيم[38] .
وقتيکه پيامبرصلي الله عليه وآله آب مينوشيد ميفرمود: «شکر خدا را که آب را بهواسطه گناهان ما تلخ قرار نداد و بهواسطه نعمت خود آن را گوارا و شيرين قرار داد»[39] .
[1] اِنَّهُ کانَ لايَأْکُلُ الْحارَّ حَتَّي يَبْرُدَ وَيَقُولُ: اِنَّ اللَّهَ لَمْ يُطْعِمْنا ناراً. اِنَّ الطَّعامَ الْحارَّ غَيْرُذي بَرَکَةٍ فَاَبْرِدُوهُ. مکارم الاخلاق، ج 1 ، ص 28 .
[2] وَکانَ اِذا اَکَلَ سَمَّي وَ يَأْکُلُ بِثَلاثَةِ اَصابِعَ وَمِمَّايَليهِ وَلايَتَناوَلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْ غَيْرِهِ وَيُؤْتي بِالطَّعامِ فَيَشْرَعُ قَبْلَ الْقَوْمِ، ثُمَّ يَشْرَعُونَ. وَکانَ يَأْکُلُ بِاَصابِعِهِ الثَّلاثِ، اَلْاِبْهامِ وَاَلَّتي تَليها وَالْوُسْطي وَرُبَمَا اسْتَعانَ بِالرَّابِعَةِ وَکانَ يَأْکُلُ بِکَفِّهِ کُلِّها وَلَمْ يَکُنْ يَأْکُلْ بِاِصْبَعَيْنِ وَيَقُولُ: اِنَّ الْاَکْلَ بِالْاِصْبَعَيْنِ هَوَاَکْلُ الشَّيْطانِ. مکارم الاخلاق، ج 1 ، ص 28 .
[3] کانَ رَسُولُ اللَّهصلي الله عليه وآله يَتَنَفَّسُ فِي الْاِناءِ ثَلاثَةَ اَنْفاسٍ يُسمّي عِنْدَ کُلٍّ وَيَشْکُرُاللَّهَ فِي اخِرِهِنَّ. مکارمالاخلاق، ج 1 ، ص 173 .
[4] کانَ اِذا شَرِبَ بَدَءَ فَسَمَّي ... وَيَمُصُّ الْماءَ مَصّاً وَلا يَعُبُّ عَبّاً وَيَقُولُ: اَلْکِبادُ مِنَ الْعَبّ. مکارمالاخلاق، ج 1، ص 32 .
[5] عَنْ عَلِيّعليه السلام قالَ: تَفَقَّدْتُ النَّبِيّصلي الله عليه وآله غَيْرَ مَرَّةٍ وَهُوَ اِذا شَرِبَ تَنَفَّسَ ثَلاثاً مَعَ کُلِّ واحِدَةٍ مِنْها تَسْمِيَةٌ اِذا شَرِبَ وَتَحْميدٌ اِذَ انْقَطَعَ. فَسَئَلْتُهُ عَنْ ذلِکَ ، فَقالَ: يا عَلِيُّ ! شُکْرُاللَّهِ تَعالي بِالْحَمْدِ وَتَسْمِيَتُهُ مِنَ الدَّاءِ. دعائم الاسلام، ج 2 ، ص 130 .
[6] وَکانَ لا يَتَنَفَّسُ فِي الاِناءِ اِذا شَرِبَ، فَاِذا اَراد اَنْ يَتَنَفَّسَ اَبْعَدَ الاِناءَ عَنْ فيهِ حَتَّي يَتَنَفَّسَ. مکارمالاخلاق، ج 2 ، ص 32 .
[7] کانَ رَسُولُ اللَّه صلي الله عليه وآلهاِذا اَکَلَ الدَّسَمَ اَقَلَّ شُرْبَ الْماءِ. فَقيلَ لَهُ: يا رَسُولَ اللَّه، اِنَّکَ لَتَقِلُّ شُرْبَالْماءِ فَقالَ: هُوَ اَمْرَئُ لِطَعامي. محاسن، ص 470 .
[8] اِنَّهُ کانَ يَشْرِبُ بِکَفِّهِ، يَصُبُّ الْماءَ فيها وَ يَقُولُ: لَيْسَ اِناءٌ اَطْيَبُ مِنَ الْيَدِ. مکارمالاخلاق، ج 1 ، ص 32 .
[9] ما کانَ يَجْتَمِعُ لِرَسُولِ اللَّه صلي الله عليه وآلهلَوْنانِ في لُقْمَةٍ في فَمِّهِ. اِنْ کانَ لَحْماً لَمْ يَکُنْ خُبْزاً وَاِنْ کانَ خُبْزاً لَمْ يَکُنْ لَحْماً. تنبيهالخواطر، ج 1 ، ص 48 .
[10] کانَ لا يَأکُلُ وَحْدَهُ ما يُمْکِنُهُ. مکارمالاخلاق، ج 1 ، ص 32 .
[11] کانَ رَسُولُاللَّه يَلْطَعُ الْقَصْعَةَ. محاسن، ص 372 .
[12] وَاَمَّا السُّنَّةُ فَالْجُلُوسُ عَلَي الرِّجْلِ الْيُسْري وَالْاَکْلُ بِثَلاثِ اَصابِعَ وَالاَکلُ مِما يَليهِ. اقبال، ص 359 .
[13] وَالسُّنَّةُ فِي ذلِکَ غَسْلُ الْيَدَيْنِ قَبْلَ الطَّعامِ وَبَعْدَهُ. مستدرک، ج 3، ص 102 .
[14] کانَ لا يَأْکُلُ الثُّومَ وَالْبصَلَ وَالْکُرَّاثَ. بحار، ج 16، ص 387 .
[15] کانَ النَّبِيّصلي الله عليه وآله يُحِّبُ الذِّراعَ وَالْکِتْفَ وَيَکْرَهُ الْوَرْکَ لِقُرْبِها مِنَ الْمَبالِ. محاسن، ص 393 .
[16] لَمْ يَکُنْ رَسُولُ اللَّهِصلي الله عليه وآله يَنْفُخُ فِي طَعامٍ وَلايَتَنَفَّسُ فِي الْاِناءِ. عوارف المعارف، ص 349 .
[17] اَلْخَلُّ وَالْبَقْلُ عَلَي السُّفْرةِ مِنَ السُّنَّةِ. عوارفالمعارف، ص 349 .
[18] عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ اِنَّهُ کانَ يَأْکُلُ بِالْخَمْسِ الْاَصابِعِ وَيَقُولُ: هکَذا کانَ رَسُولُاللَّهِصلي الله عليه وآله لَيْسَ کَما يَأْکُلُ الْجَبَّارُونَ. دعائمالاسلام، ج 2 ، ص 119 .
[19] وَکانَ اِذا اَکَلَ مَعَ الْقَوْمِ کانَ اَوَّلَ مَنْ يَبْدَءُ وَآخِرَ مَنْ يَرْفَعُ يَدَهُ وَکانَ اِذا اَکَلَ اَکَلَ مِمَّا يَليهِ فَاِذا کانَ الرُّطَبُ وَالتَّمْرُ جالَتْ يَدُهُ. مکارمالاخلاق ، ج 1 ، ص 22 .
[20] وَما اَکَلَ مُتَّکِئاً قَطُّ حَتَّي فارَقَ الدُّنْيا. مکارمالاخلاق ، ج 1 ، ص 22 .
[21] وَاِذا شَرِبَ شَرِبَ ثَلاثَةَ اَنْفاسٍ وَکانَ يَمُصُّ الْماءَ مَصًّا وَلا يَعُبُّه عَبًّا. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 22 .
