رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد
دلشورهٔ ما بود، دلآرام جهان شد
@Angomanbaran
ترسم از تنهایی، احوالم به رسوایی کشد
ترس تنهاییست ور نه بیم رسواییم نیست
@Angomanbaran
سپرد جا به تو هر کس ز بزم بیرون رفت
تویی به جای همه، هیچکس به جای تو نیست
#صائب_تبریزی @Angomanbaran
ای روزهای خوب که در راهید!
ای جادههای گمشده در مه!
ای روزهای سخت ادامه!
از پشت لحظهها به در آیید!
@Angomanbaran
گر ز مسیح پرسدت مرده چگونه زنده کرد
بوسه بده به پیش او جان مرا که همچنین
@Angomanbaran
هرسوی موج فتنه گرفتهست و زین میان
آسایشی که هست مرا در کنار توست
@Angomanbaran
من زندهام، آرامم و غمگین. نمیدانم چرا. در زندگی چنین یکنواخت، ساکن و آرامی که اینجا میگذرانم، درحالی که از نظر جسمی تقویت میشوم، از لحاظ روحی به قهقرا میروم. حس میکنم تمام کسانی که دوستشان دارم فراموشم کردهاند و این منصفانه است، چرا که من زندگی خودخواهانهای را زیستهام و برای هیچکدامشان هیچ کاری نکردهام.
#ژرژ_ساند
📬نامه به گوستاو فلوبر
@Angomanbaran
به کمال عجز گفتم که به لب رسید جانم
ز غرور ناز گفتی که مگر هنوز هستی؟
@Angomanbaran
من نمیمانم میانِ برزخِ وصل و فراق
باید امشب یا ببوسی، یا فراموشم کنی
@Angomanbaran
ای قلم! تقدیر ما قدری غلط تحریر شد
خوشنویسان نقطهٔ آواز را نگذاشتند
@Angomanbaran