🔶 مقام فقر
یک عبارت نورانی در المیزان دارد، آنجا فرموده است: یک مقامی برای انسان در نظر گرفته شده بود که این مقام را به آن دست پیدا نمیکرد إلا با ورود در این دنیا. آن مقام، مقام فقر بود که در آن عالم، متوجه این مقام نمیتوانست بشود؛ لاجرم باید میآمد در این دنیا، گرفتار این عالم ماده میشد ولو به این قیمت که از هزاران نفر، یک نفر بشود امام حسین علیه السلام. چون در دستگاه خدا کار با کیلو و وزن نیست، همانطوری که در دستگاه ما کار با کیلو و وزن نیست. ما در دستگاه خودمان با وزن که کار نداریم. ما با کِیف کار داریم، نه کم.
یک اثری در کمال انسان هست که یک انسان کامل را قرآن یک امت حساب می کند «إِنَّ إِبْراهيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنيفاً ». خدا که به وزن کار ندارد. آنجا که ریشه کفار را می کند، یک نسل را برانداخته، هشتاد نفر سالم ماندند، می گوید: «فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذينَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ». دابر، یعنی ریشه کندن. اینها علف هرز بودند، قرآن می گوید: اینها علف هرز بودند، «فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذينَ ظَلَمُوا».َ پس اینجا یک کیفیتی در کار است که با کمیت سر و کار ندارد و آن کیفیت کمال انسان است و کمال انسان در مقام فقر است. اگر مراجعه کردید به ادعیه، چیزی غیر از این را پیدا کردید بفرمایید. ادعیه غیر از این نیست، همه جا اظهار فقر شده است.
مقام فقر چیست؟
مقام فقر همان مقام توحید است. مقام فقر؛ یعنی اینکه به اینجا برسد که ببیند هیچ چیزی در درون خودش و خارج از خودش، از آنِ خودش نیست. جایگاه شیطان هم همین جاست. شیطان کارش این است که بگوید -این فرمایش حضرت علامه است در المیزان- ایشان میفرماید که شیطان گر چه کارهای متعددی میکند، ولی یک کار اساسی میکند و آن کار اساسی این است که میگوید: تو مستقلی، کل عالم دور تو هم مستقلاند!
در حالیکه دستورات انبیاء، یک دستور اساسی دارد که جمیع دستورات فرعی به این دستور اساسی بر میگردد که آن محور قرآن و توحید است. همان توحید که میخواهد بگوید: نه تو مستقلی، نه عالم دورِ تو؛ در پیچ و خم زندگی و حوادث و ماجراهایی هم که اتفاق میافتد، همه حوداث اینطوری است.
آقای قاضی فرموده است: این یک مقامی است که انسان باید احساسش کند. بعد ایشان فرموده است: اگر کسی این مقام را احساس کرد، از جمیع آنچه که در دنیاست، از دنیا و مافیها، احساس این مقام برایش لذتبخشتر است. حالا این چطوری میشود؟ آن احساسی است که دیگر نمی شود بیان کرد. چون کسی که خودش چشیده است، این جوری فرموده است!
#علامهطباطبایی #رسائلسبعه #المیزان
📚 بخشی از بیانات آقای #محمدحسینرحیمی
🔗 http://eksir.org/
📢 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را در پیامرسان بله دنبال کنید:
https://ble.ir/allaamehwisdom
معلوم است كه گمراهى و هدايت دو معنايى هستند كه در سلوك طريق، محقق مىشوند و در غير آن معنا ندارند. پس در حقيقت آيه شريفه براى انسان راهى و هدفى فرض كرده كه هر كس بسوى آن هدف حركت مىكند، و چنين فرض كرده كه بعضى كمال مراقبت را در گم نشدن و راه را از دست ندادن بكار برده و به هدف مىرسند، و بعضى ديگر از راه منحرف شده و گمراه مىگردند. بدون ترديد بنظر چنين مىآيد كه آن هدفى را كه قرآن منظور نظر همه مىداند، جز سعادت زندگى و سرانجام نيك چيزى نيست وليكن قرآن با اين حال ناطق است به اينكه همه راهروان، خواه ناخواه به سوى خدا گام بر مىدارند، چيزى كه هست بعضى راهشان كوتاه، رشد و رستگارىشان مسلم است و بعضى راههاىشان طولانى و منتهى به هلاكت و نابودى است.
از اينكه خداى تعالى براى اهل ايمان راهى را فرض كرده كه در آن هدايت آنان است، و براى ديگران هم راهى را تقدير نموده كه در آن ضلالت آنها است، و نيز از اينكه با جمله «عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُم» مؤمنين را امر به پرداختن به نفس خود نموده، بخوبى فهميده مىشود كه راهى كه به سلوك آن امر فرموده همان "نفس مؤمن" است. زيرا وقتى گفته مىشود: زنهار راه را گم مكن، معنايش نگهدارى خود راه است، پس در اينجا هم كه مىفرمايد: زنهار كه نفسهايتان را از دست دهيد، معلوم ميشود نفسها همان راه هستند نه راهرو، و طريق انسان به سوى خداوند همان نفس انسان است كه به منتهاى مسير مىرسد وَ أَنَّ إِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى ...
بنابراين بر انسان لازم است كه اين راه را ادامه داده و همواره بياد خداى خود باشد و لحظهاى فراموشش نكند، چون خداى سبحان غايت و هدف است، و انسان عاقل هدف را از ياد نمىبرد، زيرا مىداند كه فراموش كردن هدف باعث از ياد بردن راه است. روى اين حساب اگر كسى خداى خود را فراموش كند خود را هم فراموش كرده و در نتيجه براى روز واپسين خود زاد و توشهاى كه مايه زندگيش باشد نياندوخته است، و اين همان هلاكت است.
#الميزان
#در_مكتب_علامه_طباطبايى