eitaa logo
انجمن شعر ادبیات باران
326 دنبال‌کننده
85 عکس
139 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ما قوّت پرواز نداریم وگرنه عمری‌ست که صیاد شکسته‌ست قفس را @Angomanbaran
شبی گذشت با غمِ تو آن‌چنان شبی که کس به جز غم تو خلوت من و تو را، به هم نزد @Angomanbaran
مثلِ دیوانه زل زدم به خودم گریه‌هایم شبیه لبخند است چقدَر شب رسیده تا مغزم چقدَر روزهای ما گند است من که مفتم ، اگر چه ارزان‌تر راستی قیمت شما چند است ؟ @Angomanbaran
از تو در حال منفجر شدنم در سرم بمب ساعتی دارم شب که خوابم نمی‌برد تا صبح صبح، سر درد لعنتی دارم همه از پشت خنجرم زده‌اند دوستانی خجالتی دارم @Angomanbaran
قصّهٔ عشق من به آدم‌ها قصه‌ی موریانه و چوب است زندگی میکنم به خاطر مرگ دست‌هایم به هیچ مصلوب است قهوه و اشک ، قهوه و سیگار راستی حال مادرت خوب است؟ @Angomanbaran
[ اوّلِ قصّه‌ات یکی بودم بعد، آنکه نبود خواهم شد گریه کردی و گریه خواهم کرد دیر بودی و زود خواهم شد مثل سیگار اولت هستم تا ته قصه دود خواهم شد ] @Angomanbaran
از هر آن‌چه که هست بیزاری از هر آن‌چه که هست دلگیری از زبان و زمان گریخته‌ای مثل دیوانه‌های زنجیری همه‌ی دلخوشیت یک چیز است اینکه پایان قصه می‌میری @Angomanbaran
تا به کنار بودیَم بود به جا قرار دل رفتی و رفت راحت از خاطرِ آرمیده‌ام.. @Angomanbaran
در گوشِ دلم گفت فلک پنهانی حکمی که قضا بُود، ز من می‌دانی؟ در گردش خویش اگر مرا دست بُدی خود را برهاندمی ز سرگردانی @Angomanbaran
چه تلخ است واقعا این زندگانی چقدر بد گذر میکند این جوانی خداوندا نداریم دلی بر زنده بودن شده بی حس و احساس هر زمانی @Angomanbaran
چو دیدم چهره ی زیبای اورا چو شناختم دل شکیبای اورا غم این زندگانی بر آتشم زد چو فهمیدم خوبی سیمای اورا @Angomanbaran
دردهای من جامه نیستند تا ز تن در آورم چامه و چکامه نیستند تا به رشتهٔ سخن درآورم نعره نیستند تا ز نای جان بر آورم @Angomanbaran