آينده انقلاب 01.mp3
8.17M
🔈 #آینده_انقلاب
📣 جلسه اول
📅97/11/06
#مازندران
#فریدونکنار
#دانشگاه_صنعتی_مالک_اشتر
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #باورهای_یک_یاور
🔷 جلسه پنجم
🔷 بخش دوم
🔶امام حسن ع و امام حسین ع به همراه عبدالله بن جعفر و ابن عباس در مجلسی با معاویه روبرو بودند. بین عبدالله بنن جعفر و معاویه بحثی شد. معاویه فضایل اهل بیت ع را انکار می کرد و عبدالله بن جعفر از آیات و روایات پیامبر ص برای او دلیل می آورد. این بحث بالا گرفت تا جایی که معاویه حرفی برای گفتن نداشت.
به امام حسن ع و امام حسین ع و سایرین رو کرد و گفت:
«همه شما گفته هاى عبد اللَّه بن جعفر را قبول داريد؟ گفتند: آرى.»
«معاویه گفت: اى پسران عبد المطلب! شما مسأله بزرگى را ادعا مى كنيد و به دليل هاى قوى استدلال مى نماييد اگر حق باشد!! و شما در باطن مسأله اى را معتقديد كه در ظاهر آن را پنهان مى كنيد و مردم در باره آن در غفلتى كور به سر مى برند.
اگر آنچه شما مى گوييد حق باشد همه امت هلاك شده اند و از دين خود مرتد گشته اند و عهد پيامبرمان را ترك كرده اند به جز شما اهل بيت و آنان كه سخن شما را قائلند، و آنان در مردم كم هستند.»
معاویه می خواست اینطور وانمود کند که چون طرفداران حرف و عقیده شما در بین مردم کم است پس حرفتان غلط بوده که مشتری پیدا نکرده. و حرف من معاویه درست بوده که این همه آدم به خودش جذب و جلب کرده.
اینجا ابن عباس رو به معاويه كرد و گفت : خداى عز و جل در كتابش مى فرمايد: قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ (سبا / 13) ، «عدّه كمى از بندگان من شكرگزار هستند»، و مى فرمايد: وَ ما أَكْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ (یوسف / 103) ، «بيشتر مردم- اگر چه حرص داشته باشى- مؤمن نيستند». و مى فرمايد: إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَلِيلٌ ما هُمْ (ص / 24) ، «مگر كسانى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، كه اينان كم هستند»، و در باره حضرت نوح عليه السّلام مى فرمايد: وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ (هود / 40) ، «به همراه او جز عده كمى ايمان نياوردند».
اى معاويه، از اين مطلب تعجّب مى كنى؟! عجيب تر از مسأله ما، كار بنى اسرائيل است. ساحران به فرعون گفتند: «هر حكمى مى خواهى بنما، اين زندگى دنيا مى گذرد. ما به پروردگار عالم ايمان آورده ايم» (طه / 72) . آنان به موسى ايمان آوردند و او را تصديق نمودند و تابع او شدند. او هم با آنان و تابعين خود از بنى اسرائيل به راه افتاد تا آنان را از دريا گذرانيد و عجائب را به آنان نشان داد. و اين در حالى بود كه او را قبول داشتند و تورات را تصديق مىكردند و به دين او اقرار داشتند.
حضرت موسى عليه السّلام آنان را از كنار قومى كه بت مى پرستيدند عبور داد . گفتند: «اى موسى، براى ما هم خدايى قرار بده همان طور كه آنان خدايانى دارند» (اعراف / 138) .
سپس گوساله را اتخاذ كردند و همگى- به جز هارون و اهل بيتش - ملازم آن شدند و سامرى به آنان گفت: «اين خداى شما و خداى موسى است».
و سپس حضرت موسى عليه السّلام به آنان گفت: «بر سرزمين مقدسى كه خداوند برايتان مقدّر كرده داخل شويد». در جواب، آنچه خداوند در كتابش نقل كرده گفتند: إِنَّ فِيها قَوْماً جَبَّارِينَ وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها حَتَّى يَخْرُجُوا مِنْها، فَإِنْ يَخْرُجُوا مِنْها فَإِنَّا داخِلُونَ (مائده / 22) ، «در آنجا قومى زورگو هستند و تا آنان از آنجا خارج نشوند ما هرگز داخل نمى شويم. اگر از آن خارج شدند ما داخل مى شويم» تا آنجا كه حضرت موسى عليه السّلام عرض كرد: «پروردگارا، من جز خودم و برادرم را در اختيار ندارم. بين ما و قوم فاسقين جدائى بينداز»، و سپس گفت: «پس بر قوم فاسقين تأسف مخور و ناراحت مباش».
