احتجاج ها و قضاوت ها
غزوه غَطْفان
غزوه (اَبْواء)
پس از هفتاد روز از سنه دو گذشته ، غزوه (اَبْواء) واقع شد و (اَبْواء)(1) نام دهى است بزرگ در ميان مكّه و مدينه و آن از اعمال (فُرْع ) است از مدينه و در آنجا است قبر حضرت آمنه والده حضرت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم و هم دهى ديگر در آنجا است كه آن را (وَدّان )(2) گويند و از اينجا است كه اين غزوه را، غزوه وَدّان نيز گويند.
و در اين غزوه كار به صلح رفت و حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلّم بدون محاربه مراجعت فرمود و حامل لواء در اين غزوه حضرت حمزه بود. پس از اين (سَرِيّه حمزه ) پيش آمد.
1 به فتح همزه و سكون موّحده و الف ممدود مانند (حَمْراء).
(شيخ عباس قمى رحمه اللّه )
2 به فتح واو و تشديد راء
(شيخ عباس قمى رحمه اللّه )
احتجاج ها و قضاوت ها
غزوه بدر
در سال دوم هجرت جنگ بدر پيش آمد. در اين جنگ نابرابر تعداد لشكر دشمن 950 نفر بود با آمادگي رزمي ، امّا عده مسلمانان فقط 313 نفر بود. مسلمانان با نيروي ايمان و با فداكاري كامل جنگيدند و در مدتي كوتاه دشمنان خود را شكست دادند. كفار با 70 كشته و 70 اسير و بر جاي گذاشتن غنائم جنگي بسيار فرار كردند و دشمن سرسخت اسلام ابوجهل نيز در اين جنگ كشته شد. اين پيروزي سر فصل پيروزيهاي ديگر شد.
جنگ احد
يك سال بعد از جنگ بدر، دشمنان اسلام با تجهيزاتي سه برابر جنگ بدر به قصدانتقام به سوي مدينه حركت كردند. پيامبر (ص ) با ياران مشورت كرد و در نتيجه قرارشد در كناره كوه احد صف آرايي كنند. در آغاز جنگ ، مسلمانان - با عده كم ولي با نيرويايمان زياد - پيروز شدند، ولي بخاطر آنكه محافظان دره اي كه در پشت بود، سنگر رابه طمع غنيمت هاي جنگي ترك كردند، شكستي بر لشكريان اسلام وارد شد و عده اي ازجمله حمزه عموي دلاور پيامبر (ص ) كشته شدند ولي بر اثر فداكاريهاي علي (ع ) كهزخم بسيار برداشته بود و ديگر دلاوران و شيوه تازه اي كه پيامبر در جنگ احد بكاربست ، ديگر بار مسلمانان گرد آمدند و به تعقيب دشمن زبون شده پرداختند و سرانجاماين جنگ به پيروزي انجاميد.
غزوه خندق (يا احزاب )
جمعي از يهوديان از جمله قبيله (نبي نضير) در مدينه بسر مي بردند. پيامبر (ص ) در ابتداي كار يا آنان پيمان دوستي و همكاري بست ولي اينان هميشه با نفاق و دورويي در صدد بودند كه ضربت خود را بر اسلام وارد كنند. پيامبر مكرم (ص ) با همه راءفت و رحمت در برابر نفاق و توطئه ، گذشت نمي فرمود و منافق را تنبيه مي كرد. طايفه بني نضير وقتي در مدينه نقش هاي خود را نقش بر آب ديدند با مشركان مكه و چند طايفه ديگر همدست شدند و در سال پنجم هجرت ، سپاه عظيمي كه شامل ده هزار نفر مرد شمشير زن بود به فرماندهي ابوسفيان به قصد ريشه كن كردن اسلام به مدينه حمله كردند. زمان آزمايش د و فداكاري بود. مسلمانان با مشورت سلمان فارسي و پذيرش پيامبر مكرم (ص ) خندقي در اطراف مدينه كندند. دشمن به مدينه آمد. يكباره با خندقي وسيع روبرو شد. يهوديان (بني قريظه ) مانند ديگر يهوديان بناي خيانت و نفاق گذاشتند. لحظه هاي سخت و بحراني در پيش بود. پيامبر مكرم (ص ) با طرحهاي جالب جنگي صفوف دشمن را آشفته ساخت . عمرو بن عبدود، سردار كم نظير مكه در جنگ تن به تن با علي (ع ) كشته شد. با ضربتي كه از عبادت جن و انس بيشتر ارزش داشت ضربتي كاري و مؤ ثر. دشمن به وحشت افتاد. بدبيني بين مهاجمان و يهوديان كمي آذوقه - تند بادهاي شديد شبانه - خستگي زياد - همه و همه باعث شد كه پيروزي نصيب لشكر اسلام گردد و لشكريان كفر به سوي مكه فرار كنند.
صلح حديبيه
سال ششم هجرت -
پيامبر اكرم (ص ) در پي رؤ ياي شيريني ديد كه ، مسلمانان در مسجدالحرام مشغول انجام فريضه حج هستند به مسلمانان ابلاغ فرمود براي سفر عمره در ماه ذيقعده آماده شوند. همه آماده سفر شدند. قافله حركت كرد. چون اين سفر در ماه حرام انجام شد و مسلمانان جز شمشيري كه هر مسافر همراه خود مي برد چيزي با خود نداشتند و از سوي ديگر با مقاومت قريش د روبرو شدند و بيم خونريزي بسيار بود، پيامبر (ص ) با مكيان پيماني برقرار كرد كه به نام (پيمان حديبيه ) شهرت يافت . مطابق اين صلحانه پيامبر و مسلمانان از انجام عمره صرف نظر كردند. قرار شد سال ديگر عمل عمره را انجام دهند. اين پيمان ، روح مسالمت جويي مسلمانان را بر همگان ثابت كرد. زيرا قرار شد تا ده سال حالت جنگي بين دو طرف از بين برود و رفت و آمد در قلمرو دو طرف آزاد باشد. اين صلح در حقيقت پيروزي اسلام بود، زيرا پيامبر (ص ) از ناحيه دشمني داخلي خطرناكي آسوده خاطر شد و مجال يافت تا فرمانروايان كشورهاي ديگر را به اسلام دعوت فرمايد.
جنگ خيبر
خيبر يا بهتر بگوييم وادي خيبر هفت دژ بود در سرزمين حاصلخيزي در شمال مدينه به فاصله سي و دو فرسنگ كه پناهگاه مهم يهوديان بود. يهوديان بيش از از پيش توطئه مي كردند و مزاحم مسلمانان بودند. پيامبر اسلام تصميم گرفت اين افراد مناطق را سر جاي خود بنشاند و شر آنها را دفع كند. بدين جهت دستور فرمود مسلمانان براي فتح خيبر عازم آن ديار شوند. پس از تلاش و مقاومت بسيار اين سنگرها - يكي پس از ديگري - فتح شد. پس از فتح دژهاي خيبر يهودياني كه در قريه (فدك ) در 140 كيلومتري مدينه مي زيستند - بدون جنگ و مقاومت تسليم شدند و سرپرستي پيامبر (ص ) را بر خود پذيرفتند. برابر قوانين اسلام جاهايي كه بدون جنگ تسليم مي شوند مخصوص پيامبر است . اين قريه را رسول مكرم (ص ) به دخترش فاطمه زهرا (ع ) بخشيد كه ماجراي غصب آن تا زمان عبدالعزيز در تاريخ ثبت است و ما در زندگينامه فاطمه زهرا (ع ) از آن سخن مي گوييم .
فتح مكه
در سال هشتم هجرت جرياني پيش آمد كه پيمان شكني قريش را ثابت مي نمود. بدين جهت پيامبر مكرم (ص ) تصميم گرفت مكه را فتح كند و آنرا از ناپاكي بتها و بت پرستها پاك سازد. بنابراين با رعايت اصل غافلگيري ، بي آنكه لحظه فرمان حركت و مسير و مقصد حركت براي كسي روشن باشد، پيامبر (ص ) روز دهم ماه رمضان ، فرمان حركت صادر فرمود. ده هزار سرباز مسلمان به حركت آغاز كرد. شهر مكه بدون مقاومت تسليم شد. پيامبر (ص ) و مسلمانان وارد زادگاه پيامبر شدند. بتها درهم شكسته شد و اسلام به پيروزي بزرگي نائل آمد. در اين فتح ، پيامبر (ص ) كه اختيار كامل داشت و مي توانست از دشمنان سرسخت ديرين خود انتقام بگيرد همه را مورد عفو و رحمت قرار داد و به تمام جهان ثابت كرد كه هدف اسلام گسستن بندها اسارت و بندگي از دست و پاي افراد بشر است و فرا خواندن آنها به سوي (اللّه ) و نيكي و پاكي و درستي . از اين سال به بعد گروه گروه به اسلام روي آوردند و با احكام حيات بخش و انسان ساز آن آشنا شدند. پس از فتح مكه غزوه حنين و غزوه طائف و غزوه تبوك و... اتفاق افتاد. در دو غزوه اول پيروزي با مسلمانان بود، امّا در غزوه تبوك ، اگر چه پيامبر (ص ) با دشمن روبرو نشد و نبردي نكرد، ولي يك سلسله بهره هاي معنوي و رواني - در اين غزوه بسيار پر مشقت - عايد مسلمانان گرديد. پيامبر (ص ) با اين سفر پر رنج ، راه را براي فتح شام و روم هموار ساخت و شيوه جنگ با قدرتهاي بزرگ را به اصحاب وفادار خود آموخت .
كتاب چهارده معصوم تاليف احمد احمدي بيرجندي
سخنان و وصایای حضرت (ص)
چند صفت را فرو نگذارم
مى فرمود: چند صفت را فرو نگذارم : نشستن بر خاك و با غلامان طعام خوردن و سوار بر درازگوش و دوشيدن بز به دست خود و پوشيدن پشم و سلام كردن بر اطفال .
(الخصال ) شيخ صدوق 1/271، باب الخمسة .
جهاد با نفس امّاره
از هر جهادى ، جهاد با نفس را بزرگتر مى دانست ؛ چنانكه روايت شده كه وقتى لشكر آن حضرت از جهاد با كفّار آمده بودند، حضرت فرمود: مرحبا جماعتى كه به جا آوردند جهاد كوچكتر را و بر ايشان است جهاد بزرگتر. عرض كردند: جهاد بزرگتر كدام است ؟ فرمود: جهاد با نفس امّاره .
(معانى الاخبار) شيخ صدوق ص 160 .
سخاوت و نيكى
از ابن عباس منقول است كه حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كه من تأ ديب كرده خدايم و على تأ ديب كرده من است ؛ حق تعالى مرا امر فرمود به سخاوت و نيكى و نهى كرد مرا از بخل و جفا و هيچ صفت نزد حق تعالى بدتر از بخل و بدى خُلق نيست .
(بحارالانوار) 16/231
نماز را سبك و ناچيز مشماريد
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : لاتُضَيِّعُواصَلوتَكُمْ، فَإ نَّ مَنْ ضَيَّعَ صَلوتَهُ، حُشِرَ مَعَ قارُونَ وَ هامانَ، وَ كانَ حَقّاً عَلىِ اللّهِ اءنْ يُدْخِلَهُ النّارَمَعَ الْمُنافِقينَ.
وسائل الشّيعة : ج 4، ص 30، ح 4431.
ترجمه : فرمود: نماز را سبك و ناچيز مشماريد، هر كس نسبت به نمازش بى اعتنا باشد و آنرا سبك و ضايع گرداند همنشين قارون و هامان خواهد گشت و حقّ خداوند است كه او را همراه منافقين در آتش داخل نمايد.
هر قدم به سوى يكى از مساجد
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : مَنْ مَشى إ لى مَسْجِدٍ مِنْ مَساجِدِاللّهِ، فَلَهُ بِكُّلِ خُطْوَةٍ خَطاها حَتّى يَرْجِعَ إ لى مَنْزِلِهِ، عَشْرُ حَسَناتٍ، وَ مَحى عَنْهُ عَشْرُ سَيِّئاتٍ، وَ رَفَعَ لَهُ عَشْرُ دَرَجاتٍ.
عقاب الا عمال : ص 343، س 14،
وسائل الشّيعة : ج 5، ص 201، ح 6328.
ترجمه: فرمود: هر كس قدمى به سوى يكى از مساجد خداوند بردارد، براى هر قدم ثواب ده حسنه مى باشد تا برگردد به منزل خود، و ده خطا از لغزش هايش پاك مى شود، همچنين در پيشگاه خداوند ده درجه ترفيع مى يابد.
