eitaa logo
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
3.2هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
3.1هزار ویدیو
93 فایل
🔺علیرضا امیدی¦ آموزش ازدواج💞 🔹فارغ التحصیل سطح سه حوزه علمیه مشهد،رشته اخلاق و تربیت با گرایش خانواده🌷 🔸اینجاقراره آموزش انتخاب همسر ببيني😍 ⭕️ ثبت سفارش حرز و ثبت نام در دوره سوالات خواستگاری 👇 🔹 @omidi_admin 🔹
مشاهده در ایتا
دانلود
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
🌱 توبه در مسیر رشد 💢 در آلودگی توقف نکن #استاد_شجاعی 💟 @sahebzaman14 💟
🍃 کسی که گناهی میکنه نباید ناامید بشه. 🥀 خدا میدونه ما معصوم نیستیم و وقتی هم که واقعا توبه می‌کنیم ممکنه بازم دچار گناه بشیم ... 💔 برای همین نباید اینجور مواقع حرف شیطان رو گوش کرد❗️ باید برگشت سمت خدا 🦋
13.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️میدونی ما چقدر خوشبختیم؟ اینکه کسی تو چه خانواده ای به دنیا بیاد مقصر نیست🚫 اما اگر کسی بدبخت بمیره مقصره 🔴گاهی ما حواسمون نیست چقدر خوشبختیم که امام حسین علیه السلام داریم راستشو بخواین گاهی یادمون میشه امام زمان داریم شاید بخواطر همین کمتر حسش میکنیم کافیه از عمق وجودت صداش بزنی...😊 💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
#رهایی_از_رابطه_حرام1 https://eitaa.com/sahebzaman14/3462 #رهایی_از_رابطه_حرام2 https://eitaa.com/s
سلام خوش اومدید🌷 انچکه برای دیدنش به این کانال دعوت شده اید😍👆 پیشنهادات،انتقادات،نظرات و سوالات شما رو میشنویم👂☺️ ناشناس حرف بزن👇👇 https://harfeto.timefriend.net/918480073
⭕️ فرزندتان را به كردن، مجبور نكنيد! ❌ زود باش ❌ دير شد ❌ ما همه منتظر تو هستيم 👆مفهوم اين عبارت ها برای کودکان اين است كه: ناتوانند (عدم اعتماد به نفس) موفق نمی شوند (عدم اعتماد به نفس ) خوب نیستند (عدم عزت نفس ) اين عبارت ها باعث نمی شوند كودک كارهايش را به موقع انجام دهد بلكه در او و خشم توليد می کند.
وظیفه والدین این است که به فرزندان راست گفتن، خوب و مهربان بودن را در عمل و نظر یاد بدهند. در غیر این صورت، اگر والدین در بالا بایستند و فرمان بدهند و انتظار داشته باشند که کودکان آنها را اجرا کنند! کودکانی که آن فرمانها را نمی فهمند و نمی توانند بپذیرند و نمی پسندند، اگر آنها را اجرا کنند دچار درگیری و وارد فاز اضطراب و نگرانی می شوند و مسائل زندگی برایشان بسیار سخت و مشکل می شود.
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
🔹 #او_را ... 19 🚫حرفای مرجان رو هزاربار تو سرم مرور کردم.... یعنی چی؟؟؟ یعنی همه چی کشک؟؟😣 مرجان
🔹 ... 20 یچیز خوردم و راه افتادم سمت آدرسی که عرشیا فرستاده بود. زنگ خونه رو زدم و رفت تو. -سلام عشق من...خوش اومدی 😍 -سلام😊 خونه خودته؟؟ -نه پس خونه همسایمونه😂 البته الان دیگه خونه شماست😉 -بامزه منظورم اینه که تنها زندگی میکنی؟؟ -نه، فعلا با خیال تو زندگی میکنم تا روزی که افتخار بدی و اجازه بدی با خودت زندگی کنم😘 -لوس☺️ بغلم که میکرد،یاد سعید میفتادم... با این تفاوت که حالا فکر میکردم هیچ لذتی از بغل هیچ مردی حتی سعید نمیبرم... شاید حتی الان جای عرشیا هم سعید نشسته بود،همینقدر نسبت به صحبت کردن باهاش بی میل بودم😒 مرجان راست میگفت... هرچی بیشتر به حرفاش فکر میکردم،بیشتر باورش میکردم... سعی کردم فکرمو با عرشیا مشغول کنم تا این افکار بیشتر از این آزارم نده... ناهارو با عرشیا بودم و اصرارش رو برای شام قبول نکردم. یکم فاصله خونش با خونمون دور بود، نمیخواستم فکر کنم❌ میخواستم مغزم مشغول باشه، آهنگو پلی کردم و صداشو بردم بالا🔊 داشتم نزدیک چهارراه میشدم، کم مونده بود چراغ قرمز بشه، سرعتمو زیاد کردم که پشت چراغ نمونم،اما تا برسم قرمز شد😒 اونم نه یه دقیقه،دو دقیقه!! حدود هزار ثانیه😠 کلافه دستمو کوبیدم رو فرمون و سرمو گذاشتم رو دستم و چشامو بستم... چندثانیه گذشته بود که یکی زد به شیشه ماشین! سرمو بلند کردم و یه دختر 16-17ساله رو پشت شیشه دیدم، شیشه رو دادم پایین و گفتم -بله؟ با یه لهجه ی خاصی صحبت میکرد... -خانوم خواهش میکنم یه دسته از این گلا بخرید😢 از صبح دشت نکردم، فقط یه دسته... مات نگاش کردم... با اینکه قبلاً هم از این دست فروشا زیاد دیده بودم،اما انگار بار اولم بود که میدیدم!! -چند سالته؟ -هیفده سالمه خانوم.خواهش میکنم. بخر بذار دست پر برم خونه، وگرنه بابام تا صبح کتکم میزنه و دیگه نمیذاره کار کنم😢 -خب کار نکن! اون که خیلی بهتر از وضع الانته!! -نه! آخه کار نکنم،بابام شوهرم میده به یه مرده که حتی از خودشم پیر تره😰 بخر خانوم... خواهش میکنم...😢 چقدر صورتش مظلوم بود... -چنده؟؟ -دسته ای پنج تومن☹️ -چند دسته داری؟؟ -ده تا! -همشو بده... دو تا تراول پنجاهی از کیفم درآوردم و دادم دستش... -خانوم این خیلیه،یکیش کافیه! -یکیشو بده بابات،اون یکی هم برای خودت... -خانوم خدا خیرت بده.خیر از جوونیت ببینی... اینو گفت و بدو بدو از ماشین دور شد... ❗️ همینجور که رفتنشو نگاه میکردم یه قطره اشک از چشمم افتاد و رو صورتم سرسره بازی کرد و تو شالم فرو رفت... "محدثه افشاری" ┄┅─✵🍃•°🌸°•🌼°•🍃✵─┅┄ 💟 @sahebzaman14 💟
علیرضا امیدی‌¦ آموزش ازدواج💞
🌷 | 👥 | 🥀 #دخالت_اطرافیان ۲ این ⬜️ [مربع]: خانواده‌ی پسر و این ⚪️ [دایره] :خانواده‌ی دخت
🌷 | 👥 | 🥀 ۳ ↪️ توضیح دادیم که گاهی اوقات ویژگی‌های خانواده‌ی زوجین، نه تنها به هم شباهتی نداره بلکه درست نقطه‌ی هم هست. متفاوت نه متناقض ... ویژگی های دو خانواده مکمل هم هستن. چرا مکمل؟ چون اگه داشتن که دیگه اونو نمیخواستن. 💍دختر و پسر اومدن یه زندگی رو شروع کردن و تشکیل زندگی مشترک دادن. 📌خب این زندگیِ جدیدِ زوجین، چه جوری طرحش رو بذاریم؟ از یه طرف خانواده‌ی پسر میگن: معلومه اینجوری ⚪️ ميزاريم (یعنی دایره) [لطفا به قسمت قبلی مراجعه کنید تا معنی شکل‌ها رو بفهمید] از اون طرف خانواده‌ی دختر هم میگن: مگه ما مُردیم، اینجوری ⬜️ ميزاريم (یعنی مربع) 💥دائما هم دارن با هم جنگ می‌کنن که طرح زندگی این زوجین رو چه جوری بزارن... حالا یه سوال: پسره کجاست؟؟ بیرون از دامنه‌ی زندگی ... همچنان که دختره هم همینجوره... مشغول چه کاری هستن؟ ⚡️جنگ و درگیری با هم! سَرِ چی؟ سر والدین‌شون!! سر اِعمال‌کردن طرح والدینشون ... 👈یعنی این جوانان شدن کانال و جویی برای اعمال کردن نظرات والدینشون در طرح زندگیِ خودشون... پسر شده کانال اِعمال نظرات پدر و مادرش... دختر هم شده همین کانال، اما برای اِعمال نظرات والدین خودش!! یعنی یه جنگ و چالش راه افتاده ... هرچی هم بیشتر پیش میرن به شدتش اضافه میشه...
🔺لذا دیدید بعضی‌ها که میخوان ادای آدم حسابی‌ها رو دربیارن میگن: خب برای اینکه اینو حلش کنیم چیکار کنیم؟؟ میایم سهم‌بندی میکنیم بعد چی میگه؟؟ میگه مهریه رو شما گذاشتید دیگه!! پس محل عروسی رو ما میگیم ... نمیشه که همه چی رو شما تعیین کنید که!!😌 - راجع به فلان وسیله مامان تو نظر داد ... حالا دیگه نوبت خانواده‌ی ماست، - یلدای سال قبل از خونه‌ی مامان تو شروع کردیم حالا از مامانِ من!! ♦️فکر میکنن اگه اینجوری سهم بزارن، میتونن از زیرِ فشارِ اِعمال یکطرفه پرهیز کنند ... و برای خودشون یه تعادلی درست کنن... اینطوری که : یه بار به حرف مامان تو ... یه بار به حرف مامان من ... همش که نمیشه حرف بابای شما باشه ... سر این قصه فکر میکنن سهم‌بندی کنن ... که البته در همین سهم‌بندی هم در مورد مقدارش بحث میکنن !! -اونی که بابای تو گفت با اونی که مامان من گفت یکیه مگه؟ - بابای تو چیکار کرد مامان من بنده‌ی خدا چیکار کرد؟!!! 👈یعنی فکر میکنه باید تو همین هم یه چالشی درست کنه که مقدار حجم سهمی که داره، کم و زیاد نشه!!! 💢اینها علاوه بر اینکه درگیر معامله‌ی توی "طراحی زندگی شون" هستن، فهم درستی هم از "زندگیِ مشترکِ توأم با زوجیت" پیدا نکردن... در این شرایط هم طبیعیه که این چالشه پیش بیاد !!