اين امت هم همان مثال را به طور مساوى اجرا كردند. اينان فضائل و سوابقى با پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و منزلتهاى نزديكى با او داشتند، به دين محمّد و قرآن اقرار داشتند تا آنكه پيامبرشان از آنان مفارقت كرد. آنگاه اختلاف نمودند و متفرق شدند و بر يك ديگر حسد بردند و با امام و وليّشان مخالفت كردند تا آنكه از ايشان باقى نماند بر آنچه با پيامبرشان عهد كرده بودند جز رفيق ما كه نسبت به پيامبرمان به منزله هارون نسبت به موسى است و چند نفر كمى كه خدا را با دين و ايمانشان ملاقات كردند، و ديگران به پشت سرشان عقب گرد كردند. همان طور كه اصحاب حضرت موسى عليه السّلام با اتخاذ گوساله و پرستش آن و گمان اينكه خدايشان است و اجتماعشان بر سر آن به جز هارون و فرزندانش و عدّه كمى از اهل بيتش چنين كردند.
( كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج2، ص: 841 - 843 ؛ أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 527 - 530)
🔔 @Aminikhaah_Media
آينده انقلاب 02.mp3
10.82M
🔈 #آینده_انقلاب
📣 جلسه دوم
📅97/11/07
#مازندران
#فریدونکنار
#دانشگاه_صنعتی_مالک_اشتر
🔔 @Aminikhaah_Media
سوره ناس 01.mp3
23.71M
🔈 #تفسیر - #سوره_ناس
📣 جلسه اول
📅97/11/07
#مازندران
#بابل
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #باورهای_یک_یاور
🔷 جلسه پنجم
🔷 بخش سوم
🔶کسی که می خواهد یاور اهل بیت ع باشد ، باید به این باور برسد که طرفداران باطل همیشه بیشتر از طرفداران حق بوده اند. باطل ، شیرین و سبک است و حق ، تلخ و سنگین: «يَا أَبَا ذَرٍّ، الْحَقُّ ثَقِيلٌ مُرٌّ، وَ الْبَاطِلُ خَفِيفٌ حُلْو» (الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 533)
همراهی با باطل ، زحمتی ندارد. سختی ، خستگی و آزاری ندارد. همراهی با حق سخت است. همانگونه که دویدن در مسابقه رایانه ای زحمت و سختی ندارد. دویدن واقعی ، عرق انسان را جاری می کند و نفس انسان را به شماره می اندازد.
هوای نفس ، شیرین و سبک است. مخالفت با هوای نفس است که آزاردهنده است و عرق انسان را در می آورد. طبعا طرفداران هوای نفس هم بیشترند و اکثریت را تشکیل می دهند.
امیرالمومنین ع فرمودند:
«لِأَنَّ أَهْلَ الْبَاطِلِ فِي الْقَدِيمِ وَ الْحَدِيثِ أَكْثَرُ عَدَداً مِنْ أَهْلِ الْحَق» (بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج89، ص: 44 )
«اهل باطل چه در گذشته و چه در حال ، بیش از اهل حق بوده اند.»
یاران اهل بیت ع همیشه در اقلیت بوده اند. امام سجاد ع فرمودند:
«وَ رَوَى أَبُو عَمْرٍو النَّهْدِيُّ قَالَ: سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ يَقُولُ: مَا بِمَكَّةَ وَ الْمَدِينَةِ عِشْرُونَ رَجُلًا يُحِبُّنَا!» (بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج34، ص: 297)
در مکه و مدینه ، بیست نفر دوستدار ما هم پیدا نمی شوند.