نشستن در مسجد
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : اَلْجُلُوسُ فِى الْمَسْجِدِ لاِنْتِظارِ الصَّلوةِ عِبادَةٌ مالَمْ يَحْدُثْ، قيلَ: يا رَسُولَ اللّهِ وَ مَا الْحَدَثُ؟ قالَ: الْغِيْبَةُ.
وسائل الشّيعة : ج 4، ص 116، ح 4665.
فرمود: نشستن در مسجد جهت انتظار وقت نماز عبادت است تا موقعى كه حَدَثى از او صادر نگردد.
سؤ ال شد: يا رسول اللّه ، منظور از حدث چيست ؟
ترجمه : فرمود: غيبت و پشت سر ديگران سخن گفتن .
دنيا زندان مؤ من
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : يا اءباذَر، اَلدُّنْيا سِجْنُ الْمُؤْمِن وَ جَنَّةُ الْكافِرِ، وَ ما اءصْبَحَ فيها مُؤْمِنٌ إ لاّ وَ هُوَ حَزينٌ، وَ كَيْفَ لايَحْزُنُ الْمُؤْمِنُ وَ قَدْ اءوَعَدَهُ اللّهُ اءنَّهُ وارِدٌ جَهَنَّمَ.
اءمالى طوسى : ج 2، ص 142، بحارالا نوار: ج 74، ص 80، ح 3.
فرمود: اى ابوذر، دنيا زندان مؤ من و بهشت كافران است ، مؤ من هميشه محزون و غمگين مى باشد، چرا چنين نباشد و حال آن كه خداوند به او - در مقابل گناهان و خطاهايش - وعده مجازات و دخول جهنّم را داده است .
بدترين افراد
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : شَرُّالنّاسِ مَنْ باعَ آخِرَتَهُ بِدُنْياهُ، وَ شَرُّ مِنْ ذلِكَ مَنْ باعَ آخِرَتَهُ بِدُنْيا غَيْرِهِ. من لا يحضره الفقيه : ج 4، ص 353، ح 5762 چاپ جامعه مدرّسين .
فرمود: بدترين افراد كسى است كه آخرت خود را به دنيايش بفروشد و بدتر از او آن كسى خواهد بود كه آخرت خود را براى دنياى ديگرى بفروشد.
احساس خطر مى كنم
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : ثَلاثَةٌ اءخافُهُنَّ عَلى اُمتَّى : اءلضَّلالَةُ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ، وَ مُضِلاّتُ الْفِتَنِ، وَ شَهْوَةُ الْبَطْنِ وَ الْفَرْجِ.
اءمالى طوسى : ج 1، ص 158، بحارالا نوار: ج 10، ص 368، ح 15.
فرمود: سه چيز است كه از آن ها براى امّت خود احساس خطر مى كنم :
1 گمراهى ، بعد از آن كه هدايت و معرفت پيدا كرده باشند.
2 گمراهى ها و لغزش هاى به وجود آمده از فتنه ها.
3 مشتهيات شكم ، و آرزوهاى نفسانى و شهوت پرستى .
عاجز و ناتوان ترين افراد
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : إ نَّ اءعْجَزَ النّاسِ مَنْ عَجَزَعَنِ الدُّعاءِ، وَ إ نَّ اءبْخَلَ النّاسِ مَنْ بَخِلَ بِالسَّلامِ.
اءمالى طوسى : ج 1، ص 87، بحارالا نوار: ج 90، ص 291، ح 11.
فرمود: عاجز و ناتوان ترين افراد كسى است كه از دعا و مناجات با خداوند ناتوان و محروم باشد، و بخيل ترين اشخاص كسى خواهد بود كه از سلام كردن خوددارى نمايد.
سلام و مصافحه
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : إ ذا تَلاقَيْتُمْ فَتَلاقُوا بِالتَّسْليمِ وَ التَّصافُحِ، وَ إ ذا تَفَرَّقْتُمْ فَتَفَرَّقُوا بِإ لاسْتِغْفارِ.
- اءمالى طوسى : ج 1، ص 219، بحارالا نوار: ج 73، ص 4، ح 13.
ترجمه : فرمود: هنگام بر خورد و ملاقات با يكديگر سلام و مصافحه نمائيد و موقع جدا شدن براى همديگر طلب آمرزش كنيد.
با دادن صدقه شروع کنید
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : بَكِرُّوا بِالصَّدَّقَةِ، فَإ نَّ الْبَلاءَ لايَتَخَطاّها.
اءمالى طوسى : ج 1، ص 157، بحارالانوار: ج 93، ص 177، ح 8.
فرمود: صبحگاهان حركت و كار خود را با دادن صدقه شروع نمائيد چون كه بلاها و آفت ها را بر طرف مى گرداند.
صدقه و كارهاى نيك
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : يُؤْتَى الرَّجُلُ في قَبْرِهِ بِالْعَذابِ، فَإ ذا اُتِيَ مِنْ قِبَلِ رَاءسِهِ دَفَعَتْهُ تِلاوَةُ الْقُرْآنِ، وَ إ ذا اُتِيَ مِنْ قِبَلِ يَدَيْهِ دَفَعَتْهُ الصَّدَقَةُ، وَ إ ذا اُتِيَ مِنْ قِبَلِ رِجْلَيْهِ دَفَعَهُ مَشْيُهُ إ لىَ الْمَسْجِدِ.
- مسكّن الفؤ اد شهيد ثانى : ص 50، س 1
ترجمه : فرمود: هنگامى كه بدن مرده را در قبر قرار دهند، چنانچه عذاب از بالاى سر بخواهد وارد شود تلاوت قرآنش مانع عذاب مى گردد و چنانچه از مقابل وارد شود صدقه و كارهاى نيك مانع آن مى باشد.
و چنانچه از پائين پا بخواهد وارد گردد، رفتن به سوى مسجد مانع آن خواهد گشت .
رعايت مكارم اخلاق
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : عَلَيْكُمْ بِمَكارِمِ الاْ خْلاقِ، فَإ نَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ بَعَثَني بِها، وَ إ نَّ مِنْ مَكارِمِ الاْ خْلاقِ: اءنْ يَعْفُوَالرَّجُلُ عَمَّنْ ظَلَمَهُ، وَ يُعْطِيَ مَنْ حَرَمَهُ، وَ يَصِلَ مَنْ قَطَعَهُ، وَ اءنْ يَعُودَ مَنْ لايَعُودُهُ.
اءمالى طوسى : ج 2، ص 92، بحارالا نوار: ج 66، ص 375، ح 24.
فرمود: بر شما باد رعايت مكارم اخلاق ، كه خداوند مرا بر آن ها مبعوث نمود، و بعضى از آن ها عبارتند از:
كسى كه بر تو ظلم كند به جهت غرض شخصى او را ببخش ، كسى كه تو را نسبت به چيزى محروم گرداند كمكش نما، با شخصى كه با تو قطع دوستى كند رابطه دوستى داشته باش ، شخصى كه به ديدار تو نيايد به ديدارش برو.
برداشتن تكّه اى نان
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : مَنْ وَجَدَ كَسْرَةً اَوْ تَمْرَةً فَاءكَلَهَا لَمْ يُفارِقْ جَوْفَهُ حَتّى يَغْفِرَاللّهُ لَهُ.
- اءمالى صدوق : ص 246، ح 14، بحارالا نوار: ج 63، ص 430، ح 12.
ترجمه : فرمود: هر كس تكّه اى نان يا دانه اى خرما در جائى ببيند، و آن را بردارد و ميل كند، مورد رحمت و مغفرت خداوند قرار مى گيرد.
اظهار تواضع و فروتنى
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : ما تَواضَعَ اءحَدٌ إ لاّ رَفَعَهُ اللّهُ.
- اءمالى طوسى : ج 1، ص 56، بحارالا نوار: ج 72، ص 120، ح 7.
ترجمه : فرمود: كسى اظهار تواضع و فروتنى نكرده ، مگر آن كه خداوند متعال او را رفعت و عزّت بخشيده است .
مهلت به بدهكار ناتوان
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : مَنْ اءنْظَرَ مُعْسِرا، كانَ لَهُ بِكُلِّ يَوْمٍ صَدَقَةٌ.
- اءعيان الشّيعة : ج 1، ص 305، بحارالا نوار: ج 100، ص 151، ح 17.
ترجمه : فرمود: هر كس بدهكار ناتوانى را مهلت دهد براى هر روزش ثواب صدقه در راه خدا ميباشد.
بهترين مخلوق روى زمين
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : ما مِنْ هُدْهُدٍ إ لاّ وَ في جِناحِهِ مَكْتُوبٌ بِالِسّرْيانيَّةِ »آلُ مُحَمَّدٍ خَيْرُ الْبَريَّةِاءمالى طوسى : ج 1، ص 360، بحارالا نوار: ج 27، ص 261، ح 2.
فرمود: هيچ پرنده اى به نام هدهد وجود ندارد مگر آن كه روى بال هايش به لغت سريانى نوشته شده است : آل محمّد (صلوات اللّه عليهم اجمعين ) بهترين مخلوق روى زمين مى باشند.
زمانى بر مردم خواهد آمد
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : يَاءتي عَلىَ النّاسِ زَمانٌ، الصّابِرُ مِنْهُمْ عَلى دينِهِ كَالْقابِضِ عَلىَ الْجَمَرِ.
اءمالى طوسى : ج 2، ص 92، بحارالا نوار: ج 28، ص 47، ح 9.
فرمود: زمانى بر مردم خواهد آمد كه صبر نمودن در برابر مسائل دين و عمل به دستورات آن همانند در دست گرفتن آتش گداخته است .
مردم از علماء گريزان
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : سَيَاءتي زَمانٌ عَلى اُمتَّي يَفِرُّونَ مِنَ الْعُلَماءِ كَما يَفِرُّ الْغَنَمُ مِنَ الذِّئْبِ، إ بْتَلاهُمُ اللّهُ بِثَلاثَةِ اءشْياء: الاْ وَّلُ: يَرَفَعُ الْبَرَكَةَ مِنْ اءمْوالِهِمْ، وَ الثّاني : سَلَّط اللّهُ عَلَيْهِمْ سُلْطانا جائِرا، وَ الثّالِثُ: يَخْرُجُونَ مِنَ الدُّنْيا بِلا إ يمانٍ.
- مستدرك الوسائل : ج 11، ص 376، ح 13301.
ترجمه : فرمود: زمانى بر امّت من خواهد آمد كه مردم از علماء گريزان شوند همان طورى كه گوسفند از گرگ گريزان است ، خداوند چنين جامعه اى را به سه نوع عذاب مبتلا مى گرداند:
1 بركت و رحمت خود را از اموال ايشان برمى دارد.
2 حكمفرمائى ظالم و بى مروّت را بر آن ها مسلّط مى گرداند.
3 هنگام مرگ و جان دادن ، بى ايمان از اين دنيا خواهند رفت .
دانشمند بين گروه نادان
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : اَلْعالِمُ بَيْنَ الْجُهّالِ كَالْحَىّ بَيْنَ الاْ مْواتِ، وَ إ نَّ طالِبَ الْعِلْمِ يَسْتَغْفِرُلَهُ كُلُّ شَى ءٍ حَتّى حيتانِ الْبَحْرِ وَ هَوامُّهُ، وَ سُباعُ الْبَرِّ وَ اءنْعامُهُ، فَاطْلُبُوا الْعِلْمَ فَإ نّهُ السَّبَبُ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، وَ إ نَّ طَلَبَ الْعِلْمِ فَريضَةٌ عَلى كُلِ مُسْلِمٍ.
- بحارالا نوار: ج 1، ص 172، ح 25.
ترجمه : فرمود: دانشمندى كه بين گروهى نادان قرار گيرد همانند انسان زنده اى است بين مردگان ، و كسى كه در حال تحصيل علم باشد تمام موجودات برايش طلب مغفرت و آمرزش مى كنند، پس علم را فرا گيريد چون علم وسيله قرب و نزديكى شما به خداوند است ، و فراگيرى علم ، بر هر فرد مسلمانى فريضه است .
زيارت عالم و دانشمند
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : مَنْ زارَ عالِما فَكَاءنَّما زارَني ، وَ مَنْ صافَحَ عالِما فَكاءنَّما صافَحَني ، وَ مَنْ جالَسَ عالِماً فَكَاءنَّما جالَسَني ، وَ مَنْ جالَسَني فِى الدُّنْيا اءجْلَسْتُهُ مَعى يَوْمَ الْقِيامَةِ. مستدرك الوسائل : ج 17، ص 300، ح 21406.
فرمود: هر كس به ديدار و زيارت عالم و دانشمندى برود مثل آن است كه مرا زيارت كرده ، هر كه با دانشمندى دست دهد و مصافحه كند مثل آن كه با من مصافحه نموده ، هر شخصى همنشين دانشمندى گردد مثل آن است كه با من مجالست كرده ، و هر كه در دنيا با من همنشين شود، در آخرت همنشين من خواهد گشت .
