🔅پایگاهِ تحلیلِ نسبتِ «هستى، فيزيك و رياضى»
✔️ سید منیرالدین حسینیِ هاشمی:
"به نظر ما بايد به صورت عام سه مطلب بيان شود: «چرايى»، «چيستى» و «چگونگى».
يعنى علت چرايى به نحو عام، و علّت چيستى به نحو عام، و علّت چگونگى به نحو عام، كه اگر اينها را به نحو عام داشته باشيد میتوانيد ربط بين «هستى، فيزيك و رياضى» را تمام كنيد.
اگر بنا به فرض توانستيد اينها را به نحو عام تمام كنيد، میتوانيد از وحدتوكثرتِ هستى و از خود هستى و از زمان و مكان و همچنين از اختيار و آگاهى تعريف ارائه دهيد." (روش توليد معادلات کاربردی، دوره دوم، جلسه ۴۲)
🔆 نظام فلسفی باید در هر پدیدهای به سه پرسش پاسخ دهد:
1⃣ چرا؟
2⃣ چگونه؟
3⃣ چقدر؟
✔️ سید مُنیرالدین حسینیِ هاشمی:
«يك "فلسفه چرايى" در هستى داريد كه "فلسفه چگونگى" میگويد: هر كجا آن نظر دارد، من همتاى آن، درباره چگونگى آن نظر دارم. به عنوان مثال همانگونه كه اگر خطى در موازات خط ديگرى بكشيم و بگوييم: هيچكجا متناظر با آن نيست كه خط ديگر نباشد، فلسفه چگونگى هم میگويد هر كجا كه فلسفه چرايى درباره چرايى صبحت میكند، من هم چگونگى را میگويم.
"فلسفهٔ چهنسبتى" هم زير همان خط و به همان امتداد به صورت متناظر میگويد: هر كجا آن میگويد چرا؟ و اين میگويد چگونه؟ من میگويم چقدر؟ میگويد: من اندازه را میگويم. میگوييد تا كجا؟ میگويد تا هر كجا كه آن، "چگونه" را میگويد و اين، "چرا" را میگويد.
فلسفه چرايى میگويد: هيچ چيز از منطقه چرايىِ من خارج نيست. میگوييم غرض شما از "چيز" چيست؟ چه چيزهايى را «چيز» میگوييد؟ میگويد: اعم از اين است كه شىء خارجى باشد يا رابطه انسانى باشد يا مفهوم باشد و يا رابطه بين اشياء باشد. میگويم: غرض شما از شىء خارجى چيست؟ میگويد: از جمله جماد، حيوان، اجسام، امواج و اشعهها و همه چيزهايى كه خارج از ذهن انسان واقع شود. همچنين میگويد: در ذهنيّات و رابطه بين ذهنها نيز حضور دارم. میگويد: هيچ چيز نيست كه مثلاً بههرگونهاى در آن وجود صدق كند (حتّى مفهوم ادب) و من بگويم: خالق آن خدا نيست؛ هر چه كه داريد، خالق آن خداست. بلافاصله پشت سر آن، فلسفه چگونگى میگويد: من هم مدّعى اين هستم كه هر چيزى را كه اين گفت: "خالقش خداست"، من در مدل خودم، چگونگیاش را میگويم؛ يعنى میگويم: حتماً مركّب است: حتماً متقوّم است؛ حتماً بيرون و درون دارد و حتماً هويّت آن در "نظام تعريف"، فلانگونه تعريف میشود.
فوراً "كم"ّ هم میگويد: من هم قدر، اندازه و ارزش آن را در كلّ بيان میكنم.»
(دوره دوم روش توليد معادلات کاربردی، جلسه ۱)
☑️ @moniroddin
🔆 در بالاترین افق، «دستگاه جدید ریاضی» تولید کردهایم.
✔️ سید مُنیرالدین حسینیِ هاشمی:
"اگر گفتيم: ما يك دستگاه نظرى داريم كه سه قسمتِ اصلىِ «چرا»، «چگونه»، و «چهنسبت» دارد و «چهنسبتِ» آن متقوّم به «چگونه» است، و چگونهاش هم متقوّم به «چرا» است، و بالعكس،
در این صورت، ممتنع است كه شما بگوييد: دستگاه رياضى ساخته نشد! رياضى در بالاترين نقش، همین كار را انجام میدهد و افقی بالاتر از اين براى تعريف رياضى نداريد؛ يعنى براى مفهوم رياضى، در جايى تعريف فلسفى میدهيد كه ديگر روى اين صحبت را كه «من يك تعريفى داشته باشم و دیگری يك تعريف داشته باشد» خط میزنيد."
