زندگي به سبک بندگي 10.mp3
16.58M
🔈 #زندگی_به_سبک_بندگی
🔈 مروری بر حدیث عنوان بصری
🔊 جلسه دهم l پایانی
📅97/12/08
#مشهد
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #باورهای_یک_یاور
🔷 جلسه هفتم
🔶 بخش چهارم
🔷داستان بسیار جالبی نقل شده است. دو برادر بودند که یکی مومن و دیگری کافر بود و به همین دلیل با هم ارتباطی نداشتند. روزی برادر مومن پیش خود گفت من که در این سالها از مسلمانی خود خیری ندیدم بگذار یک روز بروم نزد برادرم و مانند او زندگی کنم. از آن طرف برادر دیگر هم پیش خود گفت من که در این سالها بی دین و ایمانی خیری ندیدم بگذار یک روز هم بروم نزد برادر مومنم. در میانه راه و قبل از آنکه این دو برادر به هم برسند عزرائیل جان هر دو را گرفت. آن برادر مومن به خاطر همان یک لحظه شک جهنمی و برادر کافر به خاطر همان یک لحظه امید به خدا بهشتی شد!
اینطور است. زندگی افراد دنیا پرست آخرش هیچ تحفه ای ندارد. قرآن به ما می گوید به راهی که در آن هستی شک نکن. تعداد زیاد آن طرف تو را به شک نیندازد. هیچ جای عالم مزه غم و اشک بر اباعبدالله را نمی دهد.
امیرالمونین در نامه 36 نهج البلاغه می فرمایند : ..لَا يَزِيدُنِي كَثْرَةُ النَّاسِ حَوْلِي عِزَّةً وَ لَا تَفَرُّقُهُمْ عَنِّي وَحْشَة.. :نه فراوانى مردم مرا توانمند مىكند، و نه پراكندگى آنان مرا هراسناك مىسازد .(نهج البلاغه صبحی صالح، ترجمه دشتی، ص 409)
شهید بهشتی در طول عمر شریفشان از طرف بنی صدر آماج تهمت های بسیاری بودند. اواخر عمرشان خدمت امام میرسند که نسبت به این اوضاع درد و دل کند. امام می فرمایند آقای بهشتی این شعارها را می شنوی؟ (صدای مردم که در حسینیه جماران برای سخنرانی امام جمع شده بودند و در ابراز علاقه به حضرت امام شعار میدادند) ، والله قسم اگر همه این ها علیه من شعار بدهند ذره ای برای من تفاوت نخواهد کرد! این چه ایمانی است؟!
نباید به زبان مردم توجه کرد. این اشتباه است که "تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها". خیلی چیزها درباره امیرالمومنین گفتند و چیزکی هم در کار نبود! اصلا ما باید این چیزها را بشنویم و تحمل کنیم تا مومن واقعی شویم!
الْمُؤْمِنُ فِي الدُّنْيَا غَرِيبٌ لَا يَجْزَعُ مِنْ ذُلِّهَا وَ لَا يَتَنَافَسُ أَهْلَهَا فِي عِزِّهَا ؛مؤمن در دنيا غريب است، از ذلتش بيتابى نكند، و با اهل آن بر سر عزتش رقابت ننمايد. (تحف العقول ، ترجمه جنتی؛ ص370) مومن در دنیا غریب است، بی کس و کار است. وقتی از دنیا رفت طرفدار پیدا می کند. مومن در دنیا باید احساس غربت و تنهایی داشته باشد. اولیا خدا اینگونه زندگی کردند.
