eitaa logo
ویژه نامه پيامبر خاتم حضرت محمد (ص) و خدیجه
9 دنبال‌کننده
24 عکس
8 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
چنان كه مـي دانيـم همه مسلمانان به عصمت و مصونيت او از خطا و گناه, ايمـان داشتنـد وعمل او را سزوار اعتـراض نمي دانستند, ولـي درعيـن حال, رسـول اكرم(ص) انتقاد اشخاص راـ اگر چه انتقادبـي مـورد ـ بـا سعه صـدر تلقـي مـي نمـود و مردم را در تنگـناي خفقـان و اختناق نمي گذاشت و با كمال ملايمت با جـواب قانع كننده, انتقاد كننـده را به اشتباه خـود واقف مي كرد. او به ايـن اصل طبيعي اذعان داشت كه آفريدگار مهربــان, وسيله فـكر كردن و سنجيـدن و انتقاد را بـه همــه انسانها عنــايت كـرده و آن را مختص به صاحبان نفوذ و قــدرت ننمــوده است. پـس چگــونه مي توان حـق سخـن گفتن و خرده گرفتـن را از مردم سلب نمود آن حضرت به ويژه دستـور فرموده است كه هرگاه زمامداران , كاري بر خلاف قانـون عدل مرتكب شـدند, مردم در مقام انكار و اعتـراض بـرآينـد. رسول اكرم(ص)به لشكري از مسلمانان ماموريت جنگي داد و شخصي را از انصار به فرماندهـي آنها نصب كرد فرمانده در ميان راه بر سر مـوضعي بر آنها خشمگيـن شد ودستور دار هيزم فراواني جمع كنند و آتش بيفروزند. هميـن كه آتش برافروخته شد گفت: آيا رسـول خـدا به شما تـاكيد نكـرده است كه از اوامـر مـن اطاعت كنيـد؟ گفتند: بلـي. گفت : فرمان مـي دهـم خـود را در آن آتـش بينـدازيد. آنها امتناع كردند. رسـول اكرم (ص) از ايـن ماجرا مستحضر شد فرمـود: ((اگر اطاعت مـي كردند براي هميشه در آتـش مي سـوختند اطاعت در مـوردي است كه زمامداران مطابق قانـون دستـوري بدهند.))(18) در غزوه حنين كه سهمـي از غنائم را به اقتضاي مصلحت به نو مسلمانان اختصاص داد, سعدبـن عبـاده و جمعي از انصـار كه از پيشقـدمــان ومجاهدان بـودند زبان به اعتراض گشـودند كه چرا آنها را بر ما ترجيح دادي ؟ فرمود: همگـي معترضيـن در يك جا گرد آيند, آن گاه به سخـن پرداخت و با بياني شيـوا و دلنشيـن آنها را به موجبات كار , آگاه نمود. به طوري كه همگي به گريه افتادند و پوزش خواستند. همچنين در ايـن واقعه , مردي از قبيله بني تميم به نام حرقوص ( كه بعدها از سردمداران خـوارج نهروان شد) اعتراض كرده با لحـن تشدد گفت: به عدالت رفتار كـن عمر بـن خطاب از گستاخـي او برآشفت و گفت: اجازه بـدهيـد هـم اكنون گردنش را بزنـم فرمود: نه او را به حال خودش بگذار و رو به سوي او كرده و با خونسردي فرمـود: (( اگر مـن به عدالت رفتار نكنـم چه كسـي رفتار خـواهـد كرد؟)) درصلح حـديبيه عمر بـن خطـاب در خصـوص معاهـده آن حضــرت با قريـش انتقاد مي نمـود كه چرا با شرايط غير متساوي پيمان مي بندد؟ رسـول اكرم با منطق و دليل نه با خشـونت , او را قانع كرد.