eitaa logo
هیأت بیت الزهرا سلام الله علیها(امور بانوان محله حسینیه)
163 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
2هزار ویدیو
78 فایل
گزارش فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی و مطالبات و اخبار فعالیتهای بانوان مسجد امام حسین علیه السلام تحت لوای هیات آدرس مسجد👇 پردیسان بلوار امام علی فلکه شهرداری بلوار بصیرت ،بصیرت ۱ ،چهار راه سمت راست ،مسجد امام حسین (ع) ادمینmsm236@
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 مراسم روضه 📌سخنران: سرکار خانم کشتکاران 📌مداح: کربلایی خیابانی 🏴زمان: دوشنبه ۱۶ مردادماه ساعت ۱۷ به مدت سه روز آدرس: ◾️پردیسان بلوار امام علی علیه السلام خیابان شجاعت کوچه یکم مسجد امام حسین علیه السلام یا ◾️پردیسان میدان شهرداری بلور بصیرت بصیرت یکم چهار راه سمت راست مسجد امام حسین علیه السلام 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 🌐 @Amourbanovanm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❌️❌️🌹🌹❌️❌️ 🌹روضه خانه مادری🌹 به این امر به چشم یک وظیفه نگاه کنید https://survey.porsline.ir/s/AuBR8t4n لینک ثبت روضه خانگی https://survey.porsline.ir/s/wqDvjXk3 شاخص های روضه خانگی سلام بانوان گل این لینک از طرف سازمان تبلیغات(بخش ستاد نهضت پیشرفت بانوان) هست و برای ثبت و ترویج روضه های خانگی. اگر روضه خانگی دارید یا میشناسید بانویی رو که روضه خانگی برگزار کرده بخواید این لینک رو پرکنه. 🌹🌹🌹ان شاءالله از بین شرکت کنندگان به قید قرعه کمک هزینه سه سفر مشهد🕌 و دو سفر کربلا 🕌اهدا خواهد شد 🌐 @Amourbanovanm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆 واجب واجب واجب به پا خیز ای برادر اگر واقعا مسلمانی! علمای دین اسلام بیییییدااااااار شوید ! مشاهده این کار بسیار مهم برای همه، خصوصا مسئولین جمهوری اسلامی، بسیار ضروری است 🔹️اسلام را خلاصه نکنید در نماز و روزه 🔸️علاوه بر شکستن گردن، باید پوست برهنه ها و هرزه ها را هم کند (کلام امام ره) 🔹️ترحم بر مجرمین، خیانت به مردم است 🔸️حرف خدا در هیچ شرایطی زمین نماند 🔹️در راه مبارزه با گناهکاران، از جنجال و‌ هوچی گری ها نترسید 🔸️حکومت اسلامی وظیفه دارد در برابر گناه بایستد 🔹️علف هرز گناه را قبل از رویش در جامعه، نابود کنید(کلام ولایت ،رهبر معظم دامت برکاته) 🌐 @Amourbanovanm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ در راه حق، از کمی رهروان نهراسید! ▶️وقت یا جنگ که می‌رسد، اهالی فتنه خود را بی‌شمار می‌نمایانند و اهالی جنگ عِده و عُده‌ی خود را به رخ می‌کشند؛ بلکه اهل حق را بترسانند و بلغزانند. 🎙استاد در روزهایی که رژیم چنگ و دندان برای مبارزین انقلابی نشان می‌دهد و رهبرشان در تبعید است، اینگونه ترس از تنهایی در را از روح مبارزین می‌زداید: 🔹مگر نشنیده‌ای «لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقلة اهله»، در راه خدا، در راه درست، در راه هدایت، با کم بودن یا زیاد بودن رهروان، نبایستی انسان راهش را عوض کند و تصمیمش را دگرگون کند. 🔸مهم‌ترین تأثیر روانی در روح یک انسان این است که در راه خدا، در راه ، در راه آنچه که هدف وجود خود تشخیص می­‌دهد، از دشمنان این راه نهراسد. 🔹نمی­‌گویم ضعف اعصاب نداشته باشد، گاهی دلش هم اضطرابی پیدا نکند، نه؛ ترس فعال نداشته باشد. ترس و بیمی که او را از پیمودن راه خدا باز بدارد، در وجود او نباشد. 🌐 @Amourbanovanm