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 75.mp3
7.49M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم
🔊 جلسه هفتاد و پنجم
#جایگاه_صدق_در_هستی / 31
📅97/12/11
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #باورهای_یک_یاور
🔷 جلسه هشتم
🔶 بخش اول
🔷 جندب بن عبدالله میگوید بعد از اینکه مردم با عثمان خلیفه سوم بیعت کردند ( شب های قبل توضیح دادیم که حضرت علی علیه السلام در شورا رأی آوردند ولی قبول نکردند که به سیره خلفای قبلی عمل کنند برای همین آنها به عثمان گفتند خلیفه بشود.) خدمت حضرت علی علیه السلام رسیدم. دیدم حضرت خیلی ناراحت هستند. گفتم آقا جان چه شده است ؟ چرا اینطور شد چرا شما انتخابات را باختید چرا رای نیاوردید این چه وضعی بود؟ مردم بر سر شما آوردند؟ آخر کسی که علی علیه السلام را رها میکند و سراغ دیگری میرود که یک هزارم فضایل امیرالمومنین را ندارد؟ حضرت علی علیه السلام فرمودند صبر جمیل، باید صبر کرد، باید تحمل کرد.
جندب بن عبدالله گفت آقا جان شما که صبر دارید؛ الان وقت صبر کردن نیست الان باید کاری کرد، اینطور نمیشود هر انتخاباتی که شد، دیگری را خلیفه کردند سقیفه را بر شما تحمیل کردند، انتخابات دوم که در واقع انتخابات هم نبود خلیفه دوم انتخاب شد، نمیشود به همین ترتیب ادامه پیدا کند ، شما باید کاری بکنید سه خلیفه به این روش انتخاب کردند. حضرت فرمود مثلاً چه کار باید کرد؟ گفت آقا جان شما بلند شوید. قیام کنید. به خیابان بیایید. فراخوان بدهید. مردم جمع شوند و یادآوری کنید نسبت شما با پیغمبر ص چه بوده است فضائل خود را به مردم یادآوری کنید. آن تعدادی که شما را قبول دارند به سمت شما می آیند. اگر ده درصد مردم به شما رو بیاورند شما با آن ۱۰ درصد به آن ۹۰ درصد باقیمانده فشار بیاورید تا آن ۹۰ درصد حرف شما را قبول کنند و در غیر این صورت با این ۱۰ درصد با آنها جنگ کنید. (گفت ۱۰ درصد، یعنی تصور این بود که، حداقل ۱۰ درصد رای در بین مردم وجود دارد و با این ۱۰ درصد میشود تشویق کرد و رای جمع کرد .)
امیرالمومنین فرمودند جندب! به نظر تو من ده درصد رای دارم؟ جندب گفت بله آقا جان ده درصد رای دارید، حضرت فرمودند من نظرم این نیست ، من دو درصد رای هم ندارم ، از هر ۱۰۰ نفر دو نفر هم طرفدار من نیست، تومیگویی ۱۰ درصد؟!
میدانی چرا اینگونه است؟ مردم به قریش نگاه میکنند چون قریش هم دستگاه تبلیغاتی دارد، شعار میدهد تخریب میکند، علیه ما صحبت می کنند، عموم مردم میلی به ما ندارند و ما جذابیتی برای اکثر مردم نداریم.
جُنْدَبِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ- وَ قَدْ بُويِعَ لِعُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ- فَوَجَدْتُهُ مُطْرِقاً كَئِيباً، فَقُلْتُ لَهُ: مَا أَصَابَكَ- جُعِلْتُ فِدَاكَ- مِنْ قَوْمِكَ؟. فَقَالَ: صَبْرٌ جَمِيلٌ. فَقُلْتُ: سُبْحَانَ اللَّهِ! وَ اللَّهِ إِنَّكَ لَصَبُورٌ. قَالَ: فَأَصْنَعُ مَا ذَا؟
قُلْتُ: تَقُومُ فِي النَّاسِ وَ تَدْعُوهُمْ إِلَى نَفْسِكَ وَ تُخْبِرُهُمْ أَنَّكَ أَوْلَى بِالنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ بِالْفَضْلِ وَ السَّابِقَةِ، وَ تَسْأَلُهُمُ النَّصْرَ عَلَى هَؤُلَاءِ الْمُتَظَاهِرِينَ عَلَيْكَ، فَإِنْ أَجَابَكَ عَشَرَةٌ مِنْ مِائَةٍ شَدَّدْتَ بِالْعَشَرَةِ عَلَى الْمِائَةِ، فَإِنْ دَانُوا لَكَ كَانَ ذَلِكَ مَا أَحْبَبْتَ، وَ إِنْ أَبَوْا قَاتِلْهُمْ، فَإِنْ ظَهَرْتَ عَلَيْهِمْ فَهُوَ سُلْطَانُ اللَّهِ الَّذِي آتَاهُ نَبِيَّهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ كُنْتَ أَوْلَى بِهِ مِنْهُمْ، وَ إِنْ قُتِلْتَ فِي طَلَبِهِ قُتِلْتَ إِنِ شَاءَ اللَّهُ شَهِيداً، وَ كُنْتَ أَوْلَى بِالْعُذْرِ عِنْدَ اللَّهِ، لِأَنَّكَ أَحَقُّ بِمِيرَاثِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ.
فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: أَ تَرَاهُ يَا جُنْدَبُ كَانَ يُبَايِعُنِي عَشَرَةٌ مِنْ مِائَةٍ؟ فَقُلْتُ: أَرْجُو ذَلِكَ. فَقَالَ: لَكِنِّي لَا أَرْجُو، وَ لَا مِنْ كُلِّ مِائَةٍ اثْنَانِ وَ سَأُخْبِرُكَ مِنْ أَيْنَ ذَلِكَ، إِنَّمَا يَنْظُرُ النَّاسُ إِلَى قُرَيْشٍ، وَ إِنَّ قُرَيْشاً يَقُولُ إِنَّ آلَ مُحَمَّدٍ يَرَوْنَ لَهُمْ فَضْلًا عَلَى سَائِرِ قُرَيْشٍ، وَ إِنَّهُمْ أَوْلِيَاءُ هَذَا الْأَمْرِ دُونَ غَيْرِهِمْ مِنْ قُرَيْشٍ، وَ إِنَّهُمْ إِنْ وَلُوهُ لَمْ يَخْرُجْ مِنْهُمْ هَذَا السُّلْطَانُ إِلَى أَحَدٍ أَبَداً، وَ مَتَى كَانَ فِي غَيْرِهِمْ تَدَاوَلُوهُ بَيْنَهُمْ، وَ لَا وَ اللَّهِ لَا تَدْفَعُ إِلَيْنَا- هَذَا السُّلْطَانَ- قُرَيْشٌ أَبَداً طَائِعِينَ.. .
حضرت در جای دیگر می فرمایند من در حالی صبر کردم که تیغ در چشم و استخوان در گلو داشتن و ۲۵ سال اینگونه صبر کردم:
صَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًى صبر کردم درحالی که در خار در چشم و استخوان در گلو یم بود.. .(علل الشرایع، ج1، ص151)
✅ @Aminikhaah
ورود به الميزان 01.mp3
16.24M
🔈 #ورود_به_المیزان
📢 جلسه اول
📅97/12/11
#مشهد
#مدرسه_علمیه_حضرت_مهدی عج
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 76.mp3
6.98M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم
🔊 جلسه هفتاد و ششم
#جایگاه_صدق_در_هستی / 32
📅97/12/12
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #باورهای_یک_یاور
🔷 جلسه هشتم
🔶 بخش دوم
🔷وقتی معاویه لشکر امام حسن علیه السلام را از هم پاشید و همه متفرق شدند اصحاب امام حسن مجتبی علیه السلام با حضرت گفتوگو کردند. یک نفر گفت اینجا فقط بیست نفر هستند که صحبت می کنند و بقیه سکوت کردند. این ۲۰ نفر بلند شدند و گفتند آقا جان ما بیست نفر در رکاب شما آماده جنگیدن هستیم و می توانیم اقدام کنیم و انقلاب کنیم و حرکت کنیم.
