#ࢪۅزِدهمچلہ
#زیاࢪتعاشۅࢪا
#هࢪࢪۅزبہنیابتازیڪشهید
[بہنیابټازشهید"میثم نجفے "]❤️
#التماس_دعای_شهادت 🤲
⇝❀ ⃟⃟ ⃟♥️ ⃟❀ ⃟♥️ ⃟♥️ ⃟✤
▬๑۩ محمد علیدادی ۩๑▬
•••♡🌱♡•••
#خادمانه
فدای ذرّه ذرّه خاکِ پایت
شب جمعه ست! دلتنگم برایت
یکی را زائرِ شش گوشه کردی
یکی را کُشت داغِ کربلایت!
#مرضیه_عاطفے
#شب_جمعه💔
━━═━━⊰❀❤️❀⊱━━═━━
پنج شنبه..؛
بغضِ غريبِ هفتہ است
و من
فاتحه یِ
جــا مــاندن از شــما را
مے خوانم💚🍂
#پنجشنبههایشھدایے🕊
#حرفِدل♡
حسن شوکت پور با آغاز جنگ به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و در بیشتر عملیات ها شرکت کرد؛ اومسئولیت لجستیک قرارگاه حمزه و لشکر 14 امام حسین در اصفهان را تا عملیات والفجر 8 در مناطق مختلف جنگی به عهده داشت و به دلیل تواناییهای بسیاری که داشت به عنوان مسئول تدارکات قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) منصوب شد تا اینکه در عملیات والفجر 8 در فاو از ناحیه کمر بر اثر اثابت ترکش توپ قطع نخاع شد و تا پایان عمر گرانقدرش مجبور به استفاده از صندلی چرخدار شد؛ تا اینکه بر اثرعفونت شدید در سحرگاه 29مرداد1368دربیمارستان بقیه الله (عج) دارفانی را وداع گفته و به خیل شهیدان انقلاب پیوست .
مرحوم رسول ملاقلی پور، کارگردان سینمای ایران، در مورد حاج حسن شوکت پور در روزنامه کیهان در سی و یکم فروردین ماه 1382 نوشت «در عملیات طریق القدس حسن آقا 72 ساعت نخوابیده بود؛ یا پشت بی سیم بود یا پشت فرمان؛ هر کجا که کار بود، حسن شوکت پور هم بود؛ در عملیات والفجر 8 قطع نخاع شد؛ با آن حال و روزش صبحها میآمد لجستیک سپاه کار می کرد و شبها هم به آسایشگاه برمی گشت؛ به او گفتم حسن آقا، این همه سال جنگیدهای، بیابان ها و کوه ها رفته ای و آمده ای حالا استراحت کن.
جواب داد: رسول، خیلی دلم میخواهد استراحت کنم اما نمیشود بدون اینکه بخواهم در زندگی برای عدهای تکیه گاه شده ام. می ترسم من بیفتم، آنها هم بیفتند؛ بعد هم رسول جان، خدا یک برگ مأموریت به ما داده است که تا نفس داریم باید به دنبال مأموریتمان باشیم، وقتی هم برگ مرخصی را داد، خب می رویم...»
با این حال یکی از خصلتهای شهید حسن شوکت پور حساسیت بر تخلف وعده است که خاطرات او گویای این مطلب است؛ در خاطرهای از او میخوانیم «داشت از ترافیک میگفت و مشکلات مسیر،که حسن با صدای بلند گفت قابل قول نیست یک رزمنده، یه بچه مسلمون یه بسیجی خوب خدا مگه میشه از وعدهای که داده تخلف کنه.
نگاهی به ساعتش کرد و گفت چه تخلفی؟ فقط هفت دقیقه دیر اومدم.
حسن که با این حرف بیشتر عصبانی شد زیر لب صلوات فرستاد و گفت برادر من هفت دقیقه خیلی زیاده؛ توی میدون جنگ گاهی یه ثانیه سبب شکست و پیروزی میشه؛ اون موقع شما میگید فقط هفت دقیقه تأخیر کردم؟!»
#شهید_حسن_شوکت_پور
🌹به تو مدیونم🌹
#ࢪۅزِیازدهمچلہ
#زیاࢪتعاشۅࢪا
#هࢪࢪۅزبہنیابتازیڪشهید
[بہنیابټازشهید"حسن شوکت پور "]❤️
#التماس_دعای_شهادت 🤲
⇝❀ ⃟⃟ ⃟♥️ ⃟❀ ⃟♥️ ⃟♥️ ⃟✤
بِسمِ نآمَتـ ڪِھ اِعجاز میڪُنَد...
بســمِ #اللھ••🍃
#سلامروزتونمعطربهنامولےعصر(عج)