28.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📍کاشت ناخن، بازی با سرنوشت فرزندان 🎥 ناگفته‌هایی درباره کاشت ناخن مادری که دوسال بچشو بدون طهارت شیر میداد و ... 🌐 @Amourbanovanm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
بسم الله الرحمن الرحیم 🔷داستان «بهار خانوم»🔷 ✍️ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی قسمت اول 🔺ده سال پیش-شیراز-حرم مطهر احمد بن موسی(شاهچراغ) مجلس باشکوهِ شیرخوارگان حسینی در حال اتمام بود. اینقدر جمعیت زیاد بود که حد و حساب نداشت. همه مادرهای شیرازی، باحجاب و بی حجاب و از همه مدل تیپ و قیافه، به نوزادانشان لباس سبز یا مشکی پوشانده بودند و بچه ها را سر دست گرفته و بالا آورده بودند و مداح در حال دعای آخر جلسه بود. -الهی به حق گلوی خشکیده شش ماهه کربلا همه بچه های ما را عاقبت بخیر قرار بده! به حق اباعبدالله الحسین حسرت مادر شدن را در دل هیچ محبّ حضرت زهرا قرار نده. به همه ما توفیق به دنیا آوردن فرزندان صالح و تربیتِ حسینیِ بچه هامون عنایت بفرما! و... همه مادرها از ته دل گریه میکردند و «الهی آمین» میگفتند. جلسه تمام شد و سیل جمعیت در حال خارج شدن از درها بود. صدا به صدا نمیرسید. کم کم جمعیت رفتند. شاید یک ساعت طول کشید تا حدودا نود درصد جمعیت رفتند. تعداد چهل پنجاه نفر خادمه در حال جمع و جور کردن و تمیز کردن حرم بودند و مرتب به دفتر خدام خواهر رفت و آمد داشتند. مسئولیت آن جلسه را حاج خانم لطیفی به عهده داشت. حاج خانم لطیفی زنی بسیار جاافتاده و حدودا پنجاه ساله بودند که بیست سال سابقه خادمی در حرم داشت. نمونه واقعی یک مادر. با این که از خانواده پولداری نبود اما کار میکرد و همه زار و زندگی اش را در خدمت به اهل بیت گذاشته بود. آن روز خیلی سرش شلوغ بود و حتی فرصت نمیکرد که یک دو جرئه آب بخورد. با همان لب و گلوی خشک و چادر و مقنعه، و با لهجه شیرین شیرازی غلیظ با بقیه خواهران صحبت میکرد. -حالو من گفتم نمیخواد ایجوری جمع و جورش کنین. اما دیه نگفتم که همین جوری موکتا را بریزین رو هم. سِی ای چقد شلخته رخته اینجو. زودی باشین حاجی خانوما. زودی والا که ظهر شد. زودی مرتبش کنین که الان برادرا میان. به کار و بارش مشغول بود که یهو دید فیروزه خانم با یک بچه در بغل به او نزدیک شد. فیروزه خانم که جد اندر جد خودش شیرازی بودند اما شوهرش اهل فیروزآباد استان فارس بود، چند سالی بود که خادمه افتخاری حرم شده بود. یک خانم حدودا سی ساله که قدی بلند و چشمانی روشن داشت. اینقدر خوش حجاب و زرنگ و فعال بود که هرجا کارِ خادمان گیر میکرد، خانم لطیفی فورا میفرستاد دنبال فیروزه خانم و میگفت: «ای کارِ کسی نیست به جز فیروزه خانم. کوجاست؟ بگین بیاد!» فیروزه خانم به خانم لطیفی نزدیک شد و سلام کرد. خانم لطیفی تا چشمش به او خورد گفت: «کوجِی دختر؟ ای بچه کیه؟» فیروزه خانم با رنگ پریده و نفس نفس زنان گفت: «اینو دم در... درب دوم... کنار جاکفشی پیداش کردم!» خانم لطیفی از این حرف فیروزه تعجب کرد و نگاهی به طفل معصوم انداخت و دلش سوخت و گفت: «آخی. گذاشته بودنش اونجا؟» فیروزه خانم جواب داد: «ها. فِک کنم...» مابقی حرفش را خورد و ساکت به خانم لطیفی نگاه کرد. خانم لطیفی آرام به فیرزوه خانم گفت: «ببرش پیشِ خانم توکل. همونجا بشین تا بیام.» فیروزه چادر را روی طفل شیرخواری که در بغل داشت کشید و آرام، طوری که بچه بیدار نشود، به طرف اتاق خانم توکل رفت. اتاق خانم توکل معمولا خلوت بود. چون مدیر بازنشسته یک دبیرستان دخترانه بوده و با این که بسیار دقیق و منظم و اهل مطالعه بود اما خیلی اخلاق نداشت و از زمان بازنشستگی، مسئولیت حراست از خدام خواهر با او بود. به خاطر همین، معمولا از او میترسیدند و خیلی اطرافش نمیچرخیدند. فیروزه خانم در زد و وارد شد. -سلام خانم توکل. قبول باشه انشاءالله. -سلام. بله؟ -زنده باشی حاج خانم. ازتون التماس دعا دارم. غرض از مزاحمت... این طفل معصوم... کنار کفشداری... -اینم گذاشته بودند؟ فیروزه یک لحظه جا خورد. به چهره خانم توکل زل زد و گفت: «مگه بازم کسی بچه گذاشته؟» @Mohamadrezahadadpour خانم توکل اشاره کرد به طرف دری که در انتهای اتاقش بود. گفت: «بیا اینجا!» ادامه👇
⭕️ بسیار مهم 👇⭕️ 😲 بزرگترین جنگ شناختی و جنگ ترکیبی جهان در طول تاریخ علیه ایران فقط در ۳ ماهه پاییز ۱۴۰۱ 🌗 فقط و فقط گوشه ای از اتفاقاتی که علیه جمهوری اسلامی ایران در پاییز ۱۴۰۱ انجام دادند؛ و برخی از پاسخ هایی که دریافت کردند: 👇👇👇 1⃣ حمایت از اغتشاش گران توسط: بایدن ، وزیر خارجه، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا ، کلینتون، رابرت مالی ، ۳۱ نفر از سیاستمداران مطرح آمریکا و اروپا، ۳۷ نفر از شخصیتهای موسیقی ، و ۶۲ نفر از هنرپیشگان مطرح غرب ، مانند آنجلیاجولی، ۱۵ نفر از فوتبالیست ها وباشگاه‌های مطرح دنیا، شخصیت های موسیقی ترکیه، هزار سینماگر فرانسوی، که عده ای موهای خود را قیچی کردند؛ و فیلم آن را میلیونها بار نشر دادند؛ وزرای خارجه: کانادا ، سوئد، آلمان ، بلژیک ،اسپانیا، شیلی ، فرانسه ، نویسنده کتاب هری پاتر و یک نماینده زن ایرانی الاصل در بلژیک که در حمایت از آشوب گران موهای خود را کوتاه کرد. موج شبانه روزی رسانه های انگلیسی و آمریکایی و.... 2⃣ به میدان آمدن بارزانی برای حمله به ایران، 3⃣ فعالیت رسانه ای سلبریتی های وطن فروش داخلی، 4⃣ هشتک مهسا امینی ۳۲۰ میلیون بار توئیت و ریت شد؛ درحالی که فارسی زبانان توئیتر ۳ میلیون نفر هستند! 