طرح کلي 16.mp3
20.17M
🔈 #طرح_کلی_اندیشه_اسلامی_در_قرآن
🔊 جلسه شانزدهم
📅97/12/06
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 74.mp3
7.64M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم
🔊 جلسه هفتاد و چهارم
#جایگاه_صدق_در_هستی / 30
📅97/12/07
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #باورهای_یک_یاور
🔷 جلسه هفتم
🔶 بخش دوم
🔷 کسی که میخواهد کنار امیرالمومنین باشد شرطش همین است. (ما منا الا مسموم او مقتول) ما اهل بیت را یا مسموم میکنند یا میکشند. اصل قاعده و ماجرا این است و غیر از این نمی شود. حالا اگر قضیه این است باید چه کار کرد؟
کار که سخت می شود می فرماید: ( اعرف الحق تعرف اهله )، حق را بشناس سپس ببین چه کسی اهل حق است. ابتدا باید حق را تشخیص داد اگر حق را تشخیص دادیم اهل حق را هم می توانیم تشخیص دهیم. دیگر عناوین افراد ما را فریب نمی دهد بلکه میتوانیم تشخیص دهیم که فلان آقا 40 درصد اعمالش حق است و فلانی 20 درصد و.. ؛ شاخص ما قرآن و اهل بیت هستند. علاوه بر آن طبق روایات در دوره ی آخرالزمان باید از مرجع عادل و باتقوا که اهل هوی و هوس نباشد، تقلید کرد، واجب است که تقلید کنیم. به چه معنا ؟ به این معنا که ما میخواهیم از شمای مرجع، حرف قرآن را بشنویم، اگر روشن شود که جایی خلاف قرآن سخنی گفتید نه تنها به آن عمل نمی کنیم بلکه شما نیز از صلاحیت تقلید ساقط می شوید. در همین انقلاب خودمان نمونه هایی از این دست داشتیم که منحرف شدند و بعد از انحرافشان مردم آن ها را کنار زده و طرد کردند.
شخصی به نام "شلمغانی" که دستیار نائب سوم امام زمان بود ، بعد از به زندان افتادن حسین روح نوبختی، ایشان مراجعان را به شلمغانی ارجاع دادند اما بعد از مدتی ادعا کرد که نائب حقیقی خود اوست و سپس ادعای امامت و نبوت و در آخر هم ادعای الوهیت کرد! امام به شیعیانشان نامه نوشتند و در آن نامه 3 بار این شخص را لعنت کردند و درباره آن به شیعیانشان هشدار می دهند. درست است که تا چند روز پیش نائب امام بود، اما اینگونه نیست که اگر یکی به عنوان نائب انتخاب شد تا آخر بماند. بلکه اگر از حق عدول کرد کنار گذاشته می شود.
حق را باید تشخیص داد، باید مدام خودمان و دیگران را با شاخص حق بسنجیم تا مبادا از آن عدول کنیم. اگر اطرافیانمان از حق منحرف شدند تذکر بدهیم، نباید نگاه کنیم که کجا شلوغ تر است و چه رسمی بین مردم رایج تر است. این اشتباه است که هر چه بیشتر طرفدار داشت همان حق و درست باشد، دنبای اکثریت بروی وارد جهنم میشوی! آیه قرآن گزارش می دهد اکثر مردم مسیرشان بر اساس پیروی هوای نفس است. اگر ما نیز بخواهیم به دنبال این اکثریت که در پی هوای نفسشان هستند حرکت کنیم، عاقبت به شر خواهیم شد: وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُون ؛ اگر از بيشتر كسانى كه در روى زمين هستند اطاعت كنى، تو را از راه خدا گمراه مى كنند (زيرا) آنها تنها از گمان پيروى مىنمايند، و تخمين و حدس (واهى) مىزنند. (انعام/116)
در دوران امام رضا ع فتنه هایی پدید آمد که سرمنشا آن ها عده ای به نام "واقفین" بودند، آن ها معتقد بودند امام کاظم ع از دنیا نرفته اند بلکه غیبت کرده و ایشان همان مهدی موعودند، بنابراین امام رضا ع را به عنوان امام بعدی قبول نداشتند؛ این اعتقاد آن ها هم دو دلیل داشت ، یکی اینکه در زمانی که امام کاظم ع در زندان بودند مقداری پول از ایشان دست این جماعت بود و بعد از شهادت امام از آنجایی که نمیخواستند پول ها را برگردانند گفتند که امام وفات نکرده بلکه غیبت فرموده و بازمی گردند و بعد از بازگشتشان پول ها را به دست خودشان می دهیم!
