🆔 @AmirIzadiHamedani14
🏴🏴🏴
❄️ سلام بر بانوي دمشق
❄️ حضرت #زينب عليها السلام
👈 ( فرازي از #مثنوي 110 بيتي #تلفيق_رسالت_و_امامت )
...
هنگام سخن ( ابوتراب ) است
فرمانبرِ حُكمَش ، آفتاب است
باشد به عوالِمش ، تصرّف
بر جاهل و عالِمش ، تصرّف
در كوفه ، به شورِ كربلايي
چون كرد تصرّفِ ولايي
آن لحظه كه حُكمِ ( اُسكُتُوا ) رانْد
هر صاحبِ روح ، از نوا مانْد
زنگِ شتران ، خموش گشتند
ذرّات ، تمام ، گوش گشتند
تا دختِ علي ، سخن بگويد
از زشتيِ اهرمن بگويد
مرد و زنِ كوفه ، جمله گريان
بودند چو حالِ او پريشان
زينب كه درود بر روانش
مي بود چنان علي بيانش
با لحنِ پدر ، به سَبْكِ مادر
افكنْد به كوفه شور محشر
بگشود دهان به حمدِ سرمد
گفتا : صلوات بر محمد
فرمود به كوفيانِ صد رنگ :
كاي اهل فريب و جور و نيرنگ
خط خورْد ، همه نوشته هاتان
شد پنبه ، تمام ، رشته هاتان
گفتار شما همه دروغ است
چون مشعلِ خالي از فروغ است
اي چشمِ شما هميشه پر اشك
خالي نشود ز آب ، اين مشك
اي كاش نباشدش فروكش
اين ناله ي سركشِ چو آتش
چون سبزه ي روي منجلابيد
گچكاريِ مرقدي خرابيد
چون نقره ي زيورِ قبوريد
از رحمتِ كردگار دوريد
در حشر ، به پيشِ خشمِ داور
داريد نه چاره اي ، نه ياور
در خرمنتان نمانْد خوشه
هستيد تمام ، زشت توشه
دامانِ شما هميشه ننگين
كز خون حسين گشته رنگين
ز اين خون كه ز كينه ريخت بر خاك
دامان شما نمي شود پاك
بر رخ ، درِ عيش را ببنديد
گرييد فزون و كم بخنديد
كُشتيد سلاله ي رسالت
آقاي شباب اهل جنّت
كُشتيد كسي كه يارتان بود
در موجِ بلا ، كنارتان بود
آن را كه چراغِ راهتان بود
هنگامِ خطر ، پناهتان بود
قحطي ، چو ز پايتان در آورْد
او بود ، نيازتان بر آورْد
اي واي به حالتان ! چه كرديد ؟
با سرورِ انس و جان ، چه كرديد ؟
او بود به عرش ، گوشواره
افتاد به خاك ، پاره پاره
اي اُمّتِ بي مروّتِ دون !
كرديد كه را ز پرده بيرون ؟
اينان همه عترتِ رسولند
ياد آورِ عصمتِ بتولند
اين جُرم ، عظيم و بس گران است
افزون ز زمين و آسمان است
ز اين قصّه ، فلك چو ياد آرد
نَبْوَد عجب اينكه خون ببارد
اين فرصتِ اندكي كه داريد
غفلت زده اش به سر نيآريد
يكپارچه ، چشم و گوش باشيد
حق ، كرده كمين ، به هوش باشيد
در كار نباشدي شتابش
از بهر شما بُوَد عذابش
روزي رسد ، انتقام گيرد
زخمِ دلم ، التيام گيرد
از خطبه ي او ، گريست كوفه
خشكيد به شاخه ، هر شكوفه
...
👈 براي مشاهده نسخه كامل اين مثنوي لينك زير را لمس كنيد 👉
http://amirizadihamedani.blogfa.com/post/72
اللهم بحق الزینب (سلام الله علیها) عجل لولیک الفرج
به ما بپیوندید.
بسم الله الرحمن الرحیم
میلاد عقیله العرب زینب کبری علیهاالسلام
بند اول از ترکیب بند
عید ناموس کبریا آمد
وارثِ صبر انبیا آمد
عید میلادِ کوثرِ کوثر
مظهر رحمت خدا آمد
پارة قلب حیدر و زهرا
دختِ سالار اولیا آمد
آیة صبر و سورة اخلاص
معنیِ واژة رضا آمد
در مدینه ، گلی شکوفا شد
که از آن عطرِ کربلا آمد
اوست آرامشِ دل حسنین
نور چشمِ دو مقتدا آمد
اوست قرآنِ ناطقی کامشب
نازل از سویِ کبریا آمد
با طلوعِ ستارة حُسْنَش
مهبطِ وحی را صفا آمد
گلشنِ دین ، از او طراوت یافت
دیده ها را از اوضیا آمد
نام او را نهاده حق ، زینب
زینتِ بیت مرتضی آمد
زینب آمد که از ولادتِ او
استجابت ، پیِ دعا آمد
زینب آمد ، ز یُمنِ میلادش
بر همه درد ها ، دوا آمد
بانگ تکبیر ، از مَلَک برخاست
از فلک بر زمین ندا آمد
آمد از ره ، شفیعة عرصات
خیر مقدم به حضرتش صلوات
بندهای بعدی این ترکیب بند را بزودی در همین کانال تقدیم خواهم کرد.
eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
التماس دعا...
سلام
عرض ادب و ارادت محضر همه عزیزانی که در کانال عضو بودند و بزرگوارانی که جدیداً به ما پیوستند.
بنا داریم به لطف خدا در این کانال به نشر اشعار آیینی و کلیپهای صوتی و تصویری در راستای ترویج معارف اسلامی و فضائل و مناقب محمد و آل محمد علیهم السلام بپردازیم.
اگر دوستان کانال را مفید دیدند دوستان و آشنایان خصوصاً اهل قلم و علم و منبر را به کانال دعوت بفرمایید.
ممنون
التماس دعا
eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
در ضمن اکثر دوستان اطلاع دارند هرهفته چهارشنبه شبها در بیت الزهراء علیهاالسلام (بنده منزل) جلسه هیئت زائران علقمه همدان برگزار میگردد.
لذا دوستان همدانی که میخواهند از تاریخ و ساعت جلسات هفتگی و فوق العاده بیت الزهراء علیهاالسلام اطلاع داشته باشند، میتوانند به کانال زیر بپیوندند.
eitaa.com/ZaeranAlghamehHamedan
بسم الله الرحمن الرحیم
بند دوم ترکیب بند میلاد حضرت زینب ( سلام الله علیها )
زینب آمد که با اشارتِ او
دل جَلا یافت از ولادتِ او
همة پنجتن به گردش جمع
هر یکی بوسه زد به طلعتِ او
داشت امّا حسین ، شوقِ دگر
کآمد از ره ، شریک نهضتِ او
گل لبخند او به روی حسین
داشت پیغامی از محبّتِ او
کیست زینب ؟ بزرگ بانوی دین
حضرت حق ، گواه عصمتِ او
سه شهادت که در اذان گوییم
هست از صبر و استقامتِ او
پشتِ گردون به پیشگاهش خم
کرده تعظیم ، پیش رفعتِ او
خسرو کربلا به کف قرآن
خیزد از جا به پاسِ حُرمتِ او
التماسِ دعا به وی گوید
تا بدین حَدْ بُوَد جلالتِ او
او معلّم ندیده ، عالمه بود
این حدیثی است در فضیلتِ او
ابرِ لطفش همیشه می بارد
هست جود و کرم ، سجیّتِ او
در صفِ حشر ، هر کسی دارد
چشم امّید بر شفاعت او
نَمی از یم ، یک از هزار بُوَد
آنچه گفتند در مدیحتِ او
هر که خواهد شود ز اهل نجات
بفرستد برای او صلوات
🆔
eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
برای دست یابی به نسخه کامل این ترکیب بند به این آدرس در وبلاگ سری بزنید.
http://amirizadihamedani.blogfa.com/post/128
به ما بپیوندید.