(دوره دومِ «روش توليد معادلات کاربردی»، جلسه ۳۱)
☑️ @moniroddin
🔆 نقش ریاضیات در برنامهریزیِ تغییرات
✔️ سید مُنیرالدین حسینیِ هاشمی:
🔹 «وقتى میگوييم: "براى تغيير يك چيز بايد جايش را عوض كنيم"، منظورمان اين است كه بايد تغييراتى در آن، بهوسيله تغيير چيزى كه در اختيار شما هست، به وجود بيايد.
چيزى كه در اختيار شماست «تخصيص» است. تخصيصها، كميّتهايى هستند كه در اختيار شما هستند؛ يعنى نسبتها را شما بهوسيله كميّاتى كه در اختيار داريد، عوض میكنيد تا شرايط تغيير ایجاد شود.
بنابراين براى تغيير موضوعى كه در اختيار شما هست ابتدا بايد كميّاتِ متعادلِ تعريف شدهٔ آن را بشناسيد تا بتوانيد با شاخصهبندى، كميّاتى را كه از نظر شما متعادل نيست، تغيير دهيد تا وزنِمخصوصهاى آن عوض بشود. البتّه اول كار كه كميّت را تغيير میدهيد، بلافاصله وزن مخصوص و وصف شى تغييرِ هويّت پيدا نمیكند، ولى شرايطِ تغييرش ايجاد میشود.»
🔹«در مبناى "نظام ولايت" با تكامل موضوع، جايگاه و حجم مخصوص و وزنِمخصوصِ موضوع عوض میشود؛ يعنى "نسبتها" در "وزنها" اصل هستند.
لكن يك "نسبتهاى عينى" داريد و يك "نسبتهاىِ تعريفىِ فلسفى؛ كه میخواهيد آن نسبتها را بخوانيد. نظام نسبتهاى شما بايد ابزار تصرّف شما بشود. اينگونه نيست كه بتوانيم هر چيزى را كه بخواهيم، در يك نسبت بالاترى قرار دهيم. اگر تخمين ما هم چيزى را در جاى غيرِ موضعِ نسبىِ خودش گذاشت، بايد آن تخمين عوض شود. يعنى عينيت به او میفهماند كه درست است كه شما منزلت درست كردهاى و اتاق معاونت ساختهاى، ولى اين شخص معاون، شخصى نيست كه بتواند در اين منزلت، فعاليت كند. لذا تخمين بزن و يك شخص ديگرى را به معاونت ببر و او را به اتاق مباشرت برگردان، زيرا وزنِ مخصوصِ عينىِ اين شخص، بهگونهاى غير از معاونت عمل میكند.
به تعبير ديگر بايد وزنِمخصوصِ هر شخص را با تخمين پيدا كرد تا بتوانيم او را جاى خودش بنشانيم و بعد نسبتِ بين تغييراتش را ببينيم. بعد از اينكه نسبت بين تغييرات او را ديديم بايد تصرّف بكنيم. در تصرّف هم بايد شيب آن مشخص شود. بعد از آنكه شيب آن هم مشخص شد، بايد تعريف از تعادل نسبتها و كميّتها داشته باشيم. بحث از تعريفِ تعادلِ نسبتها بايد به تعادلِ كمّىِ قابلِ سنجش ختم شود. در بحث از تعادل كمّى بايد همين بحث وزن طرح شود، يعنى اصل براى تصرّف، اول، وزنهاى متعادلِ قابلِ تعريف است.» (منبع: دوره دوم روش توليد معادلات کاربردی، جلسه ۱۶)
☑️ @moniroddin
🔅 سید منیرالدّین حسینےِ الهاشمے
💥 کسی که میگوید حضرت اباعبدلله(ع) به کوفه رفت تا حکومت اسلامی تشکیل دهد، معنای «تکاملگراییِ تاریخی» را نمیفهمد.
عاشورا ترکیب «ستیز» و «عاطفه» بود، برای هدایت تاریخ بشر.