(19) رسول اكرم (ص) با اين روش خود عدل و رحمت را به هم آميخته بود و راه و رسم حكومت رابه فرمانروايان دنيا ميآموخت تا بدانند كه منزلت آنها در جـوامع بشري مقام و مرتبـه پـدر مهربان و خردمنـداست نه مرتبه مالك الـرقابـي, او مي بايـد همه جا صــــلاح امر زير دستان را در نظربگيرند نه اينكه هوسهاي خـودشان را بر آنها تحميــل نمايند. مي فرمود: (( مـن به رعايت مصلحت مردم از خود آنهانسبت به خـودشــان اولــي و شايسته ترم و قرآن كريـم مقام و منزلت مرا معرفي كرده است النبي اولي بالمـومنين مـن انفسهم (20) پس هركـس از شما از دنيا برود چنانچه مالي از خود بـجـا گذاشتــه متعلق به ورثه اوست وهرگاه وامـي داشته باشد و يا خانـواده مستمند و بـي پناهي از او بازمانده باشد دين او بر ذمه من و سرپرستـي و كفالت خانـواده اش بر عهده مـن است ))(21) آري اين است سيماي صميمي و چهره تابناك پيامبربزرگواراسلام, و چنين است سيره عملي آنحضرت. او كسي است كه اخلاق انساني و ملكات عاليه را در زماني كـوتاه آن چنان در دل مسلميـن گستـرش داد كه از هيچ , همه چيز را ساخت , او بـا رفتار و كـردارش گـردنكشان عرب را به تـواضع و زورگـويان رابه رافـت, و تفـرقه افكنان رابه يگانگـي, و كافران را به ايمان, و بت پرستان را به تـوحيـد,و بـي پروايان رابه پاكدامني , و كينه توزان را به بخشايش , و بيكاران را به كار و كوشـش, و درشتگـويان را درشتخـويان رابه نـرمخـويـي, و بخيلان را به ايثـار و سخـاوت, و سفيهان را به عقل و درايت, رهنمـون و آنـان را از جهل و ضلالت به سـوي علــــم و هدايت رهبري فرمـود.(22) صلـوات الله و سلامه عليه و علي آله اجمعيـن . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نظافت رسـول اكرم (ص) به پاكيزگي علاقه فراوان داشت و در نظافت بدن و لباس بــي نظير بـود. علاوه بر آداب وضو, اغلب روزها خـود را شستشو مي داد و ايـن هـر دو را از عبادات مي دانست. مويسـرش را با برگ سـدر مي شست و شانه مــي كـرد و خــود را با مشك و عنبـر خـوشبـومي نمود. روزانه چند بار , مخصوصا شبــها پيش از خواب و پس از بيداري دندانهايـش را با دقت مسـواك مي كرد. جامه سفيـدش كه تا نصف ساقهايـش را مي پـوشانيد هميشه تميز بـود. پيـش از صـرف غذا و بــعد از آن دست و دهانـش را مـي شست و از خـوردن سبزيهاي بد بـو پرهيز مي نمـود. شـــانه عاج و سرمه دان و قيچـي و آينه و مسـواك ,جزء اسباب مسافرتـــش بـود. خـانـه اش با همه سادگـي و بـي تجملي هميشه پاكيزه بـــود.تــاكيد مـــي نمـود كه زباله ها را به هنگام روز بيرون ببرند و تا شب به جــاي خـودنماند. نظافت تـن و انـدامـش با قـدس طهارت روحـش هماهنگـي داشت و بـــه ياران وپيـروان خـود تـاكيــد مـي نمـود كه سـر و صـورت و جـامه و خانه هــايشان را تميزنگهدارند و وادارشان مي كرد خـود را , به ويـژه در روزهـاي جـمـعه , شسـتـشــو داده ومعطـر سازنـد كه بـوي بـد از آنها استشمام نشـود و آن گاه در نماز جمعه حضـوريابنـد. آداب معاشرت درميان جمع, بشـاش و گشـاده رو و در تنهايـي, سيمـايـي محزون ومتفكر داشت. هـرگز به روي كسـي خيـره نگاه نمـي كـرد و بيشتـر اوقات چشمهايـش را به زميـن مـي دوخت. اغلب دو زانـو مـي نشست و پـاي خـود را جلـوي هيچ كـس دراز نمـي كـرد. در سلام كردن به همه , حتي بردگان و كـودكان , پيشدستي مي كرد و هرگاه به مجلسي وارد مي شد نزديكتريـن جاي را اختيار مي نمـود. اجازه نمـي داد كسـي جلـوي پايـش بايستد يا جا برايـش خالي كند. سخـن همنشيـن خـود را قطع نمي كرد و با او طوري رفتار مي كـرد كه تصـور مي شـد هيچ كـس نزد رسـول خـدا از او گـرامـي تـر نيست. بيش از حد لـزوم سخن نمي گفت , آرام و شمرده سخـن مي گفت و هيچ گاه زبانش را به دشنام و ناسزا