التماس دعای فرج
هدایت شده از امیر ایزدی
بسم الله الرحمن الرحیم
💐💐💐
زیرک ترین مردم کیست؟!
لمّا سُئلَ: منَ أکیسُ المؤمنینَ قال: أکثُرهُم ذِکراً لِلمَوتِ و أشَدُّهُم لَهُ استِعداداً.
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) در پاسخ به این سؤال که زیرک ترین مومنان کیست؟ فرمودند: کسى که بیشتر از همه آنان، به یاد مرگ باشد و خود را براى آن، آمادهتر سازد.
کلینی؛ الکافی؛ ج۳؛ ص۲۵۷
میزان الحکمه: 11/ 5270 ؛ بحار الانوار: 267/68
خردمندترین مردم کیست؟!
بنام خداوند علم و خرد
که از نیست، هستی پدید آوَرَد
شنو این روایت که در (کافی) است
خردمند را این سخن، کافی است
کسی کرد پرسش ز ختم رسل
الا! عقل کل، وی تو هادی السُّبُل
بگو؛ ای که چون تو، کس آگاه نیست
خردمندتر از همه خلق کیست؟
بفرمود: آن کس که بیش از کسان
کند یاد از مرگ و احوال آن
مهیّا کند توشهی این سفر
ز خیل کسان، پیشتر، بیشتر
بدان (ایزدی) هر کسی، بی هوس
چشد مزّهی مرگ در هر نفس
خوشا آنکه آماده گردیده است
ره نیکی و خیر بگزیده است
خوش آن بنده، کاو پیش از مرگ خویش
فرستاده باشد بسی توشه، پیش
بهین توشه، مهر رسول است و آل
که آید به کارت، برِ ذوالجلال
۱۴۰۲/۸/۲۷ - همدان
به ما بپیوندید:
🆔
eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
التماس دعای فرج
لطفاً با انتشار این شعر، در ثواب نشر معارف و احادیث نبوی با ما شریک باشید.
جزاکم الله خیر الجزاء.
بسم الله الرحمن الرحیم
بند سوم و چهارم ترکیب بند میلاد حضرت زینب علیهاالسلام
💐💐💐💐💐💐💐
بند سوم
زینب ! ای پاک بانویِ اسلام
بر تو از شیعیان ، درود و سلام
مادرت ، بانویِ زنانِ بهشت
پدرت ، بر تمامِ خلق ، امام
گه انیسِ حسن به وقتِ قعود
گاه یارِ حسین ، وقت قیام
گریه بر تو ، چو گریه بر حسنین
هست طبقِ کلامِ خیر انام
بهرِ غمهایِ بی شمارة تو
گریه کردند انبیاء عظام
علمِ تو ، حلمِ تو ، خدایی بود
درک و فهمت ، فراتر از افهام
رتبه ات ، همترازِ عصمت بود
برتر از اوجِ طایرِ اوهام
خاک پای تو ، توتیای ملک
مَقْدَمَت ، روشنایِ چشم مقام
از تو دارند خاطرات زیاد
کوفه و کربلا ، مدینه و شام
نهضت کربلاست ، مدیونت
دژِ دین از تو یافت استحکام
نه عجب گر که از تو ، نام آید
هر کجا از حسین آید نام
خطبه های تو خوابِ شیرین را
کرد بهر « بنی اُمیّه » حرام
ای که اُمّ المصائبت خوانند
دیده ای رنج ، در رهِ اسلام
دم به دم ، بر تو ، ای خجسته صفات
از خدا و ملائکه ، صلوات
بند چهارم
نورِ چشمِ پیمبری ، زینب
چشمه ساری ز کوثری ، زینب
مثل زهرا وقار داری تو
عصمت اللهِ دیگری ، زینب
زینتِ زینتِ جهانِ وجود
قهرمان دخت حیدری ، زینب
زینِ اَبْ خوانْد ، حیّ سبحانت
مایة فخرِ مادری ، زینب
حسنین اند لولو و مرجان
تو درخشنده گوهری ، زینب
ناامید از تو کس نخواهد شد
مظهرِ لطفِ داوری ، زینب
قلب پاکت صبور و شاکر بود
صبر را روحِ پیکری ، زینب
کشتیِ نهضت حسینی را
در یمِ فتنه ، لنگری ، زینب
تو رساندی پیام خون حسین
تو شریک برادری ، زینب
خطبه های تو معجزات توأند
کربلا را پیمبری ، زینب
داشتی لحنِ حیدر کرّار
نکته سنجی ، سخنوری ، زینب
تو به ظلمت سرایِ وادیِ شام
چون فروزنده اختری ، زینب
« ایزدی » مدحتت چه سان گوید ؟
که تو از وصف ، برتری ، زینب
ذکر لبهای ماست این کلمات
بر حسین و به زینبش صلوات
میتوانید نسخه کامل این ترکیب بند را در وبلاگ امیر ایزدی همدانی به آدرس زیر مشاهده فرمایید.
http://amirizadihamedani.blogfa.com/post/128
برای دریافت سرودههای حاج امیر ایزدی همدانی با لینک زیر به ما بپیوندید:
🆔
http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
التماس دعای فرج
باسلام به همراهان
ان شاءالله از فردا به مناسبت نزدیک شدن روز شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام قسمتهایی از سرودههای فاطمی را در این کانال بارگذاری خواهیم کرد.
التماس دعای فرج
🆔
http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
( صلی الله علیک یا فاطمه الزهراء )
( اللهم العن الجبت و الطاغوت )
____________________________
👈 قصیده فاطمی تحت عنوان؛
( نماد سازش...)
