eitaa logo
ویژه نامه پيامبر خاتم حضرت محمد (ص) و خدیجه
7 دنبال‌کننده
23 عکس
6 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
حالات خوشحالي، تعجب و خشم پيامبر حضرت، چون خوشحال مي‏شد، چشمها را بر هم مي‏نهاد. چون از مطلبي تعجب مي‏کرد، دستها را پشت و رو مي‏کرد و وقتي که غضب مي‏فرمود، از شدت ناراحتي روي مي‏گردانيد[1] . چون حقي پايمال مي‏شد، از شدت خشم، کسي او را نمي‏شناخت و از هيچ چيز پروا نداشت تا آنکه حق را ياري کند[2] . وقتي که از چيزي خوشش مي‏آمد، چهره‏اش مانند هاله اطراف ماه مي‏شد[3] . رضا و خشم پيامبرصلي الله عليه وآله از چهره‏اش فهميده مي‏شد. هرگاه که آن حضرت خوشحال مي‏گرديد، چهره‏اش چون آينه مي‏درخشيد، ولي وقتي که غضب مي‏کرد، رنگ مبارکش گرفته و تيره مي‏شد[4] . رسول خدا وقتي که زياد خوشحال مي‏شد، زياد بر محاسن خود دست مي‏کشيد[5] . و هنگام غضب - که جز براي خدا صورت نمي‏گرفت - چيزي تاب مقاومت در برابر غضب او را نداشت[6] . هنگام خوشحالي چهره‏اش چون آينه، درخشش جالبي داشت[7] . [1] وَاِذا فَرِحَ غَضَّ طَرْفَهُ وَاِذا تَعَجَّبَ قَلَّبَها وَاِذا غَضِبَ اَعْرَضَ وَاَشاحَ. معاني‏الاخبار، ص 79. [2] فَاِذا تُوُطِّيَ الْحَقُّ لَمْ يَعْرِفْهُ اَحَدٌ وَ لَمْ يَقُمْ لِغَضَبِهِ شَي‏ءٌ حَتَّي يُنْتَصَرَلَهُ. معاني‏الاخبار،ص79. [3] کانَ رَسُولُ اللَّهِ اِذا سَمَّرَهُ الْاَمْرُ اِسْتَنارَ وَجْهُهُ کَاَنَّهُ دارَةُ الْقَمَرِ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 18. [4] کانَ رَسُولُ اللَّهِ يُعْرَفُ رِضاهُ وَ سَخَطُهُ في وَجْهِهِ کانَ اِذا رَضِيَ فَکَاَنَّما يُلاحِکُ الْجُدُرَ وَجْهُهُ وَ اِذا غَضِبَ خَسِفَ لَوْنُهُ وَاسْوَدَّ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 18. [5] اِذَا اشْتَدَّ وَجْدُهُ اَکْثَرَ مِنْ مَسِّ لِحْيَتِهِ الْکَريمَةِ. احياءالعلوم، ج 2، ص 378. [6] وَاِنْ غَضِبَ وَ لايَغْضَبُ‏إِلّا للَّهِ لَمْ يَقُمْ لِغَضَبِهِ شَي‏ءٌ . احياءالعلوم، ج 2، ص 366. [7] وَکانَ اِذا رَضِيَ وَسَرَّ فَکَأَنَّ وَجْهَهُ المِرْآةُ. مناقب، ج 1، ص 155.
مکارم اخلاقي پيامبر رسول خداصلي الله عليه وآله فال نيک را دوست داشت و از فال بد (طيره) ناراحت بود (دوست داشت که هميشه از خوبيها گفتگو شود)[1] . فحاش و عيبجو نبود و کسي را زياد مدح و تعريف نمي‏نمود[2] . پيامبرصلي الله عليه وآله ظرف غذا را براي گربه کج مي‏گذاشت (تا غذا جمع شود و بتواند آن حيوان بخورد)[3] . راوي مي‏گويد: نزد عايشه رفتم و از اخلاق پيامبرصلي الله عليه وآله پرسيدم،گفت: قرآن نمي‏خواني؟ گفتم: چرا. گفت: اخلاق پيامبرصلي الله عليه وآله قرآن است[4] . رسول خداصلي الله عليه وآله از دختران پس پرده، با حياتر بود و چنان بود که اگر چيزي را دوست نمي‏داشت، از قيافه حضرت مي‏فهميديم[5] . هرکس که حاجتي از او مي‏خواست، يا به حاجت خود مي‏رسيد و يا با بيان شيرين آن حضرت، قانع مي‏شد[6] . به کسي جفا نمي‏کرد و کسي را حقير نمي‏شمرد. نعمت در نظرش بزرگ مي‏نمود، اگرچه ناچيز مي‏بود و هيچ نعمتي را مذمت نمي‏کرد[7] . گاهي به باغ و بستان اصحاب خود تشريف مي‏برد[8] . بدون اينکه بخندد، هميشه تبسم بر لب داشت و بدون اينکه چهره‏اش درهم کشيده باشد، اندوهگين به‏نظر مي‏رسيد. بدون اينکه از خود ذلتي نشان دهد، همواره متواضع بود. بدون اينکه اسراف بورزد، سخاوتمند بود. دل نازک و به همه مسلمانان مهربان بود. هرگز از روي پر خوري آروغ نزد و هرگز دست طمع به‏سوي چيزي دراز نفرمود[9] . هيچ خوراکي را تعريف يا مذمت نمي‏کرد[10] . علي‏عليه السلام فرمود: «وقتي از رسول خداصلي الله عليه وآله چيزي مي‏خواستند، اگر اراده‏اش بر انجام آن کار تعلق مي‏گرفت مي‏فرمود: «آري» و اگر نمي‏خواست آن را انجام بدهد، سکوت مي‏کرد و هرگز کلمه «نه» را برزبان جاري نمي‏ساخت»[11] . رسول خداصلي الله عليه وآله چون از امري ناراحت و محزون مي‏گشت، به نماز خواندن و عبادت حق، پناهنده مي‏شد[12] . اگر کسي در حضور آن حضرت سخن دروغي مي‏گفت: آن جناب لبخندي مي‏زد و مي‏فرمود: «سخني است که وي مي‏گويد» ]ما در فارسي مي‏گوييم خالي بندي يا چاخان مي‏کند[13] . رسول‏خداصلي الله عليه وآله از متاع دنيا به‏آنچه که موجب دلبستگي وفريفته‏شدن مردم دنيا مي‏شد، نظر نمي‏افکند[14] . پوزش عذرخواهان را مي‏پذيرفت. در غير اوقاتي که قرآن بر او نازل مي‏شد و يا موعظه مي‏کرد، از مردم تبسمش بيشتر بود و هرگاه که خنده مي‏کرد، بدون قهقهه بود[15] . هرگز به کسي فحش نداد و هيچ وقت زن يا خادمي را لعنت نکرد، هرگاه در حضور آن حضرت کسي ملامت مي‏شد، مي‏فرمود: «به او کاري نداشته باشيد». هرکس براي حاجتي نزدش مي‏آمد خواه آزاد و خواه غلام و يا کنيز، جهت رفع گرفتاري او اقدام مي‏کرد. خشن و درشت خو نبود و در بازار، صدايش را بلند نمي‏کرد. در مقابل بدي ديگران، بدي نمي‏کرد، بلکه گناه آنان را نديده مي‏گرفت و از آنان مي‏گذشت. به هرکس مي‏رسيد، ابتدا به سلام مي‏کرد[16] . هرکس براي کاري پيش آن حضرت مي‏آمد در انجام آن کار با وي صبر و همکاري مي‏کرد تا کار انجام شود و يا خود او منصرف گردد. هرگز نشد کسي دست پيامبر را بگيرد و آن حضرت جلوتر دست خود را بکشد و چون به مردي مسلمان مي‏رسيد، ابتدا با او مصافحه مي‏کرد[17] . چون يکي از مسلمانان خدمت حضرت، زکات مي‏آورد، قوم وقبيله او را دعا مي‏کرد و مي‏فرمود: «بارالها ! بر آل فلان ترحّم فرما»[18] . هنگامي‏که پيامبرصلي الله عليه وآله سخن مي‏گفت و يا پاسخ پرسشي را مي‏داد، سه‏مرتبه تکرارمي‏فرمود تا حرف او کاملاً روشن شودوديگران‏بفهمند[19] . چون اصحاب نزد پيامبرصلي الله عليه وآله مي‏آمدند به جاي سلام مي‏گفتند: صبح به خير و شب به خير که اين جمله سلام زمان جاهليت بود. خداوند اين آيه را نازل فرمود: سلامي به تو مي‏گويند که خداوند با آن تو را تحيّت نگفته است. پس حضرت فرمود: «خداوند بهتر از آن را برما کرامت فرموده است؛ يعني السلام عليکم که سلام و تحيت بهشتيان است»[20] . با هرکس که مي‏نشست، آن قدر صبر مي‏کرد تا خود آن شخص برخيزد[21] . حق هريک از اهل مجلس را ادا مي‏کرد و کسي احساس نمي‏کرد که ديگري نزد آن حضرت محترم‏تر است[22] . اخلاق او به‏قدري نرم بود که مردم او را براي خود چون پدري مهربان مي‏دانستند و همه نزد او در خلق و رفتار ، مساوي بودند[23] . اگر اهل مجلس از چيزي مي‏خنديدند، آن حضرت نيز مي‏خنديد و اگر از چيزي تعجب مي‏کردند، تعجب مي‏فرمود و بر بي‏ادبي اشخاص غريب، در گفتار و پرسش صبر مي‏نمود و هرگز ثناي کسي را نمي‏پذيرفت، مگر آنکه ثناي او به‏عنوان تشکر باشد. و کلام هيچ‏کس را قطع نمي‏کرد، مگر آنکه از حد مشروع تجاوز کند که با نهي و يا با برخاستن، کلام او را قطع مي‏نمود[24] .
علي‏عليه السلام مي‏فرمايد: هرگز نشد که رسول‏خداصلي الله عليه وآله با کسي دست بدهد و جلوتر از او دست خود را از دست وي بکشد تا اينکه طرف مقابل، دست خود را رها سازد و هرگز نشد که با کسي در انجام کاري همکاري کند و پيش از طرف مقابل از آن کار منصرف گردد و نشد که کسي با آن حضرت شروع به صحبت کند و آن حضرت قبل از وي سکوت بنمايد. ديده نشد که پاي خود را نزد کسي دراز کند. و هرگز بين دو کار مخيّر نگرديد، مگر آنکه دشوارترين آن دو کار را انتخاب مي‏نمود[25] . پيامبرصلي الله عليه وآله به اصحاب خود به طور مساوي و يکسان نظر مي‏انداخت. هرگز پاي خود را بين اصحاب دراز نکرد و اگر مردي با وي مصافحه مي‏کرد، حضرت دست خود را نمي‏کشيد تا اينکه او دست خود را بکشد و چون مردم اين معنا را فهميده بودند، هنگام مصافحه فوري دست خود را مي‏کشيدند[26] . با هيچ‏کس سخني که مورد پسند طرف نبود، ايراد نمي‏کرد[27] . وقتي رسول خدا با کسي مي‏نشست، تا او حضور داشت، لباس و زينت خود را از تن خارج نمي‏ساخت[28] . چون طفل صغيري را براي دعا يا نام گذاري به حضور پيامبرصلي الله عليه وآله مي‏آوردند، حضرت به احترام خويشاوندان آن طفل، او را در دامن خود مي‏گذارد. گاهي اتفاق مي‏افتاد که طفل در دامن پيامبرصلي الله عليه وآله ادرار مي‏کرد. کساني که ناظر بودند، سربچه داد مي‏زدند، ولي پيامبرصلي الله عليه وآله مي‏فرمود: «جلو ادرار بچه را با تندي نگيريد»، طفل را آزاد مي‏گذارد تا ادرار کند. سپس وقتي که دعا يا نام‏گذاري تمام مي‏شد، طفل را با نهايت شادي مي‏گرفتند و در پيامبرصلي الله عليه وآله احساس ناراحتي نمي‏ديدند، حضرت پس از رفتن آنان، لباس خود را تطهير مي‏فرمود[29] . اگر مردي وارد مي‏شد و خدمت آن حضرت مي‏نشست، هرگز حضرت از مجلس بلند نمي‏شد تا وقتي که خود آن شخص برخيزد[30] . رسول خداصلي الله عليه وآله اگر سه روز، يکي از اصحاب خويش را نمي‏ديد از حال وي جويا مي‏شد. اگر در سفر بود، برايش دعا مي‏کرد و اگر در منزل بود، به ديدنش مي‏رفت و اگر مريض بود، به عيادتش تشريف مي‏برد[31] . انس بن مالک مي‏گويد: «به آن خدايي که او را به حق مبعوث کرد، هيچ گاه نشد کاري که خوشايند آن حضرت نبود به من بفرمايد که چرا چنين کردي. و هرگاه يکي از زنان آن حضرت، مرا سرزنش مي‏کرد، مي‏فرمود: کاري نداشته باشيد، مقدّر چنين بود»[32] . انس بن مالک مي‏گويد: «نه سال خدمتگزار پيامبرصلي الله عليه وآله بودم. هرگز ياد ندارم در اين مدت به من فرموده باشد: چرا فلان کار را انجام ندادي؟ و هرگز در کارها به من ايراد نمي‏گرفت»[33] . رسول خدا را کسي از اصحاب و غيراصحاب صدا نمي‏زد، مگر آنکه در جواب مي‏فرمود: لبيک[34] .