نگاه حرام به زن نامحرم
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : مَنْ اَصابَ مِنْ إ مْرَاءةٍ نَظْرَةً حَراما، مَلاَ اللّهُ عَيْنَيْهِ نارا.
- مستدرك الوسائل : ج 14، ص 270، ح 16685.
ترجمه : فرمود: هركس نگاه حرامى به زن نامحرمى بيفكند، خداوند چشم هاى او را پر از آتش مى گرداند.
ازدواج زن به جهت ثروتش
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : مَنْ تَزَوَّجَ إ مْرَاءةً لِمالِها وَ كَلَهُ اللّهُ إ لَيْهِ، وَ مَنْ تَزَوَّجَها لِجَمالِها رَاءى فيها ما يَكَرَهُ، وَ مَنْ تَزَوَّجَها لِدينِها جَمَعَ اللّهُ لَهُ ذلِكَ.
- تهذيب الا حكام : ج 7، ص 399، ح 5.
فرمود: هر كس زنى را به جهت ثروتش ازدواج كند خداوند او را به همان واگذار مى نمايد، و هر كه با زنى به جهت زيبائى و جمالش ازدواج كند خوشى نخواهد ديد، و كسى كه با زنى به جهت دين و ايمانش تزويج نمايد خداوند خواسته هاى او را تاءمين مى گرداند.
خوراك كمتر بدن سالم تر
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : مَنْ قَلَّ طَعامُهُ، صَحَّ بَدَنُهُ، وَ صَفاقَلْبُهُ، وَ مَنْ كَثُرَ طَعامُهُ سَقُمَ بَدَنُهَ وَ قَساقَلْبُهُ.
تنبيه الخواطر، معروف به مجموعة ورّام : ص 548، بحارالا نوار: ج 59، ص 268، ح 53.
فرمود: هر كه خوراكش كمتر باشد بدنش سالم و قلبش با صفا خواهد بود، و هر كس خوراكش زياد باشد امراض جسمى بدنش و كدورت ، قلبش را فرا خواهد گرفت .
شكم خود را از خوراك پر مگردانيد
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : لاتُشْبِعُوا، فَيُطْفاء نُورُ الْمَعْرِفَةِ مِنْ قُلُوبِكُمْ.
- مستدرك الوسائل : ج 16، ص 218، ح 19646.
ترجمه : فرمود: شكم خود را از خوراك سير و پر مگردانيد، چون كه سبب خاموشى نور عرفان و معرفت در افكار و قلب هايتان مى گردد.
رياست و مسئوليت
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : مَنْ تَوَلّى عَمَلا وَ هُوَيَعْلَمُ اءنَّهُ لَيْسَ لَهُ بِاءهْلٍ، فَلْيتُبَّوَءُ مَقْعَدُهُ مِنَ النّارِ.
- تاريخ إ لاسلام : ج 101120، ص 285.
ترجمه : فرمود: هر كه رياست و مسئوليتى را بپذيرد و بداند كه أ هليّت آن را ندارد، در قبر و قيامت جايگاه او پر از آتش خواهد شد.
مؤ من ضعيف بی دین
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : إ نَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ لَيُبْغِضُ الْمُؤْمِنَ الضَّعيفِ الَّذي لادينَ لَهُ، فَقيلَ: وَ ما الْمُؤْمِنُ الضَّعيفُ الَّذي لادينَ لَهُ؟
قالَ: اَلذّي لايَنْهى عَنِ الْمُنْكَرِ.
- وسائل الشّيعة : ج 16، ص 122، ح 21139.
ترجمه : فرمود: همانا خداوند دشمن دارد آن مؤ منى را كه ضعيف و بى دين است ، سؤ ال شد:
مؤ من ضعيف و بى دين كيست ؟ پاسخ داد: كسى كه نهى از منكر و جلوگيرى از كارهاى زشت نمى كند.
صدقه محرمانه
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : صَدَقَةُ السِّرِّ تُطْفِى ءُ الْخَطيئَةَ، كَما تُطْفِى ءُ الماءُ النّارَ، وَ تَدْفَعُ سَبْعينَ بابا مِنَ الْبَلاءِ.
- مستدرك الوسائل : ج 7، ص 184، ح 7984.
ترجمه : فرمود: صدقه اى كه محرمانه و پنهانى داده شود سبب پاكى گناهان مى باشد، همان طورى كه آب ، آتش را خاموش مى كند، همچنين صدقه هفتاد نوع بلا و آفت را بر طرف مى نمايد.
اهميّت دهنده به خورد و خوراك
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : عَجِبْتُ لِمَنْ يَحْتَمى مِنَ الطَّعامِ مَخافَةَ الدّاءِ، كَيْفَ لايَحْتمى مِنَ الذُّنُوبِ، مَخافَةَ النّارِ.
بحارالا نوار: ج 70، ص 347، ح 34.
فرمود: تعجّب دارم از كسانى كه نسبت به خورد و خوراك خود اهميّت مى دهند تا مبادا مريض شوند وليكن اهميّتى نسبت به گناهان نمى دهند و باكى از آتش سوزان جهنم ندارند.
علاقه نسبت به رياست
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : حُبُّ الْجاهِ وَ الْمالِ يُنْبِتُ النِّفاقَ فِى الْقَلْبِ، كَما يُنْبِتُ الْماءُ الْبَقْلَ.
- تنبيه الخواطر، معروف به مجموعة ورّام : ص 264
ترجمه : فرمود: علاقه نسبت به رياست و ثروت سبب روئيدن نفاق در قلب و درون خواهد شد، همان طورى كه آب و باران سبب روئيدن سبزيجات مى باشند.
فرزند براى مؤ من
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : اَلْوَلَدُ كَبِدُالمُؤْمِنِ، إ نْ ماتَ قَبْلَهُ صارَ شَفيعاً، وَ إ نْ ماتَ بَعَدَهُ يَسْتَغْفِرُ اللّهَ، فَيَغْفِرُلَهُ.
مستدرك الوسائل : ج 15، ص 112، ح 17688.
فرمود: فرزند براى مؤ من همانند جگر و پاره تن اوست ، چنانچه پيش از او بميرد شفيع او مى گردد، اگر بعد از او بميرد برايش استغفار مى كند و خداوند گناهانش را مى آمرزد.
رفتار و اخلاق خود را نيكو سازيد،
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : حَسِّنُوا اءخْلاقَكُمْ، وَ اءلْطِفُوا جيرانَكُمْ، وَ اءكْرِمُوا نِسائَكُمْ، تَدْخُلُوا الْجَنّةَ بِغَيْرِ حِسابٍ.
اءعيان الشّيعة : ج 1، ص 301.
فرمود: رفتار و اخلاق خود را نيكو سازيد، نسبت به همسايگان با ملاطفت و محبّت برخورد نمائيد، زنان و همسران خود را گرامى داريد تا بدون حساب وارد بهشت گرديد.
انسان بر روش و اخلاق دوستش
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : اَلْمَرْءُ عَلى دينِ خَليلِهِ، فَلْيَنْظُر اءحَدُكُمْ مَنْ يُخالِطُ
- اءمالى طوسى : ج 2، ص 132، بحارالا نوار: ج 71، ص 192، ح 12.
ترجمه : فرمود: انسان بر روش و اخلاق دوستش پرورش مى يابد و شناخته مى شود، پس متوجّه باشيد با چه كسى دوست و همنشين مى باشيد.
پاداش و ثواب دادنِ صدقه
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : اَلصَّدقَةُ بِعَشْرٍ، وَ الْقَرْضُ بِثَمانِيَةَ عَشَرَ، وَ صِلَةُ الرَّحِمِ بِاءرْبَعَةَ وَ عِشْرينَ.
- مستدرك الوسائل : ج 7، ص 194، ح 8010.
ترجمه : فرمود: پاداش و ثواب دادنِ صدقه ده برابر درجه ، ودادن قرض الحسنه هيجده درجه ، و انجام صله رحم بيست و چهار درجه افزايش خواهد داشت .
مریضی و پاکی خطاها و لغزش ها
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : لايَمْرُضُ مُؤْمِنٌ وَ لامُؤْمِنَةٌ إ لاّحَطّ اللّهُ بِهِ خَطاياهُ.
- جامع الا حاديث : ج 3، ص 89، ح 35، مستدرك الوسائل : ج 2، ص 66، ح 1422.
فرمود: هيچ مؤ من و مؤ منه اى مريض نمى گردد مگر آن كه خطاها و لغزش هايش پاك و بخشوده مى شود.
گرامى داشتن بزرگسال
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : مَنْ وَقَّرَ ذا شَيْبَةٍ فِى الاْ سْلامِ اءمَّنَهُ اللّهُ مِنْ فَزَعِ يَوْمِ الْقِيامَةِ.
- كافى : ج 2، ص 658، ح 3، بحارالا نوار: ج 7، ص 302، ح 53.
ترجمه : فرمود: هر كس بزرگسال مسلمانى را گرامى دارد و احترام نمايد، خداوند او را در قيامت از سختى ها و مشكلات در اءمان مى دارد.
چشم ها در روز قيامت گريانند
قالَ: صلّى اللّه عليه و آله : كُلُّ عَيْنٍ باكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيامَةِ إ لاّ ثَلاثَ اءعْيُنٍ: عَيْنٌ بَكَتْ مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ ، وَ عَيْنٌ غُضَّتْ عَنْ مَحارِمِ اللّهِ، وَ عَيْنٌ باتَتْ ساهِرَةً فى سَبى لِاللّهِ.
- ثواب الا عمال : ص 211، ح 1، بحارالا نوار: ج 46، ص 100، ح 88.
ترجمه : فرمود: تمامى چشم ها در روز قيامت گريانند، مگر سه دسته :
1 آن چشمى كه به جهت خوف و ترس از عذاب خداوند گريه كرده باشد.
2 چشمى كه از گناهان و موارد خلاف بسته و نگاه نكرده باشد.
3 چشمى كه شبها در عبادت و بندگى خداوند متعال بيدار بوده باشد.
سرور و سيّد مردم در دنيا و آخرت
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : سادَةُ النّاسِ فِى الدُّنْيا الا سْخِياء، سادَةُ النّاسِ فِى الاخِرَةِ الاْ تْقِياء.
- اءعيان الشّيعة : ج 1، ص 302، بحارالا نوار: ج 68، ص 350، ح 1.
ترجمه : فرمود: سرور و سيّد مردم در دنيا افراد سخاوتمند خواهند بود، وسيّد و سرور انسان ها در قيامت پرهيزكاران مى باشند.
بين تو و دوستت جدائى
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : وَ عَظَني جِبْرئيلُ عليه السلام : يا مُحَمَّدُ ، اءحْبِبْ مَنْ شِئْتَ فَإ نَّكَ مُفارِقُهُ، وَ اعْمَلْ ما شِئْتَ فَإ نَّكَ مُلاقيهِ.
- اءمالى طوسى : ج 2، ص 203، بحارالا نوار: ج 68، ص 188، ح 54.
فرمود: جبرئيل مرا موعظه و نصحيت كرد: با هر كس كه خواهى دوست باش، بالاخره بين تو و او جدائى خواهد افتاد. هر چه خواهى انجام ده ، ولى بدان نتيجه و پاداش آنرا خواهى گرفت .
اخلاص در آشكار و پنهان
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : اَوْ صانى رَبّى بِتِسْع : اَوْ صانى بِالاْ خْلاصِ فِى السِّرِّ وَالْعَلانِيَةِ، وَ الْعَدْلِ فِى الرِّضا وَ الْغَضَبِ، وَ الْقَصْدِ فِى الْفَقْرِ وَ الْغِنى ، وَ اَنْ اءعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَنى ، وَ اءعطِيَ مَنْ حَرَمَنى ، وَ اءصِلَ مَنْ قَطَعَنى ، وَ اَنْ يَكُونَ صُمْتى فِكْراً، وَ مَنْطِقى ذِكْراً، وَ نَظَرى عِبْراً.
اءعيان الشّيعة ، ج 1، ص 300، بحارالا نوار: ج 74، ص 139، ضمن ح 1.
ترجمه : فرمود: پروردگار متعال ، مرا به 9 چيز سفارش نمود: اخلاص در آشكار و پنهان ، دادگرى در خوشنودى و خشم ، ميانه روى در نياز وتوانمندى ، بخشيدن كسى كه در حقّ من ستم روا داشته است ، كمك به كسى كه مرا محروم گردانده ، ديدار خويشاوندانى كه با من قطع رابطه نموده اند، و اين كه خاموشيم انديشه و سخنم ، يادآورى خداوند؛ و نگاهم عبرت و پند باشد.