[22] وَکانَ کَثيراً اِذا جَلَسَ يَأْکُلُ يِجْمَعُ بَيْنَ رُکْبَتَيْهِ وَبَيْنَ قَدَمَيْهِ کَما يَجْلِسُ الْمُصَلّي... ويَقُولُ: اِنَّما اَ نَا عَبْدٌ آکُلُ کَما يَأْکُلُ الْعَبْدُ وَاَجْلِسُ کَما يَجْلِسُ الْعَبْدُ. احياءالعلوم، ج 2 ، ص 367 .
[23] کانَ رَسُولُ اللَّهِصلي الله عليه وآله اِذا قَعَدَ عَلَي الْمائِدَةِ قَعَدَ قَعْدَةَ الْعَبْدِ وَکانَ يَتَکّي عَلي فَخِذِهِ الْاَيْسَرِ. مجالس طوسي، ج 2 ، ص 7 .
[24] اِنَّهُ يَجْلِسُ جَلْسَةَ الْعَبْدِ وَيَضَعُ يَدَهُ عَلَي الْاَرْضِ وَيَأکُلُ بِثَلثَةِ اَصابِعَ. اِنَّ رَسُولَ اللَّه کانَ يَأکُلُ هکَذا وَلَيْسَ کَما يَفْعَلُ الْجَبَّارُونَ. مکارمالاخلاق، ج 1 ، ص 31 .
[25] وَما ذَمَّ طَعاماً قَطُّ ، کانَ اِذا اَعْجَبَهُ اَکَلَهُ وَاِذا کَرِهَهُ تَرَکَهُ وَلايُحَرِّمُهُ عَلي غَيْرِهِ وَکانَ يَلْحَسُ الْقَصْعَةَ وَيَقُولُ: آخِرُ الْقَصْعَةِ اَعْظَمُ الطَّعامِ بَرَکَةً وَکانَ اِذا فَرَغَ لَعِقَ اَصابِعَهُ الثَّلاثَ الَّتي اَکَلَ بِهاواحِدَةً بَعْدَواحِدَةٍ وَکانَ يَغْسِلُيَدَهُ مِنَالطَّعامِ حَتَّييُنَقّيها.مکارمالاخلاق،ج1،ص28.
[26] وَکانَ اِذا اَکَلَ الَّلحْمَ لَمْ يُطَأطِئ رَأْسَهُ اِلَيْهِ وَ يَرْفَعُهُ اِلي فيهِ رَفعاً ثُمَّ يَنْهَشُهُ انْتِهاشاً. احياءالعلوم، ج 2 ، ص 396 .
[27] وَکانَ يَأکُلُ لَحْمَ الطَّيْرِ الَّذي يُصادُ وَکانَ لايَتْبَعُهُ وَلايَصِيدُ ويُحِبُّ اَنْ يُصادَ لَهُ وَيُؤْتي بِهِ فَيَأکُلَهُ. احياءالعلوم، ج 2 ، ص 369 .
[28] وَکانَ اَحَبَّ الطَّعامِ اِلَيْهِ ما کانَ عَلي ضَفَفٍ. مکارم الاخلاق، ج 1 ، ص 26 .
[29] کانَ رَسُولُاللَّهِصلي الله عليه وآله اِذا اَکَلَ مَعَ الْقَومِ طَعاماً، کانَ اَوَّلَ مَنْ يَضَعُ يَدَهُ وَآخِرَ مَنْ يَرْفَعُها لِيَأکُلَ الْقَوْمُ. محاسن، ص 376 .
[30] عِشاءُ النَّبِيِّينَ بَعْدَ الْعَتَمَةِ وَلا تَدَعُوهُ، فَاِنَّ تَرْکَ الْعِشاءِ خَرابُ الْبَدَنِ. خصال، حديث 400 .
[31] ما قُدِّمَ اِلي رَسُولِ اللَّهصلي الله عليه وآله طَعامٌ فيهِ تَمْرٌ اِلاّ بَدَءَ بِالتَّمْرِ. محاسن، ص 439 .
[32] کانَ رَسُولُ اللَّهصلي الله عليه وآله يَحْمِدُ اللَّهَ بَيْنَ کُلِّ لُقْمَتَيْنِ. اقبال، ص 364 .
[33] کانَ رَسُولُاللَّهصلي الله عليه وآلهاِذا اَکَلَ لَبَناً مَضْمَضَ فاهُ وَقالَ: اِنّ لَهُ دَسْماً. مکارمالاخلاق، ج1،ص220 .
[34] کانَ رَسُولُاللَّهصلي الله عليه وآله اِذا اَکَلَ التَّمْرَ يَطْرَحُ النَّوي عَلي ظَهْرِ کَفِّهِ ثُمَّ يَقْذِفُ بِهِ. عيون اخبارالرضا، ج 2 ، ص 41 .
[35] وَکانَ يَشْرَبُ قائِماً وَرُبَما يَشْرَبُ راکِباً وَرُبَما قامَ فَشَرِبَ مِنَ الْقِرْبَةِ اَوِ الْجُرَّةِ وَفِي کُلِّ اِناءٍ يَجِدُهُ وَفِي يَدَيْهِ. مکارم الاخلاق، ج 1 ، ص 32 .
[36] کانَ النَّبِيّصلي الله عليه وآله اِذا اَکَلَ لَقَّمَ مَنْ بَيْنَ عَيْنَيْهِ وَاِذا شَرِبَ سَقِيَ مَنْ عَلي يَمينِهِ. مستدرک ، ج 3 ص 94 .
[37] يا کُمَيْلُ، لا تُنْقِدْ طَعامَکَ، فَاِنَّ رَسُولَاللَّه لايُنْقِدُهُ. بحار، ج 77، ص 268 .
[38] يَشْرَبُ فِي ثَلاثَةِ اَنْفاسٍ ، يَحْمَدُ اللَّهَ فِي اَواخِرِها وَيُسَمّي فِي اَوائِلِها وَيَقُولُ فِي آخِرِ النَّفَسِ الْاَوَّلِ : اَلْحَمْدُللَّهِ وَفِي الثَّاني يَزيدُ : رَبّالْعالَمينَ وَفِي الثّالِثِ يَزيدُ: اَلرَّحْمنِ الرَّحيمِ. احياء العلوم ، ج 2 ، ص 6 .
[39] کانَ اِذا شَرِبَ الْماءَ قالَ: اَلْحَمْدُللَّهِِ الَّذي لَمْ يَجْعَلْهُ اُجاجاً بِذُنُوبِنا وَجَعَلَهُ عَذْباً فُراتاً بِنِعْمَتِهِ. قربالاسناد ، ص 12 .
نحوه نگاه کردن پيامبر
چشمها افتاده و بيشتر به سوي زمين نگاه ميکرد تا به آسمان. بهکسي خيره نميشد، بلکه نگاه کردن او چند لحظه بيش نبود[1] .
چون به جانبي نگاه ميکرد با تمام بدن متوجه ميشد[2] .
وقتي که ميخواست به طرف جلو و يا عقب سرِ خود نگاه کند با تمام بدن برميگشت[3] .
نگاه کردنش کوتاه بود و به کسي خيره نميشد[4] .
[1] خافِضُ الطَّرْفِ ، نَظَرُهُ اِلَي الْاَرْضِ اَطْوَلُ مِنْ نَظَرِهِ اِلَي السَّماءِ . جُلُّ نَظَرِهِ الْمُلاحَظَةُ. معاني الاخبار ، ص 79 .
[2] وَاِذَا الْتَفَتَ اِلْتَفَتَ جَميعاً. معاني الاخبار ، ص 79 .
[3] کانَ يُقْبِلُ جَميعاً وَيُدْبِرُ جَميعاً. مناقب، ج 1 ، ص 55 .
[4] وَکانَ نَظَرُهُ اللَّحْظَةُ بِعَيْنِهِ. مکارمالاخلاق، ج 1 ، ص 22 .