[1] اِنَّ النَّبّيّ‏صلي الله عليه وآله کانَ يُحِبُّ الْفالَ الْحَسَنَ وَيَکْرَهُ الطَّيَرَةَ.مکارم‏الاخلاق،ج2،ص405. [2] وَلا فَحّاشٍ وَ لاعَيَّابٍ وَ لا مَدّاحٍ. معاني الاخبار، ص 79. [3] کانَ يُصْغِي الْاِناءَ لِلْهِرَّةِ. مجمع البيان، ج 4 ، ص 352 . [4] قالَ سَعْدُبْنُ هِشام: دَخَلْتُ عَلي عائِشَةَ فَسَأَلْتُها عَنْ اَخلاقِ رَسُولِ اللَّهِ‏صلي الله عليه وآله فَقالَتْ: اَما تَقْرَأُ الْقُرآنَ؟ قُلْتُ: بَلي. قالَتْ: خُلْقُ رَسُولِ اللَّهِ الْقُرآنُ. المحجة البيضاء، ج 4، ص 120 . [5] کانَ رَسُولُ اللَّه‏صلي الله عليه وآله اَشَدَّ حَياءً مِنَ الْعَذْراءِ في خِدْرِها. وَ کانَ اِذاکَرِهَ شَيْئاً عَرَفْناهُ في وَجْهِهِ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 17 . [6] مَنْ سَأَلَهُ حاجَةً لَمْ يَرْجَعْ اِلاَّ بِها اَوْ مَيْسُورًا مِنَ الْقَولِ. معاني الاخبار، ص 79. [7] وَلابِالْجافي وَلابِالْمُهينِ.تُعَظَّمُ عِنْدَهُ النِّعْمَةُ وَاِنْ دَقَّتْ شَيْئاً.معاني‏الاخبار،ص79 . [8] يَخْرُجُ اِلي بَساطينِ اَصْحابِهِ. احياء العلوم، ج 2، ص 354. [9] بَسَّاماً مِنْ غَيْرِ ضِحْکٍ،مَحْزُوناً مِنْ غَيْرِ عَبْسٍ، مُتَواضِعاً مِنْ غَيْرِ مَذَلَّةٍ، جَوادًا مِنْ غَيْرِ سَرَفٍ، رَقيقَ الْقَلْبِ، رحيماً بِکُلِّ مُسْلِمٍ وَ لَمْ يَتَجَشَّأْ مِنْ شَبَعٍ قَطُّ وَلَمْ يَمُدَّيَدَهُ اِلي طَمَعٍ قَطُّ. ارشادالقلوب، باب 32، ص 155 . [10] لا يَذُمُّ ذَواقاً وَ لا يَمْدَحُهُ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 22. [11] کانَ النَّبِيُّ اِذا سُئِلَ شَيْئاً فَاِذا اَرادَ اَنْ يَفْعَلَهُ قالَ: نَعَمْ وَاِذا اَرادَ اَنْ لا يَفْعَلَ سَکَتَ وَکانَ لا يَقُولُ لِشَي‏ءٍ لا . بحار ، ج 93 ، ص 372 . [12] کانَ رَسُولُ اللَّهِ‏صلي الله عليه وآله اِذا حَزَنَهُ اَمْرٌ فَزَعَ اِلَي الصَّلوةِ. مجمع البيان، ج 5، ص 347. [13] کانَ رَسُولُ اللَّهِ‏صلي الله عليه وآله اِذا کَذِبَ عِنْدَهُ الرَّجُلُ تَبَسَّمَ وَقالَ: اِنَّهُ لَيَقُولُ قَوْلاً. جعفريات ، ص 169 . [14] وَکانَ رَسُولُ‏اللَّه‏صلي الله عليه وآله لايَنْظُرُ اِلي مايَسْتَحْسِنُ مِنَ‏الدُّنْيا.مجمع‏البيان،ج6،ص345. [15] يَقْبَلُ مَعْذِرَةَ الْمُعتْذِرِ اِلَيْهِ وَکانَ اَکْثَرَ النَّاسِ تَبَسُّماً ما لَمْ يُنَزَّلْ عَلَيْهِ قُرْآنٌ وَلَمْ I4 تَجْرِ عِظَةٌ وَرَبُمَا ضَحِکَ مِنْ غَيْرِ قَهْقَهِة.دعائم‏الاسلام،ج2،ص107؛مناقب،ج1،ص145. [16] ما شَتَمَ اَحَدًا بِشَتْمَةٍ وَلا لَعَنَ اِمْرَأَةً وَ لا خادِماً بِلَعْنَةٍ، وَ لا لامُوا اَحَداً اِلاَّ قالَ دَعُوهُ. وَلا يَأْتيهِ اَحَدٌ حُرّاً اَوْ عَبْداً وَ اَمَةً اِلاَّ قامَ مَعَهُ فِي حاجَتِهِ، لافَظٌّ وَلا غَليظٌ وَلا صَخَّابٌ فِي الْاَسْواقِ. وَلا يُجْزِي بِالسَّيِّئَةِ السَّيِّئَةَ وَلکِنْ يَغْفِرُ وَ يَصْفَحُ وَ يَبْدَءُ مَنْ لَقيهُ بِالسَّلامِ. مناقب، ج 1، ص 145 . [17] وَمَنْ رامَهُ بِحاجَةٍ صابَرَهُ حَتَّي يَکُونَ هُوَالْمُنْصَرِفُ. ما اَخَذَ اَحَدٌ يَدَهُ فَيُرْسِلُ يَدَهُ حَتَّي يُرْسِلَها وَ اِذالَقي مُسْلِماً بَدأَهُ بِالْمُصافَحَةِ. مناقب، ج 1، ص 145. [18] کانَ اِذا اَتي اَحَدٌ بِصَدَقَةٍ عِنْدَ رَسُولِ‏اللَّهِ قالَ: اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي آلِ فُلانٍ. مستدرک ، ج 1 ، ص 526 . [19] کانَ رَسُولُ اللَّهِ‏صلي الله عليه وآله اِذا حَدَّثَ الْحَديثَ اَوْ سُئِلَ عَنِ الاَمْرِ کَرَّرَهُ ثَلاثاً لِيَفْهَمَ وَ يُفْهَمَ عَنْهُ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 19. [20] کانَ اَصْحابُ النَّبِيِّ صلي الله عليه وآله‏اِذا اَتَوْهُ يَقُولُونَ لَهُ «اَنْعِمْ صَباحاً وَ اَنْعِمْ مَساءًا» وَ هِيَ تَحِيَّةُاَهْلِ‏الْجاهِلِيَّةِ فَاَنْزَلَ‏اللَّهُ«واِذا جاؤُکَ حَيُّوکَ بِما لَمْ يُحَيِّکَ بِهِ اللَّهُ»فَقالَ‏لَهُمْ رَسُولُ‏اللَّهُ‏صلي الله عليه وآله: قَدْ اَبْدَلَنَا اللَّهُ بِخَيْرٍ مِنْ ذلِکَ، تَحِيَّةُ اَهْلِ الْجَنَّةِ اَلسَّلامُ عَلَيْکُمْ. مستدرک، ج 2، ص 69. [21] مَنْ جالَسَهُ صابَرَهُ حَتَّي يَکُونَ هُوَالْمُنْصَرِفُ. معاني الاخبار، ص 79. [22] وَيُعْطي کُلَّ جُلَسائِهِ نَصيبَهُ وَلايَحْسَبُ اَحَدٌ مِنْ جُلَسائِهِ اَنَّ اَحَدًا اَکْرَمَ عَلَيْهِ مِنْهُ. معاني الاخبار، ص 79. [23] قَدْ وَسَّعَ‏النَّاسَ مِنْهُ خُلْقَهُ فَصارَ لَهُمْ اَباً وَصارُوا عِنْدَهُ فِي الْخُلْقِ سَواءٌ. معاني‏الاخبار، ص 79 . [24] يَضْحَکُ مِمَّا يَضْحَکُونَ مِنْهُ وَ يَتَعَجَّبُ مِمَّا يَتَعَجَّبُونَ مِنْهُ وَ يَصْبِرُ لِلْغَريبِ عَلَي الْجَفْوَةِ في مَسْأَلَتِهِ وَ مَنْطِقِهِ وَلا يَقْبَلُ الثَّناءَ اِلاَّ مِنْ مُکافِيً وَ لا يَقْطَعُ عَلي اَحَدٍ کَلامَهُ حَتَّي يَجُوزَ فَيَقْطَعَهُ بِنَهْيٍ اَوْ قِيامٍ. معاني الاخبار، ص 79 .
[25] ما صافَحَ رَسُولُ اللَّه‏صلي الله عليه وآله اَحَداً قَطُّ فَنَزَعَ يَدَهُ مِنْ يَدِهُ ، حَتَّي يَکُونَ هُوَالَّذي يَنْزَعُ يَدَهُ وَما فاوَضَهُ اَحَدٌ قَطُّ في حاجَةٍ اَوْ حَديثٍ فَانْصَرَفَ حَتَّي يَکُونَ الرَّجُلُ هُوَ الَّذي يَنْصَرِفُ وَما نازَعَهُ اَحَدٌ الْحَديثَ فَيَسْکُتَ حَتَّي يَکُونَ هُوَ الَّذي يَسْکُتُ وَ ما رُؤِيَ مُقَدِّمًا رِجْلِهِ بَيْنَ يَدَيْ جَليسٍ لَهُ قَطُّ وَلا خُيِّرَ بَيْنَ اَمْرَيْنِ اِلاَّ اَخَذَ بِاَشَّدِهِما. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 22 . [26] کانَ رَسُولُ‏اللَّه‏صلي الله عليه وآله يُقَسِّمُ لَحَظاتَهُ بَيْنَ اَصْحابِهِ فَيَنْظُرُ اِلي ذا وَيَنْظُرُ اِلي ذا بِالسَّويّةِ . وَلَمْ يَبْسُطْ رَسُولُ‏اللَّه‏صلي الله عليه وآله رِجْلَيْهِ بَيْنَ اَصْحابِهِ قَطُّ. وَاِنْ کانَ لَيُصافِحُهُ الرَّجُلُ فَمايَتْرُکُ رَسُولُ‏اللَّه‏صلي الله عليه وآله يَدَهُ حَتَّي يَکُونَ هُوَ التَّارِکُ فَلَمَّا فَطَنُوا لِذلِکَ کانَ الرَّجُلُ اِذا صافَحَهُ مالَ بِيَدِهِ فَنَزَعَها مِنْ يَدِهِ. کافي، ج 2، ص 671 . [27] وَکانَ لا يَتَکَلَّمُ اَحَداً بِشَي‏ءٍ يَکْرَهُهُ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 22 . [28] وَاِذا جَلَسَ لَمْ يَحِلَّ حَبْوَتَهُ حَتَّي يَقُومَ جَليسُهُ. تفسير عياشي، ج 1، ص 203. [29] کانَ رَسُولُ اللَّه‏صلي الله عليه وآله يُؤتي بِالصَّبيِّ الصَّغيرِ لِيَدْعُو لَهُ بِالْبَرَکَةِ فَيَضَعُهُ فِي حِجْرِهِ تَکْرِمَةً لاَهْلِهِ وَرُبَّما بالَ الصَّبِيُّ عَلَيْهِ فَيَصيحُ بَعْضُ مَنْ رآهُ حينَ يَبُولُ. فَيَقُولُ: لا تُزْرِمُوا I4 بِالصَّبيِّ حَتَّي يَقْضِيَ بَوْلَهُ. ثُمَّ يَفْرُغُ لَهُ مِنْ دُعائِهِ اَوْ تَسْمِيَتِهِ وَيَبْلُغُ سُرُورَ اَهْلِهِ فيهِ وَلا يَرَوْنَ اَنَّهُ يَتَأذَّي بِبَوْلِ صَبِيِّهمْ. فَاِذَا انْصَرَفُوا غَسَلَ ثَوْبَهُ بَعْدَهُ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 25 . [30] وَما قَعَدَ اِلي رَسُولِ‏اللَّهِ‏صلي الله عليه وآله رَجُلٌ قَطُّ فَقامَ حَتَّي يَقُومَ.مکارم‏الاخلاق،ج1،ص15 . [31] کانَ رَسُولُ اللَّه‏صلي الله عليه وآله اِذا فَقَدَ الرَّجُلَ مِنْ اِخْوانِهِ ثَلاثَةَ اَيَّامٍ سَأَلَ عَنْهُ فَاِنْ کانَ غائِبًا دَعالَهُ وَ اِنْ کانَ شاهِداً زارَهُ وَ اِنْ کانَ مَريضًا عادَهُ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 18. [32] قالَ اَ نَسٌ : وَالَّذي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ ما قالَ لي في شَي‏ءٍ قَطُّ کَرِهَهُ لِمَ فَعَلْتَهُ؟ وَ لا لامَني نِساءُهُ اِلاَّ قالَ: دَعُوهُ اِنَّما کانَ هذا بِکِتابٍ وَقَدَرٍ . احياءالعلوم، ج 2، ص 361 . [33] عَنْ اَ نَسٍ، قالَ: خَدَمْتُ النَّبيّ‏صلي الله عليه وآله تِسْعَ سِنينَ فَما اَعْلَمُ اَنَّهُ قالَ لي قَطُّ، هَلاَّ فَعَلْتَ کَذا وَلاعابَ عَلَيَّ شَيْئًا قَطُّ . مکارم الاخلاق، ج 1، ص 15 . [34] کانَ لايَدْعُوهُ اَحَدٌ مِنْ اَصْحابِهِ وَغَيرِهِمْ اِلاَّ قالَ لَبَّيْکَ. احياءالعلوم، ج 1، ص 381.
معاشرت و سلوک پيامبر اکرم‏ وقتي که يکي از مسلمانان به آن حضرت سلام کرده و مي‏گفت: سلامٌ عليک، حضرت در جواب او مي‏فرمود: وعليک السلام و رحمةاللَّه. و اگر مي‏گفت: السلام عليک و رحمة اللَّه، حضرت در جواب مي‏فرمود: عليک السلام ورحمةاللَّه وبرکاته. و به اين ترتيب رسول خداصلي الله عليه وآله در پاسخ سلام، اضافه مي‏نمود[1] . وقتي که به حضرت خبر مي‏دادند که دختري به دنيا آمده است، مي‏فرمود: «ريحان است و روزي او برعهده خداوند مي‏باشد»[2] . وقتي که کسي را صدا مي‏زد سه‏بار تکرار مي‏کرد و اگر اذن دخول مي‏گرفت، سه‏بار تکرار مي‏نمود[3] . پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «ما گروه پيامبران دستور داريم که با مردم به‏اندازه عقل آنان سخن بگوييم»[4] . چيزي از آن حضرت در خواست نشد که در جواب نه بگويد وهرگز سائلي را رد نکرد. اگر ممکن بود حاجت او را برمي‏آورد و اگر نه، با زبان نرم و شيرين او را راضي مي‏ساخت[5] . هرگز سائلي را رد نفرمود. اگر چيزي داشت مرحمت مي‏کرد و گرنه مي‏فرمود: خدا برساند[6] . اگر پيامبرصلي الله عليه وآله در حال نماز بود و کسي در کنارش مي‏نشست، نماز خود را سريع به پايان رسانيده و به سوي او بر مي‏گشت و مي‏فرمود: «آيا حاجتي داري؟»[7] . زيد بن ثابت گويد: «چون با رسول خداصلي الله عليه وآله مي‏نشستيم، اگر از آخرت سخن مي‏گفتيم، او نيز با ما راجع به آن سخن مي‏گفت. و اگر راجع به دنيا گفتگو مي‏کرديم، باز با ما راجع به دنيا سخن مي‏گفت و اگر راجع به خوردني‏ها و آشاميدني‏ها صحبتي پيش مي‏آمد، باز با ما در همين رابطه صحبت مي‏کرد»[8] . پيامبرصلي الله عليه وآله با چشم و ابرو اشاره نمي‏فرمود و مرموزانه بادست واشاره چيزي نمي‏فهماند[9] . پيامبرصلي الله عليه وآله چون به مسلماني مي‏رسيد، ابتدا با او دست داده ومصافحه مي‏نمود[10] . پيامبرصلي الله عليه وآله به اصحاب مي‏فرمود: «بدي‏هاي يکديگر را پيش من بازگو نکنيد،چون دوست دارم با دلي خالي از کدورت نزد شما بيايم»[11] . رسول خداصلي الله عليه وآله بدون تمايز در ميان اصحاب خود مي‏نشست، به گونه‏اي که هرگاه شخص غريبي وارد مجلس مي‏شد، آن حضرت را نمي‏شناخت تا اينکه سؤالات خود را مطرح کند. ابوذر مي‏گويد: «از حضرت خواهش کرديم تا اجازه بدهد برايش جايگاهي قرار دهيم که اشخاص تازه‏وارد،ايشان را بشناسند.پس از اجازه،برايش سکّويي درست کرديم و حضرت بر آن مي‏نشست و ما در دو طرف او مي‏نشستيم»[12] . انس بن مالک مي‏گويد: «چون خدمت رسول خداصلي الله عليه وآله مي‏آمديم، حلقه‏وار مي‏نشستيم»[13] . جابر گويد: «وقتي که رسول خداصلي الله عليه وآله بيرون مي‏آمد، اصحاب جلو آن حضرت راه مي‏رفتند و پشت سر او را براي فرشتگان خالي مي‏گذاشتند»[14] . پيامبرصلي الله عليه وآله براي احترام گذاشتن و به‏دست آوردن دل اصحاب، آنها را به کنيه صدا مي‏زد و براي کساني‏که کنيه نداشتند، کنيه قرار مي‏داد و مردم نيز به‏همان کنيه صدايشان مي‏زدند؛ همچنين براي زنهاي اولاد دار و بي‏اولاد و حتي بچه‏ها کنيه قرار مي‏داد و بدين‏وسيله، دل همه را به‏دست مي‏آورد[15] . کسي‏که برآن جناب وارد مي‏شد ، تُشک زيرِ پاي خود را به او مي‏داد و اگر آن شخص، مي‏خواست قبول نکند، اصرار مي‏کرد[16] . از اصحاب خود سراغ مي‏گرفت و از مردم، حال افراد ديگر را مي‏پرسيد، از کار آنها غفلت نمي‏کرد تا مبادا منحرف شوند[17] .