حالا امام سجاد ع باید نگران باشند که طرفدارشان کم است؟ این عیب است؟ این علامت این است که حرف اهل بیت حق نیست؟ ملاک حق و باطل ، تعداد و جمعیت است؟
«عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ وَقَفَ عَلِيٌّ أَبُو الْحَسَنِ فِي بَنِي زُرَيْقٍ فَقَالَ لِي وَ هُوَ رَافِعٌ صَوْتَهُ يَا أَحْمَدُ قُلْتُ لَبَّيْكَ قَالَ إِنَّهُ لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ص جَهَدَ النَّاسُ فِي إِطْفَاءِ نُورِ اللَّهِ فَأَبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَلَمَّا تُوُفِّيَ أَبُو الْحَسَنِ ع جَهَدَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي حَمْزَةَ وَ أَصْحَابُهُ فِي إِطْفَاءِ نُورِ اللَّهِ فَأَبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ إِنَّ أَهْلَ الْحَقِّ إِذَا دَخَلَ عَلَيْهِمْ دَاخِلٌ سُرُّوا بِهِ وَ إِذَا خَرَجَ عَنْهُمْ خَارِجٌ لَمْ يَجْزَعُوا عَلَيْهِ وَ ذَلِكَ أَنَّهُمْ عَلَى يَقِينٍ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ إِنَّ أَهْلَ الْبَاطِلِ إِذَا دَخَلَ فِيهِمْ دَاخِلٌ سُرُّوا بِهِ وَ إِذَا خَرَجَ عَنْهُمْ خَارِجٌ جَزِعُوا عَلَيْهِ وَ ذَلِكَ أَنَّهُمْ عَلَى شَكٍّ مِنْ أَمْرِهِمْ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ يَقُولُ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ قَالَ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع الْمُسْتَقَرُّ الثَّابِتُ وَ الْمُسْتَوْدَعُ الْمُعَارُ » (بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج48، ص: 261 - 262)
احمد بن محمد می گوید حضرت رضا عليه السّلام در محله بنى زريق ايستاد و با صداى بلند گفت: احمد! عرض كردم: بلى. فرمود: وقتى پيامبر اكرم از دنيا رفت مردم كوشيدند نور خدا را خاموش كنند ولى خدا امتناع ورزيده جز اينكه نور خود را به وسيله امير المؤمنين تكميل نمايد. پس از درگذشت حضرت موسى ابن جعفر ع ، على بن ابى حمزه و اصحابش كوشش كردند كه نور خدا را خاموش كنند ولى خدا نور خودش را تكميل مي كند. اهل حق وقتى يك نفر با آنها همآهنگ شود خوشحال مي شوند، ولى وقتى كسانى از ميان آنها خارج شد ناراحت نمي شوند. چون در دين و اعتقاد خود يقين دارند. اما پيروان باطل وقتى كسى وارد آنها شود شاد مي شوند، اگر كسى از ميانشان خارج شود ناراحت مي گردند. چون در اعتقاد خود شك دارند. خداوند عزّ و جل ميفرمايد: فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ (انعام / 98) امام صادق ع هم فرمود: ايمان مستقر ثابت است و ايمان مستودع ، عاريه و امانت است.
وقتی ممبر و فالورهایمان را از دست می دهیم چه حالی داریم؟ اگر ناراحت می شویم ، هنوز اهل یقین نیستیم. گاهی وضع از این بدتر است. وقتی چند نفر ما را آنفالو می کنند ، در حقانیت و صحت راهمان شک می کنیم و به سمتی می رویم که افراد بیشتری را جذب کنیم! البته اسمش را هم جذب حداکثری می گذاریم! این چیزی جز نفاق نیست!
البته جذب حداکثری درست و خوب است. ولی مضمحل شدن در اکثریت ، نفاق و کفر است. اینکه سعی کنی منطق و برهانی بیاوری که اکثریت آن را بفهمند خوب است. ولی اینکه سعی کنی خودت را با ادبیات و فکر اکثریت تطبیق دهی ، نشانه اهل باطل بودن است.
🔔 @Aminikhaah_Media
سوره ناس 02.mp3
28.36M
🔈 #تفسیر - #سوره_ناس
📣 جلسه دوم
📅97/11/08
#مازندران
#بابل
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #باورهای_یک_یاور
🔷 جلسه پنجم
🔷 بخش چهارم
🔶 همیشه یاران اهل بیت ع کم تعداد اند. این کم بودن یاران اهل بیت ع آن قدر جدی بود که گاهی دست و بال اهل بیت برای اقدام را می بست.
