🔹 #او_را ... (۱۴) یہ دوش گࢪفتم و موهامو سشواࢪ ڪشیدم . هوا خیلۍ سࢪد شده بود . ❄ ️بࢪف هاے ࢪیز تو هوا میࢪقصیدن و آࢪوم رو زمین جا خوش میڪردن یادم اومد ڪه خیلۍ وقتہ چیزۍ ننوشتم ✍ ࢪفتم سࢪاغ ڪیفم تا دفتࢪچمو دࢪ بیارم ڪه چشمم به شماࢪه عرشیا افتاد ! تازه یادم اومد ڪه گفته بود بہش زنگ بزنم ! ساعتو نگاه ڪـردم هنوز خیلۍ دیࢪ نشده بود . حوالۍ ده و نیم بود 🕥 شماࢪشو گرفتم و منتظࢪ شدم تا جواب بده📱 - اݪـو بفࢪمایید ... - سݪـام آقاےڪیانۍ -عہ سݪـام تࢪنم خانم ،:یعنۍ خانم سمیعۍ... 😅 خوبید ؟؟ میدونید چقدࢪمنتظر بودم ؟ دیگہ ناامید شده بودم از زنگ زدنتون ☺️ -معذࢪت میخوام ... فࢪاموش ڪرده بودم ... - خواهش میڪنم خانوم ... اشڪالۍ نداره😊 خودتون خوبید ؟ - ممنونم ، شما خوبید ؟ - اݪـان عالیم - چہ خوب ! ببخشید ڪه بد موقع تماس گرفتم. گفتہ بودید ڪارم داࢪید ، بفࢪمایید ... ؟ - عههههہ ... ࢪاستش ... بلہ ڪارتون داشتم ... - خب ؟ - چجورۍ بگم ... - هࢪجوࢪ راحتید ! چیزۍ شده ڪه اینقدࢪ سختہ گفتنش ؟ - بݪه چیزۍ شده .... - چۍ شده ؟؟؟ 😳 - ࢪاستش ... من ... عاشق شدم 😅 - عاشق ؟ بہ سݪـامتے ... خب ... از دست من چہ ڪارۍ برمیاد ؟؟ - این ڪه منو قبوݪـم ڪنید 💞 - بݪــہ ؟؟ 😳 - خانم سمیعۍ ... من خیلۍ وقتہ دݪم دنبالتونہ ... باور ڪنید من بار اولمه ڪه به این حال و روز میفتم ! - حࢪفتون تموم شد ؟ 😒 - تࢪنم خانوم .... 💕 من ڪلے با خودم ڪلنجاࢪ رفتم تا تونستم شمارمو بہتون بدم ... هزار بار حࢪفامو مرور ڪࢪدم ، اما صداتونو ڪه شنیدم همہ یادم رفت ... 😓 من دوستتون داࢪم ... مگہ عشق گناهہ ؟؟ - هه😒 ... عشق ؟؟؟ حاݪم از هر چۍ عشق بہم میخوره ... فڪر نمیڪࢪدم بخواید این چࢪت و پࢪتا رو تحویݪ من بدید 😠 - تࢪنم خانوم ... خواهش میڪنم 😢 بہم اجازه بدید زندگۍ با عشقمو تجربہ ڪنم 💕 تو صداش بغض داشت ... دݪـم یه جورۍ شد ... امّا خاطࢪات سعید مثݪ یہ فیلم از جلوم رد میشدن ... بازم بدنم داشت داغ میشد ... - آقاۍڪیانے بذاࢪید رابطہ ما مثݪ دوتا همڪݪـاسۍبمونہ؛من هیچ عݪـاقه اۍ بہ شما ندارم ! - عیب نداࢪه ! همین ڪه من دوستتون داࢪم ڪافیہ ... ❣ دݪخوشۍ من شمایۍ من اصݪـا به اون ڪݪـاس علاقہ اۍ ندارم ... همون جݪسات اول میخواستم بࢪم اما عشق شما پایبندم ڪرد ... حرفاۍ جدید میزد یه لحظہ احساس ڪردم از سعید هم بیشتر دوستم داره ! سعید ؟ مگہ سعید اصݪـا منو دوست داشت ؟؟ - من باید فڪر ڪنم ... - باشہ فقط زود ... خیلۍ زود جوابمو بدید ... انصاف نیست بعد یڪسال انتظاࢪ بازم منتظࢪم بذارید😢 - شب خوش 👋 -ممنونم ڪه زنگ زدید ... شبتون بخیࢪ ... 👋 یہ سیگاࢪ درآوردم و روشن ڪردم ... تا چند دقیقه میخواستم مغزم خالۍ خالۍباشہ ... خستہ بودم روۍ تختم دراز ڪشیدم چشمامو بستم ڪه یہ پیام برام اومد 💌 عرشیا بود ! ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎

🔹 #او_را ... (۱۵) - سݪـام. فڪراتونو ڪردید 😅 ؟ - تو همین نیم ساعت ؟؟ - براۍ من ڪه اندازه نیم قرن گذشت ! نمیخواۍ یہ نفر عاشقت باشه ؟ دوستم نداࢪے ، نداشتہ باش ! ولۍ بذار من دوستت داشتہ باشم 😢 - آقاۍڪیانے من هنوز وقت نڪردم حتۍٰ بہ پیشنہادتون فڪر ڪنم !! 😶 - میشہ بگۍ عرشیا ؟؟ میشه قبوݪم ڪنے..؟🙂 - موقع صحبت پشت گوشے خیݪۍ خودداࢪ تر بودین !😳 هیچوقت نتونستم ڪسیو مثل تو دوست داشتہ باشم ... مگہ اعتراف بہ عشق گناهہ ؟؟ چقدࢪ نیاز داشتم دوباࢪه یڪی باهام اینجورۍ صحبت ڪنہ ... مثـݪ سعید ... اشڪ از گوشہ چشمام سࢪ میخورد و تو آبشار موهام غࢪق میشد ! - من خیلۍخستہ ام ... شب بخیر ! ڪاش من بہ جات خسته بودم.. باوࢪم نمیشه دارم باهات صحبت میڪنم ترنم ... شبت بخیر ... حࢪفاش دݪمو قݪقݪڪ میداد ! حتۍٰ از سعید هم قشنگ تر حࢪف میزد 💕 بہ مغزم فشاࢪ آوردم تا قیافش یادم بیاد ... انگارقیافشم از سعید خوشگل تر بود ! یعنۍ عشق جدید سعید هم از من خوشگل تره ؟؟ سعید ڪه میگفت هیچ دخترۍ به قشنگے من نمیࢪسه ... 😭 همیشہ با خودم رو ࢪاست بودم ... بدون اینڪه بخوام با خودم لج ڪنم بہش فڪر ڪردم ... بہ عرشیا بہ سعید سعید هرچند زباناً خیلۍدوستم داشت ولے صداقت تو حرفاۍ عࢪشیا خیلۍ بیشتࢪ بود؛... نمیدونم ! شایدم زبون باز تر بود ! بۍرودࢪبایستۍازش بدم نیومد ! حداقل یڪی بود ڪه سࢪگرمم ڪنہ و حوصلم ڪمتر سر بره ! هرچے بود از تنہایی بہتر بود ! همہ اینا بہونه بود میخواستم به گوش سعید بࢪسه تا فڪر نڪنه تونسته نابودم ڪنه ! 😏 نمیدونم ، شایدم واقعاً عࢪشیا میتونست آࢪامش از دست رفتمو بہم برگردونه ! سࢪم داشت میترڪید باید میخوابیدم ! فࢪدا جمعہ بود و میتونستم هرچقدر ڪه میخوام بہش فڪࢪ ڪنم ! حوالۍ ساعت ۸ بود ڪه چشامو باز ڪردم براۍ صبحونہ ڪه پایین رفتم ، از دیدن مامان تعجب ڪردم 😳 - سݪـام 😳 - سݪـام صبح بخیࢪ عزیزم ☺️ -وصبح شماهم بخیࢪ! چے شده این موقع خونہ اید ؟ - آره ، یہ قرار ڪاری داشتم ڪه دو ساعت انداختمش عقب. گفتم امروز رو باهم صبحونہ بخوࢪیم 😊 البتہ پدࢪت نتونست جݪسشو ڪنسݪ ڪنه یا بہ تعویق بندازه . براۍ همین عذࢪخواهے ڪرد و رفت 😉 - خواهش میڪنم 😐 - چے میݪ دارۍ دخترم ؟ مربا ، خامہ ، عسݪ ؟؟ - شما زحمت نڪشید خودم هرچی بخوام بࢪمیدارم 😄 - بسیاࢪخب ... تࢪنم جان باید باهات صحبت ڪنم ! - بلہ ، متوجه شدم ڪه بۍدلیل خونہ نموندین. بفࢪمایید ؟ - عزیزم نزدیڪ عیده و حتماً هممون دوست داࢪیم مثل هࢪسال بریم مسافࢪت ! ولۍ متاسفانہ من و پدࢪت یه سفر ڪاری به خاࢪج از ڪشور داریم و حدود ده روز اول سال ࢪو نمیتونیم ڪنارت باشیم ! البتہ اگࢪ بخواۍ میتونے باهامون بیاۍ ! اگࢪ هم دوست نداࢪے میبریمت خونہ ۍ مادࢪبزرگت 😊 - شما از ڪݪ سال فقط یہ عید رو بودید اونم دیگہ نیستید ؟؟ 😞 مشڪݪے نیست ، من عادت ڪردم ! جایۍ هم نمیرم. همین جا ࢪاحتم. با مࢪجان سعے میڪنیم به خودمون خوش بگذࢪونیم 😏 - یعنۍ تنہا بمونےخونہ ؟؟ فڪر نمیڪنم پدࢪت قبوݪ ڪنه ! - مامان! من بزرگ شدم ! بیست و یڪ سالمہ !😐 دیگہ ݪـازم نیست شما بࢪام تعیین تڪلیف ڪنید 😕 - اینقدࢪ تند نرو ... آࢪوم باش ! با پدرت صحبت میڪنم و نظࢪشو میپࢪسم و بہت میگم نتیجه رو. حالا هم بࢪم تا دیࢪم نشده 😉 مࢪاقب خودت باش عزیزم،خداحافظت 👋 ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎

وقتـی ڪه تـــو باشی... دنیامون بہـاره...🙂🌱 #امام_زمان #سه_شنبه_جمکرانی #اللہم_عجل_لولیڪ_الفرج ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎

#شهیدانه... لیاقت‌شهادت‌ندارم ولی‌دل‌که‌دارم دلم‌#شهادت‌میخواهد‌‌‌...🙃💔 •|⚘🕊|•

شنیدی اونایی ڪه روزه میگیرن خوشگل تر و ساݪم تر و جوون تر هستن ؟ خودت ببین...ｼ😊 #ماه‌_رمضان #استاد_رائفی_پور ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎

شاید او ࢪا دیدیم و نشناخٺیم و دࢪ یڪ نگاه بہ او دݪ باخٺیم و خود خبࢪ نداریم! - آسیدمہدۍ..(:🙂💔 #امام_زمان #اللہم_عجل_لولیڪ_الفرج ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎

جنگ داخلۍنیست ولۍ بعضیا یہ ڪارا میڪنن ڪه توۍهمین شࢪایط آروم #شھادت نصیبشون میشہ... اونم توۍحࢪم آقا امام رضا... خدایا...(: چیڪار ڪردن ڪه انقد خوشگݪ میخریشون...(:🙂💔

اللھّمَ عَجِل‌ْ لـِوَلیڪ‌َ الـْـفَرَجْ✨🌸

00:00 ڪوٺاھ تࢪین دعا🖐🏿🙃 بࢪاے بلند تࢪین آࢪزو...💔

یابن‌َ‌الحَسَن‌ بیا‌سُراغی‌از‌این‌بی‌نَوا‌بگیر‌..؛😔💔 #ماه_رمضان #امام_زمان #مناجات_شبانه ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎

شـیـعـه رو دارن میـکشــن تــو دنــیــا مــــهـــدی بــیـا 💔🚶🏿‍♂ ♥︎|@Amir_Hossein13|♥︎