[1] اِنَّهُ کانَ اِذا سَلَّمَ عَلَيْهِ اَحَدٌ مِنَ الْمُسْلِمينَ فَقالَ: سَلامٌ عَلَيْکَ، يَقُولُ وَعَلَيْکَ‏السَّلامُ وَرَحْمَةُاللَّه، اِذا قالَ: اَلسَّلامُ‏عَلَيْکَ وَرَحْمَةُاللَّه، قالَ النَّبيّ‏صلي الله عليه وآله وَعَلَيْکَ‏السَّلامُ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ. وَهکَذا يَزيدُ في جَوابِ مَنْ يُسَلِّمُ عَلَيْهِ. مستدرک، ج 2، ص 70 . [2] کانَ رَسُولُ‏اللَّهِ‏صلي الله عليه وآله‏اِذا بُشِّرَبِجارِيَةٍقالَ:رَيْحانَةٌوَرِزْقُهاعَلَي‏اللَّهِ.جعفريات،ص189. [3] وَکانَ اِذا دَعا دَعا ثَلاثاً وَاِذاَ اسْتَأذَنَ إِسْتَأذَنَ ثَلاثاً . مکارم الاخلاق، ج 1، ص 22. [4] قالَ رَسُولُ‏اللَّه‏صلي الله عليه وآله اِنَّا مَعاشِرَالْاَنبِياءِ اُمِرْنا اَنْ نُکَلِّمَ‏النَّاسَ عَلي قَدْرِ عُقُولِهِمْ. محاسن، ص 149 . [5] ما سُئِلَ شَيْئاًقَطُّ فَقالَ لا وَ ما رَدَّ سائِلَ حاجَةٍ قَطُّ اِلاَّ اَتي بِها اَوْ بِمَيْسُورٍ مِنَ الْقَوْلِ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 22. [6] وَما مَنَعَ سائِلاً قَطُّ اِنْ کانَ عِنْدَهُ اَعْطي وَاِلاَّ قالَ يَأْتِي اللَّهُ بِهِ. مجمع‏البيان، ج 1 ، ص 164 . [7] وَکانَ لا يَجْلِسُ اِلَيْهِ اَحَدٌ وَهُوَ يُصَلّي اِلاّ خَفَّفَ صَلَواتَهُ وَاَقْبَلَ عَلَيْهِ وَقالَ اَلَکَ حاجَةٌ . مناقب، ج 1، ص 145 . [8] کُنَّا اِذا جَلَسْنا اِلَيْهِ اِنْ اَخَذْنا فِي حَديثٍ في ذِکْرِ الآخِرَةِ اَخَذَ مَعَنا وَ اِنْ اَخَذْنا في ذِکْرِ الدُّنْيا اَخَذَ مَعَنا وَاِنْ اَخَذْنا في ذِکْرِ الطَّعامِ وَالشَّرابِ اَخَذَ مَعَنا.مکارم‏الاخلاق، ج 1، ص 20. [9] لَمْ يَکُنْ لَهُ خائِنَةُ الأعْيُنِ يَعْنِي الْغَمْزَ بِالْعَيْنِ وَالرَّمْزَ بِالْيَدِ. مناقب، ج 1، ص 20. [10] وَاِذا لَقِيَ مُسْلِمًا بَدَأَ بِالْمُصافَحَةِ. مناقب، ج 1، ص 20. [11] کانَ رَسُولُ‏اللَّه‏صلي الله عليه وآله يَقُولُ: لا يُبَلِّغُنِي اَحَدٌ مِنْکُم عَنْ اَحَدٍ مِنْ اَصْحابي شيئاً فَاِنّي اُحبُّ اَنْ اَخْرُجَ اِلَيْکُمْ وَاَ نَا سَليمُ الصَّدْرِ. احياءالعلوم، ج 2 ، ص 328 . [12] کانَ رَسُولُ اللَّه‏صلي الله عليه وآله يَجْلِسُ بَيْنَ ظَهْراني اَصْحابِهِ فَيجي‏ءُ الْغَريبُ فَلا يَدْري اَيُّهُمْ هُوَ حَتَّي يَسْئَلَ. فَطَلَبْنا اِلَي النَّبيّ‏صلي الله عليه وآله اَنْ يَجْعَلَ مَجْلِساً يَعْرِفُهُ الْغَريبُ اِذا اَتاهُ. فَبَنَيْنالَهُ دُکَّاناً مِنْ طينٍ وَکانَ يَجْلِسُ عَلَيْهِ وَنَجْلِسُ بِجانِبَيْهِ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 15 . [13] کُنَّا اِذا اَتَيْنَا النَّبِيّ‏صلي الله عليه وآله جَلَسْنا حَلْقَةً. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 21. [14] کانَ رَسُولُ‏اللَّهِ‏صلي الله عليه وآله اِذا خَرَجَ مَشي اَصْحابُهُ اَمامَهُ وَتَرَکُوا ظَهْرَهُ لِلْمَلائِکَةِ. مکارم‏الاخلاق، ج 1 ، ص 21 . [15] وَ لَقَدْ کانَ يَدْعُوا اَصْحابَهُ بِکُناهُمْ اِکْرامًا لَهُمْ وَاِستِمالَةً لِقُلُوبِهِمْ وَيُکَنّي مَنْ لَمْ يَکُنْ لَهُ کُنْيَةً. فَکانَ يُدْعي بِما کَنَّاهُ بِهِ. وَيُکَنّي اَيْضاً النِّساءَ اللّاتي لَهُنَّ الْاَوْلادُ وَاللّاتي لَمْ يَلِدْنَ وَيُکَنِّي الصِّبْيانَ فَيَسْتَلينَ بِهِ قُلُوبَهُمْ. احياءالعلوم، ج 2 ، ص 362 . [16] وَکانَ يُؤْثِرُ الدَّاخِلَ عَلَيْهِ بِالْوِسادَةِ الَّتي تَحْتَهُ فَاِنْ اَبي اَنْ يَقْبَلَها عَزَمَ عَلَيْهِ حَتَّي يَفْعَلَ. احياءالعلوم، ج 2، ص 379 . [17] وَيَتَفَقَّدُ اَصْحابَهُ وَيَسْأَلُ النَّاسَ عَمَّا في النَّاسِ ... لا يَغْفُلُ مَخافَةَ اَنْ يَغْفُلُوا وَيَميلُوا . معاني الاخبار، ص 79 .
خوش مشربي و مزاح پيامبر امام صادق‏عليه السلام فرمود: «پيامبرصلي الله عليه وآله خوش مجلس بود. وقتي با مردم رو به رو مي‏شد، پيشانيش چون چراغي روشن آنان را به خود جلب مي‏کرد»[1] . رسول خداصلي الله عليه وآله با مردم شوخي مي‏کرد و منظورش آن بود که آنها را مسرور سازد[2] . امام رضاعليه السلام فرمود: «رسول خدا مزاح مي‏کرد و جز مطالب حق چيزي نمي‏گفت»[3] . مرد عربي پيش رسول خدا مي‏آمد و هديه براي آن حضرت مي‏آورد و مي‏گفت: پول هديه را مرحمت کن. حضرت مي‏خنديد و هروقت غمگين مي‏شد، مي‏فرمود: «اعرابي چه شد؟ کاش مي‏آمد»[4] . رسول خدا هنگامي که يکي از اصحاب را غصه‏دار و مغموم مي‏ديد با مزاح کردن او را مسرور مي‏ساخت و مي‏فرمود: «خداوند کسي را که با ترشرويي با برادرانش روبه‏رو شود دشمن دارد»[5] . از رأفت و مهرباني حضرت رسول خدا صلي الله عليه وآله آن بود که با اصحاب خود مزاح مي‏کرد تا عظمت و بزرگي او در دل آنان هراس ايجاد نکند تا بتوانند به او نگاه کرده و نيازهاي خود را باز گويند[6] . يکي از شوخي‏هاي آن حضرت چنين بود که پيره‏زني خدمت آن حضرت آمد. حضرت فرمود: پيره‏زن وارد بهشت نمي‏شود. پيره زن شروع به گريه نمود. حضرت فرمود: تو در آن روز پيره‏زن نيستي. خداوند مي‏فرمايد: ما زنان را خلقتي مجدّد و بکارت مي‏بخشيم[7] . پدر بزرگ خالدالقسري زني را بوسيد. آن زن نزد پيامبرصلي الله عليه وآله آمد و از او شکايت کرد. حضرت او را احضار فرمود. آن مرد اقرار کرد که چنين کاري را کرده است و گفت: اي زن اگر مي‏خواهي قصاص کني من حاضرم که قصاص شوم. حضرت و اصحاب خنديدند. پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: آيا دوباره چنين کاري خواهي کرد؟ عرض کرد: نه به خدا سوگند، حضرت از کيفر او گذشت.[8] . [1] لَيِّنُ الْجانِبِ، اِذا طَلَعَ بِوَجْهِهِ عَلَي النَّاسِ رَأَوْا جَبينَهُ کَأَنَّهُ ضَوءُ السِّراجِ الْمُتَوَقَّدِ. مناقب، ج1، ص 155. [2] وَلَقَدْ کانَ النَّبِيُّ يُداعِبُ الرَّجُلَ يُريدُ بِهِ اَنْ يَسُرَّهُ. مکارم‏الاخلاق، ج 1، ص 21 ؛ کافي، ج 2، ص 663 . [3] وَکانَ رَسُولُ اللَّهِ يُداعِبُ وَلا يَقُولُ اِلاَّ حَقّاً. مستدرک، ج 2، ص 76؛ کشف‏الغمة، ج 1، ص 2 . [4] اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ کانَ يَأْتيهِ اْلاَعْرابِيُّ فَيَأْتي اِلَيْهِ الْهَدِيَّةَ ثُمَّ يَقُولُ مَکانَهُ: اَعْطِنا I4 ثَمَنَ هَدِيتِنا، فَيَضْحَکُ رَسُولُ اللَّهِ‏صلي الله عليه وآله وَکانَ اِذا اغَتَمَّ يَقُولُ: ما فَعَلَ اْلاَعْرابي اَتانا. کافي، ج 1، ص663. [5] کانَ رَسُولُ‏اللَّهِ لَيَسُرُّ الرَّجُلَ مِنْ اَصْحابِهِ اِذا رَآ هُ مَغْمُوماً بِالْمُداعَبَةِ وَکانَ يَقُولُ: اِنَّ اللَّهَ يُبْغِضُ الْمُعَبَّسَ في وَجْهِ اِخْوانِهِ. کشف‏الريبه ، ص 82 . [6] وَکانَ مِنْ رَأْفَتِهِ لِاُمَّتِهِ مُداعَبَتُهُ لَهُمْ لِکَيْلا يَبْلُغَ بِاَحَدٍ مِنْهُمُ التَّعْظيمُ حَتَّي لايَنْظُرَ اِلَيْهِ. کشف‏الريبه ، ص 82 . [7] اَتَتْ اِمْرَأَةٌ عَجُوزٌ اِلَي النَّبِيّ‏صلي الله عليه وآله: فَقالَ لا تَدْخُلُ الْجَنَّةَ عَجُوزٌ فَبَکَتْ فَقالَ: اِنَّکَ لَسْتَ يَوْمَئِذٍ بِعَجُوزٍ، قالَ‏اللَّهُ تَعالي: «اِنَّا اَنْشَأْناهُنَّ اِنْشاءاً - فَجَعَلْناهُنَّ اَبْکاراً»، تنبيه‏الخواطر،ج 1 ص 112 . [8] وَقَبَّلَ جَدُّ خالِدِ الْقَسْري اِمْرأَةً، فَشَکَتْ اِلَي النَّبِيّ‏صلي الله عليه وآله فَاَرْسَلَ اِلَيْهِ فَاعْتَرَفَ وَقالَ: اِنْ شَئْتِ اَنْ تَقْتَصَّ فَلْتَقْتَصَّ فَتَبَسَّمَ رَسُولُ‏اللَّهِ‏صلي الله عليه وآله وَاَصْحابُهُ. فَقالَ: اَوَلا تَعُودُ؟ فَقالَ: لا وَاللَّهِ يا رَسُولَ‏اللَّهِ. فَتَجاوَزَ عَنْهُ، مناقب، ج 1 ، ص 149 .
