eitaa logo
Aminikhaah_Media🇵🇸
61.8هزار دنبال‌کننده
214 عکس
161 ویدیو
164 فایل
The #Aminikhaah_media Official Channel. کانال رسمی @aminikhaah نشر آثار صوتی دروس #حوزوی دروس #دانشگاهی سلسله #منابر کلاس های تخصصی متن سخنرانی ها و کلاس ها تبلیغ و تبادل نداریم🚫 ارتباط: توجه : کانال توسط ادمین اداره می‌شود @Amini_Admin
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 🔷 جلسه نهم 🔶 بخش دوم 📌 در روایت می فرماید وقتی کسی از دنیا می رود، اگر مومن باشد ملائکه تعجب می کنند، همدیگر را صدا میزنند میگویند بیا مومن امده. بیایید استقبالش. چه استقبالی می کنند؟ امیرالمومنین میایند استقبالش. فاطمه زهرا میایند استقبالش. پیغمبر اکرم میایند. ملائکه میایند گلباران میکنند. حتی گلها را گفته اند چه نوع گلی است. زیر پایش چه میریزند. روی سرش چه میریزند. چه بشارتی به او می دهند. میبرندش آسمان هفتم ملاقات خدا. مومن را اینجور استقبال میکنند. حالا اگر این طرف ما را تحویل نگیرند چه کسی را از دست میدهیم ؟! آدم امیر المومنین را از دست بدهد خسارت است، شب اول قبر از انس با امیر المومنین محروم بشود خسارت است، نه فقط شب اول قبر، همین دنیا شما حاضرید امام حسین ع را با چند میلیارد ادم عوض کنید؟! یک لبخند امام حسین ع را آدم با تشویق چند میلیارد عوض میکند؟! یک لبخند رضایت امام حسین ع و تایید ایشان برای ما کافی است..دیگر چیزی نمی خواهیم. بعد حضرت فرمود : «.. إِنَّمَا يَجْمَعُ النَّاسَ الرِّضَا وَ السُّخْط.. اى مردم رضايت و نارضائى (بر عملى) موجب وحدت پاداش و كيفر مردم مى گردد (يعنى عاملان و كسانى كه راضى به آن عملند در كيفر يا پاداش شريكند(. ..» (ترجمه از کتاب ترجمه گویا و شرح فشرده ای بر نهج البلاغه) مردم بر سر علاقه هایشان دور هم جمع اند ، چون اکثراً به این لذتهای زودگذر دنیا علاقه دارند. برای همین دور هم جمعند. شما را چه چیزی اینجا دور هم جمع کرده؟ "علاقه به ابا عبد الله حسین ع" علاقه هاست که ادمها را دور هم جمع میکند، چون که علاقه به اهل بیت خرج دارد هزینه دارد زحمت دارد مشتری اش کم است. طرفدارش کم، همیشه یک عده آدم خالص و ناب دور هم جمع میشوند. ان طرف نه.. لذت های الکی و شلوغ هم هست. بعد حضرت نکته مهمی را هم فرمودند. فرمودند: گاهی در یک جامعه ، یک ملت، یک نفر کاری انجام میدهد، بقیه فقط رضایت قلبی دارند و به خاطر همین رضایت همه در آن کار شریک میشوند. امیرالمومنین در این زمینه قوم صالح را مثال می زنند: «..وَ إِنَّمَا عَقَرَ نَاقَةَ ثَمُودَ رَجُلٌ وَاحِدٌ فَعَمَّهُمُ اللَّهُ بِالْعَذَابِ لَمَّا عَمُّوهُ بِالرِّضَا فَقَالَ سُبْحَانَهُ فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِين فَمَا كَانَ إِلَّا أَنْ خَارَتْ أَرْضُهُمْ بِالْخَسْفَةِ خُوَارَ السِّكَّةِ الْمُحْمَاةِ فِي الْأَرْضِ الْخَوَّارَةِ .. ناقه «ثمود» را يك نفر بيشتر پى نكرد، اما عذاب و كيفر آن همه قوم ثمود را فرا گرفت، زيرا همه به عمل او راضى بودند، خداوند سبحان مىفرمايد: « فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِينَ ؛ آن را پى كردند ولى (سر انجام پس از نزول بلا) پشيمان شدند» (شعرا/157) سرزمين آنان همچون آهن گداخته اى كه در زمين نرم فرو رود، يكباره فريادى بر آورد و فروكش كرد (و به اين طريق كيفر اعمال خلاف خود را ديدند. (ترجمه از کتاب ترجمه گویا و شرح فشرده ای بر نهج البلاغه) مردم با حضرت صالح چه بر خوردی کردند؟ گفتند تو چه معجزه ای داری ؟ قران می فرماید که شتر حضرت صالح از کوه در آمد، یک شتر با مادرش بود، حضرت صالح گفت آب جیره بندی بشود، یک روز شما بخورید یک روز هم این شتر ؛ مردم تحمل نکردند و شتر را کشتند. ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (154) قالَ هذِهِ ناقَةٌ لَها شِرْبٌ وَ لَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ (155) وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ (156) فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِين (157) ؛ تو فقط بشرى همچون مايى؛ اگر راست مىگويى آيت و نشانهاى بياور!» گفت: «اين ناقه اى است (كه آيت الهى است) براى او سهمى (از آب قريه)، و براى شما سهم روز معيّنى است! كمترين آزارى به آن نرسانيد، كه عذاب روزى بزرگ شما را فرا خواهد گرفت!» سرانجام بر آن (ناقه) حمله نموده آن را «پى» كردند؛ (و هلاك نمودند) سپس از كرده خود پشيمان شدند! و عذاب الهى آنان را فرا گرفت؛ در اين، آيت و نشانهاى است؛ ولى بيشتر آنان مؤمن نبودند! (شعرا / 154-157) امیر المومنین فرمود چند نفر شتر را کشتند؟ قاتل شتر چند نفر بود؟ یک نفر، ولی عذاب برای کل قوم آمد، چرا؟ یک نفر سر برید ولی همه راضی بودند ، همه سکوت کردند. یک نفر سر اباعبدالله را جدا کرد؟ نه، همه سر از تن ابا عبد الله جدا کردند ، چرا؟ چون راضی بودند و سکوت کردند، اگر راضی نبودند می آمدند و حرف می زدند، می آمدند در میدان می ایستادند، نیامدند. شدند قاتل امام حسین ع..! 🔔 @Aminikhaah_Media
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت 📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم 🔊 جلسه هشتاد و دوم #جایگاه_صدق_در_هستی / 38 📅97/12/21 #مشهد #دانشگاه_فردوسی 🔔 @Aminikhaah_Media
💠 🔷 جلسه نهم 🔶 بخش سوم 📍اینجاست که اکثریت انسان را تا اعماق جهنم میبرد، ادم باید ظرفیت داشته باشد. اقلیت بودن را تحمل کند و گرنه بخواهد همیشه با اکثریت باشد و هم رنگ جماعت باشد که رسوا نشود ، یک وقت تا اینجا می رود که دستش به خون امام حسین آلوده می شود. قوم ثمود چه ویژگی هایی داشتند؟ 2 آیه قرآن در مورد گفتگوی قوم ثمود و حضرت صالح عبارت مشترکی آورده: قالُوا يا صالِحُ قَدْ كُنْتَ فِينا مَرْجُوًّا قَبْلَ هذا أَ تَنْهانا أَنْ نَعْبُدَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا وَ إِنَّنا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْهِ مُرِيب ؛ گفتند: «اى صالح! تو پيش از اين، مايه اميد ما بودى! آيا ما را از پرستش آنچه پدرانمان مىپرستيدند، نهى مىكنى؟! در حالى كه ما، در مورد آنچه به سوى آن دعوتمان مىكنى، در شك و ترديد هستيم!» (هود/62) أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَبَؤُا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ لا يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللَّهُ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْواهِهِمْ وَ قالُوا إِنَّا كَفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَ إِنَّا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَنا إِلَيْهِ مُرِيب ؛ آيا خبر كسانى كه پيش از شما بودند، به شما نرسيد؟! «قوم نوح» و «عاد» و «ثمود» و آنها كه پس از ايشان بودند؛ همانها كه جز خداوند از آنان آگاه نيست؛ پيامبرانشان دلايل روشن براى آنان آوردند، ولى آنها (از روى تعجّب و استهزا) دست بر دهان گرفتند و گفتند: «ما به آنچه شما به آن فرستاده شدهايد، كافريم! و نسبت به آنچه ما را به سوى آن مىخوانيد، شكّ و ترديد داريم!» (ابراهیم/9) چرا مردم سکوت کردند ؟ قرآن می فرماید ویژگی این بود، به صالح گفتند ما نمی توانیم حرف های تورا باور کنیم ، هم نسبت به حرفت شک داریم و هم به خودت شک کردیم. برای همین نمی توانیم زیر بار برویم..! چه چیز باعث سقوط انسان میشود؟ تردید ؛ شک. آدمهایی که مرددند، خیلی آدمهای خطرناکی اند. با خودشان حسابشان صاف نیست. نمی دانند کدام طرف اند..یک روز این طرفند یک روز آن طرف. بعضی از این پیج های اینستاگرام را ادم می بیند یک عکس گذاشته کربلا اربعین. بعد یک عکس گذاشته سواحل فلان جا تایلند!! اصلا تردید یعنی در تردد. هی می رود و می آید، این اکثریتی که می روند و می آیند ، می شوند قاتل شتر حضرت صالح! این دو دلی ها خطر ناک است. امام کاظم ع یاری داشتند به نام صفوان جمّال. شتر زیاد داشت. هارون رشید از بغداد می خواست برود حج شتر های او را می گرفت. مثلا 100تا شتر کرایه می کرد با انصار میرفت مکه و بر میگشت. صفوان از شیعیان ناب امام کاظم هم بود. دم حج که می شود هارون از او شتر کرایه می کرد. حضرت فرمودند اقای صفوان چرا شترانت را به هارون کرایه می دهی ؟ گفت آقا جان نیاز دارم. حضرت می فرمایند: نمی ترسی روز قیامت با هارون مشهور شوی؟! صفوان گفت من از او بیزارم. حضرت می فرمایند: دوست داری زنده برگردد و کرایه ی تو را بپردازد؟ گفت آقا جان بالاخره منتظر هستم که بیاید و کرایه ی من را بدهد. حضرت فرمودند چون دوست داری 2 روز بیشتر زنده باشد با او محشور می شوی! چقدر پیچیده است! فقط زنده باشد پول ما را بدهد.. همینقدر دوست داری، با او محشور می شوی. دودلی این است! آدم اینجوری به جهنم می رود! به همین سادگی! 🔔 @Aminikhaah_Media
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت 📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم 🔊 جلسه هشتاد و سوم #جایگاه_صدق_در_هستی / 39 📅97/12/22 #مشهد #دانشگاه_فردوسی 🔔 @Aminikhaah_Media
💠 🔷 جلسه نهم 🔶 بخش چهارم 📌 امام باقر ع فرمود مردم کوفه اگر سکوت نمی کردند در مقابل بنی امیه، چه کسی می توانست ما را بکشد؟! حضرت فرمودند آنهایی که سوزن اینها را نخ می کنند جهنمی هستند! هم حسین را دوست دارد هم دشمن حسین را! این دودلی ها باعث ایجاد محبت نسبت به دشمنان اهل بیت و به دنبال آن تردید می شود. به او میگویند این حق اهل بیت را خورده ، دشمن اهل بیت است، با او بجنگ! ... اما نمی تواند بایستد.. معما چو حل گشت آسان شود... وقتی به کربلا نگاه می کنی میگویی چقدر آدمهای نادانی بودند که رفتند سمت یزید.. اصل تردید ها نسبت به دو چیز است، آدم ها دو تردید جدی پیدا می کنند : 1. قیامت ... امیر المومنین می فرماید هیچ امر یقینی را در عالم ندیدم که اینقدر مردم در عمل با آن مثل یک امر مشکوک بر خورد کنند، آن چیست؟ "مرگ" آخرت را قبول دارد ولی برایش کاری نمی کند ! خدا رحمت کند ایت الله سید جواد حیدری یزدی را که از بزرگان یزد بود ؛ ایشان ربط خاصی با امام زمان عج داشتند.. وقتی منبر می رفتند مردم برای بدرقه صف می کشیدند. بالای منبر می فرمود: ای مردم! این دکمه ای که صبح با دست خودتان بسته ای معلوم نیست شب خودتان باز کنید. یک وقت دیدید پیراهنتان را در غسالخانه قیچی کردند.. اگر اینها را باورکنیم، دشمن اهل بیت را رها می کنیم و سفت می چسبیم به اهل بیت.. قبل از عاشورا امام حسین ع در کربلا به دو نفر یک عبارت مشترک فرمودند: فرمودند تو خیلی در این دنیا نخواهی ماند.. یکی عمر سعد و دیگری حر بن یزید ریاحی. حر وقتی راه را بر امام حسین ع بست حضرت فرمودند مادرت به عزایت بنشیند! حر گفت به من گفتند که شما را رها نکنم تا کَت بسته تحویلتان بدهم! حضرت فرمودند تو عمرت آنقدر نیست که من را تحویل کسی بدهی. یعنی چه؟ یعنی اجلت را نوشته اند آقای حر! روز عاشورا می میری.. یا این طرف یا آن طرف.. خودت انتخاب کن.. و او همین را باور کرد. این بدبختی نیست آدم به خاطر مال دنیا امام حسین را رها کند برود پای رکاب یزید ؟! من که قرار است بمیرم. مگر اجل تغییر میکند؟ در سپاه یزید 20 سال دیگر عمر میکردی؟ فقط در سپاه امام حسین باید بمیری؟! اینجوری عمر انسان کم می شود؟! امیر المومنین در نهج البلاغه می فرماید: ای مردم! امر به معروف و نهی از منکر ، عمر انسان را کم نمی کند. نترسید بگویید من را می کشند. إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ لَخُلُقَانِ مِنْ خُلُقِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ إِنَّهُمَا لَا يُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا يَنْقُصَانِ مِنْ رِزْق ؛ نهج البلاغه ، خطبه 156 اتفاقا یک حرفهایی باید بزنید ، نمی زنید، معصیت می کنید، عمرتان کم می شود. ما یک حرفی را نمی زنیم که نکشندمان اما برعکس عمرمان کم می شود! باور کنیم بالاخره روزی باید برویم. یا این طرفی یا آن طرفی. چرا من با امام حسین نباشم؟ همین جمله را حضرت به عمر سعد هم فرمودند. گفت من نمی توانم. فرمودند چرا؟ گفت به من پیشنهاد ملک ری داده اند. حضرت فرمودند من در مدینه باغ داشتم باغهای مدینه ام را به تو تحویل می دهم. گفت نه! به من گفته اند از کربلا دست خالی برگردی خانه ات را روی سرت خراب می کنیم. حضرت فرمودند در کوفه به تو خانه می دهم. گفت: نه! من را می کشند. حضرت فرمودند تو اگر من را بکشی از گندم ری هم نخواهی خورد. عمرت کفاف نمی دهد بخواهی از گندم ری بخوری. به تو گندم نخواهد رسید. گفت به جایش جو می خورم! یک حرف به دو نفر زد امام حسین ع. فرق این دو چیست؟ به جفتشان میگوید عمرت کم است. یکی باور می کند. یکی تردید دارد. حالا می رویم جو می خوریم !حالا می رویم یک کاری می کنیم ! جلوی چشم عمر سعد ، مختار اول سر پسر عمر سعد را جدا کرد انداخت در بغلش. این در ازای علی اکبر امام حسین که سر بریدید . سر خودش را هم جدا کرد. سرش را گذاشتند دروازه شهر. مردم امدند دمپایی پرت کردند به صورت عمر سعد! هیچی هم گیرش نیامد از دنیا غیر از لعن و فحش و نفرین..! 🔔 @Aminikhaah_Media
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔈 #اینگونه_حرم_برویم 🔈 جلسه دوم 📅97/12/21 #مشهد 🔔 @Aminikhaah_Media
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت 📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم 🔊 جلسه هشتاد و چهارم #جایگاه_صدق_در_هستی / 40 📅97/12/25 #مشهد #دانشگاه_فردوسی 🔔 @Aminikhaah_Media