نحوه خنديدن پيامبر
وقتيکه تبسم ميکرد ، دندانهايش چون دانههاي تگرگ نمايان ميشد و بهزودي سفيدي دندانها چون برقي سريع زير لبها پنهان ميگشت[1] .
بيشتر خندههاي او لبخند بود. هنگام تبسم دندانهايش چون دانههاي تگرگ نمايان ميشد[2] .
[1] اِذا تَبَسَّمَ يَتَبَسَّمُ عَنْ مِثلِ الْمُنْحَدِرِ مِنْ بُطُونِ الْغَمامِ وَاِذَا افْتَرَّ اِفْتَرَّ عَنْ سَنَا الْبَرْقِ اِذا تَلَألَأَ. مناقب، ج 1 ، ص 155 .
[2] جُلُّ ضِحْکِهِ التَّبَسُّمُ. يَفْتُرُ عَنْ مِثْلِ حَبِّ الْغَمامِ. معاني الاخبار ، ص 179 .
نحوه خوابيدن و آداب بستر پيامبر
حضرت خديجهعليها السلام ميفرمايد: «وقتيکه رسول خداصلي الله عليه وآله وارد خانه ميشد ظرف آب ميخواست و براي نماز وضو ميگرفت و بعد دورکعت نماز کوتاه ميخواند و سپس به بستر خواب ميرفت[1] .
گاهي پيامبرصلي الله عليه وآله روي حصير ميخوابيد و جز همان حصير چيز ديگري زيرانداز نداشت»[2] .
هرگاه رسول خداصلي الله عليه وآله از خواب بيدار ميشد برزمين ميافتاد و براي خدا سجده ميکرد[3] .
زيرانداز ، پيامبرصلي الله عليه وآله يک عبا و متکّايش از پوست و بار آن از ليف خرما بود. شبي همان عبا را دولايه زير پايش انداختند. چون صبح بيدار شد فرمود: «اين فرش، امشب مرا از نماز شب محروم کرد. از آن پس دستور داد تا زيراندازش همان عبا بهصورت يک لايه باشد»[4] .
حضرت رضاعليه السلام ميفرمايد: «پيغمبران بر قفا ميخوابند»[5] .
پيامبر اکرمصلي الله عليه وآله نُه زن داشت و نزد آنها روپوشي بود که با گياهي بهنام (ورس) يا (زعفران) رنگ شده بود. نوبت هريک از آنها که ميرسيد، آن روپوش را به خانه او ميفرستاد تا اندکي آب برآن ترشح نمايد و با بوي خوش آن، اطاق را معطر سازد[6] .
امام صادقعليه السلام ميفرمايد: «آيا به شما خبر بدهم که پيامبرصلي الله عليه وآله هنگام رفتن به بستر خواب چه دعايي ميخواند؟ راوي ميگويد: عرض کردم بفرماييد. فرمود: آن حضرت آيةالکرسي را ميخواند و سپس ميفرمود: بهنام خدا . ايمان به خدا آوردم و به طاغوت کافر شدم. خدايا مرا در خواب و بيداري حفظ کن»[7] .
رسول خداصلي الله عليه وآله اکثر اوقات بالشي را که از پوست و ليف خرما بود زير سر ميگذاشت و گاهي برآن مينشست[8] .
هرگاه پيامبر خواب وحشتناکي ميديد، ميفرمود: «خداوند پروردگاري است که شريک ندارد»[9] .
[1] کانَ النَّبِيّصلي الله عليه وآله اِذا دَخَلَ الْمَنْزِلَ دَعا بِالاِناءِ فَتَطَهَّرُ لِلصَّلوةِ ثُمَّ يقُومُ فَيُصَلّي رَکْعَتَيْنِ يُوجِزُ فيها ثُمَّ يَأوي اِلي فِراشِهِ. بحار ، ج 16 ، ص 80 .
[2] کانَ يَنامُ عَلَي الْحَصيرِ لَيْسَ تَحْتَهُ شَيءٌ غَيْرَهُ. مکارمالاخلاق، ج 1 ، ص 40 .
[3] مَا اسْتَيْقَظَ رَسُولُ اللَّهصلي الله عليه وآله مِنْ نَومٍ اِلاّ خَرَّ للَّهِِ ساجِداً. مکارمالاخلاق، ج 1 ، ص 41 .
[4] کانَ فِراشَ رَسُولِ اللَّهِصلي الله عليه وآله عَبائَةٌ وَکانَتْ مِرْفَقَتَهُ اُدْمٌ حَشْوُها ليفٌ. فَثُنِّيَتْ ذاتَ لَيْلَةٍ، فَلَمَّا اَصْبَحَ قالَ: لَقَدْ مَنَعَتْنِي اللَّيْلَةَ الْفِراشُ الصَّلوةَ، فَاَمَراَنْ يُجْعَلَ لَهُ بِطاقٍ واحِدٍ. مکارم الاخلاق، ج 1 ، ص 40 .
[5] اَلاَنْبِياءُ تَنامُ عَلي اَقفِيتِها مُسْتَلقِيةً. عيون اخبارالرضاعليه السلام ، ج 1 ، ص 246 .
[6] کانَ لِلنَّبيّ تِسْعُ نِسْوَةٍ وَکانَ بَيْنَهُنَّ مَلْحَفَةٌ مَصْبُوَغَةٌ اِمَّا بِوَرْسٍ اَوْ بِزَعْفَرانٍ. فَاِذا کانَتْ لَيْلَةُ اِمْرَأَةٍمِنْهُنَّ بَعَثْنَ بِها اِلَيْها وَيُرَشُّ عَلَيْها شَيءٌ مِنْماءٍحَتَّييُوجَدَ ريحُها. مجموعه ورام ، ج 2 ، ص 11 .
[7] قالَ اَبُوعَبْدِاللَّهعليه السلام : اَلا اُخْبِرُکُمْ بِما کانَ رَسُولُاللَّهصلي الله عليه وآله يَقُولُ اِذا اَوي اِلي فِراشِهِقُلْتُ: بَلي، قالَ: کانَ يَقْرَأُ آيَةَالْکُرسي وَيَقُولُ: بِسْمِاللَّه آمَنتُ بِاللَّه وَکَفَرْتُ بِالطّاغُوتِ، اَللَّهمَّ احْفَظْني فِي مَنامِي وَفِي يَقْظَتي. کافي ، ج 2 ، ص 536 .
[8] وَکانَ کَثيراً ما يَتَوَسَّدُ وِسادَةً لَهُ مِنْ اُدْمٍ حَشْوُها ليفٌ وَيَجْلِسُ عَلَيْها. مکارمالاخلاق، ج 2، ص 536 .
[9] کانَ اِذا راعَهُ شَيءٌ فِي مَنامِهِ قالَ: هُوَ اللَّهُ الَّذي لا شَريکَ لَهُ.مکارمالاخلاق، ج 1، ص 40 .
نحوه تطهير پيامبر
پيامبرصلي الله عليه وآله را احدي در حال تخلي (بول و غايط) نديد[1] .منظور آن است که هميشه دور از چشم مردمان، قضاي حاجت مينمود).
وقتي که پيامبرصلي الله عليه وآله ميخواست براي قضاي حاجت برود، سر خود را ميپوشانيد[2] .
پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «اي اباذر ! از خدا شرم داشته باش، قسم به خدايي که جانم در دست اوست، چون براي قضاي حاجت ميروم لباس خود را به سر مياندازم؛ زيرا از دو فرشتهاي که بامن هستند، حيا ميکنم[3] .
پيامبرصلي الله عليه وآله پس از بول کردن ، سه مرتبه دست به مجراي بول ميکشيد[4] .