فضای سیاسی دوران امام حسن مجتبی بسیار بد بود و امام حسن مجتبی مظلوم واقع شدند. تاریخ امام حسن مجتبی علیه السلام را در هیچ مناسبتی نمیگوییم. ۲۸ صفر در مورد پیغمبر ص صحبت می کنیم و نیمه ماه رمضان هم در مورد ماه رمضان. تاریخ امام حسن مجتبی علیه السلام را نه در محرم می گوییم نه در صفر و نه در رمضان. این بخش از تاریخ بسیار مهم است. امام حسن مجتبی علیه السلام سید شباب اهل جنت است. امام حسن مجتبی علیه السلام مقامشان از امام حسین علیه السلام بالاتر است. اما آنقدر غریب هستند که هیچ حرفی از ایشان نیست.
معاویه در لشکر امام حسن مجتبی علیه السلام نفوذ کرد به چند جاسوس پول داد و یکی از فرماندهان لشکر امام حسن مجتبی علیه السلام را خرید. بعد به آنان پول داد تا شبانه به خیمه امام حسن مجتبی علیه السلام بروند و حضرت را دستگیر کنند و به معاویه تحویل دهند. آنها شبانه به خیمه امام حسن رفتند. سجاده را از زیر پای امام حسن مجتبی کشیدند. برخی از اصحاب به کمک امام حسن مجتبی رفتند و نجاتشان دادند. بعضی دیگر از آنهایی که در رکاب امام حسن مجتبی علیه السلام بودند در مدائن ، وقتی امام حسن مجتبی علیه السلام وارد مدائن شدند چند نفر از دور و بری های شان که شنیده بودند مسیر امام کجاست پشت درخت کمین کردند و با شمشیر به پای امام حسن مجتبی ضربه وارد کردند و ایشان را مجروح کردند. حضرت وقتی به مدائن رسیدند بستری شدند .
معاویه همچنان با شعار و تبلیغات و تهدید و پول فضای سیاسی کوفه را علیه امام حسن مجتبی علیه السلام میکرد . مردم به امام پشت کردند امام حسن مجتبی علیه السلام برای مردم سخنرانی کردند. در مسجد کوفه برای مردم خطبه خواندند جمعیت زیادی سرتاسر نشسته بودند. حضرت فرمودند ما دو راه داریم یا باید با معاویه جنگ کنیم که عزت دنیا و آخرت ما در این است . اگر شهید شویم به بهشت میرویم اگر پیروز شویم بر معاویه غلبه کرده ایم .
راه دوم مذاکره با معاویه که ذلت دنیا و آخرت را قبول کنیم و هر چه میگوید بپذیریم. البته امام حسن علیه السلام ده شرط برای مذاکره با معاویه گذاشته بودند. مردم یک صدا شعار دادند. همه بلند شدند و با یکدیگر به جای اینکه تکبیر بگویند و یا شعار دهند یک صدا گفتند ما می خواهیم زنده بمانیم. ما جنگ نمی خواهیم. ما درگیری نمیخواهیم. ما همان ذلتی را که گفتی می خواهیم.
بعد از آن امام حسن علیه السلام سپاه چهار هزار نفری را که به بصره فرستاده بود فراخواند. ایشان تصمیم گرفت با معاویه بیعت کند و تن به مذاکره بدهد، معاویه از شام و عراق آمد و به کوفه رسید. در مسجد کوفه همه اصحاب امام حسن مجتبی علیه السلام جمع شده بودند و در صف ایستاده بودند آنها تک به تک با معاویه دست دادند و به او گفتند تو امیرالمومنین ما باش و بعد به امام حسن علیه السلام نیز گفتند بیا بیعت کن . امام حسن مجتبی علیه السلام پیکی به فرمانده سپاه چهار هزار نفره بصره فرستاد که به کوفه بیاید و بیعت کند ، فرمانده سپاه در جواب پیک گفت به امام حسن مجتبی علیهالسلام بگویید من قسم خوردم معاویه را ملاقات نکنم مگر اینکه بین من و او شمشیر باشد. من قسم شرعی خوردم. حضرت فرمودند به او بگویید برگردد. اشکال ندارد وقت ملاقات او با معاویه بین آن دو نفر شمشیر بگذارید. یک طرف معاویه طرف دیگر او و در میان شمشیر باشد. ۴ هزار نیرو به کوفه آمد فرمانده به مسجد کوفه رفت. وقتی فضای سیاسی را دید به شدت آشفته شد و به حضرت گفت آقا جان برایم سخت است که با معاویه بیعت کنم. حضرت فرمود این خواست مردم است. مردم خودشان خواستند برو و بیعت کن. فرمانده خواست برگردد که حضرت فرمود برو و بیعت کن و به ۴ هزار نیروی خودت هم بگو بروند بیعت کنند. خودش به همراه ۴ هزار نیرو شمشیری در میان گذاشتند و در بالای شمشیر با معاویه دست دادند.