الا ! که عالمِ هستی ، طفیل خلقت توست
وجود ، ریزه خورِ سفره ی عنایت توست
ولیّة اللَّه و دختِ رسول و کفوِ امام
برون ز حیطه ی ادراکِ ما جلالت توست
جواب طعنه ی ابتر تویی ، عطیّه ی حق
که شام قدر محمد ، شب ولادت توست
در آن دیار که می گشت دخت ، زنده به گور
رسول ، بوسه زنِ دستِ بالیاقت توست
ز بذلِ جامه ی شام زفاف شد معلوم
به هر زمان و مکانی ، کرم سجیّت توست
گرسنه خفتن و انفاقِ نانِ شب به فقیر
بُوَد دلیل که احسان به خلق ، عادت توست
نماد سازشِ با همسر و اطاعت از او
تویی که شیر خدا محو و مات صحبت توست
برون ز حدّ توانش نخواستی ز علی
که این سفارش پیغمبر و حکایت توست
نخواستن ، عرقِ شرم بر رخ شوهر
بُوَد نجابتِ ذاتیّ و در اصالت توست
ندوختن ، نگهِ خویش بر زر و زیور
لباسِ ساده و حفظ حجاب ، زینت توست
چنان لباس علی ، وصله داشت چادر تو
بلی ، تعجّب سلمان هم از قناعت توست
اگر چه دستِ تو انداخت پوست از دستاس
گره گشای همه خلق ، دست رحمت توست
ز کارِ خانه نکردی شکایتی هرگز
که این اُمور تو را فرض و جزء طاعت توست
خدای ، فخر فروشد به ساکنان فلک
از آن خلوص که در خلوتِ عبادت توست
به شامگاه ، دعا از برایشان کردی
به روز ، راحتِ همسایه در رعایت توست
مباد از منِ دلخسته رو بگردانی
تمام دلخوشی ام در جهان ، حمایت توست
نَه من ، که روز قیامت ، تمامِ اُمّت را
زمان محکمه ، اُمّید برشفاعت توست
عیان ز روی تو ، حُسنِ خدای لم یزلی
نهان رضای خداوند در رضایت توست
ولیّ حق به وجودِ تو دیده سرمد را
چرا که آینه ی حق ، خجسته طلعت توست
حسین با همه ایثار و غیرت و مردی
رهین تربیت کامل و طهارت توست
به روی دامن تو یافت پرورش زینب
که خطبه خواندنِ او ، پیرو بلاغت توست
فرشته ای که به رتبت ، امین وحیِ خداست
درون بیت ولا مفتخر به خدمت توست
تو را چنان که تو هستی ، چگونه وصف کنم؟
در آن مقام که حق ، بازگوی مدحت توست
ولی فسوس ! که بعد از رسول ، دیده ی دهر
به اشک ، شاهدِ اندوه و درد و غربت توست
در آستانه ات افروخت شعله ، دشمنِ دین
نگفت این حرمِ امن ، جای راحت توست
ز ظلم ، محسن شش ماهه کشته شد آن روز
جواب آن همه خوبی ، مگر اذیّت توست
تو را به خاطر حبّ علی کتک زده اند
چنان که شدّتِ آن علّتِ شهادت توست
به دست و پهلوی بشکسته ، یاریِ مولا
به دوستان علی ، درس استقامت توست
گهی به خانه ی احزان و گاه کوه اُحد
طنین گریه ی بی وقفه ، با شکایت توست
مرا مران ز در ، از دوستان حسابم کن
سرشک چشم ترم وقف بر مصیبت توست
مگیر طبع روان را ز ( ایزدی ) که دلش
ز صبحِ روز ازل ، خانه ی محبّت توست
برای مشاهده سایر سرودههای فاطمی حاج امیر ایزدی همدانی میتوانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔 http://amirizadihamedani.blogfa.com
یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید:
🆔 http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
التماس دعای فرج.
امیر ایزدی:
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم العن الجبت و الطاغوت
بخش اول از قصیده فاطمی
(دلیل خلقت)
(بخش پایانی این قصیده در همین کانال بارگذاری خواهد شد.)
سلام بر تو که خَلقت، دلیل خِلقت بود
هر آنچه هست بجز حق، طفیل خَلقت بود
نمودهاند به فضلت پیمبران اقرار
قبولِ برتریات شرط بر نبوت بود
محمد عربی را که سرورِ رسل است
بر آستان جلالت، سر ارادت بود
پدر، بسان گلی، سینهی تو میبویید
که عطر آن به مشامش چو عطر جنت بود
رسول با همه عزت، به تو پناه آورد
هر آن زمان که وِرا ضعف یا نقاهت بود
پدر ز دست تو گلبوسه چید، با قد خم
ولی به باغ جهان، سروِ راست قامت بود
عجیب نیست اگر بوسه چیده از آن دست
که در هجوم فتن، حامی ولایت بود
یقین که بوسه بر آن دست ز امر حق زدنش
به قصد قربت و با نیّت عبادت بود
الا! که فاطمهای، نور دیدهی همهای
حریم وحی، ز یُمنت پر از طراوت بود
اگر چه شوی و پسرهات حجّتاند به خلق
تویی که بر حُجَج الله نیز حجت بود
تویی تو روحِ قُدُس، ای جهانیان به فدات
فداییات ز شرف، خاتم رسالت بود
تو کوثریّ و تو قدری، تو ( هل اتی ) هستی
خدا گواه که احسان به خلقت، عادت بود
عروس و بذل لباس زفاف، بر سائل؟!
سجیّت تو، همه لحظهها کرامت بود
نرفتهاست تهی دست، کس ز درگاهت
برای بحر عطایت، مگر نهایت بود؟!
گشودهای چه گرهها به بذلِ گردنبند!
چه رازهای مگو، کاندر این روایت بود
تو سرّ سورهی قدریّ و ناشناختهای
محبت تو مرا مشعل هدایت بود
چنانکه خوبتر از هر شبیاست لیلهی قدر
تو را به خیل زنان جهان، شرافت بود
کسی نکرد تو را درک، ای حبیبهی حق
جز آن کسی که نصیبش مدال عصمت بود
بدین همه جبروت، ای ملیکهی ملکوت
مدارِ زندگیات صبر با قناعت بود
بنا به جملهی ( حتّی تَوَرَّمَت قَدَماه )
تو را به گوشهی محراب، انس و الفت بود
الا! نماز شبت برده از ملائکه دل
الا! که مِهر تو، مُهر قبول طاعت بود
مدام در حق همسایهها دعا کردی
همیشه، شیوهی تو، دوستی، محبت بود
تو پارهی تن پیغمبر خدا بودی
تو آن یمی که در آن دُرّ مهدویّت بود
خدا گواه که مهر تو، رکن دین من است
به غاصبین حقوقت، مرا عداوت بود
فروغ بخشِ بهشت است نور لبخندت
نوشتهاند که مهریّهات شفاعت بود
علی به یمن وجود تو داشت آرامش
کنار تو، دلش از درد و غصّه راحت بود
اگر چه داشت امامت به تو، ولی همه عمر
به فکر جلب رضایت ز تو، امامت بود
دمی که از اُحُد آمد، به تن، نَوَد زخمش
نگاه مرحمتت، مرهمِ جراحت بود
گمان کنم پسر کعبه را تویی قبله
قسم به صحن بقیعت که رشک جنت بود
بتول طاهره! از تو مراست خاطرهها
ارادتم به شما، منشاء سعادت بود
کمم ز ذرّه، نگاهت چو آفتابم کرد
هزار شکر، مرا این نکو مشیّت بود
خدای را به تو سوگند دادهام همه عمر
که نام نیک تو، تضمینِ استجابت بود
ز یُمن مدحِ تو و قدح دشمنت بودهاست
اگر که زندگیام غرق ناز و نعمت بود
به روی سر در کاشانهام به یاد شما
که مهرتان به دلم پیش از ولادت بود
نوشتهام مُتواتر، حدیثِ مُستندی
که نقل از دو لب خاتم رسالت بود
همانکه در کتب شیعه یک به یک نقل است
و در ( صحاحِ ) دروغینِ اهل بدعت بود
نوشتهام که تویی بضعهی رسول الله
اذیّتِ تو، به ختم رسل، اذیّت بود
خدا گواه کز آغاز عمر، در دل من
از آن سه فاسقِ فاجر، همیشه نفرت بود
از آن دو زن که بدادند زهر ( طه ) را
وز آن دو شیخِ جفاجو، دو صد شکایت بود
......ادامه دارد
برای مشاهده سایر سرودههای فاطمی حاج امیر ایزدی همدانی میتوانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
http://amirizadihamedani.blogfa.com
یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید:
http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
بخش پایانی قصیده فاطمی
(دلیل خلقت)
(بخش اول این قصیده در همین کانال بارگذاری شدهبود.)