پيامبر بيشتر از هرکس اجتناب از ترشح بول داشت. لذا هنگام بول بر بلندي قرار ميگرفت و يا زمين نرم و پر خاکي را انتخاب ميکرد تا مبادا بول به لباس و بدنش ترشح نمايد[5] .
سنت در داخل شدن در بيت الخلا آن است که انسان پاي چپ را پيش از پاي راست در آن بگذارد و سرش را بپوشاند و ياد خدا کند[6] .
[1] اِنَّهُ لَمْ يُرَ عَلي بَوْلٍ وَ غائِطٍ. شرح نفليه، ص 17.
[2] وَ کانَ اِذا اَرادَ الْکَنيفَ غَطّا رَأْسَهُ. جعفريات، ص 30.
[3] قالَ رَسُولُ اللَّهِصلي الله عليه وآله فِي وَصِيَّتِهِ: يا اَباذَرٍ ! اِسْتَحِ مِنَ اللَّهِ فَاِنّي وَالذي نَفْسي بِيَدِهِ لَاَظِلُّ حينَ اَذْهَبُ اِلَي الْغائِطِ مُتَقَنِّعاً بِثَوْبي ، اَسْتَحْيي الْمَلَکَيْنِ الَّذَيْنِ مَعي. مجموعه ورام، ج 2 ، ص 59 .
[4] اِنَّ رَسُولَ اللَّهِصلي الله عليه وآله کانَ اِذا بالَ نَتَرَ ذَکَرَهُ ثَلاثَ مَرَّاتٍ. جعفريات، ص 12.
[5] کانَ رَسُولُاللَّهِصلي الله عليه وآله اَشَدَّالنَّاسِ تَوَقِّياً عَنِ الْبَوْلِ، کانَ اِذا اَرادَ الْبَوْلَ يَعْمِدُ اِلي مَکانٍ مُرْتَفَعٍ مِنَ الْاَرْضِ اَوْ اِلي مَکانٍ مِنَ الْاَمْکِنَةِ يَکُونُ فيهِ التُّرابُ الْکَثيرُ کَراهِيَّةَ اَنْ يَنْضَحَ عَلَيْهِ البَوْلُ. تهذيب الاحکام، ج 1، ص 33 .
[6] اَلسُّنَّةُ في دُخُولِ الْخَلاءِ اَنْ يُدْخِلَ الرَّجُلُ رِجْلَهُ الْيُسْري قَبْلَ الْيمْني. وَ يُغَطّي رَأْسَهُ وَ يَذْکُرَ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ. سنن النبي، ص 198.
نحوه نشستن پيامبر
پيامبرصلي الله عليه وآله در مجالس جاي مخصوصي براي خود انتخاب نميکرد و مخصوصاً از اينکار نهي مينمود ووقتي که به جمعي ميپيوست هرجا که خالي بود مينشست و به اصحاب نيز دستور ميداد که اينطور باشند[1] .
پيامبرصلي الله عليه وآله سهگونه مينشست:
1- قُرْفُصاء و آن بهگونهاي بود که ساقهاي پا را بلند ميکرد و دست خود را از جلو برآن حلقه ميزد.
2- دو زانو .
3- گاهي يک پا را زير ران خود گذاشته و پاي ديگر را روي آن ميخواباند. و هرگز ديده نشد که آن حضرت چهارزانو به شکل متکبران بنشيند[2] .
رسول خداصلي الله عليه وآله بيشتر اوقات رو به قبله مينشست[3] .
اکثر اوقات، ساقهاي پا را بلند ميکرد و دو دست خود را از جلو برآن حلقه ميزد و پايين مجلس و بيشتر اوقات رو به قبله مينشست)[4] .
[1] کانَ لا يُوَطِّنُ الْاَماکِنَ وَيَنْهي عَنْ ايطانِها وَاِذَا انْتَهي اِلي قَوْمٍ جَلَسَ حَيْثُ يَنْتَهي بِهِ الْمَجْلِسُ وَيَأْمُرُ بِذلِکَ. معانيالاخبار، ص 79 .
[2] کانَ النَّبِيّصلي الله عليه وآله يَجْلِسُ ثَلاثاً: الْقُرْفُصاءُ وَهُوَ اَنْ يُقيمَ ساقَيْهِ وَيَسْتَقْبِلَهُما بِيَدِهِ وَيَشُدَّ يَدَهُ فِي ذِراعِهِ وَکانَ يَجْثُو عَلي رُکْبَتَيْهِ وَکانَ يُثَنّي رِجْلاً واحِدًا وَيَبْسُطُ عَلَيْهَا الاُخْري وَلَمْ يُرَ مُتَرَبِّعاً قَطُّ. مکارمالاخلاق، ج1 ، ص 25 .
[3] کانَ رَسُولُ اللَّهِصلي الله عليه وآله اَکْثَرَ ما يَجْلِسُ تَجاهَ الْقِبْلَةِ. کافي، ج 2، ص 661 .
[4] وَکانَ اَکْثَرُ جُلُوسِهِ اَنْ يَنْصِبَ ساقَيْهِ جَميعاً وَکانَ يَجْلِسُ حَيْثُ يَنْتَهي بِهِ الْمَجْلِسُ وَکانَ اَکْثَرُ ما يَجْلِسُ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ. مناقب، ج 1، ص 145 .
آراستگي و نظافت پيامبر
پيامبرصلي الله عليه وآله با شانه خاصّي که آن را «مَدَري» گويند، سرش را شانه زده و مرتب ميکرد، چهبسا محاسن شريف خود را در يک روز دو مرتبه شانه ميزد. و پس از شانه زدن، شانه را زير تشک خود مينهاد[1] .
پيامبرصلي الله عليه وآله قبل از خارج شدن براي نماز در روز جمعه، ناخنهايش را ميگرفت و شاربش را کوتاه ميکرد[2] .
حضرت سرمهداني داشت که شبها با آن سرمه ميکرد[3] .
عادت رسول خداصلي الله عليه وآله اين بود که به آينه نگاه و گيسوان خود را صاف ميکرد و شانه ميزد و گاهي اين کار را در برابر آب انجام ميداد و موي سر خود را درست ميکرد. نه تنها براي خانواده خود، بلکه براي اصحاب خويش نيز خود را ميآراست و ميفرمود: «خداوند دوست دارد که بندهاش وقتي براي ديدن برادران از خانه بيرون ميرود، خود را آماده کرده و زينت بنمايد»[4] .
پيامبرصلي الله عليه وآله موقع وضو گرفتن مسواک ميکرد[5] .
حضرت وقتي که ميخواست موي سر و محاسن خود را بشويد، با سدر ميشست[6] .
رسول خداصلي الله عليه وآله موي خود را شانه ميزد و اغلب با آب، صاف ميکرد و ميفرمود: «آب براي خوشبو کردن مؤمن کافي است»[7] .
پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «کوتاه کردن موي شارب (سبيل) به طوري که لب، آشکار شود از سنت است»[8] .
[1] وَکانَ يَتَمَشِّطُ وَيُرَجِّلُ رَأسَهُ بِالْمَدَري ... وَلَرُبَما سَرَّحَ لِحْيَتَهُ فِي الْيَومِ مَرَّتَيْنِ وَکانَ يَضَعُ الْمِشْطَ تَحْتَ وَسادَتِهِ اِذَا امْتَشطَ بِهِ. مکارمالاخلاق، ج 1، ص 34 .
[2] وَکانَ يُقَلِّمُ اَظْفارَهُ وَيَقُصُّ شارِبَهُ يَوْمَالْجُمُعَةِ قَبْلَ اَنْيَخْرُجَ اِلَي الصَّلوةِ. بحار،ج89،ص358.
[3] وَکانَتْ لَهُ مُکْحُلَةٌ يَکْتَحِلُ بِها بِاللَّيْلِ. مکارمالاخلاق،ج 1 ، ص 84 .