✔️ استاد مرحوم سید منیرالدّین حسینیِ هاشمی (بنیانگذار فرهنگستان علوم اسلامی قم):
«اينكه میگويند حضرت اباعبدالله(ع) آمده بود حكومت اسلامی تشکیل بدهد (کتاب «شهيد جاويد» اين را میگفت)، بهخاطرِ این است که معنای «تكاملگرايی تاريخی» را نمیفهمند. تكاملگرايی تاريخي، خيلی عظيمتر از تكاملگرايی اجتماعی است. ⬅️ تكاملگرايی تاريخی، باقی میماند بدون اينكه شخص باشد و در همه جريانات تكاملی، موضوع رشد و تكامل قرار میگيرد؛ لذا گرايش كه الان به حضرت اباعبدالله(ع) در سراسر جهان وجود دارد، قطعاً در سده اول وجود نداشته است.
⬅️ کسی میتواند به زبان تاريخ صحبت كند كه «ستيز» و «عاطفه» را بتواند به عالیترين شكل تاريخیاش تركيب كند. در قضيه عاشورا و جريانات بعدش، كاملاً اين امر، واضح است؛ يك ذره آثار ذلّت در اُسرا ديده نمیشود؛
⬅️ نه يك ذره هم پايشان را از مقاومت در برابر دشمن پايين میگذارند، و نه يكديگر را توصيه میكنند به اينكه ابراز عاطفه نكنيد! در ابراز عاطفه كردن هم خيلی شديد هستند! اين با هيچ نظام جنگی كه بخواهد در وهله، ساختار بسازد، نمیسازد.
اين را در جاهای مختلف مشاهده میكنيد. اينکه در جنگ، عمروعاص خودش را لخت میكند، حضرت او را رها میكنند، اين دقيقاً معنای انسانگرايی است. معنايش اين است كه او ابراز ذلت میكند و من به آدمی كه ابراز ذلت میكند، ابراز قدرت نمیكنم! آيين ما اين است كه فراری از جنگ را تعقيب نكنيد؛ هر چند يقين داشته باشيد او همين كه توانست فرار كند، دوباره نامردی و نامردمی خودش را به شديدترين وجه ابراز میكند. اين دقيقاً يعنی باز كردن مشت عمروعاص. يعنی آيين عمروعاص را شكسته؛ نه شخصش را. آيين خودمحوری را در برابر آيين ارزشمحوری شكسته. ⬅️ اصلاً شمشير علیبنابیطالب(ع) و حضرت اباعبدالله(ع) میزند برای اينكه ارزش، بر تاريخ مسلط بشود؛ نه اینکه مثل انقلابهای اجتماعی، ساختاری، در [آن] وهله، ايجاد بشود». ۷۹/۱۲/۶
☑️ @moniroddin
🔆 «روش» مقدم است بر «شناخت»
✔️ سید منیرالدین حسینیِ هاشمی:
«ما به دليلِ "هستیشناسی" دنبال "فلسفه" نرفتيم؛ ما اگر سراغِ اصالت شیء، اصالت ربط، اصالت تعلق و فاعليت و ولايت رفتیم، هر چه كه بحث كرديم، برای اين بود كه يك روشی را پيدا كنيم». (دوره عملکرد علمی ـ تحقيقاتی دفتر، کد پژوهشی ۲۰۶، سال ۱۳۷۳)
«اصل اولی را "تغایر"، که همهٔ بشر قبول دارند، قرار داديم و در عين حال سيرمان اين است که اولْ "متد" را بشناسيم؛ چرا که ضرورتاً متد بهکار گرفته میشود و جدای از متد نيستيم. و اگر کسی بخواهد، قبل از شناسايیِ متد، به "شناخت" بپردازد، معنایش اين است که من حرف خودم را میزنم و تو هم حرف خودت را بزن!» (دورهٔ فلسفه اصول روش تنظیم نظام، کد پژوهشی ۶۶/جلسه ۱۷، سال۱۳۶۳)
☑️ @moniroddin
🔆 روشِ آیتاللهالعظمی سید نورالدین حسینیِ هاشمی در تربیت کودک
✔️ سید منیرالدین حسینیِ هاشمی:
"[پدرم مرحوم آیتالله سید نورالدین حسینی، پرورش خاصی به وجود میآوردند.] من يادم هست در سن دوازدهسالگی يا شايد دهسالگی، سردار حکمت و يک عده دیگر آمده بودند [نزد پدرم].