آلـوده نمـي ساخت. در حياو شرم حضور , بـي ماننـد بـود. هرگاه از رفتار كسي آزرده مي گشت ناراحتي در سيمايش نمايان مي شد, ولي كلمه گله و اعتراض بر زبان نميآورد. از بيماران عيادت مي نمـود و در تشيع جنازه حضـور مي يافت. جز در مقام دادخـواهي, اجازه نمي داد كسي در حضـور او عليه ديگري سخـن بگويد و يا به كسي دشنام بدهد و يا بدگويي نمايد. بخشايـش و گذشت بد رفتاري و بـي حرمتي به شخص خـور را با نــظر اغمـاض مـي نگريســت ,كينــه كسـي را در دل نگاه نمي داشت و در صـــدد انـتـقـام بر نمـيآمـد. روح نيرومندش عفـو و بخشايـش را بـر انتقام ترجيح مـي داد. در جنگ احـد با آن همه وحشيگري و اهانت كه به جنازه عمويـش حمزه بـن عبدالمطلب روا داشته بودند و از مشاهده آن به شـدت متالــم بـود دست به عمل متقابل بـا كشتگان قـريـش نزد و بعدها كه به مـرتكبيـن آن و از آن جمله هنـد زن ابـوسفيـان دست يـافت , در مقـام انتقــام برنيامد, و حتي ابـوقتاده انصاري را كه مي خواست زبان به دشنام آنها بگشايد از بـد گويي منع كرد پـس از فتح خيبر جمعي از يهوديان كه تسليم شـده بـودن, غذايي مسموم برايـش فرستادند. او از سوء قصد و تـوطئه آنها آگــاه شد, اما به حال خودرهاشان كرد. بار ديگر زني از يهود دست بـه چنيـن عمــلي زد و خواست زهر در كامـش كند كه او را نيز عفو نمــود. عبــدالله بـن ابي سر دسته منافقان كه با اداي كلمه شهادت مصونيت يافته بـود, در باطــن امر از ايـن كه با هجرت رسـول اكرم (ص) به مدينه بساط ريــاست او بــر چيــده شده بـود, عداوات آن حضرت را در دل مي پرورانيد و ضمـن همكاري با يهوديان مخالف اسلام, از كارشكني و كينه تـوزي و شايعه سازي بر ضد او فرو گذار نبـود آن حضرت نه تنها اجازه نمي داد يارانـش را به سزاي عملـش برسانند, بلكه با كمال مـدارا با او رفتار مـي كرد و در حال بيماري به عيادتـش مي رفت در مراجعت از غزوه تبـوك جمعي از منافقان به قصد جانـش تـوطئه كردند كه به هنگام عبور از گردنه, مركبـش را رم دهند تا در پرتگاه , سقوط كند وبا ايـن كه همگي صورت خود را پوشانده بـودند, آنها را شناخت و با همه اصرار يارانـش , اسـم آنها را فاش نساخت و از مجازاتشان صرف نظر كرد.(14)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰قصه های تاريخ پيامبر اسلام ✅داستان تأسف‏بار عقبة بن ابى معيط 👈عقبه از مشركين و بت پرستان مكه بود و با هم كيشان خود رفاقت تنگاتنگ داشت. از دوستان نزديك او ابىّ بن خلف بود كه در سفر و حضر و در هر رفت و آمد و در هر كوى و برزن و در هر مجلسى با يكديگر بودند، رفيقى كه در شيطان مسلكى و ديو صفتى كم نظير بود! عقبه از يك سفر تجارتى بازگشت و عده اى از بزرگان و اشراف مكه از جمله پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله را به مهمانى دعوت كرد كه در آن مهمانى به علتى دوستش- ابىّ بن خلف- حاضر نبود. هنگامى كه مهمانان سر سفره حاضر شدند و دست به غذا بردند عقبه ديد رسول خدا صلى الله عليه و آله از خوردن غذا امتناع دارد، سبب را پرسيد، حضرت فرمود: من از طعام تو نمى خورم مگر اينكه به وحدانيت خدا و رسالت من شهادت دهى و به دايره اسلام و مسلمانى درآيى تا درهاى رحمت حق و درهاى بهشت به رويت باز شود. عقبه با كمال ميل شهادتين را به زبان جارى كرد و پيامبر صلى الله عليه و آله هم از غذاى او تناول فرمود. عقبه هنگامى كه پس از پايان ميهمانى نزد رفيق شيطان مسلك و بت پرستش رفت، با ملامت و سرزنش ابىّ بن خلف روبه رو شد و از سوى ابىّ مورد شماتت قرار گرفت كه چرا آيين خود را رها كرده، به آيين محمد گرويدى؟ عقبه داستانش را در اسلام آوردنش بيان كرد، ابىّ با كمال وقاحت به او گفت: من از تو خوشنود و دل خوش نمى شوم مگر اينكه به تكذيب محمد برخيزى!! عقبه بدبخت و تيره روز كه نخواست اين دشمن غدار دوست نما را از خود براند و سعادت به دست آورده را حفظ كند و ز راه جهنم به راه بهشت برود، براى خوش آمد آن نابكار به سوى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله رفته، با كمال بى شرمى آب دهان به صورت پيامبر صلى الله عليه و آله انداخت كه آب دهانش با دو شقه شدن به صورت مبارك رسول حق صلى الله عليه و آله جارى شد و آن چهره ملكوتى را تحت تأثير قرار داد، حضرت زنده بودن عقبه را تا پيش از هجرت خود خبر داد و به او گفت: چون از مكه بيرون آيى به شمشير انتقام حق به قتل مى رسى، پيش بينى آن حضرت در جنگ بدر تحقق ياقت، عقبه در جنگ بدر به جهنم واصل شد و ابىّ بن خلف- دوست نابابش- در احد به قتل رسيد «1». آيات 27- 29 سوره فرقان جهت دلدارى و تسليت به پيامبر صلى الله عليه و آله بيان و سرنوشت شوم انسان پليدى كه در دنيا دچار دوست و رفيق گمراه و گمراه كننده و شيطان مسلك شد، نازل گرديد. [وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا* يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلًا* لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِي وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولًا] . و روزى كه ستمكار، دو دست خود را [از شدت اندوه و حسرت به دندان ] مى گزد [و] مى گويد: اى كاش همراه اين پيامبر راهى به سوى حق برمى گرفتم،* اى واى، كاش من فلانى را [كه سبب بدبختى من شد] به دوستى نمى گرفتم،* بى ترديد مرا از قرآن پس از آنكه برايم آمد گمراه كرد. و شيطان همواره انسان را [پس از گمراه كردنش تنها و غريب در وادى هلاكت ] وامى گذارد. آرى؛ همنشين بد به فرموده حق شيطان است و شيطان بى ترديد دشمن انسان است و پس از آن كه به انسان خسارت و زيان غير قابل جبران وارد ساخت، او را در حيرت و سرگردانى و اسير دست انواع طوفان ها و بلاها در دنيا و به چنگال عذاب ابد در آخرت، وامى گذارد. [وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولًا] . و شيطان همواره انسان را [پس از گمراه كردنش تنها و غريب در وادى هلاكت ] وامى گذارد. رفيق و همنشين آن نيست كه بر عيوب و نواقص و خلأهاى معنوى انسان بيفزايد و چون آتشى خطرناك به خرمن ارزش هاى انسان و كرامت و شرافتش بيفتد، دوست حقيقى و رفيق واقعى كسى است كه از عيوب آدمى بكاهد و نقايص انسان را برطرف سازد و خلأهاى معنوى و روحى دوست خود را جبران كند. امام صادق عليه السلام درباره محبوب ترين همنشين مى فرمايد: «أحَبُّ إخوَانى إلَىَّ مَنْ أهْدى إلىَّ عُيُوبى» . محبوب ترين برادرانم نسبت به من كسى است كه مرا به سوى عيوبم راهنمايى كند. انسان با انصاف و خواهان خوشبختى هنگامى كه از طرف همنشينى دلسوز به عيوبش راهنمايى شود، بى