[4] کانَ يَنْظُرُ فِي الْمِرْآةِ وَيُرَجِّلُ جُمَّتَهُ وَيَمْتَشِطُ وَرُبَما نَظَرَ فِي الْماءِ وَسَوَّي جُمَّتَهُ فيهِ. وَلَقَدْ کانَ يَتَجَمَّلُ لِاَصْحابِهِ فَضْلاً عَلي تَجَمُّلِهِ لِاَهْلِهِ. وَقالَ: اِنَّ اللَّه يُحِبُّ مِنْ عَبْدِهِ اِذا خَرَجَ اِلي اِخْوانِهِ اَنْ يَتَهَيَّأَ لَهُمْ وَيَتَجَمَّلَ. مکارمالاخلاق، ج 1، ص 36.
[5] وَيَسْتاکُ عِنْدَ الوُضُوءِ. مناقب، ج 1، ص 145.
[6] کانَ رَسُولُ اللَّهِصلي الله عليه وآله اِذا غَسَلَ رَأْسَهُ وَلِحْيَتَهُ غَسَلَهُما بِالسِّدْرِ. ثوابالاعمال ، ص 19 .
[7] کانَ رَسُولُ اللَّهِصلي الله عليه وآله يُرَجِّلُ شَعْرَهُ وَاَکْثَرَ ما کانَ يُرَجِّلُ شَعْرَهُ بِالْماءِ وَيَقُولُ: کَفي بِالْماءِ طيباً لِلْمُوْمِنِ. قربالاسناد، ص 45 .
[8] قالَ رَسُولُ اللَّهِصلي الله عليه وآله: مِنَ السُّنَّةِ اَنْ تَأخُذَ مِنَ الشَّارِبِ حَتَّي يَبْلُغَ الاِطارَ. خصال، حديث 400 .
[1] کانَ يُؤَدِّي الْخَيطَ وَالْمَخيطَ. مجموعه ورام، ج 1، ص 12.
[2] کانَ رَسُولُ اللَّهِ واعَدَ رَجُلاً اِلَي الصَّخْرَةِ فَقالَ: اَنَالَکَ هُنا حَتَّي تَأْتي قالَ: فَاشْتَدَّتِ الشَّمْسُ عَلَيْهِ. فَقالَ لَهُ اَصْحابُهُ يا رَسُولَ اللَّهِ، لَوْ اَنَّکَ تَحَوَّلْتَ اِلَي الظِّلِّ. قالَ: وَعَدْتُهُ هيهُنا وَاِنْ لَمْ يَجِئ کانَ مِنْهُ الْحَشْرُ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 24.
[3] وَفي رِوايَةٍ اَنَّهُ کانَ ثَلاثَةُ اَيَّامٍ. سنن النبي، ملحقات آداب معاشرت، ص 65 .
[4] عَنْ اَبِيالْحَمياءِ قالَ: بايَعْتُ النَّبِيّصلي الله عليه وآله قَبْلَ اَنْ يُبْعَثَ، فَواعَدْتُهُ مَکاناً فَنَسيتُهُ يَوْمي وَالْغَدَ. فَاَتَيْتُهُ الْيَوْمَ الثَّالِثَ. فَقالَ: يا فَتي؛ لَقَدْ شَقَقْتَ عَلَيَّ، اَ نَا هاهُنا مُنْذُ ثَلاثَةِ اَيَّامٍ. مکارم الاخلاق، ج 1 ، ص 57 .
تدفين، تشييع، مراسم عزاداري اموات و سيره پيامبر
پيامبرصلي الله عليه وآله وقتي که ميخواست پس از دفن جنازهاي، خاک بر آن بريزد، سه مشت خاک ميريخت[1] .
جريده (دو چوب سبزي که همراه ميّت دفن ميکنند) سنّت ميباشد[2] .
پيامبرصلي الله عليه وآله هنگام خواندن نماز بر جنازهاي، اگر مرد بود، مقابل سينه او و اگر زن بود مقابل سر او ميايستاد[3] .
پيامبرصلي الله عليه وآله در تشييع جنازه و نماز عيد، هرگز سواره نرفت[4] .
امام عليعليه السلام ميفرمايد: «آب ريختن روي قبر ميّت پس از دفن، سنّت است»[5] .
سنّت در ريختن آب روي قبر آن است که انسان رو به قبله بايستد و از طرف سر ميّت شروع به ريختن آب کند تا به جانب پايش برسد، سپس از همانجا به شکل دايره دور قبر و در آخر هم مقداري آب به وسط قبر بريزد[6] .
سنت در مقدار بلندي قبر از سطح زمين، اندازه چهار انگشت بازشده ميباشد و اگر هم بيشتر شد، اشکالي ندارد، همچنين بايد که روي قبر مسطح باشد، نه اينکه مرتفع (مثل کوهان شتر) باشد[7] .
امام صادقعليه السلام فرمود: «وقتي که جعفر بن ابيطالبعليه السلام به شهادت رسيد، پيامبرصلي الله عليه وآلهدستور داد که فاطمهعليها السلام براي اسماء بنت عميس، همسر جعفر بن ابيطالب تا سه روز غذا ببرد و سه روز خانمها در منزل اسماء همسر وي عزاداري کنند. پس سنّت شد که براي اهل مصيبت تا سه روز غذا بپزند[8] .
نزد اهل مصيبت غذا خوردن از اعمال مردم جاهليت است و سنّت پيغمبرصلي الله عليه وآله فرستادن طعام به خانه آنهاست[9] .
[1] اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وآله کانَ يَحْثُو ثَلاثَ حَثَياتٍ مِنْ تُرابٍ عَلَي الْقَبْرِ. مستدرک، ج 1، ص 131.
[2] اِتَّخاذُ الْجَريدَةِ مِنَ السُّنَّةِ. تهذيب الاحکام، ج 1، ص 326.
[3] اِنَّ رَسُولَ اللَّهِصلي الله عليه وآله کانَ اِذا صَلَّي عَلَي الْجَنازَةِ، اِنْ کانَ رَجُلاً قامَ عِنْدَ صَدْرِهِ وَاِنْ کانَ اِمْرَأَةً قامَ عِنْدَ رَأْسِها. جعفريات، ص 210 .
[4] اِنَّهُ ما رَکِبَ في عيدٍ وَلاجَنازَةٍ قَطُّ. مستدرک، ج 1، ص 119.
[5] وَالسُّنَّةُ اَنْ يُرَشَّ عَلَي الْقَبْرِ الْماءُ. قرب الاسناد، ص 72.
[6] اَلسُّنَّةُ في رَشِّ الْماءِ عَلَي الْقَبْرِ اَنْ يُسْتَقْبَلَ القِبْلَةَ وَيُبْدَأَ مِنْ عِنْدِ الرَّأْسِ اِلي عِنْدِ الرِّجْلِ ثُمَّ يَدُورَ عَلَي الْقَبْرِ مِنَ الْجانِبِ الْآخَرِ. ثُمَّ يُرَشَّ عَلي وَسَطِ الْقَبْرِ وَ کَذلِکَ السُّنَّةُ فيهِ. تهذيب الاحکام، ج 1، ص 320.
[7] وَالسُّنَّةُ اَنَّ الْقَبْرَ تُرْفَعُ اَرْبَعَ اَصابِعَ مَفْرُوجَةً مِنَ الْاَرْضِ وَاِنْ کانَ اَکْثَرَ فَلا بَأْسَ وَيَکُونُ مُسَطَّحاً وَلايَکُونُ مُسَنَّماً. فقه الرضا، ص 19 .