الا! که بین دو پهلوی عقلِ کُل، روحی
ارادت پدرت بر تو، بینهایت بود
تویی تو هدیهی معراج، ای رسل را تاج
ز احتیاج، جهان را جبین، به پایت بود
تو سیب سرخ بهشتی، تو امتحان شدهای
که امتحان شدنت، پیشتر ز خَلقت بود
چو یافت صابرهات خالقِ صبور و شکور
یقین ( وَ طَهَّرَکِ وَ اصطَفاکِ ) وصفت بود
گزید از همهات، داد نام فاطمهات
ز درکِ شانِ تو بُبرید، هر چه فکرت بود
تو از سلالهی نوری، تو جلوهی طوری
که شیعهی تو، سرافراز و باسعادت بود
به کُنهِ معرفتت ره نیافت هیچ کسی
که تحت سیطرهات چرخهی طبیعت بود
به یازده پسرت، عرش و فرش مدیونند
به دوشِ یک یکشان، پرچم هدایت بود
الا! سرآمد زنها که امّ اب هستی
عقیله دخت تو، بر باب خویش زینت بود
خدای نگذرد از آنکه خست خاطر تو
همان که غاصبِ حقّ تو، از عداوت بود
فدک، ز مامِ جوانی گرفت، پیر خرفت
همین قضیّه سرآغاز صد جنایت بود
کسی ستاند فدک با عوالی، از کف تو
که با وجود علی، غاصبِ خلافت بود
چو دید دشمنِ بیدین که دیدهی ترِ تو
ز داغ ختم رسل، غرق اشک محنت بود
به جای دستهی گل، بارِ هیزم آوردند
به جای عرض ادب، کارشان شرارت بود
شرر زدند بر آن چوبها و سوخت بهشت
فرشته، صورتش آزرده از حرارت بود
لگد زدند بر آن در که شعلهور شده بود
تو گویی آنکه به پا شورش قیامت بود
هزار حیف که نشکفته غنچه پرپر شد
شکست شاخه گلی که همه لطافت بود
به باغبان چه گذشته؟! خدای داند و بس
جریحهدار، دلش زآن همه جنایت بود
دو دست بسته، چو گلچین ز گلشنش میبُرد
روان به گونهاش از دیده، اشک غربت بود
بدید غنچه و گل، زیر پای گلچینان
ز جور و کینه، لگد کوب، وقت غارت بود
بدید زیر درِ سوختهاست، یاس کبود
بدید
بدید غنچهی او را گلاب حسرت بود
به حفظ برگ و بر و ریشه، صبر، پیشه نمود
چرا که صاحب اندیشه، بادرایت بود
اگر سکوت نمیکرد کلّ گلهایش
اسیر فتنهی گلچینِ بیهویّت بود
اگر سکوت نمیکرد، دفن میشد دین
به دست دشمنِ شومی، که بیدیانت بود
اگر ز ماذانه تکبیر میرسد بر گوش
از آن درایت و آن صبرِ بینهایت بود
بخواه ( ایزدی ) از حق که یار باز آید
بهار عترت و سنّت، ز مهدویّت بود
خدای من! فرج مقتدای ما برسان
سیاهتر ز شب، این روزهای غیبت بود
نصیب کن که ببینیم روی ماهش را
به این دو چشم که یک عمر، غرق حسرت بود
نصیب کن که ببینیم دولت او را
که ترجمان عدالت، همان حکومت بود
همدان دوشنبه ۱۴۰۲/۸/۲۹
برای مشاهده سایر سرودههای فاطمی حاج امیر ایزدی همدانی میتوانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
http://amirizadihamedani.blogfa.com
یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید:
http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم
(اللهم العن الجبت والطاغوت)
**************
عمّار در آتش دونان
گُریز به آتش زدن آستان وحی
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
به نام خداوندگار حکیم
علیم و حلیم و سلیم و کریم
خدایی که بگزید خیل رُسُل
بر این حلقه باشد نگین عقل کُل
خدا داده او را ترازو، کتاب
دعاهای او را کند مستجاب
محمد بُوَد با نجابت قرین
دعایش بُوَد با اجابت قرین
در آغاز اسلام چون مشرکین
نمودند بر مسلمین ظلم و کین
هر آنکس که پیوست بر مصطفی
ز کُفّـار دون دید جور و جفا
گروهی ز بس طعنه، رنجه کشید
ز کُفّـارِ مکّـه، شکنجـه کشید
شهید از همان زجرِ بیحد شدند
فـدائـیّ راه محـمّــد شدند
از آن مؤمنین کشیـده بـلا
به صدسختی و غم شده مبتلا
یکی بود عمّار خوش خُلق و خو
که خواندهاست پیغمبرش راستگو
بدست همان مشرکین دغا
پدر، مادرش کُشته شد از جفا
شکستند آن قلب بیکینهاش
نهادند یک سنگ بر سینهاش
یکی سنگ سنگین که بس داغ بود
بَتَر ز آتشی در دل باغ بود
سیه رنگ چون قلب کفار بود
که در دستشان، بهرِ آزار بود
ز گرما چنان سنگ، آکنده بود
تنش سوخته پوستش کنده بود
به تن، نقشِ شلاق و زنجیر داشت
ولی روی لب، بانگ تکبیر داشت
نشد خسته از یاریِ مکتبش
اَحَد بود و احمد، شعار لبش
روایت شده کز ره سرکشی
بر افروخت دشمن ز کین آتشی
در آتش بیفکند عمّار را
که سوزانَد آن راست گفتار را
خدا دید آن عبد دلریش را
رسـانید پیغمبـر خویش را
نبی دید در آتش عمّار زار
پس آن آیتِ نور، گفتا به نار
که باید به فرمان خیرالانام
شوی بهر عمّار بَرد و سلام
نسوزانی آن بندۀ پاک را
که یاور بُوَد میر لولاک را
چنانکه به فرمان رب جلیل
نسوزاندی آن روز، جسم خلیل
خلیل مرا، چون خلیل خدا
ز گرمایِ این شعله ها کن جدا
به عمّار از امر خیرالانام
از آن لحظه شد نار، بَرد و سلام
رسولی که قرآن ثناخوان اوست
عناصر همه تحت فرمان اوست
به فرمان او آب و آتش بُوَد
هر آنقدر موّاج و سرکش بُوَد
بلی «ایزدی» حُکم ختم رُسُل
تواند کند جزء کل، خار گُل
شبی کآفتاب رُخش سر زده
نموده است خاموش آتشکده
چو در فارس آن شعله خاموش شد
همه موبدان را ز سر، هوش شد
رسولی کز او نار گردید بَرد
شرر، بر صحابیش کاری نکرد
ندانم چه بگذشت بر آن رسول
چو در شعله ها دید جای بتول!
