eitaa logo
انجمن شعر ادبیات باران
326 دنبال‌کننده
84 عکس
132 ویدیو
1 فایل
انجمن شعر و ادبیات باران مشهد کپی بدون ذکر نام حلال نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
ماهی رود و من همه شب خواب ندانم وه این چه حیات است که من می‌گذرانم @Angomanbaran
گفتی که «چسانی، ز غمم باز نگویی؟» من با تو چه گویم، چو ندانم که چسانم؟ @Angomanbaran
یک شب ز رخ خویش چراغیم کرم کن تا قصه اندوه توام پیش تو خوانم @Angomanbaran
بوده‌ست گمانم که ز دستت نبرم جان جاوید بزی تو که یقین گشت گمانم @Angomanbaran
پرسی که بگو حال خود، ای دوست، چه پرسی؟ آن به که من این قصه به گوشت نرسانم @Angomanbaran
نی ز آن منی تو، چه برم رشک ز اغیار بیهوده مگس از شکرستان که رانم؟ @Angomanbaran
تا چند دهی درد سر، ای اهل نصیحت من خود ز دل سوخته خویش به جانم @Angomanbaran
زان گونه که ماندی تو درین سینه، هم اکنون مانی تو درین سینه و من بنده نمانم @Angomanbaran
گویند که «خسرو، تو شدی خاک به کویش» ناچار چو رفتن به درش می نتوانم @Angomanbaran