[8] لَمَّا قُتِلَ جَعْفَرُ بْنُ اَبيطالِبٍعليه السلام اَمَرَ رَسُولُ اللَّهِصلي الله عليه وآله فاطِمَةَ اَنْ تَتَّخِذَ طَعاماً لِاَسْماءِ بِنْتِ عُمَيْسٍ ثَلاثَةَ اَيَّامٍ وَتَأْتِيَها وَنِساءَها فَتُقيمَ عِنْدَها ثَلاثَةَ اَيَّامٍ فَجَرَتْ بِذلِکَ السُّنَّةُ اَنْ يُصْنَعَ لِاَهْلِ الْمُصيبَةِ طَعاماً ثَلاثاً. محاسن، ص 352.
[9] اَلْاَکْلُ عِنْدَ اَهْلِ الْمُصيبَةِ مِنْ عَمَلِ الْجاهِلِيَّةِ وَ السُّنَّةُ الْبَعْثُ اِلَيْهِمْ بِالطَّعامِ. الفقيه، ص 48.
[1] ما سُئِلَ النَّبِيّصلي الله عليه وآله شَيْئاً قَطُّ فَقالَ لا . قالَ ابْنُ عُتَيْبَةَ : اِذا لَمْ يَکُنْ عِنْدَهُ وَعَدَهُ. عوارفالمعارف، ص 262 .
[2] عَنِ النَّبِيِّ قالَ: مَنْ سَئَلَنا لَمْ نَدَّخِرْ عَنْهُ شَيْئًا نَجِدُهُ. مستدرک، ج 1، ص 541.
[3] قالَ جِبْرَئيلُ: ما فِي الاَرْضِ اَهْلُ عَشيرَةٍ مِنْ اَبْياتٍ اِلاَّ قَلَّبْتُهُمْ فَما وَجَدْتُ اَحَداً اَشَدَّ اِنْفاقاً لِهذَا الْمالِ مِنْ رَسُولِ اللَّهصلي الله عليه وآله. عوارف المعارف، ص 262.
[4] وَحُمِلَ اِلَيْهِ تِسْعُونَ اَلْف دِرْهَمٍ، فَوَضَعَها عَلي حَصيرٍ ثُمَّ قامَ اِلَيْها فَقَسَّمَها فَمارَدَّ سائِلاً حَتَّي فَرَغَ مِنْها. احياءالعلوم، ج 2 ، ص 379 .
[5] اِنَّهُ کانَ يَکْرَهُ اَنْ يُصْرَمَ النَّخْلُ بِاللَّيْلِ وَاَنْ تُحْصَدَ الزَّرْعُ بِاللَّيْلِ. تفسير عيّاشي، ج 1 ص 379 .
[6] کانَ النَّبِيّصلي الله عليه وآله اِذا بَلَغَتِ الثِّمارُ اَمَرَ بِالْحايِطِ فَثَلُمَتْ. محاسن، ص 436.
مسافرت و سيره پيامبر
پيامبر اکرمصلي الله عليه وآله از مسافرت برنميگشت، مگر روز و هنگام بالا آمدن آفتاب[1] .
پيامبر اکرمصلي الله عليه وآله در مسافرتها وقتي که اول شب ميخواست بخوابد بر روي دستش ميخوابيد و اگر آخر شب ميخواست بخوابد دستش را بلند ميکرد و سر مبارکش را روي کف دستش قرار ميداد و ميخوابيد[2] .
پيامبر اکرمصلي الله عليه وآله وقتي که از سفر مراجعت ميفرمود، ابتدا داخل مسجد شده و دو رکعت نماز ميخواند و سپس به خانه ميرفت[3] .
امام باقرعليه السلام ميفرمايد: «رسول خداصلي الله عليه وآله روز پنجشنبه مسافرت ميفرمود»[4] .
پيامبرصلي الله عليه وآله هرگاه که به سفر ميرفت پنج چيز همراه خود برميداشت: 1- آينه. 2- سرمهدان. 3- شانه. 4- مسواک. 5- مقراض[5] .
پيامبرصلي الله عليه وآله در سفر چون از بلنديها سرازير ميگشت، ميفرمود: سبحان اللَّه و چون بربلنديها ميرسيد، ميفرمود: اللَّه اکبر[6] .
پيامبرصلي الله عليه وآله از منزلي به منزل ديگر کوچ نميکرد، مگر آنکه در آن دو رکعت نماز ميخواند و ميفرمود: «براي اينکه (اين زمين) برايم در روز قيامت به نماز خواندن گواهي دهد»[7] .
پيامبرصلي الله عليه وآله هرگاه ميخواست مسافرت بنمايد، ميان زنهاي خود قرعه ميکشيد (و به نام هريک که اصابت ميکرد او را همراه خود ميبرد)[8] .
رسولخداصلي الله عليه وآله دوست نداشت که کسي بدون رفيق،مسافرت کند[9] .
پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «چون عدهاي به مسافرت پرداختند، نفقه و خوراک خود را با خود بردارند؛ چرا که اين عمل باعث تهذيب نفس و نيکي اخلاق آنها ميشود»[10] .
پيامبرصلي الله عليه وآله در مسافرتها چند چيز همراه خود ميبرد: شيشه روغني که با آن بدنش را چرب کند، سرمه دان، مقراض، مسواک، شانه، نخ، سوزن خياطي، سوزن کفشدوزي و وصله، تا لباسهاي خود را بدوزد و کفش خود را پينه بزند[11] .
پيامبرصلي الله عليه وآله (در مسافرت) قدمها را تند برميداشت و سريع راه ميرفت و به بيابان پهناور که ميرسيد بر سرعت سير خود ميافزود[12] .
امام باقرعليه السلام فرمود: «پيامبرصلي الله عليه وآله وقتي که ميخواست با مسافري خداحافظي کند، دست او را ميگرفت (سپس هرچه ميخواست براي او دعا ميخواند)»[13] .
عليعليه السلام فرمود: «پيامبرصلي الله عليه وآله عصايي داشت که دستهاش از آهن بود، برآن تکيه ميکرد و در روزهاي عيد و در سفرهاي خود، موقع نماز خواندن آن را جلو خود مينهاد و نماز ميخواند تا حريم نمازش باشد»[14] .
[1] اِنَّ رَسُولَ اللَّهِصلي الله عليه وآله کانَ لا يَقْدِمُ مِنَ السَّفَرِ اِلاَّ نَهاراً فِي الضُّحي. عوارف المعارف، ص 143.
[2] کانَ اِذا نامَ فِي سَفَرِهِ فِي ابْتِداءِ اللَّيْلِ اِفْتَرَشَ ذِراعَهُ وَ اِنْ نامَ في آخِرِ اللَّيْلِ نَصَبَ ذِراعَهُ نَصْباً وَ جَعَلَ رَأْسَهُ في کَفِّهِ. عوارف المعارف، ج 4 ص 68.
[3] وَقَدْ کانَ رَسُولُ اللَّهِصلي الله عليه وآله اِذا قَدِمَ دَخَلَ الْمَسْجِدَ اَوَّلاً وَصَلَّي رَکْعَتَيْنِ ثُمَّ دَخَلَ الْبَيْتَ. عوارفالمعارف، ص 140؛ المحجة البيضاء، ج 4، ص 76.
[4] قال الباقرعليه السلام : کانَ رَسُولُ اللَّهِصلي الله عليه وآله يُسافِرُ يَومَ الْخَميسِعيون اخبارالرضا، ج 2 ، ص 37 .
[5] اِنَّ النَّبِيّصلي الله عليه وآله کانَ اِذا سافَرَ حَمَلَ مَعَهُ خَمْسَةَ اَشْياءَ: اَلْمِرْآةَ وَ اَلْمُکْحُلَةَ وَ الْمَدَرِيَّ وَالسِّواکَ وَالْمِقْراضَ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 36.
[6] کانَ رَسُولُ اللَّهِصلي الله عليه وآله في سَفَرِهِ اِذا هَبَطَ سَبَّحَ وَاِذا صَعَدَ کَبَّرَ. کافي، ج 4، ص 287.
[7] عَنِ النَّبِيّصلي الله عليه وآله اِنَّهُ لَمْ يَرْتَحِلْ مِنْ مَنْزِلٍ اِلاَّ وَ صَلَّي عَلَيْهِ رَکْعَتَيْنِ وَ قالَ: حَتَّي يَشْهَدَ عَلَيَّ بِالصَّلوةِ. محاسن، ص 173 ؛ عوارفالمعارف، ص 135 .
[8] وَ کانَ يُقْرِعُ بَيْنَ نِسائِهِ اِذا اَرادَ سَفَراً. مجموعه ورام، ج 1، ص 81؛ مجمع البيان، ج 7، ص130.
[9] وَکانَ يَکْرَهُ اَنْ يُسافِرَ الرَّجُلُ في غَيْرِ رِفْقَةٍ. مجموعه ورام، ج 1، ص 36.
[10] قالَ رَسُولُ اللَّهصلي الله عليه وآله: مِنَ السُّنَّةِ اِذا خَرَجَ الْقَوْمُ في سَفَرٍ اَنْ يُخْرِجُوا نَفَقَتَهُمْ فَاِنَّ ذلِکَ اَطْيَبُ لِاَنْفُسِهِمْ وَ اَحْسَنُ لِاَ خْلاقِهِمْ. محاسن، ص 359 .
[11] وَکانَ لا يُفارِقُهُ في اَسْفارِهِ، قارُورَةُ الدُّهْنِ وَالْمُکْحُلَةُ وَالْمِقراضُ وَالْمِسْواکُ وَالْمَدَرِيُّ وَفي رَوايَةٍ اُخْري. يَکُونُ مَعَهُ الْخُيُوطُ وَالْاِبْرَةُ وَالْمَخْصَفُ وَالسُّيُورُ، فَيَخيطُ ثِيابَهُ وَيَخْصِفُ نَعَلَهُ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 36 .
[12] کانَ رَسُولُ اللَّهِصلي الله عليه وآله يَسيرُ الْعَنَقَ فَاِذا وَجَدَ فَجْوَةً نَصَّ (يَعْني زادَ فِي السَّيْرِ). معانيالاخبار، ص 378 ؛ اختصاص، ص 120 .
[13] قالَالْباقِرُعليه السلام:اِنَّهُ اِذا وَدَّعَ مُسافِراً اَخَذَ بِيَدِهِ(ثُمَّ دَعا لَهُ بِمااَرادَ).محاسن،ص293.
[14] قالَ عَلِيّعليه السلام : وَکانَ لِرَسُولِ اللَّهِصلي الله عليه وآله عَنْزَةٌ في اَسْفَلِها عُکَّازٌ يَتَوَکَّؤُ عَلَيْها وَيُخْرِجُها فِي الْعِيدَيْنِ، يُصَلّي اِلَيْها وَکانَ يَجْعَلُها فِي السَّفَرِ قِبلَةً يُصَلّي اِلَيْها.
جعفريات، ص 100 .
✅مهمان، مهماني و سيره و سبک زندگی پيامبر (ص)
امام کاظمعليه السلام فرمود: «هنگامي که براي رسول خداصلي الله عليه وآله ميهمان ميرسيد، حضرت با او غذا ميل ميفرمود و تا مهمان از غذا خوردن دست نميکشيد، حضرت همچنان به خوردن ادامه ميداد»[1] .
براي حضرت رضاعليه السلام ميهماني رسيد، حضرت مقداري از شب با او نشسته و صحبت ميکردند. در اين بين چراغ، عيبي پيدا کرد و روشنايي آن کم شد. مهمان دست دراز کرد تا چراغ را اصلاح کند، ولي حضرت رضاعليه السلام مانع شدند و خود با دست مبارک به اصلاح آن مشغول گرديدند و فرمودند: «ما اهل بيتعليهم السلام حاضر نيستيم که مهمان خود را بهکاري واداريم»[2] .
مشايعت ميهمان تا درب منزل، از سنت است[3] .
جماعتي از قبيله جهينه بر امام صادقعليه السلام وارد شدند و آن حضرت از آنان پذيرايي بهعمل آورد. ولي وقتي که خواستند مرخص شوند، حضرت سفارش کرد که غلامان در بستن بارهايشان به آنان کمک نکنند. وقتي که براي خدا حافظي آمدند عرض کردند: شما ما را خوب ضيافت کردي، ولي به غلامان خود دستور دادي که به ما کمک نکنند. حضرت فرمود: «ما اهل بيت، مهمانان را براي رفتن از نزد خود کمک نميکنيم»[4] .
از پيامبرصلي الله عليه وآله روايت شده که اگر مرا به خوردن پاچه گوسفندي هم دعوت کنند، اجابت ميکنم و چنانچه آن را به عنوان هديه برايم بياورند ميپذيرم[5] .
وقتي که مهمان براي حضرت ميآمد، حضرت با مهمان غذا ميخورد[6] .
پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «کسيکه دوست دارد که خدا و پيامبرش او را دوست بدارند بايد با مهمان خود غذا بخورد»[7] .
مهماناني از سوي نجاشي بر پيامبرصلي الله عليه وآله وارد شدند، حضرت خود براي پذيرايي از آنها اقدام فرمود[8] .
پيامبرصلي الله عليه وآله از اينکه کسي از مهمان خود کار بکشد، نهي فرموده است[9] .
اگر کسي به غذايي دعوت شود نبايد فرزند خود را همراه ببرد، که اگر چنين کرد حرام و غصب مرتکب شده است[10] .
[1] قال الکاظمعليه السلام: اِنَّ رَسُولَ اللَّهصلي الله عليه وآله کانَ اِذا اَتاهُ الضَّيْفُ اَکَلَ مَعَهُ وَلَمْ يَرْفَعْ يَدَهُ مِنَ الْخوانِ حَتَّي يَرْفَعَ الْضَّيْفُ يَدَهُ. کافي، ج 6، ص 286 .
[2] نَزَلَ بِاَبِي الْحَسَنِالرِّضاعليه السلام ضَيْفٌ کانَ جالِساً عِنْدَهُ يُحَدِّثُهُ فِي بَعْضِ اللَّيْلِ فَتغَيَّرَ السِّراجُ ومَدَّ الرَّجُلُ يَدَهُ لِيُصْلِحَهُ فَزَبَرهُ اَبُوالْحَسَنِعليه السلام ثُمَّ بادَرَهُ بِنَفْسِهِ فَاَصْلَحَهُ. ثُمَّ قالَ لَهُ: «اِنَّا قَوْمٌ لا نَسْتَخْدِمُ اَضْيافَنا». کافي، ج 6، ص 283 .
[3] اِنَّ مِنْ سُنَّةِ الضَّيْفِ اَنْ يُشَيَّعَ اِلي بابِالدَّارِ. احياءالعلوم، ج 2، ص 18 .
[4] اِنَّا اَهْلُ بَيْتٍ لا نُعينُ اَضْيافَنا عَلَي الرَّحْلَةِ مِنْ عِنْدِنا. امالي، ص 545.
[5] قالَ رَسُولُاللَّهصلي الله عليه وآله:لَوْ دُعيتُ اِليکُراعٍ لاَجَبْتُ وَلَوْ اُهْدِيَ اِلَيَّ کُراعٌ لَقَبِلْتُ. کافي، ج 5 ، ص 141 .
[6] اِلاَّ اَنْ يَنْزِلَ بِهِمْ ضَيْفٌ فَيَأْکُلُ مَعَ ضَيْفِهِ. مکارمالاخلاق، ج 1، ص 26 .
[7] مَنْ اَحَبَّ اَنْ يُحِبَّهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ فَلْيَأْکُلْ مَعَ ضَيْفِهِ. مجموعهورام، ص 357 .
[8] قَدَّمَ وَفْدُ النَّجَّاشي عَلي رَسُولِاللَّهِصلي الله عليه وآله فَقامَ يَخْدِمُهُمْبِنَفْسِهِ. احياءالعلوم، ج 2 ، ص 18 .
[9] نَهي رَسُولُ اللَّهصلي الله عليه وآله اَنْ يُسْتَخْدَمَ الضَّيْفُ. بحار ، ج 47 ، ص 41 .
[10] اِذا دُعِيَ اَحَدُکُمْ اِلي طَعامٍ فَلا يَسْتَتْبَعُنَّ وَلَدَهُ، فَاِنَّهُ اِنْ فَعَلَ ذلِکَ کانَ حَراماً، وَدَخَلَ غاصِباً. بحار ، ج 75، ص 445 .
امانت داري و وفاي به عهد پيامبر
امام صادقعليه السلام: «اگر نخ و سوزني را هم به رسول خدا ميسپردند، به صاحبش رد ميکرد»[1] .
امام صادقعليه السلام فرمود: «رسول خدا با مردي قرار گذاشت که در کنار صخره معيّني در انتظار آن مرد بماند تا برگردد. شدت گرمي آفتاب، پيامبر را در آن مکان رنج ميداد. اصحابش به او عرض کردند: چهاشکال دارد که به سايه منتقل شوي؟ حضرت فرمود: وعدهگاه ما همينجاست. در اين مکان ميمانيم و اگر نيامد، خلف وعده از او خواهد بود»[2] .
البته در روايت ديگري آمده است که حضرت تا سه روز آنجا ميرفتند و منتظر ميماندند[3] .
ابوالحمياء ميگويد: «قبل از بعثت، چيزي را به پيامبرصلي الله عليه وآله فروختم و وعده گذاشتم که در فلان مکان او را ببينيم، ولي آن روز و فرداي آن روز فراموش کردم که به آنجا بروم. وقتي که روز سوّم رفتم، پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود:«اي جوان!بر من سخت گرفتي.من سهروز است که اينجا هستم»[4] .
بهداشت دهان و دندان پيامبر
از سنّت پيامبرصلي الله عليه وآله مسواک نمودن است که موجب خوشنودي خدا و خوشبو شدن دهان است[1] .
پيامبرصلي الله عليه وآله سه مرتبه مسواک مينمود؛ قبل از خواب، پس از بيداري براي نماز و دعا و پيش از خروج از منزل براي نماز صبح[2] .
پيامبرصلي الله عليه وآله براي هرنماز مسواک ميزد[3] .
پيامبرصلي الله عليه وآله وقتي که مسواک ميزد از عرض دندانها (از بالا به پايين) مسواک ميزد[4] .
پيامبرصلي الله عليه وآله با چوب اراک، مسواک ميکرد؛ چون جبرئيل او را به اين کار دستور داده بود[5] .
پيامبرصلي الله عليه وآله زياد مسواک ميکرد[6] .
مسواک کردن در سحرها پيش از وضو سنت است[7] .
پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «چقدر خوب است چوب درخت مبارک زيتون که دهن را خوشبو کرده و از خونريزي لثهها جلوگيري ميکند و آن مسواک من و پيامبران قبل از من است»[8] .
عليعليه السلام ميفرمايد: «هرکس که در هرروز، دو مرتبه مسواک کند، برسنت پيامبرانعليهم السلام مداومت کرده است»[9] .
رسول خداصلي الله عليه وآله خلال ميکرد، خلال دهان را خوشبو ميکند[10] .
پيامبرصلي الله عليه وآله با همه چيز خلال ميکرد، مگر با برگ و چوب درخت خرما و چوب توخالي گياهان (مثل ساقه گندم)[11] .
[1] وَالسِّواکُ مَرْضاةُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ سُنَّةُ النَّبِيِّ وَ مَطْيَبَةٌ لِلْفَمِ. خصال، حديث 400.
[2] کانَ النَّبِيّصلي الله عليه وآله يَسْتاکُ کُلَّ لَيْلَةٍ ثَلاثَ مَرَّاتٍ، مَرَّةً قَبْلَ نَوْمِهِ وَمَرَّةً اِذا قامَ مِنْ نَوْمِهِ اِلي وِرْدِهِ وَمَرَّةً قَبْلَ خُرُوجِهِ اِلي صَلوةِ الصُّبْحِ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 41 .
[3] کانَ النَّبِيّصلي الله عليه وآله يَسْتاکُ لِکُلِّ صَلوةٍ. مقنع، ص 8.
[4] کانَ النَّبِيّصلي الله عليه وآله اِذَا اسْتاکَ اِسْتاکَ عَرْضاً. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 36.
[5] کانَ يَسْتاکُ بِالْاَراکِ، اَمَرَهُ بِذلِکَ جِبْرَئيلُ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 41.
[6] اِنَّ رَسُولَ اللَّهِصلي الله عليه وآله کانَ يَکْثُرُ مِنَ السِّواکِ. محاسن، ص 466.
[7] اَلسِّواکُ فِي السَّحَرِ قَبْلَ الْوُضُوءِ مِنَ السُّنَّةِ. سنن النبي، ص 233.
[8] نِعْمَ السِّواکُ اَلزَّيْتُونُ مِنَ الشَّجَرَةِ الْمُبارَکَةِ يُطيبُ الْفَمَّ وَيُذْهِبُ بِالْحَفْرِ وَهِيَ سِواکِي وَسِواکُ الْاَنْبِياءِ قَبْلي. مستدرک، ج 1، ص 54.
[9] قال عليعليه السلام: مَنِ اسْتاکَ کُلَّ يَوْمٍ مَرَّتَيْنِ فَقَدْ اَدامَ سُنَّةَالْاَنْبِياءِعليهم السلام. مستدرک، ج 1 ص 53.
[10] اِنَّ رَسُولَ اللَّهصلي الله عليه وآله کانَ يَتَخَلَّلُ وَهُوَ يُطَيِّبُ الْفَمَّ. کافي، ج 6، ص 376.
[11] کانَ رَسُولُاللَّهصلي الله عليه وآله يَتَخَلَّلُ ما اَصابَ اِلاَّ الْخَوْصَ وَالْقَصَبَ. محاسن، ص 461.
جود و بخشش پيامبر
هرگز نشد چيزي از رسول خداصلي الله عليه وآله درخواست شود و بفرمايد نه. ابن عتيبه گويد: «وقتي چيزي نزد پيامبر نبود (تا آن را به درخواست کننده بدهد)، و عده ميداد»[1] .
حضرت فرمود: «هرکس از ما چيزي درخواست بکند، اگر چيزي داشته باشيم از او دريغ نميورزيم»[2] .
جبرئيل ميگويد: «تمامي خانوادههاي ساکن روي زمين را زيرورو کردم وکسي را بخشندهتر از پيامبرصلي الله عليه وآله نسبت به دنيا پيدا نکردم»[3] .
نود هزار درهم خدمت پيامبرصلي الله عليه وآله آوردند. حضرت آنها را روي حصيري ريخت و تمام آنها را (بين بينوايان) تقسيم کرد و هيچ سائلي را دست خالي برنگرداند تا همه آن اموال تمام شد[4] .
امام صادقعليه السلام فرمود: «آن حضرت چيدن خرما و درو کردن زراعت را در شب کراهت داشت. (منظور آن بود که فقرا و مساکين بيبهره نمانند)»[5] .
هنگام رسيدن ميوهها پيامبرصلي الله عليه وآله دستور ميداد حصار باغ را بردارند (تا ديگران نيز از ميوههاي آن استفاده کنند[6] .