ترديد در مقام رفع عيوب خود برمى آيد و با كمك همنشين با كرامتش به مقامات انسانى عروج مى كند. https://eitaa.com/Aliakbarnameh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰بعثت حضرت محمد (ص) ✅اهداف بعثت انبياء خداوند براى تحقق بخشيدن و حفظ جهات آزادى مردم در عين حال بازداشتن آنها از اعمال ظالمانه ، برنامه تعليم و تربيت را به وسيله پيمبران پايه گذارى نمود و در تمام قرون و اعصار، افراد شايسته و لايقى را براى تربيت انسانها مبعوث فرمود تا با سعى و مجاهده ، مردم را به صراط مستقيم انسانيت سوق دهند و از نعمت عدل و انصاف برخوردارشان سازند ✅فلسفه بعثت سرآغاز تاريخ اسلام از روزي شروع شد كه پيامبراسلام صلي الله عليه و آله در خلوت با محبوب، در دل غاري كه در دامن كوهي در شمال مكه بود، راز و نياز مي كرد. گويا غار حراء هنوز هم پژواك مناجات پيامبراكرم را در قطعه قطعه سنگ ريزه هاي خود به يادگار حمل مي كند و در گوش عاشقان حضرت كه در آن وادي قدم مي گذارند؛ نجوا مي كند. پس از قرن ها تحقيق و بررسي درباره مسائل ديني، هنوز پرده از اسرار بسياري از آنها برداشته نشده است، كه از جمله آنها اسرار نهفته نبوت و بعثت است، اگرچه از ظواهر آيات قرآن مي توان استفاده كرد كه بعثت پيامبران الهي، به ويژه پيامبراسلام صلي الله عليه و آله داراي اهدافي مي باشد. با توجه به آيات الهي به برخي از اهداف بعثت انبياء اشاره مي نمائيم. خداوند در آيه اي مي فرمايد:" هوالذي بعث في الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب والحكمة و ان كانوا من قبل لفي ضلال مبين." (جمعه/2) اوست خدايي كه ميان عرب امي پيغمبري بزرگوار از همان مردم برانگيخت تا بر آنان آيات وحي خدا تلاوت كند و آنها را پاك سازد و شريعت و احكام كتاب آسماني و حكمت الهي بياموزد با آن كه پيش از اين همه در ورطه جهالت و گمراهي بودند. اولين نكته در اين آيه بحث تلاوت آيات الهي است. "يتلوا" از واژه تلاوت به معناي پيروي كردن در حكم و خواندن منظم آيات الهي همراه با تدبر است. پيامبراسلام صلي الله عليه و آله با خواندن آيات پروردگار و آشنا نمودن گوش دل و افكار مردم با اين آيات، آن ها را آماده تربيت مي نمايد، كه مقدمه تعليم و تربيت است. دومين نكته بحث تربيت است. يكي از مهمترين برنامه هاي پيامبراسلام صلوات الله عليه و آله و سلم تربيت انسانهاست. معناي تربيت تربيت به معناي فراهم كردن زمينه ها و عوامل براي به فعليت رساندن و شكوفا نمودن استعدادهاي انسان در جهت مطلوب است. او بايد زمينه ها را براي انسانها آماده كند تا از نظر عملي بهترين رابطه را با خداي خود (عبادات)، با هم نوع خود (عقود و ايقاعات)، با قوانين و مقررات اجتماعي ( حكومت و سياسات)، با خانواده خود( حقوق خانوادگي) و با نفس خود( اخلاق و تهذيب نفس) داشته باشند، تا بتوانند مسجود فرشتگان قرار گيرند. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم منجي بشريت است. يكي از دانشمندان فرانسوي مي گويد:" بزرگترين قانون اصلاح و تعليم و تربيت همان حقايقي است كه به نام وحي، قسمت به قسمت بر محمد صلي الله عليه و آله و سلم نازل شده و امروز به نام قرآن در بين بشر است." پيامبراسلام صلي الله عليه و آله و سلم در مدتي كوتاه، انسان هايي بزرگ، مانند علي عليه السلام، زهرا عليهاالسلام، سلمان فارسي، ابوذر، مقداد و... را تربيت كرد. https://eitaa.com/Aliakbarnameh