دلیل دیگرشان آن بود که امام رضا ع تا سن 48 سالگی بچه دار نمیشدند و همین باعث شده بود که به ایشان خرده بگیرند که شما چگونه امامی هستی که تا این سن بچه دار نشده ای؟حتی بعد از بچه دار شدنشان هم برادران ایشان گفتند شاید بچه کسی دیگر را آورده باشی! شخصی را به عنوان قیافه شناس آوردند و به امام عرض کردند شما بیرون خانه باشید تمام فامیل در اتاقی جمع شدند و امام جواد ع را وسط قرار دادند قیافه شناس همه را تک تک بررسی کرد و گقت بچه هیچ کدامتان نیست، فرزند آن آقایی است که بیرون از در مشغول باغبانی بود(امام رضا ع )، امام رضا ع با چنین شرایطی روبه رو بوده اند آنگونه حرف های مردم و بستگانشان را می شنیدند و در راه خدا تحمل می کردند ، لقب "غریب الغربا" هم که به ایشان می دهند برای دوران خود ایشان است که تک و تنها بودند.
🔔 @Aminikhaah_Media
پرديس انديشه 15.mp3
23.64M
🔈 #پردیس_اندیشه
🔊 #تحلیل_مغالطه / 15
📅97/12/08
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #باورهای_یک_یاور
🔷 جلسه هفتم
🔶 بخش سوم
🔷امام رضا ع سخنرانی بسیار زیبایی دارند. ایشان میفرمایند پیامبر ص که از دنیا رفتند عده ای خواستند نور خدا را خاموش کنند اما خدا نگذاشت و نور خودش را با امیرالمومنین ع ادامه داد. همانطور بعد از وفات پدرم موسی بن جعفر ع ، علی بن ابی حمزه و اصحابش خواستند نور خدا را خاموش کنند، اما خدا نخواهد گذاشت. ایشان فرمودند اهل حق و اهل باطل تفاوتی دارند و آن هم این است که اهل حق اگر یک نفر از میان آن ها کم و یا یک نفر به آن ها اضافه شود ناراحت و خوشحال نمی شوند ، زیرا نسبت به حق یقین دارند و حق را می شناسند ، اما چون اهل باطل در شک هستند چشمشان به این است که یک نفر به آن ها اضافه شود و یا مبادا یک نفرشان کم شود:
وَقَفَ عَلِيٌّ أَبُو الْحَسَنِ فِي بَنِي زُرَيْقٍ فَقَالَ لِي وَ هُوَ رَافِعٌ صَوْتَهُ يَا أَحْمَدُ قُلْتُ لَبَّيْكَ قَالَ إِنَّهُ لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ص جَهَدَ النَّاسُ فِي إِطْفَاءِ نُورِ اللَّهِ فَأَبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَلَمَّا تُوُفِّيَ أَبُو الْحَسَنِ ع جَهَدَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي حَمْزَةَ وَ أَصْحَابُهُ فِي إِطْفَاءِ نُورِ اللَّهِ فَأَبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ إِنَّ أَهْلَ الْحَقِّ إِذَا دَخَلَ عَلَيْهِمْ دَاخِلٌ سُرُّوا بِهِ وَ إِذَا خَرَجَ عَنْهُمْ خَارِجٌ لَمْ يَجْزَعُوا عَلَيْهِ وَ ذَلِكَ أَنَّهُمْ عَلَى يَقِينٍ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ إِنَّ أَهْلَ الْبَاطِلِ إِذَا دَخَلَ فِيهِمْ دَاخِلٌ سُرُّوا بِهِ وَ إِذَا خَرَجَ عَنْهُمْ خَارِجٌ جَزِعُوا عَلَيْهِ وَ ذَلِكَ أَنَّهُمْ عَلَى شَكٍّ مِنْ أَمْرِهِمْ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ يَقُولُ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ قَالَ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع الْمُسْتَقَرُّ الثَّابِتُ وَ الْمُسْتَوْدَعُ الْمُعَارُ (بحارالانوار، ج48، ص261)؛ وقتى پيامبر اكرم از دنيا رفت مردم كوشيدند نور خدا را خاموش كنند ولى خدا امتناع ورزيده جز اينكه نور خود را بوسيله امير المؤمنين تكميل نمايد. پس از درگذشت حضرت موسى ابن جعفر ، على بن ابى حمزه و اصحابش كوشش كردند كه نور خدا را خاموش كنند ولى خدا نور خويش را تكميل ميكند، اهل حق وقتى يك نفر با آنها همآهنگ شود خوشحال مي شوند، ولى وقتى كسانى از ميان آنها خارج شد ناراحت نميشوند چون در دين و اعتقاد خود يقين دارند. اما پيروان باطل وقتى كسى وارد آنها شود شاد ميشوند، اگر كسى از ميانشان خارج شود ناراحت ميگردند. چون در اعتقاد خود شك دارند. خداوند عزّ و جل ميفرمايد: فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ آنگاه حضرت ابو عبد اللَّه فرمود: ايمان مستقر ثابت است و ايمان مستودع عاريه و امانت است.
این روایت معیار بسیار خوبی برای سنجش ماست. زمانی که کسی از گروهمان ، هیاتمان و ... می رود آیا به مسیرمان شک میکنیم؟ آیا سست می شویم؟ و یا آنکه حق را می شناسیم و بر آن استوار میمانیم؟ دیگر تاسف خوردن ندارد ، در اینجا آیه قرآن هم همین را می فرماید: ... وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَ لَيَزِيدَنَّ كَثِيراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْياناً وَ كُفْراً فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِين ؛ ...ولى آنچه بر تو از سوى پروردگارت نازل شده، (نه تنها مايه بيدارى آنها نمىگردد، بلكه) بر طغيان و كفر بسيارى از آنها مىافزايد. (مائده/68)؛ بنا بر اين، از اين قوم كافر، (و مخالفت آنها،) غمگين مباش.
خطاب به پیامبر می فرماید: برای کافرین تاسف نخور که جهنمی شدند، ارشادشان بکن ، اما اگر نیامدند ، به درک! لکم دینکم و لی دین (سوره ی مبارکه کافرون)
🔔 @Aminikhaah_Media
زندگي به سبک بندگي 10.mp3
16.58M
🔈 #زندگی_به_سبک_بندگی
🔈 مروری بر حدیث عنوان بصری
🔊 جلسه دهم l پایانی
📅97/12/08
#مشهد
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #باورهای_یک_یاور
🔷 جلسه هفتم
🔶 بخش چهارم
🔷داستان بسیار جالبی نقل شده است. دو برادر بودند که یکی مومن و دیگری کافر بود و به همین دلیل با هم ارتباطی نداشتند. روزی برادر مومن پیش خود گفت من که در این سالها از مسلمانی خود خیری ندیدم بگذار یک روز بروم نزد برادرم و مانند او زندگی کنم. از آن طرف برادر دیگر هم پیش خود گفت من که در این سالها بی دین و ایمانی خیری ندیدم بگذار یک روز هم بروم نزد برادر مومنم. در میانه راه و قبل از آنکه این دو برادر به هم برسند عزرائیل جان هر دو را گرفت. آن برادر مومن به خاطر همان یک لحظه شک جهنمی و برادر کافر به خاطر همان یک لحظه امید به خدا بهشتی شد!