🟢آداب فردي و و سبک زندگی اجتماعي پيامبر اکرم‏ >نحوه سخن گفتن پيامبر >راه رفتن پيامبر >نحوه آب و غذا خوردن پيامبر >نحوه نگاه کردن پيامبر >نحوه خنديدن پيامبر >نحوه خوابيدن و آداب بستر پيامبر >نحوه تطهير پيامبر >نحوه نشستن پيامبر >آراستگي و نظافت پيامبر >مهمان، مهماني و سيره پيامبر >امانت داري و وفاي به‏ عهد پيامبر >تدفين، تشييع، مراسم عزاداري اموات و سيره پيامبر >بهداشت دهان و دندان پيامبر >جود و بخشش پيامبر >مسافرت و سيره پيامبر >تواضع و فروتني پيامبر >ميانه ‏روي و اعتدال پيامبر >پذيرش هديه و شيوه پيامبر >همسرداري، توجه به فرزندان و سيره پيامبر >مراسم خواستگاري و ازدواج پيامبر نحوه سخن گفتن پيامبر اکثر اوقات ساکت بود و جز در مواقع ضرورت حرف نمي‏زد و هنگام تکلّم از اول تا به آخر به آرامي لب به سخن باز مي‏کرد و کلام او کوتاه وجامع وخالي از طول وتفصيل بيجا و وافي به تمام مقصود بود[1] . پيامبرصلي الله عليه وآله هنگام سخن گفتن تبسم مي‏کرد[2] . کلامش روشن بود به‏طوري که هرشنونده آن را مي‏فهميد[3] . وقتي که سخن مي‏گفت دستها را به هم وصل مي‏کرد (انگشتها را درهم فرو مي‏برد) و انگشت شصت (ابهام) دست چپ را به کف دست راست مي‏زد[4] . سخن نمي‏گفت، مگر جايي که اميد ثواب مي‏داشت. هنگام سخن گفتن چنان حاضران را به خود جذب مي‏کرد که گويا روي سر آنها پرنده نشسته است و چون ساکت مي‏شد، آنان سخن مي‏گفتند[5] . کلمات گفتارش به يکديگر پيوستگي داشت. کلماتش را به طوري شمرده بيان مي‏کرد که شنونده آن را به خوبي به خاطر بسپارد. جوهره صدايش بلند و آهنگ صدايش از همه زيباتر بود[6] . پيامبرصلي الله عليه وآله فصيح‏ترين مردم در سخن گفتن بود و خود مي‏فرمود: من از همه عرب فصيح‏ترم[7] . پيامبرصلي الله عليه وآله از همه مردم در سخن گفتن اختصار را رعايت مي‏کرد و در عين حال تمام آنچه را که مي‏خواست در ضمن جملاتي کوتاه ادا مي‏فرمود[8] . پيامبرصلي الله عليه وآله اگر ناچار مي‏شد که سخن درشت و ناپسندي بگويد آن را به کنايه بيان مي‏فرمود[9] . [1] طَويلُ السُّکُوتِ، لايَتَکَلَّمُ في غَيْرِ حاجَةٍ، يَفْتَتِحُ الْکَلامَ وَيَخْتِمُهُ بِاَشْداقِهِ، يَتَکَلَّمُ بِجَوامِع‏الْکَلِمِ فَصْلاً لا فُضُولَ فيهِ وَلا تَقْصيرَ. مناقب، ج 1 ، ص 155 . [2] کانَ رَسُولُ‏اللَّه‏صلي الله عليه وآله اِذا حَدَّثَ بِحَديثٍ تَبَسَّمَ في‏حَديثِهِ.مکارم‏الاخلاق،ج1،ص23. [3] وَکانَ کَلامُهُ فَصْلاً يَتَبَيَّنُهُ کُلُّ مَنْ سَمِعَهُ، مکارم الاخلاق، ج 1، ص 22. [4] وَاِذا تَحَدَّثَ اِتَّصَلَ بِها فَضَرَبَ بِراحَتِهِ الْيُمْني باطِنَ اِبْهامِهِ الْيُسْري. معاني‏الاخبار، ص 79 . [5] وَلا يَتَکَلَّمُ اِلاّ فيما رَجي ثَوابَهُ. اِذا تَکَلَّمَ اَطْرَقَ جُلَسائُهُ کَأَنَّ عَلي رُؤسِهِمُ الطَّيْرَ. فَاِذا سَکَتَ تَکَلَّمُوا. معاني الاخبار، ص 79 . [6] کَأَ نَّهُ يَتْبَعُ بَعْضُهُ بَعْضاً، بَيْنَ کَلامِهِ تَوَقُّفٌ يَحْفَظُهُ سامِعُهُ وَ يَعيهِ وَ کانَ جَهيرَ الصَّوْتِ، اَحْسَنَ النَّاسِ نَغْمَةً . احياء العلوم، ج 2 ، ص 363 . [7] کانَ رَسُولُ اللَّهِ‏صلي الله عليه وآله اَفْصَحُ النَّاسِ مَنْطِقاً وَاَحْلاهُمْ کَلاماً وَيَقُولُ: اَ نَا اَفْصَحُ الْعَرَبِ. احياء العلوم، ج 2 ، ص 367 . [8] وَکانَ اَوْجَزُ النَّاسِ کَلاماً وَکانَ مَعَ الْايجازِ يَجْمَعُ کُلَّ ما اَرادَ، احياءالعلوم، ج 2 ، ص 367 . [9] وَيُکَنّي‏عَمَّا اضْطَرَّهُ الْکَلامُ اِلَيْهِ مِمَّا يَکْرَهُ، احياءالعلوم، ج 2 ، ص 367 . راه رفتن پيامبر به آرامي و با وقار قدم بر مي‏داشت. در حال راه رفتن پيش روي خود نگاه مي‏کرد. هنگام راه رفتن مانند کسي که بر زمين سراشيب راه رود، قدمها را برمي‏داشت[1] . در پياده‏روي، هيچکس نمي‏توانست براو سبقت بگيرد[2] تي که راه مي‏رفت گويا پرنده بر سر او نشسته است.[3] . [1] کانَ رَسُولُ‏اللَّهِ اِذا مَشي تَکَفَّأَ تَکَفُّئاً کَاَ نَّما يَتَقَلَّعُ مِنْ صَبَبٍ. مکارم‏الاخلاق، ج 1 ، ص 22 . [2] وَلايَتَقَدَّمُهُ مُطْرِقٌ. مناقب، ج 1 ، ص 145 . [3] وَکان‏اِذا مَشي کَأَنَّ الطَّيْرُ عَلي رَأْسِهِ. مکارم‏الاخلاق، ج 1 ، ص 245 .
نحوه آب و غذا خوردن پيامبر آن حضرت غذاي داغ ميل نمي‏فرمود و صبر مي‏کرد تا سرد شود و مي‏فرمود: خداوند به ما آتش نخورانيده‏است. همانا غذاي داغ برکت ندارد، آن را سرد کنيد[1] . رسول خداصلي الله عليه وآله هنگام خوردن، بسم اللَّه مي‏گفت و با سه انگشت و از جلو خود غذا مي‏خورد و از جلو کسي غذا بر نمي‏داشت. و چون غذا مي‏آوردند قبل از ديگران شروع مي‏کرد و با سه انگشت (ابهام) و (مسبّحه) و (وسطي) غذا مي‏خورد و گاهي از انگشت چهارم هم کمک مي‏گرفت و گاهي با تمام کف دست غذا مي‏خورد، ولي با دو انگشت غذا نمي‏خورد، و مي‏گفت: «اين‏گونه غذا خوردن از شيطان است»[2] . پيامبرصلي الله عليه وآله وقتي که از ظرفي آب ميل مي‏کرد به سه نفس مي‏آشاميد و در هرنفس در آغاز بسم اللَّه و در پايان الحمدللَّه مي‏گفت[3] . وقتي که حضرت آب مي‏آشاميد، ابتداء بسم اللَّه مي‏گفت ... آب را مي‏مکيد و آن را به يک نفس فرونمي‏برد و مي‏فرمود: «درد کبد از بلعيدن يک‏مرتبه آب حاصل مي‏شود»[4] . امام علي‏عليه السلام مي‏فرمايد: «چندبار دقت کردم ديدم رسول‏اللَّه‏صلي الله عليه وآله هنگام نوشيدن آب، آن را با سه نفس مي‏آشاميد و در هرمرتبه، در آغاز بسم اللَّه و در پايان الحمدللَّه مي‏گفت. علت را پرسيدم، فرمود: يا علي ! حمد به‏منظور اداي شکر و بسم اللَّه براي ايمني از درد است»[5] . پيامبرصلي الله عليه وآله وقتي آب مي‏نوشيد، در ظرف آب نفس نمي‏کشيد، بلکه هروقت مي‏خواست نفس بکشد آن را از دهان دور نگه مي‏داشت[6] . پيامبرصلي الله عليه وآله وقتي که غذاي چرب ميل مي‏کرد، آب کمتر مي‏خورد. عرض کردند: شما کم آب مي‏نوشيد. مي‏فرمود: «براي اين غذا ، کم نوشيدن آب سازگارتر است»[7] . پيامبرصلي الله عليه وآله با کف دستهاي خود آب مي‏نوشيد و مي‏فرمود: «ظرفي پاکيزه‏تر از دست نيست»[8] . هيچگاه پيامبرصلي الله عليه وآله دو نوع غذا نداشت؛ طعام آن حضرت اگر گوشت بود، نان نداشت و اگر نان بود گوشت نداشت[9] . رسول خداصلي الله عليه وآله تا ممکن بود تنها غذا نمي‏خورد[10] . رسول خداصلي الله عليه وآله کاسه غذا را با انگشت خود پاک مي‏کرد[11] . و اما سنت (پيامبرصلي الله عليه وآله) بر جانب چپ نشستن و از جلو خود غذا خوردن با سه انگشت است[12] . شستن دو دست پيش از غذا و بعد از غذا از سنّت (پيامبرصلي الله عليه وآله) است[13] . پيامبرصلي الله عليه وآله سير، پياز و تره ميل نمي‏فرمود[14] . پيامبرصلي الله عليه وآله گوشت ماهيچه و سردست را دوست داشت وگوشت ران را نمي‏پسنديد، زيرا اين قسمت به‏مثانه حيوان نزديک است[15] . پيامبرصلي الله عليه وآله به غذا فوت نمي‏کرد و در ظرف آب نفس نمي‏کشيد[16] . گذاردن سرکه و سبزي بر سر سفره از سنّت (پيامبرصلي الله عليه وآله) است[17] . امام صادق‏عليه السلام با پنج انگشت غذا ميل مي‏کرد و مي‏فرمود: پيامبرصلي الله عليه وآله اين چنين غذا ميل مي‏کرد، نه مانند مستکبران[18] . پيامبرصلي الله عليه وآله چون با ديگران بر سر سفره مي‏نشست، اول کسي بود که شروع به غذا خوردن مي‏کرد و آخرين کسي بود که از غذا خوردن دست مي‏کشيد و هنگام غذا خوردن از جلو خود ميل مي‏نمود و تنها در موقع خوردن رطب و خرما بود که دست به جانب ديگر دراز مي‏کرد[19] . پيامبرصلي الله عليه وآله تا پايان عمر، هرگز در حال تکيه دادن غذا ميل نفرمود[20] . پيامبرصلي الله عليه وآله آشاميدني را با سه نفس مي‏آشاميد و آب را نمي‏بلعيد، بلکه مي‏مکيد[21] . پيامبرصلي الله عليه وآله براي غذا خوردن، مانند نمازگزار ، دو زانو مي‏نشست و دوقدم خود را جمع مي‏کرد و مي‏فرمود: «همانا من بنده هستم، مانند بندگان غذا مي‏خورم و چون آنان مي‏نشينم»[22] . پيامبرصلي الله عليه وآله هرگاه که بر سر سفره مي‏نشست، مانند بردگان نشسته و بر ران چپ خود تکيه مي‏کرد[23] . پيامبرصلي الله عليه وآله مانند بردگان مي‏نشست و دست خود را بر زمين مي‏نهاد و برخلاف مستکبران با سه‏انگشت غذا مي‏خورد[24] . پيامبرصلي الله عليه وآله هرگز غذايي را مذمّت نمي‏کرد. اگر غذايي را دوست مي‏داشت، ميل مي‏فرمود و اگر دوست نمي‏داشت، نمي‏خورد، ولي آن را بر ديگران حرام نمي‏نمود و ته ظرف غذا را با انگشت پاک مي‏کرد و مي‏فرمود: «غذاي ته ظرف برکت بيشتري دارد». و چون از غذا خوردن فارغ مي‏شد، هرسه انگشت خود را يکي پس از ديگري با دهان پاک مي‏کرد و پس از آن دست خود را مي‏شست[25] . پيامبرصلي الله عليه وآله وقتي که گوشت ميل مي‏کرد، سر خود را به سوي آن نمي‏برد، بلکه گوشت را به‏طرف دهان مي‏آورد و سپس آن را خوب مي‏جويد[26] . پيامبرصلي الله عليه وآله از گوشت پرنده شکار شده ميل مي‏کرد، ولي خودش آن را تعقيب نمي‏کرد و شکار نمي‏نمود. دوست داشت که ديگران شکار کنند و براي حضرتش بياورند تا ميل کند[27] . بهترين طعام نزد پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم غذايي بود که شرکت کنندگان در آن بيشتر باشند[28] .