بعد از آن معاویه که می دانست مردم طرفدار او هستند به تعهدات صلح نامه عمل نکرد و تعهد خود را شکست. امام حسن مجتبی علیه السلام دوباره با مردم گفتگو کرد. ایشان فرمودند معاویه مذاکرات را بر هم زده و صلح نامه را پاره کرده و زیر تعهداتش زده است. مردم گفتند اشکال ندارد آقا جان مهم همین است که زنده ایم و زندگی می کنیم! (برای مطالعه بیشتر ر.ک صلح امام حسن مجتبی ع ، شیخ راضی آل یاسین، ترجمه آیت الله خامنه ای)
🔔 @Aminikhaah_Media
شيوه درست ياد مرگ 01.mp3
13.82M
🔈 #شیوه_درست_یاد_مرگ
📢 مروری بر دعای 40 #صحیفه_سجادیه
🔊 جلسه اول
📅97/12/12
#مشهد
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 77.mp3
6.81M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم
🔊 جلسه هفتاد و هفتم
#جایگاه_صدق_در_هستی / 33
📅97/12/13
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
طرح کلي 17.mp3
20.56M
🔈 #طرح_کلی_اندیشه_اسلامی_در_قرآن
🔊 جلسه هفدهم
📅97/12/13
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #باورهای_یک_یاور
🔷 جلسه هشتم
🔶 بخش سوم
🔷در سال های بعد مردم میوه مذاکرات خود را چیدند. آنها ابتدا در قتل اباعبدالله شریک شدند و بعد حجاج حاکم کوفه شد. همانهایی که به امام حسن مجتبی علیه السلام می گفتند ما می خواهیم زندگی کنیم کوتاه بیایید ، در زمان حکومت حجاج سختی ها کشیدند . وقتی حجاج حاکم بود میگفت من غذا از گلویم پایین نمیرود سه تا شیعه جلوی من سر ببرید تا اشتهایم باز شود! سربازان می رفتند در کوفه می گشتند همان پیرهایی که در زمان امام حسن مجتبی علیه السلام جوان بودند و امام را مجبور کرده بودند به صلح با معاویه، همان ها را می آوردند و زنده زنده سر می بریدند یا در دیگ آب جوش می انداختند ، آنگاه حجاج می گفت اشتهایم باز شد غذا را بیاورید!
این عاقبت کسی است که به اهل بیت رای نداد . بعد از رحلت پیامبر صلوات الله علیه، امیرالمومنین علی علیه السلام با فاطمه زهرا سلام الله علیه در شرایطی که حضرت زهرا با پهلوی شکسته و حال نزار بود ، شب به شب به درب خانه انصار و مهاجرین میرفتند به آنها می گفتند یادتان هست با من بیعت کردید؟ می گفتند: بله .حضرت می فرمودند : چه شد که بیعت شکستید ؟ میگفتند اکثریت مردم این را خواستند. اکثریت مصلحت نمی دانند علی علیهالسلام حاکم بشود . حضرت می فرمودند تو که یادت هست! تو بیا و شهادت بده.
امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود هر کسی می خواهد یار من باشد فردا طلوع آفتاب با سر تراشیده ( در فرهنگ ما سر تراشیده علامت عبودیت است. ما در حج سرمان را می تراشیم به نشانه ی عبودیت خداوند ) در میدان اصلی شهر حاضر شود. امام علی علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیه به درب تک تک خانه ها می رفتند و برای فردا صبح اطلاع میدادند. اما صبح فقط و فقط پنج نفر در میدان حاضر نشدند. سلمان و مقداد و ابوذر هر شب میرفتند در میزدند. اما صبح باز هم ۵ نفر حاضر می شدند .