عقاب و مجازات
قال رَسُولُ اللّهِ (ص) : ثَلاثَةٌ مِنَ الذُّنُوبِ تُعَجَّلُ عُقُوبَتُها وَ لا تُؤَخَّرُ إ لى الاخِرَةِ: عُقُوقُ الْوالِدَيْنِ، وَ الْبَغْيُ عَلَى النّاسِ، وَ كُفْرُ الاْ حْسانِ.
اءمالى طوسى : ج 1، ص 13، بحارالا نوار: ج 70، ص 373، ح 7.
ترجمه : فرمود : عقاب و مجازات سه دسته از گناهان زودرس مى باشد و به قيامت كشانده نمى شود: ايجاد ناراحتى براى پدر و مادر، ظلم در حقّ مردم ، ناسپاسى در مقابل كارهاى نيك ديگران .
وصيت رسول خدا (ص ) به علی (ع)
در وصيت حضرت رسول خدا (ص ) بحضرت امير المومنين كه مشتمل بر 12 جمله است .
مرحوم صدوق رحمه الله بسند خود از حضرت صادق (ع ) از آباء گرام خود نقل فرموده از حضرت على بن ابيطالب (ع ) از رسول خدا (ص ) كه فرمود در وصيت خود به آن حضرت يا على سه چيز درجات و سه چيز كفارات و سه چيز مهلكات و سه چيز منجيات است . اما درجات پس آن وضوء كامل در هواى سرد گرفتن و انتظار وقت نماز بعد از نماز كشيدن و در شب و روز بطرف جماعتها رفتن است .
و اما كفارات پس آن افشاء سلام كردن و خورانيدن طعام و تهجد و نماز شب خواندن است در موقعيكه مردم خوابند.
حقير گويد نظير اين سه چيز است اين حديث شريف .
فرمودند رسول خدا (ص ) كه بهترين شما كسانى هستند كه طعام بخورانند و سلام را اظهار و افشا كنند و نماز بخوانند و حال آنكه مردم خوابند. و اما مهلكات پس آن بخل مطاع و نافذ و هواى نفس كه پيروى شود و عجب و خود پسندى است . و اما منجيات پس آن ترسيدن از خداوند در پنهان و آشكار و ميانه روى در حال ثروت و فقر و كلمه حق و عادلانه گفتن در حال رضا و غضب است .
مولف گويد مانند اين سه چيز است اين حديث شريف كه ما آنرا براى تكثير فايده نقل مى نمائيم .
حضرت باقر العلوم (ع ) فرمود كه سليمان بن داود (ع ) گفت داده شديم ما آنچه بمن داده شده و آنچه داده نشده اند عالم شديم ما به آنچه مردم مى دانند و آنچه نمى دانند.
پس نيافتيم ما چيزيراكه افضل باشد از ترسيدن از خداوند تعالى در پنهان و آشكار و ميانه روى در حال دارائى و ندارى و گفتار حق در حال رضا و غضب و تضرع و زارى نمودن بسوى خداوند عزوجل در همه حال .
ويژگيهاي پيامبر
پيامبرصلي الله عليه وآله ديدگانش به خواب ميرفت، ولي قلبش نميخوابيد[1] .
بالاي سر پيامبرصلي الله عليه وآله پرنده پرواز نميکرد[2] .
بر آن حضرت مگس نمينشست و حشرات زهردار و بيزهر به آن بزرگوار نزديک نميشدند[3] .
پيامبرصلي الله عليه وآله از پشت سر ميديد، همانطوري که از پيش رو ميديد و در خواب ميشنيد، چنانکه در بيداري ميشنيد[4] .
از آن روزي که خلق شد، هرگز بوي بد از وي استشمام نشد و هرگز محتلم نگرديد[5] .
هرحيواني که پيامبرصلي الله عليه وآله برآن سوار ميشد، پير نميگرديد و بر آن حال باقي ميماند[6] .
هيچکس زورش بهاندازه زور پيامبرصلي الله عليه وآله نبود[7] .
امام رضاعليه السلام فرمودند: «امام زين العابدينعليه السلام وقتي که قرآن تلاوت ميکرد، گاهي مردم از شنيدن صداي زيباي او بيهوش ميشدند. و اگر امام صداي خوش و زيباي خود را ظاهر کند، مردم طاقت شنيدن آن را ندارند. عرض شد: مگر رسول خداصلي الله عليه وآله با مردم نماز نميخواند و صداي خود را به تلاوت قرآن بلند نميکرد؟ حضرت فرمود: پيامبرصلي الله عليه وآله بهاندازه طاقت مردم صداي زيباي خود را آشکار ميساخت»[8] .
چون پيامبرصلي الله عليه وآله با کسي راه ميرفت، گرچه آن مرد بلند قد بود، ولي پيامبر از وي بلندتر بهنظر ميرسيد[9] .
لباس کوتاه و يا بلند، به قدّ آن حضرت اندازه بود، چون آن را ميپوشيد؛ اگر کوتاه بود، بلند و اگر بلند بود، کوتاه ميشد؛ گويا به تن رسول خدا دوخته شده است[10] .
هنگاميکه پيامبرصلي الله عليه وآله روي زمين نرم قدم ميگذاشت، اثر پايش در آن ظاهر نميشد، ولي چون بر زمين سفت راه ميرفت، جاي پايش معلوم بود[11] .
[1] اِنَّهُ کانَ يَنامُ عَيْنُهُ وَ لايَنامُ قَلْبُهُمجمع البيان، ج 2، ص 481.
[2] لايَطيرُ الطَّيْرُ فَوْقَهُ. مجمع البيان، ج 1، ص 126.
[3] وَلَمْ يَجْلِسْ عَلَيْهِ الذُّبابُ وَلَمْ تَدْنُ مِنْهُ هامَّةٌ وَلاسامَّةٌ.مجمعالبيان،ج1،ص126.
[4] يَرَي مِنْ خَلْفِهِ کَمايَري مِنْ قُدَّامِهِ، يَسْمَعُ في مَنامِهِ کَما يَسْمَعُ فِي انْتِباهِهِ. مجمعالبيان، ج 1، ص 126 .
[5] لَمْ يُشَمَّ مِنْهُ مُنْذُ خَلَقَهُ اللَّهُ تَعالي رائِحَةٌ کَريهَةٌ وَمَااحْتَلَمَ قَطُّ. مجمع البيان، ج 1، ص 124 .
[6] کُلُّ دابَّةٍ رَکِبَهَا النَّبِيّصلي الله عليه وآله بَقِيَتْ عَلي سِنِّها لايَهْرُمُ قَطُّ. مناقب، ج 1، ص125.
[7] کانَ لايُقاوِمُهُ اَحَدٌ. مناقب، ج 1، ص 125.
[8] اِنَّ عَلِيّبْنَالْحُسَيْنِکانَ يَقْرَءُ فَرُبَّمايَمُرُّبِهِ الْمارُّ فَصَعِقَ مِنْ حُسْنِ صَوْتِهِ وَاِنّالْاِمامَ لَوْ اَظْهَرَ مِنْ ذلِکَ شَيْئاً لَمَااحْتَمَلَهُالنَّاسُ مِنْ حُسْنِهِ.قُلْتُ:وَلَمْ يَکُنْ رَسُولُاللَّهِ يُصَلّي بِالنَّاسِ وَيَرْفَعُ صَوْتَهُ بِالْقُرْآنِ؟فَقالَ:اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ کانَ يَحْمِلُ النَّاسَ مِنْ خَلْفِهِ ما يُطيقُونَ.احتجاج،ص204.
[9] کُلَّما مَشي مَعَ اَحَدٍ کانَ اَطْوَلَ مِنْهُ بِرَأسٍ وَ اِنْ کانَ طَويلاً. مناقب، ج 1، ص 124 ؛ مجمعالبيان، ج 2، ص 411.
[10] وَکانَ اِذا لَبِسَ الْقَصيرَ يَطُولُ وَاِذا لَبِسَ الطَّويلَ يَقْصُرُ کَاَنَّهُ مُفَصَّلٌ عَلَيْهِ. بحار، ج16، ص28.
[11] کانَ اِذا مَشي عَلَي الْاَرْضِ السَّهْلَةِ لايَتَبَيَّنُ لِقَدَمِهِ اَثَروَ اِذا مَشي عَلَي الصُّلْبَةِ بانَ اَثَرُها. مناقب، ج 1، ص 126.
حالات خوشحالي، تعجب و خشم پيامبر
حضرت، چون خوشحال ميشد، چشمها را بر هم مينهاد. چون از مطلبي تعجب ميکرد، دستها را پشت و رو ميکرد و وقتي که غضب ميفرمود، از شدت ناراحتي روي ميگردانيد[1] .
چون حقي پايمال ميشد، از شدت خشم، کسي او را نميشناخت و از هيچ چيز پروا نداشت تا آنکه حق را ياري کند[2] .
وقتي که از چيزي خوشش ميآمد، چهرهاش مانند هاله اطراف ماه ميشد[3] .
رضا و خشم پيامبرصلي الله عليه وآله از چهرهاش فهميده ميشد. هرگاه که آن حضرت خوشحال ميگرديد، چهرهاش چون آينه ميدرخشيد، ولي وقتي که غضب ميکرد، رنگ مبارکش گرفته و تيره ميشد[4] .
رسول خدا وقتي که زياد خوشحال ميشد، زياد بر محاسن خود دست ميکشيد[5] .
و هنگام غضب - که جز براي خدا صورت نميگرفت - چيزي تاب مقاومت در برابر غضب او را نداشت[6] .
هنگام خوشحالي چهرهاش چون آينه، درخشش جالبي داشت[7] .
[1] وَاِذا فَرِحَ غَضَّ طَرْفَهُ وَاِذا تَعَجَّبَ قَلَّبَها وَاِذا غَضِبَ اَعْرَضَ وَاَشاحَ. معانيالاخبار، ص 79.
[2] فَاِذا تُوُطِّيَ الْحَقُّ لَمْ يَعْرِفْهُ اَحَدٌ وَ لَمْ يَقُمْ لِغَضَبِهِ شَيءٌ حَتَّي يُنْتَصَرَلَهُ. معانيالاخبار،ص79.
[3] کانَ رَسُولُ اللَّهِ اِذا سَمَّرَهُ الْاَمْرُ اِسْتَنارَ وَجْهُهُ کَاَنَّهُ دارَةُ الْقَمَرِ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 18.
[4] کانَ رَسُولُ اللَّهِ يُعْرَفُ رِضاهُ وَ سَخَطُهُ في وَجْهِهِ کانَ اِذا رَضِيَ فَکَاَنَّما يُلاحِکُ الْجُدُرَ وَجْهُهُ وَ اِذا غَضِبَ خَسِفَ لَوْنُهُ وَاسْوَدَّ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 18.
[5] اِذَا اشْتَدَّ وَجْدُهُ اَکْثَرَ مِنْ مَسِّ لِحْيَتِهِ الْکَريمَةِ. احياءالعلوم، ج 2، ص 378.
[6] وَاِنْ غَضِبَ وَ لايَغْضَبُإِلّا للَّهِ لَمْ يَقُمْ لِغَضَبِهِ شَيءٌ . احياءالعلوم، ج 2، ص 366.
[7] وَکانَ اِذا رَضِيَ وَسَرَّ فَکَأَنَّ وَجْهَهُ المِرْآةُ. مناقب، ج 1، ص 155.
مکارم اخلاقي پيامبر
رسول خداصلي الله عليه وآله فال نيک را دوست داشت و از فال بد (طيره) ناراحت بود (دوست داشت که هميشه از خوبيها گفتگو شود)[1] .
فحاش و عيبجو نبود و کسي را زياد مدح و تعريف نمينمود[2] .
پيامبرصلي الله عليه وآله ظرف غذا را براي گربه کج ميگذاشت (تا غذا جمع شود و بتواند آن حيوان بخورد)[3] .
راوي ميگويد: نزد عايشه رفتم و از اخلاق پيامبرصلي الله عليه وآله پرسيدم،گفت: قرآن نميخواني؟ گفتم: چرا. گفت: اخلاق پيامبرصلي الله عليه وآله قرآن است[4] .
رسول خداصلي الله عليه وآله از دختران پس پرده، با حياتر بود و چنان بود که اگر چيزي را دوست نميداشت، از قيافه حضرت ميفهميديم[5] .
هرکس که حاجتي از او ميخواست، يا به حاجت خود ميرسيد و يا با بيان شيرين آن حضرت، قانع ميشد[6] .
به کسي جفا نميکرد و کسي را حقير نميشمرد. نعمت در نظرش بزرگ مينمود، اگرچه ناچيز ميبود و هيچ نعمتي را مذمت نميکرد[7] .
گاهي به باغ و بستان اصحاب خود تشريف ميبرد[8] .
