مشت خاکم ز لحد رقصکنان برخیزد
وعدۀ وصلش اگر در صف محشر باشد
@Angomanbaran
در این دریا، چه میجویند ماهیهای سرگردان؟
مرا آزاد می خواهی؟ به تنگ خویش برگردان
@Angomanbaran
گمان مکن که اگر بد کند کسی به کسی
به روزگار نصیبش خوشی شود نفسی
@Angomanbaran
کوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمت
تا در آب و آتش عشقت گدازانم چو شمع
@Angomanbaran
یا بفرما به سرایم، یا بفرما به سرآیم
غرضم وصل تو باشد، چه تو آیی، چه من آیم
@Angomanbaran
"دلخوش نشستهام که تو شاید گذر کنی
لعنت به شایدی که مهیا نمیشود..."
@Angomanbaran
ناز کنی، نظر کنی، قهر کنی، ستم کنی
گر که جفا، گر که وفا، از تو حذر نمیشود
@Angomanbaran
انبوه شد به رغم تو اندوه در دلم
از هم بپاش عشق من، این ازدحام را
@Angomanbaran
نادر از هند نبرد، آنچه تو بردی ز دلم
که تو مهری و مهاری و مهارت کردی
@Angomanbaran
سلام بر آنان که خاک را در آغوش گرفته اند ؛ حال آنکه ما به آغوشِ آنها بسیار محتاج تریم .
@Angomanbaran