اینطور است. زندگی افراد دنیا پرست آخرش هیچ تحفه ای ندارد. قرآن به ما می گوید به راهی که در آن هستی شک نکن. تعداد زیاد آن طرف تو را به شک نیندازد. هیچ جای عالم مزه غم و اشک بر اباعبدالله را نمی دهد.
امیرالمونین در نامه 36 نهج البلاغه می فرمایند : ..لَا يَزِيدُنِي كَثْرَةُ النَّاسِ حَوْلِي عِزَّةً وَ لَا تَفَرُّقُهُمْ عَنِّي وَحْشَة.. :نه فراوانى مردم مرا توانمند مىكند، و نه پراكندگى آنان مرا هراسناك مىسازد .(نهج البلاغه صبحی صالح، ترجمه دشتی، ص 409)
شهید بهشتی در طول عمر شریفشان از طرف بنی صدر آماج تهمت های بسیاری بودند. اواخر عمرشان خدمت امام میرسند که نسبت به این اوضاع درد و دل کند. امام می فرمایند آقای بهشتی این شعارها را می شنوی؟ (صدای مردم که در حسینیه جماران برای سخنرانی امام جمع شده بودند و در ابراز علاقه به حضرت امام شعار میدادند) ، والله قسم اگر همه این ها علیه من شعار بدهند ذره ای برای من تفاوت نخواهد کرد! این چه ایمانی است؟!
نباید به زبان مردم توجه کرد. این اشتباه است که "تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها". خیلی چیزها درباره امیرالمومنین گفتند و چیزکی هم در کار نبود! اصلا ما باید این چیزها را بشنویم و تحمل کنیم تا مومن واقعی شویم!
الْمُؤْمِنُ فِي الدُّنْيَا غَرِيبٌ لَا يَجْزَعُ مِنْ ذُلِّهَا وَ لَا يَتَنَافَسُ أَهْلَهَا فِي عِزِّهَا ؛مؤمن در دنيا غريب است، از ذلتش بيتابى نكند، و با اهل آن بر سر عزتش رقابت ننمايد. (تحف العقول ، ترجمه جنتی؛ ص370) مومن در دنیا غریب است، بی کس و کار است. وقتی از دنیا رفت طرفدار پیدا می کند. مومن در دنیا باید احساس غربت و تنهایی داشته باشد. اولیا خدا اینگونه زندگی کردند.
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 75.mp3
7.49M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم
🔊 جلسه هفتاد و پنجم
#جایگاه_صدق_در_هستی / 31
📅97/12/11
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #باورهای_یک_یاور
🔷 جلسه هشتم
🔶 بخش اول
🔷 جندب بن عبدالله میگوید بعد از اینکه مردم با عثمان خلیفه سوم بیعت کردند ( شب های قبل توضیح دادیم که حضرت علی علیه السلام در شورا رأی آوردند ولی قبول نکردند که به سیره خلفای قبلی عمل کنند برای همین آنها به عثمان گفتند خلیفه بشود.) خدمت حضرت علی علیه السلام رسیدم. دیدم حضرت خیلی ناراحت هستند. گفتم آقا جان چه شده است ؟ چرا اینطور شد چرا شما انتخابات را باختید چرا رای نیاوردید این چه وضعی بود؟ مردم بر سر شما آوردند؟ آخر کسی که علی علیه السلام را رها میکند و سراغ دیگری میرود که یک هزارم فضایل امیرالمومنین را ندارد؟ حضرت علی علیه السلام فرمودند صبر جمیل، باید صبر کرد، باید تحمل کرد.