گرفتار شر، دُخت خیرالبشر
چو گردید در بین دیوار و در
کشید از جگر آه! خیرالنّسا
همی کرد یاد از رسول خدا
بگفت: ای پدر دخترت را ببین
اَلا یاء و سین، کوثرت را ببین
ببین اُمّتت بی وفا گشته است
جدا از ولیّ خدا گشته است
ببین خود که با دخترت چون کنند
حبیبه ی خدا را چه دلخون کنند
پس از این سخن، فضّه را زد صدا
که دریاب من را ز راه وفا
ببین غنچه، نشکفته، پرپر شده
یکی هدیه تقدیم داور شده
غمش بینهایت بُوَد مُحسنم
شهید ولایت بُوَد مُحسنم
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
همدان شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۲
باتشکر از آقای علی وطنی مداح
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم:
«يا نارُ کوني بَرداً و سلاماً علي عمّار کَما کُنتِ علي إبراهيمَ»
به نقل از منتهی الآمال مرحوم محدث قمّی
🆔
http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
به ما بپیوندید
May 11
بسم الله الرحمن الرحیم
(السلام علیک یا اباعبدالله الحسین)
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
آل یاسر در آتش دونان
گُریز به آتش زدن خیام حسینی
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
به نام جهان آفرین خالِقی
که خلقت ندارد جز او رازِقی
خدایی که عزّت به احمد دهد
وَ قرآن بدست محمّد دهد
به قرآن همی کردگار جلیل
بیان می کند قصّه ای از خلیل
کسی کاو بُوَد هم نبی هم امام
شرر در برش گشت بَرد و سلام
نسوزاندش آتش به حُکم اِله
بر این ماجرا هست قرآن گواه
اَلا ای مسلمان! یکی داستان
شنو از من و نقل کن بر کَسان:
در آغاز تبلیغِ ختم رُسُل
که هم کُلّ عقل است و هم عقل کُل
به اصحاب او جملهی مشرکین
نمودنـد صـد ظلم از راه کین
روی سینه شان سنگ بگذاشتند
بسی داغ، بی ننگ بگذاشتند
بر آن مؤمنین تازیانه زدند
جراحات بس وحشیانه زدند
شکستند دُرهای نایاب را
بکشتند برخی ز اصحاب را
تنی چند در شعله بگداختند
همی زنده در آتش انداختند
چو عمّار و یاسر، سُمیّه ز کین
فتـادنـد در آتش مشرکین
همان لحظه از امر پروردگار
نبی را بیفتـاد از آنجا گذار
نبـی، آل یاسـر گرفتار دید
گرفتــار، سه یار، در نار دید
به یکباره بـر آتشِ شعله ور
بفـرمود پیغمبـر خوش سِیَر
که یا نار! کن سوختن را تمام
سه یار مرا باش بَرد و سـلام
به فرمـان پیغمبـر راستـگو
که خُلقش عظیم است و رایش نکو
به عمار و آلش شرر گشت بَرد
سلام آمد آزارِ ایشان نکرد
غرض آن سه از برکت یک دعا
ندیدند آسیبی از شعله ها(۱)
دعای نبی جزء را کُل کند
نگاهش دو صد شعله را گُل کند
اَلا «ایزدی» خاتم الانبیا
مداوا نماید همه درد ها
عَوالِم همه تحت فرمان اوست
یقین دست خِلقت به دامان اوست
کسی که به حُکمش شرر گشت بَرد
ز کف داد گرما و گردید سرد
کسی کآتش از امرش آمد سلام
نگه داشت ز اصحاب او احترام
خودش دید در کربلای حسین
پس از قتل سبطش به صد شور و شین
که در خیمهگه آتش افروختند
وَ دامانِ اطفال را سوختند
یتیمان همه گرم زاری شدند
به دامان صحرا فراری شدند
عدو از نَبی هتک حُرمت نمود
بقایای هر خیمه غارت نمود
عدو تیغ بر آل حیدر کشید
زنان را ز کین معجر از سر کشید
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
همدان شنبه ۲۷/آبان/۱۴۰۲هجری شمسی
۴جمادی الاوّل ۱۴۴۵هجری قمری
پی نوشت:
۱)به نقل از رجال کَشّی ص ۳۲
باتشکر از آقای علی وطنی (مداح) که زحمت تایپ این شعر را کشیدند.
___________________________
برای مشاهده سایر سرودههای حاج امیر ایزدی همدانی میتوانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
http://amirizadihamedani.blogfa.com
یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید:
http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
التماس دعای فرج.
28.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام
شبهای جمعه هرهفته سعی میکنم کلیپ تصویری یا صوتی از یاران آسمانی شده و اساتید خودم و پیرغلامان حسینی تقدیم کنم.
بلکه بعد از ما زما یادی کنند...
کلیپی از استاد بزرگوارم زنده یاد حاج میرزا علی آهی (ره)
🆔 http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
بسم الله الرحمن الرحیم
************
اشعار فاطمی
نبض این عالم بُود ، در دستهای فاطمه
مِهر را بر سر بُود ، ظلّ لوای فاطمه
غرق می شد نوح با کشتی در آن طوفان یقین
گر نمی بودش به دل مهر و ولای فاطمه
مصطفی دادش سلام و بوسه زد بر دست او
گفت : می باشد رضای حق ، رضای فاطمه
هست او روح و روان خاتم پیغمبران
جان فدایش ، گفت احمد : من فدای فاطمه
مرتضی او را برای خویش « نِعْمَ العَوْن » خواند
بُد علی هم یارِ خوب و مقتدای فاطمه
یک زن امّا حیدر آمد، محو و مات علم او
در فضیلت کِی زنی آید به جای فاطمه
رحمه للعالمین را ، رحمت پروردگار
قدر و کوثر هست در قرآن ثنای فاطمه
زندگی بی او ندارد ، خیر از بهر علی
نیست کس خیر کثیر حق، سوای فاطمه
از حدیث قدسی لولاک دانستم که کرد
ذات حق افلاک را خلقت برای فاطمه
یازده گوهر از این دریا به گیتی عرضه گشت
مخزن گنج خدا باشد ، سرای فاطمه
یازده خورشید تابان در سپهر معرفت
یازده آیینة احمد نمای فاطمه
سرور خیل شهیدان خون حق یعنی حسین
با ادب بگذاشته صورت به پای فاطمه
روح او در قالب زینب تجلّی می کند
چونکه زینب خطبه خوانَد هم صدای فاطمه
وقت خطبه بر ولایت هر دو یاری داده اند
رفته از این راه زینب در قفای فاطمه
رمزِ این نوحه سرایی « ایزدی » خواهی اگر
عقده دارم ، در کف عقده گشای فاطمه
🆔
https://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
با لمس کردن لینک بالا به کانال ما بپیوندید.
التماس دعای فرج
بسم رب الشهداء و الصدیقین
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
اشعار فاطمی
( آسمان گرفت )
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
آنکس که راهِ دوستی ات در جهان گرفت
از یُمنِ پیرویّ تو جا در جنان گرفت
هر کاو چشید جرعه ای از جامِ کوثرت
شد خضرِ راه و زندگیِ جاودان گرفت
هر کس خلیل وار ز جان شیعه ی تو گشت
از نار ، بار بسته به گلشن مکان گرفت
نور وجود پاک تو ، ای مظهر خدای
از طور جلوه کرد و کران تا کران گرفت
تو در مَثَل سفینهی نوحی، که راکبش
تا ساحل نجات ز طوفان ، امان گرفت
در پیشِ پات ، خواجهی عالم قیام کرد
گلبوسهها ز دست و رُخَت ، شادمان گرفت
گویایِ وحی گفت که جانم فدات باد
ای روحِ من ز فیضِ تو هستی روان گرفت
ای ( هَل أتی ) حدیث تو ، قرآن به سینهاش
این سوره را ز دادنِ سه قرصِ نان گرفت
پنهان ز کور ، حُسنِ خدا داد کرده ای
صد نکته درس باید از این داستان گرفت
در خانه ی تو لطف خدا موج می زند
چشمِ امید از درِ آن چون توان گرفت ؟
میکال برده دست به دستاسِ مطبخت
جبریل نیز اذن بر این آستان گرفت
نازل برای فضّه غذا از بهشت شد
عیسی نزاده ، رتبهی مریم ز شأن گرفت
بعد از تو در کویر ، عطش داشت ، ناگهان
آب زلال کوثرت از آسمان گرفت
ایّام فاطمیه شد و سوز سینهام
با هُرمِ آه ، سبقت از آتش فشان گرفت
بار دگر بهانهی شهر مدینه را
مرغ دلم که نیست وِرا آشیان گرفت
یا فاطمه ! غلام درت را قبول کن
هر چند نمرهی بدی از امتحان گرفت
با یاد غربت تو ، سرشکم روانه گشت
راه کلام را به گلویم فغان گرفت
پیش از شهادتش پدرت گر چه بارها
بیعت برایتان ز همه مردمان گرفت
منبر به بوتراب سپرد و فدک، تو را
دشمن ز راه کینه هم این و هم آن گرفت
پیری نشست بر سرِ منبر پس از نبی
ارثِ پدر ، به ظلم ، ز دُختِ جوان گرفت
جای گل وفا ، شرر هیزم جفا
اجر رسول بود که این خاندان گرفت !
گلچین بدمرام به گلشن چو پا گذاشت
از غنچه هم گلاب در این بوستان گرفت
چون دید مانده دُور و برت خالی از کسان
دیوار و در ، چه گرم ، تو را در میان گرفت
مادر ز پا فتاده و طفلش ز دست رفت
آن دم ز دودِ آهِ پدر ، آسمان گرفت
تا فتنه را به اوج رسانَد، میان خلق
باطل به دُورِ بازوی حق، ریسمان گرفت
کردی تلاش بهر دفاع از امام خود
دامان او گرفتی و خصمت امان گرفت
با جُرمِ دوستیّ علی بس تو را زدند
پهلو، شکسته گشته و بازو، نشان گرفت
کوته چو گشت دست تو از دامن امام
دست شکسته ، دامن اشک روان گرفت
چون تیر دشمنان خدا بر هدف نشست
شد سروِ قامتت خَم و شکل کمان گرفت
سخت است درک این که بگوییم بانویی
در خانه رخ ز همسر و از کودکان گرفت
مرهم پذیر ، زخمِ دل دوستان شود
وقتی که انتقامِ تو ، صاحب زمان گرفت
چون ( ایزدی ) به خلق ، حدیث غم تو گفت
از بس گریست در دهنِ او زبان گرفت
*******************************
برای مشاهده سایر سرودههای فاطمی حاج امیر ایزدی همدانی میتوانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔
http://amirizadihamedani.blogfa.com
یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید:
🆔
http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
التماس دعای فرج.
May 11
هدایت شده از امیر ایزدی
بسم الله الرحمن الرحیم
___________________
اشعار فاطمی
(رکن کعبه)
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
علی جان محمد راحت جانش بُود زهرا
ولایت قلعه ی امن است و بنیانش بُود زهرا
نباشد جز جلال الله ، ما فوق جلال او
مبارک مظهری از حیّ سبحانش بُود زهرا
قبولِ توبه ی آدم ز یمن نام او باشد
امید نوح ، در امواج طوفانش بُود زهرا
به جسم آفرینش ، جان شیرین است پیغمبر
خدا داند ، خدا داند که جانانش بُود زهرا
سحاب رحمت بی منتهای حق بُود احمد
صفای قطره های پاک بارانش بُود زهرا
ز رتبت عصمت سرمد ، به معنی بضعه ی احمد
خدیجه فخر دارد ، زیب دامانش بُود زهرا
برایش مصحفی آورده جبریل امین از حق
کتاب معرفت ، آغاز و پایانش بُود زهرا
زکیّه ، راضیه ، مرضیّه ، صدیقه لقب هایش
به جمع عرشیان ، منصوره عنوانش بُود زهرا
کتاب خویش را داور به مدح او دهد زیور
که قدر و کوثر و تطهیر قرآنش بُود زهرا
قسم بر ظاهر و بر باطن قرآن که این مصحف
مراد از بَعضُها در آلِ عمرانش بُود زهرا
رسول راست قامت ، خم شود بوسد ز دست او
فداها گویدش چون روح و ریحانش بُود زهرا
محمد عطر جان بخش جنان از سینه اش جوید
گل خوشبوی و زیبای گلستانش بُود زهرا
علی در کشتیِ ایمان بُود چون نوح کشتیبان
یقین فُلکِ نجات خلق ، سکّانش بُود زهرا
مهی که ردّ شمسِ او شده مشهور در عالم
درون خانه خورشید درخشانش بُود زهرا
امیر المومنین میزان اعمال است از سبحان
شفیع شیعیان در پای میزانش بُود زهرا
سوار ناقه ای از نور باشد در صف محشر
چنین عزّت خدا را در خورِ شأنش بُود زهرا
بُود اسباب او بهر شفاعت دست عباسش
چه عباسی ؟! که خود از دوستدارانش بُود زهرا
حسین آید به دیدارش ولی با پیکری بی سر
در آن هنگامه ی حسّاس ، گریانش بُود زهرا
طلب از رب کند آن دم قصاص قاتلینِ او
غمین بر حنجر مذبوح و عطشانش بُود زهرا
رضای حضرت حق در رضای فاطمه باشد
که در دریای خلقت ، درّ غلطانش بُود زهرا
بدون دوستان خود نگردد داخل جنّت
چه در شادی ، چه در غم فکر یارانش بُود زهرا
بهشت دادگر از نور لبخندش شود روشن
خدا خواهد صفای باغ رضوانش بُود زهرا
یهودی ها ز نور چادرش اسلام آوردند
خوشا آنکس که رهبر سوی ایمانش بُود زهرا
ائمه حجت حقّند بر مردم در این عالم
ولی حجت بر ایشان ز امر رحمانش بُود زهرا
حسین بن علی صورت نهاده بر کف پایش
که مهمان در شب شام غریبانش بُود زهرا
به استقبال وی ، از جای خیزد خواجه ی بطحا
به هر منزل ، به هر محفل که مهمانش بُود زهرا
به بام شوهرش آید فرود از آسمان زهره
عَلَم از مرتبت بر بام کیهانش بُود زهرا
از او نسل نبی جاوید شد ، آفاق را پُر کرد