✅تاريخ بعثت در اين ميان پيامبر خاتم حضرت محمّد (ص ) در چشم انداز غار حرا، كوه ها، دره ها، دشت ها و بيابان ها را از نظر مى گذرانيد و با مشاهده آثار رحمت الهى با عشق و صفاى دل به عبادت خالق مشغول مى بود و پس از سپرى شدن ماه عبادت به مكّه مى آمد و پيش از آنكه به خانه برود، هفت بار كعبه را طـواف مى كرد. https://eitaa.com/Aliakbarnameh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅آغاز بعثت در يكى از همين سال هاى گوشه گيرى وى در حرا بود كه در 27 ماه رجب چهل سال پس از واقعه عام الفيل به پيامبرى مبعوث فرمود. در آن روز جبرئيل امين بر پيامبر(ص ) نازل شد و نخستين آيات الهى را بر او چنين خواند: (بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيم . اِقْرَاءْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذى خَلَقَ، خَلَقَ الاْنسانَ مِنْ عَلَقٍ، اِقْرَاءْ وَ رَبُّكَ الاْكْرَمَ، الَّذى عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الاْنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ)(1) بخوان به نام پروردگارت كه (جهان را) آفريد، همان كس كه انسان را از خون بسته اى خلق كرد، بخوان كه پروردگارت از همه بزرگوارتر است همان كسى كه به وسيله قلم تعليم نمود و به انسان آنچه را نمى دانست ياد داد. رسول اكرم (ص ) پس از شنيدن اين آيات كريمه و عهده دارى منصب نبوّت درحالى كه از مشاهده عظمت و شكوه مقام كبريايى و برخوردارى از نعمت بزرگ رسالت شادمان بود از غار پايين آمد و رهسپار خانه خديجه شد.(2) در مسير راه ، كوه ها و صخره ها به امر پروردگار به سخن در آمده ، هر كدام در برابر پيامبر(ص ) اداى احترام نموده ، او را با عنوان (السلام عليك يا نبىّ اللّه ) خطـاب مى كردند.(3) ✳️به سوى خانه پيامبر(ص ) پس از اين ماجرا، با گام هايى استوار، قدرتى خارق العاده و چهره اى ملكوتى به خانه بازگشت . همين كه وارد خانه شد پرتوى روشن و عطـرى دل انگيز فضاى خانه را فراگرفت . خديجه پرسيد: اين چه نورى است ؟ پيغمبر(ص ) فرمود: نور نبوت است . اى خديجه ! بگو لا اله الا اللّه ، محمد رسول اللّه . سپس پيامبر ماجراى بعثت را براى خديجه شرح داد و افزود جبرئيل به من گفت : (از اين لحظـه تو پيامبر خدايى ). خديجه كه از سال ها پيش هاله اى از نور نبوت را در سيماى درخشان همسر محبوب خود ديده بود گفت : (دير زمانى است كه من در انتظار چنين روزى به سر مى بردم )، آنگاه اسلام آورد.(4) ✳️اولين گروندگان قرآن كريم به كسانى كه در پذيرفتن و نشر اسلام از ديگران پيشگام تر بوده اند، كلمه (السابقون ) را اطـلاق كرده است . اين سبقت در دوره آغاز اسلام ملاكِ برترى بود و پيشگام ترين افراد، برترين فضيلت ها را داشتند. هر چند اولين زنى كه مسلمان شد خديجه بود ولى در روايات زيادى ، رسول خدا (ص ) امير مؤ منان (ع ) را اولين گرونده به اسلام معرّفى مى نمايد. چنانچه مى فرمايد: اين (على (ع ) نخستين كسى است كه به من ايمان آورده و تصديقم كرد و با من نماز گزارد.