«َ حَدَّثَنَا الْهَيْثَمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الرُّمَّانِيُّ قَالَ: سَأَلْتُ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا ع فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْبِرْنِي عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ لِمَ لَمْ يُجَاهِدْ أَعْدَاءَهُ خَمْساً وَ عِشْرِينَ سَنَةً بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ جَاهَدَ فِي أَيَّامِ وِلَايَتِهِ فَقَالَ لِأَنَّهُ اقْتَدَى بِرَسُولِ اللَّهِ ص فِي تَرْكِهِ جِهَادَ الْمُشْرِكِينَ بِمَكَّةَ ثَلَاثَ عَشْرَةَ سَنَةً بَعْدَ النُّبُوَّةِ وَ بِالْمَدِينَةِ تِسْعَةَ عَشَرَ شَهْراً وَ ذَلِكَ لِقِلَّةِ أَعْوَانِهِ عَلَيْهِمْ وَ كَذَلِكَ عَلِيٌّ ع تَرَكَ مُجَاهَدَةَ أَعْدَائِهِ لِقِلَّةِ أَعْوَانِهِ عَلَيْهِمْ فَلَمَّا لَمْ تَبْطُلْ نُبُوَّةُ رَسُولِ اللَّهِ ص مَعَ تَرْكِهِ الْجِهَادَ ثَلَاثَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ تِسْعَةَ عَشَرَ شَهْراً كَذَلِكَ لَمْ تَبْطُلْ إِمَامَةُ عَلِيٍّ ع مَعَ تَرْكِهِ الْجِهَادَ خَمْساً وَ عِشْرِينَ سَنَةً إِذْ كَانَتِ الْعِلَّةُ الْمَانِعَةُ لَهُمَا مِنَ الْجِهَادِ وَاحِدَةً. (علل الشرائع، ج1، ص: 148 ؛ عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج2، ص: 81)
« از هيثم بن عبد اللَّه رمّانى نقل شده كه گفت:
از حضرت على بن موسى الرّضا صلوات اللَّه عليه سؤال كرده و محضرش عرضه داشتم: بفرماييد چرا على بن ابى طالب عليه السّلام مدّت بيست و پنج سال بعد از نبىّ اكرم صلّى اللَّه عليه و آله با دشمنانش نجنگيد ولى پس از آن در ايّام خلافت و ولايتش با آنها به جنگ پرداخت؟
حضرت فرمودند: به خاطر آن كه حضرتش به رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله اقتداء نمود. چه آن كه نبىّ اكرم صلّى اللَّه عليه و آله بعد از نبوّت ، سيزده سال در مكّه و نوزده ماه در مدينه جهاد با مشركين را به خاطر كمبود اعوان و قلّت ياران ترك نمودند و على عليه السّلام نيز به خاطر فقدان افراد كافى مجاهدت و مبارزه با دشمنان را ترك نمودند. پس همان طورى كه به خاطر ترك مجاهدت سيزده ساله در مكّه و نوزده ماهه در مدينه نبوّت حضرت خاتم صلّى اللَّه عليه و آله باطل نمى شود عينا ترك جهاد بيست و پنج ساله امير المؤمنين على عليه السّلام سبب بطلان امامت حضرتش نمى گردد چه آن كه علّت ترك جهاد در هر دو مورد يكى مى باشد.»
«سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا بَالُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع لَمْ يُقَاتِلْهُمْ قَالَ الَّذِي سَبَقَ فِي عِلْمِ اللَّهِ أَنْ يَكُونَ وَ مَا كَانَ لَهُ أَنْ يُقَاتِلَهُمْ وَ لَيْسَ مَعَهُ إِلَّا ثَلَاثَةُ رَهْطٍ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ.» (علل الشرائع، ج1، ص: 148 ؛ وسائل الشيعة، ج15، ص: 88)
«از امام صادق ع پرسیده شد: چرا امير المؤمنين عليه السّلام با دشمنان مقاتله و جنگ نفرمود؟
حضرت فرمودند: آنچه از علم خدا گذشت اين بود كه آن حضرت به جنبه بشرى و ظاهرى نمى توانست با دشمنان مقاتله كند. زيرا با آن جناب نبود مگر سه نفر از مؤمنين.»