💠 🔷 جلسه نهم 🔶 بخش پنجم 📌 بخش آخرکتاب "لهوف" اثر ابن طاووس ، عاقبت قاتلان امام حسین ع را بیان میکند. کسی که شتر امام حسین را کشت ، شتر حضرت را 40 تکه کردند، در هر دیگی که انداختند دیدند پخته نمیشود! اصلا آتش به خودش نمی گرفت! هیچکس نتوانست یک تکه بخورد.. 40 منزل رفت هیچکس نتوانست بخورد ! کسی که پیراهن امام حسین را در آورد دستانش دچار چه مشکلی شد..گردن بندی که از این خانواده به غارت بردند هرکس گردن انداخت بیماری پوستی گرفت هیچ کس نتوانست استفاده کند.. انگشتر امام حسین در هر دست رفت آن دست فلج شد.. خون امام حسین در هر شهر ریخت بد بخت شد ... ارزش داشت؟! بدبختها ! کشتید حسین را چه چیز به دست آوردید؟! چرا باور نمی کنید رو از امام حسین برگردانید بدبخت میشوید ، در این دنیا.. در همین دنیا بدبخت میشویم ، آنهایی که علی را رها کردند بدبخت شدند، آنهایی که حسین را رها کردند بدبخت شدند.. آدم اگر قرار است کشته بشود، پای رکاب امام حسین کشته بشود. یک بیچاره ای از کربلا برگشته بود ، هی گریه میکرد. به او گفتند چه شده؟ گفت به من گفتند برو حسین را بکش 10 دینار به تو میدهیم. من 5 دینار دادم اسب خریدم ، 2 دینار دادم شمشیر و زین خریدم ، رفتم حسین را کشتم و برگشتم، دبه کردند! 5 دینار به من دادند! 7 دینار خودم را هم به من ندادند.. دو باور وقتی ضعیف باشد در انسان ، آدم امام حسین میکشد! یکی باور به "معاد" و دیگری باور به "رازقیت خداست". الان خیلی ها فکر می کنند رزق ما در جیب دشمنان ماست، نه؛ اگر روابط ما با دشمنانمان خوب شود اوضاع بهتر نمیشود ، بلکه بدتر هم میشود.. گناه رزق آدم را می بندد ،همانطور که عمر آدم را کوتاه می کند. گاهی هم فکر می کنیم اگر نسبت به دشمن اظهار چا کرم و نوکرم بکنیم! نانی به ما میرسد. اشتباه است ، بلکه همین نانی هم که داریم آجر میشود. امیر المومنین ع در حکمت 106 نهج البلاغه فرمود هرکس به خاطر اینکه دنیایش رو به راه شود دست از دینش بر دارد،خدا برایش دری باز میکند که صد برابر ضرر خواهد داشت: لا يَترُكُ النّاسُ شَيئاً مِن أمرِ دينِهِم لِاستِصلاحِ دُنياهُم، إلّافَتَحَ اللَّهُ عَلَيهِم ما هُوَ أضَرُّ مِنه ؛ مردم، امرى از امور دين خود را به خاطر آباد كردن دنيايشان فرو نمیگذارند، مگر آن كه خداوند، زيانبارتر از آن را برايشان میگشايد. برای اینکه دنیایت خوب شود دست از یک تکه دینت بر داری دنیایت بدتر خواهد شد، اینها قواعد زندگی است، باور کنید؛ خوشا به حال آنهایی که به یقین میرسند. روزی پیغمبر اکرم ص آمدند در مسجد نماز صبح بخوانند ، دیدند جوانی از انصار، رنگش زرد و چشمش گود شده ، حضرت فرمودند کیف اصبحت؟ چگونه صبح کردی؟ گفت در حال یقینم یا رسول الله ! حضرت فرمودند هر چیزی نشانه ای دارد علامت یقینت چیست؟ گفت آقا من الان حالی دارم انقدر به باور رسیدم در مورد قبر و معاد و قیامت و بهشت و جهنم انگار دارم با چشم خود عرش را می بینم، بهشت را میبینم، اهل بهشت را میبینم. دارم قیامت را می بینم، جهنم و اهلش را می بینم، انقدر به باور رسیدم. پیامبر فرمود: راست میگوید. منِ پیامبر تصدیقت می کنم . حالا چه می خواهی ؟ گفت یا رسول الله از خدا بخواهید من در رکاب شما شهید بشوم .. پیغمبر دعا کردند و اولین جنگی که پیش آمد، نفر دهمی بود که شهید شد. 🔔 @Aminikhaah_Media
💠 🔷 جلسه نهم 🔶 بخش ششم 📌 إنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص صَلَّى بِالنَّاسِ الصُّبْحَ فَنَظَرَ إِلَى شَابٍّ فِي الْمَسْجِدِ وَ هُوَ يَخْفِقُ وَ يَهْوِي بِرَأْسِهِ مُصْفَرّاً لَوْنُهُ قَدْ نَحِفَ جِسْمُهُ وَ غَارَتْ عَيْنَاهُ فِي رَأْسِهِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص كَيْفَ أَصْبَحْتَ يَا فُلَانُ قَالَ أَصْبَحْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مُوقِناً فَعَجِبَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ قَوْلِهِ وَ قَالَ إِنَّ لِكُلِّ يَقِينٍ حَقِيقَةً فَمَا حَقِيقَةُ يَقِينِكَ فَقَالَ إِنَّ يَقِينِي يَا رَسُولَ اللَّهِ هُوَ الَّذِي أَحْزَنَنِي وَ أَسْهَرَ لَيْلِي وَ أَظْمَأَ هَوَاجِرِي فَعَزَفَتْ نَفْسِي عَنِ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَاحَتَّى كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى عَرْشِ رَبِّي وَ قَدْ نُصِبَ لِلْحِسَابِ وَ حُشِرَ الْخَلَائِقُ لِذَلِكَ وَ أَنَا فِيهِمْ وَ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى أَهْلِ الْجَنَّةِ يَتَنَعَّمُونَ فِي الْجَنَّةِ وَ يَتَعَارَفُونَ وَ عَلَى الْأَرَائِكِ مُتَّكِئُونَ وَ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى أَهْلِ النَّارِ وَ هُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ مُصْطَرِخُونَ وَ كَأَنِّي الْآنَ أَسْمَعُ زَفِيرَ النَّارِ يَدُورُ فِي مَسَامِعِي فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِأَصْحَابِهِ هَذَا عَبْدٌ نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْإِيمَانِ ثُمَّ قَالَ لَهُ الْزَمْ مَا أَنْتَ عَلَيْهِ فَقَالَ الشَّابُّ ادْعُ اللَّهَ لِي يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنْ أُرْزَقَ الشَّهَادَةَ مَعَكَ فَدَعَا لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص فَلَمْ يَلْبَثْ أَنْ خَرَجَ فِي بَعْضِ غَزَوَاتِ النَّبِيِّ ص فَاسْتُشْهِدَ بَعْدَ تِسْعَةِ نَفَرٍ وَ كَانَ هُوَ الْعَاشِرَ ؛ امام صادق عليه السّلام فرمود: روزى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله نماز صبح را با مردم گزارد، سپس در مسجد نگاهش به جوانى افتاد كه چرت ميزد و سرش پائين مى افتاد، رنگش زرد بود و تنش لاغر و چشمانش به گودى فرو رفته، رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله به او فرمود: حالت چگونه است؟ عرض كرد: من با يقين گشته ام، رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله از گفته او در شگفت شد [خوشش آمد] و فرمود: همانا هر يقينى را حقيقتى است. حقيقت يقين تو چيست؟ عرض كرد: يا رسول اللَّه همين يقين من است كه مرا اندوهگين ساخته و بيدارى شب و تشنگى روزهاى گرمم بخشيده و از دنيا و آنچه در دنيا هست بى رغبت گشته ام تا آنجا كه گويا عرش پروردگارم را ميبينم كه براى رسيدگى به حساب خلق برپا شده و مردم براى حساب گرد آمده اند و گويا اهل بهشت را مي نگرم كه در نعمت ميخرامند و بر كرسيها تكيه زده، يكديگر را معرفى ميكنند و گويا اهل دوزخ را مى بينم كه در آنجا معذبند و به فريادرسى ناله ميكنند و گويا اكنون آهنگ زبانه كشيدن آتش دوزخ در گوشم طنين انداز است.رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله به اصحاب فرمود: اين جوان بنده ايست كه خدا دلش را بنور ايمان روشن ساخته، سپس به خود او فرمود: بر اين حال كه دارى ثابت باش. جوان گفت: يا رسول اللَّه از خدا بخواه شهادت در ركابت را روزيم كند. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله براى او دعا فرمود. مدتى نگذشت كه در جنگى همراه پيغمبر بيرون رفت و بعد از 9 نفر شهيد گشت و او دهمين (شهيدان آن جنگ) بود.(کافی، ترجمه مصطفوی، ج2، ص53) خدا رحمت کند ایت الله مشکینی را، رئیس مجلس خبرگان بودند، ایشان در جمع طلبه ها درس اخلاق می گفتند، می فرمودند که طلبه ها! شما چطور می توانید شبها بخوابید؟! من که از ترس قیامت شب ها خواب ندارم..! یعنی چی این حرف؟! چقدر آدم میتواند باور داشته باشد ؟! مثل امیر المومنین شبها خواب نداشت از ترس قیامت.. ترس نه مثل دزدی که از پلیس بترسد، بلکه برای آن است که مقام عظمت را میفهمد یعنی چه.. چه کسانی عاشق شهادت میشوند؟ آنهایی که به باور میرسند، به یقین میرسند، اینها عاشق شهادت میشوند.. 🔔 @Aminikhaah_Media
