eitaa logo
نیلوفرِ آبی.
223 دنبال‌کننده
134 عکس
39 ویدیو
0 فایل
به مرداب آمدم تا آبیِ نیلوفر را پیدا کنم، اینک نه نیلوفر مانده نه آبیِ او. من ماندم ُ مرداب. اندی؟ شنوای واژه‌های تو https://daigo.ir/secret/71841661279
مشاهده در ایتا
دانلود
نیلوفرِ آبی.
دیوار ها برایش آغوشِ آشنا تری داشتند، تا آدم‌ها تو نامش را چه می‌گذاری؟ `پازل.
می‌گفت:« بیخیال سرتو به درد اوردم، کجا داری دنبال خودت می‌گردی؟ دستات خاکستری شد بیا عقب.» `پازل.
از تماشایت، ما بینِ شعله‌های آتشی که با واژه هایم برافروخته بودم هنگامی که آتش به درونت زبانه می‌کشید کیف کردم. لحظه‌ای کنار گوشم گفت:«از خنده‌هایت وحشت نمی‌کنی؟ او روزی وصله‌ی جانت بود!»
نامم را شنیدم برگشتم نبودی اتاق را وجب به وجب گشتم نبودی.