جندب بن عبدالله گفت آقا جان شما که صبر دارید؛ الان وقت صبر کردن نیست الان باید کاری کرد، اینطور نمیشود هر انتخاباتی که شد، دیگری را خلیفه کردند سقیفه را بر شما تحمیل کردند، انتخابات دوم که در واقع انتخابات هم نبود خلیفه دوم انتخاب شد، نمیشود به همین ترتیب ادامه پیدا کند ، شما باید کاری بکنید سه خلیفه به این روش انتخاب کردند. حضرت فرمود مثلاً چه کار باید کرد؟ گفت آقا جان شما بلند شوید. قیام کنید. به خیابان بیایید. فراخوان بدهید. مردم جمع شوند و یادآوری کنید نسبت شما با پیغمبر ص چه بوده است فضائل خود را به مردم یادآوری کنید. آن تعدادی که شما را قبول دارند به سمت شما می آیند. اگر ده درصد مردم به شما رو بیاورند شما با آن ۱۰ درصد به آن ۹۰ درصد باقیمانده فشار بیاورید تا آن ۹۰ درصد حرف شما را قبول کنند و در غیر این صورت با این ۱۰ درصد با آنها جنگ کنید. (گفت ۱۰ درصد، یعنی تصور این بود که، حداقل ۱۰ درصد رای در بین مردم وجود دارد و با این ۱۰ درصد میشود تشویق کرد و رای جمع کرد .)
امیرالمومنین فرمودند جندب! به نظر تو من ده درصد رای دارم؟ جندب گفت بله آقا جان ده درصد رای دارید، حضرت فرمودند من نظرم این نیست ، من دو درصد رای هم ندارم ، از هر ۱۰۰ نفر دو نفر هم طرفدار من نیست، تومیگویی ۱۰ درصد؟!
میدانی چرا اینگونه است؟ مردم به قریش نگاه میکنند چون قریش هم دستگاه تبلیغاتی دارد، شعار میدهد تخریب میکند، علیه ما صحبت می کنند، عموم مردم میلی به ما ندارند و ما جذابیتی برای اکثر مردم نداریم.
جُنْدَبِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ- وَ قَدْ بُويِعَ لِعُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ- فَوَجَدْتُهُ مُطْرِقاً كَئِيباً، فَقُلْتُ لَهُ: مَا أَصَابَكَ- جُعِلْتُ فِدَاكَ- مِنْ قَوْمِكَ؟. فَقَالَ: صَبْرٌ جَمِيلٌ. فَقُلْتُ: سُبْحَانَ اللَّهِ! وَ اللَّهِ إِنَّكَ لَصَبُورٌ. قَالَ: فَأَصْنَعُ مَا ذَا؟
قُلْتُ: تَقُومُ فِي النَّاسِ وَ تَدْعُوهُمْ إِلَى نَفْسِكَ وَ تُخْبِرُهُمْ أَنَّكَ أَوْلَى بِالنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ بِالْفَضْلِ وَ السَّابِقَةِ، وَ تَسْأَلُهُمُ النَّصْرَ عَلَى هَؤُلَاءِ الْمُتَظَاهِرِينَ عَلَيْكَ، فَإِنْ أَجَابَكَ عَشَرَةٌ مِنْ مِائَةٍ شَدَّدْتَ بِالْعَشَرَةِ عَلَى الْمِائَةِ، فَإِنْ دَانُوا لَكَ كَانَ ذَلِكَ مَا أَحْبَبْتَ، وَ إِنْ أَبَوْا قَاتِلْهُمْ، فَإِنْ ظَهَرْتَ عَلَيْهِمْ فَهُوَ سُلْطَانُ اللَّهِ الَّذِي آتَاهُ نَبِيَّهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ كُنْتَ أَوْلَى بِهِ مِنْهُمْ، وَ إِنْ قُتِلْتَ فِي طَلَبِهِ قُتِلْتَ إِنِ شَاءَ اللَّهُ شَهِيداً، وَ كُنْتَ أَوْلَى بِالْعُذْرِ عِنْدَ اللَّهِ، لِأَنَّكَ أَحَقُّ بِمِيرَاثِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ.
فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: أَ تَرَاهُ يَا جُنْدَبُ كَانَ يُبَايِعُنِي عَشَرَةٌ مِنْ مِائَةٍ؟ فَقُلْتُ: أَرْجُو ذَلِكَ. فَقَالَ: لَكِنِّي لَا أَرْجُو، وَ لَا مِنْ كُلِّ مِائَةٍ اثْنَانِ وَ سَأُخْبِرُكَ مِنْ أَيْنَ ذَلِكَ، إِنَّمَا يَنْظُرُ النَّاسُ إِلَى قُرَيْشٍ، وَ إِنَّ قُرَيْشاً يَقُولُ إِنَّ آلَ مُحَمَّدٍ يَرَوْنَ لَهُمْ فَضْلًا عَلَى سَائِرِ قُرَيْشٍ، وَ إِنَّهُمْ أَوْلِيَاءُ هَذَا الْأَمْرِ دُونَ غَيْرِهِمْ مِنْ قُرَيْشٍ، وَ إِنَّهُمْ إِنْ وَلُوهُ لَمْ يَخْرُجْ مِنْهُمْ هَذَا السُّلْطَانُ إِلَى أَحَدٍ أَبَداً، وَ مَتَى كَانَ فِي غَيْرِهِمْ تَدَاوَلُوهُ بَيْنَهُمْ، وَ لَا وَ اللَّهِ لَا تَدْفَعُ إِلَيْنَا- هَذَا السُّلْطَانَ- قُرَيْشٌ أَبَداً طَائِعِينَ.. .
حضرت در جای دیگر می فرمایند من در حالی صبر کردم که تیغ در چشم و استخوان در گلو داشتن و ۲۵ سال اینگونه صبر کردم:
صَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًى صبر کردم درحالی که در خار در چشم و استخوان در گلو یم بود.. .(علل الشرایع، ج1، ص151)
✅ @Aminikhaah
ورود به الميزان 01.mp3
16.24M
🔈 #ورود_به_المیزان
📢 جلسه اول
📅97/12/11
#مشهد
#مدرسه_علمیه_حضرت_مهدی عج
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 76.mp3
6.98M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم
🔊 جلسه هفتاد و ششم
#جایگاه_صدق_در_هستی / 32
📅97/12/12
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #باورهای_یک_یاور
🔷 جلسه هشتم
🔶 بخش دوم
🔷وقتی معاویه لشکر امام حسن علیه السلام را از هم پاشید و همه متفرق شدند اصحاب امام حسن مجتبی علیه السلام با حضرت گفتوگو کردند. یک نفر گفت اینجا فقط بیست نفر هستند که صحبت می کنند و بقیه سکوت کردند. این ۲۰ نفر بلند شدند و گفتند آقا جان ما بیست نفر در رکاب شما آماده جنگیدن هستیم و می توانیم اقدام کنیم و انقلاب کنیم و حرکت کنیم.
فضای سیاسی دوران امام حسن مجتبی بسیار بد بود و امام حسن مجتبی مظلوم واقع شدند. تاریخ امام حسن مجتبی علیه السلام را در هیچ مناسبتی نمیگوییم. ۲۸ صفر در مورد پیغمبر ص صحبت می کنیم و نیمه ماه رمضان هم در مورد ماه رمضان. تاریخ امام حسن مجتبی علیه السلام را نه در محرم می گوییم نه در صفر و نه در رمضان. این بخش از تاریخ بسیار مهم است. امام حسن مجتبی علیه السلام سید شباب اهل جنت است. امام حسن مجتبی علیه السلام مقامشان از امام حسین علیه السلام بالاتر است. اما آنقدر غریب هستند که هیچ حرفی از ایشان نیست.
معاویه در لشکر امام حسن مجتبی علیه السلام نفوذ کرد به چند جاسوس پول داد و یکی از فرماندهان لشکر امام حسن مجتبی علیه السلام را خرید. بعد به آنان پول داد تا شبانه به خیمه امام حسن مجتبی علیه السلام بروند و حضرت را دستگیر کنند و به معاویه تحویل دهند. آنها شبانه به خیمه امام حسن رفتند. سجاده را از زیر پای امام حسن مجتبی کشیدند. برخی از اصحاب به کمک امام حسن مجتبی رفتند و نجاتشان دادند. بعضی دیگر از آنهایی که در رکاب امام حسن مجتبی علیه السلام بودند در مدائن ، وقتی امام حسن مجتبی علیه السلام وارد مدائن شدند چند نفر از دور و بری های شان که شنیده بودند مسیر امام کجاست پشت درخت کمین کردند و با شمشیر به پای امام حسن مجتبی ضربه وارد کردند و ایشان را مجروح کردند. حضرت وقتی به مدائن رسیدند بستری شدند .
