پیش من لطفا تا حد ممکن نه لوس بشید و نه صداتونو بچگونه کنید و نه ادای بچه در بیارید
چون ممکنه روتون بالا بیارم.
از بسیار بودن گریزان بودم!
کم، نایاب و کیمیا بودن را با جان پذیرا بودم.
هرکجا بودن و هر کجا مهر ورزیدن، هر کجا لبخند و هر کجا دل سوختن، هرکس را دوست داشتن و هرکس را آغوش گرفتن برایم خیانت به حساب میآمد و از درون آشوبم میکرد.
میگفتم اگر تو برای منی و من از آنِ تو
پس با من همراه میشوی در قفسی که همیشه برای بیرون رفتن گشوده شده؟ گشوده شده و هیچکس را اذن ورود داده نمیشود! تنها اگر دل به ماندن نداری برو.
او هم نماند و رفت.
رفت که بسیار باشد و بسیار بخواهد.
من میله های قفسم مانند وجودم نامرئی بود و نگفتم این نگاه های من چو قفس های صیاد است!
صیاد را صید کردی خبر داری؟
نگفتم نرو که اگر ماندنی بودی خود نیز میماندی!
از تو چه میخواستم؟
'نامرئی'
#الف
بیست و دو آبان/صفرچهار.
*-1_18220754809.mp3
زمان:
حجم:
5.6M
عطرِ تو مث نفس بود واسه این نفس بُریده!
1:36 ' 2:01