_یادداشت شماره² آیا از داشتن پدر مادری که دوست داشتن خود را بروز نمی دهند رنج می برید.؟ راه حلی ندارم، واقعا از این موضوع رنج ببرید.. ولی خداراشکر کنید چه بسا پدر مادر هایی هم هستند که بروز می‌دهند ولی از لحاظ های دیگری از آنها رنج می بریم. سر جمع: خداروشکر که وجود دارند.

اگه اعصاب و روان راحت میخواید این کتابو نخونید

اگه یه نویسنده عاشقت بشه...

شما هم وقتی از مکانی خارج میشین ، احساس میکنین چیزی جا گذاشتید و برمی گردید پشت سرتونو نگاه می کنید؟ یا فقط من اینطورم؟

بعضی از آدما تو زندگیت پیشرفتشونو به این می بینن که تو شکست بخوری نه بالا بردن سطح خودشون! پس دوباره بلند شو و تلاش کن.

پشت هر جمله و عبارتی که نویسنده می نویسد... دقیقه ها و حتی ساعت ها فکر پشت آن بوده. نوشتن، خط زدن، نوشتن ، خط زدن ، نوشتن ، خط زدن ..‌ این سرمشق هر نویسنده ایست!

نمیدونم این چندمین جمعه بود! حساب زمانو ندارم ، بیا ...

میوه ی بسیار شاخه درخت را می شکند و شادی بسیار ، قلب را ! _آتش بدون دود

یادمه اولای دبیرستانم چند تا جمله روی برگه های کوچیک می‌نوشتم مثل : بخند خوشگلتر میشی، عجب چشمهایی داری، امروز فوق العاده بودی، عجب حلوای قندی تو .. و... از این دست جمله ها! سر زنگ کلاسی اجازه می‌گرفتم از معلم میومدم بیرون و یواشکی میرفتم سر جاکفشی ها (از اونجایی که مدرسه مون فرش بود جاکفشی داشتیم) خیلی رندوم و بدون این که بدونم کدوم کفش واسه کیه، جمله ها رو میذاشتم توی کفش ها به ترتیب نه ، پخش و پلا .... چقدر دوست داشتم واکنش هاشون رو از نزدیک ببینم ولی نشد..فقط میدونم خیلی لذت بخش بود.