معاویه همچنان با شعار و تبلیغات و تهدید و پول فضای سیاسی کوفه را علیه امام حسن مجتبی علیه السلام میکرد . مردم به امام پشت کردند امام حسن مجتبی علیه السلام برای مردم سخنرانی کردند. در مسجد کوفه برای مردم خطبه خواندند جمعیت زیادی سرتاسر نشسته بودند. حضرت فرمودند ما دو راه داریم یا باید با معاویه جنگ کنیم که عزت دنیا و آخرت ما در این است . اگر شهید شویم به بهشت میرویم اگر پیروز شویم بر معاویه غلبه کرده ایم .
راه دوم مذاکره با معاویه که ذلت دنیا و آخرت را قبول کنیم و هر چه میگوید بپذیریم. البته امام حسن علیه السلام ده شرط برای مذاکره با معاویه گذاشته بودند. مردم یک صدا شعار دادند. همه بلند شدند و با یکدیگر به جای اینکه تکبیر بگویند و یا شعار دهند یک صدا گفتند ما می خواهیم زنده بمانیم. ما جنگ نمی خواهیم. ما درگیری نمیخواهیم. ما همان ذلتی را که گفتی می خواهیم.
بعد از آن امام حسن علیه السلام سپاه چهار هزار نفری را که به بصره فرستاده بود فراخواند. ایشان تصمیم گرفت با معاویه بیعت کند و تن به مذاکره بدهد، معاویه از شام و عراق آمد و به کوفه رسید. در مسجد کوفه همه اصحاب امام حسن مجتبی علیه السلام جمع شده بودند و در صف ایستاده بودند آنها تک به تک با معاویه دست دادند و به او گفتند تو امیرالمومنین ما باش و بعد به امام حسن علیه السلام نیز گفتند بیا بیعت کن . امام حسن مجتبی علیه السلام پیکی به فرمانده سپاه چهار هزار نفره بصره فرستاد که به کوفه بیاید و بیعت کند ، فرمانده سپاه در جواب پیک گفت به امام حسن مجتبی علیهالسلام بگویید من قسم خوردم معاویه را ملاقات نکنم مگر اینکه بین من و او شمشیر باشد. من قسم شرعی خوردم. حضرت فرمودند به او بگویید برگردد. اشکال ندارد وقت ملاقات او با معاویه بین آن دو نفر شمشیر بگذارید. یک طرف معاویه طرف دیگر او و در میان شمشیر باشد. ۴ هزار نیرو به کوفه آمد فرمانده به مسجد کوفه رفت. وقتی فضای سیاسی را دید به شدت آشفته شد و به حضرت گفت آقا جان برایم سخت است که با معاویه بیعت کنم. حضرت فرمود این خواست مردم است. مردم خودشان خواستند برو و بیعت کن. فرمانده خواست برگردد که حضرت فرمود برو و بیعت کن و به ۴ هزار نیروی خودت هم بگو بروند بیعت کنند. خودش به همراه ۴ هزار نیرو شمشیری در میان گذاشتند و در بالای شمشیر با معاویه دست دادند.
بعد از آن معاویه که می دانست مردم طرفدار او هستند به تعهدات صلح نامه عمل نکرد و تعهد خود را شکست. امام حسن مجتبی علیه السلام دوباره با مردم گفتگو کرد. ایشان فرمودند معاویه مذاکرات را بر هم زده و صلح نامه را پاره کرده و زیر تعهداتش زده است. مردم گفتند اشکال ندارد آقا جان مهم همین است که زنده ایم و زندگی می کنیم! (برای مطالعه بیشتر ر.ک صلح امام حسن مجتبی ع ، شیخ راضی آل یاسین، ترجمه آیت الله خامنه ای)
🔔 @Aminikhaah_Media