💠 🔷 جلسه نهم 🔶 بخش هفتم 📌 یک نفر دیگر اهل یقین داریم، "اویس قرنی" پیغمبر را ندیده بود ولی اهل یقین بود ؛پیغمبر در جنگ دندانشان شکست، اویس سر سفره بود که دندانش شکست! گفت حتما دندان حبیبم رسول خدا شکسته که دندان من شکست! اینگونه وصل شده بود، در تمام عمرش پیغمبر را ندید امیر المومنین را دید آن هم یک بار وقتی که برای شهادت آمده بود، ابن عباس میگوید در جنگ صفین امیر المومنین فرمود من فردا در حالی با دشمن می جنگم که سپاه من به 1000 نفر رسیده باشد، ابن عباس میگوید پیش خودم گفتم الان خوارج دنبال سوژه می گردند، میشمارند و ما ضایع میشویم! رفتم افراد سپاه را شمردم ، دیدم 999 نفرند! ابن عباس عالم بود ، گفت ناراحت شدم که مبادا دشمن از این موضوع سوء استفاده نکند، گفتم علی جان من شمردم 999 نفرند، حضرت فرمود من یک مهمان دارم ، ناگهان کسی وارد شد،که کلاه خود داشت و دو پر روی کلاه خود، حضرت نگاه کردند و گفتند تو اویس قرنی نیستی؟ گفت چرا اقا جان ، فرمودند تو نفر 1000 منی که امروز شهید میشوی.. ابن عباس در ضمن روایتی نقل می کند: قَالَ ع بِذِي قَارٍ وَ هُوَ جَالِسٌ لِأَخْذِ الْبَيْعَةِ يَأْتِيكُمْ مِنْ قِبَلِ الْكُوفَةِ أَلْفُ رَجُلٍ لَا يَزِيدُونَ رَجُلًا وَ لَا يَنْقُصُونَ رَجُلًا يُبَايِعُونِّي عَلَى الْمَوْتِ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَجَزِعْتُ لِذَلِكَ وَ خِفْتُ أَنْ يَنْقُصَ الْقَوْمُ عَنِ الْعَدَدِ أَوْ يَزِيدُوا عَلَيْهِ فَيَفْسُدُ الْأَمْرُ عَلَيْنَا وَ لَمْ أَزَلْ مَهْمُوماً دَأْبِي إِحْصَاءُ الْقَوْمِ حَتَّى وَرَدَ أَوَائِلُهُمْ فَجَعَلْتُ أُحْصِيهِمْ فَاسْتَوْفَيْتُ عَدَدَهُمْ تِسْعَمِائَةِ رَجُلٍ وَ تِسْعَةً وَ تِسْعِينَ رَجُلًا ثُمَّ انْقَطَعَ مَجِيءُ الْقَوْمِ فَقُلْتُ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ مَا ذَا حَمَلَهُ عَلَى مَا قَالَ فَبَيْنَا أَنَا مُفَكِّرٌ فِي ذَلِكَ إِذْ رَأَيْتُ شَخْصاً قَدْ أَقْبَلَ حَتَّى دَنَا فَإِذَا هُوَ رَاجِلٌ عَلَيْهِ قَبَاءُ صُوفٍ مَعَهُ سَيْفُهُ وَ تُرْسُهُ وَ إِدَاوَتُهُ فَقَرُبَ مِنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ لَهُ امْدُدْ يَدَكَ أُبَايِعْكَ فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ عَلَامَ تُبَايِعُنِي قَالَ عَلَى السَّمْعِ وَ الطَّاعَةِ وَ الْقِتَالِ بَيْنَ يَدَيْكَ حَتَّى أَمُوتَ أَوْ يَفْتَحَ اللَّهُ عَلَيْكَ فَقَالَ لَهُ مَا اسْمُكَ قَالَ أُوَيْسٌ قَالَ أَنْتَ أُوَيْسٌ الْقَرَنِيُّ قَالَ نَعَمْ قَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ أَخْبَرَنِي حَبِيبِي رَسُولُ اللَّهِ ص أَنِّي أُدْرِكُ رَجُلًا مِنْ أُمَّتِهِ يُقَالُ لَهُ أُوَيْسٌ الْقَرَنِيُّ يَكُونُ مِنْ حِزْبِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ يَمُوتُ عَلَى الشَّهَادَةِ يَدْخُلُ فِي شَفَاعَتِهِ مِثْلُ رَبِيعَةَ وَ مُضَرَ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَسُرِّيَ عَنِّي ؛ و هنگامى كه (امیرالمومنین) در منزل ذى قار (نزديكى بصره) براى بيعت كردن نشسته بود فرمود: از سمت كوفه هزار مرد بدون كم و زياد مى آيند و به