5⃣دستگیری یک تبعه خارجی که در کوله پشتی خود یک دست لباس بسیجی، به همراه چند نارنجک و اسلحه ، ده ها گلوله و سر نیزه داشت؛ که قرار بود در حین کشتن مردم عده ای از او فیلم بگیرند؛ و بگویند که بسیجی ها مردم را می‌کشند. 6⃣ در چند شهر کردستان، از جمله: اشنویه که مهمترین شهر بود، ۱۷ هزار نیرو در حالت آماده باش بودند؛ برای شروع جنگ داخلی. 7⃣ بمباران رسانه ای در چابهار با این تیتر که یکی از فرماندهان نیروی انتظامی به یک دختر ۱۴ ساله سنی تجاوز کرده! و بعد از آن کشتار مسجد مکی اتفاق افتاد؛ و انفجار و آتش زدن بازار و حمله به پاسگاه ها بطور همزمان شروع ؛ ورود گروهک ریگی و جیش الظلم به کشور آغاز شد. 8⃣ باز کردن ریل راه آهن تهران به تبریز در قزوین به طول یک کیلومتر که به لطف خدا با گزارش یک دامدار خنثی شد؛ و از کشتار صد ها نفر جلوگیری شد؛ این اتفاق همراه با اعتراضات تبریز قرار بود رخ دهد. 9⃣ در تهران از یک خانه، مردم را با تفنگ لیزری می‌زدند. خانه محاصره شد؛ ناگهان یک زن جوان لخت مادرزاد از خانه خارج شد؛ که وای مردم ؛ کمک کنید که اینها می‌خواهند به من تجاوز کنند. این خانه مرکز هدایت عملیات بود؛ و کلی سلاح و بیسیم پیشرفته کشف شد. پس از بازجوئی هائی که از وی صورت گرفت؛ این زن ۱۱ پایگاه موساد را در شهرهای مختلف ایران لو داد؛ که همه دستگیر شدند؛ فقط از یک پایگاه ۱۳۷ قبضه سلاح کشف شد؛ که قرار بود آنشب عملیات مسلحانه انجام شود.(با توجه به حادثه شاهچراغ توسط یک نفر تروریست ، معلوم میشود که چه کشتار عظیمی قرار بود رخ دهد.) 🔟 کشف تعداد زیاد مسلسل یوزی از داخل صندلی های شش خودروی بدون پلاک، 1⃣1⃣ دستگیری یک خانم در اصفهان با ۵۲ کیلو مواد منفجره ، که قرار بود بازار تاریخی اصفهان را منفجر کند. 2⃣1⃣ دستگیری یک مهره ی یهودی در شیراز که به بیمارستان منتقل شد؛ و عده‌ای از اغتشاش گران به بیمارستان حمله کردند؛ که این مهره رایا فراری دهندیابکشند؛ که به دست نیروهای امنیتی نیفتد. 3⃣1⃣ دستگیری راننده یک پراید، که ۱۷ نفر از نیروهای انتظامی را زیر گرفت . 4⃣1⃣ دستگیری دو خودرو که با پلاک و آرم و لباس سپاه که به مردم حمله میکردند؛ وزنان رو میزدند وعده ای هم فیلم می‌گرفتند. 5⃣1⃣ در منطقه دانشگاه شریف یک خودرو مگان، تعدادی از نیروهای انتظامی رو زیر گرفت ؛ و بعد تعقیب و گریز به ماموران تیراندازی کرد؛ که در آخر دستگیر شد. 6⃣1⃣ حمله به پاسگاه شهید مدرس جهت خلع سلاح کردن ماموران، 7⃣1⃣ ضرب و شتم شدید یک زن محجبه و کودک سه ساله اش، به نیت ترساندن چادری ها که با چادر در جامعه حاضر شوند. 8⃣1⃣ چندین حمله در شهرهای مختلف به ماشین خانواده های مذهبی با مواد منفجره، 9⃣1⃣ زدن۳۲نقطه توسط سپاه درکردستان عراق، و به درک رفتن ۵۰۰۰ نفر از منافقین و تجزیه طلبان، 0⃣2⃣ انهدام یک جلسه سری در ترکیه با پهپاد انتحاری از ایران،که در آن سران ۵ حزب از سلطنت طلبان ، منافقین، کومله، پژاک، پاک و نماینده آمریکا و فرانسه حضور داشتند . 1⃣2⃣ برنامه بعدی هم در آذربایجان و ارمنستان بود؛که با تصرف منطقه زنگزور ارتباط ایران با ارمنستان قطع شود؛ وبه تبع آن راه ایران با اروپا قطع شود؛ و از آنطریق تجزیه ایران را شروع کنند؛ که به لطف خدا ناکام ماند. 