(5) امير مؤ منان نيز درباره اسلام آوردنش مى فرمايد: در آن زمان ، اسلام در خانه اى نيامده بود مگر خانه رسول خدا(ص ) و خديجه و من سوّم ايشان بودم . نور وحى و رسالت را مى ديدم و بوى نبوّت را استشمام مى كردم .(6) پس از على (ع ) و خديجه اولين فردى كه به اسلام گرويد، (زيد بن حارثه ) خدمتكار پيامبر بود. از (عمرو بن عنبسه سلمى ) روايت شده است كه مى گفت : در آغاز داستان بعثت ، نزد پيامبر شرفياب شدم و از حضرت خواستم تا امر خويش را برايم توصيف كند و در آخر پرسيدم كه آيا كسى هم در اين امر از تو پيروى كرده است ؟ فرمود: آرى ، زنى و كودكى و غلامى و مقصودش خديجه ، على (ع ) و زيد بن حارثه بود.(7) 1- علق (96)، آيه 1 تا 5. 2- الصحيح من سيرة النبى (ص )، جعفر مرتضى عاملى ، ج 1، ص 233. 3- مناقب ، ابن شهر آشوب ، ج 1، ص 46؛ بحارالانوار، علاّمه مجلسى ، ج 18، ص 196. 4- مناقب ، ج 1، ص 46. 5- شرح نهج البلاغه ، ابن ابى الحديد، ج 13، ص 220. 6- نهج البلاغه ، ترجمه فيض الاسلام ، خطبه 234، ص 814 ـ 815. 7- تاريخ يعقوبى ، ج 2، ص 23. https://eitaa.com/Aliakbarnameh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅عوامل موفقیت پیامبر(ص) در دعوت نسبت به عوامل موفقیت دعوت پیامبر(ص) می توانيد ره توشه تبليغ مقاله استاد حجت الاسلام محمد مهدی ماندگاری را مطالعه بفرمائيد. خلاصه اش چنين است در یک تحلیل کلی می توان عوامل موفقیت را در سه دسته قرار داد: الف) عوامل محیطی پایگاه بودن شهر مکه: در بعثت پیامبر(ص)، شهر مکه با خصوصیاتی که داشت در پیشبرد اهداف، تأثیر فراوانی داشت. از جمله ویژگی های این پایگاه می توان به موارد ذیل اشاره نمود: . برگرفته از کتاب سیرۀ صحیح پیامبر بزرگ اسلام(ص)، علامه جعفر مرتضی عاملی، ترجمه حسین تاج آبادی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، جلد اول، ص ۲۰۴. ✳️تقدّس شهر مکه تناسب جغرافیای جزیرۀ العرب دور بودن مکه از نفوذ و ابر قدرتها اوضاع سیاسی ـ اجتماعی جزیرۀ العرب در کلام مولا امیر المؤمنین(ع) خلاء فکری، فرهنگی و عقیدتی «بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُهْتَدُونَ» سوره زخرف، آيه ۲۲. - خلاء حقوقی، اخلاقی ـ فقدان حاکمیت سیاسی نوع معجزات پیامبر اکرم (ص) به خصوص قرآن ب) عوامل محتوایی ۱ـ بقایای دین حنیف ۲ـ بشارتهای علمای یهود و نصاری 3ـ نوع معجزات پیامبر اکرم(ص) به خصوص قرآن ج) عوامل شخصیتی ـ شخصیت پیامبر اکرم(ص)؛ ویژگی های شخصیتی پیامبر اکرم(ص) در ابعاد مختلف در موفقیت پیامبر(ص) نقش داشت نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد دیوان حافظ. ✅ شخصیت یاران پیامبر اکرم (ص) - حمایت حضور ابو طالب (ع) به عنوان یک زعیم بزرگ از قریش از پیامبر(ص) و همراهی و حمایت اقتصادی حضرت خدیجه (س) نسبت به حضرت، همراهی و اطاعت ویژه حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) به عنوان دو الگوی جامع در پیروی از دستورات حضرت، نقش زیادی در پیشبرد اهداف پیامبر(ص) ایفا کرد. بعثت پیامبر اکرم(ص) از این سه دسته عوامل قابل بررسی است و نمی توان دخالت و تأثیر آنها را در به ثمر رسیدن این حرکت بزرگ نادیده انگاشت. ره توشه تبليغ مقاله استاد حجت الاسلام محمد مهدی ماندگاری https://eitaa.com/Aliakbarnameh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا