یک قفل زدم بر دل و پیمانه شکستم
ساقی نظر انداخت، به میخانه نشستم
بر چشم زدم طعنه، که این بار، نبازی!
زان، مستیِ چشمش، دلِ دیوانه شکستم
گفتم، نزنم زخمه بر این سازِ مخالف
با نغمهٔ تارش به طربخانه نشستم
دیدم نتوان بگذرم از مستیِ عشقش
مجنون شدم و از خود و بیگانه شکستم
تا آنکه نسوزم، به ره عشق، دگر بار
بر شمعِ رخش، باز چو پروانه، نشستم
مستانه وضو کردم و در محضرِ ساقی
افسانه و پیمانه و بتخانه، شکستم
آنانساف..!
در روزهایی که حامیِ حیوانات بودیم، کسی حامیِ انسان ها نبود؛ حتی خودِ حیوان ها. هیپوفرنیا.
همچنان یه آدم معمولی ام،
یه معمولیِ هجده ساله.
آنانساف..!
همچنان یه آدم معمولی ام، یه معمولیِ هجده ساله.
ممنون از یکِ آذر که هرسال عجیب تر از قبل، من رو پرت میکنه به دلِ جامعه.
هدایت شده از سِدخارجی
12.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تقدیم به کسی که همیشه و در همه حال میتونیم صداش بزنیم... ❣️
@sedkhareji ✔️