شرط جان با من بيعت كنند (كه تا دم مرگ دست از يارى من بر ندارند) ابن عباس گويد: من از اين سخن بي تاب شدم و ترسيدم مبادا اين مردم كه از كوفه مى آيند از اين شماره كمتر باشند يا زيادتر شوند آنگاه كار بر ما تباه گردد (و مردم بگويند على عليه السّلام دروغ گفت) و همچنان در شماره آنان اندوهناك بودم تا اينكه جلوداران ايشان در رسيدند و من شماره ميكردم و چون نهصد و نود و نه نفر تمام شمردم دنباله ايشان بريد و ديگر كسى نيامد، من گفتم: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» چه چيز على را وادار كرد بر آنچه گفت؟ همين طور كه من در اين انديشه بودم ناگهان شخصى را ديدم كه مى آيد تا اينكه نزديك شد ديدم مردى است كه جامه پشمين در بر دارد و شمشير و سپر همراه او است، پس نزديك امير المؤمنين عليه السّلام رفته به وى عرض كرد: دست خود را دراز كن تا با تو بيعت كنم، امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: بر چه چيز با من بيعت كنى؟ عرض كرد: بر شنيدن (سخنانت) و پيروى (دستوراتت) و جنگيدن در ركاب تو تا مرگم فرا رسد يا اينكه خداوند فتح و فيروزى نصيبت گرداند، حضرت به او فرمود: نامت چيست؟ عرض كرد: اويس، فرمود: تو اويس قرنى هستى؟ عرض كرد: آرى، فرمود: «اللَّه اكبر» حبيب من رسول خدا (ص) به من خبر داد كه مردى از امت او را (خواهم ديد و) درك خواهم نمود و او را اويس قرنى ميگويد، و او از حزب خدا و رسول اوست مرگش به شهادت (در راه دين) خواهد بود، و (گروه بسيارى) مانند (بسيارى گروه دو قبيله) ربيعه و مضر در شفاعت او (در روز رستاخيز) در آيند، (و به وسيله شفاعتش از آتش دوزخ رهائى يابند) ..(ادامه روایت در بخش بعدی) 🔔 @Aminikhaah_Media
💠 🔷 جلسه نهم 🔶 بخش هشتم (ادامه روایت):.. ابن عباس میگوید: به خدا (با آمدن اويس و تكميل شدن عدد- هزار- كه مولا فرموده بود) اندوه من برطرف شد. (ارشاد شیخ مفید ، ترجمه رسولی محلاتی، ج1، ص 315و316) این شهدا اسرار دارند با اهل بیت.. شهید حججی دیدید چگونه بود این شهید چه ایمانی داشت؟ چه باوری داشت؟ چه قلب منوری داشت به ایمان.. حالا این شهدا روز قیامت به یک نفر غبطه می خورند، امام سجاد فرمود : عموی من عباس روز قیامت درجه ای دارد که همه شهدا به ایشان غبطه می خورند. امام سجاد ع در ضمن حدیثی می فرمایند:.. رَحِمَ اللَّهُ الْعَبَّاسَ فَلَقَدْ آثَرَ وَ أَبْلَى وَ فَدَى أَخَاهُ بِنَفْسِهِ حَتَّى قُطِعَتْ يَدَاهُ فَأَبْدَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ بِهِمَا جَنَاحَيْنِ يَطِيرُ بِهِمَا مَعَ الْمَلَائِكَةِ فِي الْجَنَّةِ كَمَا جَعَلَ لِجَعْفَرِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ إِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مَنْزِلَةً يَغْبِطُهُ بِهَا جَمِيعُ الشُّهَدَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ؛ خدا عمويم عباس را رحمت كند كه جانبازى كرد و خود را فداى برادر كرد تا دو دستش قطع شد و خدا در عوض به او دو بال داد كه به وسیله آنها با فرشتگان در بهشت پرواز میکند، چنانچه به جعفر بن ابى طالب عطا كرد و براى عباس نزد خداى تبارك و تعالى مقامى است كه در قيامت همه شهداء و اولين و آخرين بدان رشك برند. (امالی صدوق ، ترجمه کمره ای ، ص462 و 463) عموی من به جای دو دست دو بال دارد که در آسمان بهشت پرواز می کند و همه شهدا به مقام او می نگرند که چه مقامی در پیش خدا دارد؛ جان ها به فدای تو آقا جان.. 🔔 @Aminikhaah_Media