« عَنْ أَبِي أُسَامَةَ الشَّحَّامِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ ع إِنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا مَنَعَ عَلِيّاً إِنْ كَانَ لَهُ حَقٌّ أَنْ يَقُومَ بِحَقِّهِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ لَمْ يُكَلِّفْ هَذَا أَحَداً إِلَّا نَبِيَّهُ فَقَالَ فَقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ - وَ قَالَ لِغَيْرِهِ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلى فِئَةٍ - فَعَلِيٌّ ع لَمْ يَجِدْ فِئَةً وَ لَوْ وَجَدَ فِئَةً لَقَاتَلَ » ( وسائل الشيعة، ج15، ص: 89 ؛ البرهان في تفسير القرآن، ج2، ص: 662)
«ابی اسامه شحام می گوید به امام رضا علیه السلام عرض کردم: مردم می گویند چه چیزی مانع علی ع شد که پس از پیامبر ص برای گرفتن حق خود قیام کند؟ حضرت فرمودند: تنها کسی که مکلف بود تک و تنها در میدان جهاد بایستد ، رسول خدا بود و دیگران به جز او چنین تکلیفی ندارند. چرا که درباره پیامبر فرموده: در راه خدا بجنگ و نسبت به جز خودت تکلیفی نداری (تک و تنها هم که شده باید بجنگی) ولی درباره دیگران فرموده: به منظور بكار بردن حيله جنگى و يا به قصد ملحق شدن به یاران خود می تواند عقب نشینی کند. علی ع هم یار و سپاهی نداشت که اگر یارانی می یافت ، حتما مقاتله می کرد. »
🔔 @Aminikhaah_Media
آينده انقلاب 03.mp3
11.53M
🔈 #آینده_انقلاب
📣 جلسه سوم
📅97/11/08
#مازندران
#فریدونکنار
#دانشگاه_صنعتی_مالک_اشتر
🔔 @Aminikhaah_Media
آينده انقلاب 04.mp3
12.24M
🔈 #آینده_انقلاب
📣 جلسه چهارم
📅97/11/09
#مازندران
#فریدونکنار
#دانشگاه_صنعتی_مالک_اشتر
🔔 @Aminikhaah_Media
سوره ناس 03.mp3
26.3M
🔈 #تفسیر - #سوره_ناس
📣 جلسه سوم
📅97/11/09
#مازندران
#بابل
🔔 @Aminikhaah_Media
💠 #باورهای_یک_یاور
🔷 جلسه پنجم
🔷 بخش پنجم
🔶 امیرالمومنین ع فرمود : من دو درصد هم رای ندارم!
« عَنْ جُنْدَبِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) وَ قَدْ بُويِعَ لِعُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ، فَوَجَدْتُهُ مُطْرِقاً كَئِيباً، فَقُلْتُ لَهُ: مَا أَصَابَكَ- جُعِلْتُ فِدَاكَ- مِنْ قَوْمِكَ فَقَالَ: صَبْرٌ جَمِيلٌ. فَقُلْتُ: سُبْحَانَ اللَّهِ! إِنَّكَ لَصَبُورٌ.
قَالَ: فَأَصْنَعُ مَا ذَا قُلْتُ: تَقُومُ فِي النَّاسِ وَ تَدْعُوهُمْ إِلَى نَفْسِكَ وَ تُخْبِرُهُمْ أَنَّكَ أَوْلَى بِالنَّبِيِّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ بِالْفَضْلِ وَ السَّابِقَةِ، وَ تَسْأَلُهُمُ النَّصْرَ عَلَى هَؤُلَاءِ الْمُتَظَاهِرِينَ عَلَيْكَ، فَإِنْ أَجَابَكَ عَشَرَةٌ مِنْ مِائَةٍ شَدَّدْتَ بِالْعَشْرِ عَلَى الْمِائَةِ، فَإِنْ دَانُوا لَكَ كَانَ ذَلِكَ مَا أَحْبَبْتَ، وَ إِنْ أَبَوْا قَاتِلْهُمُ، فَإِنْ ظَهَرْتَ عَلَيْهِمْ فَهُوَ سُلْطَانُ اللَّهِ الَّذِي آتَاهُ نَبِيَّهُ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ كُنْتَ أَوْلَى بِهِ مِنْهُمْ، وَ إِنْ قُتِلْتَ فِي طَلَبِهِ قُتِلْتَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ شَهِيداً، وَ كُنْتَ أَوْلَى بِالْعُذْرِ عِنْدَ اللَّهِ، لِأَنَّكَ أَحَقُّ بِمِيرَاثِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ).
فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ): أَ تَرَاهُ- يَا جُنْدَبُ- كَانَ يُبَايِعُنِي عَشَرَةٌ مِنْ مِائَةٍ فَقُلْتُ: أَرْجُو ذَلِكَ.
فَقَالَ: لَكِنِّي لَا أَرْجُو وَ لَا مِنْ كُلِّ مِائَةٍ اثْنَانِ (الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 234 ؛الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج1، ص: 241 - 242)
جندب بن عبدالله می گوید در زمانی که با عثمان بیعت شده بود، بر امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شدم. پس او را سر به زیر افکنده و بسیار دل شکسته یافتم. از حضرت پرسیدم فدای شما گردم آیا ناراحتی شما از (غصب خلافت و) کاری است که قوم شما با شما کردند؟ حضرت فرمود شکیبایی زیبا (پیشه می کنم).
(با تعجب) گفتم سبحان الله، سوگند به خدا که شما بسیار شکیبایی! حضرت فرمود پس چه بکنم؟!
گفتم در میان مردم می ایستی و آنها را به سوی خودت دعوت می کنی و به آنها خبر می دهی که تو سزاوارتری به خلافت پیامبر و برترین آنهایی و بهترین سابقه را داری و از آنها می خواهی که تو را بر توطئه گران بر علیه خودت یاری کنند. پس اگر ده نفر از صد نفر پاسخ مثبت به تو بدهند، با همین ده نفر بر صد نفر سخت می گیری، اگر تسلیم شدند که همانی است که دوست داری و اگر امتناع کردند با آنها می جنگی. پس اگر بر آنها پیروز شدی، این همان سلطنتی است که خداوند به پیامبر داده و تو به آن سزاوارتری و اگر در طلب آن کشته شدی ان شاء الله شهید هستی و نزد خداوند معذورتری زیرا تو به میراث پیامبر خدا سزاوارتری.
امیرالمؤمنین فرمود ای جندب آیا می پنداری که از صد نفر ده نفر با من بیعت می کنند؟ پاسخ دادم به این امیدوارم.
فرمود لکن من امید ندارم، حتی امید ندارم از صد نفر دو نفر بیعت کنند!
دلیل این را هم به تو خبر می دهم. چشم همه مردم به قریش است و قریش هم اعتقاد دارند که آل محمد بر سایر قریش برتری دارند و از قریش اینان تنها اولیاء (حقیقی) امر خلافت هستند. با توجه به این مطالب اگر آل محمد متولی خلافت شوند، این سلطنت هرگز از میانشان خارج نخواهد شد و به هیچ کس دیگر نمی رسد.
اما اگر سلطنت در غیر آل محمد باشد، میان خود دست به دست خواهند کرد. نه به خدا سوگند قریش به میل و رغبت خود هرگز این سلطنت را به ما نخواهند داد.
به حضرت عرض کردم آیا به میان مردم باز نگردم که این سخن شما را به آنها بگویم و آنها را به یاری شما دعوت کنم؟ فرمود ای جندب این زمان آن زمان(ی که چنین کنی) نیست.
جندب گفت پس بعد از این به عراق بازگشتم پس پیوسته چنین بود که هر گاه چیزی از برتری امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام می گفتم، مرا از این کار منع می کردند و از خود میراندند تا این که این خبر به ولید بن عقبه رسانده شد پس او به دنبال من فرستاد و مرا زندانی کرد تا این که با شفاعت دیگران آزاد شدم.
🔔 @Aminikhaah_Media
جلسه سوم دغدغه زندگی راحت _قسمت اول.MP3
29.17M
🔈 #دغدغه_زندگی_راحت
📣 جلسه سوم / قسمت اول
📅97/10/30
#فاطمیه_اول
#هیات_قائمیون
#تهران
🔔 @Aminikhaah_Media