رسول خداصلي الله عليه وآله چون با مردم غذا مي‏خورد، نخستين کسي بود که دست به غذا دراز مي‏کرد و آخر از همه دست مي‏کشيد تا مردم (بدون خجالت) بخورند[29] . غذا خوردن پيامبران در شب، پس از نماز عشا بود. پس شما شام خوردن راترک نکنيد، زيرا ترک آن باعث تباهي بدن است[30] . هرگاه نزد پيامبرصلي الله عليه وآله طعامي حاضر مي‏شد که در آن خرما بود، آن حضرت از خرما شروع مي‏کرد[31] . پيامبرصلي الله عليه وآله ميان هردو لقمه غذا ، حمد الهي بجا مي‏آورد[32] . پيامبرصلي الله عليه وآله وقتي که شير مي‏خورد آن را مضمضه مي‏کرد ومي‏فرمود: «در شير چربي است»[33] . پيامبرصلي الله عليه وآله وقتي که خرما مي‏خوردند، هسته آن را پشت دست خود گذاشته و آن را دور مي‏انداختند[34] . پيامبرصلي الله عليه وآله ايستاده و يا در حال سواره آب مي‏نوشيد و از مشک، کوزه و هرظرف ديگر و نيز با دستهايش آب ميل مي‏کرد[35] . پيامبرصلي الله عليه وآله هنگام خوردن به کسي‏که روبه‏روي حضرت نشسته بود تعارف مي‏کرد، ولي موقع آب نوشيدن به کسي‏که در طرف راست نشسته بود آب مي‏داد[36] . علي‏عليه السلام به کميل فرمود: اي کميل ! در کيفيت غذاي خود زياد دقت مکن، چرا که رسول خداصلي الله عليه وآله به آن خيلي اهميت نمي‏داد[37] . پيامبرصلي الله عليه وآله با سه نفس آب مي‏نوشيد. در هر دفعه اول بسم اللَّه و در آخر الحمدللَّه مي‏گفت به اين ترتيب که بعد از نفس اول مي‏گفت: الحمدللَّه و بعداز نفس دوم مي‏گفت: الحمدللَّه رب‏العالمين و بعد از نفس سوم مي‏گفت: الحمدللَّه رب‏العالمين، الرحمن الرحيم[38] . وقتي‏که پيامبرصلي الله عليه وآله آب مي‏نوشيد مي‏فرمود: «شکر خدا را که آب را به‏واسطه گناهان ما تلخ قرار نداد و به‏واسطه نعمت خود آن را گوارا و شيرين قرار داد»[39] . [1] اِنَّهُ کانَ لايَأْکُلُ الْحارَّ حَتَّي يَبْرُدَ وَيَقُولُ: اِنَّ اللَّهَ لَمْ يُطْعِمْنا ناراً. اِنَّ الطَّعامَ الْحارَّ غَيْرُذي بَرَکَةٍ فَاَبْرِدُوهُ. مکارم الاخلاق، ج 1 ، ص 28 . [2] وَکانَ اِذا اَکَلَ سَمَّي وَ يَأْکُلُ بِثَلاثَةِ اَصابِعَ وَمِمَّايَليهِ وَلايَتَناوَلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْ غَيْرِهِ وَيُؤْتي بِالطَّعامِ فَيَشْرَعُ قَبْلَ الْقَوْمِ، ثُمَّ يَشْرَعُونَ. وَکانَ يَأْکُلُ بِاَصابِعِهِ الثَّلاثِ، اَلْاِبْهامِ وَاَلَّتي تَليها وَالْوُسْطي وَرُبَمَا اسْتَعانَ بِالرَّابِعَةِ وَکانَ يَأْکُلُ بِکَفِّهِ کُلِّها وَلَمْ يَکُنْ يَأْکُلْ بِاِصْبَعَيْنِ وَيَقُولُ: اِنَّ الْاَکْلَ بِالْاِصْبَعَيْنِ هَوَاَکْلُ الشَّيْطانِ. مکارم الاخلاق، ج 1 ، ص 28 . [3] کانَ رَسُولُ اللَّه‏صلي الله عليه وآله يَتَنَفَّسُ فِي الْاِناءِ ثَلاثَةَ اَنْفاسٍ يُسمّي عِنْدَ کُلٍّ وَيَشْکُرُاللَّهَ فِي اخِرِهِنَّ. مکارم‏الاخلاق، ج 1 ، ص 173 . [4] کانَ اِذا شَرِبَ بَدَءَ فَسَمَّي ... وَيَمُصُّ الْماءَ مَصّاً وَلا يَعُبُّ عَبّاً وَيَقُولُ: اَلْکِبادُ مِنَ الْعَبّ. مکارم‏الاخلاق، ج 1، ص 32 . [5] عَنْ عَلِيّ‏عليه السلام قالَ: تَفَقَّدْتُ النَّبِيّ‏صلي الله عليه وآله غَيْرَ مَرَّةٍ وَهُوَ اِذا شَرِبَ تَنَفَّسَ ثَلاثاً مَعَ کُلِّ واحِدَةٍ مِنْها تَسْمِيَةٌ اِذا شَرِبَ وَتَحْميدٌ اِذَ انْقَطَعَ. فَسَئَلْتُهُ عَنْ ذلِکَ ، فَقالَ: يا عَلِيُّ ! شُکْرُاللَّهِ تَعالي بِالْحَمْدِ وَتَسْمِيَتُهُ مِنَ الدَّاءِ. دعائم الاسلام، ج 2 ، ص 130 . [6] وَکانَ لا يَتَنَفَّسُ فِي الاِناءِ اِذا شَرِبَ، فَاِذا اَراد اَنْ يَتَنَفَّسَ اَبْعَدَ الاِناءَ عَنْ فيهِ حَتَّي يَتَنَفَّسَ. مکارم‏الاخلاق، ج 2 ، ص 32 . [7] کانَ رَسُولُ اللَّه صلي الله عليه وآله‏اِذا اَکَلَ الدَّسَمَ اَقَلَّ شُرْبَ الْماءِ. فَقيلَ لَهُ: يا رَسُولَ اللَّه، اِنَّکَ لَتَقِلُّ شُرْبَ‏الْماءِ فَقالَ: هُوَ اَمْرَئُ لِطَعامي. محاسن، ص 470 . [8] اِنَّهُ کانَ يَشْرِبُ بِکَفِّهِ، يَصُبُّ الْماءَ فيها وَ يَقُولُ: لَيْسَ اِناءٌ اَطْيَبُ مِنَ الْيَدِ. مکارم‏الاخلاق، ج 1 ، ص 32 . [9] ما کانَ يَجْتَمِعُ لِرَسُولِ اللَّه صلي الله عليه وآله‏لَوْنانِ في لُقْمَةٍ في فَمِّهِ. اِنْ کانَ لَحْماً لَمْ يَکُنْ خُبْزاً وَاِنْ کانَ خُبْزاً لَمْ يَکُنْ لَحْماً. تنبيه‏الخواطر، ج 1 ، ص 48 . [10] کانَ لا يَأکُلُ وَحْدَهُ ما يُمْکِنُهُ. مکارم‏الاخلاق، ج 1 ، ص 32 . [11] کانَ رَسُولُ‏اللَّه يَلْطَعُ الْقَصْعَةَ. محاسن، ص 372 . [12] وَاَمَّا السُّنَّةُ فَالْجُلُوسُ عَلَي الرِّجْلِ الْيُسْري وَالْاَکْلُ بِثَلاثِ اَصابِعَ وَالاَکلُ مِما يَليهِ. اقبال، ص 359 . [13] وَالسُّنَّةُ فِي ذلِکَ غَسْلُ الْيَدَيْنِ قَبْلَ الطَّعامِ وَبَعْدَهُ. مستدرک، ج 3، ص 102 . [14] کانَ لا يَأْکُلُ الثُّومَ وَالْبصَلَ وَالْکُرَّاثَ. بحار، ج 16، ص 387 .
[15] کانَ النَّبِيّ‏صلي الله عليه وآله يُحِّبُ الذِّراعَ وَالْکِتْفَ وَيَکْرَهُ الْوَرْکَ لِقُرْبِها مِنَ الْمَبالِ. محاسن، ص 393 . [16] لَمْ يَکُنْ رَسُولُ اللَّهِ‏صلي الله عليه وآله يَنْفُخُ فِي طَعامٍ وَلايَتَنَفَّسُ فِي الْاِناءِ. عوارف المعارف، ص 349 . [17] اَلْخَلُّ وَالْبَقْلُ عَلَي السُّفْرةِ مِنَ السُّنَّةِ. عوارف‏المعارف، ص 349 . [18] عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ اِنَّهُ کانَ يَأْکُلُ بِالْخَمْسِ الْاَصابِعِ وَيَقُولُ: هکَذا کانَ رَسُولُ‏اللَّهِ‏صلي الله عليه وآله لَيْسَ کَما يَأْکُلُ الْجَبَّارُونَ. دعائم‏الاسلام، ج 2 ، ص 119 . [19] وَکانَ اِذا اَکَلَ مَعَ الْقَوْمِ کانَ اَوَّلَ مَنْ يَبْدَءُ وَآخِرَ مَنْ يَرْفَعُ يَدَهُ وَکانَ اِذا اَکَلَ اَکَلَ مِمَّا يَليهِ فَاِذا کانَ الرُّطَبُ وَالتَّمْرُ جالَتْ يَدُهُ. مکارم‏الاخلاق ، ج 1 ، ص 22 . [20] وَما اَکَلَ مُتَّکِئاً قَطُّ حَتَّي فارَقَ الدُّنْيا. مکارم‏الاخلاق ، ج 1 ، ص 22 . [21] وَاِذا شَرِبَ شَرِبَ ثَلاثَةَ اَنْفاسٍ وَکانَ يَمُصُّ الْماءَ مَصًّا وَلا يَعُبُّه عَبًّا. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 22 . [22] وَکانَ کَثيراً اِذا جَلَسَ يَأْکُلُ يِجْمَعُ بَيْنَ رُکْبَتَيْهِ وَبَيْنَ قَدَمَيْهِ کَما يَجْلِسُ الْمُصَلّي... ويَقُولُ: اِنَّما اَ نَا عَبْدٌ آکُلُ کَما يَأْکُلُ الْعَبْدُ وَاَجْلِسُ کَما يَجْلِسُ الْعَبْدُ. احياءالعلوم، ج 2 ، ص 367 . [23] کانَ رَسُولُ اللَّهِ‏صلي الله عليه وآله اِذا قَعَدَ عَلَي الْمائِدَةِ قَعَدَ قَعْدَةَ الْعَبْدِ وَکانَ يَتَکّي عَلي فَخِذِهِ الْاَيْسَرِ. مجالس طوسي، ج 2 ، ص 7 . [24] اِنَّهُ يَجْلِسُ جَلْسَةَ الْعَبْدِ وَيَضَعُ يَدَهُ عَلَي الْاَرْضِ وَيَأکُلُ بِثَلثَةِ اَصابِعَ. اِنَّ رَسُولَ اللَّه کانَ يَأکُلُ هکَذا وَلَيْسَ کَما يَفْعَلُ الْجَبَّارُونَ. مکارم‏الاخلاق، ج 1 ، ص 31 . [25] وَما ذَمَّ طَعاماً قَطُّ ، کانَ اِذا اَعْجَبَهُ اَکَلَهُ وَاِذا کَرِهَهُ تَرَکَهُ وَلايُحَرِّمُهُ عَلي غَيْرِهِ وَکانَ يَلْحَسُ الْقَصْعَةَ وَيَقُولُ: آخِرُ الْقَصْعَةِ اَعْظَمُ الطَّعامِ بَرَکَةً وَکانَ اِذا فَرَغَ لَعِقَ اَصابِعَهُ الثَّلاثَ الَّتي اَکَلَ بِهاواحِدَةً بَعْدَواحِدَةٍ وَکانَ يَغْسِلُ‏يَدَهُ مِنَ‏الطَّعامِ حَتَّي‏يُنَقّيها.مکارم‏الاخلاق،ج1،ص28. [26] وَکانَ اِذا اَکَلَ الَّلحْمَ لَمْ يُطَأطِئ رَأْسَهُ اِلَيْهِ وَ يَرْفَعُهُ اِلي فيهِ رَفعاً ثُمَّ يَنْهَشُهُ انْتِهاشاً. احياءالعلوم، ج 2 ، ص 396 . [27] وَکانَ يَأکُلُ لَحْمَ الطَّيْرِ الَّذي يُصادُ وَکانَ لايَتْبَعُهُ وَلايَصِيدُ ويُحِبُّ اَنْ يُصادَ لَهُ وَيُؤْتي بِهِ فَيَأکُلَهُ. احياءالعلوم، ج 2 ، ص 369 . [28] وَکانَ اَحَبَّ الطَّعامِ اِلَيْهِ ما کانَ عَلي ضَفَفٍ. مکارم الاخلاق، ج 1 ، ص 26 . [29] کانَ رَسُولُ‏اللَّهِ‏صلي الله عليه وآله اِذا اَکَلَ مَعَ الْقَومِ طَعاماً، کانَ اَوَّلَ مَنْ يَضَعُ يَدَهُ وَآخِرَ مَنْ يَرْفَعُها لِيَأکُلَ الْقَوْمُ. محاسن، ص 376 . [30] عِشاءُ النَّبِيِّينَ بَعْدَ الْعَتَمَةِ وَلا تَدَعُوهُ، فَاِنَّ تَرْکَ الْعِشاءِ خَرابُ الْبَدَنِ. خصال، حديث 400 . [31] ما قُدِّمَ اِلي رَسُولِ اللَّه‏صلي الله عليه وآله طَعامٌ فيهِ تَمْرٌ اِلاّ بَدَءَ بِالتَّمْرِ. محاسن، ص 439 . [32] کانَ رَسُولُ اللَّه‏صلي الله عليه وآله يَحْمِدُ اللَّهَ بَيْنَ کُلِّ لُقْمَتَيْنِ. اقبال، ص 364 . [33] کانَ رَسُولُ‏اللَّه‏صلي الله عليه وآله‏اِذا اَکَلَ لَبَناً مَضْمَضَ فاهُ وَقالَ: اِنّ لَهُ دَسْماً. مکارم‏الاخلاق، ج1،ص220 . [34] کانَ رَسُولُ‏اللَّه‏صلي الله عليه وآله اِذا اَکَلَ التَّمْرَ يَطْرَحُ النَّوي عَلي ظَهْرِ کَفِّهِ ثُمَّ يَقْذِفُ بِهِ. عيون اخبارالرضا، ج 2 ، ص 41 . [35] وَکانَ يَشْرَبُ قائِماً وَرُبَما يَشْرَبُ راکِباً وَرُبَما قامَ فَشَرِبَ مِنَ الْقِرْبَةِ اَوِ الْجُرَّةِ وَفِي کُلِّ اِناءٍ يَجِدُهُ وَفِي يَدَيْهِ. مکارم الاخلاق، ج 1 ، ص 32 . [36] کانَ النَّبِيّ‏صلي الله عليه وآله اِذا اَکَلَ لَقَّمَ مَنْ بَيْنَ عَيْنَيْهِ وَاِذا شَرِبَ سَقِيَ مَنْ عَلي يَمينِهِ. مستدرک ، ج 3 ص 94 . [37] يا کُمَيْلُ، لا تُنْقِدْ طَعامَکَ، فَاِنَّ رَسُولَ‏اللَّه لايُنْقِدُهُ. بحار، ج 77، ص 268 . [38] يَشْرَبُ فِي ثَلاثَةِ اَنْفاسٍ ، يَحْمَدُ اللَّهَ فِي اَواخِرِها وَيُسَمّي فِي اَوائِلِها وَيَقُولُ فِي آخِرِ النَّفَسِ الْاَوَّلِ : اَلْحَمْدُللَّهِ وَفِي الثَّاني يَزيدُ : رَبّ‏الْعالَمينَ وَفِي الثّالِثِ يَزيدُ: اَلرَّحْمنِ الرَّحيمِ. احياء العلوم ، ج 2 ، ص 6 . [39] کانَ اِذا شَرِبَ الْماءَ قالَ: اَلْحَمْدُللَّهِِ الَّذي لَمْ يَجْعَلْهُ اُجاجاً بِذُنُوبِنا وَجَعَلَهُ عَذْباً فُراتاً بِنِعْمَتِهِ. قرب‏الاسناد ، ص 12 .
نحوه نگاه کردن پيامبر چشمها افتاده و بيشتر به سوي زمين نگاه مي‏کرد تا به آسمان. به‏کسي خيره نمي‏شد، بلکه نگاه کردن او چند لحظه بيش نبود[1] . چون به جانبي نگاه مي‏کرد با تمام بدن متوجه مي‏شد[2] . وقتي که مي‏خواست به طرف جلو و يا عقب سرِ خود نگاه کند با تمام بدن برمي‏گشت[3] . نگاه کردنش کوتاه بود و به کسي خيره نمي‏شد[4] . [1] خافِضُ الطَّرْفِ ، نَظَرُهُ اِلَي الْاَرْضِ اَطْوَلُ مِنْ نَظَرِهِ اِلَي السَّماءِ . جُلُّ نَظَرِهِ الْمُلاحَظَةُ. معاني الاخبار ، ص 79 . [2] وَاِذَا الْتَفَتَ اِلْتَفَتَ جَميعاً. معاني الاخبار ، ص 79 . [3] کانَ يُقْبِلُ جَميعاً وَيُدْبِرُ جَميعاً. مناقب، ج 1 ، ص 55 . [4] وَکانَ نَظَرُهُ اللَّحْظَةُ بِعَيْنِهِ. مکارم‏الاخلاق، ج 1 ، ص 22 . نحوه خنديدن پيامبر وقتي‏که تبسم مي‏کرد ، دندانهايش چون دانه‏هاي تگرگ نمايان مي‏شد و به‏زودي سفيدي دندانها چون برقي سريع زير لبها پنهان مي‏گشت[1] . بيشتر خنده‏هاي او لبخند بود. هنگام تبسم دندانهايش چون دانه‏هاي تگرگ نمايان مي‏شد[2] . [1] اِذا تَبَسَّمَ يَتَبَسَّمُ عَنْ مِثلِ الْمُنْحَدِرِ مِنْ بُطُونِ الْغَمامِ وَاِذَا افْتَرَّ اِفْتَرَّ عَنْ سَنَا الْبَرْقِ اِذا تَلَألَأَ. مناقب، ج 1 ، ص 155 . [2] جُلُّ ضِحْکِهِ التَّبَسُّمُ. يَفْتُرُ عَنْ مِثْلِ حَبِّ الْغَمامِ. معاني الاخبار ، ص 179 . نحوه خوابيدن و آداب بستر پيامبر حضرت خديجه‏عليها السلام مي‏فرمايد: «وقتي‏که رسول خداصلي الله عليه وآله وارد خانه مي‏شد ظرف آب مي‏خواست و براي نماز وضو مي‏گرفت و بعد دورکعت نماز کوتاه مي‏خواند و سپس به بستر خواب مي‏رفت[1] . گاهي پيامبرصلي الله عليه وآله روي حصير مي‏خوابيد و جز همان حصير چيز ديگري زيرانداز نداشت»[2] . هرگاه رسول خداصلي الله عليه وآله از خواب بيدار مي‏شد برزمين مي‏افتاد و براي خدا سجده مي‏کرد[3] . زيرانداز ، پيامبرصلي الله عليه وآله يک عبا و متکّايش از پوست و بار آن از ليف خرما بود. شبي همان عبا را دولايه زير پايش انداختند. چون صبح بيدار شد فرمود: «اين فرش، امشب مرا از نماز شب محروم کرد. از آن پس دستور داد تا زيراندازش همان عبا به‏صورت يک لايه باشد»[4] . حضرت رضاعليه السلام مي‏فرمايد: «پيغمبران بر قفا مي‏خوابند»[5] . پيامبر اکرم‏صلي الله عليه وآله نُه زن داشت و نزد آنها روپوشي بود که با گياهي به‏نام (ورس) يا (زعفران) رنگ شده بود. نوبت هريک از آنها که مي‏رسيد، آن روپوش را به خانه او مي‏فرستاد تا اندکي آب برآن ترشح نمايد و با بوي خوش آن، اطاق را معطر سازد[6] . امام صادق‏عليه السلام مي‏فرمايد: «آيا به شما خبر بدهم که پيامبرصلي الله عليه وآله هنگام رفتن به بستر خواب چه دعايي مي‏خواند؟ راوي مي‏گويد: عرض کردم بفرماييد. فرمود: آن حضرت آيةالکرسي را مي‏خواند و سپس مي‏فرمود: به‏نام خدا . ايمان به خدا آوردم و به طاغوت کافر شدم. خدايا مرا در خواب و بيداري حفظ کن»[7] . رسول خداصلي الله عليه وآله اکثر اوقات بالشي را که از پوست و ليف خرما بود زير سر مي‏گذاشت و گاهي برآن مي‏نشست[8] . هرگاه پيامبر خواب وحشتناکي مي‏ديد، مي‏فرمود: «خداوند پروردگاري است که شريک ندارد»[9] .