ولایت ماند از او بر جا ، نگهبانش بُود زهرا
بنای ظلم دشمن گر شود چون کوه مستحکم
کسی کاو می کند از پایه ویرانش بُود زهرا
به قرآن و زبور ، انجیل و تورات و صحف سوگند
که تا کون و مکان برجاست ، دورانش بُود زهرا
چه شبها پشت دیوار بقیعش ناله سر دادم
که آن وادیّ ویران ، گنج پنهانش بُود زهرا
من از آغاز عمرِ خود محبّ فاطمه بودم
دل من کشوری باشد که سلطانش بُود زهرا
به هر جا رفتم از او دم زدم ، تکریم گردیدم
که گسترده همه جا خوان احسانش بُود زهرا
بُود باب الحوائج حضرت صدّیقه ی کبری
خوشا دردی که دارو بخش و درمانش بُود زهرا
پس از پیغمبر اکرم ، هجوم آورد بر او غم
از این ماتم شب و روز آه و افغانش بُود زهرا
به قتل محسنش آورد دشمن از عزا بیرون
نگفت از داغِ احمد ، قلب سوزانش بُود زهرا
به زیر تازیانه کرد ثابت بر همه عالم
که تا سر حدّ جان در پای پیمانش بُود زهرا
الا اهل سقیفه ! ابرهه خویانِ کین گستر
امیر المؤمنین کعبه است و ارکانش بُود زهرا
ز نفرین کردنِ دشمن گذشت از امرِ مولایش
علی باشد امام و تحت فرمانش بُود زهرا
هنوز از غاصبینِ حقّ حیدر ، شیعه می پرسد :
چرا در نوجوانی ، سیر از جانش بُود زهرا ؟!
مگر در شهر یثرب ، گریه کردن جُرم می باشد ؟!
که بهر گریه کنج بیت الاحزانش بُود زهرا
ز جور خصم بر پهلو و بازو ، سینه و صورت
کبودیّ و جراحات فراوانش بُود زهرا
به جنگ دشمنان رُو ( ایزدی ) با منطق و برهان
علیه خصم ، تیغش نطق و برهانش بُود زهرا
_____________________
برای مشاهده سایر سرودههای فاطمی حاج امیر ایزدی همدانی میتوانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔
http://amirizadihamedani.blogfa.com
یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید:
🆔
http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
التماس دعای فرج.
بسم رب الشهداء و الصدیقین
=========================
اشعار فاطمی
سه بند اول از یک ترکیب بند
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
بند اول
ای رسول خدای ، را دختر
مادر مهربان ، برای پدر
آیة محکمه ، عطیّة حق
ای خدایت ستوده در کوثر
ذات سرمد به حضرت احمد
بعدِ چندی شنیدن ابتر
از کرامت تو را عطا فرمود
که سُروری به قلب آن سَروَر
پس به شکرانه ، حکم فرمودش
هان ! «فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَر»
سورة نور ، روشناییِ طور
هیجده آیة تو روشنگر
بهجه قلبِ سید اسراء
بلکه او را چو روح ، در پیکر
برترینِ زنان به هر دوران
بر نبی جان و بر علی جانان
بند دوم
ختم مرسل به احترام تمام
پیش پای تو می نمود قیام
بوسه بر دست و سینه ات می زد
آن نهاده به فرقِ گردون ، گام
بارها گفت : « بَضْعَهٌ مِنّی »
تا که حجت شود به خلق ، اتمام
پایه های شریعت نبوی
از وجودِ تو یافت استحکام
دوستیّ تو ، نزد ما باشد
در حقیقت ، حقیقتِ اسلام
هیچ کس پی به رتبه ات نَبَرَد
ز این جهت ، فاطمه تو را شد نام
بود از خادمان خانة تو
حضرت جبرئیل علیه سلام
خانه ات بود قبلة حاجات
بر تو و اهل خانه ات صلوات
بند سوم
پدرت عقل کلّ و ختم مآب
شوهر اطهرت ، پدر به تراب
مادرت را ز حق رسیده سلام
بسکه اخلاص داشت در هر باب
پسرانت امام ، بعد امام
دختران تو ، آیه های حجاب
فضّه ات را رسد غذا ز بهشت
مریمِ دیگری است از این باب
در بیابان برای خادمه ات
آبِ جنت رسید و شد سیراب
قسمت می دهم به جان حسین
مادرم ! فاطمه مرا دریاب
آیه هایی که در فضیلت توست
گشت شیرازه ، بهر اُمّ کتاب
ای ولای تو رکن ایمانم
بفدایت جوانی و جانم
ادامه دارد....
_______________________________
برای مشاهده سایر سرودههای فاطمی حاج امیر ایزدی همدانی میتوانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔 http://amirizadihamedani.blogfa.com
یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید:
🆔 http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
اشعار فاطمی
بندهای ۴و۵و۶ از یک ترکیب بند
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
بند چهارم
سورة قدر در فضیلت توست
« هَلْ اتی » نقلی از کرامت توست
تا سه شب ، قوتِ خود کنی انفاق
راستی که کرم ، سجیّت توست
رختِ شامِ زفاف ، بذل کنی
چونکه احسان به خلق ، عادت توست
قول لولاک ، شاهدم باشد
کآفرینش ، طفیل خلقت توست
گر کسی طالب رضای خداست
شرط آن بی گمان ، رضایت توست
چه نیازی به این و آن دارم
من که سرمایه ام محبّت توست
سر بلندم از اینکه شکر خدا
گردنم زیر بار منّت توست
بانوی بانوان باغ بهشت
نور لبخندِ تو ، چراغ بهشت
بند پنجم
بی تو هر چار فصل ، پاییز است
دل شیعه ز درد لبریز است
دمِ پاکت بهار ایمان است
سبزی برگِ زردِ پاییز است
بی تو ، ای شادیِ دلِ احمد
باغ فردوس هم غم انگیز است
خانة قلبِ دوستان از تو
نور بگرفته ، عطر آمیز است
گر برای تو ، جان و سر بازم
هدیه هایم دو چیزِ ناچیز است
بوستانِ مدایحت بانو
خاک زر دارد و غزل خیز است
بی ولایِ تو ، غرق تاریکی است
هر کسی گر چه شمس تبریز است
دوستیّ تو مثنویّ من است
بال پروازِ معنویّ من است
بند ششم
به کتاب خدا ، بهاری تو
بینِ عترت ، طلایه داری تو
جمع ثقلین ، مادر حسنین
عقل کل را تو یادگاری تو
بر امام زمان به هر عنوان
پاسداری و جان نثاری تو
شاکی از آن دو ناجوانمردی
چون به محشر ، قدم گذاری تو
با خبر بود آن نمک به حرام
باری از جنسِ شیشه داری تو
آنچه رخ داد را نمی گویم
بی قرارم که بی قراری تو
ناله کردی بیا بیا فضّه
که مرا یار و غمگساری تو
غنچه از لاله شد جدا ، ای وای
گشت شش ماهه ای فدا ، ای وای
___________________________________
برای مشاهده سایر سرودههای فاطمی حاج امیر ایزدی همدانی میتوانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com
یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید:
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
التماس دعای فرج.