بدون اينکه بخندد، هميشه تبسم بر لب داشت و بدون اينکه چهرهاش درهم کشيده باشد، اندوهگين بهنظر ميرسيد. بدون اينکه از خود ذلتي نشان دهد، همواره متواضع بود. بدون اينکه اسراف بورزد، سخاوتمند بود. دل نازک و به همه مسلمانان مهربان بود. هرگز از روي پر خوري آروغ نزد و هرگز دست طمع بهسوي چيزي دراز نفرمود[9] .
هيچ خوراکي را تعريف يا مذمت نميکرد[10] .
عليعليه السلام فرمود: «وقتي از رسول خداصلي الله عليه وآله چيزي ميخواستند، اگر ارادهاش بر انجام آن کار تعلق ميگرفت ميفرمود: «آري» و اگر نميخواست آن را انجام بدهد، سکوت ميکرد و هرگز کلمه «نه» را برزبان جاري نميساخت»[11] .
رسول خداصلي الله عليه وآله چون از امري ناراحت و محزون ميگشت، به نماز خواندن و عبادت حق، پناهنده ميشد[12] .
اگر کسي در حضور آن حضرت سخن دروغي ميگفت: آن جناب لبخندي ميزد و ميفرمود: «سخني است که وي ميگويد» ]ما در فارسي ميگوييم خالي بندي يا چاخان ميکند[13] .
رسولخداصلي الله عليه وآله از متاع دنيا بهآنچه که موجب دلبستگي وفريفتهشدن مردم دنيا ميشد، نظر نميافکند[14] .
پوزش عذرخواهان را ميپذيرفت. در غير اوقاتي که قرآن بر او نازل ميشد و يا موعظه ميکرد، از مردم تبسمش بيشتر بود و هرگاه که خنده ميکرد، بدون قهقهه بود[15] .
هرگز به کسي فحش نداد و هيچ وقت زن يا خادمي را لعنت نکرد، هرگاه در حضور آن حضرت کسي ملامت ميشد، ميفرمود: «به او کاري نداشته باشيد».
هرکس براي حاجتي نزدش ميآمد خواه آزاد و خواه غلام و يا کنيز، جهت رفع گرفتاري او اقدام ميکرد.
خشن و درشت خو نبود و در بازار، صدايش را بلند نميکرد. در مقابل بدي ديگران، بدي نميکرد، بلکه گناه آنان را نديده ميگرفت و از آنان ميگذشت.
به هرکس ميرسيد، ابتدا به سلام ميکرد[16] .
هرکس براي کاري پيش آن حضرت ميآمد در انجام آن کار با وي صبر و همکاري ميکرد تا کار انجام شود و يا خود او منصرف گردد. هرگز نشد کسي دست پيامبر را بگيرد و آن حضرت جلوتر دست خود را بکشد و چون به مردي مسلمان ميرسيد، ابتدا با او مصافحه ميکرد[17] .
چون يکي از مسلمانان خدمت حضرت، زکات ميآورد، قوم وقبيله او را دعا ميکرد و ميفرمود: «بارالها ! بر آل فلان ترحّم فرما»[18] .
هنگاميکه پيامبرصلي الله عليه وآله سخن ميگفت و يا پاسخ پرسشي را ميداد، سهمرتبه تکرارميفرمود تا حرف او کاملاً روشن شودوديگرانبفهمند[19] .
چون اصحاب نزد پيامبرصلي الله عليه وآله ميآمدند به جاي سلام ميگفتند: صبح به خير و شب به خير که اين جمله سلام زمان جاهليت بود. خداوند اين آيه را نازل فرمود: سلامي به تو ميگويند که خداوند با آن تو را تحيّت نگفته است. پس حضرت فرمود: «خداوند بهتر از آن را برما کرامت فرموده است؛ يعني السلام عليکم که سلام و تحيت بهشتيان است»[20] .
با هرکس که مينشست، آن قدر صبر ميکرد تا خود آن شخص برخيزد[21] .
حق هريک از اهل مجلس را ادا ميکرد و کسي احساس نميکرد که ديگري نزد آن حضرت محترمتر است[22] .
اخلاق او بهقدري نرم بود که مردم او را براي خود چون پدري مهربان ميدانستند و همه نزد او در خلق و رفتار ، مساوي بودند[23] .
اگر اهل مجلس از چيزي ميخنديدند، آن حضرت نيز ميخنديد و اگر از چيزي تعجب ميکردند، تعجب ميفرمود و بر بيادبي اشخاص غريب، در گفتار و پرسش صبر مينمود و هرگز ثناي کسي را نميپذيرفت، مگر آنکه ثناي او بهعنوان تشکر باشد. و کلام هيچکس را قطع نميکرد، مگر آنکه از حد مشروع تجاوز کند که با نهي و يا با برخاستن، کلام او را قطع مينمود[24] .
عليعليه السلام ميفرمايد: هرگز نشد که رسولخداصلي الله عليه وآله با کسي دست بدهد و جلوتر از او دست خود را از دست وي بکشد تا اينکه طرف مقابل، دست خود را رها سازد و هرگز نشد که با کسي در انجام کاري همکاري کند و پيش از طرف مقابل از آن کار منصرف گردد و نشد که کسي با آن حضرت شروع به صحبت کند و آن حضرت قبل از وي سکوت بنمايد. ديده نشد که پاي خود را نزد کسي دراز کند. و هرگز بين دو کار مخيّر نگرديد، مگر آنکه دشوارترين آن دو کار را انتخاب مينمود[25] .
پيامبرصلي الله عليه وآله به اصحاب خود به طور مساوي و يکسان نظر ميانداخت. هرگز پاي خود را بين اصحاب دراز نکرد و اگر مردي با وي مصافحه ميکرد، حضرت دست خود را نميکشيد تا اينکه او دست خود را بکشد و چون مردم اين معنا را فهميده بودند، هنگام مصافحه فوري دست خود را ميکشيدند[26] .
با هيچکس سخني که مورد پسند طرف نبود، ايراد نميکرد[27] .
وقتي رسول خدا با کسي مينشست، تا او حضور داشت، لباس و زينت خود را از تن خارج نميساخت[28] .
چون طفل صغيري را براي دعا يا نام گذاري به حضور پيامبرصلي الله عليه وآله ميآوردند، حضرت به احترام خويشاوندان آن طفل، او را در دامن خود ميگذارد. گاهي اتفاق ميافتاد که طفل در دامن پيامبرصلي الله عليه وآله ادرار ميکرد. کساني که ناظر بودند، سربچه داد ميزدند، ولي پيامبرصلي الله عليه وآله ميفرمود: «جلو ادرار بچه را با تندي نگيريد»، طفل را آزاد ميگذارد تا ادرار کند. سپس وقتي که دعا يا نامگذاري تمام ميشد، طفل را با نهايت شادي ميگرفتند و در پيامبرصلي الله عليه وآله احساس ناراحتي نميديدند، حضرت پس از رفتن آنان، لباس خود را تطهير ميفرمود[29] .
اگر مردي وارد ميشد و خدمت آن حضرت مينشست، هرگز حضرت از مجلس بلند نميشد تا وقتي که خود آن شخص برخيزد[30] .
رسول خداصلي الله عليه وآله اگر سه روز، يکي از اصحاب خويش را نميديد از حال وي جويا ميشد. اگر در سفر بود، برايش دعا ميکرد و اگر در منزل بود، به ديدنش ميرفت و اگر مريض بود، به عيادتش تشريف ميبرد[31] .
انس بن مالک ميگويد: «به آن خدايي که او را به حق مبعوث کرد، هيچ گاه نشد کاري که خوشايند آن حضرت نبود به من بفرمايد که چرا چنين کردي. و هرگاه يکي از زنان آن حضرت، مرا سرزنش ميکرد، ميفرمود: کاري نداشته باشيد، مقدّر چنين بود»[32] .
انس بن مالک ميگويد: «نه سال خدمتگزار پيامبرصلي الله عليه وآله بودم. هرگز ياد ندارم در اين مدت به من فرموده باشد: چرا فلان کار را انجام ندادي؟ و هرگز در کارها به من ايراد نميگرفت»[33] .
رسول خدا را کسي از اصحاب و غيراصحاب صدا نميزد، مگر آنکه در جواب ميفرمود: لبيک[34] .
[1] اِنَّ النَّبّيّصلي الله عليه وآله کانَ يُحِبُّ الْفالَ الْحَسَنَ وَيَکْرَهُ الطَّيَرَةَ.مکارمالاخلاق،ج2،ص405.
[2] وَلا فَحّاشٍ وَ لاعَيَّابٍ وَ لا مَدّاحٍ. معاني الاخبار، ص 79.
[3] کانَ يُصْغِي الْاِناءَ لِلْهِرَّةِ. مجمع البيان، ج 4 ، ص 352 .
[4] قالَ سَعْدُبْنُ هِشام: دَخَلْتُ عَلي عائِشَةَ فَسَأَلْتُها عَنْ اَخلاقِ رَسُولِ اللَّهِصلي الله عليه وآله فَقالَتْ: اَما تَقْرَأُ الْقُرآنَ؟ قُلْتُ: بَلي. قالَتْ: خُلْقُ رَسُولِ اللَّهِ الْقُرآنُ. المحجة البيضاء، ج 4، ص 120 .
[5] کانَ رَسُولُ اللَّهصلي الله عليه وآله اَشَدَّ حَياءً مِنَ الْعَذْراءِ في خِدْرِها. وَ کانَ اِذاکَرِهَ شَيْئاً عَرَفْناهُ في وَجْهِهِ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 17 .
[6] مَنْ سَأَلَهُ حاجَةً لَمْ يَرْجَعْ اِلاَّ بِها اَوْ مَيْسُورًا مِنَ الْقَولِ. معاني الاخبار، ص 79.
[7] وَلابِالْجافي وَلابِالْمُهينِ.تُعَظَّمُ عِنْدَهُ النِّعْمَةُ وَاِنْ دَقَّتْ شَيْئاً.معانيالاخبار،ص79 .
[8] يَخْرُجُ اِلي بَساطينِ اَصْحابِهِ. احياء العلوم، ج 2، ص 354.
[9] بَسَّاماً مِنْ غَيْرِ ضِحْکٍ،مَحْزُوناً مِنْ غَيْرِ عَبْسٍ، مُتَواضِعاً مِنْ غَيْرِ مَذَلَّةٍ، جَوادًا مِنْ غَيْرِ سَرَفٍ، رَقيقَ الْقَلْبِ، رحيماً بِکُلِّ مُسْلِمٍ وَ لَمْ يَتَجَشَّأْ مِنْ شَبَعٍ قَطُّ وَلَمْ يَمُدَّيَدَهُ اِلي طَمَعٍ قَطُّ. ارشادالقلوب، باب 32، ص 155 .
[10] لا يَذُمُّ ذَواقاً وَ لا يَمْدَحُهُ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 22.
[11] کانَ النَّبِيُّ اِذا سُئِلَ شَيْئاً فَاِذا اَرادَ اَنْ يَفْعَلَهُ قالَ: نَعَمْ وَاِذا اَرادَ اَنْ لا يَفْعَلَ سَکَتَ وَکانَ لا يَقُولُ لِشَيءٍ لا . بحار ، ج 93 ، ص 372 .
[12] کانَ رَسُولُ اللَّهِصلي الله عليه وآله اِذا حَزَنَهُ اَمْرٌ فَزَعَ اِلَي الصَّلوةِ. مجمع البيان، ج 5، ص 347.
[13] کانَ رَسُولُ اللَّهِصلي الله عليه وآله اِذا کَذِبَ عِنْدَهُ الرَّجُلُ تَبَسَّمَ وَقالَ: اِنَّهُ لَيَقُولُ قَوْلاً. جعفريات ، ص 169 .
[14] وَکانَ رَسُولُاللَّهصلي الله عليه وآله لايَنْظُرُ اِلي مايَسْتَحْسِنُ مِنَالدُّنْيا.مجمعالبيان،ج6،ص345.
[15] يَقْبَلُ مَعْذِرَةَ الْمُعتْذِرِ اِلَيْهِ وَکانَ اَکْثَرَ النَّاسِ تَبَسُّماً ما لَمْ يُنَزَّلْ عَلَيْهِ قُرْآنٌ وَلَمْ I4 تَجْرِ عِظَةٌ وَرَبُمَا ضَحِکَ مِنْ غَيْرِ قَهْقَهِة.دعائمالاسلام،ج2،ص107؛مناقب،ج1،ص145.
[16] ما شَتَمَ اَحَدًا بِشَتْمَةٍ وَلا لَعَنَ اِمْرَأَةً وَ لا خادِماً بِلَعْنَةٍ، وَ لا لامُوا اَحَداً اِلاَّ قالَ دَعُوهُ. وَلا يَأْتيهِ اَحَدٌ حُرّاً اَوْ عَبْداً وَ اَمَةً اِلاَّ قامَ مَعَهُ فِي حاجَتِهِ، لافَظٌّ وَلا غَليظٌ وَلا صَخَّابٌ فِي الْاَسْواقِ. وَلا يُجْزِي بِالسَّيِّئَةِ السَّيِّئَةَ وَلکِنْ يَغْفِرُ وَ يَصْفَحُ وَ يَبْدَءُ مَنْ لَقيهُ بِالسَّلامِ. مناقب، ج 1، ص 145 .
[17] وَمَنْ رامَهُ بِحاجَةٍ صابَرَهُ حَتَّي يَکُونَ هُوَالْمُنْصَرِفُ. ما اَخَذَ اَحَدٌ يَدَهُ فَيُرْسِلُ يَدَهُ حَتَّي يُرْسِلَها وَ اِذالَقي مُسْلِماً بَدأَهُ بِالْمُصافَحَةِ. مناقب، ج 1، ص 145.
[18] کانَ اِذا اَتي اَحَدٌ بِصَدَقَةٍ عِنْدَ رَسُولِاللَّهِ قالَ: اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي آلِ فُلانٍ. مستدرک ، ج 1 ، ص 526 .
[19] کانَ رَسُولُ اللَّهِصلي الله عليه وآله اِذا حَدَّثَ الْحَديثَ اَوْ سُئِلَ عَنِ الاَمْرِ کَرَّرَهُ ثَلاثاً لِيَفْهَمَ وَ يُفْهَمَ عَنْهُ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 19.
[20] کانَ اَصْحابُ النَّبِيِّ صلي الله عليه وآلهاِذا اَتَوْهُ يَقُولُونَ لَهُ «اَنْعِمْ صَباحاً وَ اَنْعِمْ مَساءًا» وَ هِيَ تَحِيَّةُاَهْلِالْجاهِلِيَّةِ فَاَنْزَلَاللَّهُ«واِذا جاؤُکَ حَيُّوکَ بِما لَمْ يُحَيِّکَ بِهِ اللَّهُ»فَقالَلَهُمْ رَسُولُاللَّهُصلي الله عليه وآله: قَدْ اَبْدَلَنَا اللَّهُ بِخَيْرٍ مِنْ ذلِکَ، تَحِيَّةُ اَهْلِ الْجَنَّةِ اَلسَّلامُ عَلَيْکُمْ. مستدرک، ج 2، ص 69.
[21] مَنْ جالَسَهُ صابَرَهُ حَتَّي يَکُونَ هُوَالْمُنْصَرِفُ. معاني الاخبار، ص 79.
[22] وَيُعْطي کُلَّ جُلَسائِهِ نَصيبَهُ وَلايَحْسَبُ اَحَدٌ مِنْ جُلَسائِهِ اَنَّ اَحَدًا اَکْرَمَ عَلَيْهِ مِنْهُ. معاني الاخبار، ص 79.
[23] قَدْ وَسَّعَالنَّاسَ مِنْهُ خُلْقَهُ فَصارَ لَهُمْ اَباً وَصارُوا عِنْدَهُ فِي الْخُلْقِ سَواءٌ. معانيالاخبار، ص 79 .
[24] يَضْحَکُ مِمَّا يَضْحَکُونَ مِنْهُ وَ يَتَعَجَّبُ مِمَّا يَتَعَجَّبُونَ مِنْهُ وَ يَصْبِرُ لِلْغَريبِ عَلَي الْجَفْوَةِ في مَسْأَلَتِهِ وَ مَنْطِقِهِ وَلا يَقْبَلُ الثَّناءَ اِلاَّ مِنْ مُکافِيً وَ لا يَقْطَعُ عَلي اَحَدٍ کَلامَهُ حَتَّي يَجُوزَ فَيَقْطَعَهُ بِنَهْيٍ اَوْ قِيامٍ. معاني الاخبار، ص 79 .
[25] ما صافَحَ رَسُولُ اللَّهصلي الله عليه وآله اَحَداً قَطُّ فَنَزَعَ يَدَهُ مِنْ يَدِهُ ، حَتَّي يَکُونَ هُوَالَّذي يَنْزَعُ يَدَهُ وَما فاوَضَهُ اَحَدٌ قَطُّ في حاجَةٍ اَوْ حَديثٍ فَانْصَرَفَ حَتَّي يَکُونَ الرَّجُلُ هُوَ الَّذي يَنْصَرِفُ وَما نازَعَهُ اَحَدٌ الْحَديثَ فَيَسْکُتَ حَتَّي يَکُونَ هُوَ الَّذي يَسْکُتُ وَ ما رُؤِيَ مُقَدِّمًا رِجْلِهِ بَيْنَ يَدَيْ جَليسٍ لَهُ قَطُّ وَلا خُيِّرَ بَيْنَ اَمْرَيْنِ اِلاَّ اَخَذَ بِاَشَّدِهِما. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 22 .
[26] کانَ رَسُولُاللَّهصلي الله عليه وآله يُقَسِّمُ لَحَظاتَهُ بَيْنَ اَصْحابِهِ فَيَنْظُرُ اِلي ذا وَيَنْظُرُ اِلي ذا بِالسَّويّةِ . وَلَمْ يَبْسُطْ رَسُولُاللَّهصلي الله عليه وآله رِجْلَيْهِ بَيْنَ اَصْحابِهِ قَطُّ. وَاِنْ کانَ لَيُصافِحُهُ الرَّجُلُ فَمايَتْرُکُ رَسُولُاللَّهصلي الله عليه وآله يَدَهُ حَتَّي يَکُونَ هُوَ التَّارِکُ فَلَمَّا فَطَنُوا لِذلِکَ کانَ الرَّجُلُ اِذا صافَحَهُ مالَ بِيَدِهِ فَنَزَعَها مِنْ يَدِهِ. کافي، ج 2، ص 671 .
[27] وَکانَ لا يَتَکَلَّمُ اَحَداً بِشَيءٍ يَکْرَهُهُ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 22 .
[28] وَاِذا جَلَسَ لَمْ يَحِلَّ حَبْوَتَهُ حَتَّي يَقُومَ جَليسُهُ. تفسير عياشي، ج 1، ص 203.
[29] کانَ رَسُولُ اللَّهصلي الله عليه وآله يُؤتي بِالصَّبيِّ الصَّغيرِ لِيَدْعُو لَهُ بِالْبَرَکَةِ فَيَضَعُهُ فِي حِجْرِهِ تَکْرِمَةً لاَهْلِهِ وَرُبَّما بالَ الصَّبِيُّ عَلَيْهِ فَيَصيحُ بَعْضُ مَنْ رآهُ حينَ يَبُولُ. فَيَقُولُ: لا تُزْرِمُوا I4 بِالصَّبيِّ حَتَّي يَقْضِيَ بَوْلَهُ. ثُمَّ يَفْرُغُ لَهُ مِنْ دُعائِهِ اَوْ تَسْمِيَتِهِ وَيَبْلُغُ سُرُورَ اَهْلِهِ فيهِ وَلا يَرَوْنَ اَنَّهُ يَتَأذَّي بِبَوْلِ صَبِيِّهمْ. فَاِذَا انْصَرَفُوا غَسَلَ ثَوْبَهُ بَعْدَهُ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 25 .
[30] وَما قَعَدَ اِلي رَسُولِاللَّهِصلي الله عليه وآله رَجُلٌ قَطُّ فَقامَ حَتَّي يَقُومَ.مکارمالاخلاق،ج1،ص15 .
[31] کانَ رَسُولُ اللَّهصلي الله عليه وآله اِذا فَقَدَ الرَّجُلَ مِنْ اِخْوانِهِ ثَلاثَةَ اَيَّامٍ سَأَلَ عَنْهُ فَاِنْ کانَ غائِبًا دَعالَهُ وَ اِنْ کانَ شاهِداً زارَهُ وَ اِنْ کانَ مَريضًا عادَهُ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 18.
[32] قالَ اَ نَسٌ : وَالَّذي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ ما قالَ لي في شَيءٍ قَطُّ کَرِهَهُ لِمَ فَعَلْتَهُ؟ وَ لا لامَني نِساءُهُ اِلاَّ قالَ: دَعُوهُ اِنَّما کانَ هذا بِکِتابٍ وَقَدَرٍ . احياءالعلوم، ج 2، ص 361 .
[33] عَنْ اَ نَسٍ، قالَ: خَدَمْتُ النَّبيّصلي الله عليه وآله تِسْعَ سِنينَ فَما اَعْلَمُ اَنَّهُ قالَ لي قَطُّ، هَلاَّ فَعَلْتَ کَذا وَلاعابَ عَلَيَّ شَيْئًا قَطُّ . مکارم الاخلاق، ج 1، ص 15 .
[34] کانَ لايَدْعُوهُ اَحَدٌ مِنْ اَصْحابِهِ وَغَيرِهِمْ اِلاَّ قالَ لَبَّيْکَ. احياءالعلوم، ج 1، ص 381.
معاشرت و سلوک پيامبر اکرم
وقتي که يکي از مسلمانان به آن حضرت سلام کرده و ميگفت: سلامٌ عليک، حضرت در جواب او ميفرمود: وعليک السلام و رحمةاللَّه. و اگر ميگفت: السلام عليک و رحمة اللَّه، حضرت در جواب ميفرمود: عليک السلام ورحمةاللَّه وبرکاته. و به اين ترتيب رسول خداصلي الله عليه وآله در پاسخ سلام، اضافه مينمود[1] .
وقتي که به حضرت خبر ميدادند که دختري به دنيا آمده است، ميفرمود: «ريحان است و روزي او برعهده خداوند ميباشد»[2] .
وقتي که کسي را صدا ميزد سهبار تکرار ميکرد و اگر اذن دخول ميگرفت، سهبار تکرار مينمود[3] .
پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «ما گروه پيامبران دستور داريم که با مردم بهاندازه عقل آنان سخن بگوييم»[4] .
چيزي از آن حضرت در خواست نشد که در جواب نه بگويد وهرگز سائلي را رد نکرد. اگر ممکن بود حاجت او را برميآورد و اگر نه، با زبان نرم و شيرين او را راضي ميساخت[5] .
هرگز سائلي را رد نفرمود. اگر چيزي داشت مرحمت ميکرد و گرنه ميفرمود: خدا برساند[6] .
اگر پيامبرصلي الله عليه وآله در حال نماز بود و کسي در کنارش مينشست، نماز خود را سريع به پايان رسانيده و به سوي او بر ميگشت و ميفرمود: «آيا حاجتي داري؟»[7] .
زيد بن ثابت گويد: «چون با رسول خداصلي الله عليه وآله مينشستيم، اگر از آخرت سخن ميگفتيم، او نيز با ما راجع به آن سخن ميگفت. و اگر راجع به دنيا گفتگو ميکرديم، باز با ما راجع به دنيا سخن ميگفت و اگر راجع به خوردنيها و آشاميدنيها صحبتي پيش ميآمد، باز با ما در همين رابطه صحبت ميکرد»[8] .
پيامبرصلي الله عليه وآله با چشم و ابرو اشاره نميفرمود و مرموزانه بادست واشاره چيزي نميفهماند[9] .
پيامبرصلي الله عليه وآله چون به مسلماني ميرسيد، ابتدا با او دست داده ومصافحه مينمود[10] .
پيامبرصلي الله عليه وآله به اصحاب ميفرمود: «بديهاي يکديگر را پيش من بازگو نکنيد،چون دوست دارم با دلي خالي از کدورت نزد شما بيايم»[11] .
رسول خداصلي الله عليه وآله بدون تمايز در ميان اصحاب خود مينشست، به گونهاي که هرگاه شخص غريبي وارد مجلس ميشد، آن حضرت را نميشناخت تا اينکه سؤالات خود را مطرح کند. ابوذر ميگويد: «از حضرت خواهش کرديم تا اجازه بدهد برايش جايگاهي قرار دهيم که اشخاص تازهوارد،ايشان را بشناسند.پس از اجازه،برايش سکّويي درست کرديم و حضرت بر آن مينشست و ما در دو طرف او مينشستيم»[12] .
انس بن مالک ميگويد: «چون خدمت رسول خداصلي الله عليه وآله ميآمديم، حلقهوار مينشستيم»[13] .
جابر گويد: «وقتي که رسول خداصلي الله عليه وآله بيرون ميآمد، اصحاب جلو آن حضرت راه ميرفتند و پشت سر او را براي فرشتگان خالي ميگذاشتند»[14] .