ببينيد اين چيزی را که در فرزندش میخواهد به وجود بياورد... اين پرورش، متناسب با همان وضعی است که در برنامه و استراتژی او هست. ايشان هرگز چهرههای سياسی وقت را در نظر ما بزرگ نمیکرد.
به من شخصاً اين دستور را فرمودند و من هم عمل کردم؛ يعنی سردار فاخر که میخواست به باغچه منزل ما بیاید، [پدرم به من] گفتند: 《بابا! يک عده مهمان به منزل ما میآیند! بعد از اينکه اين مهمانها آمدند و ۲۰ دقیقه گذشت، لباس خودت را مرتب میپوشی و میآيی سلام میکنی، قدمها را آرام برمیداری! چشم توی چشم من میدوزی! نگاه به هيچکدام از اطراف نمیکني! من سه بار «يا الله» میگويم! و دستم را تکان میدهم! تو هيچ عکسالعملی نشان نمیدهی! بار سوم که «يا الله» گفتم، همه بلند میشوند! فقط من نشستهام! تو به هيچکس اعتنا نمیکنی و مستقيم میآيی کنار دست من! [در این حال، من] حرف مجلس را قطع میکنم و ربع ساعت در مورد تو صحبت میکنم تا همه را وادار کنم در مورد تو صحبت کنند!》
اين بزرگترين تحقير است که يک سياستمدار نسبت به سياستمدارهای ديگر میکند! آنها آمدند حرفهايی را که در مقياس کشور هست، بزنند، سردار فاخر و حسين علاء و... بلند شدهاند و آمدهاند [نزد پدرم؛ اما] آنجا ايشان بچه دوازدهسالهاش را آورده و اولاً همه را جلویش بلند میکند! بعد ربع ساعت، حرف مجلس را منتقل میکند تا همه آنها درباره حقير صحبت کنند!
ولی درست سه ماه بعد از اين جريان، آقای ميرزا بهاءالدين محلاتی میخواست به باغچه منزل ما بیاید [و با پدرم ملاقات کند؛ پدرم] دوباره گفتند: 《بابا! امروز هم مهمان دارم! لباست را میپوشی و بیست دقيقه بعد از ورود من به جلسه، تو هم وارد میشوی؛ ولی برخلاف آن دفعه، سلام میکنی و سرت را زير میاندازی! میآيی دست روحانیای که کنار دست من نشسته، میبوسی! و میروی زيردست پايينترين طلبهای که همراهش است، مینشينی.》
[این یعنی] درشت کردن دانش مذهبی، و خُرد کردن شخصيتهای سياسی [ ِشاهنشاهی] در ذهن فرزندش. محال است کسی دلباخته آنها باشد و چنین کاری بکند! کسی که دلباخته نباشد ولی ضعيفالنفس باشد هم، چنین کاری نمیکند! کسی که میخواهد موضع بگيرد و موضعش را در نزديکان خودش [جا بیندازد] چنين کاری میکند.
من اين [اتفاق] را لااقل بیست بار یا بيشتر ديده بودم که مرحوم آقا، به استاندار، وقت نداد. فرماندۂ _به اصطلاح_ ارتش و ... که میخواستند از ايشان وقت بگیرند، ساعت ۱۰:۱۵ چهارشنبه وقت میدادند و صبح سر ساعت ۱۰ سَلمانی مخصوص ايشان میآمد! [یعنی] ایشان درس خارج و درس تفسير میدادند؛ ساعت ۹:۳۰ درس تمام میشد؛ بعد ساعت ده اين سلمانی میآمد (در روز چهارشنبه). مرحوم آقا وسط اتاق مینشست و لنگ سلماني را دور گردنشان میبستند و [در حالی که آرایشگر، موهای ایشان را اصلاح میکرد،] آقای استاندار و فرماندار وارد میشدند و ایشان زير تيغ سلمانی بودند و بیاعتنايی خاصی داشتند و جلوی اینها تکان نمیخوردند!
یا لااقل من دهها بار ديده بودم که وسط مذاکرات سياسی، مثلاً یک فردی عادی و یا يک کارگری که دستش آلوده به سودههای مس بود و لباس کثيف کارگری بر تن داشت، و [از پدرم] استخاره میخواست، ايشان مذاکره با شخصيتهای سياسی را قطع میکردند و میگفتند: 《بابا! چه کار داری؟...》 اين معنايش اين است که به آن سياستمدارها وقعی قائل نمیشدند!" ۷۶/۲/۱۹
☑️ @moniriddin