اوقات، تلخ و وضع، خراب و هوا، پس است
من تاب قهر یار ندارم بگو بس است
@Angomanbaran
چه غم دارم از تلخی روزگار
شکر خنده ی آن دهان با من است
@Angomanbaran
درغمش هرشب به گردون پیک آهم میرسد
صبر کن ای دل شبی آخر به ما هم میرسد
@Angomanbaran
ز پیله بافتنم خسته ام ولی چه کنم؟
امیدوارم و زندان آدمی ست امید
@Angomanbaran
عشق ها میمیرند
رنگ ها رنگ دگر میگیرند
و فقط خاطرههاست
که چه شیرین و چه تلخ
دست ناخورده به جا میمانند...
@Angomanbaran
در سرم بود که هرگز ندهم دل به خیال
به سرت کز سر من آن همه پندار برفت
@Angomanbaran
مپرس حال مرا! روزگار یارم نیست
جهنمی شدهام، هیچکس کنارم نیست
@Angomanbaran
ما قوّت پرواز نداریم وگرنه
عمریست که صیاد شکستهست قفس را
@Angomanbaran
شبی گذشت با غمِ تو آنچنان شبی که کس
به جز غم تو خلوت من و تو را، به هم نزد
@Angomanbaran
مثلِ دیوانه زل زدم به خودم
گریههایم شبیه لبخند است
چقدَر شب رسیده تا مغزم
چقدَر روزهای ما گند است
من که مفتم ، اگر چه ارزانتر
راستی قیمت شما چند است ؟
@Angomanbaran
از تو در حال منفجر شدنم
در سرم بمب ساعتی دارم
شب که خوابم نمیبرد تا صبح
صبح، سر درد لعنتی دارم
همه از پشت خنجرم زدهاند
دوستانی خجالتی دارم
@Angomanbaran