بسم الله الرحمن الرحیم
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
اشعار فاطمی
بندهای۷و۸و۹ از یک ترکیب بند
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
بند هفتم
آنکه بیعت شکست بیعت خواست
بیعت از صاحب ولایت خواست
خصمِ هارون ، برای گوساله
بعدِ موسای عصر ، بیعت خواست
مثل خفاش ، پشت بر خورشید
ظلمتِ محض ، بهر اُمّت خواست
جبت را یار گشت آن طاغوت
تکیه بر مسندِ خلافت خواست
آنکه جایش به قعر دوزخ باد
شعله ، در خانة نبوّت خواست
پهلویت را شکست و می دانست
که پیمبر از او مودّت داشت
بر خلاف گواهیِ قرآن
شاهد از اُسوة طهارت خواست
گرچه آگاه بود از این تفسیر
که تویی روح آیة تطهیر
بند هشتم
ای نگین نبی ، نگار علی
بی قرار علی ، قرار علی
گلشنِ وحی را صفا ، زهرا
نوجوان یار و نوبهار علی
مِهرِ مهری در آسمانِ وفا
گردشت بود بر مدار علی
مصطفی جان فداییِ تو و تو
جانِ خود کرده ای نثار علی
ایستادی به پیشِ سیل ستم
همچنان کوه ، در کنار علی
آن زمانی که بسته شد دستش
باز کردی گره ز کار علی
خطبه های تو بود در رتبه
لبة تیز ذوالفقار علی
خطبه ات سوخت خرمن دشمن
زد رگ پر ز خونِ اهریمن
بند نهم
در ز قبله ربودنت خوش بود
کبریا را ستودنت خوش بود
در نماز نشسته ، نیمة شب
فکر همسایه بودنت خوش بود
سینه ، پهلو شکسته ، دل خسته
وا علیّا سرودنت خوش بود
بینِ یک شهر ، دشمنِ بدخواه
دل حیدر به بودنت خوش بود
خسته چون سوی خانه بر می گشت
لحظة در گشودنت خوش بود
با سلامی ز قلبِ پر دردش
گرد غربت زدودنت خوش بود
با نگاهی به چشمِ چشمِ خدا
روشنایی فزودنت خوش بود
رفتی و رکنِ رکنِ دین بشکست
پشت مولی الموحدین بشکست
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
برای مشاهده سایر سرودههای فاطمی حاج امیر ایزدی همدانی میتوانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com
یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید:
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
التماس دعای فرج.
May 11
May 11
بسم الله الرحمن الرحیم
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
گریه و تبسّم حضرت زهرا (سلام الله علیها)
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
به نام خداوند لوح و قلم
که نامش شده در عوالم، عَلَم
همان کاو بُوَد مؤمنین را ولی
خدای محمد، خدای علی
الا! طالب نکته های لطیف
شنو مطلبی از «بحار» شریف
در آن دم که از زهرِ دو همسرش
نبی داشت ضعفی ز پا تا سرش
به رخسارِ آن سرورِ بی مَثَل
همی سایه انداخت، پیک اجل
دل فاطمه بود از غم کباب
که میداد از دست، ختمیمآب
پیمبر چو احوال صدّیقه دید
وِرا خواند در پیش و در بر کشید
در آن گوشه، در گوش او راز گفت
یکی جمله با مَحرمش باز گفت
ز حرف پدر، باز دختر گریست
کشید آه از دل، فزونتر گریست
پدر چون به دختر، دُوُم جمله گفت
همین راز بشنفت و چون گُل شکفت
نشانهای غم در رُخش گُم شدی
بَدَل، گریهاش بر تبسّم شدی
پیمبر، دمی بعد رفت از جهان
ولی ماند سرّ کلامش نهان
کمی بعدتر عایشه از بتول
بپرسید کای نور چشم رسول!
چه فرمود آن روز خیرالانام
که گریان و خندان شدی زآن کلام؟
به پاسخ بفرمود دخت رسول
نبی چون مرا دید زار و ملول
بفرمود: ز امر خدای جلیل
خلیل وِرا هست وقت رحیل
گُل زندگانی شده برگ برگ
بُوَد چهرهام پُر ز آثار مرگ
از این حرفِ جانسوزِ خیرالبشر
مرا شیون و ناله شد بیشتر
رسول خدا دید دختِ جوان
به رُخ گشته سیلابِ اشکش روان
لذا جملۀ دیگری باز گفت
مرا از ره مرحمت راز گفت
بفرمود: دیگر نباشی ملول
که از زُمرۀ اهلبیت رسول
ز حق، آنکه او پیشتر از همه
به من هست ملحق، تویی فاطمه
مَبَر این کلامِ پیمبر ز یاد
زمان جدایی نباشد زیاد
از این حرف آثار غم، گُم شدند
بَدَل ناله ها بر تبسّم شدند
الا «ایزدی» بعد ختمی مآب
تو گویی شد ارکان عالَم خراب
چنانکه خبر داد ختم رُسُل
شدی عمر زهرا چنان عُمر گل
ز بیداد و نامردی مشرکین
در خانهاش سوخت در نار کین
زکین بین دیوار در شد شهید
همان محسنی که جمالش ندید
شکستند از کینه آئینهاش
بیازرد ضرب لگد سینهاش
به رخسار او رنگ نیلی زدند
بر آن صورت ماه، سیلی زدند
شدش گلشن آرزو برگ برگ
طلب کرد از حیّ دادار مرگ
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
همدان شنبه ۰۴/آذر/ ۱۴۰۲هـ ش
11 جمادی الاول 1445 هـ ق فاطمیۀ اول
علی نظری منفرد؛ تنها یادگار ص 127
به نقل از کامل ابن اثیر ج 2 ص 323
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
((باتشکر فراوان از آقای علی وطنی (مدظله) مداح الائمه بخاطر تایپ اشعار))
برای مشاهده سایر سرودههای فاطمی حاج امیر ایزدی همدانی میتوانید با لمس لینک زیر وبلاگ شخصی ایشان را ببینید.
🆔http://amirizadihamedani.blogfa.com
یا با لمس لینک زیر به کانال ما بپیوندید:
🆔http://eitaa.com/AmirIzadiHamedani14
التماس دعای فرج.