🔴 پی نوشت:انسان باید خیلی جاهل باشد یا خودش را به تجاهل بزند؛ که این اتفاقات را ببیند؛و این حرکت‌ها را اعتراض مردمی بنامد! 🔺این گزارش کوتاه وگویا در راستای تبیین حقایق تلخ این ایام،ارزش نشر گسترده دارد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهید حججی؛ بنده نَظَر کرده خداوند/به مناسبت سالروز شهادت محسن حججی صحبت‌های قابل توجه امام خامنه‌ای و حاج قاسم درباره شخصیت بلند مرتبه شهید حججی 🌤أللَّھم عجل لولیڪ ألفرج والعافیةوالنصر💠 ❁═┅✨ 🌐 @Amourbanovanm
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 مراسم روضه 📌سخنران: سرکار خانم کشتکاران 📌مداح: کربلایی خیابانی 🏴زمان: دوشنبه ۱۶ مردادماه ساعت ۱۷ به مدت سه روز آدرس: ◾️پردیسان بلوار امام علی علیه السلام خیابان شجاعت کوچه یکم مسجد امام حسین علیه السلام یا ◾️پردیسان میدان شهرداری بلور بصیرت بصیرت یکم چهار راه سمت راست مسجد امام حسین علیه السلام 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 🌐 @Amourbanovanm
آخرین روز روضه ویژه بانوان👆👆👆 و ثبت نام کارگاه
حمایت از پویش ممنوعیت کاشت ناخن در تمام ارایشگاه ها👇 https://farsnews.ir/my/c/107475 با عرض سلام لطفا تا حد امکان نشر بدین 👌 که این جرسومه فساد جمع بشه ❌یه لطفی کنین هم حمایت کنین هم سریع تو گروه و کانالاتون پخشش کنین خدا خیرتون بده یه روز دیگه وقت داره ❌ نشرحداکثری تابی نهایت.. 🌤أللَّھم عجل لولیڪ ألفرج والعافیةوالنصر💠 ❁═┅✨ 🌐 @Amourbanovanm
هیأت بیت الزهرا سلام الله علیها(امور بانوان محله حسینیه)
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 مراسم روضه 📌سخنران: سرکار خانم کشتکاران 📌مداح: کربلایی خیابانی 🏴زمان: دوشنبه ۱۶ مردادماه
❇️ موسسه کریمه ولایت قم برگزار می کند: 📚 دوره مطالعاتی گفتمان انقلاب اسلامی به جهت : تعمیق اطلاعات و آگاهی زنان در آسیب شناسی مسائل اجتماعی و مشکلات زنان؛ کمک به سازماندهی روحی، فکری و عملی زنان مسلمان و مشارکت جدی آنان در راستای تحقق اهداف نظام اسلامی و انقلاب فرهنگی ؛ 📔 کتاب قیام حسینی در برابر جاهلیت اُولی، قیام خمینی در برابر جاهلیت مدرن 📔 کتاب ساختارهای اجتماعی قاتل امام، ساختارهای اجتماعی برانداز نظام 📖 اولین کارگاه: بررسی کتاب قیام حسینی در برابر جاهلیت اُولی قیام خمینی در برابر جاهلیت مدرن ✨ استاد: سرکار خانم کشتکاران و سرار خانم توحیدی 🔷 اهداف برگزاری کارگاه: ✅ ایجاد درک علمی و قاعده مند از «قیام عاشورا» و ارتباط آن با "وظایف امروز جامعه شیعه" ✅ تبیین امتحانات پیش روی "انقلاب اسلامی" با ارایه درکی جدید از ابعاد "جنگ فرهنگی و اقتصادی" ✅ نقد راهکارهای متداول برای مقابله با "جنگ فرهنگی و اقتصادی"؛ زمینه ای برای آشنایی با راهکارهای جدید 📆 زمان برگزاری کارگاه: سه شنبه ها ساعت ۱۰ مکان🏠: قم ‌ـ پردیسان بلوار امام علیه‌السلام ،خیابان شجاعت ،شجاعت یک مسجد امام حسین علیه‌السلام ثبت نام📋: ارسال مشخصات به آیدی زیر @msm236 🌤أللَّھم عجل لولیڪ ألفرج والعافیةوالنصر💠 ❁═┅✨ 🌐 @Amourbanovanm