پيامبرصلي الله عليه وآله براي احترام گذاشتن و بهدست آوردن دل اصحاب، آنها را به کنيه صدا ميزد و براي کسانيکه کنيه نداشتند، کنيه قرار ميداد و مردم نيز بههمان کنيه صدايشان ميزدند؛ همچنين براي زنهاي اولاد دار و بياولاد و حتي بچهها کنيه قرار ميداد و بدينوسيله، دل همه را بهدست ميآورد[15] .
کسيکه برآن جناب وارد ميشد ، تُشک زيرِ پاي خود را به او ميداد و اگر آن شخص، ميخواست قبول نکند، اصرار ميکرد[16] .
از اصحاب خود سراغ ميگرفت و از مردم، حال افراد ديگر را ميپرسيد، از کار آنها غفلت نميکرد تا مبادا منحرف شوند[17] .
[1] اِنَّهُ کانَ اِذا سَلَّمَ عَلَيْهِ اَحَدٌ مِنَ الْمُسْلِمينَ فَقالَ: سَلامٌ عَلَيْکَ، يَقُولُ وَعَلَيْکَالسَّلامُ وَرَحْمَةُاللَّه، اِذا قالَ: اَلسَّلامُعَلَيْکَ وَرَحْمَةُاللَّه، قالَ النَّبيّصلي الله عليه وآله وَعَلَيْکَالسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ. وَهکَذا يَزيدُ في جَوابِ مَنْ يُسَلِّمُ عَلَيْهِ. مستدرک، ج 2، ص 70 .
[2] کانَ رَسُولُاللَّهِصلي الله عليه وآلهاِذا بُشِّرَبِجارِيَةٍقالَ:رَيْحانَةٌوَرِزْقُهاعَلَياللَّهِ.جعفريات،ص189.
[3] وَکانَ اِذا دَعا دَعا ثَلاثاً وَاِذاَ اسْتَأذَنَ إِسْتَأذَنَ ثَلاثاً . مکارم الاخلاق، ج 1، ص 22.
[4] قالَ رَسُولُاللَّهصلي الله عليه وآله اِنَّا مَعاشِرَالْاَنبِياءِ اُمِرْنا اَنْ نُکَلِّمَالنَّاسَ عَلي قَدْرِ عُقُولِهِمْ. محاسن، ص 149 .
[5] ما سُئِلَ شَيْئاًقَطُّ فَقالَ لا وَ ما رَدَّ سائِلَ حاجَةٍ قَطُّ اِلاَّ اَتي بِها اَوْ بِمَيْسُورٍ مِنَ الْقَوْلِ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 22.
[6] وَما مَنَعَ سائِلاً قَطُّ اِنْ کانَ عِنْدَهُ اَعْطي وَاِلاَّ قالَ يَأْتِي اللَّهُ بِهِ. مجمعالبيان، ج 1 ، ص 164 .
[7] وَکانَ لا يَجْلِسُ اِلَيْهِ اَحَدٌ وَهُوَ يُصَلّي اِلاّ خَفَّفَ صَلَواتَهُ وَاَقْبَلَ عَلَيْهِ وَقالَ اَلَکَ حاجَةٌ . مناقب، ج 1، ص 145 .
[8] کُنَّا اِذا جَلَسْنا اِلَيْهِ اِنْ اَخَذْنا فِي حَديثٍ في ذِکْرِ الآخِرَةِ اَخَذَ مَعَنا وَ اِنْ اَخَذْنا في ذِکْرِ الدُّنْيا اَخَذَ مَعَنا وَاِنْ اَخَذْنا في ذِکْرِ الطَّعامِ وَالشَّرابِ اَخَذَ مَعَنا.مکارمالاخلاق، ج 1، ص 20.
[9] لَمْ يَکُنْ لَهُ خائِنَةُ الأعْيُنِ يَعْنِي الْغَمْزَ بِالْعَيْنِ وَالرَّمْزَ بِالْيَدِ. مناقب، ج 1، ص 20.
[10] وَاِذا لَقِيَ مُسْلِمًا بَدَأَ بِالْمُصافَحَةِ. مناقب، ج 1، ص 20.
[11] کانَ رَسُولُاللَّهصلي الله عليه وآله يَقُولُ: لا يُبَلِّغُنِي اَحَدٌ مِنْکُم عَنْ اَحَدٍ مِنْ اَصْحابي شيئاً فَاِنّي اُحبُّ اَنْ اَخْرُجَ اِلَيْکُمْ وَاَ نَا سَليمُ الصَّدْرِ. احياءالعلوم، ج 2 ، ص 328 .
[12] کانَ رَسُولُ اللَّهصلي الله عليه وآله يَجْلِسُ بَيْنَ ظَهْراني اَصْحابِهِ فَيجيءُ الْغَريبُ فَلا يَدْري اَيُّهُمْ هُوَ حَتَّي يَسْئَلَ. فَطَلَبْنا اِلَي النَّبيّصلي الله عليه وآله اَنْ يَجْعَلَ مَجْلِساً يَعْرِفُهُ الْغَريبُ اِذا اَتاهُ. فَبَنَيْنالَهُ دُکَّاناً مِنْ طينٍ وَکانَ يَجْلِسُ عَلَيْهِ وَنَجْلِسُ بِجانِبَيْهِ. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 15 .
[13] کُنَّا اِذا اَتَيْنَا النَّبِيّصلي الله عليه وآله جَلَسْنا حَلْقَةً. مکارم الاخلاق، ج 1، ص 21.
[14] کانَ رَسُولُاللَّهِصلي الله عليه وآله اِذا خَرَجَ مَشي اَصْحابُهُ اَمامَهُ وَتَرَکُوا ظَهْرَهُ لِلْمَلائِکَةِ. مکارمالاخلاق، ج 1 ، ص 21 .
[15] وَ لَقَدْ کانَ يَدْعُوا اَصْحابَهُ بِکُناهُمْ اِکْرامًا لَهُمْ وَاِستِمالَةً لِقُلُوبِهِمْ وَيُکَنّي مَنْ لَمْ يَکُنْ لَهُ کُنْيَةً. فَکانَ يُدْعي بِما کَنَّاهُ بِهِ. وَيُکَنّي اَيْضاً النِّساءَ اللّاتي لَهُنَّ الْاَوْلادُ وَاللّاتي لَمْ يَلِدْنَ وَيُکَنِّي الصِّبْيانَ فَيَسْتَلينَ بِهِ قُلُوبَهُمْ. احياءالعلوم، ج 2 ، ص 362 .
[16] وَکانَ يُؤْثِرُ الدَّاخِلَ عَلَيْهِ بِالْوِسادَةِ الَّتي تَحْتَهُ فَاِنْ اَبي اَنْ يَقْبَلَها عَزَمَ عَلَيْهِ حَتَّي يَفْعَلَ. احياءالعلوم، ج 2، ص 379 .
[17] وَيَتَفَقَّدُ اَصْحابَهُ وَيَسْأَلُ النَّاسَ عَمَّا في النَّاسِ ... لا يَغْفُلُ مَخافَةَ اَنْ يَغْفُلُوا وَيَميلُوا . معاني الاخبار، ص 79 .
خوش مشربي و مزاح پيامبر
امام صادقعليه السلام فرمود: «پيامبرصلي الله عليه وآله خوش مجلس بود. وقتي با مردم رو به رو ميشد، پيشانيش چون چراغي روشن آنان را به خود جلب ميکرد»[1] .
رسول خداصلي الله عليه وآله با مردم شوخي ميکرد و منظورش آن بود که آنها را مسرور سازد[2] .
امام رضاعليه السلام فرمود: «رسول خدا مزاح ميکرد و جز مطالب حق چيزي نميگفت»[3] .
مرد عربي پيش رسول خدا ميآمد و هديه براي آن حضرت ميآورد و ميگفت: پول هديه را مرحمت کن. حضرت ميخنديد و هروقت غمگين ميشد، ميفرمود: «اعرابي چه شد؟ کاش ميآمد»[4] .
رسول خدا هنگامي که يکي از اصحاب را غصهدار و مغموم ميديد با مزاح کردن او را مسرور ميساخت و ميفرمود: «خداوند کسي را که با ترشرويي با برادرانش روبهرو شود دشمن دارد»[5] .
از رأفت و مهرباني حضرت رسول خدا صلي الله عليه وآله آن بود که با اصحاب خود مزاح ميکرد تا عظمت و بزرگي او در دل آنان هراس ايجاد نکند تا بتوانند به او نگاه کرده و نيازهاي خود را باز گويند[6] .
يکي از شوخيهاي آن حضرت چنين بود که پيرهزني خدمت آن حضرت آمد. حضرت فرمود: پيرهزن وارد بهشت نميشود. پيره زن شروع به گريه نمود. حضرت فرمود: تو در آن روز پيرهزن نيستي. خداوند ميفرمايد: ما زنان را خلقتي مجدّد و بکارت ميبخشيم[7] .
پدر بزرگ خالدالقسري زني را بوسيد. آن زن نزد پيامبرصلي الله عليه وآله آمد و از او شکايت کرد. حضرت او را احضار فرمود. آن مرد اقرار کرد که چنين کاري را کرده است و گفت: اي زن اگر ميخواهي قصاص کني من حاضرم که قصاص شوم. حضرت و اصحاب خنديدند. پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: آيا دوباره چنين کاري خواهي کرد؟ عرض کرد: نه به خدا سوگند، حضرت از کيفر او گذشت.[8] .
[1] لَيِّنُ الْجانِبِ، اِذا طَلَعَ بِوَجْهِهِ عَلَي النَّاسِ رَأَوْا جَبينَهُ کَأَنَّهُ ضَوءُ السِّراجِ الْمُتَوَقَّدِ. مناقب، ج1، ص 155.
[2] وَلَقَدْ کانَ النَّبِيُّ يُداعِبُ الرَّجُلَ يُريدُ بِهِ اَنْ يَسُرَّهُ. مکارمالاخلاق، ج 1، ص 21 ؛ کافي، ج 2، ص 663 .
[3] وَکانَ رَسُولُ اللَّهِ يُداعِبُ وَلا يَقُولُ اِلاَّ حَقّاً. مستدرک، ج 2، ص 76؛ کشفالغمة، ج 1، ص 2 .
[4] اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ کانَ يَأْتيهِ اْلاَعْرابِيُّ فَيَأْتي اِلَيْهِ الْهَدِيَّةَ ثُمَّ يَقُولُ مَکانَهُ: اَعْطِنا I4 ثَمَنَ هَدِيتِنا، فَيَضْحَکُ رَسُولُ اللَّهِصلي الله عليه وآله وَکانَ اِذا اغَتَمَّ يَقُولُ: ما فَعَلَ اْلاَعْرابي اَتانا. کافي، ج 1، ص663.
[5] کانَ رَسُولُاللَّهِ لَيَسُرُّ الرَّجُلَ مِنْ اَصْحابِهِ اِذا رَآ هُ مَغْمُوماً بِالْمُداعَبَةِ وَکانَ يَقُولُ: اِنَّ اللَّهَ يُبْغِضُ الْمُعَبَّسَ في وَجْهِ اِخْوانِهِ. کشفالريبه ، ص 82 .
[6] وَکانَ مِنْ رَأْفَتِهِ لِاُمَّتِهِ مُداعَبَتُهُ لَهُمْ لِکَيْلا يَبْلُغَ بِاَحَدٍ مِنْهُمُ التَّعْظيمُ حَتَّي لايَنْظُرَ اِلَيْهِ. کشفالريبه ، ص 82 .
[7] اَتَتْ اِمْرَأَةٌ عَجُوزٌ اِلَي النَّبِيّصلي الله عليه وآله: فَقالَ لا تَدْخُلُ الْجَنَّةَ عَجُوزٌ فَبَکَتْ فَقالَ: اِنَّکَ لَسْتَ يَوْمَئِذٍ بِعَجُوزٍ، قالَاللَّهُ تَعالي: «اِنَّا اَنْشَأْناهُنَّ اِنْشاءاً - فَجَعَلْناهُنَّ اَبْکاراً»، تنبيهالخواطر،ج 1 ص 112 .
[8] وَقَبَّلَ جَدُّ خالِدِ الْقَسْري اِمْرأَةً، فَشَکَتْ اِلَي النَّبِيّصلي الله عليه وآله فَاَرْسَلَ اِلَيْهِ فَاعْتَرَفَ وَقالَ: اِنْ شَئْتِ اَنْ تَقْتَصَّ فَلْتَقْتَصَّ فَتَبَسَّمَ رَسُولُاللَّهِصلي الله عليه وآله وَاَصْحابُهُ. فَقالَ: اَوَلا تَعُودُ؟ فَقالَ: لا وَاللَّهِ يا رَسُولَاللَّهِ. فَتَجاوَزَ عَنْهُ، مناقب، ج 1 ، ص 149 .