[1] کانَ النَّبِيّ‏صلي الله عليه وآله اِذا دَخَلَ الْمَنْزِلَ دَعا بِالاِناءِ فَتَطَهَّرُ لِلصَّلوةِ ثُمَّ يقُومُ فَيُصَلّي رَکْعَتَيْنِ يُوجِزُ فيها ثُمَّ يَأوي اِلي فِراشِهِ. بحار ، ج 16 ، ص 80 . [2] کانَ يَنامُ عَلَي الْحَصيرِ لَيْسَ تَحْتَهُ شَي‏ءٌ غَيْرَهُ. مکارم‏الاخلاق، ج 1 ، ص 40 . [3] مَا اسْتَيْقَظَ رَسُولُ اللَّه‏صلي الله عليه وآله مِنْ نَومٍ اِلاّ خَرَّ للَّهِِ ساجِداً. مکارم‏الاخلاق، ج 1 ، ص 41 . [4] کانَ فِراشَ رَسُولِ اللَّهِ‏صلي الله عليه وآله عَبائَةٌ وَکانَتْ مِرْفَقَتَهُ اُدْمٌ حَشْوُها ليفٌ. فَثُنِّيَتْ ذاتَ لَيْلَةٍ، فَلَمَّا اَصْبَحَ قالَ: لَقَدْ مَنَعَتْنِي اللَّيْلَةَ الْفِراشُ الصَّلوةَ، فَاَمَراَنْ يُجْعَلَ لَهُ بِطاقٍ واحِدٍ. مکارم الاخلاق، ج 1 ، ص 40 . [5] اَلاَنْبِياءُ تَنامُ عَلي اَقفِيتِها مُسْتَلقِيةً. عيون اخبارالرضاعليه السلام ، ج 1 ، ص 246 . [6] کانَ لِلنَّبيّ تِسْعُ نِسْوَةٍ وَکانَ بَيْنَهُنَّ مَلْحَفَةٌ مَصْبُوَغَةٌ اِمَّا بِوَرْسٍ اَوْ بِزَعْفَرانٍ. فَاِذا کانَتْ لَيْلَةُ اِمْرَأَةٍمِنْهُنَّ بَعَثْنَ بِها اِلَيْها وَيُرَشُّ عَلَيْها شَي‏ءٌ مِنْ‏ماءٍحَتَّي‏يُوجَدَ ريحُها. مجموعه ورام ، ج 2 ، ص 11 . [7] قالَ اَبُوعَبْدِاللَّه‏عليه السلام : اَلا اُخْبِرُکُمْ بِما کانَ رَسُولُ‏اللَّه‏صلي الله عليه وآله يَقُولُ اِذا اَوي اِلي فِراشِهِ‏قُلْتُ: بَلي، قالَ: کانَ يَقْرَأُ آيَةَالْکُرسي وَيَقُولُ: بِسْمِ‏اللَّه آمَنتُ بِاللَّه وَکَفَرْتُ بِالطّاغُوتِ، اَللَّهمَّ احْفَظْني فِي مَنامِي وَفِي يَقْظَتي. کافي ، ج 2 ، ص 536 . [8] وَکانَ کَثيراً ما يَتَوَسَّدُ وِسادَةً لَهُ مِنْ اُدْمٍ حَشْوُها ليفٌ وَيَجْلِسُ عَلَيْها. مکارم‏الاخلاق، ج 2، ص 536 . [9] کانَ اِذا راعَهُ شَي‏ءٌ فِي مَنامِهِ قالَ: هُوَ اللَّهُ الَّذي لا شَريکَ لَهُ.مکارم‏الاخلاق، ج 1، ص 40 . نحوه تطهير پيامبر پيامبرصلي الله عليه وآله را احدي در حال تخلي (بول و غايط) نديد[1] .منظور آن است که هميشه دور از چشم مردمان، قضاي حاجت مي‏نمود). وقتي که پيامبرصلي الله عليه وآله مي‏خواست براي قضاي حاجت برود، سر خود را مي‏پوشانيد[2] . پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «اي اباذر ! از خدا شرم داشته باش، قسم به خدايي که جانم در دست اوست، چون براي قضاي حاجت مي‏روم لباس خود را به سر مي‏اندازم؛ زيرا از دو فرشته‏اي که بامن هستند، حيا مي‏کنم[3] . پيامبرصلي الله عليه وآله پس از بول کردن ، سه مرتبه دست به مجراي بول مي‏کشيد[4] . پيامبر بيشتر از هرکس اجتناب از ترشح بول داشت. لذا هنگام بول بر بلندي قرار مي‏گرفت و يا زمين نرم و پر خاکي را انتخاب مي‏کرد تا مبادا بول به لباس و بدنش ترشح نمايد[5] . سنت در داخل شدن در بيت الخلا آن است که انسان پاي چپ را پيش از پاي راست در آن بگذارد و سرش را بپوشاند و ياد خدا کند[6] . [1] اِنَّهُ لَمْ يُرَ عَلي بَوْلٍ وَ غائِطٍ. شرح نفليه، ص 17. [2] وَ کانَ اِذا اَرادَ الْکَنيفَ غَطّا رَأْسَهُ. جعفريات، ص 30. [3] قالَ رَسُولُ اللَّهِ‏صلي الله عليه وآله فِي وَصِيَّتِهِ: يا اَباذَرٍ ! اِسْتَحِ مِنَ اللَّهِ فَاِنّي وَالذي نَفْسي بِيَدِهِ لَاَظِلُّ حينَ اَذْهَبُ اِلَي الْغائِطِ مُتَقَنِّعاً بِثَوْبي ، اَسْتَحْيي الْمَلَکَيْنِ الَّذَيْنِ مَعي. مجموعه ورام، ج 2 ، ص 59 . [4] اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ‏صلي الله عليه وآله کانَ اِذا بالَ نَتَرَ ذَکَرَهُ ثَلاثَ مَرَّاتٍ. جعفريات، ص 12. [5] کانَ رَسُولُ‏اللَّهِ‏صلي الله عليه وآله اَشَدَّالنَّاسِ تَوَقِّياً عَنِ الْبَوْلِ، کانَ اِذا اَرادَ الْبَوْلَ يَعْمِدُ اِلي مَکانٍ مُرْتَفَعٍ مِنَ الْاَرْضِ اَوْ اِلي مَکانٍ مِنَ الْاَمْکِنَةِ يَکُونُ فيهِ التُّرابُ الْکَثيرُ کَراهِيَّةَ اَنْ يَنْضَحَ عَلَيْهِ البَوْلُ. تهذيب الاحکام، ج 1، ص 33 . [6] اَلسُّنَّةُ في دُخُولِ الْخَلاءِ اَنْ يُدْخِلَ الرَّجُلُ رِجْلَهُ الْيُسْري قَبْلَ الْيمْني. وَ يُغَطّي رَأْسَهُ وَ يَذْکُرَ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ. سنن النبي، ص 198.
نحوه نشستن پيامبر پيامبرصلي الله عليه وآله در مجالس جاي مخصوصي براي خود انتخاب نمي‏کرد و مخصوصاً از اين‏کار نهي مي‏نمود ووقتي که به جمعي مي‏پيوست هرجا که خالي بود مي‏نشست و به اصحاب نيز دستور مي‏داد که اين‏طور باشند[1] . پيامبرصلي الله عليه وآله سه‏گونه مي‏نشست: 1- قُرْفُصاء و آن به‏گونه‏اي بود که ساقهاي پا را بلند مي‏کرد و دست خود را از جلو برآن حلقه مي‏زد. 2- دو زانو . 3- گاهي يک پا را زير ران خود گذاشته و پاي ديگر را روي آن مي‏خواباند. و هرگز ديده نشد که آن حضرت چهارزانو به شکل متکبران بنشيند[2] . رسول خداصلي الله عليه وآله بيشتر اوقات رو به قبله مي‏نشست[3] . اکثر اوقات، ساقهاي پا را بلند مي‏کرد و دو دست خود را از جلو برآن حلقه مي‏زد و پايين مجلس و بيشتر اوقات رو به قبله مي‏نشست)[4] . [1] کانَ لا يُوَطِّنُ الْاَماکِنَ وَيَنْهي عَنْ ايطانِها وَاِذَا انْتَهي اِلي قَوْمٍ جَلَسَ حَيْثُ يَنْتَهي بِهِ الْمَجْلِسُ وَيَأْمُرُ بِذلِکَ. معاني‏الاخبار، ص 79 . [2] کانَ النَّبِيّ‏صلي الله عليه وآله يَجْلِسُ ثَلاثاً: الْقُرْفُصاءُ وَهُوَ اَنْ يُقيمَ ساقَيْهِ وَيَسْتَقْبِلَهُما بِيَدِهِ وَيَشُدَّ يَدَهُ فِي ذِراعِهِ وَکانَ يَجْثُو عَلي رُکْبَتَيْهِ وَکانَ يُثَنّي رِجْلاً واحِدًا وَيَبْسُطُ عَلَيْهَا الاُخْري وَلَمْ يُرَ مُتَرَبِّعاً قَطُّ. مکارم‏الاخلاق، ج1 ، ص 25 . [3] کانَ رَسُولُ اللَّهِ‏صلي الله عليه وآله اَکْثَرَ ما يَجْلِسُ تَجاهَ الْقِبْلَةِ. کافي، ج 2، ص 661 . [4] وَکانَ اَکْثَرُ جُلُوسِهِ اَنْ يَنْصِبَ ساقَيْهِ جَميعاً وَکانَ يَجْلِسُ حَيْثُ يَنْتَهي بِهِ الْمَجْلِسُ وَکانَ اَکْثَرُ ما يَجْلِسُ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ. مناقب، ج 1، ص 145 . آراستگي و نظافت پيامبر پيامبرصلي الله عليه وآله با شانه خاصّي که آن را «مَدَري» گويند، سرش را شانه زده و مرتب مي‏کرد، چه‏بسا محاسن شريف خود را در يک روز دو مرتبه شانه مي‏زد. و پس از شانه زدن، شانه را زير تشک خود مي‏نهاد[1] . پيامبرصلي الله عليه وآله قبل از خارج شدن براي نماز در روز جمعه، ناخن‏هايش را مي‏گرفت و شاربش را کوتاه مي‏کرد[2] . حضرت سرمه‏داني داشت که شبها با آن سرمه مي‏کرد[3] . عادت رسول خداصلي الله عليه وآله اين بود که به آينه نگاه و گيسوان خود را صاف مي‏کرد و شانه مي‏زد و گاهي اين کار را در برابر آب انجام مي‏داد و موي سر خود را درست مي‏کرد. نه تنها براي خانواده خود، بلکه براي اصحاب خويش نيز خود را مي‏آراست و مي‏فرمود: «خداوند دوست دارد که بنده‏اش وقتي براي ديدن برادران از خانه بيرون مي‏رود، خود را آماده کرده و زينت بنمايد»[4] . پيامبرصلي الله عليه وآله موقع وضو گرفتن مسواک مي‏کرد[5] . حضرت وقتي که مي‏خواست موي سر و محاسن خود را بشويد، با سدر مي‏شست[6] . رسول خداصلي الله عليه وآله موي خود را شانه مي‏زد و اغلب با آب، صاف مي‏کرد و مي‏فرمود: «آب براي خوشبو کردن مؤمن کافي است»[7] . پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «کوتاه کردن موي شارب (سبيل) به طوري که لب، آشکار شود از سنت است»[8] . [1] وَکانَ يَتَمَشِّطُ وَيُرَجِّلُ رَأسَهُ بِالْمَدَري ... وَلَرُبَما سَرَّحَ لِحْيَتَهُ فِي الْيَومِ مَرَّتَيْنِ وَکانَ يَضَعُ الْمِشْطَ تَحْتَ وَسادَتِهِ اِذَا امْتَشطَ بِهِ. مکارم‏الاخلاق، ج 1، ص 34 . [2] وَکانَ يُقَلِّمُ اَظْفارَهُ وَيَقُصُّ شارِبَهُ يَوْمَ‏الْجُمُعَةِ قَبْلَ اَنْ‏يَخْرُجَ اِلَي الصَّلوةِ. بحار،ج89،ص358. [3] وَکانَتْ لَهُ مُکْحُلَةٌ يَکْتَحِلُ بِها بِاللَّيْلِ. مکارم‏الاخلاق،ج 1 ، ص 84 . [4] کانَ يَنْظُرُ فِي الْمِرْآةِ وَيُرَجِّلُ جُمَّتَهُ وَيَمْتَشِطُ وَرُبَما نَظَرَ فِي الْماءِ وَسَوَّي جُمَّتَهُ فيهِ. وَلَقَدْ کانَ يَتَجَمَّلُ لِاَصْحابِهِ فَضْلاً عَلي تَجَمُّلِهِ لِاَهْلِهِ. وَقالَ: اِنَّ اللَّه يُحِبُّ مِنْ عَبْدِهِ اِذا خَرَجَ اِلي اِخْوانِهِ اَنْ يَتَهَيَّأَ لَهُمْ وَيَتَجَمَّلَ. مکارم‏الاخلاق، ج 1، ص 36. [5] وَيَسْتاکُ عِنْدَ الوُضُوءِ. مناقب، ج 1، ص 145. [6] کانَ رَسُولُ اللَّهِ‏صلي الله عليه وآله اِذا غَسَلَ رَأْسَهُ وَلِحْيَتَهُ غَسَلَهُما بِالسِّدْرِ. ثواب‏الاعمال ، ص 19 . [7] کانَ رَسُولُ اللَّهِ‏صلي الله عليه وآله يُرَجِّلُ شَعْرَهُ وَاَکْثَرَ ما کانَ يُرَجِّلُ شَعْرَهُ بِالْماءِ وَيَقُولُ: کَفي بِالْماءِ طيباً لِلْمُوْمِنِ. قرب‏الاسناد، ص 45 . [8] قالَ رَسُولُ اللَّهِ‏صلي الله عليه وآله: مِنَ السُّنَّةِ اَنْ تَأخُذَ مِنَ الشَّارِبِ حَتَّي يَبْلُغَ الاِطارَ. خصال، حديث 400 .
[1] کانَ يُؤَدِّي الْخَيطَ وَالْمَخيطَ. مجموعه ورام، ج 1، ص 12. [2] کانَ رَسُولُ اللَّهِ واعَدَ رَجُلاً اِلَي الصَّخْرَةِ فَقالَ: اَنَالَکَ هُنا حَتَّي تَأْتي قالَ: فَاشْتَدَّتِ الشَّمْسُ عَلَيْهِ. فَقالَ لَهُ اَصْحابُهُ يا رَسُولَ اللَّهِ، لَوْ اَنَّکَ تَحَوَّلْتَ اِلَي الظِّلِّ. قالَ: وَعَدْتُهُ هيهُنا وَاِنْ لَمْ يَجِئ کانَ مِنْهُ الْحَشْرُ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 24. [3] وَفي رِوايَةٍ اَنَّهُ کانَ ثَلاثَةُ اَيَّامٍ. سنن النبي، ملحقات آداب معاشرت، ص 65 . [4] عَنْ اَبِي‏الْحَمياءِ قالَ: بايَعْتُ النَّبِيّ‏صلي الله عليه وآله قَبْلَ اَنْ يُبْعَثَ، فَواعَدْتُهُ مَکاناً فَنَسيتُهُ يَوْمي وَالْغَدَ. فَاَتَيْتُهُ الْيَوْمَ الثَّالِثَ. فَقالَ: يا فَتي؛ لَقَدْ شَقَقْتَ عَلَيَّ، اَ نَا هاهُنا مُنْذُ ثَلاثَةِ اَيَّامٍ. مکارم الاخلاق، ج 1 ، ص 57 . تدفين، تشييع، مراسم عزاداري اموات و سيره پيامبر پيامبرصلي الله عليه وآله وقتي که مي‏خواست پس از دفن جنازه‏اي، خاک بر آن بريزد، سه مشت خاک مي‏ريخت[1] . جريده (دو چوب سبزي که همراه ميّت دفن مي‏کنند) سنّت مي‏باشد[2] . پيامبرصلي الله عليه وآله هنگام خواندن نماز بر جنازه‏اي، اگر مرد بود، مقابل سينه او و اگر زن بود مقابل سر او مي‏ايستاد[3] . پيامبرصلي الله عليه وآله در تشييع جنازه و نماز عيد، هرگز سواره نرفت[4] . امام علي‏عليه السلام مي‏فرمايد: «آب ريختن روي قبر ميّت پس از دفن، سنّت است»[5] . سنّت در ريختن آب روي قبر آن است که انسان رو به قبله بايستد و از طرف سر ميّت شروع به ريختن آب کند تا به جانب پايش برسد، سپس از همانجا به شکل دايره دور قبر و در آخر هم مقداري آب به وسط قبر بريزد[6] . سنت در مقدار بلندي قبر از سطح زمين، اندازه چهار انگشت بازشده مي‏باشد و اگر هم بيشتر شد، اشکالي ندارد، همچنين بايد که روي قبر مسطح باشد، نه اينکه مرتفع (مثل کوهان شتر) باشد[7] . امام صادق‏عليه السلام فرمود: «وقتي که جعفر بن ابيطالب‏عليه السلام به شهادت رسيد، پيامبرصلي الله عليه وآله‏دستور داد که فاطمه‏عليها السلام براي اسماء بنت عميس، همسر جعفر بن ابيطالب تا سه روز غذا ببرد و سه روز خانمها در منزل اسماء همسر وي عزاداري کنند. پس سنّت شد که براي اهل مصيبت تا سه روز غذا بپزند[8] . نزد اهل مصيبت غذا خوردن از اعمال مردم جاهليت است و سنّت پيغمبرصلي الله عليه وآله فرستادن طعام به خانه آنهاست[9] . [1] اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ‏صلي الله عليه وآله کانَ يَحْثُو ثَلاثَ حَثَياتٍ مِنْ تُرابٍ عَلَي الْقَبْرِ. مستدرک، ج 1، ص 131. [2] اِتَّخاذُ الْجَريدَةِ مِنَ السُّنَّةِ. تهذيب الاحکام، ج 1، ص 326. [3] اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ‏صلي الله عليه وآله کانَ اِذا صَلَّي عَلَي الْجَنازَةِ، اِنْ کانَ رَجُلاً قامَ عِنْدَ صَدْرِهِ وَاِنْ کانَ اِمْرَأَةً قامَ عِنْدَ رَأْسِها. جعفريات، ص 210 . [4] اِنَّهُ ما رَکِبَ في عيدٍ وَلاجَنازَةٍ قَطُّ. مستدرک، ج 1، ص 119. [5] وَالسُّنَّةُ اَنْ يُرَشَّ عَلَي الْقَبْرِ الْماءُ. قرب الاسناد، ص 72. [6] اَلسُّنَّةُ في رَشِّ الْماءِ عَلَي الْقَبْرِ اَنْ يُسْتَقْبَلَ القِبْلَةَ وَيُبْدَأَ مِنْ عِنْدِ الرَّأْسِ اِلي عِنْدِ الرِّجْلِ ثُمَّ يَدُورَ عَلَي الْقَبْرِ مِنَ الْجانِبِ الْآخَرِ. ثُمَّ يُرَشَّ عَلي وَسَطِ الْقَبْرِ وَ کَذلِکَ السُّنَّةُ فيهِ. تهذيب الاحکام، ج 1، ص 320. [7] وَالسُّنَّةُ اَنَّ الْقَبْرَ تُرْفَعُ اَرْبَعَ اَصابِعَ مَفْرُوجَةً مِنَ الْاَرْضِ وَاِنْ کانَ اَکْثَرَ فَلا بَأْسَ وَيَکُونُ مُسَطَّحاً وَلايَکُونُ مُسَنَّماً. فقه الرضا، ص 19 . [8] لَمَّا قُتِلَ جَعْفَرُ بْنُ اَبيطالِبٍ‏عليه السلام اَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ‏صلي الله عليه وآله فاطِمَةَ اَنْ تَتَّخِذَ طَعاماً لِاَسْماءِ بِنْتِ عُمَيْسٍ ثَلاثَةَ اَيَّامٍ وَتَأْتِيَها وَنِساءَها فَتُقيمَ عِنْدَها ثَلاثَةَ اَيَّامٍ فَجَرَتْ بِذلِکَ السُّنَّةُ اَنْ يُصْنَعَ لِاَهْلِ الْمُصيبَةِ طَعاماً ثَلاثاً. محاسن، ص 352. [9] اَلْاَکْلُ عِنْدَ اَهْلِ الْمُصيبَةِ مِنْ عَمَلِ الْجاهِلِيَّةِ وَ السُّنَّةُ الْبَعْثُ اِلَيْهِمْ بِالطَّعامِ. الفقيه، ص 48.
[1] ما سُئِلَ النَّبِيّ‏صلي الله عليه وآله شَيْئاً قَطُّ فَقالَ لا . قالَ ابْنُ عُتَيْبَةَ : اِذا لَمْ يَکُنْ عِنْدَهُ وَعَدَهُ. عوارف‏المعارف، ص 262 . [2] عَنِ النَّبِيِّ قالَ: مَنْ سَئَلَنا لَمْ نَدَّخِرْ عَنْهُ شَيْئًا نَجِدُهُ. مستدرک، ج 1، ص 541. [3] قالَ جِبْرَئيلُ: ما فِي الاَرْضِ اَهْلُ عَشيرَةٍ مِنْ اَبْياتٍ اِلاَّ قَلَّبْتُهُمْ فَما وَجَدْتُ اَحَداً اَشَدَّ اِنْفاقاً لِهذَا الْمالِ مِنْ رَسُولِ اللَّه‏صلي الله عليه وآله. عوارف المعارف، ص 262. [4] وَحُمِلَ اِلَيْهِ تِسْعُونَ اَلْف دِرْهَمٍ، فَوَضَعَها عَلي حَصيرٍ ثُمَّ قامَ اِلَيْها فَقَسَّمَها فَمارَدَّ سائِلاً حَتَّي فَرَغَ مِنْها. احياءالعلوم، ج 2 ، ص 379 . [5] اِنَّهُ کانَ يَکْرَهُ اَنْ يُصْرَمَ النَّخْلُ بِاللَّيْلِ وَاَنْ تُحْصَدَ الزَّرْعُ بِاللَّيْلِ. تفسير عيّاشي، ج 1 ص 379 . [6] کانَ النَّبِيّ‏صلي الله عليه وآله اِذا بَلَغَتِ الثِّمارُ اَمَرَ بِالْحايِطِ فَثَلُمَتْ. محاسن، ص 436. مسافرت و سيره پيامبر پيامبر اکرم‏صلي الله عليه وآله از مسافرت برنمي‏گشت، مگر روز و هنگام بالا آمدن آفتاب[1] . پيامبر اکرم‏صلي الله عليه وآله در مسافرتها وقتي که اول شب مي‏خواست بخوابد بر روي دستش مي‏خوابيد و اگر آخر شب مي‏خواست بخوابد دستش را بلند مي‏کرد و سر مبارکش را روي کف دستش قرار مي‏داد و مي‏خوابيد[2] . پيامبر اکرم‏صلي الله عليه وآله وقتي که از سفر مراجعت مي‏فرمود، ابتدا داخل مسجد شده و دو رکعت نماز مي‏خواند و سپس به خانه مي‏رفت[3] . امام باقرعليه السلام مي‏فرمايد: «رسول خداصلي الله عليه وآله روز پنجشنبه مسافرت مي‏فرمود»[4] . پيامبرصلي الله عليه وآله هرگاه که به سفر مي‏رفت پنج چيز همراه خود برمي‏داشت: 1- آينه. 2- سرمه‏دان. 3- شانه. 4- مسواک. 5- مقراض[5] . پيامبرصلي الله عليه وآله در سفر چون از بلندي‏ها سرازير مي‏گشت، مي‏فرمود: سبحان اللَّه و چون بربلندي‏ها مي‏رسيد، مي‏فرمود: اللَّه اکبر[6] . پيامبرصلي الله عليه وآله از منزلي به منزل ديگر کوچ نمي‏کرد، مگر آنکه در آن دو رکعت نماز مي‏خواند و مي‏فرمود: «براي اينکه (اين زمين) برايم در روز قيامت به نماز خواندن گواهي دهد»[7] . پيامبرصلي الله عليه وآله هرگاه مي‏خواست مسافرت بنمايد، ميان زنهاي خود قرعه مي‏کشيد (و به نام هريک که اصابت مي‏کرد او را همراه خود مي‏برد)[8] . رسول‏خداصلي الله عليه وآله دوست نداشت که کسي بدون رفيق،مسافرت کند[9] . پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «چون عده‏اي به مسافرت پرداختند، نفقه و خوراک خود را با خود بردارند؛ چرا که اين عمل باعث تهذيب نفس و نيکي اخلاق آنها مي‏شود»[10] . پيامبرصلي الله عليه وآله در مسافرتها چند چيز همراه خود مي‏برد: شيشه روغني که با آن بدنش را چرب کند، سرمه دان، مقراض، مسواک، شانه، نخ، سوزن خياطي، سوزن کفش‏دوزي و وصله، تا لباسهاي خود را بدوزد و کفش خود را پينه بزند[11] . پيامبرصلي الله عليه وآله (در مسافرت) قدمها را تند برمي‏داشت و سريع راه مي‏رفت و به بيابان پهناور که مي‏رسيد بر سرعت سير خود مي‏افزود[12] . امام باقرعليه السلام فرمود: «پيامبرصلي الله عليه وآله وقتي که مي‏خواست با مسافري خداحافظي کند، دست او را مي‏گرفت (سپس هرچه مي‏خواست براي او دعا مي‏خواند)»[13] . علي‏عليه السلام فرمود: «پيامبرصلي الله عليه وآله عصايي داشت که دسته‏اش از آهن بود، برآن تکيه مي‏کرد و در روزهاي عيد و در سفرهاي خود، موقع نماز خواندن آن را جلو خود مي‏نهاد و نماز مي‏خواند تا حريم نمازش باشد»[14] .
[1] اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ‏صلي الله عليه وآله کانَ لا يَقْدِمُ مِنَ السَّفَرِ اِلاَّ نَهاراً فِي الضُّحي. عوارف المعارف، ص 143. [2] کانَ اِذا نامَ فِي سَفَرِهِ فِي ابْتِداءِ اللَّيْلِ اِفْتَرَشَ ذِراعَهُ وَ اِنْ نامَ في آخِرِ اللَّيْلِ نَصَبَ ذِراعَهُ نَصْباً وَ جَعَلَ رَأْسَهُ في کَفِّهِ. عوارف المعارف، ج 4 ص 68. [3] وَقَدْ کانَ رَسُولُ اللَّهِ‏صلي الله عليه وآله اِذا قَدِمَ دَخَلَ الْمَسْجِدَ اَوَّلاً وَصَلَّي رَکْعَتَيْنِ ثُمَّ دَخَلَ الْبَيْتَ. عوارف‏المعارف، ص 140؛ المحجة البيضاء، ج 4، ص 76. [4] قال الباقرعليه السلام : کانَ رَسُولُ اللَّهِ‏صلي الله عليه وآله يُسافِرُ يَومَ الْخَميسِ‏عيون اخبارالرضا، ج 2 ، ص 37 . [5] اِنَّ النَّبِيّ‏صلي الله عليه وآله کانَ اِذا سافَرَ حَمَلَ مَعَهُ خَمْسَةَ اَشْياءَ: اَلْمِرْآةَ وَ اَلْمُکْحُلَةَ وَ الْمَدَرِيَّ وَالسِّواکَ وَالْمِقْراضَ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 36. [6] کانَ رَسُولُ اللَّهِ‏صلي الله عليه وآله في سَفَرِهِ اِذا هَبَطَ سَبَّحَ وَاِذا صَعَدَ کَبَّرَ. کافي، ج 4، ص 287. [7] عَنِ النَّبِيّ‏صلي الله عليه وآله اِنَّهُ لَمْ يَرْتَحِلْ مِنْ مَنْزِلٍ اِلاَّ وَ صَلَّي عَلَيْهِ رَکْعَتَيْنِ وَ قالَ: حَتَّي يَشْهَدَ عَلَيَّ بِالصَّلوةِ. محاسن، ص 173 ؛ عوارف‏المعارف، ص 135 . [8] وَ کانَ يُقْرِعُ بَيْنَ نِسائِهِ اِذا اَرادَ سَفَراً. مجموعه ورام، ج 1، ص 81؛ مجمع البيان، ج 7، ص130. [9] وَکانَ يَکْرَهُ اَنْ يُسافِرَ الرَّجُلُ في غَيْرِ رِفْقَةٍ. مجموعه ورام، ج 1، ص 36. [10] قالَ رَسُولُ اللَّه‏صلي الله عليه وآله: مِنَ السُّنَّةِ اِذا خَرَجَ الْقَوْمُ في سَفَرٍ اَنْ يُخْرِجُوا نَفَقَتَهُمْ فَاِنَّ ذلِکَ اَطْيَبُ لِاَنْفُسِهِمْ وَ اَحْسَنُ لِاَ خْلاقِهِمْ. محاسن، ص 359 . [11] وَکانَ لا يُفارِقُهُ في اَسْفارِهِ، قارُورَةُ الدُّهْنِ وَالْمُکْحُلَةُ وَالْمِقراضُ وَالْمِسْواکُ وَالْمَدَرِيُّ وَفي رَوايَةٍ اُخْري. يَکُونُ مَعَهُ الْخُيُوطُ وَالْاِبْرَةُ وَالْمَخْصَفُ وَالسُّيُورُ، فَيَخيطُ ثِيابَهُ وَيَخْصِفُ نَعَلَهُ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 36 . [12] کانَ رَسُولُ اللَّهِ‏صلي الله عليه وآله يَسيرُ الْعَنَقَ فَاِذا وَجَدَ فَجْوَةً نَصَّ (يَعْني زادَ فِي السَّيْرِ). معاني‏الاخبار، ص 378 ؛ اختصاص، ص 120 . [13] قالَ‏الْباقِرُعليه السلام:اِنَّهُ اِذا وَدَّعَ مُسافِراً اَخَذَ بِيَدِهِ(ثُمَّ دَعا لَهُ بِمااَرادَ).محاسن،ص293. [14] قالَ عَلِيّ‏عليه السلام : وَکانَ لِرَسُولِ اللَّهِ‏صلي الله عليه وآله عَنْزَةٌ في اَسْفَلِها عُکَّازٌ يَتَوَکَّؤُ عَلَيْها وَيُخْرِجُها فِي الْعِيدَيْنِ، يُصَلّي اِلَيْها وَکانَ يَجْعَلُها فِي السَّفَرِ قِبلَةً يُصَلّي اِلَيْها. جعفريات، ص 100 .
مهمان، مهماني و سيره و سبک زندگی پيامبر (ص) امام کاظم‏عليه السلام فرمود: «هنگامي که براي رسول خداصلي الله عليه وآله ميهمان مي‏رسيد، حضرت با او غذا ميل مي‏فرمود و تا مهمان از غذا خوردن دست نمي‏کشيد، حضرت همچنان به خوردن ادامه مي‏داد»[1] . براي حضرت رضاعليه السلام ميهماني رسيد، حضرت مقداري از شب با او نشسته و صحبت مي‏کردند. در اين بين چراغ، عيبي پيدا کرد و روشنايي آن کم شد. مهمان دست دراز کرد تا چراغ را اصلاح کند، ولي حضرت رضاعليه السلام مانع شدند و خود با دست مبارک به اصلاح آن مشغول گرديدند و فرمودند: «ما اهل بيت‏عليهم السلام حاضر نيستيم که مهمان خود را به‏کاري واداريم»[2] . مشايعت ميهمان تا درب منزل، از سنت است[3] . جماعتي از قبيله جهينه بر امام صادق‏عليه السلام وارد شدند و آن حضرت از آنان پذيرايي به‏عمل آورد. ولي وقتي که خواستند مرخص شوند، حضرت سفارش کرد که غلامان در بستن بارهايشان به آنان کمک نکنند. وقتي که براي خدا حافظي آمدند عرض کردند: شما ما را خوب ضيافت کردي، ولي به غلامان خود دستور دادي که به ما کمک نکنند. حضرت فرمود: «ما اهل بيت، مهمانان را براي رفتن از نزد خود کمک نمي‏کنيم»[4] . از پيامبرصلي الله عليه وآله روايت شده که اگر مرا به خوردن پاچه گوسفندي هم دعوت کنند، اجابت مي‏کنم و چنانچه آن را به عنوان هديه برايم بياورند مي‏پذيرم[5] . وقتي که مهمان براي حضرت مي‏آمد، حضرت با مهمان غذا مي‏خورد[6] . پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «کسي‏که دوست دارد که خدا و پيامبرش او را دوست بدارند بايد با مهمان خود غذا بخورد»[7] . مهماناني از سوي نجاشي بر پيامبرصلي الله عليه وآله وارد شدند، حضرت خود براي پذيرايي از آنها اقدام فرمود[8] . پيامبرصلي الله عليه وآله از اينکه کسي از مهمان خود کار بکشد، نهي فرموده است[9] . اگر کسي به غذايي دعوت شود نبايد فرزند خود را همراه ببرد، که اگر چنين کرد حرام و غصب مرتکب شده است[10] . [1] قال الکاظم‏عليه السلام: اِنَّ رَسُولَ اللَّه‏صلي الله عليه وآله کانَ اِذا اَتاهُ الضَّيْفُ اَکَلَ مَعَهُ وَلَمْ يَرْفَعْ يَدَهُ مِنَ الْخوانِ حَتَّي يَرْفَعَ الْضَّيْفُ يَدَهُ. کافي، ج 6، ص 286 . [2] نَزَلَ بِاَبِي الْحَسَنِ‏الرِّضاعليه السلام ضَيْفٌ کانَ جالِساً عِنْدَهُ يُحَدِّثُهُ فِي بَعْضِ اللَّيْلِ فَتغَيَّرَ السِّراجُ ومَدَّ الرَّجُلُ يَدَهُ لِيُصْلِحَهُ فَزَبَرهُ اَبُوالْحَسَنِ‏عليه السلام ثُمَّ بادَرَهُ بِنَفْسِهِ فَاَصْلَحَهُ. ثُمَّ قالَ لَهُ: «اِنَّا قَوْمٌ لا نَسْتَخْدِمُ اَضْيافَنا». کافي، ج 6، ص 283 . [3] اِنَّ مِنْ سُنَّةِ الضَّيْفِ اَنْ يُشَيَّعَ اِلي بابِ‏الدَّارِ. احياءالعلوم، ج 2، ص 18 . [4] اِنَّا اَهْلُ بَيْتٍ لا نُعينُ اَضْيافَنا عَلَي الرَّحْلَةِ مِنْ عِنْدِنا. امالي، ص 545. [5] قالَ رَسُولُ‏اللَّه‏صلي الله عليه وآله:لَوْ دُعيتُ اِلي‏کُراعٍ لاَجَبْتُ وَلَوْ اُهْدِيَ اِلَيَّ کُراعٌ لَقَبِلْتُ. کافي، ج 5 ، ص 141 . [6] اِلاَّ اَنْ يَنْزِلَ بِهِمْ ضَيْفٌ فَيَأْکُلُ مَعَ ضَيْفِهِ. مکارم‏الاخلاق، ج 1، ص 26 . [7] مَنْ اَحَبَّ اَنْ يُحِبَّهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ فَلْيَأْکُلْ مَعَ ضَيْفِهِ. مجموعه‏ورام، ص 357 . [8] قَدَّمَ وَفْدُ النَّجَّاشي عَلي رَسُولِ‏اللَّهِ‏صلي الله عليه وآله فَقامَ يَخْدِمُهُمْ‏بِنَفْسِهِ. احياءالعلوم، ج 2 ، ص 18 . [9] نَهي رَسُولُ اللَّه‏صلي الله عليه وآله اَنْ يُسْتَخْدَمَ الضَّيْفُ. بحار ، ج 47 ، ص 41 . [10] اِذا دُعِيَ اَحَدُکُمْ اِلي طَعامٍ فَلا يَسْتَتْبَعُنَّ وَلَدَهُ، فَاِنَّهُ اِنْ فَعَلَ ذلِکَ کانَ حَراماً، وَدَخَلَ غاصِباً. بحار ، ج 75، ص 445 . امانت داري و وفاي به‏ عهد پيامبر امام صادق‏عليه السلام: «اگر نخ و سوزني را هم به رسول خدا مي‏سپردند، به صاحبش رد مي‏کرد»[1] . امام صادق‏عليه السلام فرمود: «رسول خدا با مردي قرار گذاشت که در کنار صخره معيّني در انتظار آن مرد بماند تا برگردد. شدت گرمي آفتاب، پيامبر را در آن مکان رنج مي‏داد. اصحابش به او عرض کردند: چه‏اشکال دارد که به سايه منتقل شوي؟ حضرت فرمود: وعده‏گاه ما همين‏جاست. در اين مکان مي‏مانيم و اگر نيامد، خلف وعده از او خواهد بود»[2] . البته در روايت ديگري آمده است که حضرت تا سه روز آنجا مي‏رفتند و منتظر مي‏ماندند[3] . ابوالحمياء مي‏گويد: «قبل از بعثت، چيزي را به پيامبرصلي الله عليه وآله فروختم و وعده گذاشتم که در فلان مکان او را ببينيم، ولي آن روز و فرداي آن روز فراموش کردم که به آنجا بروم. وقتي که روز سوّم رفتم، پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود:«اي جوان!بر من سخت گرفتي.من سه‏روز است که اينجا هستم»[4] .
بهداشت دهان و دندان پيامبر از سنّت پيامبرصلي الله عليه وآله مسواک نمودن است که موجب خوشنودي خدا و خوشبو شدن دهان است[1] . پيامبرصلي الله عليه وآله سه مرتبه مسواک مي‏نمود؛ قبل از خواب، پس از بيداري براي نماز و دعا و پيش از خروج از منزل براي نماز صبح[2] . پيامبرصلي الله عليه وآله براي هرنماز مسواک مي‏زد[3] . پيامبرصلي الله عليه وآله وقتي که مسواک مي‏زد از عرض دندانها (از بالا به پايين) مسواک مي‏زد[4] . پيامبرصلي الله عليه وآله با چوب اراک، مسواک مي‏کرد؛ چون جبرئيل او را به اين کار دستور داده بود[5] . پيامبرصلي الله عليه وآله زياد مسواک مي‏کرد[6] . مسواک کردن در سحرها پيش از وضو سنت است[7] . پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «چقدر خوب است چوب درخت مبارک زيتون که دهن را خوشبو کرده و از خونريزي لثه‏ها جلوگيري مي‏کند و آن مسواک من و پيامبران قبل از من است»[8] . علي‏عليه السلام مي‏فرمايد: «هرکس که در هرروز، دو مرتبه مسواک کند، برسنت پيامبران‏عليهم السلام مداومت کرده است»[9] . رسول خداصلي الله عليه وآله خلال مي‏کرد، خلال دهان را خوشبو مي‏کند[10] . پيامبرصلي الله عليه وآله با همه چيز خلال مي‏کرد، مگر با برگ و چوب درخت خرما و چوب توخالي گياهان (مثل ساقه گندم)[11] . [1] وَالسِّواکُ مَرْضاةُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ سُنَّةُ النَّبِيِّ وَ مَطْيَبَةٌ لِلْفَمِ. خصال، حديث 400. [2] کانَ النَّبِيّ‏صلي الله عليه وآله يَسْتاکُ کُلَّ لَيْلَةٍ ثَلاثَ مَرَّاتٍ، مَرَّةً قَبْلَ نَوْمِهِ وَمَرَّةً اِذا قامَ مِنْ نَوْمِهِ اِلي وِرْدِهِ وَمَرَّةً قَبْلَ خُرُوجِهِ اِلي صَلوةِ الصُّبْحِ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 41 . [3] کانَ النَّبِيّ‏صلي الله عليه وآله يَسْتاکُ لِکُلِّ صَلوةٍ. مقنع، ص 8. [4] کانَ النَّبِيّ‏صلي الله عليه وآله اِذَا اسْتاکَ اِسْتاکَ عَرْضاً. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 36. [5] کانَ يَسْتاکُ بِالْاَراکِ، اَمَرَهُ بِذلِکَ جِبْرَئيلُ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 41. [6] اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ‏صلي الله عليه وآله کانَ يَکْثُرُ مِنَ السِّواکِ. محاسن، ص 466. [7] اَلسِّواکُ فِي السَّحَرِ قَبْلَ الْوُضُوءِ مِنَ السُّنَّةِ. سنن النبي، ص 233. [8] نِعْمَ السِّواکُ اَلزَّيْتُونُ مِنَ الشَّجَرَةِ الْمُبارَکَةِ يُطيبُ الْفَمَّ وَيُذْهِبُ بِالْحَفْرِ وَهِيَ سِواکِي وَسِواکُ الْاَنْبِياءِ قَبْلي. مستدرک، ج 1، ص 54. [9] قال علي‏عليه السلام: مَنِ اسْتاکَ کُلَّ يَوْمٍ مَرَّتَيْنِ فَقَدْ اَدامَ سُنَّةَالْاَنْبِياءِعليهم السلام. مستدرک، ج 1 ص 53. [10] اِنَّ رَسُولَ اللَّه‏صلي الله عليه وآله کانَ يَتَخَلَّلُ وَهُوَ يُطَيِّبُ الْفَمَّ. کافي، ج 6، ص 376. [11] کانَ رَسُولُ‏اللَّه‏صلي الله عليه وآله يَتَخَلَّلُ ما اَصابَ اِلاَّ الْخَوْصَ وَالْقَصَبَ. محاسن، ص 461. جود و بخشش پيامبر هرگز نشد چيزي از رسول خداصلي الله عليه وآله درخواست شود و بفرمايد نه. ابن عتيبه گويد: «وقتي چيزي نزد پيامبر نبود (تا آن را به درخواست کننده بدهد)، و عده مي‏داد»[1] . حضرت فرمود: «هرکس از ما چيزي درخواست بکند، اگر چيزي داشته باشيم از او دريغ نمي‏ورزيم»[2] . جبرئيل مي‏گويد: «تمامي خانواده‏هاي ساکن روي زمين را زيرورو کردم وکسي را بخشنده‏تر از پيامبرصلي الله عليه وآله نسبت به دنيا پيدا نکردم»[3] . نود هزار درهم خدمت پيامبرصلي الله عليه وآله آوردند. حضرت آنها را روي حصيري ريخت و تمام آنها را (بين بينوايان) تقسيم کرد و هيچ سائلي را دست خالي برنگرداند تا همه آن اموال تمام شد[4] . امام صادق‏عليه السلام فرمود: «آن حضرت چيدن خرما و درو کردن زراعت را در شب کراهت داشت. (منظور آن بود که فقرا و مساکين بي‏بهره نمانند)»[5] . هنگام رسيدن ميوه‏ها پيامبرصلي الله عليه وآله دستور مي‏داد حصار باغ را بردارند (تا ديگران نيز از ميوه‏هاي آن استفاده کنند[6] .