حضرت محمد صلوات الله علیه زمانی تبلیغ علنی را شروع کردند که ۴۰ نفر بودند ؛امام حسن مجتبی در جواب یارانش که می گفتند ما طرفدار شما هستیم قیام کنید فرمودند من اگر ۴۰ نفر را داشتند با معاویه می جنگیدم؛ این به چه معناست؟ اهل بیت بلد نبودند کسی را جذب کنند؟ اهل بیت تندرو بودند؟ مردم از آنها بیزار بودند؟ مشکل چه بوده است ؟ چراهمیشه دور آنها خلوت بود ؟ آنها چه کسی را می خواستند ؟
به خاطر اینکه آنها آدم های خالص پاک ناب می خواستند، که این ها کم هستند.
هنگامی که مردم کوفه به امام حسین علیه السلام نامه دادند گفتند به اینجا بیایید فضای سیاسی آماده است به اینجا بیاید و حکومت کنید. حضرت از مکه خارج شدند. چند هزار نفر در اطراف امام حسین علیه السلام در صف های طولانی بودند . در مسیر کوفه به هر شهری که می رسیدند ۵۰۰ نفر ۶۰۰ نفر به کاروان امام حسین علیه السلام اضافه میشدند . می دانید چرا ؟ آنها با خود می گفتند این آقا می خواهد برود کوفه رئیس بشود ما هم برویم یک مسئولیتی بگیریم؛ بنیاد شهیدی دامپزشکی هلال احمری! مسئولیتی گیر ما بیاید!
کاروان به منطقه ای به اسم "زباله" رسیدند. در آن روستا بودند که پیک امام حسین علیه السلام از کوفه رسید. حضرت فرمودند از کوفه چه خبر؟ پیک گفت مسلم را کشتند آقاجان!
امام حسین علیه السلام ایستادند و سخنرانی کردند. جمعیت زیادی از همه جا، یمن، مکه ، مدینه، کوفه و بصره جمع شده بود. جمعیت زیاد بود چون زمان حج بود و حاجیان از همه جا آمده بودند. حضرت ایستاد و فرمود من به کوفه می روم و قطعاً شهید خواهم شد زیرا مسلم را کشتند و خبری از خلافت نیست. اکنون هر کسی میخواهد کنار من شهید شود بیاید خبری از خلافت نیست. خبر از شهادت است. هر کسی آماده شهادت است بیاید.
جمعیت پا به فرار گذاشت. همهمه بود که اسب های یکدیگر را به اشتباه سوار میشدند و فقط می خواستند فرار کنند!
در شب عاشورا نیز یک بار دیگر امام حسین علیه السلام سخنرانی کردند. گفتند هر کسی نمی خواهد برود. آن موقع هیچ کدام از یاران نرفتند . قمر بنی هاشم علیه السلام نفر اول ایستاد و گفت کجا برویم؟ ما آمده ایم جانمان را فدایتان کنیم .
در آن ایام ۷۰ نفر حاضر شده بودند در تمام دنیا که برای امام حسین علیه السلام جانشان را فدا کنند . طبق قاعده ی امام حسن علیه السلام که برای جنگیدن حداقل ۴۰ نفر یار باید باشد، امام حسین علیه السلام با ۷۰ نفر نیرو جنگیدند.
🔔 @Aminikhaah_Media
نظام تقديم 78.mp3
8.51M
🔈 #تاثیر_درک_مهندسی_خلقت_بر_معنویت
📢 #پارت_سوم - #نظام_تقدیم
🔊 جلسه هفتاد و هشتم
#جایگاه_صدق_در_هستی / 34
📅97/12/14
#مشهد
#دانشگاه_فردوسی
🔔 @Aminikhaah_Media