هیأت بیت الزهرا سلام الله علیها(امور بانوان محله حسینیه)
❇️ موسسه کریمه ولایت قم برگزار می کند: 📚 دوره مطالعاتی گفتمان انقلاب اسلامی به جهت : تعمیق اطلاعا
سلام خدمت عزیزان سه روز روضه و سخنرانی استاد ارجمند سرکار خانم کشتکاران در مسجد امام حسین علیه‌السلام بود‌. 📌 نتیجه سخنرانی برگزاری دوره ی کارگاهی جاهلیت اولی،قیام حسینی و جاهلیت مدرن و قیام امام خمینی که ان شاالله سه شنبه ها ساعت ۱۰ تا ۱۱و نیم برگزار خواهد شد. عزیزانی که تمایل دارند در این دوره ی بسیار ارزشمند که واقعا به گفته‌دوستان بی نظیر هست شرکت کنند.لطفابه آیدی بالا پیام دهند .یا به خانم خزایی مراجعه نمایند. منتظر حضور پر شور شما و دوستان و عزیزان دغدغمند که میشناسید هستم 😍 لطفا بنردوره را برای گروه ها و دوستانتان بفرستید🌹🌹🌹🙏🙏🙏👆 🌤أللَّھم عجل لولیڪ ألفرج والعافیةوالنصر💠 ❁═┅✨ 🌐 @Amourbanovanm
🔹️ تفسیرقرآن 🔹️کلاسهای: بیان تفسیر قرآن کریم، نهج البلاغه(امربه معروف) 🔹️با حضور سرکار خانم رحمانی 🔹️چهارشنبه ها : ساعت ۸تا۱۰ صبح 🌐 @Amourbanovanm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلنوشته های یک طلبه: خودش جلوتر حرکت کرد و فیروزه هم دنبال سرش. تا در باز شد، فیروزه با صحنه ای مواجه شد که دهانش باز ماند. دید سه چهار تا خادمه دیگر، هر کدام یک بچه در بغل دارند و در حال ساکت و آرام کردن آن بچه ها هستند. -تعجب نکن! ما هر سال اوضاع و احوالمون همینه که میبینی. سالی حداقل هفت هشت تا بچه اینطوری میذارن داخل حرم و میرن! بچه هایی که معلوم نیست حلال زاده هستن... حلال زاده نیستن... اصلا مشخص نیست بابا و مامانشون کی هستن؟ هیچی معلوم نیست. اینا. ببین! حالا یکیش به تور تو خورده. برو داخل. برو فیروزه خانم. همین جا بمون تا من و خانم لطیفی بیایم. 🔺زمان حال-هُلدینگ شَهسود مهرداد، سی و سه ساله و از مدیران جوانِ یکی از هلدینگ های خصوصی آهن آلات جنوب کشور بود. شرکتش که از مرحوم پدرش که سلطانیِ بزرگ نام داشت، در سه کشور ایران و امارات و کویت شعبه داشت و مهرداد پس از پدرش، شرکت را به همراه شریکش که «تبار» نام داشت اداره میکرد. آن روز در حال صحبت با مشاور حقوقی اش که «علیپور» نام داشت، بود. -ینی چی؟ ینی تشکیل پرونده دادن؟ -اینجوری شنیدم. حتی شنیدم یه قاضی بد قِلق برای این کار گذاشتن؟ -نفهمیدی رو کدوم پروژه حساس شدن؟ -چرا. گفتن مثل این که همون پروژه فروشِ آهن الات شرکت راه آهن بود که... -همون که میخواستن آهن و ابزار نو استفاده کنن و به ما سپردن ... خب؟ -آره. همون. سرِ همون قضیه ... مُخبرشون گفته که هلدینگ ما آهن های فرسوده را جای پولمون برداشته و همون شده داستان! مهرداد که اعصابش از این حرف خرد شده بود، از سر جا بلند شد و سیگارش را روشن کرد و کنار پنجره رفت. همین طور که سیگار میکشید و از طبقه دهم هلدینگش به منتهی الیه بلوار چمران نگاه میکرد، از علیپور پرسید: «برعکس روزگار... اون پروژه رو خودم صفر تا صدش اداره کردم و به تبار چیزی نگفتم. الان اگه چیزی به تبار بگم و بیفته دنبال بستن این پرونده، زشت میشم.» پُکی دیگر کشید و رو به علیپور کرد و پرسید: «چیکار کنیم بنظرت؟ اینطوری که تو از قاضی تحقیق ترسیدی، حتی رو تو هم نمیتونم حساب کنم.» علیپور که تا آن روز مهرداد را در حال کشیدن سیگار ندیده بود، به خودش جرات داد که سیگارش را روشن کند و به طرف مهرداد برود و کنار او بایستد و بگوید: «خب مگه شما تنها و سر خود این کارو کردی؟ بالاخره همون سرداری که به شما این فرصتو داد...» مهرداد فورا حرفش را قطع کرد و گفت: «هیس! اسم سردار نیار! اصلا حرفشم نزن! کم پشت سر اینا حرف و حدیث هست؟! اگه اینم بگم اونا به من گفتن، هم رگ خودمو زدم و هم رگ اونا رو!» علیپور دیگر حرفی نزد. همین طور که مهرداد سیگارش را با فشار به جاسیگاری فشار میداد و خاموش میکرد، گوشی اش زنگ خورد. دید که نوشته «فرحناز» مهرداد رو به علیپور کرد و گفت: «در دسترسم باش! برو!» علیپور لبخندی زد و گفت: «درست میشه قربان! غصه نخورین. با اجازه تون.» و رفت. وقتی رفت، مهرداد گوشی را برداشت. -وای عزیزدلم چقدر بهت نیاز داشتم. -سلام. منم همینطور. چطوری؟ -بدم. خیلی بد. باید ببینمت. واسه نهار بیا رستورانِ هتل چمران. -باشه. اما باید زود برما. دو ساعت دیگه مشاوره دارم. -خوشم میاد که ماهی دو روز بیشتر مشاوره نمیدی و بقیه اش واسه خودتی. -من واسه تو ام! -میدونم نفسم. میدونم. جون مهرداد زود بیا. -قسم نده. تو راهم. میبینمت. -فدات شم. @Mohamadrezahadadpour نیم ساعت دیگر، مهرداد در بخش ویژه رستوران هتل چمران نشسته بود که دید فرحناز وارد شد. از همان دم در، همه گارسون ها جلوی فرحناز دولا و سه لا میشدند و احترام میکردند. فرحناز هم که انگار داشت روی بند راه میرفت، با همان سر و شکلِ فوق لاکچری اش به طرف میزی که مهرداد نشسته بود رفت. ادامه👇 مهرداد از سر جا بلند شد و دو سه قدم به طرف فرحناز رفت. همدیگر را در آغوش گرفتند. آقایِ جاافتاده و حدودا پنجاه و پنج ساله ای که سرمهماندار آنجا و با آنها آشنا بود، همین طور که با دو تا شاگردش میز را میچیدند با لبخند به مهرداد و فرحناز گفت: «ماشالله جوری شعله عشق بین شما پر حرارت هست که اصلا معلوم نیست که پونزده ساله با هم زندگی میکنین. جوونای امروز، باید پیش پای شما لنگ بندازند. ماشالله به شما قربان! و هزار ماشالله به شما بانو! ایشالله دویست سال با هم خوب و خوش زندگی کنین و داغ همدیگه رو نبینید.» مهرداد و فرحناز لبخند زدند و تشکر کردند. موسیقی آرامی پِلی کردند و رفتند و درِ بخش vip را بستند. فرحناز شالش را برداشت و دستی به موهای بلندش کشید و پرسید: «چطوره؟» مهرداد که محو تماشای خانمش بود گفت: «مثل همیشه. ماه و جذاب.» فرحناز گفت: «وقتی شیراز نیستی، دل و دماغ ندارم که به خودم برسم. اما وقتی هستی، نمیدونم از خوشحالی چیکار کنم. هر روز میرم آرایشگاه.»