🟢آداب فردي و و سبک زندگی اجتماعي پيامبر اکرم
>نحوه سخن گفتن پيامبر
>راه رفتن پيامبر
>نحوه آب و غذا خوردن پيامبر
>نحوه نگاه کردن پيامبر
>نحوه خنديدن پيامبر
>نحوه خوابيدن و آداب بستر پيامبر
>نحوه تطهير پيامبر
>نحوه نشستن پيامبر
>آراستگي و نظافت پيامبر
>مهمان، مهماني و سيره پيامبر
>امانت داري و وفاي به عهد پيامبر
>تدفين، تشييع، مراسم عزاداري اموات و سيره پيامبر
>بهداشت دهان و دندان پيامبر
>جود و بخشش پيامبر
>مسافرت و سيره پيامبر
>تواضع و فروتني پيامبر
>ميانه روي و اعتدال پيامبر
>پذيرش هديه و شيوه پيامبر
>همسرداري، توجه به فرزندان و سيره پيامبر
>مراسم خواستگاري و ازدواج پيامبر
نحوه سخن گفتن پيامبر
اکثر اوقات ساکت بود و جز در مواقع ضرورت حرف نميزد و هنگام تکلّم از اول تا به آخر به آرامي لب به سخن باز ميکرد و کلام او کوتاه وجامع وخالي از طول وتفصيل بيجا و وافي به تمام مقصود بود[1] .
پيامبرصلي الله عليه وآله هنگام سخن گفتن تبسم ميکرد[2] .
کلامش روشن بود بهطوري که هرشنونده آن را ميفهميد[3] .
وقتي که سخن ميگفت دستها را به هم وصل ميکرد (انگشتها را درهم فرو ميبرد) و انگشت شصت (ابهام) دست چپ را به کف دست راست ميزد[4] .
سخن نميگفت، مگر جايي که اميد ثواب ميداشت. هنگام سخن گفتن چنان حاضران را به خود جذب ميکرد که گويا روي سر آنها پرنده نشسته است و چون ساکت ميشد، آنان سخن ميگفتند[5] .
کلمات گفتارش به يکديگر پيوستگي داشت. کلماتش را به طوري شمرده بيان ميکرد که شنونده آن را به خوبي به خاطر بسپارد. جوهره صدايش بلند و آهنگ صدايش از همه زيباتر بود[6] .
پيامبرصلي الله عليه وآله فصيحترين مردم در سخن گفتن بود و خود ميفرمود: من از همه عرب فصيحترم[7] .
پيامبرصلي الله عليه وآله از همه مردم در سخن گفتن اختصار را رعايت ميکرد و در عين حال تمام آنچه را که ميخواست در ضمن جملاتي کوتاه ادا ميفرمود[8] .
پيامبرصلي الله عليه وآله اگر ناچار ميشد که سخن درشت و ناپسندي بگويد آن را به کنايه بيان ميفرمود[9] .
[1] طَويلُ السُّکُوتِ، لايَتَکَلَّمُ في غَيْرِ حاجَةٍ، يَفْتَتِحُ الْکَلامَ وَيَخْتِمُهُ بِاَشْداقِهِ، يَتَکَلَّمُ بِجَوامِعالْکَلِمِ فَصْلاً لا فُضُولَ فيهِ وَلا تَقْصيرَ. مناقب، ج 1 ، ص 155 .
[2] کانَ رَسُولُاللَّهصلي الله عليه وآله اِذا حَدَّثَ بِحَديثٍ تَبَسَّمَ فيحَديثِهِ.مکارمالاخلاق،ج1،ص23.
[3] وَکانَ کَلامُهُ فَصْلاً يَتَبَيَّنُهُ کُلُّ مَنْ سَمِعَهُ، مکارم الاخلاق، ج 1، ص 22.
[4] وَاِذا تَحَدَّثَ اِتَّصَلَ بِها فَضَرَبَ بِراحَتِهِ الْيُمْني باطِنَ اِبْهامِهِ الْيُسْري. معانيالاخبار، ص 79 .
[5] وَلا يَتَکَلَّمُ اِلاّ فيما رَجي ثَوابَهُ. اِذا تَکَلَّمَ اَطْرَقَ جُلَسائُهُ کَأَنَّ عَلي رُؤسِهِمُ الطَّيْرَ. فَاِذا سَکَتَ تَکَلَّمُوا. معاني الاخبار، ص 79 .
[6] کَأَ نَّهُ يَتْبَعُ بَعْضُهُ بَعْضاً، بَيْنَ کَلامِهِ تَوَقُّفٌ يَحْفَظُهُ سامِعُهُ وَ يَعيهِ وَ کانَ جَهيرَ الصَّوْتِ، اَحْسَنَ النَّاسِ نَغْمَةً . احياء العلوم، ج 2 ، ص 363 .
[7] کانَ رَسُولُ اللَّهِصلي الله عليه وآله اَفْصَحُ النَّاسِ مَنْطِقاً وَاَحْلاهُمْ کَلاماً وَيَقُولُ: اَ نَا اَفْصَحُ الْعَرَبِ. احياء العلوم، ج 2 ، ص 367 .
[8] وَکانَ اَوْجَزُ النَّاسِ کَلاماً وَکانَ مَعَ الْايجازِ يَجْمَعُ کُلَّ ما اَرادَ، احياءالعلوم، ج 2 ، ص 367 .
[9] وَيُکَنّيعَمَّا اضْطَرَّهُ الْکَلامُ اِلَيْهِ مِمَّا يَکْرَهُ، احياءالعلوم، ج 2 ، ص 367 .
راه رفتن پيامبر
به آرامي و با وقار قدم بر ميداشت. در حال راه رفتن پيش روي خود نگاه ميکرد. هنگام راه رفتن مانند کسي که بر زمين سراشيب راه رود، قدمها را برميداشت[1] .
در پيادهروي، هيچکس نميتوانست براو سبقت بگيرد[2] تي که راه ميرفت گويا پرنده بر سر او نشسته است.[3] .
[1] کانَ رَسُولُاللَّهِ اِذا مَشي تَکَفَّأَ تَکَفُّئاً کَاَ نَّما يَتَقَلَّعُ مِنْ صَبَبٍ. مکارمالاخلاق، ج 1 ، ص 22 .
[2] وَلايَتَقَدَّمُهُ مُطْرِقٌ. مناقب، ج 1 ، ص 145 .
[3] وَکاناِذا مَشي کَأَنَّ الطَّيْرُ عَلي رَأْسِهِ. مکارمالاخلاق، ج 1 ، ص 245 .
نحوه آب و غذا خوردن پيامبر
آن حضرت غذاي داغ ميل نميفرمود و صبر ميکرد تا سرد شود و ميفرمود: خداوند به ما آتش نخورانيدهاست. همانا غذاي داغ برکت ندارد، آن را سرد کنيد[1] .
رسول خداصلي الله عليه وآله هنگام خوردن، بسم اللَّه ميگفت و با سه انگشت و از جلو خود غذا ميخورد و از جلو کسي غذا بر نميداشت. و چون غذا ميآوردند قبل از ديگران شروع ميکرد و با سه انگشت (ابهام) و (مسبّحه) و (وسطي) غذا ميخورد و گاهي از انگشت چهارم هم کمک ميگرفت و گاهي با تمام کف دست غذا ميخورد، ولي با دو انگشت غذا نميخورد، و ميگفت: «اينگونه غذا خوردن از شيطان است»[2] .
پيامبرصلي الله عليه وآله وقتي که از ظرفي آب ميل ميکرد به سه نفس ميآشاميد و در هرنفس در آغاز بسم اللَّه و در پايان الحمدللَّه ميگفت[3] .
وقتي که حضرت آب ميآشاميد، ابتداء بسم اللَّه ميگفت ... آب را ميمکيد و آن را به يک نفس فرونميبرد و ميفرمود: «درد کبد از بلعيدن يکمرتبه آب حاصل ميشود»[4] .
امام عليعليه السلام ميفرمايد: «چندبار دقت کردم ديدم رسولاللَّهصلي الله عليه وآله هنگام نوشيدن آب، آن را با سه نفس ميآشاميد و در هرمرتبه، در آغاز بسم اللَّه و در پايان الحمدللَّه ميگفت. علت را پرسيدم، فرمود: يا علي ! حمد بهمنظور اداي شکر و بسم اللَّه براي ايمني از درد است»[5] .
پيامبرصلي الله عليه وآله وقتي آب مينوشيد، در ظرف آب نفس نميکشيد، بلکه هروقت ميخواست نفس بکشد آن را از دهان دور نگه ميداشت[6] .
پيامبرصلي الله عليه وآله وقتي که غذاي چرب ميل ميکرد، آب کمتر ميخورد. عرض کردند: شما کم آب مينوشيد. ميفرمود: «براي اين غذا ، کم نوشيدن آب سازگارتر است»[7] .
پيامبرصلي الله عليه وآله با کف دستهاي خود آب مينوشيد و ميفرمود: «ظرفي پاکيزهتر از دست نيست»[8] .
هيچگاه پيامبرصلي الله عليه وآله دو نوع غذا نداشت؛ طعام آن حضرت اگر گوشت بود، نان نداشت و اگر نان بود گوشت نداشت[9] .
رسول خداصلي الله عليه وآله تا ممکن بود تنها غذا نميخورد[10] .
رسول خداصلي الله عليه وآله کاسه غذا را با انگشت خود پاک ميکرد[11] .
و اما سنت (پيامبرصلي الله عليه وآله) بر جانب چپ نشستن و از جلو خود غذا خوردن با سه انگشت است[12] .
شستن دو دست پيش از غذا و بعد از غذا از سنّت (پيامبرصلي الله عليه وآله) است[13] .
پيامبرصلي الله عليه وآله سير، پياز و تره ميل نميفرمود[14] .
پيامبرصلي الله عليه وآله گوشت ماهيچه و سردست را دوست داشت وگوشت ران را نميپسنديد، زيرا اين قسمت بهمثانه حيوان نزديک است[15] .
پيامبرصلي الله عليه وآله به غذا فوت نميکرد و در ظرف آب نفس نميکشيد[16] .
گذاردن سرکه و سبزي بر سر سفره از سنّت (پيامبرصلي الله عليه وآله) است[17] .
امام صادقعليه السلام با پنج انگشت غذا ميل ميکرد و ميفرمود: پيامبرصلي الله عليه وآله اين چنين غذا ميل ميکرد، نه مانند مستکبران[18] .
پيامبرصلي الله عليه وآله چون با ديگران بر سر سفره مينشست، اول کسي بود که شروع به غذا خوردن ميکرد و آخرين کسي بود که از غذا خوردن دست ميکشيد و هنگام غذا خوردن از جلو خود ميل مينمود و تنها در موقع خوردن رطب و خرما بود که دست به جانب ديگر دراز ميکرد[19] .
پيامبرصلي الله عليه وآله تا پايان عمر، هرگز در حال تکيه دادن غذا ميل نفرمود[20] .
پيامبرصلي الله عليه وآله آشاميدني را با سه نفس ميآشاميد و آب را نميبلعيد، بلکه ميمکيد[21] .
پيامبرصلي الله عليه وآله براي غذا خوردن، مانند نمازگزار ، دو زانو مينشست و دوقدم خود را جمع ميکرد و ميفرمود: «همانا من بنده هستم، مانند بندگان غذا ميخورم و چون آنان مينشينم»[22] .
پيامبرصلي الله عليه وآله هرگاه که بر سر سفره مينشست، مانند بردگان نشسته و بر ران چپ خود تکيه ميکرد[23] .
پيامبرصلي الله عليه وآله مانند بردگان مينشست و دست خود را بر زمين مينهاد و برخلاف مستکبران با سهانگشت غذا ميخورد[24] .
پيامبرصلي الله عليه وآله هرگز غذايي را مذمّت نميکرد. اگر غذايي را دوست ميداشت، ميل ميفرمود و اگر دوست نميداشت، نميخورد، ولي آن را بر ديگران حرام نمينمود و ته ظرف غذا را با انگشت پاک ميکرد و ميفرمود: «غذاي ته ظرف برکت بيشتري دارد». و چون از غذا خوردن فارغ ميشد، هرسه انگشت خود را يکي پس از ديگري با دهان پاک ميکرد و پس از آن دست خود را ميشست[25] .
پيامبرصلي الله عليه وآله وقتي که گوشت ميل ميکرد، سر خود را به سوي آن نميبرد، بلکه گوشت را بهطرف دهان ميآورد و سپس آن را خوب ميجويد[26] .
پيامبرصلي الله عليه وآله از گوشت پرنده شکار شده ميل ميکرد، ولي خودش آن را تعقيب نميکرد و شکار نمينمود. دوست داشت که ديگران شکار کنند و براي حضرتش بياورند تا ميل کند[27] .
بهترين طعام نزد پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم غذايي بود که شرکت کنندگان در آن بيشتر باشند[28] .