مهرداد گفت: «این چند تا شرکتی که به هوش و ذکاوتت پی بردند، وِلِت نمیکنن. وگرنه همیشه با خودم بودی.» فرحناز که داشت برای مهرداد غذا میکشید جواب داد: «ماهی دو روز بیشتر که کار نمیکنم. اینم واسه دل خودمه. وگرنه به ماهی دویست میلیون تومن اینا که محتاج نیستم. دوس دارم تو رشته خودم فعال باشم. به این دو سه تا شرکت مشاوره اقتصادی بدم و بیان بالا. بازم هر چی تو بگی! بگی دیگه نرو، حتی جلسه امروزمو کنسل میکنم.» مهرداد با حالت خاصی گفت: «فرحناز یه مشکل بزرگ پیش اومده! دل و دماغ ناهار ندارم.» فرحناز فورا دست از دیس و بشقاب کشید و رو به مهرداد گفت: «جونم! بگو!» مهرداد گفت: «یه قاضی رفته زیرِ یه خمِ بزرگترین پروژه ای که دست من بوده! که اگه به نتیجه برسه، دودمانم بر باد میره!» فرحناز پرسید: «نظر علیپور چیه؟» مهرداد جواب داد: «اونم گُرخیده! اصلا خودش این خبرو آورد واسم.» فرحناز گفت: «خب مشکلم دقیقا همینه! مگه میشه کسی یه خبر سرّی و به این مهمی واسه کسی ببره که از قضا اون نفر، رییسش هست و از چشم خودش میبینه؟ مگه میشه خبر داغ و محرمانه قضایی به کسی بدی اما خودت... میگیری چی میگم؟» مهرداد که با این دو سه تا جمله ابتداییِ فرحناز کَفَش بریده بود، همین طور که داشت چشمانش از کاسه در می آمد از تعجب، گفت: «دمت گرم خانمی! خب حالا چیکار کنم؟» فرحناز گفت: «وظیفه علیپوره که کار کنه نه تو! مشکل حقوقی و قضایی هست و مشاور حقوقی و قضایی باید حلش کنه. نه تو عزیزدلم!» مهرداد گفت: «درسته اما ... میترسم...» فرحناز از سر جایش بلند شد و جلوی زانو و صندلی مهرداد نشست و گفت: «تو چشمام نگاه کن مهرداد!» مهرداد هم که عاشق زل زدن به فرحناز بود به چشمانش زل زد و گفت: «جونم. قربون چشمات برم.» فرحناز همین طور که داشت دقیق به چشمان مهرداد نگاه میکرد گفت: «مهرداد چیزی هست که به من نگفته باشی! آخه این قضیه اینقدر گنده نیست که الان رنگت بپره و چشمات دو بزنه!» مهرداد گفت: «چی بگم والا! من ... من میخواستم این پروژه ... راستشو بخوای این پروژه بدون اسناد رسمی و اداری بسته شده. من در قبال خریدن آهان آلات نو به میزان 300 کیلومتر، آهن آلات کهنه و پوسیده به میزان 500 کیلومتر برداشتم...» فرحناز خنده از چهره اش رفت. بلند شد و گفت: «مهرداد مگه ما خط قرمزمون مال حروم نبود؟» -چرا. خط قرمزمون مال حروم بود. -مگه ما عهد نبستیم که کار غیر قانونی نکنیم. -منم کار غیرقانونی نکردم. -مهرداد به من که نگو! تو واسه یه جایی... واسه یه کسایی... مهرداد تو پولشویی کردی و اسمشو گذاشتی بیزینس؟ @Mohamadrezahadadpour مهرداد که کاملا دست و پایش را گم کرده بود، از سر جا بلند شد و گفت: «ببین! گه خوردم. اینو فقط جلوی تو میگم چون فقط جلوی تو واسه خودم احساس بزرگی و این کوفت و زهرمارا ندارم. فرحناز گه خوردم. کمکم کن!» ادامه در کانال دلنوشته های یک طلبه👇👇 @Mohamadrezahadadpour
خیلی خیلی مهم و بصیرت آفرین 👆👆👆
فتنه کشف حجاب از برانداز تا تحصن ناکام mp3.mp3
18.09M
🎙اگر نگران فتنه «کشف حجاب» و تحصن ناکام هستی این سخنرانی را گوش بده! ➖چرا علماء و نخبگان انقلابی با این تحصن همراه نشدند؟ ➖روش صحیح پایان دادن به کشف حجاب چیه؟ ➖سرویس امنیتی دشمن چطور داره از مساله «کشف حجاب» سوء استفاده می کنه برای القاء حس نا کارآمدی حکومت دینی؟ ➖ گام های عملیاتی چادری کردن دختران کشف حجاب ➖ عملیات روانی خطرناک جریان نو خوارج علیه حاکمیت دینی 🟢 لطفاً نشر دهید . 🌤أللَّھم عجل لولیڪ ألفرج والعافیةوالنصر💠 ❁═┅✨ 🌐 @Amourbanovanm